هیچ کس حدس نزده بود که آمدن «حاج آقا» چنین موج حیرتانگیزی از شور و شعف در سطح کشور به وجود آورد. دیگران را نمیدانم، اما به مخیله خود من هم خطور نکرده بود که اگر ایشان بیایند یک چنین بهمنی به راه میافتد. غایت تصور و فکر و خیال من این بود که اگر ایشان بیایند، آمدنشان چه تاثیری روی اردوگاه جناح راست خواهد گذاشت و مطالبی از این دست. اما واقعیت آن است که موج شور و نشاطی که از زمان ثبتنام آقای هاشمی به راه افتاده انصافا غیرقابل پیشبینی بود. فردای روز ثبتنام بنده در دانشگاه بابلسر با جناب دکتر حسین الهکرم مناظره داشتم و روز بعدش هم در دانشگاه علوم پزشکی ساری بودم.
در هر دو دانشگاه به چشم خودم شور و اشتیاق را در بسیاری از دانشجویان مشاهده کردم. سهشنبه که به تهران بازگشتم همین وضعیت را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شاهدش بودم. یکی از جالبترین نکاتی که بعد از ثبتنام ایشان متوجه شدهام، شمار بسیاری از رایدهندگانی است که میگویند بنا نداشتند که در انتخابات دیگر شرکت داشته باشند اما آمدن آقای هاشمی آنان را دچار تردید زیادی کرده و یک احساس امید مجدد در دلشان به وجود آمده و دارند خیلی جدی فکر میکنند که در انتخابات شرکت کرده و به ایشان رای بدهند.
دقایقی بعد از ثبتنام ایشان صدها پیامک تبریک به مناسبت ثبتنامشان دریافت کردم، درست مثل نوروز. خیلی از پیامدهندگان را اساسا نمیشناختم. بعد از گذشت هفت روز همچنان دارم پیامهای تبریک دریافت مینمایم. شمار دیگری به من تلفن زده و شفاها آمدن ایشان را تبریک میگویند. خیلیها با خنده و شادمانی میگویند «دکتر عاقبت کار خودتو کردی. آنقدر گفتی و نوشتی تا حاج آقا را کشاندی وسط» یکی از دانشجویانم روز سهشنبه به دیدنم آمده بود و میگفت «بچههای جنبش دانشجویی خیلی جدی بعد از ثبتنام حاج آقا و با اینکه خیلی هم دل خوشی از آزادیخواهی ایشان ندارند اما دو مرتبه بعد از چهار سال به تحرک افتادهاند و در خوابگاهها خیلی جدی دارند میان خودشان بحث میکنند که چه مطالباتی از ایشان بخواهند و میخواهند با ایشان همکاری نمایند.» او آمده بود با من مشورت نماید.
از همه جالبتر نزدیک به یک دوجین پیامکی است که برایم آمده و صاحبان آنها را هم اصلا نمیشناسم. یکی نوشته که در کجای شیراز و در یک پاساژ دو دهنه مغازه دارد و مایل است آن را در اختیار ستاد آقای هاشمی قرار دهد. دومی نوشته که چند تن از دبیران و فرهنگیان بازنشسته سنندج هستند و میخواهند به ستاد آقای هاشمی کمک کنند. یکی از معمرین صنف قصاب و توزیعکنندههای گوشت تهران که با من آشنایی دارد تلفن زده بود که اتحادیه آنها میخواهد به ستاد آقای هاشمی کمک کند. از رشت، اصفهان و چند جای دیگر هم مشابه چنین پیامکهایی آمده بود. جمعیت فارغالتحصیلان کرمانشاهی گروه دیگری بودند که پیامک زدهاند و گفتهاند میخواهند به ایشان کمک کنند. بیاختیار وقتی اینها را میبینم بغض گلویم را میگیرد که اینقدر خودجوش این همه اقشار و لایههای مختلف به هیجان آمده و میخواهند به این پیرمرد 79 ساله کمک کنند.
حاجت به گفتن نیست که بخشی از این شور و نشاط نه به واسطه هاشمی که به دلیل برخی عملکردها که ظرف هشت سال گذشته در میان اقشار و لایههای مختلف به وجود آمده است. بعید به نظر میرسد که همه اصولگرایان هم متوجه این سیل و این امواج شده باشند. بعید به نظر میرسد که آنها هم این واکنش را ندیده باشند. نه آنها هم اتفاقا از این موج شور و نشاط و هیجانی که ثبتنام هاشمی به پا کرده کمی غافلگیر شدهاند، منتها به جای اینکه از این امر شور و هیجان استقبال کنند، از حالا به این فکر افتادهاند که چطور او را تخریب کنند. برخی از نامزدهای اصولگرا از روز شنبه همه فکر و ذکرشان شده تخریب آقای هاشمی.
به جای آنکه راجع به خودشان و برنامهشان برای مردم صحبت کنند، یکسره هاشمی را به باد انتقاد گرفتهاند. یک روزنامه اصولگرای دیگر مرز را به یک سطح جدید ارتقا داده. جمعی دیگر دارند مطرح میکنند که ایشان اساسا رد صلاحیت شود. جای تاسف است که به جای اینکه منتقدان ایشان ذرهای تامل کنند که چرا این همه از ثبتنام ایشان شور و نشاط در جامعه به وجود آمده، امید و خوشبینی به آینده به وجود آمده، رفتهاند به فکر اینکه اساسا چطور ایشان را بزنند.
*استاد دانشگاه
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر