مشروح اخبار


خروس قندي

11 مهر 1391, 06:59

خروس قندي

 
 
نويسنده : علي‌ودايع

 دنياي سياستمداران و ديپلمات‌هاي شيک‌پوش هم عالمي دارد! يک روز دشمن خوني با يکديگر هستند تاجايي که حذف رقيب را به هر طريق ممکن دنبال مي‌کنند و روزي ديگر رفيق شفق.

در اين ميدان هرکس قيمتي دارد اما گروه‌هايي هم هستند که با کمترين قيمت براي منافع خود تن به هر کاري مي‌دهند.

اين موضوع در چهارگوشه جهان، پنج قاره و چندين کشور مختلف موجوديت دارد.

مردم ايران اسلامي، گروهک منافقين را به خوبي مي‌شناسند؛ گروهي با مشي مسلحانه که پس از انقلاب 57 در ايران به دليل حذف از عرصه سياسي جمهوري اسلامي عليه مردم دست به اسلحه بردند و جان مردم غيرنظامي، سياستمداران و حتي نظاميان را در عمليات‌هاي مسلحانه و ترورهاي پراکنده گرفتند.

اين گروه در طول جنگ تحميلي دوشادوش نظاميان صدام حسين در مقابل سربازان وطن ايستادند و در بسياري موارد سعي بر سبقت از ارتش متهاجم عراق داشتند. بازجويي از سربازان ايراني، نيروي نفوذي در خطوط ايراني، شنود مکالمات و ترور فرماندهان جنگ نمونه‌هايي از وطن فروشي گروهک منافقين است.

در نهايت گروهک منافقين در عمليات مرصاد سنگين‌ترين ضربه را تجربه کردند، آنها در طول ديکتاتوري رژيم بعثي عراق در سرکوب شيعيان و کردها حضوري کليدي داشتند. منهاي آمار افرادي که در عراق توسط اين گروهک تروريستي کشته شدند در ايران حدود 17000 نفر، قرباني فعاليت‌هاي مسلحانه اين گروهک شدند.

در روزهايي که اين سربازان ارزان قيمت از اردوگاه اشرف رانده و از آغوش اروپا مانده‌اند، ايالات متحده براي دلجويي، نام گروهک‌ تروريستي منافقين را از ليست تروريست‌ها خارج کرده است.

گروه اتا که براي استقلال ايالات باسک مي‌جنگند و در طول 40 سال باعث کشته شدن حدود 820 نفر شده‌اند؛ با اين که چندين سال است اتا اسلحه خود را کنار گذاشته است و به مشي سياسي روي آورده‌اند، اما اين گروه همچنان يک گروه تروريست تلقي مي‌شود.

از هر زاويه که به عملکرد گروهک منافقين نگريسته شود سوال‌هاي جديدي شکل مي‌گيرد. گروهي که در هزار توي اطاق‌هاي تاريک تودرتو دست به هرکاري مي‌زنند؛ برداشتن رحم زنان، جدا کردن فرزندان اعضاي گروه براي تشکيل ارتش آرماني، پولشويي، موضوعات جنسي و... همه وهمه اين گروه را با بحران مشروعيت درون گروهي مواجه کرده است.

ما ايراني‌ها بعضا دچار حافظه تاريخي ضعيفي هستيم، همانند آن که امروز برخي سياستمداران ايراني فراموش کرده‌اند روس‌ها در کنار بريتانيايي‌ها عليه منافع سرزمين پارس چه جنايت‌هايي مرتکب شده‌اند.

نبايد فراموش کنيم که گروهک تروريستي منافقين هويت ملي و حيثيت خود را به يک خروس قندي صدام‌حسين فروختند تا امروز پس از مرگ ديکتاتور ديروز عراق، شيريني آن روزها طعم زهر بگيرد.

اگرچه منافقين با بحران شديد مشروعيت و مقبوليت دست به گريبان هستند اما همه معاندين در کنار هم، چشم اميد به بحران اقتصادي، فقر و گراني دوخته‌اند. اگر چه ايالات متحده تحريم‌هاي جديدي عليه تهران وضع کرده است اما جمهوري اسلامي حدود 34 سال است که انواع تحريم‌ها را تجربه کرده است اما به راستي آيا فشار اقتصادي و مالي که کشور امروز متحمل مي‌شود از روزهاي دفاع مقدس بيشتر است؟ آيا مسوولين، ماجراي جنگ نفت‌کش‌ها را فراموش کرده‌اند؟

قابل توجه پاستورنشيناني که در 14 شهريور 1391،دلار 3000 توماني را جنگ رواني خوانده بودند است که دلار از 3450 تومان عبور کرده است و سکه با قيمت يک ميليون و سيصدوچهل و پنج هزار تومان، برق از چشمان مردم برده است. در کشورهاي مختلف جهان، مسوولين اقتصادي به تشريح آنچه که رخ مي‌دهد مي‌پردازند و در مقابل مردم پاسخگو هستند.

اين افزايش قيمت ارزهاي خارجي و افول ارزش پول ملي ايران، زنگ خطري است که اگر جدي گرفته نشود مي‌تواند تبعات جدي داشته باشد. گراني دلار موج افسار گسيخته گراني را به اژدهايي بدل مي‌کند که زندگي مردم را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد.

آيا موضوع ارز و سکه آنقدر مهم نبود که مجلس شوراي اسلامي تعطيلات دوره‌اي خود را لغو کند و به بررسي موضوع بپردازد.

اين روزها، بازار شايعات آنچنان داغ است که هرکس چشم‌انتظار اتفاقي خاص در کنار دلار و طلا است. آيا دست‌هاي پنهان و آشکار براي منافع سياسي و اقتصادي با قيمت‌ها اين گونه بازي مي‌کنند؟!

همه بايد بدانند خورشيد، براي هميشه پشت ابر نمي‌ماند و همه چيز روشن خواهد شد و آن روز ماجراي جديد خروس‌قندي علني مي‌شود.

در اين ميان برخي بر سياست ناديده گرفتن موضوع دلار و سکه تاکيد مي‌کنند اما خلاء خبري در نهايت افکار عمومي مردم ايران اسلامي را به عرصه يکه‌تازي رسانه‌هاي بيگانه و معاند تبديل مي‌کند که اخبار يکسويه را در نبود اطلاعات از منابع داخلي، شايعه‌پراکني مي‌کند.

ادامه خبر...


آیا تئوری احمدی نژادیسم به پایان راه خود رسیده است ؟

10 مهر 1391, 08:14

آیا تئوری احمدی نژادیسم به پایان راه خود رسیده است ؟

سیدحکیم تقی زاده:آیا مردم می توانند خدمات دولت احمدی نژاد رابرای همیشه از ذهن خود پاک نمایند؟ آیا بعد از احمدی نژاد رئیس جمهوری خواهد آمد که در شجاعت (سیاست خارجی -استقلال  ازسایرقوا-تصمیم گیری در اوج بحران- حمایت از مجموعه زیردستان)بتواند مانند احمدی نژاد عمل نماید ؟ برای پاسخ به این سوالات و شاید صدها سوال دیگر ناگزیریم تا به برسی منش احمدی نژاد در برخورد با مخالفان پرداخته وآن را ازجوانب مختلف بررسی نمایینم. ظهور مکتب احمدی نژادیسم (اگربتوانیم به معنای واقعی یاخیالی آن رادرذهن بپرورانیم)در جامعه ای که همگان در سالهای گذشته بر ضعف قوه مجریه در برخورد با بحرانها اذعان داشته اند و ریاست براین قوا خود برای گردانندگان آن به یک بحران حاد تبدیل شده بود(برای مثال وقتی اصلاح طلبان از برخوردبا دانشجویان انجمن اسلامی در دوران خاتمی از ایشان گلایه می نمایند ایشان نداشتن اختیار وتوان لازم برای دفاع از این موضوع را مطرح می سازد اگر چه در درازمدت مشخص شد دولت اصلاحات به شعارهای خود نیز پایبند نیست وآنها را به رسمیت نمی شناسد)احمدی نزاد توانست با مدیریت خود بر قوه مجریه اقتدار ریاست جمهوری را برای کسانی که در بدنه این قوا از ضعف و ندانم کاری های  آن رنج می بردند دوباره به آن برگردانده و حتی در آنسوی این فرضیه پارا فراتر از آن نهاده و با بیان اینکه مجلس در راس همه امور نیست و قوه مجریه در راس امور است بزرگترین چالش و تقابل را با بزرگترین نهاد قانونگذاری و نظارت که همان خانه ملت بود مطرح و بتواند مخالفان خود را چندین گام به عقب رانده و در دیدگاه حامیان خود به یک اسطوره شجاع بدل گردد. از دیدگاه مخالفان احمدی نژاد ایجادتصمیمات آنی و کمتر کارشناسی شده در مسائل اقتصادی-تندروی دربرخوردبا مخالفان داخلی و منتقدان سیاسی -تورم و گرانی-افزایش بیکاری و همه و ... مسائلی که گاها ریشه در بحرانها و فشارهای غرب ازجمله تحریمهای اقتصادی جدید دول غربی و اروپای دنباله روی آمریکا ئیان دارد بعنوان یک وزنه سقوط این تئوری یا مکتب جدید است که درشرایطی نهادینه شده است که تنها 8 سال برای گسترش وبیان ان در جامعه زمان لازم بود. احمدی نژاد اینک درآنسوی مرزها به عنوان رجلی سیاسی با اندیشه ها و روشهای اختصاصی برای خود مطرح شده است و حتن وی از ایشان بعنوان یک تئوری پرداز مسائل تاریخی-اقتصادی و اجتماعی-مدیریتی یاد می نمایند . به نظر نمی رسد شجاعت ریاست جمهور احمدی نژاد -ساده زیستی-حمایت از زیردستان- به استقبال بحران و خطرهای بزرگ رفتن-طنز و مضحکه خواندن تهدیدات و برخورد با انتقادات-و... سبب شده است تا قوه مجریه و در راس آن رئیس جمهور به عنوان دومین مقام عالی جمهوری اسلامی ایران  جان و حیات تازه بگیرد و همین عوامل از وی اسطوره ای ساخته است تا سالیان بعد از آن نیز هر شخصی که بر این کرسی تکیه زند با اندیشه اینکه می تواند مانند احمدی نژاد فکرو عمل نماید خود بزرگترین بحران برای وی و دولت ایشان باشد. اینک احمدی نژاد به تاریخ و سیاست درسی خواهد دادکه همگان از آن بعنوان ظهور مکتب احمدی نژادیسم یاد خواهندکرد وبعید است تاقرنها این موضوع از تاریخ -یاد و خاطرجهانیان کنار گذاشته شودوبرهمین اساس دربرگشت احمدی نژاد از آخرین سفربین المللی خود با موجی ازدلگرمی و استقبال طرفدارانی روبه رو می شود که شاید بزرگترین حامیان این مکتب هستند و با شعارهایی از جمله: احمدی ساده زیست-ریشه کن صهیونیست چپ راست کارگزار-علیه خدمت گزار روبه رو می شود.
 راک نیوز :کاربران گرامی آنچه در بالا آمده نظر نگارنده میباشد واین پایگاه خبری براساس اصل امانت داری دخل وتصرفی در آن ندارد.

ادامه خبر...


مغزهاي بي ارز

10 مهر 1391, 07:34

مغزهاي بي ارز

 راک نیوز : اين روزها، موضوع ارز، دغدغه بسياري از افراد را تشکيل مي‌دهد؛ اما صرف‌نظر از توليد کنندگان و واردکنندگان و به عبارتي، همه فعالان اقتصادي در کشور، در اين ميان قشري هستند که آينده خود را در گرو تصميمات دولت در خصوص ارز مي‌بيند؛ قشري که معمولاً در محاسبات اقتصادي کشور جاي چنداني ندارد و البته آينده اقتصاد کشور در دست همين قشر مي‌تواند باشد؛ يعني قشر دانشجو.
به گزارش تابناک، دردسر‌ها از هنگامي آغاز شد که دولت در رويارويي با تحريم و لزوم و ضرورت حفظ منابع ارزي، تصميماتي مبني بر محدوديت و ممنوعيت تخصيص ارزهايي همچون ارز مسافرتي و دانشجويي گرفت؛ البته تصميمات دولت در اين راستا، به اندازه‌اي کلان بود و تا اندازه‌اي حوزه‌هاي مهمي همچون واردات را تحت تأثير قرار داد که اساساً شايد کسي متوجه اتفاقي که براي دانشجويان در حال وقوع است، نشد. بنا بر اين گزارش، در روزهاي گذشته، بسياري از خوانندگان، مطالبي درباره گلايه از وضعيت عدم تخصيص ارز دانشجويي براي ما فرستادند. مشکلات بيشتر اين افراد مربوط به سرگرداني و بلاتکليفي براي دريافت ارز دانشجويي و ادامه تحصيل در خارج از کشور است. بنا به اطلاعات موجود، تقريباً از اوايل اسفند ماه سال گذشته، بانک مرکزي در بخشنامه‌اي به برخي از بانک‌ها از جمله بانک ملي دستور توقف پرداخت ارز دانشجويي را صادر کرد. در اين ميان بسياري از دانشجويان با محاسبه هزينه‌هاي خود براي ادامه تحصيل در خارج از کشور براي دريافت ارز با نرخ مرجع اقدام کرده بودند که به يکباره با يک چنين تصميماتي روبه‌رو شدند.
از اوايل پاييز سال گذشته تا کنون نزديک بيش از 43 هزار دانشجو در سامانه وزارت علوم براي دريافت مجوز و معرفي نامه نام‌نويسي کرده‌اند و هنوز صدور معرفي نامه براي دريافت ارز دانشجويي به اين افراد صورت مي‌پذيرد. در حالي ‌که دانشجويان از مسير وزارت علوم تا شعب بانک‌ها براي دريافت ارز، در پايان به بن بستي برخورد مي‌کنند که دقيقاً مشخص نيست سرانجام آنچه خواهد شد. چندي پيش و در مرداد ماه، رئيس کميسيون اقتصادي مجلس از طرح خانه ملت براي حذف ارز دانشجويي خبر داد و گفت: بر پايه مطالعات و بررسي‌هاي، به اين نتيجه رسيديم که ارز دانشجويي، جزو ارزهاي غيرضروري به شمار مي‌آيد و بايد حذف شود.
وي با اشاره به اينکه هم اکنون دانشگاه‌هاي بسيار خوبي در کشور هست، گفت: لزومي ندارد که افراد براي ادامه تحصيل به خارج از کشور بروند و از ارز دولتي استفاده کنند. با وجود اين، هر کسي که تمکن مالي دارد، مي‌تواند با ارز نرخ آزاد براي ادامه تحصيل به خارج از کشور برود. وي آن زمان اشاره کرد که بايد با حذف ارز دانشجويي، جلوي فرار مغز‌ها را از کشور بگيريم و به توليد علم و فن آوري در کشور رونق دهيم. در‌‌ همان زما،ن انتقادات شديدي درباره اين طرح مجلس و نوع برخورد با تحصيل در خارج از کشور صورت گرفت، ولي در بحبوحه رخدادهايي همچون تحريم و تلاطم‌هاي ارزي به زودي اين موضوع به فراموشي سپرده شد.
شايد از نگاه دولت و مسئولان و نمايندگان مجلس، تخصيص ارز دانشجويي در اوضاع کنوني به هيچ عنوان ضرورتي نداشته باشد. شايد در جايي که هنوز فعالان اقتصادي براي اوليه‌ترين نيازهاي خود مشکل ارزي دارند، ادامه تحصيل در خارج از کشور و تخصيص ارز دانشجويي براي آن با نرخ مرجع، مسأله‌اي خنده‌دار آيد؛ اما در اين باره چند نکته لازم به يادآوري است:
نخست، ميزان ارزي که در سال براي دانشجويان در نظر گرفته شده، با احتساب 48 هزار دانشجوي متقاضي براي دريافت ارز معادل 480 ميليون دلار در سال خواهد بود. با توجه به آنکه مسئولان همواره سخن از حجم بالاي ذخاير ارزي کشور مي‌کنند، اين حجم کوچکي از هزينه‌هاي ارزي دولت در يک سال را شامل مي‌شود.
دوم، ضرورت توجه تحصيل در مدارج بالا و با استانداردهاي جهاني را نمي‌توان انکار کرده و زير سؤال برد. بخش اعظمي از متقاضيان تحصيل در خارج از کشور افرادي هستند که توانسته‌اند ظرفيت‌ها و توانايي‌هاي خود را براي پذيرش در دانشگاه‌هاي خارج از کشور و با رتبه‌بندي‌هاي بالا به اثبات رسانيده و در واقع جزوي از نخبگان ايران به شمار مي‌آيند. در اين شرايط، آيا سخن گفتن از اينکه اين امر به معني فرار نخبگان از کشور است، مي‌تواند درست باشد؟ آيا براستي کسي از رقم دقيق افرادي که براي ادامه تحصيل به خارج رفته و ديگر هرگز به کشور بازنمي‌گردند،آگاه است؟
پرسش مهمتر اينکه آيا حتي با فرض آنکه اين افراد خواهان ترک هميشگي کشور باشند،‌‌ رها کردن آنها به عنوان قشر نخبه جامعه ايراني بدون هيچ حمايت و ضمانت مالي، چهره‌اي سياه از نحوه برخورد ايران با نخبگان در خارج از کشور به جاي نخواهد گذاشت؟ و باز هم مهمتر آن که اگر شرايط براي کار و ترقي اين افراد در جامعه فراهم باشد، چرا اين دست از افراد بايد فکر ترک وطن را به سر بزنند؟!
حال چرا آن روي ديگر سکه را در نظر نگيريم که اگر همه اين افراد يا حتي بخش کوچکي از آنان پس از ادامه تحصيل به کشور بازگردند و تخصص خود را در راستاي بهبود فرهنگ، صنعت، اقتصاد و اجتماع جامعه به کار گيرند، به چه ميزان براي آينده کشور سودآور خواهند بود؟ سوم آنکه بسياري از دانشجوياني که در خارج تحصيل مي‌کنند، پيش از اين که به بلاي حذف ارز دانشجويي مبتلا شوند، پا در اين عرصه گذاشته‌اند و بيشتر در رده‌هاي کار‌شناسي ارشد و دکترا مشغول تحصيل بوده که با هزينه‌هاي بسيار نيز روبه‌رو هستند. قطع حمايت مالي از آنها به عبارتي ساقط کردنشان هم از تحصيل و هم از زندگي به شکل همزمان است. در واقع، اقدام دولت هرچند در نگاه نخست به معناي صرفه جويي در هزينه‌هاست، معني عميق‌تر آن نابودي زندگي ايرانياني است که اکنون در خارج از کشور هستند و شايد تا چندي ديگر با دستاوردهاي تجربي و علمي بالا به وطن بازگردند؛ دستاوردهايي که هر کدام مي‌تواند بخش مهمي از حيات آينده کشور را دچار تحول کند.
بي‌گمان، هم‌اکنون اين دست افراد و خانواده‌هايشان، سرگردان و بلاتکليف نگران وضعيت آينده هستند. دولت در طرح جديد ارزي خود راهکاري داده که هرچند با مشکلات فراوان روبه‌روست، ولي در حال اجراست و مي‌توان به آساني و با توجه به ميزان هزينه ارزي که دانشجويان در يک سال تحصيلي خود در نسبت با ساير هزينه‌ها لازم دارند، راهکاري براي خروج اين قشر و خانواده‌هايشان از اين بلاتکليفي و سردرگمي و نجات آينده آن‌ها ارائه کرد؛ نجات آينده قشري که به رغم ظرفيت‌ها و توانايي‌هاي فراوان براي ايجاد تحول و ترقي در کشور، اغلب کمتر از حد انصاف مورد توجه واقع مي‌شوند.

ادامه خبر...


شریفی: هنرمند مرد مداری

9 مهر 1391, 00:43

شریفی: هنرمند مرد مداری

پایگاه خبری  راک نیوز : اینجا یادمان مردیست که ؛با اهل دین جلیس بود و با مهر وسجاده انیس
تا توانی به دانش گرای   / بود آبرویت به هر دو سرای

آقای حاج فریدون شریفی پیشکسوت معلمان ونماد فرهنگ وفرهنگ مداری ومرد اصلاح وشرافت و اسوه ی مردمداری ومردم دوستی دیار فنا را بسوی دیار بقا ترک کرد وهزاران دل را غمگین وچشم را اشکبار نمود.به گیتی مرد بسیار است و هر مردی برای خویش دنیایی.

نام حاج شریفی با نام معلم وفرهنگ وآموزش وپرورش در تاریخ شهرستان های گچساران وباشت برای همیشه به نیکی ونیکنامی ومعرفت وکمال باقی خواهد ماند.او را باید مفسر عینی عنوان آموزگاری دانست که درس ادب واخلاق وشأن وشخصیت نه تنها به صدها دانش آموز آموخت که توانست معلم معلمان قرارگیرد ودرعمل به جامعه بیاموزد که نقش وتأثیر وشخصیت یک معلم چگونه می تواند جامعه را اصلاح ،مسیرزندگی را تسهیل ،شرایط اجتماعی را برای همه همدل وبذر الفت ومحبت را بپراکند تا ناهنجاریها وگرفتاریهای مردم حل وفصل گردد.

شریفی پیشقراول صلح گرایی وایجاد اخوت بین افراد وداور امین حل وفصل نزاع ها ورافع نگرانیهای بین اقوام بود وچه عاشقانه دهها خون وخون ریزی را به صلح وصفا تبدیل نمود.بهترین سند بر این ادعا مراسم تشییع جنازه بی نظیر این معلم وارسته ودین دارودین مدار بود که از هرقوم وطایفه ،از هرقشر وطبقه،ازهر منطقه جغرافیایی،از هر زبان ولهجه ،از هر طیف وجریان سیاسی،از هر سن وجنسیت ودر یک کلام از همه مردم غمگینانه جسم خود را با پیکر پاک شریفی بخاک سپردند.

پسرش که از کمال وفهم پدر بهره برده دراین تشییع باشکوه چه زیبا فرمود که : پدرم درآخرین لحظات توصیه کرد که مبادا مردم را فراموش کنی ،مردم می آیند وشما مردمداری را پیشه خود کنید» دراین مراسم وصف ناشدنی هرکس صفتی از صفات متعدد شریفی را بازگو می کرد.ولی برای این حقیر این جالب بود که آقای حاج اسماعیلی در خاطراتش بیان داشت : که سال 53 بعنوان اردو به باغ مهریان یاسوج رفته بودیم وحاج شریفی سرپرست اردو بود پیام آوردندکه آقای علیزاده (استاندار وقت ) گفته تعدادی از مرغهای پخته شده دانش آموزان را برای ایشان وهمکارانشان ببرند .اما آقای شریفی محکم وبا اقتدار اعلام داشت که اجازه نمی دهم حق این دانش آموزان را دیگران بخورند.

ویژگی چشمگیر وزبانزد این مرد به حق پیوسته ،پا ک دستی وحلال صفتی وحلال رفتاری در تمام مراحل زندگی وعملکرد کاری واداری دوران حیات پاکش بود که هیچگاه وهیچکس نتوانست در عملکرد این اسوه معلمان شبهه ویا تردیدی ایجاد نماید.در دوران بازنشستگی بعلت آن خوی اجتماعی وفعالیت های خستگی ناپذیر در تعاوئی های مصرف ومسکن آنچنان با صداقت وپاکی رفتار کرد که یکبار کسی نتوانست در اقدامات اوشکی بخود راه دهد وهرجا او وارد میشد اعتماد عمومی براقدامات آن گروه ودستگاه شکل می گرفت واین دیوار اعتماد تا پایان عمر باقی ماند.درطول این سی سال بعد از انقلاب اسلامی هیجانات وجریانات متعدد سیاسی پدید آمد ولی ایشان چون از یک صفای باطن وباور عمیق دینی برخوردار بود استوار وپایدار مدافع دین وانقلاب و ولایت ماند و پای فشرد وهیچوقت روابط اجتماعی خود را برمحور مسائل سیاسی وجناحی قرارنداد که این خود ناشی از وسعت نظر وسعه صدر این ماندگار روزگار بود .زیرا خوبان دائمی اند وماندگار .

ضایعه اسفناک ارتحال مردی شریف از سنگر شرافت ومشاهده خیل عظیم جمعیت مشایعت کننده مرا برآن داشت احساس خودم را تقدیم به روح پاک وملکوتی آموزگار معرفت حاج فریدون شریفی نمایم وبراو عرضه بدارم که: شریفی مهربانیت را با دلم پیوند زدم تا از تو دور بودن را احساس نکنم ،اما نه من که جامعه فرهنگیان دلتنگ هستند وغروب ستاره را باور ندارند.باید به فرزند شریفش حاج علی واقارب واقوامش عرض کنم که شما :

زیبائی های پدر را با چشم می دیدید وما مهربانی ها وخوبی هارا با دل ،حال ممکن است که چشم فراموش کند اما دل نه .لذا دلم می سوزد از باغی که می خشکد ز بی آبی عدم حضور باغبان که نه دیداری،نه دلداری ،نه دستی بر سریاری.

با نهایت تأسف وتأثر وضمن عرض تسلیت وتعزیت به جامعه فرهنگیان داغدار وفرزندان وبستگان بزرگوارش بیان می دارم که :

در ساحل قلب ها این جای پای مهربانان است که می ماند وگرنه موج روزگار هر رد پای را پاک می کند وشریفی شرر بر قلب ها زد تا ماندگار روزگار این خطه مردپرور باشد.
یداله مرادی

ادامه خبر...


واقعه‌ تلخی که همیشه گمنام برگزار می‌شود

5 مهر 1391, 07:59

واقعه‌ تلخی که همیشه گمنام برگزار می‌شود

 

باز جای شکرش‌ باقی است که سال گذشته نخستین یادواره سی‌امین سالگرد شهدای بمباران آموزش و پرورش آبادان در سینما نفت آبادان برگزار و تمبر این مراسم نیز با حک تصویر پلاک شهدا در قالب تصاویری از وضعیت مردم در آن حادثه، چفیه و پرچم جمهوری اسلامی ایران به عنوان سه نماد اصلی به‌همراه عبارت یادواره شهدای بمباران آموزش و پرورش نیز در آن به نگارش درآمده است.

انگار همین دیروز بود...

در نخستین روزهای مهرماه سال 59 و در حالیکه ساعت اندکی از 9 صبح گذشته بود، یک فروند هواپیمای جنگی عراق با شکستن دیوار صوتی و در حالی که در سطح بسیار پایینی پرواز می‌کرد یکی از بمب‌های سنگین خود را بر روی ساختمان اداره آموزش و پرورش آبادان که کارکنانش خود را آماده سال تحصیلی جدید می‌کردند انداخت و ثانیه‌ای بعد خون و خاک در هم آمیخت تا بیش از 20 تن از فرهنگیان آبادان از جمله «صمد صالحی» رئیس آن اداره به خیل اولین شهیدان دفاع مقدس بپیوندند، 21 شهید روز دوم مهرماه 59 زودتر از بسیاری از شهیدان خطوط مقدم مرزی به لقاءالله پیوستند.

پیکر بی‌جان «صمد صالحی» نیز که توسط شهید رجایی حکم، انتصاب ریاست اداره آموزش و پروش شهرستان آبادان را بر عهده گرفته بود در میان شهدا به چشم می‌خورد.

در آن روز و روزهای بعد نه یونسکو، نه سازمان ملل و نه مدعیان حقوق بشر از الفاظ محکومیت استفاده نکردند و چشم و گوش و زبان خود را بر روی کشتار معلمان آبادانی و بعدها بر روی دانش‌آموزان مدارس رشیدی کرمانشاه، میانه، شهید حمدالله پیروز بهبهان، ‌کودکان استثنایی لرستان و ده‌ها جنایت دیگر بستند اما یاد این سرافرازان همیشه در اذهان ملت ایران می‌ماند.

سند جنایت رژیم بعث به طور کلی تخریب شده و یک دبیرستان دخترانه در این مکان تأسیس شده است که این خود به وجود آورنده سؤالات فراوانی در اذهان عمومی شده است که امیدواریم مسئولان شهرستان آبادان پاسخ قانع کننده ای در این زمینه داشته باشند.

و اما امروز...

در این روزها که تداعی کننده حوادث تلخ این‌چنینی طعم هر شیرینی و حلاوت دیگری را بر ما زهر می‌کند کمتر کار را می‌توان برای دلخوش کردن خانواده فرهنگیان آبادانی انجام داد؛ و آن برگزاری مراسمی در خور شأن و ثبت این روز به‌عنوان واقعه‌ای ملی در روزهای خالی تقویم کشورمان است.
مریم خبازی

ادامه خبر...


ماه ذيقعده وتوجه به چند نکته

5 مهر 1391, 07:08

ماه ذيقعده وتوجه به چند نکته

نويسنده : سيدرضا اکرمي

 1- حضور فيزيکي و معنوي امام هشتم در ايران و مشهد، يک غنيمت است که بايد آن را گرامي داشت، چون «خليفه الله» است، چون «ولي الله» است، واسطه فيض الهي مي‌باشد، مطالعه جامعه کبيره در اين موضوع راهنماي شايسته مي‌باشد، مرقد و مزار وي نيز«قطعه‌اي از بهشت» مي‌باشد و آرميدن حداقل يک شب در مشهد برکت ويژه دارد. خودش فرمود: هرکس مرا در غربتم زيارت نمايد، در سه مقطع به ديدار وي خواهم آمد.

2-گهگاه به وجدان و مغز و درون خود مراجعه کنيم و از خود بپرسيم «لعلکم تسئلون،انبياء،13» از حضرتش چه مي‌دانيم و در صورت پرسش ديگران، چه پاسخي داريم، دانستني‌هاي ما از حضرت درحد اطلاعات شناسنامه «نام، لقب، پدر و مادر، ولادت و وفات» است و يا اينکه از «شجره نامه» وي نيز آگاهي داريم و مي‌توانيم از آن نيز سخن بگوييم و خصوصيات «شجره طيبه» اهل بيت را برشماريم؟ آيا مي‌دانيم اهل بيت علاوه بر «شجره طيبه» کلمه طيبه نيز مي‌باشند که هرگز سخني برخلاف کلام خدا ندارند و رهنمودي جز رهنمود خداوند ارائه نمي‌کنند و در کارنامه اين خاندان، ناروا و نا صحيح و غير معقول وجود ندارد.

3-پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، آستان قدس رضوي، مرکز پژوهشي تاسيس نمود و درباره حضرت رضا عليه‌السلام تحقيقات ويژه انجام داد و کنگره‌هاي ويژه برگزار نمود و آثار برجسته‌اي در اختيار علاقمندان قرار داد. لازم است در ماه متعلق به حضرت، اين آثار فرهنگي را ورق بزنيم و از حقايق آن بهره‌مند شويم.

4-از مباحث کليدي درباره حضرت رضا عليه‌السلام، موضوع زيارت آن حضرت از نزديک است، شايسته است هر ايراني سالي يک بار به زيارت حضرت برود و با امام خود تجديد عهدي نمايد و گفتني‌ها را به حضرت بگويد و شنيدني‌ها را بشنود. به طور قطع و حتم، حرم حضرت، يک زيارتگاه صرف نيست بلکه کانون دعا و نيايش، کانون گفت‌وگو و گفتمان، مطب و درمانگاه ويژه که نوبت قبلي نمي‌خواهد و هرکس دل شکسته و پاک باخته باشد مورد توجه بيشتر خواهد بود.

در حرم امام فرشتگان الهي در رفت و آمدند و محور اجتماع شيعيان و محبان امام از هر نقطه جهان هستند «هي والله روضه من رياض الجنه، تصير مختلف الملائکه الي ان ينفخ في‌الصور، سيجعل الله هذا المکان مختلف شيعتي و اهل محبتي» و النهايه اين قطعه زمين، قطعه‌اي از بهشت است و حال و هواي مادي و معنوي ويژه دارد.

5- نمي‌خواهم و نمي‌توانم در اين نوشته که همه چيزش بر اختصار است درباره زيارت به طور مفصل بنويسم، بلکه مي‌خواهم فهرست مباحث زيارت حضرت را برشمارم که عبارتند از: اصل مشروعيت زيارت که سيره پيامبر و امامان و عالمان و سياسيون است، ثواب زيارت براي دنيا و عالم برزخ و در روز رستاخيز که حضرت در هنگام دفن و گرفتن پرونده زندگي و عبور از صراط دوزخ، به کمک زائر مي‌آيد و دستگيري مي‌کند، مفاد زيارت‌نامه که زيارت‌نامه‌ها متعددند و هريک گوشه‌اي از گفت‌و‌گوي زائر با حضرت را يادآوري مي‌کنند، آداب زيارت که بخش مهم موضوع را در خود دارد که مرحوم محدث قمي حدود 20 نکته در آداب زيارت حضرت برشمرده است زيرا مقوله زيارت يک مطلب است و حال زيارت و چگونگي زيارت مطلب ديگري است اصرار و دست‌آوردهاي زيارت چيست و چگونه بايد به آنها رسيد. در يک جمله مي‌نويسم که زيارت هر امام معصوم و هر معصوم ديگري چون رسول خدا و حضرت زهرا عليهماالسلام«دائره‌المعارف» است و در آن از اعتقاد و اخلاق و اعمال سخن گفته مي‌شود و برکات معنوي و روحي و علمي و بدني فراوان دارد.

6- هر امامي، اسمي دارد و لقبي‌والقابي و کنيه‌اي، نام امام هشتم «علي» بود که اين نام توسط خداوند، نام‌گذاري و به وسيله فرشته و لوح بر حضرت رسول ابلاغ و به اطلاع هر امامي رسيده است. بنابراين انتخاب نام توسط خداوند يک امتياز است، و القاب امام هشتم که توسط افراد، به وجود آمده، تا 22 لقب براي حضرت «الصابر، الوفي، الصادق، الرضا» آورده‌اند که مشهورترين آنها «الرضا» مي‌باشد.

براي دريافت محتواي نام امام «علي» بايد به قرآن و لغت و موارد استعمال آن مراجعه کنيم که در قرآن «9 بار» واژه «العلي، عليا» آمده و همه آنها براي خداوند است و با خود «العلي‌الکبير، العلي‌العظيم، علي حکيم، عليا کبيرا» دارد که همه اين نه مورد، اعلام مي‌دارد، خداوند در جايگاه والا و بالا از هر جهت «فکر و فهم و حکمت و منزلت و رحمت و فضل» قرار داد و براي برخي از پيامبران، زبان راستين والا، مقرر «و وهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق عليا، مريم50» نموده است و درباره «ادريس» پيامبر اعلام مي‌دارد، وي را در مکان و مقام رفيع و والا، قرار داده‌ايم «انه کان صديقا نبيا و رفعناه مکانا عليا، مريم 57» که اين مکان، ممکن است فيزيکي باشد، در نقطه‌اي خاص که همگان وي را زيارت نمايند و ممکن است رتبه و درجه بالا باشد.

7- از موارد استعمال واژه «علي» در قرآن، مي‌توان دريافت که انتخاب اين نام توسط خداوند براي حضرت رضا عليه‌السلام، يعني ارائه تابلوي صفتي از صفات خداوند توسط حضرت رضا است و امام مظهري و مسمائي از نام خداوند است، بررسي زندگي نامه و کارنامه علمي و اخلاقي و سياسي و عملي امام نشان مي‌دهد که حضرت در جايگاه والا قرار داشت و بدين جهت در مناظره پيروز بود، در عبادت دست بالا داشت حتي در سفر طولاني از مدينه تامرو، در تلاوت قرآن، در توطئه‌زدائي و نقش بر آب کردن مکر و نيرنگ‌هاي سياسي مامون «استکبارا في‌الارض و مکراسئي و لا يحيق المکرالسئي الا باهله، فاطر 43» در مناظرات و پيشنهادات واگذاري خلافت و قبولاندن ولايت عهدي و همه موارد دست بالا داشت.

ادامه خبر...


دفاع همواره مقدس بوده، هست و خواهد بود

3 مهر 1391, 06:09

دفاع همواره مقدس بوده، هست و خواهد بود

نويسنده : ولي درويشي

 روزها هفته‌ها مي‌شوند و هفته‌ها ماه‌ها و ماه‌ها سال. و سالگردها فرا مي‌رسند. سالگردهايي که گاه تلخ اند و گاه شيرين. گاه دردت مي‌دهند و گاه شاديت مي‌بخشند. گاه درخت عزت بر دلت مي‌نشانند و گاه سيل حسرت بر روحت مي‌رانند. و اگر اين سالگردها، سالگرد حوادث و وقايعي ملي باشند، دردهايشان بسيار جانکاه تر و شادمانيهايشان به مراتب روح افزاتر خواهد بود.

اين هفته، هفته بزرگداشت دفاع مقدس است. سالگرد تجاوز وحشيانه دشمن به خاک و کيان و کشور ما. آري اين هفته، هفته دفاع مقدس است. هفته اي که يادش پر است از تلخي‌هاي تلخ‌تر از زهر و شادکامي‌هاي شيرين‌تر از عسل. هفته‌اي که يادآور سور شدن سوگ‌ها و سوگ شدن سورهاي بي‌شماري است. هفته‌اي که در مرور حوادثش، هم خاطرات شبهاي حسرت و داغ و درد موج مي‌زند و هم روزهاي عزت و شعف و قدر فراوان يافت مي‌شود. هفته‌اي که به يادها مي‌آورد، آن نور رضايت نشسته بر چهره‌هاي مادران فرزند داده، که در کنار سيل اشک جاري بر گونه‌هاي خراشيده به نوک انگشتان دردمندشان، شگفت انگيزترين تصويرهاي مردانگي را در يادها جاودانه مي‌کرد. هفته‌اي که تداعي‌کننده‌هاي‌هاي گريه‌هاي خلوت پدران داغدار از غم فراق جگرگوشه‌هايشان در نيمه شب‌هاي تنهايي و تصوير قامت استوار تر از سرو همان پدران در روشناي روزهاي مجالس عزاهايشان است...

در اين روزها يادبودها برپا مي‌شود و يادها گرامي‌داشته مي‌شود و بزرگان ميادين جنگ، در اجتماعات از جنگ سخنها خواهند گفت و ساير حاضران در نبردهاي آن روزها نيز، به نحوي خاطراتشان را مرور خواهند کرد.

من اما، از ميادين جنگ چيزي نديده‌ام. من خرمن‌خرمن سرهاي بريده و دشت‌هاي سرخ از سيلاب خون فرزندان وطن را نديده‌ام. من دستها و پاهاي پران در دست باد و چشمهاي ناگشوده به روي دلربايي‌هاي دنيا را نديده ام. من مغزهاي متلاشي شده در پاي سجاده‌هاي نور و روي‌ها و موي‌هاي خضاب شده به خون را نديده ام. من رنگهاي پريده و پهلوهاي دريده و سينه‌هاي تيرخورده و تن‌هاي نيم مرده را نديده ام. من حتي از درد حبس‌ها چيزي نمي‌دانم. از رنج حصرها چيزي نمي‌فهمم. من از جنگ و دفاع و نبرد، چيزي نه مي‌دانم، نه مي‌فهمم. من از اين اقيانوس درد و درس چيزي نمي‌دانم- که نديدمشان مگر در فيلم‌هاي به دروغ آلود- بزرگان از تک تک اين مناظر گفته اند و بازهم مي‌گويند و من هم از آنان شنيده ام و باز هم مي‌شنوم. اما ... اما من نيز از روزنه کوچک نگاه‌هاي کودکانه آن روزهايم فقط بعضي چيزها را در ياد دارم و ديگر هيچ. چيزهايي که هر گاه حجم سنگين واژه جنگ و جبهه بر سر فکر و انديشه‌ام‌آوار مي‌شود به همان وضوح روزهاي آغازين 6 سالگي ام پيش چشمم جان مي‌گيرند و به «آن روزها» مي‌برندم. به «آن روزها»...

آن روزهايي که پدربزرگ با شنيدن صداي هر آژيري با پاي پياده از ده به شهر مي‌آمد و دستان در هم تنيده مادر و ما را در دستان خسته و لرزانش مي‌گرفت و ما را به سوي ده مي‌برد و در راه هر کداممان که از پا مي‌افتاديم را بر دوش خود سوار مي‌کرد. ولي ما براي سوار شدن بر دوش پر درد او هيچگاه بر هم پيشي نمي‌گرفتيم. چون مي‌دانستيم همه آن روزهايي که ما در ده در امن و آرامش بازي خواهيم کرد او در بستر محقر خود، از درد بر خود خواهد پيچيد. آن روزهايي که «شير پسر ده» را غرقه در خون از جبهه سر پل ذهاب به ده آوردند و من براي اولين بار ديدم که بابا گريه کرد. پدر بزرگ لرزيد و افتاد. دايي از قبر او بيرون نمي‌آمد. مادربزرگ از روي تابوت بر نمي‌خاست. بيشتر مردان ده بر خلاف هميشه با صداي بلند گريستند و حتي نشستند و بر سر کوبيدند و صداي زنان ده که گونه‌هاي خود را غرق در خون کرده بودند تا اوج آسمانها مي‌رسيد. و مادرم همان شب در کنج تنهايي و درد نام نوزادش را «عباس» نهاد. آن روزهايي که پدر هنوز گرد راه از تن نشسته، پس از شنيدن صداي غرش هواپيماها و انفجار، برهنه پا به سوي خانه‌هاي عموهايم دويد و من ديدم که چگونه آوارها را کنارمي‌زد و پيکرهاي بيجان عزيزترين کسانش را - يکي پس از ديگري - در آغوش مي‌کشيد و من غروب همان روز فهميدم که پدر تنهاترين برادر آن روزهاي شهر شده است. حتي آن شبي که همه زنان و دختران فاميل در خانه ما جمع شده بودند و بر گرد اسلحه‌هاي داخل خانه حلقه زده و پيمان بسته بودند که اگر دشمن از روي جنازه مردان شهر گذشت و شهر را گرفت، هيچ زن و دختري خود را زنده نگذارد، مبادا که به دست دشمن بيفتد. آري خاطرات کودکي من پر است از اين «جبهه نديدن‌ها» و«جنگ نزدگي‌ها»... و جز اينها من هيچ چيزي از جنگ را نفهميدم. و براي همين، سرانجام، بهار سال پيش در مراسم خاکسپاري کودک مجروح بازمانده از آوارهاي بمبارانهاي آن روزها، تمام نفهميدن‌هاي آن روزهايم را مردانه گريستم.و در آن ميانه دعا کردم که در هيچ کجاي جهان، هيچ افسارگسيخته اي بر طبل جنگ نکوبد و اين هيولاي جنگ هيچگاه پاي در سراي هيچ ملتي ننهد تا هيچ کس ناگزير از دفاع نباشد. که دفاع از خاک و شرف و کيان - با همه دردها و رنجهايش- همواره مقدس بوده، هست و خواهد بود.

ادامه خبر...


نگذاريد تا دير شود!

2 مهر 1391, 06:09

نگذاريد تا دير شود!

 

 بر خلاف پيش‌بيني بانک مرکزي و وزارت اقتصاد، حباب قيمت سکه و بمب ارز نه تنها نترکيد و نمي‌ترکد بلکه هر لحظه بزرگ و بزرگ‌تر مي‌شود و با زمان حال به ما مي‌گويد که دانش اقتصاد،خيال شاعرانه و زندگي رويايي هنر نيست که در عالمش سير کنيم؛ اقتصاد، محاسبه در ارقام است. اين محاسبه و ارقام، با شفافيت تمام، پيش روي دنياست،اگر ما نخواهيم که ببينيم، ديگران با دقت مي‌بينند و با منطق محاسباتي نظر مي‌دهند. آن واقعيت محاسبه و رقم مي‌گويد که حجم نقدينگي ما بيش‌از هزار برابر،شده و هر روز پر حجم‌تر مي‌شود! آن محاسبه مي‌گويد که ارزش دلار در برابر ريال،در بازار آزاد، بيش‌از سيصد برابر است و همين واقعيت‌هاي آماري، درآمد نفتي ما را نسبت به سال گذشته،چهل ميليارد دلار کمتر مي‌دانند. باور کنيم که دنيا حساب جيب و کيسه ما را بهتر از ما مي‌داند . نمي‌توانيم اين حقايق را ناديده بگيريم، ناديده گرفتن حقايق، تيشه به ريشه هستي ماست .چون داريم به چالش اجتماعي نزديک مي‌شويم .

آمارهايي که از کيسه خوش باور تيم اقتصادي بيرون مي‌آيد، با واقعيت‌هاي موجود اقتصادي و اجتماعي ما همخواني ندارد. بازار مي‌گويد که عامل زندگي اقتصادي مردم، فقط مرغ نيست، بعضي از قيمت‌ها نسبت به سال گذشته، بيش‌از 100% افزايش داشته .اگر کسي اين‌هارا سياه نمايي قلم به دستان وابسته و کج‌انديش و بي‌خبر بداند، «ياشلاق نخورده و يا عدد بلد نيست! » از برج عاج خود ساخته خويش بيرون بياييد و واقعيت را ببينيد ! بيانات غيرتخصصي و ناکار آمد اقتصادي،فقط بي‌اعتمادي مردم را بيشتر مي‌کند. نشان، آن که هر جا دولت وارد مي‌شود،اوضاع پيچيده‌تر و بدتر خواهد شد. صاحب نظران اقتصادي هرچه گفتند، نمايندگان منتخب مردم در مجلس، هرچه پند دادند، مرکز پژوهش‌هاي مجلس، هر آنچه به تحقيق علمي‌گفت،گوش شنوايي نبود. همه از سر درد و دلسوزي بود، همه اين نظريه‌هاي دقيق علمي‌و آماري، پس گوش انداخته شده و امروز سپاه را به فرياد رسي مي‌طلبيم که دست دلالان اقتصاد ارزي را رو کند. « ارز »، « سکه »، «مسکن» و ... معلول اشتباهات ماست، عامل ويرانگر، «نقدينگي» است که مثل سيل ويرانگري بستر مناسب مي‌جويد تا بتراشد و ببرد و ويران کند و پيش برود .بهمن خود ساخته ماست که در سر راه خود،همه هستي ما را در مي‌نوردد و محو مي‌کند . يارانه اي که مي‌بايست به سمت توليد هدايت مي‌شد، به جيب مردم ريختيم چون محبوبيت مي‌آورد اما آن روي سکه را نديديم که چه بر سر کشاورزي و صنعت ما آورد . راستي از کاروان محصولات کشاورزي و صنايع ما چه مانده، سري به بازار بزنيد در مي‌يابيد که حقيقت چيست! و قصه دو و نيم ميليون شغل به کجا ختم شد !

شناسايي اخلال گران بازار « ارز » هم از آن حرفهاست. پول‌هاي سر گردان را به سمت توليد هدايت کنيد، ديگر اخلال و اخلالگر چه معني دارد ؟ و گرنه، همه خريدار «ارز» و «طلا» هستند . وقتي که هر لحظه و دقيقه از ارزش « ريال »جيب مردم کم مي‌شود، چه انتظاري داريد . عمل معقول و پسنديده از نظر شما چيست؟وانگهي از ديد ما ايراني‌ها، «سود» در داد و ستد است،نه «توليد» پر دردسر !

به قول آن جهانگرد فرانسوي عصر صفوي «شاردن»، ايراني‌ها دوست دارند چيزي را بخرند و به ازاي سودي بفروشند، يعني،کمتر اهل توليدند !

در حال حاضر اين عادت، دامن همه را گرفته،عرضه، يا نيست يا کم است، به همين سبب قيمت «ارز» و « طلا » بالا مي‌رود (درد و آه اينکه کارگري اهل کشور همسايه با طنز و طعنه مي‌گفت: ارز پول ما از ريال شما،خيلي بيشتر است .زخم زباني که اثر آن در دل، سالها ماندگار است!) و کاش آن روز،روز استيضاح، با وزيراقتصاد، دل رحمي‌و مماشات نمي‌شد و احساس جاي منطق، نمي‌نشست !

نويسنده : منصور فرزامي

ادامه خبر...


حماسه‌سازان دفاع مقدس را فراموش نکنیم

1 مهر 1391, 03:29

حماسه‌سازان دفاع مقدس را فراموش نکنیم

جنگ تحمیلی هشت ساله درواقع ترفند استکبار جهانی بود که پس از سرخوردگی و شکست در برابر انقلاب عظیم ایران اسلامی علیه ما به وقوع پیوست. روزگاری که انقلاب ما به تنهایی و با اتکا به قدرت لایزال‌الهی و درایت و رهبری عالمانه امام فرزانه خود و همراهی و همگامی ملت شریف و ارتش سر‌افراز، طاغوت را در هم پیچیدند و به حضور بیگانگان در این کشور پایان دادند، دسیسه‌ها و توطئه‌ها نیز آغاز شد که با تحمیل هشت سال جنگ نابرابر توسط یکی از دست‌نشانده‌های استکبار در منطقه با قاعده‌ها و ترفندهایی که به راه انداختند به دنبال فروپاشی انقلاب نوپای اسلامی بودند.
هجوم ناجوانمردانه دشمن تا بن‌دندان‌مسلح با پشتیبانی و حمایت سردمداران شرق و غرب به سرکردگی صدام به مرزهای میهن اسلامی در حالی که خیل عظیمی از دلاورمردان ارتش در مبارزه با ضد انقلاب در کردستان مشغول بودند، بیش از پیش مظلومیت و تنهایی ایران در ایستادگی در برابر ظلم و زیاده‌خواهی را نمایان‌تر کرد. اما حضور جوانمردانه و مخلصانه سربازان عزیز در جای‌جای جبهه‌ها و در کنار رزمندگان ارتش چنان صحنه‌های زیبایی از ایستادگی و مقاومت را رقم زد که دشمن زبون تا به آن زمان صلابت و غیرتی اینچنین را ندیده و نشنیده بود.
دشمن نیامده بود که سرزمین ما را تصرف کند بلکه با حامیان بی‌شمار خود به دنبال سرنگونی نظام مقدس جمهوری اسلامی و سیطره مجدد غرب و شرق بر این سرزمین بود که سربازان ایثارگر وطن و مردم قدرشناس و فهیم ایران اسلامی به ندای رهبر و امام فرزانه خویش لبیک گفتند و آن هنگام بود که شاهد حضور خیل عظیم فرزندان این مرز و بوم در جبهه‌های جنگ حق علیه باطل بودیم که پیشروی ارتش بعث عراق را متوقف کردند.
در آن روزهای پرمخاطره نیروی زمینی ارتش جانانه مقاومت کرد و با سازماندهی و تجهیز نیروهای مردمی دشمن را زمین‌گیر کرد و به جز پیشروی غافلگیرانه‌ای که دشمن در روزهای نخست داشت هرگونه تحرک و پیشروی را از دشمن گرفت و نیروهای متجاوز را در مواضع و مناطق ناخواسته متوقف کرد و از این به بعد بود که ابتکار عمل را در دست گرفت و با طراحی عملیات‌های مهم و حائز اهمیت، شکست را به دشمن تحمیل کردند. در روزهای ابتدایی جنگ این نیروی پرتوان در کنار مقاومت‌های مردمی و ایثارگری‌های سربازان در اقصی نقاط مرزهای جنوب با هدایت‌های حضرت امام(ره) و هماهنگی خوبی که با دیگر نیروها به‌ویژه نیروی دریایی ارتش داشت، ضربه‌های مهلکی بر نیروهای متجاوز وارد کرد.
ما امروز مفتخریم که بیش از ۵/۲ میلیون سرباز در هشت سال دفاع مقدس داوطلبانه خدمت مقدس سربازی خود را در کنار جان بر کفان نیروی زمینی ارتش گذراندند. باید گفت تحریم‌ها با حضور این عزیزان و فرزندان نسل سوم و چهارم این انقلاب هیچ تاثیری ندارد و همیشه و در همه حال سرافراز و پیروز هستیم.
ما و مردم آگاه و ولایتمدار، سربازان دفاع مقدس را فراموش نکنیم و به نسل جدید و فرزندان این مرز و بوم بگوییم در هیچ جای دنیا اینگونه سربازان را نخواهیم یافت و این درس بزرگی است که همه ما باید آن را بیاموزیم.

ادامه خبر...


ارز بهتر است يا مرغ؟!

27 شهریور 1391, 10:47

ارز بهتر است يا مرغ؟!

 

راک نیوز : روز گذشته رئيس کميسيون برنامه و بودجه مجلس در نطق خود به برگزاري جلسات مشترک دولت و مجلس براي حل مشکل اقتصادي و همچنين وضعيت ارز در کشور اشاره کرد و گفت: «‌با وجود تفاهم بين دولت و مجلس هنوز تکليف مشخص نيست‌، چرا که گفته مي‌شود يک نفر هنوز تصميم نگرفته است‌».

در کشور ما معمولا تصميم‌ها‌، نفري گرفته مي‌شود ولي چون بعضي‌ها نفرتر از بقيه نفرات هستند، موضوع مهمي‌مثل وضعيت ارز، اين طور بلا تکليف مي‌ماند‌. اين گفته نشان مي‌دهد که نفر مورد اشاره، خيلي نفر بوده است،آن قدر که مي‌تواند به تنهايي همه را بلا تکليف بگذارد‌. ما بايد قدر اين جور نفرات را در کشورمان بدانيم‌.

همين‌الان اگر تمام دنيا را بگرديم نمي‌توانيم نفري را پيدا کنيم که بتواند اين جور مشکلات اقتصادي کشورش را بين هوا و زمين نگه دارد و آب از آب تکان نخورد!

با همه اين حرف‌ها، سوالي که با توجه به اين وضعيت ممکن است براي جمعي از هموطنان پيش‌آمده باشد، اين است که آن‌»يک نفر » کجاست و سرش به چه کاري گرم است که براي موضوع به اين مهمي هنوز تصميم نگرفته است ؟!

ديروز مديرعامل اتحاديه سراسري مرغداران گوشتي ايران از برگزاري جلسه فوق‌العاده مرغي در نهاد رياست‌جمهوري خبرداد که شايد همين خبرش پاسخي براي سوال بالا باشد‌. يعني ممکن است آن يک نفر مورد اشاره‌(همان يک نفر که خيلي نفر است!)، پس از کلي تفکر و تدبر، بعد از ساعت‌ها تجزيه و ترکيب‌(‌تجزيه و تحليل سابق!) و با رعايت تمام مصالح ساختماني، وقتش را گذاشته براي جلسه مرغي و نتيجه‌بخشي جلسه مرغي !

مگه چيه ؟! کي گفته ارزش و اعتبار و موقعيت مرغ کمتر از ارز است ؟! به قول شاعر‌:‌»گل شبدر چه کم از لاله صحرا دارد؟» آن يک نفر ممکن است حالا حالاها سرش به جلسات مرغي گرم باشد و براي ارز تصميم نگيرد، مردم هم مي‌توانند تا اطلاع ثانوي به جاي اشکنه، دوباره خوردن مرغ را از سر بگيرند تا زحمات و تصميماتي که در جلسات مرغي گرفته مي‌شود، مفيد فايده باشد !



نويسنده : محمدحسين روانبخش

ادامه خبر...


در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟