
به گزارش گروه فضای مجازی ایرنا، این مطلب بخشی از یادداشتی با عنوان «سرداری سرِ بازی سُرسُره بازی...» است كه در شماره روز(شنبه) روزنامه ایران منتشر شده است.
متن كامل این یادداشت به شرح زیر است:
سردار احمدی مقدم با بیان اینكه «اعضای فرقه انحرافی جدید مدعی هستند كه حكمشان را از امام زمان میگیرند»، گفت: «آنها هشت سال در كشور حرف زدند اما معلوم نیست ولی آنها چه كسی است.» وی افزود: «كسی كه به غیر از ولایت فقیه، تمسكی به اسلام داشته باشد، سلفیگری را در پیش گرفته و خونش مباح است.»
اظهارات فرمانده ناجا سردار احمدی مقدم بار دیگر حقانیت بیانات رهبر كبیر و فقید انقلاب حضرت امام خمینی(ره) در طرح بحث ممنوعیت ورود نظامیان به سیاست را نشان داد و تایید كرد كه عدم ورود آنها به سیاست بیش از همه برای خود آنها سودبخش و مفید خواهد بود. فلسفه عدم ورود نظامیان به سیاست این است كه جایگاهی كه یك نظامی دارد، دفاع از تمامیت ارضی و امنیت كشور است.
پایبندی به این ایده باعث میشود كه یك نظامی حتی فراتر از حاكمیت سیاسی خود را مدافع ارزشهایی بداند كه قوام حاكمیت جمهوری اسلامی بر مرزهای ایران بر آنها استوار است. شایسته چنین موقعیتی این است كه یك نظامی به حسب خطیر بودن جایگاهش هیچگاه وارد تنازعات سیاسی و جانبداریها نبوده و از «امر سیاسی كلی» كه متوجه كشور است دفاع نماید. در طول چند سال گذشته تقریباً تمامی كسانی كه به نحوی از احمدینژاد دلخور بودهاند ناخواسته به دامی افتادند كه بیش از احمدینژاد ساحت اخلاقی كشور را به خطر میاندازد و حاشا كه همین افراد مدعی هستند در دوره احمدینژاد اخلاق عمومی افت كرده است.
سوالی كه متوجه این افراد است این است كه چرا بر فرض وجود تمام اشكالاتی كه به دكتر احمدینژاد وارد باشد، از حیطه ادبیات لازم برای مواجهه با دولت به عنوان كلانترین مجری امر سیاسی كشور خارج شدند و ادبیاتی را به كار میگیرند كه شائبه تزلزل اخلاقی منتقدان سیاسی در كشور را به وجود میآورد؟ آیا فقط رئیسجمهور را میتوان از جهت اخلاق مورد مواخذه قرار داد؟
حداقل از مجموعه رفتار احمدینژاد این استنباط میشود كه رفتار و گفتار وی در چارچوب قانون معنادار است و ایشان به عنوان كسی كه به پایبندی به قانون قسم یاد كردهاند تلاش دارند كه ظاهراً یا باطناً كاری نكنند كه نص قانون زیرپا گذاشته شود. كافی است كه به نامه نگاری دكتر احمدینژاد به رئیس قوه قضائیه توجه كنید. رئیسجمهور غیر معمم ایران كه هیچ ادعایی در مورد تحصیلات حوزوی و فقهی مرتبط با امر قضا ندارند نامهای به ایشان نوشته كه طبق قانون هیچ توهین و محل افترا نسبت به آن جناب وجود نداشت اما جواب ایشان به عنوان رئیس امر قضا شاید حداقل از سوی شماری مورد انتظار نبود.
مورد دوم مربوط به روزهای ثبت نام است، حداقل به ظاهر استدلال احمدینژاد هیچ ایرادی وارد نیست (همان طوری كه حقوقدانان نیز تایید میكنند) و اگر ایرادی هست متوجه مسائل دیگری است كه باید به آنها توجه شود نه آستین احمدینژاد.
در مورد اظهارات سردار احمدی مقدم نیز این مسائل خود به خود مطرح است كه به طرح آنها خواهیم پرداخت. ایشان در چه جایگاهی هستند كه حكم مهدورالدمی یك یا گروهی از شهروندان را صادر میكنند؟ آیا فراموش كردهاند علمایی هستند كه برای داشتن صلاحیت مطرح نمودن چنین مباحثی، سالها دروس متفاوت را خوانده و به درجاتی از تحصیلات مذهبی میرسند كه نسبت صلاحیت آنها به زدن چنین حرفهایی در مقایسه با سردار محترم قابل مقایسه با نسبت استاد با طفل نوپا هم نیست؟
جناب سردار احمدی مقدم این روزها همه اظهار میكنند سرباز ولایتاند، سرباز ولایت دو نوع است سرباز خودسر آتش به اختیار و سرباز گوش به فرمان! این عادت ناپسند سربازان آتش به اختیاری است كه حرف ولایت فقیه را خودشان تفسیر میكنند، خودشان پیگیری میكنند، مفسر، قاضی و عامل حكم ولایت میشوند.
نخیر سردار محترم! برفرض این كه جریان انحرافی هم وجود داشته باشد این وظیفه قوه قضاییه است كه مسأله را پیگیری كند و با حفظ شأن تمام ضابطین محترم این نهاد، باید گفت شما در نهایت سرپرست و مسئول این ضابطین هستید! این حرفهایی كه از جنس سیاسیبازی هستند نه تنها اخلاق جامعه را فاسد میكند بلكه صلاحیت یك سردار مسلمان را نیز خدشهدار میكند. آیا جنابعالی متوجه نیستید با این حرفهایی كه میزنید عملاً حكم قتل را صادر كرده اید؟ آیا برای چنین حكمی به تنهایی اقدام كردهاید یا از مراجع دیگری غیر از رهبری عزیز و فرزانه انقلاب كسب تكلیف كرده و صاحب اجازهاید؟ آیا حاضرید به همین اتهام شما در یك دادگاه صالحه رسیدگی شود؟ آیا اگر ضابط قضایی یك كشور و یك منطقه خودش عامل مخل امنیت شود، دیگر پایداری و امن و امنیتی در آن كشور وجود خواهد داشت؟ و آیا...؟ این چه فتنهای است كه به جان شما و سایرین افتاده است؟ كسانی كه شما امروز آنها را متهم میكنید به انحرافی بودن، كسانی هستند كه بارها به ولایت فقیه ایمان خود را اثبات كردهاند و البته و صدالبته قربانی تحجر و قشریگری كسانی هستند كه حتی ممكن است برخی در محافلی با آنها سر و سرهایی نیز داشته باشند. آیا حاضرید با همین توان و قدرت كه فریادتان را بر سر انحراف میكشید كمی به جملات خود فكر كنید و ببینید گوشه قبای دوستانی كه شما احتمالاً به امید آنها چنین حرفهایی را میزنید، ممكن است لای در گیر كند یا هماكنونگیر كرده باشد؟ جریان انحرافی (به زعم شما) خیلی هنر كنند میگویند باید فرمانبردار و تابع انسان كامل (امام زمان) و نایبش بود، اما در همین زمان هستند كسانی كه میگویند ولی فقیه معذور است و ما حرفهایش را تفسیر میكنیم! از كجا معلوم ولایت فقیه معذور نباشد تا با شما برخورد كند؟ آیا علم كردن كسی كه آنقدر بصیرت نداشت تا فلسفه درس دادن امام را در دوران طاغوت تحمل كند در كنار ولی فقیه، نمیتواند اهداف و نیات شوم توطئه را متصور باشد؟ شما از همین راه كه آمدید برگردید. این توصیه مشفقانه است.

صادق زیباکلام*
هیچ کس حدس نزده بود که آمدن «حاج آقا» چنین موج حیرتانگیزی از شور و شعف در سطح کشور به وجود آورد. دیگران را نمیدانم، اما به مخیله خود من هم خطور نکرده بود که اگر ایشان بیایند یک چنین بهمنی به راه میافتد. غایت تصور و فکر و خیال من این بود که اگر ایشان بیایند، آمدنشان چه تاثیری روی اردوگاه جناح راست خواهد گذاشت و مطالبی از این دست. اما واقعیت آن است که موج شور و نشاطی که از زمان ثبتنام آقای هاشمی به راه افتاده انصافا غیرقابل پیشبینی بود. فردای روز ثبتنام بنده در دانشگاه بابلسر با جناب دکتر حسین الهکرم مناظره داشتم و روز بعدش هم در دانشگاه علوم پزشکی ساری بودم.
در هر دو دانشگاه به چشم خودم شور و اشتیاق را در بسیاری از دانشجویان مشاهده کردم. سهشنبه که به تهران بازگشتم همین وضعیت را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شاهدش بودم. یکی از جالبترین نکاتی که بعد از ثبتنام ایشان متوجه شدهام، شمار بسیاری از رایدهندگانی است که میگویند بنا نداشتند که در انتخابات دیگر شرکت داشته باشند اما آمدن آقای هاشمی آنان را دچار تردید زیادی کرده و یک احساس امید مجدد در دلشان به وجود آمده و دارند خیلی جدی فکر میکنند که در انتخابات شرکت کرده و به ایشان رای بدهند.
دقایقی بعد از ثبتنام ایشان صدها پیامک تبریک به مناسبت ثبتنامشان دریافت کردم، درست مثل نوروز. خیلی از پیامدهندگان را اساسا نمیشناختم. بعد از گذشت هفت روز همچنان دارم پیامهای تبریک دریافت مینمایم. شمار دیگری به من تلفن زده و شفاها آمدن ایشان را تبریک میگویند. خیلیها با خنده و شادمانی میگویند «دکتر عاقبت کار خودتو کردی. آنقدر گفتی و نوشتی تا حاج آقا را کشاندی وسط» یکی از دانشجویانم روز سهشنبه به دیدنم آمده بود و میگفت «بچههای جنبش دانشجویی خیلی جدی بعد از ثبتنام حاج آقا و با اینکه خیلی هم دل خوشی از آزادیخواهی ایشان ندارند اما دو مرتبه بعد از چهار سال به تحرک افتادهاند و در خوابگاهها خیلی جدی دارند میان خودشان بحث میکنند که چه مطالباتی از ایشان بخواهند و میخواهند با ایشان همکاری نمایند.» او آمده بود با من مشورت نماید.
از همه جالبتر نزدیک به یک دوجین پیامکی است که برایم آمده و صاحبان آنها را هم اصلا نمیشناسم. یکی نوشته که در کجای شیراز و در یک پاساژ دو دهنه مغازه دارد و مایل است آن را در اختیار ستاد آقای هاشمی قرار دهد. دومی نوشته که چند تن از دبیران و فرهنگیان بازنشسته سنندج هستند و میخواهند به ستاد آقای هاشمی کمک کنند. یکی از معمرین صنف قصاب و توزیعکنندههای گوشت تهران که با من آشنایی دارد تلفن زده بود که اتحادیه آنها میخواهد به ستاد آقای هاشمی کمک کند. از رشت، اصفهان و چند جای دیگر هم مشابه چنین پیامکهایی آمده بود. جمعیت فارغالتحصیلان کرمانشاهی گروه دیگری بودند که پیامک زدهاند و گفتهاند میخواهند به ایشان کمک کنند. بیاختیار وقتی اینها را میبینم بغض گلویم را میگیرد که اینقدر خودجوش این همه اقشار و لایههای مختلف به هیجان آمده و میخواهند به این پیرمرد 79 ساله کمک کنند.
حاجت به گفتن نیست که بخشی از این شور و نشاط نه به واسطه هاشمی که به دلیل برخی عملکردها که ظرف هشت سال گذشته در میان اقشار و لایههای مختلف به وجود آمده است. بعید به نظر میرسد که همه اصولگرایان هم متوجه این سیل و این امواج شده باشند. بعید به نظر میرسد که آنها هم این واکنش را ندیده باشند. نه آنها هم اتفاقا از این موج شور و نشاط و هیجانی که ثبتنام هاشمی به پا کرده کمی غافلگیر شدهاند، منتها به جای اینکه از این امر شور و هیجان استقبال کنند، از حالا به این فکر افتادهاند که چطور او را تخریب کنند. برخی از نامزدهای اصولگرا از روز شنبه همه فکر و ذکرشان شده تخریب آقای هاشمی.
به جای آنکه راجع به خودشان و برنامهشان برای مردم صحبت کنند، یکسره هاشمی را به باد انتقاد گرفتهاند. یک روزنامه اصولگرای دیگر مرز را به یک سطح جدید ارتقا داده. جمعی دیگر دارند مطرح میکنند که ایشان اساسا رد صلاحیت شود. جای تاسف است که به جای اینکه منتقدان ایشان ذرهای تامل کنند که چرا این همه از ثبتنام ایشان شور و نشاط در جامعه به وجود آمده، امید و خوشبینی به آینده به وجود آمده، رفتهاند به فکر اینکه اساسا چطور ایشان را بزنند.
*استاد دانشگاه
ادامه خبر...
«برای «جبهه»ای که قرار بود پایدار بماند، این تزلزلها چندان خوشایند نیست. آن هم در عمر کوتاه دو ساله. نخستین شبهه انشعاب آنها چندماه پیش رخ داد و حالا هم در آستانه انتخابات ریاستجمهوری اگر چه اعلام شده است که کامران باقریلنکرانی گزینه نهایی جبهه پایداری است اما نمیتوان کتمان کرد که همچنان بخشی از اعضای این جبهه هوادار سعید جلیلیاند. شاید با پایانیافتن دولت دهم عمر جبههای هم که مبنای گفتمانیاش را حماسه «سوم تیر» قرار داده بود به پایان خود نزدیک میشود.»
شرق با ذکر این مقدمه ادامه داد: «در آستانه انتخابات مجلس نهم اصولگرایان به دنبال اتحاد بودند تا جایی که اسفند 90 آیتالله مهدویکنی رییس مجلس خبرگان با بیان اینکه «چند روز تا انتخابات باقی مانده و بهتر است مومنین دور هم جمع شوند»، گفت: «اختلاف سلیقه در مقام تصمیمگیری در مجلس خوب است اما اگر اصولگرایان بخواهند در آستانه انتخابات اختلاف داشته باشند، مردم انقلابی دچار تزلزل میشوند.»
حرفهای مهدویکنی به جمعی از اصولگرایان نزدیک به دولت بازمیگشت که ارادت ویژهای به آیتالله مصباح دارند. مهدویکنی از وحدت سخن میگفت در حالی که آیتالله مصباح بارها وحدت بین اصولگرایان را غیرممکن خوانده بود. همان زمان مهدویکنی گفت: «در مشهد بودم که یک نوجوانی از من پرسید شما جبهه پایداری را قبول دارید یا نه، گفتم بله قبول دارم. آن جوان از من پرسید پس چرا وحدت نمیکنید؟ من هم پاسخ دادم چون آنها ما را قبول ندارند.» مهدویکنی همچنین گفته بود: «جبهه پایداری چون نمیخواست نام برخی در فهرست باشد، وارد وحدت اصولگرایان نشد.»
همان زمان آیتالله مهدویکنی و آیتالله یزدی همه را دعوت به رای دادن به فهرست جبهه متحد اصولگرایان کردند اما سایت اصلی جبهه پایداری به این بیانیه واکنش نشان داد و از آزادی و عدم احتیاج مردم به قیم در انتخابات و عدم رای دادن کورکورانه و الزام به فهرستها سخن گفت.
پایداریها و سهمخواهی از اصولگرایان
جمعی از حامیان احمدینژاد تابستان 90 دور هم جمع شدند و تشکلی با عنوان «جبهه پایداری انقلاب اسلامی» تشکیل دادند. تعمدی هم داشتند که «ما حزب نیستیم.» آنها را «اخراجیهای دولت» هم مینامند چرا که اعضای اصلیاش را دولتمردان کنارگذاشتهشده مانند غلامحسین الهام، صادق محصولی، مسعود میرکاظمی، کامران باقریلنکرانی و مهرداد بذرپاش تشکیل میدادند.
«کامران لنکرانی» عضو و نامزد این جبهه در انتخابات آتی در این خصوص گفته است: «جبهه پایداری تشکیلش با راهنمایی حضرت آیتالله مصباح و مرحوم حضرت آیتالله خوشوقت بود و تاکید این دو بزرگوار برای این بود که ما در این زمان جدید و با اقتضائات فعلی، یک حرکت اجتماعی داشته باشیم.» اصرار آنها برای تشکیل این جبهه مرزکشی با دیگر اصولگرایان و بهویژه جبهه متحد اصولگرایی بود. پایداریها معتقد بودند اصولگرای واقعی آنها هستند چرا که سایر اصولگرایان به تعبیر لنکرانی رفتار حزبی معقول - با تعریف عقل منفعتطلب - داشتند: «یعنی میدیدند که کجا، چه کسی بیشترین احتمال رایآوری را دارد و به سراغ همان بروند و بگویند کاندیدای ما شما هستید. حالا بیا با هم معامله بکنیم.»
پایداریها اگرچه از اصولگرایی ناب سخن میگفتند و اینکه اهل معامله نیستند اما واقعیت حکایت دیگری داشت که خود را در نامه معروف آقاتهرانی، عضو این جبهه به مهدویکنی نشان داد؛ نوشتهای که بعدها به نامه سهمخواهی مشهور شد. او در این نامه خواستار این بود که تعدادی از اعضای جبهه پایداری در شورای داوری و فهرست نهایی جبهه متحد حضور پیدا کنند. بعدها آقاتهرانی از افشای این نامه اظهار نارضایتی کرد و گفت: «من به اعضای جبهه متحد اصولگرایان هم پیغام دادم اگر قرار باشد نامهها منتشر شود ما هم نامههای زیادی در دست داریم.» او در نامه خود خواسته بود که حداقل ۵۰ درصد شورای اجرایی جبهه متحد اصولگرایی یعنی چهار نفر از هشت نفر به جبهه پایداری تعلق گیرد. بعد هم پیشنهاد داده بود که حداقل سه نفر یعنی مهندس صادق محصولی، دکتر کامران باقریلنکرانی و دکتر اصغر زارعی در این فهرست قرار گیرند.
نخستین شکاف
نخستین شکاف هنگامی نمودار شد که پایداریها نتوانستند بر سر رسیدن به یک نامزد واحد با دولتیان به توافق برسند. بخشی از بدنه این جبهه که بیشترین نقدها را بر دولت و حلقه نزدیک به احمدینژاد داشتند به تمسک از رهبر معنوی خود مصباحیزدی که حالا از منتقدان سرسخت احمدینژاد و مشایی است حاضر به ائتلاف با دولتیها نشدند چرا که این حمایت نیازمند تایید مشایی و امری نشدنی بود. همانجا گفته شد که پایداری دچار انشقاق شد. آنها که بیشتر به مصباح یزدی نزدیک بودند مانند آقاتهرانی، روانبخش، سقای بیریا و حسین جلالی را شاخه قم خواندند و اعضای سابق کابینه دولت و برخی نمایندگان مجلس هشتم که از نیکزاد یا الهام حمایت میکردند را شاخه تهران لقب دادند. آنها به دولت نزدیکتر بودند. شایعه یا واقعه شکاف در جبهه با خروج غلامحسین الهام از این جبهه و پیوستنش به دولت پررنگتر شد. این خروج و ورود نشانهای بود بر رخدادهایی که درون این جبهه در حال وقوع بود. «یا با ما یا با دولت» شرط ناگفته و ترسیمکننده مسیر آینده این جبهه بود.
حسین جلالی، عضو جبهه همان زمان گفت: «الهام به دلیل تمایلی که در همکاری با دولت داشت اینگونه تشخیص داده شد که از جبهه پایداری برود.» اگرچه الهام همان زمان سعی کرد با اعلام برائت از خود حضورش در جبهه را به نوعی توجیه کند. اینکه اصلا از ابتدا هم با عنوان مشاور حقوقی رییسجمهور در ترکیب شورای مرکزی جبهه پایداری قرار گرفته بوده است.
چند روز بعد هم محمد کوثری انصراف خود را از جبهه اعلام کرد. او علت انصرافش را انحراف دولت اعلام کرد و گفت: «ما حامی دولت با شعار 84 بودیم نه دولت دهمی که به دامن جریان انحرافی افتاده است. در واقع بنده چنین برداشتی از جبهه پایداری دارم که این جبهه حامی دولت دهم نیست.»
رسایی و کوچکزاده هم کمکم از شورای مرکزی جبهه پایداری جدا شدند. گفته شد رسایی به دلیل اینکه مواضع آزادانه و مستقل از جبهه داشته باشد از شورای مرکزی کنارهگیری کرد. این جداشدنها بهویژه زمانی رخ داد که عدهای از اعضای این جبهه در مجلس نامه تشکر از ابقای مرتضوی را امضا کردهاند. زهره طبیبزاده نوری یکی از اعضای آن گفته بود: «برخی از اعضای جبهه پایداری که این نامه را امضا کردند، خلاف تشکیلات عمل کردهاند و این امضا تنها نظر شخصیشان بوده است.»
پایداری و تناقض ذاتی
جبههای که با گفتمان سوم تیر و حمایت از دولت شکل گرفت، در عین حال خود را در تقابل جدی با بخشی از حلقه نزدیک به دولت تعریف میکرد. آنها تصور میکردند میتوانند با تشکیل این جبهه جلوی ریزش نیروها را بگیرند و گفتمان اصلی دولت احمدینژاد را در سال 84 حفظ و آن را مشاییزدایی کنند. گفتمان احمدینژاد منهای مشایی اما تناقض اصلی جبهه پایداری بود؛ تناقضی که در شکافها و تزلزلهای این جبهه کمکم خود را نشان داد. تناقض آنجا رخ مینماید که نماد اصلی گفتمان مورد ادعا یعنی رییس دولت به هیچ عنوان حاضر به تفکیک خود از مشایی نبود. حالا سوال اینجاست که پس پایداریها مدافع گفتمان «چه» و «که» هستند؟
درواقع پایداریها هیچوقت نتوانستند در تعیین مرز خود با دولتیها به یک اصل مشخص برسند. اعضای پایداری در مسیر نزدیکی و دوری به دولت مدام در رفت و برگشت بودند. با این وصف طبیعی بود که دچار انشعاب شوند و اعضایش در مسیر فهم چرایی شکلگیری این جبهه و اهدافش دچار سردرگمی شوند و در نهایت دو مسیر را پیش روی خود ببینند؛ یا مجبور به انصراف شوند یا تکلیف خود را یکسره کرده و به دولت نزدیک شوند.
جبهه پایداری حالا به کامران لنکرانی رسیدهاست. آنها نه با نامزد دولت همراه شدند و نه قائل به حمایت از دیگر نامزدهای اصولگرا هستند. لنکرانی نامزدی است که به شدت از سوی آیتالله مصباح هم حمایت میشود. مصباح درباره او میگوید: «بینی و بینالله شهادت میدهم که روی زمین و زیر این آسمان کسی اصلح از آقای لنکرانی نمیشناسم.» این در حالی است که اخیرا شاخه اصفهان این جبهه حمایت خود را از سعید جلیلی اعلام کرده است. اگرچه جبهه پایداری بعدا اعلام کرد که شاخهای در اصفهان ندارد اما «سید علیمحمد بزرگواری» عضو شاخص جبهه پایداری هم پیشتر جلیلی را گزینه مطلوب این جبهه خوانده بود.
«قاسم روانبخش» عضو شورای مرکزی جبهه پایداری اما رای لنکرانی را بیشتر از دیگران عنوان کرده و گفته است با ثبتنام جلیلی اتفاق خاصی در جبهه پایداری نمیافتد و کاندیدای نخست این جبهه لنکرانی است.
حالا که سعید جلیلی به عنوان گزینه محتمل اصولگرایان مطرح شده است و حداد عادل هم اعلام کرده ممکن است همه نامزدهای اصولگرا به نفع جلیلی کنار بکشند، باید منتظر ماند و دید که آیا جبهه پایداری تا انتها همچنان بر طبل جدایی خود میکوبد یا بالاخره با اصولگرایان همراه میشود.
شاید جبهه پایداری دوباره مجبور به انشعاب شود و بخشی از لنکرانی و بخشی هم از سعید جلیلی حمایت کنند. حتی اگر «محمد سلیمانی» عضو شاخص آن و وزیر پیشین احمدینژاد گفته باشد که "آقای حداد همه اصولگراها نیست. پایداری کاندیدای مورد حمایت خود را انتخاب کرده و آن باقری لنکرانی است."»

| نويسنده : سيد علي محقق |
|
هرچقدر كه در طول ماههاي گذشته تنور انتخابات رياست جمهوري يازدهم سرد و كم رمق و غبارآلود به نظر ميرسيد و شهر خالي از بزرگان مينمود، با حضور دقيقه نودي اكبر هاشمي رفسنجاني، سعيد جليلي و اسفنديار رحيم مشايي همه معادلات سياسيون كشور براي رياست جمهوري بعدي برهم خورد تا شرايط براي يك رقابت داغ گفتماني فراهم شود. |

پس از گذشت حدود ۴۸ ساعت از شوك انتخاباتي ناشي از كانديداتوري آيتاله هاشمي رفسنجاني، برخي از رسانههاي اصولگرايان كه مسئوليت حمايت برخي از كانديداهاي اين جناح را بر دوش گرفته و عملا رسالت بيطرفي و حرفهاي خود (بدليل ارتزاق از بيت المال و اموال عمومي) را كاملا زير پا نهادهاند، در گام اول، خط رد صلاحيت رئيس مجمع تشخيص مصلحت را كليد زدند!
![]() |

ورود رسمی آیت الله هاشمی رفسنجانی به رقابت های سیاسی نشان از آغازی
دیگر در حیات سیاسی ایشان و همچنین ایجاد امید تازه در دل مردم ایران
است.آمدن هاشمی معا دلات سیاسی را تغییر داد و ترس عجیبی در دل
اقتدارگرایان انداخته .مخالفان اقای هاشمی هرچه در توان داشتند برای
نیامدن هاشمی تلاش کردند ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند چون اراده
هاشمی در خدمت به مردم محکمتر از این حرفها است و بالاخره هاشمی آمد برای
خلق حماسه سیاسی و اقتصادی .انتخاب شدن هاشمی به عنوان ریاست قوه مجریه
میتواند روند غیر اصولی روبه افزایش گرانی و تورم را متوقف نماید و
باتوجه به توانایی های منحصر به فردی که ایشان در زمینه های مختلف سیاسی
- اقتصادی -فرهنگی و .... را دارند می توانند بصورت تدریجی مشکلات کشور و
ملت را حل نمایند. خلاصه و کوتاه می نویسم زیراهاشمی نیازی به معرفی
ندارد و همه می دانند هاشمی چه توانایی هایی دارد ولی چیزی که مهم است
شرایط فعلی کشور و وضعیت معیشتی مردم است که می طلبد هاشمی با توانایی
هایش به سروسامان امور بپردازد .باشد که مردم نیز در این راه هاشمی را
حمایت بکنند وفصلی تازه وسرشار از امید در تاریخ معاصر ایران را رقم
بزنند.
علی اکبر رحیم فر

شعار حمایت مسئولان از موسیقی نواحی بیشتر درحد وعدههای عمل نشده باقی ماندهاست؛ انتشار یک آلبوم موسیقایی ویژه هر منطقه با پشتیبانی کامل ارشاد، ساخت 9پایگاه در استانهایی چون گلستان، سیستان و بلوچستان، خراسان، کرمانشاه و... و رسیدگی به وضعیت معیشتی هنرمندان موسیقی بومی ازجمله این وعدهها بود که هرگز سروسامان نگرفت.
تلخترین بخش وعدههای تحقق نیافته را باید در رسیدگی به وضعیت هنرمندان موسیقی محلی یافت. مردادماه سال گذشته حمید شاهآبادی در مقام معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد که «حمایت از پیشکسوتان موسیقی مقامی در دستور کار معاونت امور هنری است.»این وعده هم فراموش شد. نمونه این ادعا را میتوان در وضعیت احمد احمدی دید که از مهمترین خوانندههای موسیقی مقامی کهگیلویهوبویراحمد و ممسنی است یا زندگی پروین غلامشاهی هنرمند موسیقی بم در چادر.
دو سال از وعدههای دستاندرکاران برای رسیدگی به وضعیت نامناسب احمد احمدی میگذرد اما در این مدت نهتنها احمدی بر اثر فقر مالی بیناییاش را از دست داده بلکه در غفلت مسئولان وضعیت جسمی و معیشتیاش نیز نامناسبتر از گذشته شده است.
پیش از این موسی بلوچ، نوازنده شناختهشده اهل بلوچستان بهدلیل نداشتن شغل ثابت به مسافرکشی روی آورده بود و حین مسافرکشی جانبهجانآفرین تسلیم کرد یا مرحوم ماشاءالله بامری، آوازخوان بلوچ، خنیاگر و پژوهشگر موسیقی بلوچستان با همت شخصی خودش مخارج بیمارستانش را تهیه کرد. حال این روزها خبر از پروین غلامشاهی به گوش میرسد که پس از زلزله بم با مشکلات زیادی روبهرو شدهاست. این بانوی هنرمند در حال حاضر در یک زمین 60متری زندگی میکند که از ابتداییترین امکانات هم محروم است. فواد توحیدی که از هنرمندان و پژوهشگران موسیقی نواحی کرمان است از هنرمندان خواسته برای زندگی هنرمندی که لالایی ایران زمین را بهخوبی میشناسد کانکس تهیه کنند. او در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا تا بهحال تقاضایی از مسئولان موسیقی کشور برای یاری رساندن به جهانشاهی انجام شده یا خیر، به ایسنا گفت: چندی پیش، وقتی شرایط این هنرمند را دیدم با رئیس انجمن موسیقی تماس گرفتم و آقای ترابی گفتند که حتما جلسهای تشکیل خواهند داد و اقداماتی صورت میگیرد که امیدوارم این اتفاق زودتر رخ دهد.
کمک به هنرمندان موسیقی نواحی که اغلب آنها برای گذراندن زندگی حتی در عروسیها به نوازندگی میپردازند روال سختی دارد؛ چرا که این افراد، نه مدرک درجه یک هنری دارند و نه بیمه، این موارد بهانهای است که باعث میشود صندوق حمایت از نویسندگان و هنرمندان و مؤسسه هنرمندان پیشکسوت از کمک به این افراد خودداری کنند. هنرمندان موسیقی محلی هنرمندانی هستند که در جشنوارههای متعدد هنری- چه در داخل و چه در خارج کشور- شرکت کردهاند و برای هنر ایرانزمین افتخار آفریدهاند. زمانی که مسئولان به موسیقی محلی بیتوجهی میکنند و این توجه تنها در برگزاری نامرتب جشنواره موسیقی محلی است و حتی برگزارکنندگان هشتمین جشنواره موسیقی محلی نمیتوانند تضمین بدهند که انتشار آثار ضبط شده جشنواره تحقق مییابد، طبیعی است که نواهای محلی و بومی از بین برود و بهتدریج هم هنرمندان و هم نواها بهدست فراموشی سپرده شوند. پیش از اینکه دیر شود احمد احمدیها و پروین غلامشاهیهای موسیقی نواحی ایران را دریابید.
ادامه خبر...
آرش کنارکوهی -در این روزها و روزهایی که سیر تحول و برنامه های اقتصادی دولت نه آن است که قول داده شده بود و نه آن است که می بایست باشد، نماینده مردم گچساران و باشت در سپهر ابری اقتصاد کشور برای خطه خود تلاش می کند تا در این هوای نه چندان مساعد با حضور خود به بهترین شکل نقش آفرینی کند. تاج گردون در این مدت و در کمیسیون تلفیق حضور بسیار پرنگی داشته که در ادامه دو مثال کوتاه از بودجه گیری های غیرمستقیم و ظریفش برای استانمان آورده خواهد شد.
۱
مجلس بخشی از درآمدهای پایدار شهر تهران را به شهرهای کوچک کشور اختصاص داد.
به تازگی و در خبرها آمده بود که کمیسیون تلفیق مجلس طرحی مصوب کرده است تا ۵۰ درصد از درآمد ارزش افزوده (منابع درآمد پایدار) کلان شهر تهران، به شهرهای کوچک اختصاص یابد. مصوبه ای پر سر و صدا که پیشنهاد دهنده آن نماینده مردم گچساران و باشت بود(در این زمینه به پانوشت مراجعه شود).
هدف تاج گردون از پیشنهاد این طرح به کمیسیونی که خود نایب رییس آن است، تصویب بودجه ای غیرمستقیم و در ظاهر ناچیز برای شهرهای کوچک از جمله شهرهای استانمان است که با توجه نمودن به همه زوایای آن، می توان به جذب و نقش بودجه های ظریف اینچنینی برای پیشرفت و آبادی استان پی برد.
بودجه هایی که شاید در وهله نخست ناچیز بودن آن در ذهن متبادر می گردد، اما با توجه به گفته های معاون مالی و اداری شهرداری تهران، می توان به تاثیرگذاری آن بر شهرهای کوچک پی برد.
حسین محمد پورزرندی پیش از این درآمد شهرداری تهران را از این محل چیزی حدود ۱۸۵۰ میلیارد تومان اعلام کرده است(به نقل از روزنامه مردم سالاری).
این مصوبه کمیسیون تلفیق، بدون حاشیه نبود و اعتراض شدید شورای شهر تهران را نیز در برداشت به گونه ای که رییس این شورا به مهر گفت: مردم تهران عوارض خود را به زور پرداخت می کنند و خرج کردن آن در جای دیگر درست نیست. چمران که با تصویب این طرح بر افروخته به نظر می رسید در ادامه می گوید: ما از نمایندگان مجلس به ویژه شهر تهران می خواهیم که مانع از تصویب این مصوبه شوند به ویژه نمایندگان شهر تهران در مجلس یادشان نرود که نمایندگان مردم تهرانند.
در نهایت، این پیشنهاد زیرکانه تاج گردون با رای بالای کمیسیون تلفیق نیز مورد استقبال قرار گرفت و با مصر بودن نمایندگان علیرغم اعتراض اعضای شورای شهر تهران به تصویب رسید.
لازم به ذکر است که بودجه نقد و غیر نقد شهرداری تهران حدود ۱۳ هزار میلیارد تومان اعلام گردیده است (به نقل از همشهری).
۲
با پیشنهاد تاج گردون؛ مقرر شد تا درآمد جرایم رانندگی که پیش از این ۷۰ درصد آن در تهران و شهرهای بزرگ هزینه می شد، بین شهرهای کوچک توزیع گردد.
پیشنهاد دوم تاج گردون در چند روز اخیر و در کمیسیون تلفیق مربوط به جرائم رانندگی است که پیش از این، ۷۰ درصد از آن به تهران و کلان شهرها اختصاص می یافت که به گفته سخنگوی کمیسیون تلفیق، دولت پیش از این پیش بینی کرده بود که جرائم مربوط به راهنمایی و رانندگی طبق قانون به نسبت وصول بین نیروی انتظامی، وزارت راه، شهرداری و بهداریها توزیع شود، یعنی شهرهایی که جرایم بیشتری دارند مبلغ بیشتری از این محل دریافت کنند.
اما با پیشنهادی دیگر از تاج گردون و تصویب قاطعانه کمیسیون تلفیق، مقرر شد تا براساس ضوابط قانون مالیات بر ارزش افزوده درآمد حاصل از جرایم ۲۰ درصد به کلان شهرها، ۴۰ درصد به سایر شهرها و ۴۰ درصد به روستاها اختصاص یابد، یعنی امتیازی دیگر برای شهرهای استانمان.
بطور تقریبی و به نقل از روزنامه همشهری-وابسته به شهرداری تهران-به تنهایی سهم این شهر در بین سایر کلان شهرها در وصول جرایم رانندگی در سال گذشته، دست کم ۱۰۰ میلیاد تومان بوده است.
شایان ذکر است؛ وجوه حاصل از جریمههای تخلفات رانندگی در سراسر کشور به حساب درآمد عمومی کشور نزد خزانه داریی کل واریز میگردد تا علاوه بر بودجه سالیانه به شهرداری ها و دهیاری های ذی ربط، وزارت راه وترابری و پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی تخصیص داده شود.
دو مثال ذکر شده شرح کوتاهی بر بودجه گیری های ظریف نماینده گچساران و باشت در مجلس شورای اسلامی بود تا در سالی که به گفته کارشناسان سالی سخت برای اقتصاد کشور پیش بینی شده است، اینگونه کسب و جذب بودجه و اخذ آن برای شهرهای استان-علاوه بر بودجه های مستقیمی که در آینده خواهد آمد-نقش بسزایی در آبادی دیارمان داشته باشد و البته همانگونه که اشاره گردید هدف از آوردن این دو مثال و نگارش این متن، تنها تمجدید از یک نماینده نبوده بلکه سعی شد اشاره ای به نوع بودجه آوری و سهم یک نماینده از چگونگی اخذ غیرمستقیم آن برای یک منطقه شود (برخلاف آنچه که در جامعه معمول شده که بودجه ها همیشه بطور مستقیم و به نام یک منطقه تزریق می شوند و بیشتر در دید افکار عمومی هستند) .
دید باز تاج گردون نسبت به بودجه ریزی و بودجه آوری می تواند در کنار یک برنامه ریزی اصولی برای شهرستان و حتی استان، آینده ای روشن را در ذهن ها متبادر سازد. باید منتظر ماند و در روزهای آتی از نقش و حضور تاج گردون در کمیسیون تلفیق بیشتر شنید، حضوری که توامان با توانمندیهای خاص اقتصادی و شم بودجه ریزی وی خواهد بود.
-----
پانوشت:
به طورکلی درآمد شهرداری ازطریق درآمدهای پایدار و ناپایدار تامین می شود که همانطور که از نام آن ها مشخص است درآمد نوع دوم ثبات ندارد و وابسته به وضعیت مسکن وشرایط اقتصادی کشور است و شهرداری نمی تواند بودجه ثابتی را براساس آن ها پیش بینی کند.(منبع: شهرداری مشهد)
فروش تراکم ساختمانی ، تثبیت تجاری ، تخلفات ساختمانی و صدور پروانه ساخت مهم ترین درآمد های ناپایدار هستند و دریافت عوارض نوسازی توسعه عمران و عوارض مشاغل، عوارض پسماند ، عوارض خودرو نیز از سرفصل های درآمدهای پایدار به شمار می روند که در مجموع منابع درآمدی شهرداری محسوب می شوند.

وایمکس نامی برای تکنولوژی است که در سراسر جهان برای اینترنت در حال حرکت مورد استفاده قرار میگیرد. با این حال این تکنولوژی در کشور ما که از فقر پهنای باند و توزیع اینترنت رنج میبرد برای ابتداییترین شکل یعنی اتصال ثابت به اینترنت به کار میرود.
طی یکی دو سال اخیر دو شرکت ایرانسل و مبیننت روی تکنولوژی وایمکس سرمایهگذاری و تبلیغات گستردهای انجام دادند و به دنبال آن مشتریان زیادی را نیز به سمت خود جلب کردهاند. بسیاری از این مشترکان از روی ناچاری از فقدان اتصال ثابت در مناطق سکونت یا کار خود به سمت این سرویس روی آوردهاند، اما خود وایمکس هم دارای محدودیتها و ضعفهایی هم هست. ما با طرح و پاسخ به چند سوال معمول شما را با مزایا و معایب وایمکس آشنا میکنیم تا در انتخاب تصمیم بهتر برای خرید وایمکس یا رفتن به سمت روشهای دیگر به شما کمک کنیم.
آیا وایمکس بهتر از ADSL است؟
پاسخ به این پرسش بدون دانستن نیازها و مشخصات متقاضی کار صحیحی نیست. بنابراین شاید بهتر است پرسش را به این شکل مطرح کنیم که آیا وایمکس برای من بهتر است یا ADSL؟ طبیعتا برای مناطقی که در آنها ADSL وجود دارد بهتر است ابتدا آن روش را امتحان کنیم، به طور عمومی اتصال به ADSL که از طریق خطوط تلفن صورت میگیرد سرعت و کیفیت بهتری نسبت به وایمکس دارد که از خطوط بیسیم بهره میبرد. انواع و اقسام محدودیتها برای اتصال در هر دو روش وجود دارد، اما نزدیکی یا دوری محل متقاضی به مرکز مخابراتی (برای ADSL) و به دکل وایمکس (برای وایمکس) جزو فاکتورهای اصلی است. اگر فاصله شما به مرکز مخابراتی بسیار نزدیک است و شرکت خدماتدهنده هم میتواند ADSL ارائه دهد، پس این روش را توصیه میکنیم، اما اگر در جایی قرار دارید که از مرکز مخابراتی دور است یا اساسا اتصال ADSL وجود ندارد، طبیعتا چارهای جز اتصال وایمکس ندارید در این زمینه باید با شرکتهای ارائهدهنده وایمکس مشورت کنید. بعضی از این شرکتها مکان دکل وایمکس را به نسبت مکان شما به شما اطلاع میدهند. بعضی نرمافزارهای ارائه شده توسط این شرکتها (البته به همراه مودم) نیز میزان شدت و کیفیت سیگنال دریافتی را به شما نشان میدهند.
آیا مودم وایمکس را میتوان در حال حرکت هم استفاده کرد؟
واقعیت این است که در تمام دنیا وایمکس برای اتصال در حرکت مورد استفاده قرار میگیرد، اما در ایران این امکان که مهمترین ویژگی وایمکس است عملا از شرکتهای ارائهدهنده وایمکس سلب شده است. دلیلش هم این است که رگولاتوری (سازمان تنظیم مقررات) چند سال قبل تصمیم گرفت مجوز اینترنت در حال حرکت را صرفا در اختیار اپراتور سوم موبایل (رایتل) قرار دهد و برای محافظت از این اپراتور، مجوز استفاده از این تکنولوژی را به سایر شرکتها نداد. به همین دلیل شرکتهای ارائهدهنده وایمکس عملا نوعی از تکنولوژی را مورد استفاده قرار دادند که صرفا برای اتصال بدون حرکت مودم است. با این حال مودمهای وایمکس (که انواع مختلفی دارند) میتوانند در حال حرکت هم مورد استفاده قرار گیرند؛ نکته اما آنجاست که این مودمها در هنگام حرکت و در هر اتصال به هر بی تی اس باید فرآیند اتصال را دوباره طی کنند؛ بنابراین شما ارتباطتان با اینترنت مرتب قطع و وصل میشود.
کدام مودم برای من مناسب است؟
بهتر است به سه نوع کلی از مودمهای وایمکس اشاره کنیم: مودمهای جیبی که هماکنون هر دو اپراتور اصلی وایمکس ارائه میدهند از جهت قابل حمل بودن و کوچکیشان بسیار مورد توجه قرار میگیرند. این مودمها را میتوان با یک شارژ کوچک شارژ کرد و در هر جا برد اما مشکل آنجاست که بسیاری از شهرها تحت پوشش وایمکس نیستند یا نقاط مختلف یک شهر (مثلا تهران) از نظر کیفیت اتصال به اینترنت هم با هم متفاوت است. حتی نقطه متقاضی نیز در برقراری ارتباط او موثر است. مثلا افرادی که در طبقه چهارم یک ساختمان ساکن هستند به مراتب از شانس اتصال بهتری برخوردارند تا کسانی که در طبقه اول قرار دارند. امواج وایمکس در نقاط پست و کم ارتفاع دچار افت میشوند. به همین منظور شرکتهای ارائهدهنده وایمکس مودمهایی را با آنتن بام برای متقاضیانی دارند که امواج آنها ضعیف است دارند و به متقاضیان ارائه میکنند. مودمهای نوع وسطی نیز وجود دارند که نیاز به اتصال مداوم به برق دارند و اساسا قابل حمل نیستند، اما اگر مثلا شما مایل باشید، میتوانید آن را از منزل به اداره یا مکان دیگری ببرید و مورد استفاده قرار دهید. به هر حال مودمهای جیبی کیفیت آنتندهی و اتصال به اینترنتشان ضعیف است، اما اگر از جمله افرادی هستید که مرتبا در حال جابهجا شدناند، این مودمها پیشنهاد خوبی است.
مودم جیبی وایمکس بهتر است یا اتصال به نسل سوم موبایل؟
اساسا تکنولوژی وایمکس در مقابل تکنولوژی نسل سوم موبایل قدیمیتر است. بگذریم از اینکه نسل سوم هم در مقابل نسل چهارم موبایل (که هنوز وارد کشورمان نشده) هم همین وضعیت دارد. امروزه سیمکارتهای نسل سوم موبایل به همراه برخی مودمهای کوچک ارائه میشوند که سرعت چندان بدی هم ندارد. نکته این است که نسل سوم موبایل اما فعلا در حال توسعه است و مناطق تحت پوشش کمی را در اختیار دارد به جز این موضوع تعرفهها هم هست که باید در هنگام خرید به مقایسه آنها بپردازید. به هر حال در هنگام خرید وایمکس جیبی پیشنهاد میکنیم که به تعرفههای نسل سوم موبایل ( رایتل) هم نگاهی بیندازید.
ایرانسل بهتر است یا مبین نت؟
این دو شرکت از نظر ارائه سرویس وایمکس با هم رقیباند، اما یک تفاوت عمده در این رقابت وجود دارد. مبیننت (وابسته به شرکت مخابرات) اپراتور اصلی وایمکس در کشور است و تقریبا بسیاری از شهرهای مهم کشور را تحت پوشش قرار میدهد. ایرانسل اما مطابق پروانه فقط هفت استان را تحت پوشش وایمکس قرار داده است. در شهرهایی که هر دو اپراتور مشترک خدمات ارائه میکنند، میتوانید لیست کامل شهرها و مناطق تحت پوشش و به خصوص نقشه آنها را از روی سایت هر دو شرکت ببینید. از نظر نوع خدمات ما بازخوردهای منفی بیشتری از دارندگان وایمکس مبیننت شنیدهایم، اما به طور عمومی میزان نارضایتی از سرویس وایمکس هر دو اپراتور به نسبت ديگر سرویسهای اینترنتی بالا است. با این حال، پیشنهادی که ما داریم این است که اگر دوستان یا فامیل وایمکس دارند، قبل از خرید ابتدا وایمکس آنها را در ساعتهای مختلف و در محل مورد نظر خودتان تست و امتحان کنید و بعد یکی از دو شرکت را انتخاب کنید.
منبع: دنیای اقتصاد
پایگاه خبری راک نیوز ؛ روح الله احمدزاده کرمانی در سال 1357 در شهر مقدس مشهد به دنیا آمد.
وی فارغالتحصیل رشته مدیریت صنعتی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد از دانشگاه امام صادق و دکتری مدیریت رسانه از دانشگاه علوم و تحقیقات تهران است.

وی در اردیبهشت 1390 با حکم محمود احمدی نژاد رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری جمهوری اسلامی ایران منصوب شد اما در دیماه 1390 به دلایل نامعلومی از این سمت استعفا داد و سید حسن موسوی جایگزین او شد.
او که سمت استاندار استان فارس را هم در کارنامه خود دارد اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قیامدشت است و با درجه استادیاری تدریس دارد.
احمدزاده کرمانی در جریان اعلام رسمی کاندیداتوری خود در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا با توجه به این که یکی از فقهای شورای نگهبان عنوان کرده است که حتی اگر کسی بوی انحراف بدهد تایید صلاحیت نمی شود فکر می کنید صلاحیت تان از سوی این شورا تایید شود تاکید کرد: من بوی انحرافی نمی دهم و به فضل الهی وارد این عرصه شده ام.
رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی همچنین با معرفی اعضای احتمالی کابینه خود گفته است: علی اکبر صالحی به عنوان معاون اول، ثمره هاشمی وزیر کشور، علی نیکزاد معاون اجرایی رئیس جمهور، سردار اسدی وزیر دفاع، سعید جلیلی وزیر امور خارجه، فتاح وزیر نفت، حجت الاسلام طائب وزیر اطلاعات، سعید قاسمی وزیر نیرو، دکتر شجاع وزیر بهداشت، دکتر هادی همایون وزیر فرهنگ، دکتر زاهدی وفا وزیر اقتصاد، فروزانمهر وزیر کار و نسرین سلطان خواه را به عنوان رئیس سازمان محیط زیست انتخاب خواهم کرد.
ادامه خبر...