مشروح اخبار


» حرف های حقیقت علیه "ده نمکی"/«قر»در کمر رزمنده‌ها می اندازند تا فیلمشان فروش کند



اما در کنار روایتش از فروکردن رزمنده اردکانی در فاضلاب و تخلیه سطل های ادرار و پخش اعصاب خردکن ترانه های فارسی و عربی از بلندگوی اردوگاه به فضای شادی که اسرا خود بوجود می آوردند و نیز مهربانی های یک سرباز عراقی نسبت به اسرای نابینا و در نهایت روز شیرین آزادی پس از 98 ماه ....

راک نیوز : این آزاده جانباز اگرچه در ابتدای گفت و گوی خود از شکنجه های جسمی و روحی بعثی ها می گوید و تاکید دارد آنها را از قلم نیندازم شاید در زدودن تصویر کاریکاتوری جنگ که نتیجه بی انصافی برخی مدعیان جبهه و جنگ است اثر بخش باشد،اما در کنار روایتش از فروکردن رزمنده اردکانی در فاضلاب و تخلیه سطل های ادرار و پخش اعصاب خردکن ترانه های فارسی و عربی از بلندگوی اردوگاه به فضای شادی که اسرا خود بوجود می آوردند و نیز مهربانی های یک سرباز عراقی نسبت به اسرای نابینا و در نهایت روز شیرین آزادی پس از 98 ماه اسارت نیز اشاره می کند. با این همه او درسرتاسر این گفت و گو از یک نکته رنج می برد.تصویر غیر واقعی رزمندگان در فیلم ها و استقبال کاذبی که از این نوع نگاه می شود. برای حقیقت قابل هضم نبود که رزمنده ای برای رسیدن به دختر مورد علاقه اش به جبهه برود.برای او قابل هضم نبود که رزمنده ای برای تزویر و ریا به جبهه رفته باشد. نمی خواست باورکند و نباید هم باور کند که اکثریت رزمنده ها آن گونه که برخی فیلم های پرفروش روایت کرده اند تعدای دزد و معتاد و چاقو کش و در یک کلام لمپن بوده اند.قسم می خورد امکان ندارد اسرای ایرانی در اردوگاه بساط بزن و برقص راه انداخته باشند و یا مسابقه فوتبال آنچنانی با عراقی ها برگزار کرده باشند این را چندین و چند بار به من تاکید کرد که: تنها انگیزه او و دیگر رزمندگان برای حضور در جبهه جهاد در راه خدا ،دفاع از میهن اسلامی و اطاعت از فرمان حضرت امام (ره) بوده است لذا هر کس در هر رده ای خلاف این را بگوید و تصویر کند قطعا به آرمان های شهدا خیانت کرده است...

حرف ها و گلایه هایش مرا به یاد مثنوی معروفی انداخت که صادق آهنگران زمزمه می کرد:

رفیقانم دعا کردند و رفتند

  مرا زخمی رها کردند و رفتند

 رها کردند در زندان بمانم

 دعا کردند سرگردان بمانم

 شهادت نردبان آسمان بود   

  شهادت آسمان را نردبان بود

 چرا برداشتند این نردبان را؟  

  چرا بستند راه آسمان را؟

دلم می خواست همراه با بغض با «احمد» بغض می ترکاندم و به مدعیان پاسداری از ارزش ها می گفتم:

رفیقان، این چه سودا بود با من؟

 رفیقان، رسم هم دردی کجا رفت؟

 جوان مردان، جوان مردی کجا رفت؟

..............
ادامه دارد...................



تاریخ انتشار : 6 مرداد 1391, 23:59



» اخبار مرتبط:

  • خواب رزمنده در خیبر+عکس
  • تنگه شلمچه به دست کهگیلویه و بویراحمدی ها بسته شد
  • این آسید ناصر ما کدامتان هستید؟
  • «پایی که جا ماند» به چاپ بیستم رسید
  • روایتی خواندنی از 5+1 در جبهه!
  • » اشتراک گزاری خبر

    نام:*
    ایمیل:*
    متن نظر:
    کد را وارد کنید: *
    عکس خوانده نمی‌شود


    در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟