نويسنده : ولي درويشي |
دکتر فرهاد دانشجو يا به ادعاي مکرر خود «پرفسور فرهاد دانشجو»، پس از واکنشهاي شتابزدهاي که نسبت به خبر عزل خود داشت، طي يک جلسه آرام و کم حاشيه در روز چهارشنبه 27 شهريور با اکثريت آراي اعضاي هيأت امناي دانشگاه آزاد اسلاميجاي خود را به دکتر حميد ميرزاده داد و در روز پنجشنبه 4 مهر در دانشگاه آزاد اسلاميواحد علوم و تحقيقات تهران توديع شد. فرهاد دانشجو، هم در واکنشهاي قبل از عزل و هم در جلسه توديع اظهاراتي را در مورد عملکرد خود بيان کرد که کاملا شبيه شيوه گزارش دهي احمدي نژاد بود. او به نوعي سخن گفت که گويي دانشگاه آزاد را از نو بنا کرده است! گويي دانشگاه آزاد تا پيش از او نه آموزش محور بوده است و نه پژوهش محور! گويي دانشگاه آزاد تا پيش از او افتخارات آموزشي و پژوهشي چنداني نداشت! گويي پيشاز او فعاليت دانشجويي و ورزشي چنداني در دانشگاه آزاد وجود نداشت! گويي اوضاع اين دانشگاه تا پيشاز او اوضاع قومهاي اوس و خزرج بود و او پيامبرگونه، آن فضا را به فضايي سرشار از دوستي و همفکري و همراهي و منطبق بر ارزشهاي اسلاميبدل کرده است! گويي با مديريت او شأن کارمندان و اعضاي هيأت علميدانشگاه، از خاک به افلاک رسيده است! در اين نوشتار تنها به ذکر چند نمونه از اظهارات دکتر دانشجو ميپردازيم و قضاوت دقيق در مورد عملکرد ايشان را به داوري مردم که در پرتو گذشت زمان و امکان مقايسه واقع بينانه بين عملکرد ايشان، پيشينيان و آينده گانشان روشنتر خواهد شد، ميسپاريم. - ايشان ساختوساز بيشاز 700 هزار متر مربع با اولويت آزمايشگاه، کتابخانه و فضاي آموزشي را از دستاوردهاي خود ذکر کردهاند! حال آنکه پروژههاي مذکور در زمان آغاز رياست ايشان، عموما بيشاز 70 درصد و در مواردي بين 85 تا 95 درصد پيشرفت فيزيکي داشتهاند. - ايشان گفتهاند که دکتر خسرو دانشجو، برادر ايشان و رئيس سابق واحد علوم و تحقيقات تهران، بيشاز هزار هکتار بر زمينهاي اين واحد دانشگاهي افزوده اند! عنوان کردن چنين ادعايي بدون ارائه مستندات يا حتي نشاني اين زمينها، از سوي کسي که خود را پرفسور ميخواند، ترديد در درستي مطلب را چندين برابر ميکند. - ايشان افزايش شهريه در دانشگاه آزاد را فقط 3 درصد اعلام نمودهاند! اما ايشان کوچکترين اشارهاي به ميزان افزايش يکباره شهريه نيمسال جاري دانشجويان اين دانشگاه نکرده اند. ضمن اينکه ايشان نگفتهاند که اگر روال تثبيت شهريه - که تنها منبع درآمدي دانشگاه است- را ادامه ميدانند، پس از اتمام اندوختههاي احتياطي مديريت قبل دانشگاه، هزينههاي جاري آن را از کجا تأمين ميکردند؟ - ايشان افزايش 40 درصدي حقوق کارمندان و اعضاي هيأت علميرا به گونه اي بيان ميکنند گويي به شعار اصلي خود که جبران اختلاف 500 تا 700 هزار توماني حقوق و مزاياي کارکنان دانشگاه آزاد با دانشگاههاي دولتي بود، عمل کردهاند. ايشان افزايش حقوق کارمندان را در شهريور ماه سال اول رياستشان به ميزان 15 درصد و در تيرماه سال دوم رياستشان به ميزان 25 درصد ابلاغ کردند. اين افزايش حتي در مورد اعضاي هيأت علميدانشگاه کمتر از اين مبلغ بود. اين اظهارات و منت نهادن بر کارکنان و استادان دانشگاه آزاد در حالي است که اين افزايش دقيقا همان افزايش حداقل حقوق و مزاياي کارگران است که در همه سالهاي پيشاز ايشان نيز - حتي با يک افزايش جزئي - در مورد کارکنان دانشگاه آزاد اعمال ميشد. - ايشان در مورد افزايش «تفاوت تطبيق» در احکام شهريور ماه امسال ادعا کردهاند که ميزان اين افزايش بين 10 تا 800 هزار تومان بوده است! طبق فرمولي که ايشان در بخشنامه مذکور براي محاسبه تفاوت تطبيق ابلاغ کردهاند، اين مبلغ به ازاي حقوق کارکنان دانشگاه که عموما کميکمتر يا بيشتر از 1 ميليون تومان ميباشد، حدود 7 تا 20 هزار تومان محاسبه و منظور گرديده است. حال آنکه طبق فرمول ابلاغي ايشان کسي 800 هزار تومان تفاوت تطبيق خواهد گرفت که حقوق دريافتي او بين 50 تا 60 ميليون تومان باشد که با فرض صحت اظهارات ايشان بايد پذيرفت در دانشگاه آزاد تحت مديريت دکتر دانشجو، طيف قابل توجهي وجود داشته و دارند که بيشاز 80 برابر يک کارمند معمولي 40 برابر يک مدير مياني و 30 برابر رئيس يک اداره حقوق دريافت ميکنند! به هر روي، امروز آن مرد که تلويحا ادعا کرد طي عمر کوتاه مديريت خود، مخروبه دانشگاه آزاد را به يک مجموعه آرماني تبديل کرد، رفته است. اکنون صدها هزار کارمند و هيأت علميو خانوادههايشان و ميليونها دانشجو و خانوادههاي آنها، آگاه و آشنا به اعمال و کردار و گفتار مردم فريبانه، عملکرد رئيس جديد يکي از بزرگترين و مهمترين دانشگاههاي حضوري جهان را در همه زمينهها به دقت رصد ميکنند. اميد آنکه رياست جديد دانشگاه نيز در روز توديع خود، مجبور نباشد گزارش عملکرد خود را به شيوه احمدينژاد و دانشجو ارائه کند. |
صحبت درباره اين که چرا سينماي استاندارد و مدرن در استان نداريم تکرار مکررات است. براساس استانداردهاي جهاني به ازاي هر ۱۰ هزار نفر يك سالن سينما است، در حالي كه در ايران به ازاي هر ۳۰۰ هزار نفر يك سالن سينما وجود دارد. از ميان يكهزارو ۱۵۰ شهر ايران بيش از يكهزارو ۸۰ شهر با جمعيت ۴۳ ميليون و ۲۷۳ هزارو ۷۶۵ نفر از داشتن يك سالن سينما محروم هستند. سرگذشت سينماي ياسوج مركز استان كه در سه دهه هزاران فيلم سينمايي را بر پرده سفيدش به نمايش مي گذاشت ،به داستان نانوشته اي تبديل شده كه كمتر كسي از جمعيت ۶۷۰ هزار نفري اين استان، از آن آگاه نيست.اين سينما كه در دهه هاي ۶۰ و ۷۰ ميزبان خيل عظيم مشتاقاني بود كه براي ديدن فيلمهاي آن روزها ساعت ها در صف هاي طولاني وقت مي گذرانند ،در دهه ي ۸۰ از اوج به زيرآمد و به پاركينگي براي خودرو ها تبديل شد.
اين وضعيت تنها مربوط به مركز استان نيست ، شهرستان گچساران،قطب توليد نفت و گاز كشور و دومين شهر پرجمعيت استان با سابقه كهن فرهنگي ،كه از سال ۱۳۳۷ داراي سينما بوده بيش از هشت سال است كه سالن سينماي آن به علت بدهكاري از سوي بانك صادرات تعطيل شده است.در حال حاضر از ميان ۱۱ شهر كهگيلويه و بويراحمد تنها شهر دهدشت داراي يك سالن قديمي سينما است.
استانهاي كهكيلويه و بويراحمد ،سيستان و بلوچستان و خراسان شمالي سه استان محروم در ايران هستند كه حتي يك سالن سينما را در مركز خود ندارند. هم اکنون فقط يک سينما در شهرستان كهگيلويه شهر دهدشت وجود دارد که شايد نتوان نام سينما روي آن گذاشت. به نوعي مي توان گفت سينما کم کم رو به فراموشي رفته و از سبد فرهنگي مردم حذف شده و دليل آن هم نبود سالن نمايش استاندارد و مکان مناسب است جواني كه خود را سالاري معرفي مي كند مي گويد: با توجه به شروع فصل تابستان و تعطيلي مدارس و دانشگاه ها و نبود مکان هاي تفريحي، وجود سينمايي استاندارد از ضرورت ها و نيازهاي مردم است .
دوست او هم مي گويد: ما به دلايل مختلف، نمي توانيم براي تماشاي فيلم به شهرهاي بزرگ برويم، بنابراين ذائقه مخاطب در زمينه فرهنگ به خصوص سينما بايد تقويت شود وجود سينما در مرکز استان سبب رونق اين هنر مي شود.وي مي افزايد: تعطيلي سينما قدس سبب شده است که مردم به تدريج تماشاي فيلم در سينما را به فراموشي بسپارند.
خانم جواني که از يکي از مؤسسه هاي صوتي و تصويري خارج مي شود، در اين باره مي گويد: سينما به عنوان هنري جذاب هميشه مورد توجه و علاقه اقشار مختلف جامعه بوده و هست.او اظهار مي کند: بايد در مورد سالن سينما فکر جدي کرد و مسئولان به جاي تغيير سالن نمايش به سينما، بايد با جذب بودجه و سرمايه گذار، به احداث سالن سينماي استاندارد در استان اقدام کنند. جوان غير بومي و دانشجوي دانشگاه ياسوج از خيابان سينما در شهر صحبت مي كند و مي گويد: من اوايل فكر مي كردم اين خيابان سينما وجود دارد اما وقتي رفتم ديدم كه محل سينما به پاركينگ خودرو تبديل شده است .
كارشناس مسائل فرهنگي مي گويد: امروزه نقش و تاثير هنر هاي نمايشي به ويژه سينما در زندگي روزمره مردم برهيچ كس پوشيده نيست زيرا نمايش فيلم در دنيا روزانه تعداد زيادي از هنر دوستان را به اين تماشاخانه فرهنگي مي كشاند. كه به گفته ي مديركل فرهنگ و ارشاد اين استان به علت استقبال كم از سينما در حال ورشكستگي است. امين كمالوندي مي گويد: با توجه به اينكه ساخت و ساز سينما ،از حوزه ي فعاليت ارشاد خارج و به بخش خصوصي داده شده است تا كنون كسي در كهگيلويه و بويراحمد براي ساخت سينما اقدامي نكرده است. وي افزود:با همكاري موسسه ي سينما شهر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اقدام تغيير و بازسازي سالن آمفي تئاتر اين اداره به سالن سينما كرديم و بعد از پخش دو فيلم به علت نبود استقبال عمومي تعطيل شد كه وقتي علت را از جوانان هم استاني و ساير مخاطبان پرسيديم عنوان كردند كيفيت پايين و قديمي بودن اين فيلم ها باعث استقبال كم از آنها شده است. محمد پيرسبزي از كارگردانان تئاتر كهگيلويه وبويراحمد هم مي گويد:نبود سينما در استاني كه با توجه به جمعيت كم آن بيش از دو هزار هنرمند در حوزه هاي مختلف دارد به يك فقر فرهنگي تبديل شده است. اورنگ ناركي يك كارگردان گچساراني كه بيش از ۲۰ سال در حوزه ي فرهنگي و هنري فعاليت دارد معتقداست ،وجود سينما يك ضرورت فرهنگي در زندگي روزمره است كه در اين استان به فراموشي سپرده شده است.
با وجود قول هاي فراوان مسوولان كشوري و استاني براي ساخت سينما در شهر هاي ياسوج و گچساران، بعد از گذشت ۱۰ سال هيچ وعده اي محقق نشد . با توجه به فعاليت بيش از سه هزارو ۵۰۰ كانال ماهواره اي كه به زبان فارسي برنامه هاي بدون محتوا توليد و فرهنگ و آداب و رسوم ملت ايران را نشانه گرفته اند،از مسوولان متعهد و دلسوز فرهنگ ايراني اسلامي انتظار مي رود در اين زمينه آستين همت را بالا بزنند.
گزارش : محمدجعفردرزاده
نامه سرگشاده فعال سیاسی اصلاح طلب به دکتر روحانی
متن کامل نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر حسن روحانی( ایدکم الله بنصره المبین )
رياست محترم جمهوري اسلامي ايران
با احترام اينجانب که در كسوت روحانيت و مفتخربه لباس مقدس روحانيت هستم و قریب سی سال است که در عرصه های سیاسی و فرهنگی استان کهگیلویه و بویراحمد در کنار سایر کنشگران فرهنگی و سیاسی فعال بوده ام، توفیق داشته ام که به سهم خود درخلق حماسه 24 خرداد سهیم باشم؛ اینک بیش از گذشته قلبم براي اصلاحات، تحول خواهي، اعتدال،توسعه و اعتلاي ايران و عزت و سربلندی ملت نجیب ایران مي تپد و تمامي عمرم را صرف مبارزه با جهل و جمود و تحجراز يك سو و تندروي دين ستیزان از سوي ديگرنموده و با الهام از اندیشه های نظريه پرداز بزرگ جمهوري اسلامي استادشهید علامه مطهري و علامه نائینی همواره توفیق داشته که با اعتدال و میانه روی طی طریق نموده ،جاییکه همه دنیا در مقابل شعارها و برنامه های شما و حماسه ملت سر تعظیم و تکریم فرود آوردند. دولت شما مانند یک کودک نوپای قدم مبارکی است که نیاز به مراقبت آن به آن و لحظه به لحظه دارد و نگرانی بنده هم از همینجا شروع می شود .
در انتخابات اخیربا رویکرد اعتدال به حمایت از آیت اله هاشمی رفسنجانی برخاسته و پس از آنکه آیت اله هاشمی به دلایلی از صحنه انتخابات كنار گذاشته شده اند، در حمایت از جنابعالی و در جهت نهادینه کردن برنامه های شما در قالب دولت تدبیر و امید جهد وافرنموده و قبل از اينكه جناب آقای مهندس .......... به دفتر بنده زنگ بزنند و تقاضاي همراهی با ستاد های انتخاباتی حضرتعالی را بنمايند، به همراه تعداد زیادی از دوستان که از نزدیکان و دوستان شما نیز می باشند تلاش نمودیم تابخش مهمي از آرای (میلیونی ) حضرت آیت اله هاشمی را به سوي حضرتعالي سوق داده و در این مسیراز هرآنچه در توان داشته دریغ نورزیدیم ؛ به صورت گروه گروه و فرد فرد كه چه بگويم، خانه به خانه براي جمع آوري آرا براي حضرتعالی ، آستين ها را بالا زده و شهر به شهر و روستا به روستا منبررفته و از اندك آبرويي كه نزد مردم داشته مايه گذاشتیم؛ چرا كه مي دانستیم پيروزي حضرتعالی، پيروزي فرد نيست كه پيروزي گفتمان مبارك اصلاح طلبي و اعتدال خواهد بود و زنده كننده اميد از دست رفته به زندگي ایرانیان می باشد.
آقای رئیس جمهور: به ما حق بدهيد كه اكنون بعد از پيروزي، نگران اوضاع و احوال اصلاحات و اعتدال و امید باشيم و زنگ خطر را سريعتر از حضرتعالي بشنويمچرا كه ما در متن توده مردم زندگي مي كنيم و واقیتها، مطالبات و قضاوتهای مردم را به صورت ملموس و عینی احساس می کنیم. برهمین اساس نگران آينده دولت تدبیر و امید هستیمتا انشاءا... بعد از هشت سال دولت را به فردی شایسته و بایسته و ادامه دهنده راه اصلاح و اعتدال تحویل دهید.
مانیک می دانیم که دولت شما در عرصه داخلي با کارشکنی كينه توزان، و طمع چاپلوسان، و زیاده خواهی زیاده طلبان و در عرصه خارجي با زياده خواهي قدرت هاي زورگو و ظالم و تحريم هاي كمر شكن روبروست؛ ما به خوبی آگاهیم که در شرايطی دولت را تحويل گرفته ايد كه بنیانهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی آن فروریخته است؛ تورم شدید، پایین آمدن بی سابقه ارزش پول ملی،افزایش معدل بیکاری، رکود تورمی و بی ثباتی، شکل گیری قارچگونه باندهای فساد و رانت خوار ، انسداد سیاسی و سقوط اخلاق در عرصه داخلی و تحریمهای کمرشکن در عرصه خارجی که دولت مردان قبل اثرات منفی آنها را برای مردم واژگون جلوه داده اند ، از شاخصهای دولتی بود که مسئولیتش را در شرایط سخت کنونی برعهده گرفته اید.
دولت شما به دلایل بیان شده نياز به مراقبت ویژه و مستمر دارد، مراقبت جهت عمل به برنامه ایکه با ملت درمیان گذاشته اید ؛ ناگفته روشن است که اگر كارگزاران شما برخلاف برنامه های اعلان شده و وعده های داده شده به مردم عمل نمایند؛ شما به سرعت حمایت مردم را از دست خواهید داد؛ همان مردمیکه به وعده های شما امید بسته اند و به امید تحقق برنامه های انتخاباتی شما حماسه 24 خرداد را خلق کرده اند و چه بسا دوباره کشور به دوره ای بازگردد که به تعبیر خودتان « دوره فلاكت و بي مسوليتي و بي برنامگي» بوده . برهمین اساس وظیفه خود دانسته دغدغه های اجتماعی خود را که حاصل سی سال فعالیت سیاسی و فرهنگی در متن مردم است در اختيارتان گذاشته ، به این امید که همواره به وعده هاییکه به ملت داده و برنامه هایی که در معرض نظر مردم گذاشته اید و ملت به امید آن وعده ها و تحقق آن برنامه ها جنابعالی را برگزیده اند؛ پایبند باشید .
•1- ما براین باوریم که معدل کلیت کابینه شما مثبت و وظیفه خود دانسته که از انتخاب وزیران مجرب در عرصه اقتصادی و سیاست خارجی تشکر نموده ؛ ولی صادقانه باید یادآوری کنیم که انتخاب آقای رحمانی فضلی بعنوان وزیر کشور، برای این کابینه و این نگرشنامناسب بوده ، که بهای آن ناامیدی و دلسردی کسانی است که به شما رای داده و به برنامه های شما دل بسته اند .
•2- از دولت تدبیر و امید انتظار این خطای فاحش نمی رفت که وزیر کشورآن از نمایندگان مجلس بخواهد که برای هر استاندار سه نفر را به وزارت کشور معرفی نمایند تا وزارت کشور ازمیان آن سه نفر یکی را بعنوان استاندار برگزیند، براهل فن پوشیده نیست که چنین درخواستی ازنمایندگان مجلس درواقع واگذاری انتخاب استانداران به آنان خواهد بود ؛ شما به خوبی از ترکیب مجلس موجود و نحوه انتخاب آنان آگاهید، مجلسی که در رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری بیش از 150 نفر آنها از آقای قالیباف و بیش از 100 نفر آنان از آقای ولایتی و تعدادی هم از آقای جلیلی حمایت نموده اند و تنها تعداد معدودی از حضرتعالی حمایت کرده اند. آيا واگذاری تعیین استانداران به چنین نمايندگانی با اصولي كه قول داده ايد ساز گار است؟ اساسا آیا چنین فرایندی برای تعیین استانداران با اعتدال سازگاری دارد ؟ یا انحرافی اساسی است از جاده اعتدال ؟ آیا فعالان سیاسی که مدیریت ستادهای انتخاباتی جنابعالی را برعهده داشته اند شایسته و محق نبوده اند که در تعیین استانداران با آنان مشاوره گردد و صدایشان شنیده شود؟ پس فلسفه انتخابات چیست ؟ مردم به تغییر و اعتدال و اصلاحات رای داده اند ولی صدای مردمیکه به شما رای داده اند در انتخاب استانداران شنیده نمی شود.
•3- بدون توجه به ترکیب و دیدگاه سیاسی نمایندگان مجلس، دخالت دادن نمایندگان مجلس در انتخاب استانداران تا بدین حد خطایی فاحش و برخلاف تدبیر است که می تواند از هم اکنون دولت تدبیر و امید را با بحران مقبولیت و محبوبیت مواجه سازد.
•4- برهیچ صاحب خردی پوشیده نیست که تعامل میان قوا امری پسندیده، ضروری و حافظ منافع ملی است؛ ولی مرز تعامل تا کجاست؟ یقینا تعامل باید با حفظ استقلال قوا و عدم دخالت هریک در حوزه فعالیت دیگری صورت پذیرد؛ اعتدال ایجاب می کند که تعامل به تداخل نینجامد؛ اعتدال ایجاب می کند که هر نهادی در جایگاه خود قرار بگیرد و از حوزه رسالت قانونی خود خارج نشود، مع الاسف وزیر کشور شما برخلاف مشی اعتدال و برخلاف رای میلیونها انسانی که به شما رای داده اند، انتخاب استانداران را عملا به نمایندگان مجلس واگذارکرده اند.
•5- غفلت از این نکته خسارتبار است که نمایندگان سیاسی دولت در استانها باید برنامه های دولت را باور داشته و با سیاستهای دولت همسو باشند، کسانیکه برنامه های دولت را باور ندارند و در جهت پیروزی این دولت کمترین هزینه ای را متحمل نشده اند و تخصصشان بر بهره گیری از سفره های آماده است،نمی توانند دولت تدبیر و امید را در تحقق برنامه هایش یاری رسانند و چه بسا ممکن است در مسیر توفیق این دولت کارشکنی هم بورزند.
•6- اینجانب جای یک متولی و نماینده واقعی از سوی شما بسان نماینده مقام معظم رهبری را در استان ها خالی می بینم ، پر واضح است استانداران و مدیرانی که خود وامدار نمایندگان مجلس می باشند هرگز توان این مسئولیت را ندارند ، ما براین باور بوده و هستیم که جنابعالی پرچم اصلاح طلبی خاتمی و اعتدال گرایی هاشمی را دو باره برافراشته ومردم تیزبین و فهیم کشور عزیزمان با همین نگاه به استقبالتان شتافته اند، برهمین اساس بدون ملاحظه و از سر دردبا شما سخن گفته ، چون به موفقیت شما ودولتتان باور داشته و تحقق برنامه های دولت تدبیر و امید را موجب سربلندی ملت ایران پنداشته و مجدانه از شما و همکارانتان می خواهیم که صدای کسانیرا که به شما رای داده اند بشنوید و پیام آنان را باور نمایید .
•7- سخن آخر: « نکند که اعتدال به انفعال بینجامد؛ نکند که از دامن افراط به تفریط بغلطیم، نکند که صاحبان رای شما نامحرم و نمایندگانیکه همراه رقبای شما بوده اند محرم شوند، نکند به گونه ای رفتار شود که مدیران دلسوزیکه در طول هشت سال منزوی بوده اند و خسارت ها دیده اند که خود بهتر از همه مستحضرید، باز هم از توانمندیهای آنان در خدمت به مردم استفاده نشود و نکند که نامحرمان مردمیکه شما را در جایگاه ریاست جمهوری نشانده اند، دوباره بر ملت حاکم شوند ».
در پایان برای شما در مسیری که در آن قدم نهاده اید، آرزوی توفیق روز افزون مسئلت می نمایم و امیدوارم که همیشه پایدار، موفق ومویدباشید./
ارادتمند
سيد نعمت اله صدوقي
استان کهگیلویه و بویراحمد ( شهرستان کهگیلویه)
ادامه خبر...مهدي آيتي*
در قانون، دادستان مدعيالعموم است و چقدر اين اصطلاح زيبا و خردمندانه انتخاب شده است. در 35 سال انقلاب بارها و بارها عدهای با اقدامات غيرقانوني خود مجامع و محافل را به هم زده و به ضرب و شتم اشخاص و تخريب اموال عمومي و اموال مردم مبادرت نمودهاند كه در تمام اين موارد اولين مرجعي كه باید وارد عمل شود قوه قضائيه و دادستان به عنوان مدعيالعموم است. اگر در طول سالهاي گذشته مكرر در مكرر عدهای غيرقانوني و بدون شناسنامه به خود جرات دادهاند تا به حريم خصوصي و عمومي مردم تجاوز کنند به دليل ضعف در رسیدگی به موقع بوده است. در چنين حوادث و وقايعی هرگاه از دستگاههای ذیربط سوال ميكنيم كه چرا شما به موقع اقدام نمی کنید؟ آنها در جواب ميگويند ما ضابط قانون هستيم و به خوديخود حق اقدامي را نداريم مگر به حكم قاضي و دستور دادستان. در كشورهاي مترقي و پيشرفته، از استقلال و قدرت قوهقضائيه به نفع امنيت، آسايش، حقوق مردم و منافع ملي بهره و استفاده ميشود و به دليل همين موضوع است كه دموكراسي در جامعه پديدهای رايجتر ميشود و به تبع آن رضايت و امنيت عمومي در جامعه تحقق بیشتری مييابد. دادستان چه واژه زيبايي است؛ يك واژه فارسي و به كسي اطلاق ميشود كه داد و عدل و حق مردم را ميستاند و همين لفظ چه بار مسئوليتي بر دوش او مينهد.بنابراین ضرورت دارد نسبت به اعمال و رفتار ناروا و زشت و خودسرانه در جامعه جدیتر از گذشته اقدام کند. دادستان به عنوان مدعيالعموم ميتواند در مقابل اعمال و كردار خلاف افراد بياخلاق و قانون شكن وارد عمل شود و نگذارد عدهای اندک به حقوق مردم آسيب برسانند. پسندیده نیست كه براي مردم ما رفتارهاي غيرقانوني، رفتارهاي عادي تلقي شود، حتي اگر اين موضوع در نسبت با شخص رئيس جمهور باشد!
* نماينده مجلس ششم
1- اقتصاد در همين يکي دو ماهه وضعيت بهتري پيدا کرده و اين موضوع حتي در زندگي برادران اغتشاشگر هم نمايان است، به نحوي که ديگر کفش خود را دو دستي نچسبيده اند و حاضرند براي اغتشاش، حتي کفش را پرتاب کنند. 2- پرتاب کفش همچنين نشان ميدهد که دوران استراحت غيورمردان تمام شده و ديگر دوران احمدينژاد نيست که وي هر کاري کند صداي هيچکس در نيايد و چه بسا چند روز ديگر کفنپوشان هم کفنهاي دوران اصلاحات را از بقچههايي که 8 سال خاک خورده دربياورند و بپوشند و...! 3- ناراحتي بعضيها در آن سوي مرزها از مذاکرات موفق هيات ايراني آنقدر بعضيها را متاثر کرده که ديگر به کفششان هم رحم نميکنند . آخر چرا ايرانيها اين جوري بعضيها را در خارج ناراحت کردند تا بعضيها در داخل اين طور واکنش نشان دهند؟! |
سیدرضا اکرمی* اصل سفر رئیسجمهور به نیویورک با توجه به اینکه این اولین سفر جدی بینالمللی ایشان بود حاوی نکاتی بود. باید از هر فرصت، فضا و تریبونی استفاده کرد تا نظام جمهوری اسلامی را به دنیا بهتر معرفی نمود باید با استفاده از هر تریبونی با بعضی از تبلیغاتی که حول اسلامهراسی و شیعههراسی و ایرانیهراسی میشود مقابله کرد. خوشبختانه آقای روحانی در این سفر صدای ایران بود و در مصاحبهها و سخنرانیهایشان این فرصت را غنیمت شمردند. در این سفر ارتباطاتی با اروپا برقرار و در این زمینه از فرصت گفتوگو با فرانسه، ایتالیا و اتریش به خوبی استفاده شد. همچنین برای اولین بار علاوه بر نشستهای 1+5، بصورت مستقیم با آمریکا در سطح وزیر خارجه و رئیسجمهور گفتوگو صورت گرفت که این نیز فرصت خوبی بود و به خوبی از آن استفاده شد. البته نباید انتظار داشته باشیم که بعد از چند دهه از قطع ارتباط با آمریکاخیلی ساده همه مسائل در یک هفته یا یک ماه حل شود. این نشستها با رویکرد اعتمادسازی باید به کرات برگزار شوند تا دو طرف بتوانند حرفشان را به یکدیگر تفهیم کنند و به ادبیات مشترکی برسند. در این مذاکرات مشخص خواهد شد که آمریکا دنبال بهانه است یا در برخوردش صداقت دارد. اگر آمریکا به دنبال اطمینانسازی باشد میتوان طور دیگری نتیجهگیری کرد. مثلا اگر بحثهایی مانند اینکه ایران در دل کوه تاسیسات آنچنانی دارد مطرح شد دیگر قابل قبول نیست چرا که با وجود نظارت آژانس این امکان وجود ندارد که حرکتی خارج از چارچوب قوانین صورت گیرد و از همه مهمتر فتوای مقام معظم رهبری است که فرمودهاند ساخت یا استفاده از سلاح اتمی حرام است و اساسا ایران به دیگر کشورها هم توصیه میکند که به دنبال سلاح هستهای نباشند. با این شرایط اگر در مذاکرات مستقیم نتیجهای هم نگرفتیم باز هم چیزی را از دست ندادهایم چراکه به دنیا ثابت خواهد شد آمریکا به دنبال بهانهگیری است و به دنبال ایجاد یک تفاهم و رابطه منطقی نبوده است. با این مقدمه میرسیم به حوادثی که هنگام ورود رئیسجمهور به تهران در فرودگاه مهرآباد روی داد؛ جدای از جمعیتی که برای استقبال از ایشان رفته بودند، عده کمی هم برخورد متفاوتی داشتند. در خصوص اعتراضاتی که به ایشان صورت گرفت باید گفت که اگر اینگونه اقدامات در همین حد باشند قابل تحملند. طبیعتا در بین هر 10نفر، فردی هم خواهد بود که حرف انسان را نفهمد یا اصلا نخواهد بفهمد. با این افراد باید مدارا و تحمل کرد. قرآن هم میگوید که اگر به فرد جاهلی برخوردید به او سلام کنید. اگر در کار عاقلانهای فردی بود که منطق را متوجه نشد باید کار درست را انجام داد و او را هم تحمل کرد. در زمان ورود آقای روحانی به آمریکا هم عدهای از ورشکستگان سیاسی و منافقین جمع شدند و علیه ایشان شعار دادند. دکتر روحانی فقط دو یا سه ماه است که بر مسند ریاستجمهوری نشستهاند و هنوز فرصتی برای انجام کار خاصی نداشتهاند اما همین منش، بینش، آرامش و کوشش ایشان آرامشی را در کشور ایجاد کرده که بسیار ارزشمند است. در هر حال در خصوص برخوردهای نادرستی که با ایشان در تهران صورت گرفت باید گفت که بیعقلی هم نعمتی است که خداوند به بعضیها عطا نموده است.
*عضو جامعه روحانیت مبارز
ادامه خبر...محسن ضرغامی - از قدیم معروف بود که فارسی را پاس بداریم اما اینبار حرف ما این است که لری را پاس بداریم.نه تنها زبان بلکه فرهنگ لری نیز رو به فراموشی است،اگر سفری به شهرهای دارای فرهنگ ایلی کنیم همانند کردستان یا مناطق عرب نشین مشاهده میکنیم که هنوز هم به فرهنگ و اصالت اجدادی خود پای بند هستند و هویت خود را فدای فرهنگ مدرنیته نکردند و هرجایی آنها را ببینید در آنی متوجه اصالتشان میشویم اما لرها..
لرها اللخصوص لرهای ممسنی و بویراحمد برای آنکه پوشیدن لباس های بومی محلی را نشانه ضعف فرهنگی و کهن بودن میدانند. سالهاست فرهنگ آبا و اجدادی خود را به فراموشی سپردند.در کدام نقطه از مناطق یاد شده مردان یا زنان لباس محلی می پوشند؟ در دوره ای که کت و شلوار و شلوار زخمی و مانتو کوتاه و...جایگزین لباس سنتی لرها شده است در زمانه ای که لری صحبت کردن نشانه عقب ماندگی هست در اغلب نقاط ایران پایبندی به رسوم کهن جز آرمان و هنجار مردم آن منطقه محسوب میشود
اینکه چرا وقتی ما لرها به مناطق کرد نشین یا بلوچ نشین مسافرت میکنیم پوشیدن لباس محلی مردم آن منطقه و همگن کردن خود با فرهنگ آنها برایمان جذاب است ولی از فرهنگ اصیل خودمان فرار میکنیم به یک علامت سوال در ذهن من تبدیل شده است که هرگز نتوانستم پاسخی برای آن بیابم.اینکه چرا در عروسی بجای سازنقاره محلی لری از آلات موسیقی جدید استفاده میشود.اینکه چرا عروس خانم های لر بجای پوشیدن لباس محلی از تو و تاج های گاها بدحجاب استفاده میکنند.اینکه چرا در عروسی لرها نواختن آهنگ کردی و عربی جذابتر از لری هست.اینکه چرا درشبکه استانی کهگیلویه و بویراحمد چرا همانند آذربایجا ن شرقی(ترکی) کردستان (کردی) خوزستان (عربی) از زبان لری برای گفتگوی مجریان استفاده نمیشود. اینکه چرا 99٪ برنامه های شبکه دنا به زبان فارسی پخش میشود.اینکه چرا شنیدن موسیقی لری از شبکه دنا به یک آرزو برای بینندگان تبدیل شده است..اینکه سی دی خودروهای مناقط لر نشین اغلب آهنگهای پاپ و رپ هست و صدها نکته دیگر جای تامل دارد
منتظر نظرات شما عزیزان هستیم.ما را از نظرات سازنده خود بهره مند سازید
ادامه خبر...مردها میگویند دنیای زنان عجیب و غریب است. آنها به راحتی همسرانشان را به بیفکری و غیرمنطقی بودن متهم میکنند و گاهی به حال این زنهای همیشه حساس و همیشه مشکوک افسوس میخورند اما واقعیت این است که زنان نه از مردها کمهوشترند و نه بی فکرتر. آنها تنها دنیا را از دریچه دیگری میبینند و به موضوعات از بعد دیگری نگاه میکنند.
بهتر است تا دیر نشده از آنچه در دنیای زنان میگذرد باخبر شوید تا بتوانید رابطه بهتری را با نامزد و همسر آینده تان بسازید. شاید تمام مشکلات به این دلیل اتفاق میافتد که شما هیچ چیز از زنی که قرار است شریک زندگیتان باشد نمی دانید.
بگذارید جای زندگی را انتخاب کند
شاید فکر کنید علاقه همیشگی زنها به همسرانشان برگ برنده شماست؟ شاید اینطور باشد اما گاهی هم این ویژگی مسئولیت شما را در مراقبت از همسرتان و تامین نیاز عاطفیاش بیشتر میکند. تا پایان عمر باید به یاد داشته باشید که ارتباطات برای زنها از آب حیات هم واجبتر است. آنها حتی بعد از ازدواج هم بیشتر از مردها به بودن در کنار دوستان، خانواده پدری و اعضای فامیلشان احتیاج دارند. قرار نیست بهخاطر در نظر گرفتن این اصل، به همسرتان اجازه دهید که به خانواده یا اطرافیانش وابستگی اغراق شده داشته باشد و استقلال زندگی بعد از ازدواجش را از بین ببرد، بلکه باید به او این حق را بدهید که در صورت دور بودن از عزیزانش به شکل غیرقابل جبرانی دلتنگ و افسرده شود. قرار نیست همه وقت تان را در کنار نزدیکان او بگذرانید و از بودن با کسانی که دوستشان دارید محروم شوید، بلکه کافی است کمی هم احساسات لطیف او را درنظر بگیرید و به او اجازه بروز این احساسات را بدهید.
کافی است دوستش داشته باشید
برای یک زن، ارتباطاتش باارزش ترین داراییهای زندگی است. از همان دوستیهای کودکی گرفته تا روابط خانوادگی و بعد هم ارتباط عاطفی، همه و همه برای زنها از هر داشته دیگری باارزشتر است. شاید زنها هم مثل هر آدم دیگری در زمان ازدواج به امکانات مالی، خانوادگی و تحصیلات خواستگارشان توجه کنند اما آنچه برایشان ملاک تصمیم گیری است، پاسخ این سۆال است:«چقدر دوستم دارد؟» پس اگر دلبسته دختری شدهاید و دیگران گمان میکنند که شما را نمی پذیرد، حرفهایشان را نادیده بگیرید و برای اثبات عشقتان به او، تمام توانتان را خرج کنید. باور کنید بیشتر خانمها برای خوشبختبودن، به هیچ چیز جز آرامش خاطر نیاز ندارند.
پای سقراط را وسط نکشید
اگر میخواهید چالشهای میان شما و همسر آیندهتان زیاد نشود، بهتر است دنیا را از دریچه دید او ببینید. درست است که زنها به همان اندازه مردها ذهنی رشد یافته دارند و از پس دیدن واقعیات زندگی بر میآیند، اما آنها در اغلب موارد، واقعیات را به شکل دیگری میبینند. اگر شما در مورد یک موضوع جدی برای همسرتان استدلال بیاورید، در کمال ناباوری، واکنش عاطفی و هیجانی او را میبینید و گاهی از ادامه دادن بحث منصرف میشوید. باید بپذیرید که زنها به اندازه شما از پس کنترل احساسات و حفظ خونسردی شان برنمیآیند، پس اگر میخواهید در مورد موضوعی با او بحث کنید و به نتیجه منطقی برسید، از کوره در نروید و به جای سرکوب احساساتش به او برای کنترل آنها کمک کنید. البته این اتفاق همیشه به ضرر شما نیست، چراکه با استفاده از این ویژگی، میتوانید با گفتن «دوستت دارم» به دلخراشترین بحثها پایان دهید.
مشکلات را در همان لحظه حل نکنید
ضعف پیگیری و انعکاس مشکلات جانبازان کهگیلویه و بویراحمدی توسط مسئولان و رسانهها
مسئولان و رسانهها در کهگیلویه و بویراحمد آنگونه که باید در پیگیری و انعکاس مشکلات جانبازان عملکرد مثبتی نداشتهاند.
بر همگان روشن است که در طول هشت سال دفاع مقدس رزمندگان اسلام با شجاعت و شهامت و ایثار و از خود گذشتگی از سرزمین ایران اسلامی دفاع جانانه کردند جایی که رهبر کبیر انقلاب اسلامی فرمودند حقیقتاً اگر بخواهیم مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهیم چه کسی سزاوارتر از بسیجیان خواهد بود.
با تمام اوصاف جنگ تحمیلی به پایان رسیده ولی برای رزمندگان هنوز جنگ تمام نشده چرا که از جنگ آسیبهای زیادی دیدهاند و آثار آن فشارها و شرایط سخت و دشوار جبهه سبب ایجاد بیماریهای گوناگون گردیده در صورتی که رزمندگان برای این آسیبها نه صورت سانحه دارند نه مدرک بالینی ولی با درمانی مختصر در زمان جنگ با عشق و علاقه به مواضع خود بر میگشتند و با اخلاصی که داشتند ناراحتیهای خود را پنهان میکردند.
در این راستا خاطرات زیادی دارم که رزمندگان برای شرکت در عملیات تعداد زیادی آمپول مسکن استفاده میکردند ولی امروزه با مشکلات و بیماریهای گوارشی، سینوزیت، مجاری اداری، اعصاب و روان، ریه و سردردهای مزمن روزگار را سپری میکنند و عدهای به علت نداشتن پرونده و صورت سانحه ایثارگر تلقی نمیگردند و به فراموشی سپرده میشوند.
حتی از خاطرات شفایی آنها استفاده نمیکنند و چون با حیا هستند نامی از آنها در تاریخ پر فراز و نشیب دفاع مقدس ثبت نشده و در هیچ نهاد و ارگانی نامی از تعدادی از عشایر شهرستان که در مهر و آبان سال 59 با اسلحه شخصی به دفاع از این مملکت پرداختند نیست.
جا دارد در صورت وجود پرونده از این افراد تجلیل کنند اصلا چرا بسیجیانی که در دفاع مقدس به درجه جانبازی نائل نشدهاند در برخی موارد جزء جامعه ایثارگری به حساب نمیآیند.
آیا آنها به همراه شهدا و جانبازان و آزادگان از مرزهای کشور دفاع نکردهاند؟ پس چرا به فراموشی سپرده میشوند در زمینه نقش رزمندگان استان در دفاع مقدس کوتاهی زیادی صورت گرفته است در هنگام جنگ به دلیل نداشتن امکانات سمعی و بصری کمترین مستندات را داریم ولی پس از جنگ نیز کاری در این حوزه صورت نگرفته است.
حتی سرداران شهید ما هم در دفاع مقدس مظلوم واقع شده و تا جایی که امروز برای جوانان ما این سؤال بیپاسخ گذاشته شده که آیا در جنگ ما به غیر از عراق با دیگر کشورها نیز میجنگیدیم؟
باید عملکرد جوانان در دفاع مقدس به نسل سوم و چهارم انقلاب منتقل شود و به آنها فهماند که ما در ظاهر با کشور عراق میجنگیدیم در روز اول فتح فاو 63 فروند از هواپیماهای عراق را ساقط کردیم ولی در کمترین مدت زمان سکانداران هوایی آنها توسط غرب ترمیم شد همه ما در این زمینه غافل بودیم دستگاههای فرهنگی رزمندگان، دولتها و برخی نهادها در این زمینه کم کاری کردند.
دفاع مقدس دانشگاه استحکام اعتقادات بود و پیروزی ما مدیون فرهنگ و اعتقاد بسیجیان، از نظر ما رزمندگان قرار بود آرمانشهر موجود در جبههها که تجسم عینی احکام نورانی اسلام مشاهده و اجرا میشد بعد از جنگ به روستاها و شهرها منتقل شود که اگر این کار صورت میگرفت بسیاری از چالشهای موجود در جامعه فعلی ایجاد نمیشد ولی علت چیست که با هزینههای کم و سفیران با تجربه از آن آرمانشهر اقدامات عملی نشد؟
باید همه و حتی ما مورد نقد قرار بگیریم در 24 جنگ انجام شده در 200 سال گذشته کشور ایران از لحاظ مساحت نصف شده بود ولی در این جنگ با رشادت، شجاعت، ایثار و از خودگذشتگی رزمندگان و صبر و پایمردی خانواده آنها حتی یک سانتیمتر از خاک این کشور به دست بیگانگان نیفتاد.
یکی از بهترین درسهای دفاع مقدس پویایی و پیشرفت کشور در تمام زمینهها رقم خورد و از دیگر دستاوردهای دفاع مقدس حاکمیت ضابطه به جای رابطه بوده و اگر ما قادر به انتقال این فرهنگ به پشت جبهه بودیم شرایط اجتماعی فرهنگی و اخلاقی این گونه دستخوش ناهنجاریها نمیشد؛ امروز اگر عزت، امنیت و آرامشی در جامعه وجود دارد عزتی است که ایثارگران 8 سال دفاع مقدس به ما هدیه دادند.
باید با اجرای برنامههای فرهنگی و استفاده از ظرفیت رسانهها نگذارند نسل چهارم انقلاب به دلیل عدم حضور در دفاع مقدس با واژه جبهه و جهاد شهادت بیگانه باشد.
در زمینه احیای حفظ، ترویج و نهادینه کردن فرهنگ جهاد، ایثار و شهادت کارهای زیادی صورت گرفته مسئولان در هنگام سخنرانی از واژه ایثارگران استفاده میکنند، شورایی به نام ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در استان باید به ریاست استاندار تشکیل شود که این امر در استان ما به فراموشی سپرده شده آیا رسانهها تا الان از این کوتاهیها گزارشی تهیه کردهاند.
در بند جیم ماده 44 قانون برنامه پنجم توسعه کلیه دستگاههای اجرایی موظفند 20 درصد از اعتبارات فرهنگی را صرف اقدام فرهنگی، ایثار و شهادت کنند؛ آیا تاکنون در استان ما این اقدام صورت گرفته است؟ تاکنون استانداری گزارشی بر نحوه اجرای این بند از قانون به افکار عمومی ارائه داده است؟ و در بند دال همین قانون مقرر شد دولت به منظور کاهش هزینههای مهندسی ساخت مسکن برای خانوادههای ایثارگران با رعایت قانون نظام مهندسی مقررات ملی ساختمان 100 درصد هزینههای خدمات مربوط برای یک بار و حداکثر برای 100 متر مربع تامین کنند.
در بند (واو) ماده 39 ایثارگران از پرداخت هزینههای صدور پروانه ساختمانی، عوارض شهرداری معاف شدند ولی متاسفانه شهرداریها از اجرای این بند قانون به بهانههای مختلف سرباز میزنند؛ حال مسئول رسیدگی و نظارت بر اجرای قانون برنامه پنجم توسعه چه کسی است؟
جانبازان شیمیایی باید سهم بیشتری از سلامت جامعه را در اختیار داشته باشند. طبق بند ب ماده 44 قانون برنامه پنجم توسعه پرداخت 100 درصد هزینههای درمانی ایثارگران شاغل و افراد تحت تکفل به دستگاههای محل اشتغال آنها محول شد تا قبل از این قانون بیمارستانهای طرف قرارداد بنیاد شهید موظف به درمان جانبازان بودند که هیچ جانبازی برای درمان خود با تاخیر مواجه نمیشد.
بعد از اجرای این قانون به دلیل عدم آشنایی دستگاهها به مشکلات درمانی، عدم قرارداد با بیمارستانها و عدم مسئولیتپذیری مشکلات درمانی ایثارگران شاغل دو چندان شد.
برخی از جانبازان شیمیایی بیش از 8 نوع اسپری در طول هفته استفاده میکنند، برخی داروهای حیاتی جانبازان شیمیایی داروهای خارجی هستند که باید با هزینه های بالا به صورت آزاد تهیه کنند. جانبازان شیمیایی با تهیه نسخه مشابه و با همکاری برخی از داروخانهها این داروها را به فروش میرسانند و با هزینههای اضافی داروهای خود را تهیه میکنند.
برای مثال قرص ایسوبکس خارجی برای درمان قلب جانبازان شیمیایی نزدیک به 80 هزار تومان است ولی مشابه به آن هزار تومان یا اسپری هندی با هزینه 3 هزار تومان تهیه ولی اسپری سرتاید که تحت پوشش بیمه نیست به مبلغ 70 هزار تومان تهیه میشود که باید ما بهالتفاوت آن را پرداخت کنند و جانبازان باید علاوه بر تحمل درد ناشی از گازهای شیمیایی درد تهیه دارو و اظهار نیاز دیگران در رفع مشکلات مالی زندگی را تحمل کنند.
با توجه به افزایش سن جانبازان تهیه وسایل توانبخشی از جمله توالت فرنگی، تخت، تشک مواج، اکسیژن همراه و ویلچر و اندامهای مصنوعی و سمعک را باید به دیگر مشکلات آنها اضافه کرد.
برای یک فرد عادی شامپو و صابون جزء وسایل آرایشی و بهداشتی به حساب میآید ولی برای یک جانباز با عوارض پوششی جزء داروهای مورد نیاز درمان به حساب میآید.
باید با اجرای طرح پایش سلامت که قبلاً بنیاد شهید برای جانبازان انجام میداده و در حال حاضر برای جانبازان شاغل متوقف شده و با در اختیار گذاشتن وسایل توانبخشی بتوان گوشهای از مشکلات این قشر از جانبازان را حل کرد.
مردم جانبازان را با قطع دست و پا میشناسند و بیشترین مشکلات جانبازان شیمیایی و اعصاب و روان این است که مردم تصور و آگاهی درستی از آنها ندارند و رسانهها نیز در این ارتباط رسالت خود را به درستی انجام ندادهاند.
این دسته از جانبازان زندگیشان سالها در رنج و سختی است و کسی هم او را نمیشناسد و فرزندان آنها نیز در محل زندگی و تحصیل رنج میبرند.
برای رفع این مشکلات نیاز به فرهنگسازی است که باید تمام ارگانها، مردم و جامعه از مشکلات آنها آگاهی پیدا کنند که نقش رسانهها تاثیرگذار است.
یادداشت از سید محمود داربام
من نیز سابقه شهرداری را در کارنامه ام دارم! سالها درجایگاه شهردار انجام وظیفه نموده ام و در دورانی که هنوز قانون شوراها تصویب نگردیده بود با اکثریت مطلق آرا شهروندان به سمت شهردار منصوب شدم ! در زمان انتصاب ازهیچ کس استعلام نگردید،سابقه اجرایی در نظر گرفته نمی شد،رشته تحصیلی ملاک قرار نمی گرفت،اعتباری تخصیص داده نمی شد،حکمی نمی زدند،برای همانند سازی حقوق و اضافه کار شهردار اقدامی انجام نمی گرفت ، شهردار حق نداشت به ماموریت خارج از حوزه مربوطه عزیمت کند،جلسات متعدد برای یک کار کوچک برگزار نمی شد،شهردار لباس شیک و کت و شلوار نمی پوشید ،از داشتن معاون و نیرو محروم بود و به تنهایی باید اقدام میکرد،با همه این مزایا!! همه برای شهردار شدن سبقت می گرفتند از جمله وظایفم زمانی که شهردار بودم : نظافت و شستشوی سرویسهای بهداشتی، پرنمودن آفتابه های خالی ، تهیه غذا و مواد خوراکی،شستن ظرف غذا، گفتن اذان هنگام اقامه نماز و شایدهم پیش نماز،انداختن رختخواب شهروندان و برداشتن آنها ، در صورت تمایل شهروندان اصلاح موی سرآنان،جاروکشی محیط، ، تهیه نوار کاست برای ضبط صوت ، کاشت نهال و ایجاد فضای سبز در محیط شهر،شستشوی لباس شهروندان ، تهیه کاغذ و حودکار برای نگارش نامه شهروندان و ارسال آنها به مقصد مورد نظر و امور بسیار دیگری که باید انجام می گرفت !و امروز به شهرداربودن می بالم و در رزومه کاری خویش به آن افتخار می کنم .
بلی، من با نظر فرمانده و رزمندگان دلیر دفاع مقدس هر ماه یک روز شهردار جبهه بودم که هر کس در مدرسه جبهه وارد شد یکروز شهردار بود و در آن یکروز شوق پرواز را به تماشا می نشستم و با خیس نمودن چفیه ها فضای گرم را برای زیستن تلطیف می نمودم و تابستان جنوب را قابل تحمل می کردم،در زمستان با حمل بشکه های نفت بردوش و پرکردن مخزن والورها ،سنگرها را گرم می نمودم و در آن گرما زمزمه های دعا و ذکر و تسبیح را می شنیدم و لبخند می زدم ، شهردار که بودم گونی ها را پر از شن می کردم و بر روی هم می انباشتم تا با معماری بسیجی ،خانه رزمندگان را زیبا سازم و ایمن ،با ابلاغ پست شهردار اولین اقدام حفر گودالی بزرگ بود ،بیل و کلنگ را برمی داشتم و در گوشه ای شروع می کردم و با چند ورق فلزی روی آنرا می پوشاندم و چهار تراورس را بصورت عمودی در زمین می کاشتم و آنها را با پتوهای کهنه یا گونی کنفی محصور و مسدود می کردم تا سرویس بهداشتی برای رزمندگان ایجاد شود،شیشه های جامربایی را پس از جمع آوری از محیط به خوبی تمیز و شستشو می دادم و در فقد استکان برای چای از آنها استفاده شود تا برای پذیرایی از مهمانان دچار کمبود استکان چای نشویم ، دیوار سنگر را از حدیث نوشته ها و کتیبه های عزا تزیین می کردم و شب کلید شهردار را به دیگری تحویل می دادم .
استیضاح شهردار هرگز به میان نمی آمد مگر اینکه حادثه ای پیش می آمد و با صلوات فرد دیگری وظیفه را بعهده می گرفت . من شهردار بوده ام بدون اینکه سندی برای هزینه ها تنظیم کنم یا برعزل و نصب کسی اقدام کنم .
فقط ظروف را شستم و سنگرها را جاروکردم و آفتابه ها را پر آب به اعتبار شهردار بودنم امر فرمانده را اطاعت نمودم ! و با رفقایم دلم برای شهردار شدن در جبهه بسیار تنگ می شود که فضا چقدر خدایی بود و نگاهها چقدر آسمانی .
وگاهی بر شهردار بودن رفقایم بسیار می خندم!براستی بر ای شهردار شدن کدام راه را باید رفت!؟ پیمودن همان راه عمران بیشتری نمی آورد؟ بیاییدبرای همه مردم شهردار باشیم و محیط را پراز بوی زندگی کنیم.
عبدالرحیم سوارنژاد
ادامه خبر...