راک نیوز : اين روزها، موضوع ارز، دغدغه بسياري از افراد را تشکيل ميدهد؛ اما صرفنظر از توليد کنندگان و واردکنندگان و به عبارتي، همه فعالان اقتصادي در کشور، در اين ميان قشري هستند که آينده خود را در گرو تصميمات دولت در خصوص ارز ميبيند؛ قشري که معمولاً در محاسبات اقتصادي کشور جاي چنداني ندارد و البته آينده اقتصاد کشور در دست همين قشر ميتواند باشد؛ يعني قشر دانشجو.
به گزارش تابناک، دردسرها از هنگامي آغاز شد که دولت در رويارويي با تحريم و لزوم و ضرورت حفظ منابع ارزي، تصميماتي مبني بر محدوديت و ممنوعيت تخصيص ارزهايي همچون ارز مسافرتي و دانشجويي گرفت؛ البته تصميمات دولت در اين راستا، به اندازهاي کلان بود و تا اندازهاي حوزههاي مهمي همچون واردات را تحت تأثير قرار داد که اساساً شايد کسي متوجه اتفاقي که براي دانشجويان در حال وقوع است، نشد. بنا بر اين گزارش، در روزهاي گذشته، بسياري از خوانندگان، مطالبي درباره گلايه از وضعيت عدم تخصيص ارز دانشجويي براي ما فرستادند. مشکلات بيشتر اين افراد مربوط به سرگرداني و بلاتکليفي براي دريافت ارز دانشجويي و ادامه تحصيل در خارج از کشور است. بنا به اطلاعات موجود، تقريباً از اوايل اسفند ماه سال گذشته، بانک مرکزي در بخشنامهاي به برخي از بانکها از جمله بانک ملي دستور توقف پرداخت ارز دانشجويي را صادر کرد. در اين ميان بسياري از دانشجويان با محاسبه هزينههاي خود براي ادامه تحصيل در خارج از کشور براي دريافت ارز با نرخ مرجع اقدام کرده بودند که به يکباره با يک چنين تصميماتي روبهرو شدند.
از اوايل پاييز سال گذشته تا کنون نزديک بيش از 43 هزار دانشجو در سامانه وزارت علوم براي دريافت مجوز و معرفي نامه نامنويسي کردهاند و هنوز صدور معرفي نامه براي دريافت ارز دانشجويي به اين افراد صورت ميپذيرد. در حالي که دانشجويان از مسير وزارت علوم تا شعب بانکها براي دريافت ارز، در پايان به بن بستي برخورد ميکنند که دقيقاً مشخص نيست سرانجام آنچه خواهد شد. چندي پيش و در مرداد ماه، رئيس کميسيون اقتصادي مجلس از طرح خانه ملت براي حذف ارز دانشجويي خبر داد و گفت: بر پايه مطالعات و بررسيهاي، به اين نتيجه رسيديم که ارز دانشجويي، جزو ارزهاي غيرضروري به شمار ميآيد و بايد حذف شود.
وي با اشاره به اينکه هم اکنون دانشگاههاي بسيار خوبي در کشور هست، گفت: لزومي ندارد که افراد براي ادامه تحصيل به خارج از کشور بروند و از ارز دولتي استفاده کنند. با وجود اين، هر کسي که تمکن مالي دارد، ميتواند با ارز نرخ آزاد براي ادامه تحصيل به خارج از کشور برود. وي آن زمان اشاره کرد که بايد با حذف ارز دانشجويي، جلوي فرار مغزها را از کشور بگيريم و به توليد علم و فن آوري در کشور رونق دهيم. در همان زما،ن انتقادات شديدي درباره اين طرح مجلس و نوع برخورد با تحصيل در خارج از کشور صورت گرفت، ولي در بحبوحه رخدادهايي همچون تحريم و تلاطمهاي ارزي به زودي اين موضوع به فراموشي سپرده شد.
شايد از نگاه دولت و مسئولان و نمايندگان مجلس، تخصيص ارز دانشجويي در اوضاع کنوني به هيچ عنوان ضرورتي نداشته باشد. شايد در جايي که هنوز فعالان اقتصادي براي اوليهترين نيازهاي خود مشکل ارزي دارند، ادامه تحصيل در خارج از کشور و تخصيص ارز دانشجويي براي آن با نرخ مرجع، مسألهاي خندهدار آيد؛ اما در اين باره چند نکته لازم به يادآوري است:
نخست، ميزان ارزي که در سال براي دانشجويان در نظر گرفته شده، با احتساب 48 هزار دانشجوي متقاضي براي دريافت ارز معادل 480 ميليون دلار در سال خواهد بود. با توجه به آنکه مسئولان همواره سخن از حجم بالاي ذخاير ارزي کشور ميکنند، اين حجم کوچکي از هزينههاي ارزي دولت در يک سال را شامل ميشود.
دوم، ضرورت توجه تحصيل در مدارج بالا و با استانداردهاي جهاني را نميتوان انکار کرده و زير سؤال برد. بخش اعظمي از متقاضيان تحصيل در خارج از کشور افرادي هستند که توانستهاند ظرفيتها و تواناييهاي خود را براي پذيرش در دانشگاههاي خارج از کشور و با رتبهبنديهاي بالا به اثبات رسانيده و در واقع جزوي از نخبگان ايران به شمار ميآيند. در اين شرايط، آيا سخن گفتن از اينکه اين امر به معني فرار نخبگان از کشور است، ميتواند درست باشد؟ آيا براستي کسي از رقم دقيق افرادي که براي ادامه تحصيل به خارج رفته و ديگر هرگز به کشور بازنميگردند،آگاه است؟
پرسش مهمتر اينکه آيا حتي با فرض آنکه اين افراد خواهان ترک هميشگي کشور باشند، رها کردن آنها به عنوان قشر نخبه جامعه ايراني بدون هيچ حمايت و ضمانت مالي، چهرهاي سياه از نحوه برخورد ايران با نخبگان در خارج از کشور به جاي نخواهد گذاشت؟ و باز هم مهمتر آن که اگر شرايط براي کار و ترقي اين افراد در جامعه فراهم باشد، چرا اين دست از افراد بايد فکر ترک وطن را به سر بزنند؟!
حال چرا آن روي ديگر سکه را در نظر نگيريم که اگر همه اين افراد يا حتي بخش کوچکي از آنان پس از ادامه تحصيل به کشور بازگردند و تخصص خود را در راستاي بهبود فرهنگ، صنعت، اقتصاد و اجتماع جامعه به کار گيرند، به چه ميزان براي آينده کشور سودآور خواهند بود؟ سوم آنکه بسياري از دانشجوياني که در خارج تحصيل ميکنند، پيش از اين که به بلاي حذف ارز دانشجويي مبتلا شوند، پا در اين عرصه گذاشتهاند و بيشتر در ردههاي کارشناسي ارشد و دکترا مشغول تحصيل بوده که با هزينههاي بسيار نيز روبهرو هستند. قطع حمايت مالي از آنها به عبارتي ساقط کردنشان هم از تحصيل و هم از زندگي به شکل همزمان است. در واقع، اقدام دولت هرچند در نگاه نخست به معناي صرفه جويي در هزينههاست، معني عميقتر آن نابودي زندگي ايرانياني است که اکنون در خارج از کشور هستند و شايد تا چندي ديگر با دستاوردهاي تجربي و علمي بالا به وطن بازگردند؛ دستاوردهايي که هر کدام ميتواند بخش مهمي از حيات آينده کشور را دچار تحول کند.
بيگمان، هماکنون اين دست افراد و خانوادههايشان، سرگردان و بلاتکليف نگران وضعيت آينده هستند. دولت در طرح جديد ارزي خود راهکاري داده که هرچند با مشکلات فراوان روبهروست، ولي در حال اجراست و ميتوان به آساني و با توجه به ميزان هزينه ارزي که دانشجويان در يک سال تحصيلي خود در نسبت با ساير هزينهها لازم دارند، راهکاري براي خروج اين قشر و خانوادههايشان از اين بلاتکليفي و سردرگمي و نجات آينده آنها ارائه کرد؛ نجات آينده قشري که به رغم ظرفيتها و تواناييهاي فراوان براي ايجاد تحول و ترقي در کشور، اغلب کمتر از حد انصاف مورد توجه واقع ميشوند.
پایگاه خبری راک نیوز : اینجا یادمان مردیست که ؛با اهل دین جلیس بود و با مهر وسجاده انیس
تا توانی به دانش گرای / بود آبرویت به هر دو سرای
آقای حاج فریدون شریفی پیشکسوت معلمان ونماد فرهنگ وفرهنگ مداری ومرد اصلاح وشرافت و اسوه ی مردمداری ومردم دوستی دیار فنا را بسوی دیار بقا ترک کرد وهزاران دل را غمگین وچشم را اشکبار نمود.به گیتی مرد بسیار است و هر مردی برای خویش دنیایی.
نام حاج شریفی با نام معلم وفرهنگ وآموزش وپرورش در تاریخ شهرستان های گچساران وباشت برای همیشه به نیکی ونیکنامی ومعرفت وکمال باقی خواهد ماند.او را باید مفسر عینی عنوان آموزگاری دانست که درس ادب واخلاق وشأن وشخصیت نه تنها به صدها دانش آموز آموخت که توانست معلم معلمان قرارگیرد ودرعمل به جامعه بیاموزد که نقش وتأثیر وشخصیت یک معلم چگونه می تواند جامعه را اصلاح ،مسیرزندگی را تسهیل ،شرایط اجتماعی را برای همه همدل وبذر الفت ومحبت را بپراکند تا ناهنجاریها وگرفتاریهای مردم حل وفصل گردد.
شریفی پیشقراول صلح گرایی وایجاد اخوت بین افراد وداور امین حل وفصل نزاع ها ورافع نگرانیهای بین اقوام بود وچه عاشقانه دهها خون وخون ریزی را به صلح وصفا تبدیل نمود.بهترین سند بر این ادعا مراسم تشییع جنازه بی نظیر این معلم وارسته ودین دارودین مدار بود که از هرقوم وطایفه ،از هرقشر وطبقه،ازهر منطقه جغرافیایی،از هر زبان ولهجه ،از هر طیف وجریان سیاسی،از هر سن وجنسیت ودر یک کلام از همه مردم غمگینانه جسم خود را با پیکر پاک شریفی بخاک سپردند.
پسرش که از کمال وفهم پدر بهره برده دراین تشییع باشکوه چه زیبا فرمود که : پدرم درآخرین لحظات توصیه کرد که مبادا مردم را فراموش کنی ،مردم می آیند وشما مردمداری را پیشه خود کنید» دراین مراسم وصف ناشدنی هرکس صفتی از صفات متعدد شریفی را بازگو می کرد.ولی برای این حقیر این جالب بود که آقای حاج اسماعیلی در خاطراتش بیان داشت : که سال 53 بعنوان اردو به باغ مهریان یاسوج رفته بودیم وحاج شریفی سرپرست اردو بود پیام آوردندکه آقای علیزاده (استاندار وقت ) گفته تعدادی از مرغهای پخته شده دانش آموزان را برای ایشان وهمکارانشان ببرند .اما آقای شریفی محکم وبا اقتدار اعلام داشت که اجازه نمی دهم حق این دانش آموزان را دیگران بخورند.
ویژگی چشمگیر وزبانزد این مرد به حق پیوسته ،پا ک دستی وحلال صفتی وحلال رفتاری در تمام مراحل زندگی وعملکرد کاری واداری دوران حیات پاکش بود که هیچگاه وهیچکس نتوانست در عملکرد این اسوه معلمان شبهه ویا تردیدی ایجاد نماید.در دوران بازنشستگی بعلت آن خوی اجتماعی وفعالیت های خستگی ناپذیر در تعاوئی های مصرف ومسکن آنچنان با صداقت وپاکی رفتار کرد که یکبار کسی نتوانست در اقدامات اوشکی بخود راه دهد وهرجا او وارد میشد اعتماد عمومی براقدامات آن گروه ودستگاه شکل می گرفت واین دیوار اعتماد تا پایان عمر باقی ماند.درطول این سی سال بعد از انقلاب اسلامی هیجانات وجریانات متعدد سیاسی پدید آمد ولی ایشان چون از یک صفای باطن وباور عمیق دینی برخوردار بود استوار وپایدار مدافع دین وانقلاب و ولایت ماند و پای فشرد وهیچوقت روابط اجتماعی خود را برمحور مسائل سیاسی وجناحی قرارنداد که این خود ناشی از وسعت نظر وسعه صدر این ماندگار روزگار بود .زیرا خوبان دائمی اند وماندگار .
ضایعه اسفناک ارتحال مردی شریف از سنگر شرافت ومشاهده خیل عظیم جمعیت مشایعت کننده مرا برآن داشت احساس خودم را تقدیم به روح پاک وملکوتی آموزگار معرفت حاج فریدون شریفی نمایم وبراو عرضه بدارم که: شریفی مهربانیت را با دلم پیوند زدم تا از تو دور بودن را احساس نکنم ،اما نه من که جامعه فرهنگیان دلتنگ هستند وغروب ستاره را باور ندارند.باید به فرزند شریفش حاج علی واقارب واقوامش عرض کنم که شما :
زیبائی های پدر را با چشم می دیدید وما مهربانی ها وخوبی هارا با دل ،حال ممکن است که چشم فراموش کند اما دل نه .لذا دلم می سوزد از باغی که می خشکد ز بی آبی عدم حضور باغبان که نه دیداری،نه دلداری ،نه دستی بر سریاری.
با نهایت تأسف وتأثر وضمن عرض تسلیت وتعزیت به جامعه فرهنگیان داغدار وفرزندان وبستگان بزرگوارش بیان می دارم که :
در ساحل قلب ها این جای پای مهربانان است که می ماند وگرنه موج روزگار هر رد پای را پاک می کند وشریفی شرر بر قلب ها زد تا ماندگار روزگار این خطه مردپرور باشد.
یداله مرادی
باز جای شکرش باقی است که سال گذشته نخستین یادواره سیامین سالگرد شهدای بمباران آموزش و پرورش آبادان در سینما نفت آبادان برگزار و تمبر این مراسم نیز با حک تصویر پلاک شهدا در قالب تصاویری از وضعیت مردم در آن حادثه، چفیه و پرچم جمهوری اسلامی ایران به عنوان سه نماد اصلی بههمراه عبارت یادواره شهدای بمباران آموزش و پرورش نیز در آن به نگارش درآمده است.
انگار همین دیروز بود...
در نخستین روزهای مهرماه سال 59 و در حالیکه ساعت اندکی از 9 صبح گذشته بود، یک فروند هواپیمای جنگی عراق با شکستن دیوار صوتی و در حالی که در سطح بسیار پایینی پرواز میکرد یکی از بمبهای سنگین خود را بر روی ساختمان اداره آموزش و پرورش آبادان که کارکنانش خود را آماده سال تحصیلی جدید میکردند انداخت و ثانیهای بعد خون و خاک در هم آمیخت تا بیش از 20 تن از فرهنگیان آبادان از جمله «صمد صالحی» رئیس آن اداره به خیل اولین شهیدان دفاع مقدس بپیوندند، 21 شهید روز دوم مهرماه 59 زودتر از بسیاری از شهیدان خطوط مقدم مرزی به لقاءالله پیوستند.
پیکر بیجان «صمد صالحی» نیز که توسط شهید رجایی حکم، انتصاب ریاست اداره آموزش و پروش شهرستان آبادان را بر عهده گرفته بود در میان شهدا به چشم میخورد.
در آن روز و روزهای بعد نه یونسکو، نه سازمان ملل و نه مدعیان حقوق بشر از الفاظ محکومیت استفاده نکردند و چشم و گوش و زبان خود را بر روی کشتار معلمان آبادانی و بعدها بر روی دانشآموزان مدارس رشیدی کرمانشاه، میانه، شهید حمدالله پیروز بهبهان، کودکان استثنایی لرستان و دهها جنایت دیگر بستند اما یاد این سرافرازان همیشه در اذهان ملت ایران میماند.
سند جنایت رژیم بعث به طور کلی تخریب شده و یک دبیرستان دخترانه در این مکان تأسیس شده است که این خود به وجود آورنده سؤالات فراوانی در اذهان عمومی شده است که امیدواریم مسئولان شهرستان آبادان پاسخ قانع کننده ای در این زمینه داشته باشند.
و اما امروز...
در این روزها که تداعی کننده حوادث تلخ اینچنینی طعم هر شیرینی و حلاوت دیگری را بر ما زهر میکند کمتر کار را میتوان برای دلخوش کردن خانواده فرهنگیان آبادانی انجام داد؛ و آن برگزاری مراسمی در خور شأن و ثبت این روز بهعنوان واقعهای ملی در روزهای خالی تقویم کشورمان است.
مریم خبازی
نويسنده : سيدرضا اکرمي |
1- حضور فيزيکي و معنوي امام هشتم در ايران و مشهد، يک غنيمت است که بايد آن را گرامي داشت، چون «خليفه الله» است، چون «ولي الله» است، واسطه فيض الهي ميباشد، مطالعه جامعه کبيره در اين موضوع راهنماي شايسته ميباشد، مرقد و مزار وي نيز«قطعهاي از بهشت» ميباشد و آرميدن حداقل يک شب در مشهد برکت ويژه دارد. خودش فرمود: هرکس مرا در غربتم زيارت نمايد، در سه مقطع به ديدار وي خواهم آمد. 2-گهگاه به وجدان و مغز و درون خود مراجعه کنيم و از خود بپرسيم «لعلکم تسئلون،انبياء،13» از حضرتش چه ميدانيم و در صورت پرسش ديگران، چه پاسخي داريم، دانستنيهاي ما از حضرت درحد اطلاعات شناسنامه «نام، لقب، پدر و مادر، ولادت و وفات» است و يا اينکه از «شجره نامه» وي نيز آگاهي داريم و ميتوانيم از آن نيز سخن بگوييم و خصوصيات «شجره طيبه» اهل بيت را برشماريم؟ آيا ميدانيم اهل بيت علاوه بر «شجره طيبه» کلمه طيبه نيز ميباشند که هرگز سخني برخلاف کلام خدا ندارند و رهنمودي جز رهنمود خداوند ارائه نميکنند و در کارنامه اين خاندان، ناروا و نا صحيح و غير معقول وجود ندارد. 3-پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، آستان قدس رضوي، مرکز پژوهشي تاسيس نمود و درباره حضرت رضا عليهالسلام تحقيقات ويژه انجام داد و کنگرههاي ويژه برگزار نمود و آثار برجستهاي در اختيار علاقمندان قرار داد. لازم است در ماه متعلق به حضرت، اين آثار فرهنگي را ورق بزنيم و از حقايق آن بهرهمند شويم. 4-از مباحث کليدي درباره حضرت رضا عليهالسلام، موضوع زيارت آن حضرت از نزديک است، شايسته است هر ايراني سالي يک بار به زيارت حضرت برود و با امام خود تجديد عهدي نمايد و گفتنيها را به حضرت بگويد و شنيدنيها را بشنود. به طور قطع و حتم، حرم حضرت، يک زيارتگاه صرف نيست بلکه کانون دعا و نيايش، کانون گفتوگو و گفتمان، مطب و درمانگاه ويژه که نوبت قبلي نميخواهد و هرکس دل شکسته و پاک باخته باشد مورد توجه بيشتر خواهد بود. در حرم امام فرشتگان الهي در رفت و آمدند و محور اجتماع شيعيان و محبان امام از هر نقطه جهان هستند «هي والله روضه من رياض الجنه، تصير مختلف الملائکه الي ان ينفخ فيالصور، سيجعل الله هذا المکان مختلف شيعتي و اهل محبتي» و النهايه اين قطعه زمين، قطعهاي از بهشت است و حال و هواي مادي و معنوي ويژه دارد. 5- نميخواهم و نميتوانم در اين نوشته که همه چيزش بر اختصار است درباره زيارت به طور مفصل بنويسم، بلکه ميخواهم فهرست مباحث زيارت حضرت را برشمارم که عبارتند از: اصل مشروعيت زيارت که سيره پيامبر و امامان و عالمان و سياسيون است، ثواب زيارت براي دنيا و عالم برزخ و در روز رستاخيز که حضرت در هنگام دفن و گرفتن پرونده زندگي و عبور از صراط دوزخ، به کمک زائر ميآيد و دستگيري ميکند، مفاد زيارتنامه که زيارتنامهها متعددند و هريک گوشهاي از گفتوگوي زائر با حضرت را يادآوري ميکنند، آداب زيارت که بخش مهم موضوع را در خود دارد که مرحوم محدث قمي حدود 20 نکته در آداب زيارت حضرت برشمرده است زيرا مقوله زيارت يک مطلب است و حال زيارت و چگونگي زيارت مطلب ديگري است اصرار و دستآوردهاي زيارت چيست و چگونه بايد به آنها رسيد. در يک جمله مينويسم که زيارت هر امام معصوم و هر معصوم ديگري چون رسول خدا و حضرت زهرا عليهماالسلام«دائرهالمعارف» است و در آن از اعتقاد و اخلاق و اعمال سخن گفته ميشود و برکات معنوي و روحي و علمي و بدني فراوان دارد. 6- هر امامي، اسمي دارد و لقبيوالقابي و کنيهاي، نام امام هشتم «علي» بود که اين نام توسط خداوند، نامگذاري و به وسيله فرشته و لوح بر حضرت رسول ابلاغ و به اطلاع هر امامي رسيده است. بنابراين انتخاب نام توسط خداوند يک امتياز است، و القاب امام هشتم که توسط افراد، به وجود آمده، تا 22 لقب براي حضرت «الصابر، الوفي، الصادق، الرضا» آوردهاند که مشهورترين آنها «الرضا» ميباشد. براي دريافت محتواي نام امام «علي» بايد به قرآن و لغت و موارد استعمال آن مراجعه کنيم که در قرآن «9 بار» واژه «العلي، عليا» آمده و همه آنها براي خداوند است و با خود «العليالکبير، العليالعظيم، علي حکيم، عليا کبيرا» دارد که همه اين نه مورد، اعلام ميدارد، خداوند در جايگاه والا و بالا از هر جهت «فکر و فهم و حکمت و منزلت و رحمت و فضل» قرار داد و براي برخي از پيامبران، زبان راستين والا، مقرر «و وهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق عليا، مريم50» نموده است و درباره «ادريس» پيامبر اعلام ميدارد، وي را در مکان و مقام رفيع و والا، قرار دادهايم «انه کان صديقا نبيا و رفعناه مکانا عليا، مريم 57» که اين مکان، ممکن است فيزيکي باشد، در نقطهاي خاص که همگان وي را زيارت نمايند و ممکن است رتبه و درجه بالا باشد. 7- از موارد استعمال واژه «علي» در قرآن، ميتوان دريافت که انتخاب اين نام توسط خداوند براي حضرت رضا عليهالسلام، يعني ارائه تابلوي صفتي از صفات خداوند توسط حضرت رضا است و امام مظهري و مسمائي از نام خداوند است، بررسي زندگي نامه و کارنامه علمي و اخلاقي و سياسي و عملي امام نشان ميدهد که حضرت در جايگاه والا قرار داشت و بدين جهت در مناظره پيروز بود، در عبادت دست بالا داشت حتي در سفر طولاني از مدينه تامرو، در تلاوت قرآن، در توطئهزدائي و نقش بر آب کردن مکر و نيرنگهاي سياسي مامون «استکبارا فيالارض و مکراسئي و لا يحيق المکرالسئي الا باهله، فاطر 43» در مناظرات و پيشنهادات واگذاري خلافت و قبولاندن ولايت عهدي و همه موارد دست بالا داشت. |
نويسنده : ولي درويشي |
روزها هفتهها ميشوند و هفتهها ماهها و ماهها سال. و سالگردها فرا ميرسند. سالگردهايي که گاه تلخ اند و گاه شيرين. گاه دردت ميدهند و گاه شاديت ميبخشند. گاه درخت عزت بر دلت مينشانند و گاه سيل حسرت بر روحت ميرانند. و اگر اين سالگردها، سالگرد حوادث و وقايعي ملي باشند، دردهايشان بسيار جانکاه تر و شادمانيهايشان به مراتب روح افزاتر خواهد بود. اين هفته، هفته بزرگداشت دفاع مقدس است. سالگرد تجاوز وحشيانه دشمن به خاک و کيان و کشور ما. آري اين هفته، هفته دفاع مقدس است. هفته اي که يادش پر است از تلخيهاي تلختر از زهر و شادکاميهاي شيرينتر از عسل. هفتهاي که يادآور سور شدن سوگها و سوگ شدن سورهاي بيشماري است. هفتهاي که در مرور حوادثش، هم خاطرات شبهاي حسرت و داغ و درد موج ميزند و هم روزهاي عزت و شعف و قدر فراوان يافت ميشود. هفتهاي که به يادها ميآورد، آن نور رضايت نشسته بر چهرههاي مادران فرزند داده، که در کنار سيل اشک جاري بر گونههاي خراشيده به نوک انگشتان دردمندشان، شگفت انگيزترين تصويرهاي مردانگي را در يادها جاودانه ميکرد. هفتهاي که تداعيکنندههايهاي گريههاي خلوت پدران داغدار از غم فراق جگرگوشههايشان در نيمه شبهاي تنهايي و تصوير قامت استوار تر از سرو همان پدران در روشناي روزهاي مجالس عزاهايشان است... در اين روزها يادبودها برپا ميشود و يادها گراميداشته ميشود و بزرگان ميادين جنگ، در اجتماعات از جنگ سخنها خواهند گفت و ساير حاضران در نبردهاي آن روزها نيز، به نحوي خاطراتشان را مرور خواهند کرد. من اما، از ميادين جنگ چيزي نديدهام. من خرمنخرمن سرهاي بريده و دشتهاي سرخ از سيلاب خون فرزندان وطن را نديدهام. من دستها و پاهاي پران در دست باد و چشمهاي ناگشوده به روي دلرباييهاي دنيا را نديده ام. من مغزهاي متلاشي شده در پاي سجادههاي نور و رويها و مويهاي خضاب شده به خون را نديده ام. من رنگهاي پريده و پهلوهاي دريده و سينههاي تيرخورده و تنهاي نيم مرده را نديده ام. من حتي از درد حبسها چيزي نميدانم. از رنج حصرها چيزي نميفهمم. من از جنگ و دفاع و نبرد، چيزي نه ميدانم، نه ميفهمم. من از اين اقيانوس درد و درس چيزي نميدانم- که نديدمشان مگر در فيلمهاي به دروغ آلود- بزرگان از تک تک اين مناظر گفته اند و بازهم ميگويند و من هم از آنان شنيده ام و باز هم ميشنوم. اما ... اما من نيز از روزنه کوچک نگاههاي کودکانه آن روزهايم فقط بعضي چيزها را در ياد دارم و ديگر هيچ. چيزهايي که هر گاه حجم سنگين واژه جنگ و جبهه بر سر فکر و انديشهامآوار ميشود به همان وضوح روزهاي آغازين 6 سالگي ام پيش چشمم جان ميگيرند و به «آن روزها» ميبرندم. به «آن روزها»... آن روزهايي که پدربزرگ با شنيدن صداي هر آژيري با پاي پياده از ده به شهر ميآمد و دستان در هم تنيده مادر و ما را در دستان خسته و لرزانش ميگرفت و ما را به سوي ده ميبرد و در راه هر کداممان که از پا ميافتاديم را بر دوش خود سوار ميکرد. ولي ما براي سوار شدن بر دوش پر درد او هيچگاه بر هم پيشي نميگرفتيم. چون ميدانستيم همه آن روزهايي که ما در ده در امن و آرامش بازي خواهيم کرد او در بستر محقر خود، از درد بر خود خواهد پيچيد. آن روزهايي که «شير پسر ده» را غرقه در خون از جبهه سر پل ذهاب به ده آوردند و من براي اولين بار ديدم که بابا گريه کرد. پدر بزرگ لرزيد و افتاد. دايي از قبر او بيرون نميآمد. مادربزرگ از روي تابوت بر نميخاست. بيشتر مردان ده بر خلاف هميشه با صداي بلند گريستند و حتي نشستند و بر سر کوبيدند و صداي زنان ده که گونههاي خود را غرق در خون کرده بودند تا اوج آسمانها ميرسيد. و مادرم همان شب در کنج تنهايي و درد نام نوزادش را «عباس» نهاد. آن روزهايي که پدر هنوز گرد راه از تن نشسته، پس از شنيدن صداي غرش هواپيماها و انفجار، برهنه پا به سوي خانههاي عموهايم دويد و من ديدم که چگونه آوارها را کنارميزد و پيکرهاي بيجان عزيزترين کسانش را - يکي پس از ديگري - در آغوش ميکشيد و من غروب همان روز فهميدم که پدر تنهاترين برادر آن روزهاي شهر شده است. حتي آن شبي که همه زنان و دختران فاميل در خانه ما جمع شده بودند و بر گرد اسلحههاي داخل خانه حلقه زده و پيمان بسته بودند که اگر دشمن از روي جنازه مردان شهر گذشت و شهر را گرفت، هيچ زن و دختري خود را زنده نگذارد، مبادا که به دست دشمن بيفتد. آري خاطرات کودکي من پر است از اين «جبهه نديدنها» و«جنگ نزدگيها»... و جز اينها من هيچ چيزي از جنگ را نفهميدم. و براي همين، سرانجام، بهار سال پيش در مراسم خاکسپاري کودک مجروح بازمانده از آوارهاي بمبارانهاي آن روزها، تمام نفهميدنهاي آن روزهايم را مردانه گريستم.و در آن ميانه دعا کردم که در هيچ کجاي جهان، هيچ افسارگسيخته اي بر طبل جنگ نکوبد و اين هيولاي جنگ هيچگاه پاي در سراي هيچ ملتي ننهد تا هيچ کس ناگزير از دفاع نباشد. که دفاع از خاک و شرف و کيان - با همه دردها و رنجهايش- همواره مقدس بوده، هست و خواهد بود. |
بر خلاف پيشبيني بانک مرکزي و وزارت اقتصاد، حباب قيمت سکه و بمب ارز نه تنها نترکيد و نميترکد بلکه هر لحظه بزرگ و بزرگتر ميشود و با زمان حال به ما ميگويد که دانش اقتصاد،خيال شاعرانه و زندگي رويايي هنر نيست که در عالمش سير کنيم؛ اقتصاد، محاسبه در ارقام است. اين محاسبه و ارقام، با شفافيت تمام، پيش روي دنياست،اگر ما نخواهيم که ببينيم، ديگران با دقت ميبينند و با منطق محاسباتي نظر ميدهند. آن واقعيت محاسبه و رقم ميگويد که حجم نقدينگي ما بيشاز هزار برابر،شده و هر روز پر حجمتر ميشود! آن محاسبه ميگويد که ارزش دلار در برابر ريال،در بازار آزاد، بيشاز سيصد برابر است و همين واقعيتهاي آماري، درآمد نفتي ما را نسبت به سال گذشته،چهل ميليارد دلار کمتر ميدانند. باور کنيم که دنيا حساب جيب و کيسه ما را بهتر از ما ميداند . نميتوانيم اين حقايق را ناديده بگيريم، ناديده گرفتن حقايق، تيشه به ريشه هستي ماست .چون داريم به چالش اجتماعي نزديک ميشويم .
آمارهايي که از کيسه خوش باور تيم اقتصادي بيرون ميآيد، با واقعيتهاي موجود اقتصادي و اجتماعي ما همخواني ندارد. بازار ميگويد که عامل زندگي اقتصادي مردم، فقط مرغ نيست، بعضي از قيمتها نسبت به سال گذشته، بيشاز 100% افزايش داشته .اگر کسي اينهارا سياه نمايي قلم به دستان وابسته و کجانديش و بيخبر بداند، «ياشلاق نخورده و يا عدد بلد نيست! » از برج عاج خود ساخته خويش بيرون بياييد و واقعيت را ببينيد ! بيانات غيرتخصصي و ناکار آمد اقتصادي،فقط بياعتمادي مردم را بيشتر ميکند. نشان، آن که هر جا دولت وارد ميشود،اوضاع پيچيدهتر و بدتر خواهد شد. صاحب نظران اقتصادي هرچه گفتند، نمايندگان منتخب مردم در مجلس، هرچه پند دادند، مرکز پژوهشهاي مجلس، هر آنچه به تحقيق علميگفت،گوش شنوايي نبود. همه از سر درد و دلسوزي بود، همه اين نظريههاي دقيق علميو آماري، پس گوش انداخته شده و امروز سپاه را به فرياد رسي ميطلبيم که دست دلالان اقتصاد ارزي را رو کند. « ارز »، « سکه »، «مسکن» و ... معلول اشتباهات ماست، عامل ويرانگر، «نقدينگي» است که مثل سيل ويرانگري بستر مناسب ميجويد تا بتراشد و ببرد و ويران کند و پيش برود .بهمن خود ساخته ماست که در سر راه خود،همه هستي ما را در مينوردد و محو ميکند . يارانه اي که ميبايست به سمت توليد هدايت ميشد، به جيب مردم ريختيم چون محبوبيت ميآورد اما آن روي سکه را نديديم که چه بر سر کشاورزي و صنعت ما آورد . راستي از کاروان محصولات کشاورزي و صنايع ما چه مانده، سري به بازار بزنيد در مييابيد که حقيقت چيست! و قصه دو و نيم ميليون شغل به کجا ختم شد !
شناسايي اخلال گران بازار « ارز » هم از آن حرفهاست. پولهاي سر گردان را به سمت توليد هدايت کنيد، ديگر اخلال و اخلالگر چه معني دارد ؟ و گرنه، همه خريدار «ارز» و «طلا» هستند . وقتي که هر لحظه و دقيقه از ارزش « ريال »جيب مردم کم ميشود، چه انتظاري داريد . عمل معقول و پسنديده از نظر شما چيست؟وانگهي از ديد ما ايرانيها، «سود» در داد و ستد است،نه «توليد» پر دردسر !
به قول آن جهانگرد فرانسوي عصر صفوي «شاردن»، ايرانيها دوست دارند چيزي را بخرند و به ازاي سودي بفروشند، يعني،کمتر اهل توليدند !
در حال حاضر اين عادت، دامن همه را گرفته،عرضه، يا نيست يا کم است، به همين سبب قيمت «ارز» و « طلا » بالا ميرود (درد و آه اينکه کارگري اهل کشور همسايه با طنز و طعنه ميگفت: ارز پول ما از ريال شما،خيلي بيشتر است .زخم زباني که اثر آن در دل، سالها ماندگار است!) و کاش آن روز،روز استيضاح، با وزيراقتصاد، دل رحميو مماشات نميشد و احساس جاي منطق، نمينشست !
نويسنده : منصور فرزامي |
جنگ تحمیلی هشت ساله درواقع ترفند استکبار جهانی بود که پس از سرخوردگی و شکست در برابر انقلاب عظیم ایران اسلامی علیه ما به وقوع پیوست. روزگاری که انقلاب ما به تنهایی و با اتکا به قدرت لایزالالهی و درایت و رهبری عالمانه امام فرزانه خود و همراهی و همگامی ملت شریف و ارتش سرافراز، طاغوت را در هم پیچیدند و به حضور بیگانگان در این کشور پایان دادند، دسیسهها و توطئهها نیز آغاز شد که با تحمیل هشت سال جنگ نابرابر توسط یکی از دستنشاندههای استکبار در منطقه با قاعدهها و ترفندهایی که به راه انداختند به دنبال فروپاشی انقلاب نوپای اسلامی بودند.
هجوم ناجوانمردانه دشمن تا بندندانمسلح با پشتیبانی و حمایت سردمداران شرق و غرب به سرکردگی صدام به مرزهای میهن اسلامی در حالی که خیل عظیمی از دلاورمردان ارتش در مبارزه با ضد انقلاب در کردستان مشغول بودند، بیش از پیش مظلومیت و تنهایی ایران در ایستادگی در برابر ظلم و زیادهخواهی را نمایانتر کرد. اما حضور جوانمردانه و مخلصانه سربازان عزیز در جایجای جبههها و در کنار رزمندگان ارتش چنان صحنههای زیبایی از ایستادگی و مقاومت را رقم زد که دشمن زبون تا به آن زمان صلابت و غیرتی اینچنین را ندیده و نشنیده بود.
دشمن نیامده بود که سرزمین ما را تصرف کند بلکه با حامیان بیشمار خود به دنبال سرنگونی نظام مقدس جمهوری اسلامی و سیطره مجدد غرب و شرق بر این سرزمین بود که سربازان ایثارگر وطن و مردم قدرشناس و فهیم ایران اسلامی به ندای رهبر و امام فرزانه خویش لبیک گفتند و آن هنگام بود که شاهد حضور خیل عظیم فرزندان این مرز و بوم در جبهههای جنگ حق علیه باطل بودیم که پیشروی ارتش بعث عراق را متوقف کردند.
در آن روزهای پرمخاطره نیروی زمینی ارتش جانانه مقاومت کرد و با سازماندهی و تجهیز نیروهای مردمی دشمن را زمینگیر کرد و به جز پیشروی غافلگیرانهای که دشمن در روزهای نخست داشت هرگونه تحرک و پیشروی را از دشمن گرفت و نیروهای متجاوز را در مواضع و مناطق ناخواسته متوقف کرد و از این به بعد بود که ابتکار عمل را در دست گرفت و با طراحی عملیاتهای مهم و حائز اهمیت، شکست را به دشمن تحمیل کردند. در روزهای ابتدایی جنگ این نیروی پرتوان در کنار مقاومتهای مردمی و ایثارگریهای سربازان در اقصی نقاط مرزهای جنوب با هدایتهای حضرت امام(ره) و هماهنگی خوبی که با دیگر نیروها بهویژه نیروی دریایی ارتش داشت، ضربههای مهلکی بر نیروهای متجاوز وارد کرد.
ما امروز مفتخریم که بیش از ۵/۲ میلیون سرباز در هشت سال دفاع مقدس داوطلبانه خدمت مقدس سربازی خود را در کنار جان بر کفان نیروی زمینی ارتش گذراندند. باید گفت تحریمها با حضور این عزیزان و فرزندان نسل سوم و چهارم این انقلاب هیچ تاثیری ندارد و همیشه و در همه حال سرافراز و پیروز هستیم.
ما و مردم آگاه و ولایتمدار، سربازان دفاع مقدس را فراموش نکنیم و به نسل جدید و فرزندان این مرز و بوم بگوییم در هیچ جای دنیا اینگونه سربازان را نخواهیم یافت و این درس بزرگی است که همه ما باید آن را بیاموزیم.
راک نیوز : روز گذشته رئيس کميسيون برنامه و بودجه مجلس در نطق خود به برگزاري جلسات مشترک دولت و مجلس براي حل مشکل اقتصادي و همچنين وضعيت ارز در کشور اشاره کرد و گفت: «با وجود تفاهم بين دولت و مجلس هنوز تکليف مشخص نيست، چرا که گفته ميشود يک نفر هنوز تصميم نگرفته است». در کشور ما معمولا تصميمها، نفري گرفته ميشود ولي چون بعضيها نفرتر از بقيه نفرات هستند، موضوع مهميمثل وضعيت ارز، اين طور بلا تکليف ميماند. اين گفته نشان ميدهد که نفر مورد اشاره، خيلي نفر بوده است،آن قدر که ميتواند به تنهايي همه را بلا تکليف بگذارد. ما بايد قدر اين جور نفرات را در کشورمان بدانيم. همينالان اگر تمام دنيا را بگرديم نميتوانيم نفري را پيدا کنيم که بتواند اين جور مشکلات اقتصادي کشورش را بين هوا و زمين نگه دارد و آب از آب تکان نخورد! با همه اين حرفها، سوالي که با توجه به اين وضعيت ممکن است براي جمعي از هموطنان پيشآمده باشد، اين است که آن»يک نفر » کجاست و سرش به چه کاري گرم است که براي موضوع به اين مهمي هنوز تصميم نگرفته است ؟! ديروز مديرعامل اتحاديه سراسري مرغداران گوشتي ايران از برگزاري جلسه فوقالعاده مرغي در نهاد رياستجمهوري خبرداد که شايد همين خبرش پاسخي براي سوال بالا باشد. يعني ممکن است آن يک نفر مورد اشاره(همان يک نفر که خيلي نفر است!)، پس از کلي تفکر و تدبر، بعد از ساعتها تجزيه و ترکيب(تجزيه و تحليل سابق!) و با رعايت تمام مصالح ساختماني، وقتش را گذاشته براي جلسه مرغي و نتيجهبخشي جلسه مرغي ! مگه چيه ؟! کي گفته ارزش و اعتبار و موقعيت مرغ کمتر از ارز است ؟! به قول شاعر:»گل شبدر چه کم از لاله صحرا دارد؟» آن يک نفر ممکن است حالا حالاها سرش به جلسات مرغي گرم باشد و براي ارز تصميم نگيرد، مردم هم ميتوانند تا اطلاع ثانوي به جاي اشکنه، دوباره خوردن مرغ را از سر بگيرند تا زحمات و تصميماتي که در جلسات مرغي گرفته ميشود، مفيد فايده باشد ! نويسنده : محمدحسين روانبخش |
بي خداحافظي که به دليل توجه به زندگي رضا صادقي از اميدهاي فروش بود شکست تلخي را در گيشه تجربه کرد. وضعيت نااميدکننده فروش اين فيلم باعث شد تا در گفتگو با منتقدان و سينماگران از علتهاي اين مساله جويا شويم.
جبار آذين منتقد سينما
احمد اميني سينماگر و منتقد شناخته شدهاي در سينماي ايران است؛ او كار نقادي را از سالها قبل در مجلات هنري و بعدها در مجله فيلم آغاز كرد و پس از دهها كار در اين زمينه و همچنين دستياري در چند فيلم سينمايي وارد كار حرفه اي در سينما شد. سال گذشته فيلم سينمايي و مجموعه اي كه در تلويزيون از اين كارگردان ديديم نشان از تسلط او به كار در سينما و تلويزيون است.اما در كنار واقعيت تسلط در گونه فيلمسازي واقعيتهاي ديگري هم در سينماي ايران وجود دارد كه بخشي از آن واقعيتها خواسته و ناخواسته در چگونگي توليد و عرضه فيلمها تاثير گذار است به همين دليل در سينما حتي حر فه اي ترين كارگردان دنيا حضور داشته باشد و در كناراو ابزار سينما و مهارت كافي هم باشد اما وجود اين معيارها و ضوابط الزامياست بدين معنا كه به هر حال با توجه به شرايط اجتماعي و سياستهاي سينما بايد آثاري ساخته شود كه پس از توليد اجازه اكران داشته باشد. سينماي ايران مدتهاست كه دچار مشكلات عديدهاي از جمله تكرار سوژه و بازيها و بازيگران كليشه اي شده است با وجود اين مسائل هم اكنون احمد اميني با ساخت بي خداحافظي اين بار خواسته علاوه بر فيلمسازي، فيلمش به گونهاي باشد كه در گيشه هم مخاطب داشته باشد. براي موفقيت در اين اثر اميني اين بار با استفاده از يك خواننده شناخته شده نسل جوان فيلمي را كارگرداني كرده و اكنون اين فيلم روي پرده سينماهاست. خود فيلم حتي به گفته كارگردان تنها پنج درصد از قصه و ماجراي آن به خواننده مشهور مربوط ميشود و مابقي ماجراها اتفاقاتي است كه پيرامون زندگي اين خواننده گذشته است. بي خداحافظي از مجموعه فيلمهايي است كه به فيلم بيوگرافي معروف هستند. يكي از معيارهاي فيلمهاي بيوگرافي كه در بي خداحافظي لحاظ نشده اين است كه اين نوع فيلمها شخصيت نگار هستند يعني اگر قرار است در مورد رضا صادقي فيلمي ساخته شود اين فيلم بايد با محوريت وي و مسائل و ماجراهايي كه به شكلهاي مختلف مربوط به اين شخصيت است ساخته شود. در بي خداحافظي شاهد اين مسئله بدين صورت نيستيم در جاهايي با لحاظ يك سري مسائل عاطفي احساسي و گوشههايي از زندگي اين خواننده فيلمي تهيه شده يعني فيلمنامه فيلم شخصيت محور نيست حتي روي شخصيت رضا صادقي هم زياد كار نشده كارگردان با تصور اينكه مخاطبان شخصيت فيلم را ميشناسند به همين بسنده كرده و ما از زوايا و ابعاد شخصيت رضا صادقي در فيلم چيز زيادي نميبينيم شايد در جاهايي به اينكه چه عواملي باعث رشد وي در عرصه موسيقي و خوانندگي شده اشاره شود اما اينكه اين خواننده به عنوان انسان داراي چه ويژگيهايي است در اين فيلم كمرنگ است. اميني ميتوانست فيلميدرباره رضا صادقي بسازد بدون اينكه خود رضا در آن ايفاي نقش كند و با پر رنگ كردن ديگر شخصيتها و ماجراهاي فيلم يك درام اجتماعي خانوادگي خوب را تحويل مخاطب دهد اما اين مسئله عملا نه در فيلمنامه و نه در فيلم اتفاق نيفتاده است .حضور رضا صادقي با تمام شهرتي كه دارد نتوانسته تضمين گر فروش بالاي اين فيلم باشد كما اينكه اين فيلم در قياس با فيلمهاي روي پرده از فروش بالايي برخوردار نيست و با اينكه شخصيت اصلي فيلم شخصيت شناخته شده اي در اجتماع است اما همين امر هم نتوانسته فيلم را به توفيق برساند .بي خداحافظي با اينكه در پرونده كارگرداني احمد اميني نقطه ضعفي تلقي نميشود اما امتيازي هم به كارنامه اين فيلمساز در مقام كارگرداني اضافه نميكند. بي خداحافظي فقط فيلمياست كه در آن سرگرم سازي تماشاگر و فروش در گيشه جزو معيارهاي اصلي آن در ساخت قرار گرفته و خود اين موضوع به تنهايي نميتواند لازمه موفقيت و توفيق اجتماعي اين فيلم و فروش بالاي آن شود به همين دليل است كه اين فيلم آنگونه كه سازندگانش انتظار دارند با توفيق روبرو نشده است. بي خداحافظي با وجود اينكه بازيگراني چون فروتن در آن نقش آفريني ميكنند اما بدليل اينكه در حاشيه قرار گرفتند بازيهاي آنها هم نتوانسته به عنوان وزنه اي مناسب براي تضمين فروش فيلم ملاك قرار بگيرد. بي خداحافظي به لحاظ ساختار فيلم بالايي نيست و به لحاظ مضمون هم حرف جديدي براي گفتن در سينماي ايران ندارد. در سينماي سالهاي دور در ايران فيلمهايي براساس زندگي خوانندگان و بزرگان موسيقي ساخته شده كه يا با حضور خود آنها و يا درباره زندگي آنها بوده است .اين فيلمها در گذشته سينماي ايران يعني در سالهاي قبل از انقلاب كم و بيش با توفيق روبرو ميشد اما در سينماي پس از انقلاب چون معيارهاي ارزشي جامعه تفاوت كرده تماشاگر به دنبال چيزهاي جديدتري است حتي حضور شخصيتهاي شناخته شده درعرصههاي مختلف هنري در فيلم هم در شرايطي كه تماشاگر به خاطر جنجالهاي سينمايي و سياسي از سينما دلزده شده و به يك فيلم عروسكي كودكانه دل خوش ميكند نميتواند ملاك خوبي براي فروش خوب فيلم باشد اگر يك درام خوب نوشته ميشد و از رضا صادقي هم به عنوان بازيگر اصلي يا نقش محوري فيلم استفاده نميشد وهمچنين در كنار ساير شخصيتهايك نگاهي به زندگي او ميشد شايد سرنوشت بي خداحافظي به گونه ديگري رقم ميخورد .با اينكه ساخت فيلمهايي در مورد زندگي يك خواننده فوتباليست ميتواند يكسري جذابيتهايي را ايجاد كند اما اين جذابيتها تا به درام تبديل نشود ودر تصوير به زيبايي تصوير نگري نشود جواب نخواهد داد همانگونه كه متاسفانه در بي خداحافظي جواب نداده است.
حميد سليمي منتقد
فيلمي كه درباره زندگي يك شخصيت محبوب ساخته ميشود به طور حتم به عنوان يك اثر تجاري ساخته شده است.زماني كه با يك فيلم تجاري روبرو هستيم به طور طبيعي سازندگان آن حق استفاده از همه ابزارهاي ممكن براي ساخت يك فيلم تجاري را دارند.محمدرضا فروتن تنها بازيگر بي خداحافظي كه ميتوان لقب ستاره براي آن به كار برد كه او هم چند سالي است جزو ستارههاي درجه اول ما نيست.يكي از نقاط ضعف فيلم بي خداحافظي اين است كه از ستارههاي طراز اول استفاده نكرده وضمن اينكه فيلم از قابليتهاي يك شخصيت استثنايي مثل رضا صادقي هم نتوانسته به خوبي استفاده كند. بزرگترين مشكل بي خداحافظي فيلمنامه سر درگم آن است كه نميداند قصد تعريف زندگي يك شخصيت را دارد يا ميخواهد به نقد فضاي فرهنگي ايران امروز بپردازد. اينگونه فيلمها قبل از هر چيز بايد قصه گوهاي خوبي باشند كه متاسفانه بي خداحافظي فيلم قصه گوي خوبي نيست و به دليل زمان نسبتا طولاني كه دارد مخاطب را خسته ميكند. فيلم احمد اميني با نام غريبانه يك فيلم تجاري بود اين فيلمساز سينماي تجاري قصه گو را دوست دارد و سينما را به خوبي ميشناسد ولي به هرحال تركيب اميني با سعيد شهسواري تهيه كننده اين فيلم كه در گذشته نيز با هم همكاري داشتند اما در اين فيلم تركيب موفقي نبوده اند. در بي خداحافظي ما با فيلمي روبرو هستيم كه به نظر بي حوصله ساخته شده در حالي كه رضا صادقي شخصيتي است كه هم براي عوام جامعه ايراني امروز جذاب است وهم بخشي از افراد خاص به خاطر ويژگي شخصيت خود رضا صادقي به او علا قه مند هستندولي فيلم به اندازه خود شخصيت رضا صادقي دوست داشتني نيست.ژانر زندگي نامه اي يكي از ژانرهاي مهم و پر طرفدار سينماي دنياست در سينماي ما خيلي ژانر بيوگرافيك و اتو بيوگرافيك طرفدار چنداني ندارد چراكه نمونههاي خوبي در اين ژانر نه در تلويزيون و نه در سينما ساخته نشده است.بي خداحافظي درباره زندگي رضا صادقي نيست و تنها برخي بخشهاي آن مرتبط با زندگي او است بسياري از مخاطبان به همين علت پس از تماشاي فيلم عصباني ميشوند چراكه فيلم اساسا به زندگي رضا نپرداخته بلكه داستاني درباره شخصيتي به نام رضا صادقي است.اگر فيلمهاي زندگي نامه اي درباره شخصيتهاي مهم اجتماعي ساخته شود به طور حتم اتفاق خوب و مباركي است و ميتواند ما رابه يك تحليل جامع و درست دقيق از فضاي هنر اجتماعي روز يا گذشته مان برساند.ولي فيلمي درباره شخصيتي مثل يك خواننده پاپ به طور حتم مخاطبهاي خاصي براي تماشاي فيلم زندگي اش به سينما ميروند و همه آنها اطلاعات كافي درباره زندگي آن ستاره دارند يعني عملا اين فيلم دستاورد خاصي ندارد تنها از اين نظر اتفاق مثبت و مفيدي است كه جمعي از علاقه مندان سينما كه به دلايل مختلف با سينما قهر كردند را ميتوانند با سينما آشتي دهد و همچنين اين سينماي مندرس و يتيم و كتك خورده ايران كه در حال نابود شدن است شايد اينگونه بتواند نفسي بكشد.بي خداحافظي يك فيلم متوسط آبرومند است اما نه براي احمد اميني قدميبه جلو محسوب ميشود و نه براي سينماي ايران فيلم مهمي به شمار ميرود ولي اميدواريم يك اثر تجاري موفق شود.
آرش پژمان منتقد سينما
استفاده از ستاره نه فقط در سينماي ما بلكه فرمولي است كه در همه جاي دنيا امتحان خود را پس داده است يعني بسياري از ما هنگاميكه شاهد فيلمهاي خاطره انگيز چه در سينماي ايران و چه در سينماي جهان بوديم نام كارگردان و خود فيلمها را فراموش ميكنيم وحتي قصه كاملي از آن فيلم در خاطرنداريم اما ستارههاي فيلم را خوبي به ياد داريم. پس اين فرمول پيچيده اي نيست وپيش ازاين استفاده شده و باز هم استفاده خواهد شد و اساسا به همين مناسبت اگر كارگرداني مانند كيارستمي از نابازيگر استفاده ميكند و فيلمش ميدرخشد براي ما خيلي شگفت انگيز است كه از اين فرمول پا فراتر ميگذارد. اينكه بي خداحافظي درباره زندگي يك ستاره است اين هم تازگي ندارد .در موردكليت فيلم هم ما از زندگي واقعي شخصيت فيلم كه رضا صادقي است بي اطلاع هستيم اما اين فيلم داستان زندگي واقعي رضا نيست و اگر براين مبنا هم نظر بدهيم چيزي از ارزشهاي فيلم كم نميكند.اگر فرض را براين بگذاريم كه با يك اثر قابل قبول روبرو هستيم نويسنده و كارگردان يك روايتي از زندگي ستاره مورد علاقه اش را ارائه دادند آن چيزي كه بوده با آنچه كه مخاطب ميبيند الزاما يكي نيست نه در سينما بلكه در همه هنرها هم بدين گونه بوده است .
آنچه دربي خداحافظي روي پرده رفته روايت فيلمساز از زندگي يك خواننده است الزاما هم نبايد منطبق با زندگي او باشد و چيزي از ارزشهاي فيلم كم نميكند هر چند تمركز فيلمساز در اين شخصيت و حتي استفاده از شخصيت واقعي در نقش خودش خيلي بيش از حد شده تا جايي كه احساس ميشود خط داستان در قسمتهايي از دست فيلمساز در رفته يعني تماميحواس فيلمساز معطوف به شخصيت اصلي بوده در حالي كه ميشد شخصيتهاي مكمل و پيرامون شخصيتهاي اصلي را خوش تراش تر و ملموس تر و باشناسنامه بهتري ارائه كرد و همچنين با ظرافتهاي بيشتري به داستانهاي موازي و تكميل كننده داستان زندگي شخصيت اصلي فيلم پرداخته شود. اما آنچه خيلي در اين فيلم برجسته شده شخصيت اصلي فيلم است. با شناختي كه از كارگردان و بازيگران فيلم و كليت فيلم نامه داريم ميتوانست اثر بهتري شود اما با اين وجود بايد تلاش دوستان را ارج نهاد و به استقبال مخاطب هم احترام گذاشت و اگر مخاطب فيلم را ميپذيرد ما هم بپذيريم كه در اين فيلم غير از ستارهها عوامل ديگري هم براي كشاندن مردم به سينماها وجود داشته است. يك سمت سينما مخاطب است و همينكه او لذت ببرد جداي از آن فاكتورهاي هنري مميزي و منتقدانه اين فيلم قابل ارزش است که در شرايط فعلي مردم را به سينما كشانده است.
بهمن عبداللهي منتقد سينما
مهم ترين مشكل بي خداحافظي اين است كه با يك پيش فرض كه ميخواهيم به تماشاي فيلمي درباره زندگي خواننده اي به نام رضا صادقي بنشينيم ارائه ميشود اما پس از تماشاي فيلم آن چيزي كه مشاهده ميكنيم كاملا متقابل با آن پيش فرضي است كه به ما ارائه شده و دليل آن هم اين است كه قراربوده مخاطب فيلمي درباره زندگي خواننده اي كه با مهارتها ومشكلاتي از يك نقطه به نقطه اي رسيده و پيشرفت كرده ببيند ولي اساسا چنين مواردي را در اين فيلم نمي بينيم چرا كه فيلم درباره زندگي سه تا آدم است كه هركدام فضاهاو ماجراهايي دارند و فيلم فرصت نميکند كه به هيچكدام از اين افراد به طور كامل بپردازد.
اشكال ديگر بي خداحافظي شيوه روايتي است كه از طريق روزنامه نگار روايت ميشود و ما مسير و ماجراها را از نگاه آن روزنامه نگاردنبال ميكنيم قالبي كه در ژانرهاي مختلف ديديم ولي در چنين ژانر موزيكالي كه قراراست ما زندگي يك خواننده را بررسي كنيم اساسا نياز به بررسي آن از نگاه روزنامه نگار نيست و ميتوانست خود به طور داناي كل اين داستان را روايت كند .اشكال ديگر بي خدافظي اين است كه اگر رضا صادقي شخصيتي بود كه در جهان خاص خودش بود و ما آن فرد را نميشناختيم و به واسطه روايت و قصه فيلم با يك خواننده مواجه مي شديم مسئله تفاوت ميكرد ولي زماني كه ما با پيش فرض اينكه فيلميدر باره زندگي رضا صادقي خواننده پاپ و موفق ميخواهيم فيلمي با جزئيات و خصوصيات او ببينيم . ولي در بي خداحافظي فيلمساز و نويسنده فضا را تغيير ميدهديعني فيلم با وجود اينكه رضا صادقي در آن بازي ميكند درباره زندگي او نيست چرا كه نه ما وارد جزئيات زندگي و مشخصات فردي اين فرد ميشويم يعني فيلم در شخصيت پردازي ضعيف عمل ميكند ودوم اينكه رضا صادقي داراي المانها و مشخصههايي است كه در اين فيلم آن المانها وجود ندارد كه اين از ضعفهاي ديگر بي خداحافظي به شمار ميرود.كارگردان بي خداحافظي براي اينكه اين فيلم رابه يك روايت سينمايي ويا ساختار سينمايي مناسب برساند وقت و انرژي زيادي صرف نكرده علي رغم اينكه اميني كارگردان خوبي است و فيلمهاي خاص مانند غريبانه ساخته اما در بي خداحافظي با آن قدرت ظاهر نشده و خيلي شتابزده عمل كرده و دليل آن هم اين است كه اصلا وارد عمق شخصيتهاي مختلف فيلم نميشود و مخاطب متوجه كارهاي آن شخصيتها نميشود برخي از شخصيتها اواسط فيلم فراموش ميشوند و به برخي از شخصيتها كارگردان بيشتر ميپردازد .انتخاب بازيگران در بي خداحافظي چندان مناسب نيست با اينكه محمدرضا فروتن بازيگر خوبي است ولي در اين نقش خوب ظاهر نشده و رضا صادقي كه خواننده خوبي است و انتظار بازي خوبي از او نداريم ولي توقع داشتيم در حد و اندازه يك بازيگر ساده بتواند كارش را ارائه دهد كه در اينجا موفق نبوده است و همچنين در اين فيلم از افشينهاشمي بازي خوبي را مشاهده نميكنيم .استفاده از زندگي ستارههاي معاصر در عرصه فيلم سازي به مانند شمشير دو لبه است كه داراي وجه مثبت و منفي است وجه مثبت آن اين است كه با نگاه دقيق و مستند به اينگونه فيلمها ميتوان فيلم ساخت كه ماندگار شود چرا كه سينما هنر ماندگار است و براي آيندگان باقي ميماند و بعدها ميتوان به آن استناد كرد.وجه منفي آن اين است كه چون كارگردان و تهيه كننده به واسطه شهرت و محبوبيت به سراغ اين شخصيتها ميروند ممكن است نگاه تجاري عامه پسند وجذب تماشاگر در آن باشد وامكان دارد آن شخصيت و موقعيت و يا موضوع تلف شود و آن موضوع براي آن فردي كه بخواهد آن را در وضعيت بهتري دنبال كند از بين برود بنابراين عموما افرادي كه به دنبال اينگونه شخصيتها در فيلم سازي رفته اند فيلمهاي چندان خوبي در سينماي ايران نساخته اند.
ادامه خبر...
1- براي معرفي امام ششم مجال نوشتن و گفتن و انديشيدن و ارائه الگوي زيباي چگونه بودن و چگونه شدن، وجود دارد، چون دوران امامت حضرت طولاني شد و امام ششم با به وجود آوردن دانشگاه عظيم خود، کار آموزشي و تحقيقي فراواني انجام داد و توفيق گرانقدري يافت،تا تحول علمي و عقلي و اخلاقي و اعتقادي در عصر آن روز به وجود آورد، بدين جهت همه کارشناسان قبول دارند که آثار علمي و قلمي و نظري امام ششم بيش از ديگر امامان است.
2-بايد بگوئيم و بنويسيم امام ششم تنها امامي بودند که خلافت امويان و عباسيان را درک نمود و در برابر ستمهاي آنان مقاومت کرد و کار علمي سنگين انجام داد، بني اميه و بني عباس با يکديگر وجوه مشترک دارند که عبارت از: قدرت طلبي، پول پرستي و تکاثر و تقابل با ارزشهاي ديني و قرآني، چون عدالت، امانت، انصاف، اخوت، مساوات، توحيد راستين قيامت درستين است هر دو گروه خليفه با بني هاشم برخورد کردند، چون آنان دعوت به ارزشها چون «علم و عقل و عرفان و عقيده و عدالت و ديانت و اخوت و مواسات» ميکردند و درهر موردي از دعوتها و شعارها و هدايتها، الگو بودند و همه پيروان خود را به چنين حقايقي دعوت مي کردند. امام ششم همانند امام حسين و امام حسن در عصر امويها و همانند ديگر امامان در برابر ديگران، نميتوانست در برابر ناهنجاريها و ضد ارزشها، بيتفاوت و بيخيال باشد، و يا حامي و مروج آن صفات باشد، بلکه بايد ارزشها «علم و عمل و عقيده و اخلاق» را معرفي کنند و در تخلق به اخلاق پسنديده، کاري و برنامهاي انجام دهند، تا براي ديگران، الگو و حجت باشند.
ثمن امامت صحيح در قرآن آيه «وجعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا الهيم فعل الخيرات و اقام الصلوه و ايثار الزکوه و کانوا لنا عابدين» است که پيشوايان ديني بايد هدايتگر مردم به امر خداوند باشند و انجام کارهاي خير و اقامه نماز، دادن زکوه و سمبل پرستشگري خداوند، در برنامه کاري آنان وجود داشته باشد. ولي در همين قرآن «امامان نار» داريم که مردم را به سوزاندن «فطرت و وجدان و اخلاق و طبيعت طبيعي و شجريه» دعوت «وجعلناهم ائمه يدعون الي النار و يوم القيامه لاينصرون، قصص 41» ميکنند، مطالعه کارنامه امامان هاشمي و علوي و اموي و پيشوايان اموي و عباسي اين حقيقت را در انديشه و ايده و برنامه و کارنامه، به وضوح در برابر ديدگان ما قرار ميدهد. اهل بيت مصداق «امجد وانجد واجود» و بنياميه سمبل «انکروامکر و اعذر، محجه البيضا» بودند.
2- امام ششم در سال 83 به دنيا آمد که با خلافت عبدالملک مروان مواجه است و در سال 148 توسط بني عباس مسموم شده از دنيا ميرود، ولي در طول اين 65 سال چه ميبيند و چه ميشنود و چه کاري انجام ميدهد. مطالعه 8 جلدي کتاب «امام صادق و مذاهب اهل سنت» تاليف اسد حيدر، شماي کلي اين مثلث را «چه ميبيند، چه ميشنود، چه کاري انجام ميدهد» به صورت شفاف ارائه مينمايد. امام همراه جد بزرگوارش امام چهارم، که معمار نيايش بود، رشد ميکند و در دوران امامت پدرش حضرت باقرالعلوم حدود 19 سال، همراهي علمي و عملي و سياسي دارد، هر دو امام به شام در دوران «هشام بنعبدالملک فراخوانده شدند و چه احضار تحقير آميزي بود، پس از شهادت پدر، حوزه علميه پدر را که به دانشگاه عظيم تبديل شد، پي گرفت و نهضت آگاهيسازي و افشاگري و نيروسازي پديد آورد که در مسجد کوفه، در يک روز نهصد نفر ميگفتند «حدتنا جعفربن محمد» جعفربن محمد اين گونه فرمود. اين وضعيت در حالي بود که خلفاي اموي و عباسي و حتي واليان منصوب شده از طرف امويان و عباسيان با مثلث «آگاهسازي و افشاگري و نيروسازي» مخالفت داشتند و کارشکني ميکردند.
3- سيره و روش امام ششم در برابر ظلم و ظالمان اين بود که«ظلم» نبايد انجام گيرد از ناحيه هرکس باشد و با ظالم همکاري نشود، ظالم نيز هرکس باشد، پذيرش ظلم نيز حتيالمقدور ممدوح نيست«لا تظلمون و لا تظلمون، و لا ترکنوا اليالذين ظلموا فتحسکم النار». امام ششم قاعدهاي مشروع در سياست سلبي پايهگذاري نمود که به«نافرماني مدني، يا سياست«عدم همکاري» و يا عنوان«جنبش عدمتعهد در برابر قدرتمندان زر و زور و رسانه» شهرت دارد. امام همگان را به «عزت نفس» دعوت ميکرد که در اديان الهي برجسته است« وللهالعزه و لرسوله و للمومنين،منافقون،8». توجه به نيروي اراده که هر فردي آنچه را ميگويد و مينويسد و ميخواهد و عمل ميکند و ميپسندد و صحه ميگذارد، براساس اراده باشد نه تقليد بدون ملاک و معيار، نه پذيرش و مداحيگري ناروا، و نه تماشاي آن و بيتفاوت بودن. مطالعه نامه«عبدالله نجاشي» کارگزار خلافت و اظهار ارادت به امام و پاسخ حضرت«حفظ جان مردم و پرهيز از آزاررساني به اولياي خدا، مهرباني با مردم، و حسن معاشرت، مشکلات مردم را اصلاح کردن، آنها را با حق و عدل همراهي نمودن، نپذيرفتن پولي و چيزي از مردم، که خداوند بر تو خشم ميگيرد و آبرويت را ميبرد» را تذکار ميدهد و بکارگيري افراد امتحانديده و بصير و امين و همراي بودن در دين را توصيه مينمايد.
امام صادق و مذاهب اهل سنت،ج2ص81.
ادامه خبر...