راک نیوز :شاید بتوان پدیده ارمیا را با موضوع برهنه شدن گلیشفته فراهانی مقایسه کرد، دو جنجال خبری که یکی اصرار بر بدون پوشش بودن زنی جوان موجب جنجال شد و دیگری اصرار بر پوشش داشتن خانم دوم.
به گزارش کافه سینما به نقل از بازتاب، یکی از کارکردهای رسانه تغییر سبک زندگی است اما نمی توان صرفا از دریچه ای مهندسی به موضوعات پیچیده اجتماعی نگریست و هرپدیده ای را با تئوری توطئه تحلیل کرد ودر پی دستهای پنهان در پس آن بود.
پدیده ارمیا، خانم جوانی که با حفظ حجاب اسلامی در مسابقات خوانندگی شبکه من وتو شرکت می کند وبعنوان یکی از برندگان این مسابقات معرفی گردیده است در هفته های اخیر به یکی از موضوعات چالش برانگیز و مورد توجه خانواده های ایرانی وشبکه های اجتماعی تبدیل شده است ، شاید بتوان پدیده ارمیا را با موضوع برهنه شدن گلیشفته فراهانی مقایسه کرد، دو جنجال خبری که یکی اصرار بر بدون پوشش بودن زنی جوان موجب جنجال شد و دیگری اصرار بر پوشش داشتن خانم دوم.
البته در این میان واکنشها به این دو پدیده تفاوتهای فراوانی دارد، در پدیده گلیشفته، طیف هوادار مدرنیسم مطلق، به دفاع از برهنگی گلیشفته پرداختند و آن را در قالب آزادی های فردی توجیه کردند ، اما طیف سنتی بصورت مطلق آن را محکوم نمودند و اکثریت جامعه که بخش تعامل سنت ومدرنیسم محسوب می شوند ، نه لزوما از جایگاه شرع بلکه از نگاه عرف واخلاق در درجاتی ملایم تر از بخش سنتی ، اقدام گلیشفته را ناپسند شمردند.
اما در موضوع ارمیا، توافق دوبخش سنتی و مدرن در محکوم کردن این پدیده در نوع خود جالب توجه است.
طیف مدرن که از آزادی پوشش تا حد برهنگی گلیشفته دفاع می کرد ، از ارمیا بدلیل پایبندی به پوششی که از نظر آنان سمبل خرافات و تحجر و در بند کردن زنان است انتقاد می کند و طیف سنتی از اینکه زنی محجبه یکی از احکام اسلامی را نقض کرده و در حضور مردان آواز می خواند برمی آشوبد و گویی ترجیح می دهد که ارمیا بجای این رفتار پارادوکسیکال که با حفظ حجاب وعدم تماس فیزیکی با مردان نامحرم به آواز خواندن می پردازد، ظاهری مشابه دیگر شرکت کنندگان یعنی بی حجاب داشته باشد.
اینکه شبکه من و تو که پشتیبان مالی نامعلوم واهداف نامشخصی دارد چرا زنی محجبه را در این مسابقات بصورت ویژه ای مطرح کرده وبا امدادهای نیمه غیبی وی را بعنوان برنده معرفی می کند موضوع پیچیده ای نیست وهمانگونه که دیگران نوشته اند مطرح کردن اقلیت و عنصری ناهمخون با سایر افراد ، یکی از شگردهای کلاسیک در مدیریت رسانه در جهت جلب توجه، جلب محبوبیت ، منافع مالی و مزیتهای حرفه ای است ، که با توجه به اهداف احتمالا سیاسی کلیت شبکه من وتو، ممکن است اهداف دیگری نیز در این میان مطرح باشد اما نگاهی که صرفا مبتنی بر تئوری توطئه باشد نمی تواند همه ابعاد پدیده پیچیده اجتماعی ارمیا را تحلیل کند.
در هرموضوع در حوزه سبک زندگی ما با سه طیف عمده در جامعه مواجه هستیم:
طیف سنتی که برحاکمیت ارزشهای دینی بر ارزشهای مدرن در جامعه تاکید دارد و مدرنیسم را با سنت سازگار می کنند، طیف مدرن که بالعکس در تقابل میان سنت ومدرنیسم ، حق را به جانب مدرنیسم می زنند و از عرصه تعاملات اجتماعی سنت زدایی می کنند و طیف سوم، که نمی توانند میان سنت ومدرنیسم یکی را برگزینند لذات و جذابیتهای مدرنیسم و آرامش بخشی سنت برای آنها هردو مورد نیاز است بنابراین سعی می کنند که در سبک زندگی خودساخته خود سنت را با مدرنیسم بیامیزند و در حوزه هایی به ارزشهای سنتی پایبند باشند و در حوزه های به ارزشهای مدرن رو بیارند.
از این رو بسیاری از مردان ایرانی را می توان مشاهده کرد که به رغم، تدین و پایبندی به نماز وروزه، مداوما به شنیدن صدای خوانندگان نظیر هایده و گوگوش می پردازند، وبسیاری از زنانی که اعتقادات و حتی اعمال مذهبی مداوم دارند اما احکامی نظیر حجاب کامل و یا ممنوعیت آرایش برای نامحرم را نقض می کنند، بسیاری از مردان خانواده این زنان نیز با وجود سازگار کردن خود با بدحجابی از ارزش سنتی غیرت تهی نیستند و ولنگاری زنان خانواده خود را برنمی تابند، بنابراین می توان گفت که طیف سوم به نوع نتیجه التقاط یا تعامل ناهمگون وپارادوکسیکال سنت ومدرنیسم هستند.
شاید از نظر منطقی بتوان طیف اول ودوم یعنی سنتی ویا مدرن را به طیف سوم ترجیح داد چرا که از سازگاری درونی ارزشها در سبک زندگی برخودارند اما واقعیت آن است که اکثریت جامعه ایران را باید در طیف سوم جستجو کرد، بنابراین هرجریانی در جامعه در پی برقراری ارتباط وتحت تاثیر قراردادن این طیف است از این رو مشاهده می شود که از یکسو صداوسیما که تریبون رسمی نظام است برخلاف احکام اسلامی از آرایش غلیظ برای جذاب کردن هنرپیشگان ومجریان زن خود استفاده می کند و شبکه من وتو نیز با قرار دادن زنی محجبه میان شرکت کنندگان آکادمی گوگوش سعی در جذب این نوع از مخاطب دارد.
اما چه باید کرد؟
آیا باید این رفتار پاردوکسیکال در پدیده ارمیا را حمل به تئوری توطئه، سازمان مجاهدین خلق، ترویج بهائیت و یا توطئه آخوندی کرد؟ یا آنکه از منظری عمیق تر تناقض های جامعه ایرانی که محصول تعامل پرافت وخیز انقلاب اسلامی با جهان است بررسی نمود.
ارمیا نمونه ای از هزاران ومیلیونها نفری است که در تلاقی دو موج فرهنگی می خواهند وسط بایستند و بخشی از این هردو فرهنگ را همزمان حفظ کنند ، گروهی که بی دین نیستند اما نمی توان آنها را کاملا متدین نیز دانست، اخلاق و معنویت دین را در کنار لذات مدرن ممنوعه در سنت می خواهند واز این رو دچار نوعی تناقض ارزشی در رفتار می شوند.
مدیریت اجتماعی این طیف فرایندی پیچیده است که از سوی من وتو، بی بی سی و سایر رسانه های حرفه ای فارسی زبان خارج از کشور با جدیت دنبال می شود اما از سوی رسانه های داخلی و نهادهای دینی کمتر مورد توجه قرار می گیرد و اگر در حاشیه و بطن برنامه های صداوسیما نیز رگه های از آن دیده می شود پیش از آنکه نتیجه سیاستگذاری آگاهانه وهوشمندانه مسئولان باشد نتیجه غریزه حرفه ای برنامه سازان است.
به نظر می رسد نباید همانگونه که جامعه بصورت سطحی از کنار پدیده برهنگی گلیشفته گذشت وبه محکومیت ویا تایید صرف بسنده کرد در برابر پدیده ارمیا نیز رفتار مشابهی داشته باشد چرا که نادیده گرفتن اکثریت جامعه در درازمدت از سوی نگاهی ، به حذف آن نگاه خاص از روند جامعه می انجامد.
ادامه خبر...
کارشناسان مردم شناسی، چهارشنبه سوری را یک جشن بهاری می دانند که مردم در این روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهایشان با برافروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می روند.
گَرد فراموشی که گذر زمان به روی آیین های چهارشنبه سوری پاشیده است، سبب شده تا این مراسم به یک مراسم دست و پاگیر و دلهره آور برای خانواده ها تبدیل شود غافل از آنکه دفع شر و آسیب های چهارشنبه سوری امروزی تنها از طریق بازگشت به آیین های گذشتگان امکان پذیر است.
نوجوان و جوانان امروز بیش از آنکه با نام آیین های چهارشنبه سوری آشنا باشند، اسامی انواع مواد محترقه ای که در این شب برای ایجاد صداهای مهیب کاربرد دارد را می دانند.در واقع حالا باید چهارشنبه سوری را برای این نسل چهارشنبه سوزی دانست!
فشفشه، سیگارت، نارنجک دست ساز، ترقه، موشکی، اکلیل سرنج، زرنیخ، انواع نورافشان ها از جمله مواد محترقه ای است که امروز جزو جدایی ناپذیر چهارشنبه سوری ها شده و بسیاری برگزاری آیین این شب را بدون استفاده از این وسایل ناممکن می دانند.
در مقابل، قاشق زنی، آش چهارشنبه سوری، فال گوش نشینی، کوزه شکنی و بالونی عناوین آیین های شب چهارشنبه سوری در اقصی نقاط ایران است که شاید بجز یک یا دو مورد آن، بقیه برای بسیاری از مردم ناآشنا باشد.
ˈکوزه شکنیˈ را می توان یکی از این آیین ها دانست که مردم پس از آتش افروزی، مقداری زغال به نشانه سیاه بختی، کمی نمک به نشانه شور چشمی و یک سکه به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین می انداختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سرش می چرخاند و نفر آخر کوزه را از پشت بام به کوچه پرتاب می کرد تا با این کار تیره بختی و تنگدستی و شوربختی از خانواده دور شود.
تقسیم آجیل شب چهارشنبه سوری از دیگر آیین های منسوب به این مراسم است که زنان برای ادای نذر خود آن را خریداری می کردند و بین آشنایان پخش می کردند.
قاشق زنی یکی دیگر از این مراسم ها است که هنوز افتان و خیزان ادامه حیات می دهد؛ در این مراسم کودکان و نوجوانان قاشق و کاسه مسین بر می داشتند و شب در کوچه به راه می افتادند و در هفت خانه را می زدند و با کوبیدن قاشق به کاسه مسین صاحب خانه را خبر می کردند؛ صاحب خانه نیز شیرینی و آجیل و چیزهایی از این دست به کاسه کودکان می ریخت تا کام آنان شیرین شود.
شب چهارشنبه سوری با اینکه یک مراسم در استقبال از نوروز و بهار به شمار می رود، اما ویژگی های متمایز خود را دارد و به همین خاطر اقوام ایرانی در استان های مختلف به تناسب سنت های خود برنامه های ویژه ای را برای این شب تدارک می بینند.
برای نمونه در میان طوایف آذری زبان کشور مرسوم است که در این شب خانواده داماد
ˈخنچهˈ برای خانواده عروس بفرستد؛ این خنچه ها به طور معمول شامل میوه، شیرینی، گل، ماهی و خریدهای عروس است.
یا در استان های جنوبی بویژه در بوشهر مردم پس از آتش افروزی در خانه ها و پریدن از روی آن، با قایق از روی آب گذر می کنند تا نحسی این شب از بین رود.
در شهر شیراز نیز دختران جوان برای شودن بخت در شب چهارشنبه سوری به سعدیه می روند و از آب استخر سعدیه بر سر و روی دختران می ریزند.
در استان مرکزی نیز مردم علاوه بر آیین آتش افروزی، برای آمرزش اموات مقداری خرما یا شکرپنیز تهیه می کنند و یا حلوا درست کرده و به عابرات تعارف می کنند.
با وجود این تنوع آیینی در اقصی نقاط کشور و آگاهی مردم از اینکه چهارشنبه سوری یک مراسم کهن و باستانی است، اما همگان معترف هستند که رفتارهای غلطی که در قالب چهارشنبه سوری انجام می شود، این مراسم باستانی را به حاشیه رانده است.
شبی که قرار بود شب شادمانی مردم در استقبال از بهار باشد امروز به یک شب دلهره آور تبدیل شده که تبعات و تلفات آن بیش از خاطرات خوشی است که از این شب در یادها می ماند.
منسوخ شدن این آیین های قدیمی و جایگزینی آن با رفتارهای غلط و پر مخاطره برای آحاد جامعه خطرناک است و این رویه جز با یک همت عمومی از سوی مردم و بازگشت به یادمان های گذشتگاه امکان پذیر نیست؛ تقارن چهارشنبه سوری با شب سال نو در سال جاری می تواند شروعی برای این بازگشت باشد.
![]() |
محمدتقی فاضل میبدی*
پیام تسلیتی که از سوی رئیسجمهور اسلامی ایران به مناسبت درگذشت رئیسجمهور ونزوئلا صادر شد، بسیار مایه تعجب شد. هر فردی که کمترین شناختی نسبت به اسلام و مسیحیت داشته باشد و از سویی از راه سایتها و رسانهها، سنت، سیره و آیین رئیسجمهور فقید را شناخته باشد میبیند که میان محتوای پیام و مصداق آن نهتنها تناسبی نیست بلکه حاوی بدعتهایی است که در جای خود باید به آن پرداخته شود. از اینکه آقای چاوز در میان بخشی از مردم آمریکای لاتین به خاطر سیاستهای ضدآمریکایی مورد توجه بوده است و در میان بخش وسیعی از ملت خود جایگاهی والا داشته جای تردید نیست و اینکه رئیسجمهور کشوری که سیاستها و دیدگاههای او اشتراک نظر دارد، باید به خاطر فقدانش تسلیت بگوید نیز جای ستایش دارد. اما رئیسجمهور ایران در پیام تسلیت خود فضائلی را برای همتایش برشمرده که اگر این فضائل را - بلاتشبیه برای سلمان فارسی، ابوذر غفاری، اویس قرنی و سایر اولیا و عارفان- مینوشت شاید اغراق به نظر میرسید. آقای احمدینژاد به گونهای در این پیام سخن گفته که گویی کشور ونزوئلا به خاطر مدیریت آقای چاوز مدینه فاضله افلاطون شده و خورشید عدالت نه تنها سراسر آمریکای لاتین بلکه نیمی از کره زمین را فراگرفته بود و دنیای بشری به دست این مرد 59 ساله اداره میشد و اکنون با مرگ او ثلمهای به جهان وارد شده است. ای کاش رئیسجمهور محترم که میخواست پیامی به این بلندی صادر نماید، چند صفحه دیگر اضافه میفرمود و مفاهیم عدالت، رجعت، انسان کامل، وجود روح در آسمانها و سایر مفاهیم بلند عرفانی، کلامی و فلسفی را روشن میکرد. بازی با کلمات را تا کجا میتوان ادامه داد؟ در این جا شکوه چندانی از صاحب منصبان سیاسی نیست. چرا نزدیکان آنها در این شرایط دقت لازم را به کار نمیبرند؟ اگر استعمال واژهای در غیر جای خود جامعهای را به انحراف کشاند و باعث بدعتی شود باید جلوی آن را گرفته و یا دست کم تذکر داد. از عالمان دین هم انتظار میرود مثل همیشه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر و به نام اسلام و تشیع مانع بدعتگذاریهای اینچنینی شوند.
* استاد حوزه و دانشگاه
ادامه خبر...
هومان باقرپور نجف آباد
دانشجوی دکترا اقتصاد کشاورزی میسور هند
تحولات روابط دو کشور هند و ایران در قرن بیست و یکم تاثیر پذیر از عوامل مختلف بوده است. اصلی ترین موارد همکاری میان ایران و هند در زمینه های اقتصادی، انرژی، فرهنگی می باشد.
روابط دو جانبه ايران و هند در طي سالهاي اخير روند مثبت،تفاهم و همكاري را طي كرده است. از ديدگاه هند،جمهوري اسلامي ايران يكي از منابع مهم انرژي در منطقه و يكي از مهمترين راههاي ترانزيت كالا جهت ورود به بازارهاي كشورهاي آسيايي مركزي مي باشد و با توجه به اشتراكات فرهنگي و تاريخي دوكشور،محبوبيت و نفوذ ايران در بين مسلمانان شبه قاره هند و اهميت ايران در منطقه خليج فارس به گسترش روابط با جمهوري اسلامي ايران از لحاظ امنيتي و به عنوان يكي از عوامل برقرار كننده صلح و ثبات در منطقه ارج مي گذارد.
هند که پروسه تبدیل شدن به قدرتی بزرگ در سطح جهانی را در سر می پروراند تداوم رشد اقتصادی سریع و تولید ثروت در مقایسه با سایر کشورها از اهمیت اساسی برخوردار گردیده است و ایران با برخورداری از سومین ذخایر نفت و دومین ذخایر گاز جهان از قابلیت های بسیار زیادی برای پاسخگویی به این دغدغه استراتژیک هند برخوردار است و بر این اساس حوزه انرژی را می توان مهمترین حوزه ظرفیت ساز در روابط اقتصادی تجاری دو کشور به شمار آورده و پیشنهاد احداث خط لوله گاز ایران به هند از طریق پاکستان یکی از بزرگ ترین حوزه های همکاری میان ایران و هند بوده و همچنین تشکیل کریدور شمال و جنوب با مشارکت روسیه - ایران - هند که موافقت نامه آن در سال 2000 امضا گردیده که این کریدور بخشی از ابتکار هند و ایران به منظور تسهیل انتقال کالا از هند به آسیای مرکزی و روسیه است که امکان انتقال کالا از بندرهای هند را به بندرعباس و یا احتمالاً در آینده به چهار بهار فراهم می سازد.
رشد سریع اقتصادی هند، این کشور را به یکی از قطب های اقتصادی جهان در آینده نزدیک تبدیل خواهد کرد. از این لحاظ تقویت روابط اقتصادی ایران و هند به نفع منافع دو کشور است و می تواند نقش مهمی در ثبات و امنیت منطقه داشته باشد.
امروزه منطقه خاورمیانه و به خصوص خلیجفارس، نقطه اصلی ورود ایران به جهان شرق و غرب و دنیای آزاد است. خلیجفارس نقطه تلاقی منافع اقتصادی، سیاسی- امنیتی و استراتژیک ایران از یک سو و دهانه ورود ایران به اقیانوس هند و آرام و محور اصلی "توسعه آسیایی" و امنیت انرژی و ثبات منطقهای از سوی دیگر است.
در این میان هند و ایران به عنوان دو کشور تاثیر گذار و قدرتمند آسیایی، دارای اشتراکات و روابط تاریخی_فرهنگی بسیاری می باشند که این اشتراکات دو کشور را همواره به گسترش آن ها تشویق نموده است. جواهر لعل نهرو نخست وزیر هند می گوید: در طول سالیان متمادی هیچ کشوری همچون ایران بر فرهنگ و مردم هند تاثیر نگذاشته است. زبان فارسی بیش از هفت قرن زبان رسمی مردم هند و دربار آن بوده است و تنیدگی فرهنگی ایران و هند قابل قیاس با دیگر کشورها نیست.
هند با جمعیتی بیش از یک میلیارد و دویست میلیون نفر و وسعت سرزمینی به انداره بیش از دو برابر ایران با یک دهه رشد اقتصادی هشت درصدی و عضویت در باشگاه هسته ای دارای توانایی بالایی در تاثیر گذاری منطقه ای و حتی جهانی است. زیرا دارای مولفه های اصلی قدرت یعنی وسعت، جمعیت و قدرت نظامی است.
هند دارای چهارمین اقتصاد بزرگ دنیا، دومین کشور پر جمعیت پس از چین و دارای تولید ناخالص داخلی با ارزش اسمی 676/1 تریلیون دلار و یازدهمین اقتصاد بزرگ دنیا برحسب نرخ ارز بازار است. به این ترتیب رشد اقتصادی متوسط هند در دو دهه گذشته 5/8 درصد بوده که در سال های 2012-2011 ، زمانی که بسیاری از کشورها کماکان با مشکلات اقتصادی مواجه هستند به رقم قابل توجه 1/6 درصد رسیده است. این میزان رشد اقتصادی بسیار نزدیک به رشد اقتصادی کشور همسایه خود یعنی چین است.
گرچه هنوز بیش از 34 درصد مردم هند کمتر از یک دلار در روز درآمد دارند و حدود هشتاد درصد مردم این کشور با کمتر از دو دلار در روز و بیش از سیصد میلیون نفر زیر خط فقر زندگی می کنند، اما پیشرفت اقتصادی، باعث شده کارشناسان رشد اقتصادی 10 درصد را برای سال های آتی هند پیش بینی کنند و به دلیل همین رشد سریع اقتصادی، مصرف انرژی در هند به میزان شش برابر افزایش یافته است. همین امر موجب شده که هند همواره از مهم ترین خریدارن نفتی ایران باشد. بنابراین پتانسیل بالایی برای گسترش روابط دو کشور وجود دارد.سید شرفالدین ملک حسینی در سال 1341 در شهر شیراز دیده به جهان گشود.
وی پسر مرحوم آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی است که نماینده فقید ولی فقیه در استان کهگیلویه و بویراحمد بوده است.
سید شرفالدین ملک حسینی در سال 1357 برای تحصیل علوم دینی و حوزوی به حوزه علمیه شیراز رفت. وی همچنین برای ادامه تحصیلات حوزوی در سال 1363 به حوزه علمیه قم رفت و به تحصیل مشغول شد.
حجت الاسلام ملکحسینی دوره سطح و خارج را نزد اساتیدی چون؛ محقق داماد، گنجی، آیتالله تبریزی و آیت الله وحید خراسانی بهره برد.
حجت الاسلام ملکحسینی اسفند سال 1391 از سوی مقام معظم رهبری به عنوان نماینده ولیفقیه در استان کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد.
ادامه خبر...اگر بصورت کلی جناح های سیاسی داخل کشور را بخواهیم دسته بندی بکنیم
دوجناح عمده سیاسی در کشور وجود دارد یکی اصلاح طلبان و دیگری اصولگرایان
. هرچند که به غیر از این دوجناح ، گروه ها، افراد و یا احزاب دیگری
بصورت مستقل و یا غیر مستقل وجود دارد ولی اعتبار و تاثیرشان بدون جناح
های اصلاح طلبان و اصولگرایان کمرنگ وناچیز است. درطی هشت سال گذشته
قدرت اجرایی و اکثر نهادهای قانونی در اختیار اصولگرایان بوده وبه شیوه
ای انحصارطلبانه بر مراکز قدرت چنگال انداخته اند و طعم شیرین قدرت باعث
شده که حتی باور اینکه روزی بخواهند صندلی های قدرت را به جناح دیگر
واگذار کنند برایشان سخت و دشوار است. در طی این مدت هشت سال گذشته رهبر
معظم انقلاب دستورات و توصیه های راهبردی بسیاری جهت حل مشکلات مردم به
مسئولان ارائه و گوشزد نمودند ولی مسئولان خواسته یا ناخواسته گرفتار
بداخلاقی های سیاسی و افراط و تفریط وسیاسی کاری شدند ودر اجرایی کردن
دستورات و رهنمودهای رهبری غفلت نمودند . این غفلت مسئولان اجرایی کشور
باعث شد که آنچنان که باید نتوانند مشکلات مردم را حل کنند .اصولگرایان
در زمانی که اصلاح طلبان بر مسند قدرت بودند هر روز شعار وااسلاما سر
میدادند و به هر بهانه به اصلاح طلبان انتقاد می کردند که نمی توانید
کشور را اداره کنید و نمی توانید مشکلات مردم را حل نمایید.همین
اصولگرایان مدعی بودند که اگر مدیریت اجرایی کشور بدست ما بیفتد چنین و
چنان خواهیم کرد و بهتر از اصلاح طلبان می توانیم کشور را اداره
کنیم.دودوره ریاست جمهوری و دودوره مجلس شورای اسلامی و سایر نهادها و
دستگاههای قانونی کشور در دست اصولگرایان بوده و نتوانسته جوابگوی
نیازهای مردم باشند.حداقل در زمان اصلاح طلبان قیمتها بصورت روزانه
افزایش پیدا نمی کرد و یا اینکه مدیرت اجرایی و مسئولان اجرایی در مقابل
هر مشکلی پاسخگو بودند.ولی الان اصولگرایان بجای حل مشکلات اقتصادی مردم
دچار بداخلاقی های سیاسی برای حفظ قدرت شده اند. هشت سال فرصت زیادی بود
که اصولگرایان بتوانند تفکرات و برنامه هایشان را برای خدمت به مردم عملی
نمایند .در عمل ابتکار و نبوغ خاصی از اصولگرایان دیده نشد و بیشتر شعار
محور بودند .اصولگرایان حتی طبق سند چشم انداز نتوانستند کشور را به جلو
ببرند و از همه مهمتر اینکه اگر به دستورات و فرمایشات مقام معظم رهبری
در عمل توجه و دقت بیشتری می کردند کشور به این وضعیت نامناسب اقتصادی
نمی رسید.به نظر من کارنامه اصلاح طلبان در زمینه حل مشکلات مردم بسیار
روشنتر و موفق تراز اصولگرایان بوده.
بهتراست همانطور که رهبر معظم انقلاب بر سیاست جذب حداكثری و دفع
حداقلی، تاکید نموده اند در انتخابات ها ی پیش رو این امکان فراهم آید
که چهره های شاخص اصلاح طلب بتوانند رقابتی سالم و سازنده با اصولگرایان
داشته باشند . زیرا با توجه به قدرت فکری و داشتن برنامه های قوی
مدیریتی اصلاح طلبان شانس زیادی برای بدست گرفتن دوباره قدرت را
دارند.البته اگر اصولگرایان شرایط منصفانه و بستر سازی لازم را در این
زمینه بوجود آورند و مانع تراشی نکنند.
علی اکبر رحیم فر
بنام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
رشد شخصی و رشد اجتماعی ؛ در تقاطع یا در موازات همدیگر؟
امام علی(ع) می فرماید؛
بهترین راه خداشناسی ، خودشناسی است .
آری خدایی که انسان را تنها آفرید و از روحش در آن دمید، بهترین و شاید تنهاترین راه شناخت خودش را در شناخت انسان ازخود قرارداد.
تفاوت انسان با دیگر موجودات در آزادی و توانایی در اندیشه و گفتار و کردار است.
در طول ارداه خداوند انسان تنها موجودی است که از قدرت خلاقیت و اکتشاف و زندگی اجتماعی برخوردار است و توانایی مدیریت و کنترل زندگی خود و محیط اطراف و پیرامون خویش را دارد. پس انسانی که چنین توانایی را در خود ببیند به خدای خود پی میبرد و انسانی که به خدای خود ایمان داشته باشد از این الطاف و دارایی ها بهتر استفاده خواهد کرد و چنین انسانی همیشه با ایمان و قوی بوده، نه ظالم میشود نه مظلوم.
امام علی(ع) میفرماید؛
برای این دنیا چنان تلاش کن که گوئی تا ابد زنده ای و برای آخرت به گونه ای زندگی کن که گوئی فردا خواهی مرد.
چنین برداشت میکنیم که هر شخص دارای دو بعد مادی و معنوی است و از آنجا که در تمامی ادیان ، خیر همه امور در تعادل اشاره شده است و باید بین دو امر مادی و معنوی بگونه ای رفتار کرد که تعادل بین هر دو برقرار باشد. قسمت اول این فرمایش کنایه بر تلاش شخص برای رشد فردی در همه زمینه های شخصی - اجتماعی در همه ابعاد زندگی دارد و قسمت دوم فرمایش روشنگر این مطلب است که همان شخص در عین اینکه برای رشد شخصی خود تلاش می کند اگر معنویات را که مهمترین آنها رعایت حقوق دیگران و تعامل و همکاری در جامعه است در امورات خود جدی درنظر بگیرد میتواند تعادل بین مادیات و معنویات را بوجود آورده و علاوه بر اینکه برای خود خوب باشد برای دیگران نیز خوب باشد و چنین افرادی از قابلیت اعتماد بالایی برخوردار است. بنابرین اگر جامعه ما مملو از ثروتمندان و توانمندانی باشد که در عمران ، آبادی و ساخت جامعه دخیل باشند ثروت و توانایی آنها بطور غیر مستقیم در اختیار جامعه قرار خواهد گرفت و اینگونه است که شخص هم به خود منفعت رسانده و هم به دیگران.
حکایت آن چند نفری که همه در بند و زنجیر بودن و یکی از آنها فقط در حد حرافی به دیگران تذکر میداد و نقشه ها میکشید تا اینکه عاقلی در جمع به او گفت تو اگر اول خود را نجات دادی و از زنجیرها رها کردی سپس ما را نیز آزاد کن.
از فرمایش امام بزرگوار و حکایت زندانیان می توان به اهمیت رشد نبوغ و توانایی شخصی در اجتماع پی برد. اما این رشد و توانایی با رشد و توانایی جامعه چه مناسبتی میتواند داشته باشد؟
بهترین مثال برای موقعیت شخص در جامعه رابطه اعضای بدن و کل بدن انسان است. بدن بعنوان یک سیستم بزرگ متشکل از میلیون ها جزء بزرگ و کوچک که بصورت ریز سیستم ها در کنار هم و برای یک هدف و آن هم تحرک و سلامت سیستم بدن است تحت یک رهبری واحد عمل می کنند که خود سیستم بدن واحدی درون یک سیستم بزرگتر بنام طبیعت می باشد که این سیستم طبیعت نیز متشکل از میلیون ها سیستم کوچک تر از انواع موجودات زنده و غیر زنده است اما منظم در ارتباط با همدیگر به حیات خود ادامه می دهد.
در نظر بگیریم یک سیستم کوچک از بدن از کار بیافتد حتما در کل سیستم بدن اختلال ایجاد می کند و سیستم بدن برای حل مشکل آن یک سیستم کوچک تمام تلاش خود را بوسیله دیگر اعضاء می کند تا سلامت خود را بازیابد . عقل سالم در بدن سالم؛ بدنی که متشکل از اعضاء سالم و قوی باشد و دائم در حال تلاش برای سلامت اعضاء خود باشد یعنی یک عضو در خدمت کل بدن و کل بدن در خدمت آن عضو، همیشه سالم می ماند.
گاها شنیده ایم نجات یک معتاد نجات جامعه است.این یعنی یک سیستم کوچک جامعه بنام فرد عارضه ای درست کرده که میتواند عارضه ای به نسبه بزرگتر درست کرده و سیستم بزرگتری بنام خانواده را تحت تاثیر قرار بدهد علیرغم ضربه به سیستم خانواده می تواند فراتر از ان سیستم های خانواده های دیگر و همین طور تا بخش های بزرگتری را در بر بگیرد. پس شخص زمانی سالم در خدمت محیط پیرامون است که دارای یک سیستم بدنی روحی روانی سالم باشد. حال جامعه ای که متشکل از انسان های متفاوت بسیار زیاد است نیز برای ادامه حیات و رشد و تعالی خود باید دارای اجزا سالم و قوی باشد که تحت یک نظم و مدیریت خوب در ارتباط با هم فعال باشند.
ارتباطات جامعه بصورت گفتمان و تبادل اطلاعات و کالا بین کلیه اجزا جامعه صورت میپذیرد که می تواند حاوی سلامت و یا ذلالت باشد.
در این وسط حتی یک جزء می تواند به سلامت جامعه کمک کند یا آن را به خطر بیاندازد و به همین منوال یک جامعه بعنوان یک سیستم از سیستم بزرگتری بنام جهان می تواند به عمران و آبادی و جهانی شدن کمک کند یا آن را بر هم بریزد. جامعه ای که ممکن است یک شخص با توجه به موقعیت خود آن را بر هم بریزد یا به نوبه خود به سلامت آن کمک کند.بطور مثال در یک کشور شخصی خودسرانه دست به اعمال تروریستی میزند و کل اعتبار آن جامعه را به زیر سوال می برد و در طرف مقابل شخصی با نبوغ خود علمی را کشف کرده و کل جامعه به آن می نازد.
دانایی و توانایی جامعه برابر است با میانگین دانایی و توانایی کل افراد آن جامعه.
حال جامعه با مدیریتی که متشکل از افراد دانا و توانایی که از طریق اراده عمومی خود جامعه بوجود آمده است هماهنگی های لازم را برای ارتباطات و تبادل اطلاعات و کالا و ... و حمایت از اشخاص شایسته و زمینه سازی برای بازپروری اجزاء عقب افتاده و فرسوده بواسطه تعاون و همکاری عموم جامعه مهیا میکند که هر چه میانگین دانایی و توانایی جامعه بالاتر توانمندتر باشد این بازپروری و رشد جامعه سریع تر و پایدارتر خواهد بود. و شاید همان مدیریت جامعه متشکل از افراد فرصت طلب و خائن و ضعیف باشد که بواسطه اراده عمومی بوجود آمده باشد پس تک تک اجزاء در تشکیل مدیریت جامعه نقش دارند که این عمومیت توسط افراد خاص گاهاً جهت دهی میشوند.
جامعه ای که از مهندسین خبره ، پزشکان کارآمد ، وکلای با جرائت و قضات عادل و شجاع ، نمایندگانی دانا ، شجاع و مدافع المردم ، مدیران توانا ، وزرای خردمند و رئیس جمهوری دنیا دیده ، صبور ، متین و وزین و بالاتر از همه مردمی با نشاط ، آزاد و آگاه به زمانه و ... تشکیل شده باشد تمدن بوجود خواهد آورد.
در پایان می توان چنین نتیجه گرفت رشد اشخاص در گرو جامعه و رشد جامعه در گرو رشد اشخاص آنست و این دو در موازات با هم هستند.
همیشه شاد باشید که شادی حق مسلم ماست
فرشید عزیزی
نويسنده : ولي درويشي |
اگرروزي حضرت امام (ره) فرمودند: «کساني که نميتوانند يک نانوايي را اداره کنند، چگونه ميتوانند بازرگاني کشور را اداره کنند؟» امروز بايد خطاب به برخي مسئولين اجرايي گفت: وقتي شما توان کنترل قيمت مرغ را نداريد چگونه ميتوانيد بازرگاني و اقتصاد کشور را اداره نماييد؟ چگونه از پشت سر گذاردن موفقيت آميز شرايط سخت کنوني سخن ميگوييد؟ هنوز مردم به ياد دارند که قيمت مرغ در چند ماه قبل، پس از يک افزايش نسبي به 2800 تومان در هرکيلو رسيده بود. اما مدتي بعد سريال بهت انگيز افزايش قيمت آن آغازشد و بهاي آن هر از چندي برقلهاي نشست و مسوولين که هميشه ابتدا افزايش قيمت را تکذيب ميکردند و بعد آنرا حباب ميدانستند و پس از مدتي با پذيرش ضمني واقعيت وعده ميدادند که با اجراي طرحهاي مناسب به زودي مشکل را حل خواهند کرد و در نهايت نيز با دعوت از مردم براي خريد مرغ به نرخ دولتي موجب تشکيل صفهاي کيلومتري از مردم ميشدند، سرانجام قيمتهاي افسار گسيخته مطرح شده در بازار را تنها با کاهش مبلغي ناچيز، تثبيت ميکردند و با اين نحوه رفع مشکل، خدمتي! غيرقابل جبران به مردم ميکردند و لابد به زعم خود، بنيان محتکران و سودجويان اين بازار را برانداخته و آنان را به خاک سياه مينشاندند! اين داستان هنوز هم، هر از چندي تکرار ميشود، بي آنکه متوليان امر حداقل با تجربه اندوزي از گذشته، راهکاري درخور شأن دستگاههاي عريض و طويلشان براي متوقف کردن آن به اجرا گذارند. در تازه ترين مورد از اين دست اقدامات، از حدود2 هفته قبل قيمت مرغ که بر قله دست نايافتني هر کيلو 4800 تومان آرام و قرار نداشت به 6500 تومان و بيشتر از آن رسيد و دولتيان که به خاطر نشان دادن توانمنديهاي بالايشان در حل چند باره اين معضل! به هيچ وجه احساس نگراني نميکردند، باز هم دست به کار توزيع مرغ در بازار شدند و سرانجام توانستند قيمت آنرا تااطلاع ثانوي روي 5900 تومان تثبيت کنند. اين نحوه مديريت آنجا تأسف برانگيزتر ميشود که بدانيم توليد ماهانه مرغ در کشور 15 هزار تن ميباشد و اين ميزان توليد از ميزان مصرف داخلي کشور بيشتر است. علاوه بر آن حداقل 120 هزار تن مرغ ذخيره شده نيز در کشور وجود دارد. اما اينکه با چنين ميزان توليد و چنين ذخيره اي مسئولين، نه پيشگيري از افزايش قيمت و يا بازگرداندن قيمتها به مبالغ پيشين، بلکه تثبيت قيمت 5900 توماني براي کالايي که 2 هفته قبل بهاي آن 4500 تومان بوده است، را افتخار خود بدانند، همچون نمکي است که بر زخم مردم ميپاشند و اين در حالي است که قطعا اگر اين نحوه مديريت خيانت به اقتصاد و زندگي مردم به شمار نيايد، به هيچ روي هم نبايد خدمت به آنان محسوب گردد. اگر به سير افزايش ساير کالاها و خدمات از جمله کالاهاي موجود در سبد غذايي مردم که جزء اساسي ترين و مهمترين کالاها در هر کشورند، دقت گردد، مشاهده ميشود که عليرغم اهميت موضوع، نوع مواجهه مسئولين با اين زنجيره گرانيها، چيزي غير از همين رويه غرور آفرين! ذکر شده در مديريت قيمت گوشت مرغ نيست. تکرار اين مشکل در خصوص کالاهاي متفاوت، در کنار يکسان بودن نوع مواجهه مسئولين با آنها دو موضوع را به ذهن متبادر ميکند. اول اينکه: شايد مسئولين ميپندارند که کار خود را به خوبي انجام ميدهند و درمديريت اوضاع موفق عمل ميکنند و به همين دليل در آشفته بازارهاي مختلف نيز همين رويه را در پيش ميگيرند. دوم اينکه: آنان تدبيري غير از اين نميدانند و تواني بيش از اين ندارند. که درهر دو صورت بايد به آنان گفت: شما که نميتوانيد قيمت مرغ را کنترل کنيد، چگونه ميتوانيد بازرگاني کشور را اداره کنيد؟ و از آنان خواست که تا الطافشان بيش از اين موجب زحمت مردم نشده است، در احوالات خود بينديشند. |
نويسنده : محمدحسين روانبخش |
1- شفافيت آنقدر زياد شده که دارد از در و ديوار مديريت اجرايي کشور بيرون ميجهد! اين شفافيت به اندازهاي است که انتظار ميرود حتي تکليف يک سوزن هم مشخص باشد ولي گاهي تکليف 500 تا پورشه لوکس نامشخص است! يکي از نمايندگان مجلس ديروز خبر داد که «اخيرا خبر رسيده تعداد 500 دستگاه خودروي لوکس پورشه از طريق جزيره ابوموسي به کشور وارد شده که مرجع واردکننده و ارز تخصيصي به آن مبهم است» . يادش بخير، اوايل دولت نهم که تازه بازي شروع شده بود، دستور رسيده بود که خودروهايي مثل پژو از مديران گرفته شود تا به سادهزيستي عادت کنند...حالا احتمالا سادهزيستي عادت شده و بايد براي تشکر از سادهزيستي بعضي سادهزيستها، به آنها پورشه داد! ما که خيلي در جريان نيستيم اما منابع آگاه ميگويند خوردن نان و پنير به عنوان ناهار در پورشه، آي ميچسبه، آي ميچسبه! اين جوري اتفاقا سادهزيستي بيشتر هم به چشم ميآيد؛ چون وقتي يک پورشه يک ميليارد توماني در خيابان حرکت کند، همه به آن توجه ميکنند ولي يکباره با يک صحنه حماسي روبرو ميشود: کسي که داخل پورشه نشسته، دارد نان و پنير ميخورد؛ واي خدا! چرا اين قدر مسئولان ما ساده زيست هستند؟! 2- البته شفافيت فقط مربوط به قوه مجريه نيست و با کمال خوشبختي دارد به قوه مقننه هم کشيده ميشود. به همين دليل هم قرار است حضور عکاسها در صحن علني مجلس محدود شود. يکي نيست به بعضي نمايندگان بگويد تورو خدا اين قدر فضا را شفاف نکنيد، آخر شما چرا اينقدر به يکرنگي اعتقاد داريد؟! ما که فکر نميکنيم مردم ما بتوانند اين همه شفافيت را هضم کنند! |