مشروح اخبار


سه نکته درباره ردصلاحیت هاشمی

1 خرداد 1392, 13:35

سه نکته درباره ردصلاحیت هاشمی



خبر رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی ، حتی از خبر این که چه کسانی تأیید صلاحیت شدند ، مهم تر و پرسر و صداتر بود.

هر چند ، در بدو امر کسی گمان نمی کرد که رئیس جمهور و رئیس مجلس اسبق ایران و رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام رد صلاحیت شود ولی از روز جمعه که آیت الله جنتی گفت که هر کس بنز سوار می شود صلاحیت ریاست جمهوری ندارد و سپس سخنگوی شورای نگهبان به عدم تأیید صلاحیت کاندیداهای کهنسال اشاره کرد و البته بعد از این که رسانه های یک جریان سیاسی ، به طور هماهنگ شده ای ، موضوع رد صلاحیت هاشمی را مطرح کردند،  کاملاً مشخص بود که دارند برای "بزرگ ترین رد صلاحیت تاریخ جمهوری اسلامی" ، زمینه چینی می کنند.

اما سرانجام ، در حالی که دو تن وزرای هاشمی ، تأیید صلاحیت شدند (ولایتی و غرضی) ، خود او از سوی شورای نگهبان ، صاحب صلاحیت شناخته نشد.

حضور هاشمی ، در روزهای اخیر ، شور و نشاطی ویژه به فضای انتخاباتی و حتی فضای عمومی جامعه داده بود. به ویژه بسیاری که برای رأی دادن در تردید بودند ، عزم خود را جزم کرده بودند که در انتخابات ، حتماً شرکت کنند.

اینک اما هاشمی در گردونه انتخابات نیست. این را هم نمی دانیم که آیا به طریقی به این عرصه برمی گردد یا خیر؟ ولی با فرض این که هاشمی غائب بزرگ رقابت های انتخاباتی باشد ، نکاتی را ذکر می کنیم و البته پیش از آن تأکید می کنیم که ، چاره ای جز نگاه رئالیستی و بازی بر اساس "واقعیت های موجود" (و نه آرمان های بلندبالا) وجود خارجی ندارد (بیایید فارغ از احساسات ، فکر کنیم):

1 - هاشمی رفسنجانی ، در این واپسین روزگار زندگی اش ، نه برای شهرت به میدان ریاست جمهوری آمده بود و نه به دنبال قدرت بود. او از جمله مردان پیشکسوت عاشق انقلاب ، نظام و ایران و به معنای واقعی کلمه یک "ایرانی میهن دوست" است. هم از این رو ، هرگز کاری نمی کند که اصل نظامی که خود برایش مجاهدت ها کرده ، خدشه دار شود ولو آن که در این مسیر ، خون دل بخورد و کنج عزلت گزیند.

 از این رو ، می توان انتظار داشت که هاشمی ، ولو به نظر شورای نگهبان معترض باشد ، آن را به عنوان تصمیم یک نهاد قانونی ، بپذیرد. قطعاً هاشمی در صدد تنش زایی نیست و نخواهد بود. او در حوادث بعد از انتخابات 88 نیز کوشید وزنه تعادل باشد و با نزدیک کردن طرفین اختلاف به یکدیگر ، راهی امن پیش روی کشور بگشاید که نهایتاً فضا به قدری سنگین بود که شد آنچه نباید می شد.

2 - احتمال دارد عده ای با رد صلاحیت هاشمی ، قید حضور در انتخابات را بزنند. این امری طبیعی است که برخی افراد ، بر مبنای حضور یا عدم حضور کاندیدای خاصی  تصمیم به رأی دادن یا رأی ندادن بگیرند.

کسانی که ناظر به حضور هاشمی می خواستند در انتخابات شرکت کنند ، نگاه حداکثری به مطالبات سیاسی خود داشتند و حق نیز با آنان بود زیرا با حضور و پیروزی هاشمی ، بهتر می توانستند اهداف خود را محقق کنند.

 اینک که هاشمی در صحنه نیست ، این افراد می توانند مطالبه "صد" خود را به "صفر" تنزل دهند و قید شرکت در انتخابات را بزنند ولی اگر چنین تصمیمی دارند ، بد نیست به این پیشنهاد هم فکر کنند:
کنش سیاسی ، همواره بر مبنای اهداف حداکثری صورت نمی گیرد. کنشگر سیاسی ، می تواند یک رئیس جمهور ، یک دیپلمات و حتی یک رأی دهنده ساده باشد.

کسی که در کنش سیاسی اش به هدف "صد" نمی رسد، مانند تاجری است که در شرایط خاص بازار ، نمی تواند کالای دارای تاریخ انقضایش را با سود دلخواه بفروشد.
چنین تاجری ، به محض این که ببیند نمی تواند کالایش را با حداکثر قیمت بفروشد ، آن را به رایگان واگذار نمی کند یا آتش نمی زند ، بلکه چانه زنی می کند و به قیمت پایین تری می فروشد تا اگر "صد" ، گیرش نیامد ، مثلاً "پنجاه" را دریافت کند که از صفر برایش بهتر است و دستکم به اندازه آن ، قدرت مانور مالی پیدا می کند.

کسانی که حضور هاشمی(نه حتی به عنوان "صد" ) را زمینه نیل به مطالبات حداکثری (در این شرایط) می دانستند ، می توانند در بین کاندیداهای موجود ، اشخاصی که نزدیکی گفتمانی یا عملکردی بیشتری به هاشمی دارند را مورد مطالعه قرار دهند و با کاندیدای حداقلی به میدان انتخابات بیایند.
 قهر با صندوق های رأی ، نه تنها دردی دوا نمی کند و نه تنها هاشمی را رئیس جمهوری نمی سازد بلکه واگذاری کل زمین به حریف است. ما راهی جز صندوق های رأی نداریم.

3 - این یک واقعیت انکارناپذیر است که اعتماد بین اصلاح طلبان و نظام ، بسیار خدشه دار شده است و حتی می توان گفت که هاشمی نیز قربانی همین فضای سوء تفاهمی شده است.
سخن درباره جریان های برانداز نیست که آنها ، حکایت و قرائت دیگری دارند. سخن درباره اصلاح طلبانی است که در درون نظام هستند و می خواهند در چارچوب "جمهوری اسلامی ایران" به اصلاح امور بپردازند.

کاندیداتوری هاشمی و ردصلاحیت او ، باعث شد فضای سیاسی به سمتی برود که دستکم گزینه های غیر اصلی اصلاح طلبان ، تأیید صلاحیت شوند. این ، فرصت خوبی است که جریان اصلاحات بتواند به عنوان اولین گام اصلاحی ، فضای سوء تفاهمی موجود را اصلاح کند. حضور وزین و قانونمند کاندیداهای اصلاح طلبان و حامیان شان در انتخابات و اعتدالگرایی آنها در اداره کشور در صورت پیروزی، می تواند بدبینی ها و ترس های موجود را از بین ببرد و نهایتاً به سود کشور و ملت باشد.
حتی اگر هیچ کدام ازکاندیداهای اصلاح طلب رأی نیاورند ، همین که در انتخابات شرکت داشته اند ، جای پای آنها را در نظام محفوظ می دارد و مانع از این می شود که این جریان، به یک طیف محذوف ، غیر رسمی و اپوزیسیون گون بدل شود.

رد صلاحیت هاشمی می تواند دستاویزی برای تندروی های باشد ولی چه کسی از اول انقلاب تا کنون از افراط ها سود برده است؟ نه جناح راست و نه چپ ها و نه مردم. تنها گروه معدودی که آب و نان شان در هیاهوست ، به دنبال رادیکال کردن فضا هستند.
حضور خردمندانه در صحنه انتخابات بی آن که مانند روزهای قبل از انتخابات 88  ، نیازی به احساسات خیابانی باشد ، زمینه ساز نزدیک شدن به هدف ، با کمترین هزینه هاست.

هاشمی رد صلاحیت شد؛ این ، هر چند برای ایرانیانِ سال 1392 ، می تواند شوک آور باشد ، ولی در یک نگاه کلان ، این اتفاق بار دیگر ثابت کرد که در عالم سیاست ، همه چیز ممکن است و از هیچ اتفاقی ، هر چند دور از ذهن ، نباید غافلگیر شد و در بهت و انفعال فرو رفت... انتخابات در پیش است و چه بخواهیم و چه نخواهیم ، سرنوشت فرد فرد ما ، از مسائل اجتماعی گرفته تا شخصی ترین امور زندگی بی هیچ تعارفی به نتایج آن بستگی دارد ، چه با هاشمی و چه بی هاشمی.

عصرایران/

ادامه خبر...


پرونده هاشمي کامل شد!

1 خرداد 1392, 09:52

پرونده هاشمي کامل شد!

نويسنده : محمدعلي وکيلي

باور کنيد نوشتن در اين شرايط هم سخت و هم سهل است. سخت از آن جهت که مثل بعضي‌ها هر ناممکني را در ساحت سياست ممکن بپنداريم. سهل است چرا که مدت هاست به اين گونه شوک‌ها عادت کرده ايم. اما بي شک نوشتن پيرامون زندگي هاشمي به نهايت مشکل است.
در تاريخ معاصر ايران هيچ کس به اندازه او فراز و فرود نداشته است. هاشمي در زندگي همه مراحل يک سياست مدار جامع الاضداد را طي نموده است. مبارزه و مجاهدت، زندان و شکنجه بخشي از زندگي اوست. هاشمي جزو هسته اصلي اتاق تصميم گير دولت پس از انقلاب بود، او در محور شوراي انقلاب قرار داشت. نقش اصلي در تشکيل نهادهاي مهم از جمله سپاه پاسداران را ايفا کرد. رياست مجلس شوراي اسلامي در دوران پر شر و شور انقلابي (دهه 60)، بخشي از اين زندگي مشعشع است.
هاشمي به نيابت از امام (ره) فرماندهي کل جنگ را بر عهده داشت. رياست جمهوري پس از جنگ به مدت 8 سال بخشي از کارنامه اش مي‌باشد. سالهاست رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام را عهده دار است. رياست مجلس خبرگان رهبري بخش ديگري از اين کارنامه بالا بلند مي‌باشد. اين نمايه فهرست مناصب و مسئوليت‌هاي رسمي و ايجابي هاشمي مي‌باشد. نقش‌هاي پشت صحنه او نه قابل احصاء و نه قابل اندازه گيري است.
هرکس نمايه زندگي سياسي و کارنامه مسئوليت هايش را نيک بنگرد هيچ جاي خالي در آن پيدا نمي‌کند. پرونده زندگي سياسي و اجتماعي او کامل بود، شايد تنها ورقي که مي‌توانست در 80 سالگي عمر بر پرونده اش افزود همين لقبي است که شوراي محترم نگهبان به پاس اين کارنامه به او بخشيدند.
عنوان «عدم صلاحيت» براي مردي با چنين پيشينه اي تنها در جامعه امروز! قابل تحليل و البته قابل هضم مي‌باشد. در پرونده هاشمي هر آن چيز که در توان يک انسان خارق العاده قابل تصور بود وجود داشت. با اين مهر عدم صلاحيت او ديگر همه القاب را با خود همراه دارد و اين باعث تفاوت و عجيب بودن فضاي سياسي ايران است. همين تضادها جامعه سياسي ايران را شگفت زده بار آورده است. در اينجا هر ناممکني، ممکن شده است.
در روزهاي گذشته با هر کس سر صحبت پيرامون احتمال ردصلاحيت هاشمي باز مي‌شد، مخالف و موافقش حاضر به باور اين نکته نبودند. آنان معتقد بودند که هر چيزي ممکن است به جز اين يکي!
حال معلوم شد که اين يکي هم ممکن است.

ادامه خبر...


روغن ریخته نذر جلیلی !

31 اردیبهشت 1392, 12:16

روغن ریخته نذر جلیلی !

راک نیوز: یکی دو روز گذشته ایام انصراف ها بوده است. هر کس از ردصلاحیت خود اطمینان حاصل کرد انصراف داد و یا به نفع دیگری کنار کشید. مهمان پرست انصراف داد. ابوترابی با نامه جمعی از نمایندگان، انتخابات را رها کرد. داوود احمدی نژاد به نفع جلیلی کناره گرفت و آخرین حلقه انصراف به نام لنکرانی خورد که به نفع سعید جلیلی بیرون رفت.
 
انصراف لنکرانی به نفع جلیلی در حالی است که آخرین خبرها از ردصلاحیت قطعی لنکرانی حکایت داشت. پیشتر سخنگوی پایداری در نشست صبح روز گذشته اش اعلام کرده بود که توان اجرائی جلیلی را تضمین نمی کنیم. چند روز قبل تر نیز عضو برجسته پایداری و از نزدیکان آیت الله مصباح گفته بود که اگر جلیلی عقل داشت به نفع لنکرانی کناره می گرفت و یا نمی آمد.
 
با این حال شب گذشته لنکرانی بعد از اینکه متوجه ردصلاحیت خود شد به نفع جلیلی کناره گیری کرد. آیت الله مصباح پیش از این گفته بود که در آسمان و زمین بهتر از لنکرانی نیافته و او اصلح است. لنکرانی پیشتر نیز در مصاحبه با خبرنگاران گفته بود که هیچ گاه به نفع جلیلی کناره گیری نمی کنم. آقا تهرانی نیز گفته تا انتها با لنکرانی خواهیم بود، حسینیان نیز با صراحت بیشتری هم نیز گفته بود.
 
پیش از این بخشی از بدنه جبهه پایداری از جمله هفته نامه ۹ دی و پایداری برخی مناطق از جمله اصفهان فعالیت انتخاباتی خود را با نامزدی جلیلی رقم زدند.
 
اعضای جبهه پایداری پیشتر خود را مکلف به انجام تکلیف شرعی می دانستند و باهرگونه وحدت و اجماعی مخالفت می کردند. آیت الله مصباح نیز تاکید کردند با کاندیدای اصلح خواهیم آمد حتی اگر شکست بخوریم. با این حال روز گذشته لنکرانی طی بیانیه ای ضمن انتقاد از کسانی که مدام از تکلیف گرائی دم می زنند و بی اعتنا به مصالح هستند نوشت: موسم کنونی‌، موسم لجاجت‌، تصمیم‌گیری‌های فردی‌، بی‌توجهی به مصالح کشور و بی‌اعتنایی به وظیفه همگانی در دفاع از این نظام مقدس نیست‌، ولو این اهمال‌ها به‌خیال عمل به تکلیف و با پوشش ادای دین به وطن باشد.
 
اعضای جبهه پایداری پیشتر هرگونه کناره گیری با هدف اتحاد اصولگرایان برای مقابله با هاشمی را رد می کردند. اما حال وهوای نامه لنکرانی چیز دیگری بود: «همه ما موظفیم هم‌صدا و هم‌گام در برابر فتنه‌آفرینی فتنه‌گران و انحراف منحرفان ‌قیام کنیم و نگذاریم این انقلاب به‌خلاف وصیت امام رضوان اللّه تعالی علیه ‌به دست نااهلان و نامردمان بیفتد.»
 
زاکانی که پیش از این اعلام کرده بود حاضر است در صورت تائید صلاحیت به نفع جلیلی کناره گیری کند شب گذشته پس از بیانیه لنکرانی انصراف پیش از اعلام رسمی شورای نگهبان را سیاسی بازی دانست و گفت: در عمرم سیاست بازی نکرده ام و این اقدام را خلاف صداقت نسبت به مردم و انقلاب می دانم .
 امروز نتیجه احراز صلاحیت ها مشخص می شود. وزارت کشور دو روز فرصت دارد نتایج را اعلام کند. شاید اعلام نتایج در شکستن روزهای سرد انتخابات موثر باشد. طی روزهای گذشته فضای انتخابات در اوج حیرت و بهت بوده است. ستادهای انتخاباتی بی رونق. کاندیداها بی میل به نشست های رسانه ای و دانشجوئی. رسانه ها بی خبر. سوال های تکراری خبرنگاران و پاسخ های بدون انگیزه کاندیداها. تحلیل ها تکراری. وعده های ائتلاف در حال گسست.
 
همه در انتظار نظر شورای نگهبان. چی کسی تائید می شود؟ هیچ کس اطمینان ندارد. بسیاری از کاندیداهایی که این روزها در معرض عدم احراز صلاحیت قرار گرفتند با سرو صدا و شور و هیجان به صحنه آمده بودند. اما اخباری که از شورای نگهبان می رسید بوی دلهره داشت. چه کسانی می مانند؟ چه کسانی باید انصراف دهند؟ چه کسانی باید بالاجبار به نفع دیگری کنار بکشند؟ اما در این میان خبر ردصلاحیت هاشمی نیز بیشتر فضای رسانه ای را در سکوت برد. آمدن هاشمی بهت ایجاد کرد. رفتنش هم نیز. ردصلاحیت هاشمی هم ماجرای خودش را دارد. برخی معتقدند که برای دوری از خواب آشفته نباید کنار شتر خوابید.
 
این روزهای انتخابات تاریخی است. هیچ دوره ای از انتخابات روزهائی چنین سرد و بی رونق را بچشم ندیده است. همه در حیرت اند. انتخابات این دوره حماسه می شود؟ حماسه ساز چه کسی است؟ تا ساعاتی دیگر شاید فضای انتخابات جان دوباره بگیرد و ستادها فعال شوند.
 
روغن ریخته نذر جلیلی
یکی دو روز گذشته ایام انصراف ها بوده است. هر کس از ردصلاحیت خود اطمینان حاصل کرد انصراف داد و یا به نفع دیگری کنار کشید. مهمان پرست انصراف داد. ابوترابی با نامه جمعی از نمایندگان، انتخابات را رها کرد. داوود احمدی نژاد به نفع جلیلی کناره گرفت و آخرین حلقه انصراف به نام لنکرانی خورد که به نفع سعید جلیلی بیرون رفت.
 
انصراف لنکرانی به نفع جلیلی در حالی است که آخرین خبرها از ردصلاحیت قطعی لنکرانی حکایت داشت. پیشتر سخنگوی پایداری در نشست صبح روز گذشته اش اعلام کرده بود که توان اجرائی جلیلی را تضمین نمی کنیم. چند روز قبل تر نیز عضو برجسته پایداری و از نزدیکان آیت الله مصباح گفته بود که اگر جلیلی عقل داشت به نفع لنکرانی کناره می گرفت و یا نمی آمد.
 
با این حال شب گذشته لنکرانی بعد از اینکه متوجه ردصلاحیت خود شد به نفع جلیلی کناره گیری کرد. آیت الله مصباح پیش از این گفته بود که در آسمان و زمین بهتر از لنکرانی نیافته و او اصلح است. لنکرانی پیشتر نیز در مصاحبه با خبرنگاران گفته بود که هیچ گاه به نفع جلیلی کناره گیری نمی کنم. آقا تهرانی نیز گفته تا انتها با لنکرانی خواهیم بود، حسینیان نیز با صراحت بیشتری هم نیز گفته بود.
 
پیش از این بخشی از بدنه جبهه پایداری از جمله هفته نامه ۹ دی و پایداری برخی مناطق از جمله اصفهان فعالیت انتخاباتی خود را با نامزدی جلیلی رقم زدند.
 
اعضای جبهه پایداری پیشتر خود را مکلف به انجام تکلیف شرعی می دانستند و باهرگونه وحدت و اجماعی مخالفت می کردند. آیت الله مصباح نیز تاکید کردند با کاندیدای اصلح خواهیم آمد حتی اگر شکست بخوریم. با این حال روز گذشته لنکرانی طی بیانیه ای ضمن انتقاد از کسانی که مدام از تکلیف گرائی دم می زنند و بی اعتنا به مصالح هستند نوشت: موسم کنونی‌، موسم لجاجت‌، تصمیم‌گیری‌های فردی‌، بی‌توجهی به مصالح کشور و بی‌اعتنایی به وظیفه همگانی در دفاع از این نظام مقدس نیست‌، ولو این اهمال‌ها به‌خیال عمل به تکلیف و با پوشش ادای دین به وطن باشد.
 
اعضای جبهه پایداری پیشتر هرگونه کناره گیری با هدف اتحاد اصولگرایان برای مقابله با هاشمی را رد می کردند. اما حال وهوای نامه لنکرانی چیز دیگری بود: «همه ما موظفیم هم‌صدا و هم‌گام در برابر فتنه‌آفرینی فتنه‌گران و انحراف منحرفان ‌قیام کنیم و نگذاریم این انقلاب به‌خلاف وصیت امام رضوان اللّه تعالی علیه ‌به دست نااهلان و نامردمان بیفتد.»
 
زاکانی که پیش از این اعلام کرده بود حاضر است در صورت تائید صلاحیت به نفع جلیلی کناره گیری کند شب گذشته پس از بیانیه لنکرانی انصراف پیش از اعلام رسمی شورای نگهبان را سیاسی بازی دانست و گفت: در عمرم سیاست بازی نکرده ام و این اقدام را خلاف صداقت نسبت به مردم و انقلاب می دانم .
/الف/

ادامه خبر...


سردار! از همین راه كه آمدید برگردید

29 اردیبهشت 1392, 07:42

سردار! از همین راه كه آمدید برگردید

به گزارش گروه فضای مجازی ایرنا، این مطلب بخشی از یادداشتی با عنوان «سرداری سرِ بازی سُرسُره بازی...» است كه در شماره روز(شنبه) روزنامه ایران منتشر شده است.
متن كامل این یادداشت به شرح زیر است:
سردار احمدی مقدم با بیان اینكه «اعضای فرقه انحرافی جدید مدعی هستند كه حكمشان را از امام زمان می‌گیرند»، گفت: «آنها هشت سال در كشور حرف زدند اما معلوم نیست ولی آن‌ها چه كسی است.» وی افزود: «كسی كه به غیر از ولایت فقیه، تمسكی به اسلام داشته باشد، سلفی‌گری را در پیش گرفته و خونش مباح است.»
اظهارات فرمانده ناجا سردار احمدی مقدم بار دیگر حقانیت بیانات رهبر كبیر و فقید انقلاب حضرت امام خمینی(ره) در طرح بحث ممنوعیت ورود نظامیان به سیاست را نشان داد و تایید كرد كه عدم ورود آن‌ها به سیاست بیش از همه برای خود آن‌ها سودبخش و مفید خواهد بود. فلسفه عدم ورود نظامیان به سیاست این است كه جایگاهی كه یك نظامی دارد، دفاع از تمامیت ارضی و امنیت كشور است.
پایبندی به این ایده باعث می‌شود كه یك نظامی حتی فراتر از حاكمیت سیاسی خود را مدافع ارزش‌هایی بداند كه قوام حاكمیت جمهوری اسلامی بر مرزهای ایران بر آن‌ها استوار است. شایسته چنین موقعیتی این است كه یك نظامی به حسب خطیر بودن جایگاهش هیچگاه وارد تنازعات سیاسی و جانبداری‌ها نبوده و از «امر سیاسی كلی» كه متوجه كشور است دفاع نماید. در طول چند سال گذشته تقریباً تمامی كسانی كه به نحوی از احمدی‌نژاد دلخور بوده‌اند ناخواسته به دامی افتادند كه بیش از احمدی‌نژاد ساحت اخلاقی كشور را به خطر می‌اندازد و حاشا كه همین افراد مدعی هستند در دوره احمدی‌نژاد اخلاق عمومی افت كرده است.
سوالی كه متوجه این افراد است این است كه چرا بر فرض وجود تمام اشكالاتی كه به دكتر احمدی‌نژاد وارد باشد، از حیطه ادبیات لازم برای مواجهه با دولت به عنوان كلان‌ترین مجری امر سیاسی كشور خارج شدند و ادبیاتی را به كار می‌گیرند كه شائبه تزلزل اخلاقی منتقدان سیاسی در كشور را به وجود می‌آورد؟ آیا فقط رئیس‌جمهور را می‌توان از جهت اخلاق مورد مواخذه قرار داد؟
حداقل از مجموعه رفتار احمدی‌نژاد این استنباط می‌شود كه رفتار و گفتار وی در چارچوب قانون معنادار است و ایشان به عنوان كسی كه به پایبندی به قانون قسم یاد كرده‌اند تلاش دارند كه ظاهراً یا باطناً كاری نكنند كه نص قانون زیرپا گذاشته شود. كافی است كه به نامه نگاری دكتر احمدی‌نژاد به رئیس قوه قضائیه توجه كنید. رئیس‌جمهور غیر معمم ایران كه هیچ ادعایی در مورد تحصیلات حوزوی و فقهی مرتبط با امر قضا ندارند نامه‌ای به ایشان نوشته كه طبق قانون هیچ توهین و محل افترا نسبت به آن جناب وجود نداشت اما جواب ایشان به عنوان رئیس امر قضا شاید حداقل از سوی شماری مورد انتظار نبود.
مورد دوم مربوط به روزهای ثبت نام است، حداقل به ظاهر استدلال احمدی‌نژاد هیچ ایرادی وارد نیست (همان طوری كه حقوقدانان نیز تایید می‌كنند) و اگر ایرادی هست متوجه مسائل دیگری است كه باید به آن‌ها توجه شود نه آستین احمدی‌نژاد.
در مورد اظهارات سردار احمدی مقدم نیز این مسائل خود به خود مطرح است كه به طرح آن‌ها خواهیم پرداخت. ایشان در چه جایگاهی هستند كه حكم مهدورالدمی یك یا گروهی از شهروندان را صادر می‌كنند؟ آیا فراموش كرده‌اند علمایی هستند كه برای داشتن صلاحیت مطرح نمودن چنین مباحثی، سالها دروس متفاوت را خوانده و به درجاتی از تحصیلات مذهبی می‌رسند كه نسبت صلاحیت آن‌ها به زدن چنین حرفهایی در مقایسه با سردار محترم قابل مقایسه با نسبت استاد با طفل نوپا هم نیست؟
جناب سردار احمدی مقدم این روزها همه اظهار می‌كنند سرباز ولایت‌اند، سرباز ولایت دو نوع است سرباز خودسر آتش به اختیار و سرباز گوش به فرمان! این عادت ناپسند سربازان آتش به اختیاری است كه حرف ولایت فقیه را خودشان تفسیر می‌كنند، خودشان پیگیری می‌كنند، مفسر، قاضی و عامل حكم ولایت می‌شوند.
نخیر سردار محترم! برفرض این كه جریان انحرافی هم وجود داشته باشد این وظیفه قوه قضاییه است كه مسأله را پیگیری كند و با حفظ شأن تمام ضابطین محترم این نهاد، باید گفت شما در نهایت سرپرست و مسئول این ضابطین هستید! این حرفهایی كه از جنس سیاسی‏بازی هستند نه تنها اخلاق جامعه را فاسد می‌كند بلكه صلاحیت یك سردار مسلمان را نیز خدشه‌دار می‌كند. آیا جنابعالی متوجه نیستید با این حرف‌هایی كه می‌زنید عملاً حكم قتل را صادر كرده اید؟ آیا برای چنین حكمی به تنهایی اقدام كرده‌اید یا از مراجع دیگری غیر از رهبری عزیز و فرزانه انقلاب كسب تكلیف كرده و صاحب اجازه‌اید؟ آیا حاضرید به همین اتهام شما در یك دادگاه صالحه رسیدگی شود؟ آیا اگر ضابط قضایی یك كشور و یك منطقه خودش عامل مخل امنیت شود، دیگر پایداری و امن و امنیتی در آن كشور وجود خواهد داشت؟ و آیا...؟ این چه فتنه‌ای است كه به جان شما و سایرین افتاده است؟ كسانی كه شما امروز آن‌ها را متهم می‌كنید به انحرافی بودن، كسانی هستند كه بارها به ولایت فقیه ایمان خود را اثبات كرده‌اند و البته و صدالبته قربانی تحجر و قشری‌گری كسانی هستند كه حتی ممكن است برخی در محافلی با آن‌ها سر و سرهایی نیز داشته باشند. آیا حاضرید با همین توان و قدرت كه فریادتان را بر سر انحراف می‌كشید كمی به جملات خود فكر كنید و ببینید گوشه قبای دوستانی كه شما احتمالاً به امید آن‌ها چنین حرف‌هایی را می‌زنید، ممكن است لای در‌ گیر كند یا هم‌اكنون‌گیر كرده باشد؟ جریان انحرافی (به زعم شما) خیلی هنر كنند می‌گویند باید فرمانبردار و تابع انسان كامل (امام زمان) و نایبش بود، اما در همین زمان هستند كسانی كه می‌گویند ولی فقیه معذور است و ما حرف‌هایش را تفسیر می‌كنیم! از كجا معلوم ولایت فقیه معذور نباشد تا با شما برخورد كند؟ آیا علم كردن كسی كه آنقدر بصیرت نداشت تا فلسفه درس دادن امام را در دوران طاغوت تحمل كند در كنار ولی فقیه، نمی‌تواند اهداف و نیات شوم توطئه را متصور باشد؟ شما از همین راه كه آمدید برگردید. این توصیه مشفقانه است.

ادامه خبر...


تدارک جدید تندروها برای هاشمی

28 اردیبهشت 1392, 04:12

تدارک جدید تندروها برای هاشمی

صادق زیباکلام*
 

هیچ کس حدس نزده بود که آمدن «حاج آقا» چنین موج حیرت‌انگیزی از شور و شعف در سطح کشور به وجود آورد. دیگران را نمی‌دانم، اما به مخیله خود من هم خطور نکرده بود که اگر ایشان بیایند یک چنین بهمنی به راه می‌افتد. غایت تصور و فکر و خیال من این بود که اگر ایشان بیایند، آمدنشان چه تاثیری روی اردوگاه جناح راست خواهد گذاشت و مطالبی از این دست. اما واقعیت آن است که موج شور و نشاطی که از زمان ثبت‌نام آقای هاشمی به راه افتاده انصافا غیرقابل پیش‌بینی بود. فردای روز ثبت‌نام بنده در دانشگاه بابلسر با جناب دکتر حسین اله‌کرم مناظره داشتم و روز بعدش هم در دانشگاه علوم پزشکی ساری بودم.
 در هر دو دانشگاه به چشم خودم شور و اشتیاق را در بسیاری از دانشجویان مشاهده کردم. سه‌شنبه که به تهران بازگشتم همین وضعیت را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شاهدش بودم. یکی از جالب‌ترین نکاتی که بعد از ثبت‌نام ایشان متوجه شده‌ام، شمار بسیاری از رای‌دهندگانی است که می‌گویند بنا نداشتند که در انتخابات دیگر شرکت داشته باشند اما آمدن آقای هاشمی آنان را دچار تردید زیادی کرده و یک احساس امید مجدد در دلشان به وجود آمده و دارند خیلی جدی فکر می‌کنند که در انتخابات شرکت کرده و به ایشان رای بدهند.
 دقایقی بعد از ثبت‌نام ایشان صدها پیامک تبریک به مناسبت ثبت‌نامشان دریافت کردم، درست مثل نوروز. خیلی از پیام‌دهندگان را اساسا نمی‌شناختم. بعد از گذشت هفت روز همچنان دارم پیام‌های تبریک دریافت می‌نمایم. شمار دیگری به من تلفن زده و شفاها آمدن ایشان را تبریک می‌گویند. خیلی‌ها با خنده و شادمانی می‌گویند «دکتر عاقبت کار خودتو کردی. آنقدر گفتی و نوشتی تا حاج آقا را کشاندی وسط» یکی از دانشجویانم روز سه‌شنبه به دیدنم آمده بود و می‌گفت «بچه‌های جنبش دانشجویی خیلی جدی بعد از ثبت‌نام حاج آقا و با اینکه خیلی هم دل خوشی از آزادیخواهی ایشان ندارند اما دو مرتبه بعد از چهار سال به تحرک افتاده‌اند و در خوابگاه‌ها خیلی جدی دارند میان خودشان بحث می‌کنند که چه مطالباتی از ایشان بخواهند و می‌خواهند با ایشان همکاری نمایند.» او آمده بود با من مشورت نماید.
 از همه جالب‌تر نزدیک به یک دوجین پیامکی است که برایم آمده و صاحبان آنها را هم اصلا نمی‌شناسم. یکی نوشته که در کجای شیراز و در یک پاساژ دو دهنه مغازه دارد و مایل است آن را در اختیار ستاد آقای هاشمی قرار دهد. دومی نوشته که چند تن از دبیران و فرهنگیان بازنشسته سنندج هستند و می‌خواهند به ستاد آقای هاشمی کمک کنند. یکی از معمرین صنف قصاب و توزیع‌کننده‌های گوشت تهران که با من آشنایی دارد تلفن زده بود که اتحادیه آنها می‌خواهد به ستاد آقای هاشمی کمک کند. از رشت، اصفهان و چند جای دیگر هم مشابه چنین پیامک‌هایی آمده بود. جمعیت فارغ‌التحصیلان کرمانشاهی گروه دیگری بودند که پیامک زده‌اند و گفته‌اند می‌خواهند به ایشان کمک کنند. بی‌اختیار وقتی اینها را می‌بینم بغض گلویم را می‌گیرد که اینقدر خودجوش این همه اقشار و لایه‌های مختلف به هیجان آمده و می‌خواهند به این پیرمرد 79 ساله کمک کنند.
 حاجت به گفتن نیست که بخشی از این شور و نشاط نه به واسطه هاشمی که به دلیل برخی عملکردها که ظرف هشت سال گذشته در میان اقشار و لایه‌های مختلف به وجود آمده است. بعید به نظر می‌رسد که همه اصولگرایان هم متوجه این سیل و این امواج شده باشند. بعید به نظر می‌رسد که آنها هم این واکنش را ندیده باشند. نه آنها هم اتفاقا از این موج شور و نشاط و هیجانی که ثبت‌نام هاشمی به پا کرده کمی غافلگیر شده‌اند، منتها به جای اینکه از این امر شور و هیجان استقبال کنند، از حالا به این فکر افتاده‌اند که چطور او را تخریب کنند. برخی از نامزدهای اصولگرا از روز شنبه همه فکر و ذکرشان شده تخریب آقای هاشمی.
به جای آنکه راجع به خودشان و برنامه‌شان برای مردم صحبت کنند، یکسره هاشمی را به باد انتقاد گرفته‌اند. یک روزنامه اصولگرای دیگر مرز را به یک سطح جدید ارتقا داده. جمعی دیگر دارند مطرح می‌کنند که ایشان اساسا رد صلاحیت شود. جای تاسف است که به جای اینکه منتقدان ایشان ذره‌ای تامل کنند که چرا این همه از ثبت‌نام ایشان شور و نشاط در جامعه به وجود آمده، امید و خوشبینی به آینده به وجود آمده، رفته‌اند به فکر اینکه اساسا چطور ایشان را بزنند.

*استاد دانشگاه

ادامه خبر...


ناپایداری در جبهه پایداری؟

27 اردیبهشت 1392, 01:57

ناپایداری در جبهه پایداری؟

«برای «جبهه»‌ای که قرار بود پایدار بماند، این تزلزل‌ها چندان خوشایند نیست. آن هم در عمر کوتاه دو ساله. نخستین شبهه انشعاب آنها چندماه پیش رخ داد و حالا هم در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری اگر چه اعلام شده است که کامران باقری‌لنکرانی گزینه نهایی جبهه پایداری است اما نمی‌توان کتمان کرد که همچنان بخشی از اعضای این جبهه هوادار سعید جلیلی‌اند. شاید با پایان‌یافتن دولت دهم عمر جبهه‌ای هم که مبنای گفتمانی‌اش را حماسه «سوم تیر» قرار داده بود به پایان خود نزدیک می‌شود.»
شرق با ذکر این مقدمه ادامه داد: «در آستانه انتخابات مجلس نهم اصولگرایان به دنبال اتحاد بودند تا جایی که اسفند 90 آیت‌الله مهدوی‌کنی رییس مجلس خبرگان با بیان اینکه «چند روز تا انتخابات باقی مانده و بهتر است مومنین دور هم جمع شوند»، گفت: «اختلاف سلیقه در مقام تصمیم‌گیری در مجلس خوب است اما اگر اصولگرایان بخواهند در آستانه انتخابات اختلاف داشته باشند، مردم انقلابی دچار تزلزل می‌شوند.»
حرف‌های مهدوی‌کنی به جمعی از اصولگرایان نزدیک به دولت بازمی‌گشت که ارادت ویژه‌ای به آیت‌الله مصباح دارند. مهدوی‌کنی از وحدت سخن می‌گفت در حالی که آیت‌الله مصباح بارها وحدت بین اصولگرایان را غیرممکن خوانده بود. همان زمان مهدوی‌کنی گفت: «در مشهد بودم که یک نوجوانی از من پرسید شما جبهه پایداری را قبول دارید یا نه، گفتم بله قبول دارم. آن جوان از من پرسید پس چرا وحدت نمی‌کنید؟ من هم پاسخ دادم چون آنها ما را قبول ندارند.» مهدوی‌کنی همچنین گفته بود: «جبهه پایداری چون نمی‌خواست نام برخی در فهرست باشد، وارد وحدت اصولگرایان نشد.»
همان زمان آیت‌الله مهدوی‌کنی و آیت‌الله یزدی همه را دعوت به رای دادن به فهرست جبهه متحد اصولگرایان کردند اما سایت اصلی جبهه پایداری به این بیانیه واکنش نشان داد و از آزادی و عدم احتیاج مردم به قیم در انتخابات و عدم رای دادن کورکورانه و الزام به فهرست‌ها سخن گفت.
پایداری‌ها و سهم‌خواهی از اصولگرایان
جمعی از حامیان احمدی‌نژاد تابستان 90 دور هم جمع شدند و تشکلی با عنوان «جبهه پایداری انقلاب اسلامی» تشکیل دادند. تعمدی هم داشتند که «ما حزب نیستیم.» آنها را «اخراجی‌های دولت» هم می‌نامند چرا که اعضای اصلی‌اش را دولتمردان کنارگذاشته‌شده مانند غلامحسین الهام، صادق محصولی، مسعود میرکاظمی، کامران باقری‌لنکرانی و مهرداد بذرپاش تشکیل می‌دادند.
«کامران لنکرانی» عضو و نامزد این جبهه در انتخابات آتی در این خصوص گفته است: «جبهه پایداری تشکیلش با راهنمایی حضرت آیت‌الله مصباح و مرحوم حضرت آیت‌الله خوشوقت بود و تاکید این دو بزرگوار برای این بود که ما در این زمان جدید و با اقتضائات فعلی، یک حرکت اجتماعی داشته باشیم.» اصرار آنها برای تشکیل این جبهه مرزکشی با دیگر اصولگرایان و به‌ویژه جبهه متحد اصولگرایی بود. پایداری‌ها معتقد بودند اصولگرای واقعی آنها هستند چرا که سایر اصولگرایان به تعبیر لنکرانی رفتار حزبی معقول - با تعریف عقل منفعت‌طلب - داشتند: «یعنی می‌دیدند که کجا، چه کسی بیشترین احتمال رای‌آوری را دارد و به سراغ همان بروند و بگویند کاندیدای ما شما هستید. حالا بیا با هم معامله بکنیم.»
پایداری‌ها اگرچه از اصولگرایی ناب سخن می‌گفتند و اینکه اهل معامله نیستند اما واقعیت حکایت دیگری داشت که خود را در نامه معروف آقاتهرانی، عضو این جبهه به مهدوی‌کنی نشان داد؛ نوشته‌ای که بعدها به نامه سهم‌خواهی مشهور شد. او در این نامه خواستار این بود که تعدادی از اعضای جبهه پایداری در شورای داوری و فهرست نهایی جبهه متحد حضور پیدا کنند. بعدها آقاتهرانی از افشای این نامه اظهار نارضایتی کرد و گفت: «من به اعضای جبهه متحد اصولگرایان هم پیغام دادم اگر قرار باشد نامه‌ها منتشر شود ما هم نامه‌های زیادی در دست داریم.» او در نامه خود خواسته بود که حداقل ۵۰ درصد شورای اجرایی جبهه متحد اصولگرایی یعنی چهار نفر از هشت نفر به جبهه پایداری تعلق گیرد. بعد هم پیشنهاد داده بود که حداقل سه نفر یعنی مهندس صادق محصولی، دکتر کامران باقری‌لنکرانی و دکتر اصغر زارعی در این فهرست قرار گیرند.
نخستین شکاف
نخستین شکاف هنگامی نمودار شد که پایداری‌ها نتوانستند بر سر رسیدن به یک نامزد واحد با دولتیان به توافق برسند. بخشی از بدنه این جبهه که بیشترین نقدها را بر دولت و حلقه نزدیک به احمدی‌نژاد داشتند به تمسک از رهبر معنوی خود مصباح‌یزدی که حالا از منتقدان سرسخت احمدی‌نژاد و مشایی است حاضر به ائتلاف با دولتی‌ها نشدند چرا که این حمایت نیازمند تایید مشایی و امری ‌نشدنی بود. همانجا گفته شد که پایداری دچار انشقاق شد. آنها که بیشتر به مصباح یزدی نزدیک بودند مانند آقاتهرانی، روانبخش، سقای بی‌ریا و حسین جلالی را شاخه قم خواندند و اعضای سابق کابینه دولت و برخی نمایندگان مجلس هشتم که از نیکزاد یا الهام حمایت می‌کردند را شاخه تهران لقب دادند. آنها به دولت نزدیک‌تر بودند. شایعه یا واقعه شکاف در جبهه با خروج غلامحسین الهام از این جبهه و پیوستنش به دولت پررنگ‌تر شد. این خروج و ورود نشانه‌ای بود بر رخدادهایی که درون این جبهه در حال وقوع بود. «یا با ما یا با دولت» شرط ناگفته و ترسیم‌کننده مسیر آینده این جبهه بود.
حسین جلالی، عضو جبهه همان زمان گفت: «الهام به دلیل تمایلی که در همکاری با دولت داشت این‌گونه تشخیص داده شد که از جبهه پایداری برود.» اگرچه الهام همان زمان سعی کرد با اعلام برائت از خود حضورش در جبهه را به نوعی توجیه کند. اینکه اصلا از ابتدا هم با عنوان مشاور حقوقی رییس‌جمهور در ترکیب شورای مرکزی جبهه پایداری قرار گرفته بوده است.
چند روز بعد هم محمد کوثری انصراف خود را از جبهه اعلام کرد. او علت انصرافش را انحراف دولت اعلام کرد و گفت: «ما حامی دولت با شعار 84 بودیم نه دولت دهمی که به دامن جریان انحرافی افتاده است. در واقع بنده چنین برداشتی از جبهه پایداری دارم که این جبهه حامی دولت دهم نیست.»
رسایی و کوچک‌زاده هم کم‌کم از شورای مرکزی جبهه پایداری جدا شدند. گفته شد رسایی به دلیل اینکه مواضع آزادانه و مستقل از جبهه داشته باشد از شورای مرکزی کناره‌گیری کرد. این جداشدن‌ها به‌ویژه زمانی رخ داد که عده‌ای از اعضای این جبهه در مجلس نامه تشکر از ابقای مرتضوی را امضا کرده‌اند. زهره طبیب‌زاده‌ نوری یکی از اعضای آن گفته بود: «برخی از اعضای جبهه پایداری که این نامه را امضا کرد‌ند، خلاف تشکیلات عمل کرده‌اند و این امضا تنها نظر شخصی‌شان بوده است.»
پایداری و تناقض ذاتی
جبهه‌ای که با گفتمان سوم تیر و حمایت از دولت شکل گرفت، در عین حال خود را در تقابل جدی با بخشی از حلقه نزدیک به دولت تعریف می‌کرد. آنها تصور می‌کردند می‌توانند با تشکیل این جبهه جلوی ریزش نیروها را بگیرند و گفتمان اصلی دولت احمدی‌نژاد را در سال 84 حفظ و آن را مشایی‌زدایی کنند. گفتمان احمدی‌نژاد منهای مشایی اما تناقض اصلی جبهه پایداری بود؛ تناقضی که در شکاف‌ها و تزلزل‌های این جبهه کم‌کم خود را نشان داد. تناقض آنجا رخ می‌نماید که نماد اصلی گفتمان مورد ادعا یعنی رییس دولت به هیچ عنوان حاضر به تفکیک خود از مشایی نبود. حالا سوال اینجاست که پس پایداری‌ها مدافع گفتمان «چه» و «که» هستند؟
درواقع پایداری‌ها هیچ‌وقت نتوانستند در تعیین مرز خود با دولتی‌ها به یک اصل مشخص برسند. اعضای پایداری در مسیر نزدیکی و دوری به دولت مدام در رفت‌ و برگشت بودند. با این وصف طبیعی بود که دچار انشعاب شوند و اعضایش در مسیر فهم چرایی شکل‌گیری این جبهه و اهدافش دچار سردرگمی شوند و در نهایت دو مسیر را پیش‌ روی خود ببینند؛ یا مجبور به انصراف شوند یا تکلیف خود را یکسره کرده و به دولت نزدیک شوند.
جبهه پایداری حالا به کامران لنکرانی رسیده‌است. آنها نه با نامزد دولت همراه شدند و نه قائل به حمایت از دیگر نامزدهای اصولگرا هستند. لنکرانی نامزدی است که به شدت از سوی آیت‌الله مصباح هم حمایت می‌شود. مصباح درباره او می‌گوید: «‏بینی‌ و بین‌الله شهادت می‌دهم که روی زمین و زیر این آسمان کسی اصلح از آقای لنکرانی نمی‌شناسم.» این در حالی است که اخیرا شاخه اصفهان این جبهه حمایت خود را از سعید جلیلی اعلام کرده است. اگرچه جبهه پایداری بعدا اعلام کرد که شاخه‌ای در اصفهان ندارد اما «سید علی‌محمد بزرگواری» عضو شاخص جبهه پایداری هم پیش‌تر جلیلی را گزینه مطلوب این جبهه خوانده بود.
«قاسم روانبخش» عضو شورای مرکزی جبهه پایداری اما رای لنکرانی را بیشتر از دیگران عنوان کرده و گفته است با ثبت‌نام جلیلی اتفاق خاصی در جبهه پایداری نمی‌افتد و کاندیدای نخست این جبهه لنکرانی است.
حالا که سعید جلیلی به عنوان گزینه محتمل اصولگرایان مطرح شده است و حداد عادل هم اعلام کرده ممکن است همه نامزدهای اصولگرا به نفع جلیلی کنار بکشند، باید منتظر ماند و دید که آیا جبهه پایداری تا انتها همچنان بر طبل جدایی خود می‌کوبد یا بالاخره با اصولگرایان همراه می‌شود.
شاید جبهه پایداری دوباره مجبور به انشعاب شود و بخشی از لنکرانی و بخشی هم از سعید جلیلی حمایت کنند. حتی اگر «محمد سلیمانی» عضو شاخص آن و وزیر پیشین احمدی‌نژاد گفته باشد که "آقای حداد همه اصولگراها نیست. پایداری کاندیدای مورد حمایت خود را انتخاب کرده و آن باقری‌ لنکرانی است."»

ادامه خبر...


«تعدد بدون تكثر» به جدال گفتمان‌ها بدل شد

24 اردیبهشت 1392, 00:57

«تعدد بدون تكثر» به جدال گفتمان‌ها بدل شد

 

نويسنده : سيد علي محقق

هرچقدر كه در طول ماههاي گذشته تنور انتخابات رياست جمهوري يازدهم سرد و كم رمق و غبارآلود به نظر مي‌رسيد و شهر خالي از بزرگان مي‌نمود، با حضور دقيقه نودي اكبر هاشمي رفسنجاني، سعيد جليلي و اسفنديار رحيم مشايي همه معادلات سياسيون كشور براي رياست جمهوري بعدي برهم خورد تا شرايط براي يك رقابت داغ گفتماني فراهم شود.
تا همين چند روز پيش تعدد كم سابقه و بي دليل كانديداهاي نيمه شاخص و بدون عقبه، مشخصه بارز و متمايز انتخابات يازدهم به شمار مي‌رفت. عليرغم تعدد گزينه‌هاي روي ميز، در و تخته گفتمان‌هاي اصلي سپهر سياست كشور و چهره‌هاي به ميدان آمده به هيچ ترتيبي با هم جور در نمي‌آمد. آدم‌هاي متعددي از اردوگاه اصولگرايي وارد عرصه رقابت شده بودند كه چندان تمايزي با هم نداشتند. همزمان ترديدها و « نمي‌آيم»‌هاي نمايندگان اصلي گفتمان‌هاي داراي پايگاه اجتماعي در اوج بود و جاي خالي آنها در اين رقابت به چشم مي‌آمد. «تعدد بدون تكثر» گزينه‌هاي پيش روي مردم، مي‌توانست انتخابات دوره يازدهم رياست جمهوري را به چيزي شبيه انتخابات كم رونق و يكسويه سال 1372 براي رياست جمهوري ششم مبدل كند. اما از ميانه دهه 70 به اين سو، انگار كه قرار نيست انتخابات رياست جمهوري در ايران از تب و تاب بيفتد و به عرصه تقابل داغ جريان‌ها و گفتمان‌هاي سياسي درون حاكميت بدل نشود. كما اينكه در اين دوره هم همان نيم ساعت پاياني مانده به جمع شدن بساط نام نويسي نامزدها كافي بود تا ورق برگردد و شرايط براي مردم و جريانات سياسي كشور به گونه اي ديگر رقم بخورد. غروب روز 21 ارديبهشت، جليلي از پيش، هاشمي از چپ و مشايي دست در دست احمدي نژاد از راست وارد ستاد انتخابات وزارت كشور شدند تا هم محاسبات بسياري از كانديداها و جبهه‌ها و ائتلاف‌ها برهم بريزد و هم وزن اجتماعي گفتمان‌هاي اصلي سياست ايراني در معرض محكي جدي قرار بگيرد.
فرض قريب به صحت اين است كه تمامي گفتمان‌هاي سياسي كنوني، برآمده از دو جريان چپ و راست سال‌هاي دور كشور هستند. با اين فرض مي‌توان دوم خرداد سال 1376 را مبداء زايش گفتمان‌هاي جديد منشعب از چپ و راست قديم دانست و با كمي اغماض نسبت‌هايي تقويمي و انتخاباتي براي اكثر ديدگاههاي سياسي موجود پيدا كرد. همانقدر كه جريان اصلاح طلبي برآمده از ائتلاف چپ سنتي و راست كارگزاراني را مي‌توان «گفتمان دوم خرداد» نام نهاد، مي‌توان جريان اصولگرايي سنتي متاثر از جامعه روحانيت مبارز را «گفتمان راست سنتي پيش از 76» دانست، بخش راديكال و تقريبا جوان جريان اصولگرايي را «گفتمان سوم تير» ناميد و با در نظر گرفتن مبدا تاريخي شكاف و دو دستگي جريان سوم تير در روزهاي بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم طيف حامي دولت دهم را «گفتمان پس از 22 خرداد88 » لقب داد.
نگاهي به اين دسته بندي گفتماني و چهره‌هاي شاخصي كه به ويژه در روز پاياني نام نويسي به ميدان آمده اند، نشان مي‌دهد كه - اگر فيلتر شوراي نگهبان همه را غافلگير نكند- انتخابات 24 خرداد به يقين به آوردگاهي جدي و غير قابل پيش بيني براي گفتمان‌هاي كشور- از پيش از خرداد 76 تا پس از خرداد 88 - مبدل خواهد شد.
در همه 16 سال گذشته هاشمي رفسنجاني هيچ گاه تمام و كمال به اردوگاه جريان اصلاحات نغلتيد و همواره در نقطه تماس چپ و راست قديم و حدفاصل گفتمان اصولگرايي محافظه كارانه و گفتمان دوم خرداد، جايگاه خود را حفظ كرد. او اما اين روزها چه بخواهد و چه نخواهد بيش از هرچيز «گفتمان دوم خرداد» را نمايندگي مي‌كند و قرار است حداكثر آرا را هم از سبد راي و پايگاه اجتماعي قوي اين جريان برداشت كند. اين تحول اقتضايي درحالي صورت گرفته كه اصلاح طلبان در اوج شكوه سياسي خود شمشير را براي هاشمي از رو بسته بودند و هشت سال پيش هم در انتخابات 84 هاشميِ متحول شده را باور نكردند و با به ميدان آوردن معين، كروبي و مهرعليزاده كار را بر او و بر خود چنان سخت كردند. حوادث 4 سال اخير و تاييد‌هاي متقابلي كه اين روزها او و سيد محمدخاتمي از هم مي‌گيرند نشان داده كه اين بار اوضاع فرق كرده است و هردو طرف، تمام و كمال واگذاري نمايندگي گفتمان اصلاحات به او را پذيرفته اند و پيروزي خود و بهروزي كشور را در گرو اين نزديكي مي‌دانند.
فضاي سياسي كشور از آغازين سال‌هاي دهه شصت تاكنون همواره يك پاي ثابت بدون فراز و فرود به نام سابق «راست سنتي» و اصولگرايان سنتي كنوني داشته است. اين جريان پيش از هرچيز وامدار جامعه روحانيت مبارز بوده و مشخصا گفتمان جامعتين را نمايندگي مي‌كند. راست سنتي در عرصه مبارزات سياسي همه سه دهه گذشته هميشه بدون فراز و نشيب و تغيير محسوسي حضور داشته و از قضا هيچ گاه نه برنده محض و نه بازنده محض بوده است. آنها نه در زماني كه پشت سر هاشمي رئيس جمهور يكه تازي مي‌كردند، برنده محض و فارغ البال بودند، نه زماني كه در خرداد 76 رقابت را به رقيب سنتي خود، باخته بودند در قامت يك بازنده به پاركينگ رفتند و نه زماني كه با پيش انداختن احمدي نژاد در سوم تير پيش آمدند، مزه پيروزي محض را چشيدند. اين گفتمان اكنون هم اوضاعي شبيه به همه سه دهه گذشته خود دارد. اگرچه ولايتي را به خود نزديك مي‌دانند اما آراي مردم را به اين گزينه اصلي نزديك نمي‌بينند. آنها كه تا صبح روز شنبه بين ولايتي و قاليباف و حدادعادل مردد مانده بودند، اكنون و با آمدن جليلي و محاسبات روي صحنه و مذاكرات پشت پرده بيش از هر زماني بلاتكليفند و باز هم «كاسه چه كنم» در دست دارند. آنها اين بار هم مي‌دانند كه در انتخابات آتي مزه محض پيروزي را نخواهند چشيد، هرچند بازنده محض هم نخواهند بود.
ثبت نام ناگهاني سعيد جليلي را بايد تاثيرگذار ترين حضور چهره‌ها بر آرايش سياسي كشور در روزهاي پيش رو دانست. جليلي با توجه به مقبوليتي كه در بين مقام‌هاي ارشد نظام كسب كرده، به طور بالقوه گزينه اي جدي براي گفتمان سوم تير و حتي اصولگرايان سنتي به نظر مي‌آمد. اما در ماههاي گذشته هيچ گاه نه خود در عرصه عمومي رغبتي به ايفاي اين نقش نشان مي‌داد و نه كسي احتمال «آمدن» او را جدي مي‌گرفت. بزرگان دو گفتمان اصلي اصولگرايي هم چندان علاقه اي از خود براي آمدنش بروز نمي‌دادند. جليلي اما به شيوه اي مسبوق به سابقه پا به عرصه رقابت گذاشت. او همان طوري آمد كه هشت سال پيش محمود احمدي نژاد آمده بود؛ بدون در دست داشتن پرچم حزب و جريان و جبهه و شورايي. او حتي دعوت نيمه رسمي پدر معنوي گفتمان سوم تير و جبهه پايداري يعني مصباح يزدي را هم جواب نداد، اما در دقيقه نود‌ مستقل و تنها و بدون هياتي بلندپايه از همراهان، سوار بر پرايد سفيدش، پا به ستاد انتخابات كشور گذاشت. روز شنبه خبر ثبت نام جليلي در هياهوي حضور هاشمي و مشايي گم شد، اما آمدنش از صبح روز بعد هياهويي برپا كرد و اردوگاه بزرگ اصولگرايان را به هم ريخت. ماجرا چنان جدي شده است كه دو عضو ائتلاف پيشرفت (اصولگرايان سنتي) يعني حدادعادل و ولايتي از احتمال کناره‌گيري به نفع او خبر دادند.
باقري لنكراني گزينه رسمي جبهه پايداري و زاكاني ديگر سوم تيري انتخابات هم تلويحا از يكي بودن كانديداي گفتمان خود سخن گفته اند. به عبارت بهتر به غير از قاليباف همه گزينه‌هاي اصلي و زبانزد دو گفتمان اصلي اصولگرايي منتظر دستوري از بالا هستند تا در صورت لزوم يكي شوند و به نفع جليلي كنار بروند. اگر چنين اتفاقي بيفتد و تيغ تيز رد صلاحيت هم گريبان رقباي آنان را نگيرد، وزن ائتلافي دو گفتمان اصولگرايي در يك رقابت برابر با حريفان، يك جا محك خواهد خورد.
مجهول ترين گزينه معادله انتخابات پيش رو اما سرنوشت اسفنديار مشايي است. مشايي هرچند تا غروب شنبه نام نويسي نكرد، اما در همه سال‌هاي اخير همگان او را كانديداي قطعي جريان دولت و گفتمان پس از 22 خرداد براي انتخابات رياست جمهوري يازدهم مي‌دانستند. از اين رو ديرآمدن او نه از جنس ترديدهاي هاشمي كه از جنس تبليغ‌هاي احمدي نژادي بود. مشايي در حالي دست در دست مجري انتخابات 24خرداد نام نويسي كرد كه بيش از ديگر گزينه‌هاي مطرح اين روزها تيغ تيز رد صلاحيت را به نام خود نزديك مي‌بيند. او گفتماني را نمايندگي مي‌كند كه به مدد يارانه‌هاي نقدي چشم به آراي طبقه ضعيف جامعه دارد و به پشتوانه اظهارات و نظريه پردازي‌هاي جنجالي اش نيم نگاهي هم به سبد آراي خاموش و مردد و طيف‌هايي از اصلاح طلبان، تجديدنظرطلبان و ملي گرايان دارد. فرصت تبليغاتي در اختيار دولت و اصرار بر فعاليت‌هاي شبهه دار انتخاباتي به بهانه سفرهاي استاني هم فضا را براي اين چهره جنجالي متفاوت از كانديداهاي 11دوره انتخابات در ايران كرده است. مشايي و احمدي نژاد با اعتماد به نفسي مثال زدني و سوال برانگيز هم به عبور از فيلتر شوراي نگهبان مطمئنند وهم از مشاركت 50 ميليوني مردم( بيش از آمار شركت كنندگان) و آراي حداكثري خود سخن مي‌گويند. رقبا اما به هيچكدام از آنچه كه حول و حوش كانديداي دولت مي‌گذرد خوش بين نيستند و ادعاهاي آنها را باور ندارند. آنها هم آراي او را ناچيز مي‌دانند و هم ادعاي مشاركت 50 ميليوني مردم را اغراق و ابهام مي‌دانند و هم شانس تاييد صلاحيت او را اندك مي‌شمرند.
با كنار هم قرار دادن آن چه كه گفته شد مي‌توان چنين ارزيابي كرد كه سرانجام «تعدد بدون تكثر» اوليه به جدال گفتمان‌ها بدل شده است و اگر رد صلاحيت‌ها گريبان چهره‌هاي شاخص را نگيرد، انتخابات 24 خرداد امسال چكيده همه وقايع سياسي دهه‌هاي گذشته و كنوني كشور خواهد بود و صندوق‌هاي راي به عرصه اي براي رقابت تمامي گفتمان‌هاي خوديِ برآمده از جمهوري اسلامي مبدل خواهد شد.

ادامه خبر...


سن بالا براي هاشمي بد است براي دوستان ما خوب!

23 اردیبهشت 1392, 23:52

سن بالا براي هاشمي بد است براي دوستان ما خوب!

پس از گذشت حدود ۴۸ ساعت از شوك انتخاباتي ناشي از كانديداتوري آيت‌اله هاشمي رفسنجاني، برخي از رسانه‌هاي اصولگرايان كه مسئوليت حمايت برخي از كانديداهاي اين جناح را بر دوش گرفته و عملا رسالت بي‌طرفي و حرفه‌اي خود (بدليل ارتزاق از بيت المال و اموال عمومي) را كاملا زير پا نهاده‌اند، در گام اول، خط رد صلاحيت رئيس مجمع تشخيص مصلحت را كليد زدند!

درخواست عاجزانه پس از شوك؛ هاشمي را ردصلاحيت كنيد!
اين طيف ازاصولگرايان كه مي‌دانند با توجه به تشتت آراي خود و همچنين جايگاه ويژه آقاي هاشمي‌رفسنجاني در افكار عمومي، شكست‌شان در انتخابات بسيار قوي شده است از امروز و پس از بيرون آمدن اوليه از شوك خبر ساعت ۱۷:۵۰ دقيقه شنبه ۲۱ ارديبهشت! پروژه خبرسازي رد صلاحيت هاشمي را آغاز كرده‌اند. در راس اين رسانه‌ها، يك خبرگزاري معروف اصولگرا كه از كانديداتوري برخي از كانديداهاي اين طيف حمايت مي‌كند (گرچه از بودجه عمومي اداره مي‌شود!) با انتشار برخي مصاحبه‌ها و خبرسازي‌هاي عجيب اولين راه برون رفت از شوك وارده را القاي احتمال رد صلاحيت و فشار بر شوراي نگهبان جهت رد صلاحيت هاشمي‌رفسنجاني را كليد زده است!

براي مثال اين خبرگزاري در حال حاضر خبر اول خود را به تيتر «۷۴۵۶ حقوقدان خطاب به آيت‌اله جنتي: بدون ملاحظه فتنه‌گران و منحرفان را ردصلاحيت كنيد» اختصاص داده و مدعي شده است اسامي اين ۷۴۵۶ حقوقدان در دفتر اين رسانه بي‌طرف! موجود است و حتي اسامي در حال افزايش مي‌باشد! و معلوم هم نيست به چه دليل يك خبرگزاري به محل جمع‌آوري اسامي و امضاء تبديل شده است، جز اينكه ستاد انتخاباتي برخي كانديداها شده باشد!! جالب‌تر اينكه خبر دوم اين خبرگزاري به مصاحبه با يك نماينده مجلس اختصاص يافته كه وي از شوراي نگهبان تلويحا و عاجزانه درخواست نموده هاشمي را به دليل بالا بودن سن رد صلاحيت كند زيرا او به خاطر بالا بودن سنش توانايي اداره كشور را ندارد و ما دغدغه اداره خوب كشور را داريم!!!

اين در حالي است كه اين نماينده مجلس حتي از خود نپرسيده اگر بالا بودن سن براي هاشمي، «گناه و ايراد» محسوب مي‌شود چرا بسياري از مسوولان كشور حتي سن بالاتري از آقاي هاشمي دارند اما توانايي‌شان براي تداوم كار، توسط اين نماينده دلسوز كار كردن براي مردم! زير سئوال قرار نمي‌گيرد!  ضمن اينكه بايد در نظر داشته باشيم هم اكنون طيف‌هاي دلسوز و معتدل و نه قدرت‌طلبان محض در اردوگاه اصولگرايان نيز به شدت پشت سر هاشمي قرار گرفته‌اند تا كشور را از وضعيت بحراني كنوني خارج سازد، اما به نظر مي‌رسد نگراني و دلهره برخي از اصولگرايان قدرت طلب و رسانه‌هاي آنها از كانديداتوري هاشمي به چنان حدي رسيده كه تنها راه برون‌رفت از شكست محتمل و تقريبا حتمي خود را در ردصلاحيت هاشمي ارزيابي نموده‌اند. خصوصا اينكه بخوبي دريافته‌اند پس از 8 سال تخريب وسيع و ناجوانمردانه آقاي هاشمي و خانواده ايشان، اين بار حتي مردم كوچه و بازار نيز كه حاصل مديريت دوستان اين مدعيان را با گوشت و پوست و استخوان خويش و فرزندانشان و در سفره ها و حداقل‌هاي زندگي‌اشان مشاهده كرده‌اند، پشيزي براي توپخانه تخريبي‌اشان عليه هاشمي ارزش قائل نبوده و 24 خرداد با خلق حماسه ثابت خواهند كرد ديگر دوران فريب و تخريب و ... به سرآمده خصوصا اينكه اين بار حتي طبق متدين و دلسوزان جامعه هم كه متوجه شده‌اند رهبر انقلاب با آمدن هاشمي مخالفتي نداشته‌اند، يكصدا پشت سر يار ديرين انقلاب، امام و رهبري قرار خواهند گرفت و واقعا حماسه پيش‌رو را با ترفندهاي صد خبرگزاري و هزاران سايت و دهها‌ هزار شبنامه نيز نمي‌توان سد كرد!

و اگر راست مي‌گوييد و واقعا به راي مردم اعتقاد و ايماني داريد چه دلهره‌اي مي‌توانيد داشته باشيد؟ بياييد متمدنانه و در تبليغات رسمي خود از مردم بخواهيد: اي مردم ايران، به يك كانديداي «مسن» راي ندهند! اما حق را در انتخاب نهايي به مردم بدهيد. نه اينكه در رويا و آرزوي حفط قدرت و يا شكست كانديداهاي مدنظرتان، با شگرد رنگ باخته و رسواي تخريب و يا مطرح كردن سن كانديداها و نه مقبوليت، توانايي و محبوبيت آنها در نزد افكار عمومي را ملاك قرار دهيد. و اين را هم بايد بدانيد و هميشه بدانيد كه معمار انقلاب اسلامي جمله‌اي دارند كه همواره خواب شما را برآشفته مي‌سازد: «ميزان راي ملت است»! پس لطفا آب در هاون نكوبيد!

ادامه خبر...


هاشمی و آغاز حیات سیاسی تازه

23 اردیبهشت 1392, 23:21

هاشمی و آغاز حیات سیاسی تازه


ورود رسمی آیت الله هاشمی رفسنجانی به  رقابت های  سیاسی نشان از آغازی
دیگر در حیات سیاسی ایشان و همچنین ایجاد امید تازه در دل مردم ایران
است.آمدن هاشمی معا دلات سیاسی را تغییر داد و ترس عجیبی در دل
اقتدارگرایان انداخته .مخالفان اقای هاشمی هرچه در توان داشتند برای
نیامدن هاشمی تلاش کردند ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند چون اراده
هاشمی در خدمت به مردم محکمتر از این حرفها است و بالاخره هاشمی آمد برای
خلق حماسه سیاسی و اقتصادی .انتخاب شدن هاشمی به عنوان ریاست قوه مجریه
میتواند روند غیر اصولی روبه افزایش گرانی و تورم را متوقف نماید و
باتوجه به توانایی های منحصر به فردی که ایشان در زمینه های مختلف سیاسی
- اقتصادی -فرهنگی و .... را دارند می توانند بصورت تدریجی مشکلات کشور و
ملت را حل نمایند. خلاصه و کوتاه می نویسم زیراهاشمی نیازی به معرفی
ندارد و همه می دانند هاشمی  چه توانایی هایی دارد ولی چیزی که مهم است
شرایط فعلی کشور و وضعیت معیشتی مردم است که می طلبد هاشمی با توانایی
هایش به سروسامان امور بپردازد .باشد که مردم نیز در این راه هاشمی را
حمایت بکنند وفصلی تازه وسرشار از امید در تاریخ معاصر ایران را رقم
بزنند.
علی اکبر رحیم فر

ادامه خبر...


نواهای هنرمندان بی‌پناه موسیقی

23 اردیبهشت 1392, 09:54

نواهای هنرمندان بی‌پناه موسیقی

شعار حمایت مسئولان از موسیقی نواحی بیشتر درحد وعده‌های عمل نشده باقی مانده‌است؛ انتشار یک آلبوم موسیقایی ویژه هر منطقه با پشتیبانی کامل ارشاد، ساخت 9پایگاه در استان‌هایی چون گلستان، سیستان و بلوچستان، خراسان، کرمانشاه و... و رسیدگی به وضعیت معیشتی هنرمندان موسیقی بومی ازجمله این وعده‌ها بود که هرگز سروسامان نگرفت.

تلخ‌ترین بخش وعده‌های تحقق نیافته را باید در رسیدگی به وضعیت هنرمندان موسیقی محلی یافت. مرداد‌ماه سال گذشته حمید شاه‌آبادی در مقام معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد که «حمایت از پیشکسوتان موسیقی مقامی در دستور کار معاونت امور هنری است.»این وعده هم فراموش شد. نمونه این ادعا را می‌توان در وضعیت احمد احمدی دید که از مهم‌ترین خواننده‌های موسیقی مقامی کهگیلویه‌و‌بویراحمد و ممسنی است یا زندگی پروین غلامشاهی هنرمند موسیقی بم در چادر.

دو سال از وعده‌های دست‌اندر‌کاران برای رسیدگی به وضعیت نامناسب احمد احمدی می‌گذرد اما در این مدت نه‌تنها احمدی بر اثر فقر مالی بینایی‌اش را از دست داده بلکه در غفلت مسئولان وضعیت جسمی و معیشتی‌اش نیز نامناسب‌تر از گذشته شده است.

پیش از این موسی بلوچ، نوازنده شناخته‌شده اهل بلوچستان به‌دلیل نداشتن شغل ثابت به مسافرکشی روی آورده بود و حین مسافرکشی جان‌به‌جان‌آفرین تسلیم کرد یا مرحوم ماشاءالله بامری، آوازخوان بلوچ، خنیاگر و پژوهشگر موسیقی بلوچستان با همت شخصی خودش مخارج بیمارستانش را تهیه کرد. حال این روزها خبر از پروین غلامشاهی به گوش می‌رسد که پس از زلزله بم با مشکلات زیادی روبه‌رو شده‌است. این بانوی هنرمند در حال حاضر در یک زمین 60متری زندگی می‌کند که از ابتدایی‌ترین امکانات هم محروم است. فواد توحیدی که از هنرمندان و پژوهشگران موسیقی نواحی کرمان است از هنرمندان خواسته برای زندگی هنرمندی که لالایی ایران زمین را به‌خوبی می‌شناسد کانکس تهیه کنند. او در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا تا به‌حال تقاضایی از مسئولان موسیقی کشور برای یاری رساندن به جهانشاهی انجام شده یا خیر، به ایسنا گفت: چندی پیش، وقتی شرایط این هنرمند را دیدم با رئیس انجمن موسیقی تماس گرفتم و آقای ترابی گفتند که حتما جلسه‌ای تشکیل خواهند داد و اقداماتی صورت می‌گیرد که امیدوارم این اتفاق زودتر رخ دهد.

کمک به هنرمندان موسیقی نواحی که اغلب آنها برای گذراندن زندگی حتی در عروسی‌ها به نوازندگی می‌پردازند روال سختی دارد؛ چرا که این افراد، نه مدرک درجه یک هنری دارند و نه بیمه، این موارد بهانه‌ای است که باعث می‌شود صندوق حمایت از نویسندگان و هنرمندان و مؤسسه هنرمندان پیشکسوت از کمک به این افراد خودداری کنند. هنرمندان موسیقی محلی هنرمندانی هستند که در جشنواره‌های متعدد هنری- چه در داخل و چه در خارج کشور- شرکت کرده‌اند و برای هنر ایران‌زمین افتخار آفریده‌اند. زمانی که مسئولان به موسیقی محلی بی‌توجهی می‌کنند و این توجه تنها در برگزاری نامرتب جشنواره موسیقی محلی است و حتی برگزار‌کنندگان هشتمین جشنواره موسیقی محلی نمی‌توانند تضمین بدهند که انتشار آثار ضبط شده جشنواره تحقق می‌یابد، طبیعی است که نواهای محلی و بومی از بین برود و به‌تدریج هم هنرمندان و هم نواها به‌دست فراموشی سپرده شوند. پیش از اینکه دیر شود احمد احمدی‌ها و پروین غلامشاهی‌های موسیقی نواحی ایران را دریابید.

ادامه خبر...


در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟