مشروح اخبار


به یادعمو سوپری محله ما

4 شهریور 1392, 17:56

به یادعمو سوپری محله ما

وقتی به دکانش وارد می شدی بعید بودکه آنچه تو میخواستی  در دکانش نباشد،ازمیوه وچسب برق تاقرص "آسپرین دو رنگ"،درست چیزی شبیه هایپرمارکت های امروزی.
عموسوپری محله ما باسلیقه بود ومتشخص،باهرکی به زبان خودش سخن میگفت وشوخی میکرد،درمیان همه ساعات شبانه روز،رفتن به مغازه اش شب ها یک صفای دیگر داشت.
اگرقبلا از جلوی مغازه اش یکبار گذر کرده باشی حتما صدای رادیو را از این دکان شنیده ای .
رادیو جلدقهوه ای داشت قدیمی و7موج ،اصل "SONY".بقول مردم آبادی تا آن ور دنیا را میگرفت،همه فرکانس های فارسی زبان دنیا چه این وری ،چه آن طرف آب.
آن سال ها که حال و روز هواشناسی کشور اینقدر خوب وبه روز نبوده او برای کشاورزان  و دامداران پیام آور باران بود وبرکت خداوندی بر سفره های مردمان صادق و زحمت کش آبادی.بگذریم..
اوبرای بخشی از مردم آبادی مشکل گشا بود،اگرچه صندوق بانکی نداشت اما در حد توانش نسیه میداد بدون گرفتن سفته وچک تنها به امید محصول سال آینده.
بقول خودش دفتر حسابی داشت که بیش از200 برگ داشت وکمتر کسی را پیدا میکردی که از او در این دفتر نامی برده نشود.
میگفتند قیمت اجناسش با بقیه فرق میکند ،اما راستش را بخواهی کیفیت اجناسش هم با بقیه خیلی فرق میکرد ،باسلیقه بود در حرفه اش.
برای خرید راهی بهبهان میشد وشیراز وگاهی هم شهرضا(قمشه)واصفهان،او هرگز فراتر از این شهرها نرفته بود ،اما به سبک اصول تجارت اروپا هندوانه را قاچی میفروخت،تا عطش گرمای تابستان جنوب در هر کسی به اندازه پولش فرو کش شود.

alt
عموسوپری محله ما چشم پاک بود وامین،بابچه ها به زبان خودشان حرف میزد.وقتی با بچه هایم به راک میرفتم ،اول بسراغ او میرفتند،یادش بخیر میگفت :"هروقت بچه هایت می آیند تمام محله فارسی صحبت میکنند".
نمیدانم بچه هایم چقدر او را دوست داشتند ،اما همین را میدانم وقتی با مادر بزرگ گچسارانی خود به آبادی رفتیم از من خواستند تا جلوی سوپری توقف کنیم وبقول خودشان عمو سوپری را به مادر بزرگ نشان دهند.
او درب دکانش همیشه باز بود چه در شادی و چه در عزا،اگرچه برخی بر این کار او خرده میگرفتند ،اما وقتی یاد سخنی از علامه طباطبایی افتادم که فرمودند "تمام روزهای سال را کار میکردم بجز عاشورا " دیگر انصاف نبود اگر بخواهیم بر او خرده بگیریم ،در یک کلام کار راه انداز بود ودنبال روزی حلال.
اما حالا روزگاری است که بر درب نقره ای آن دکان همیشه باز،قفلی آهنی ومشکی رنگ آویز شده است وچند روزی است که "شیخ محمدیار اکرمی"همان عمو سوپری محله ما،دفتر حساب وکتابش در این دنیا بسته شده است وسوم وهفت درگذشتش در چند متری همان دکان برگزار شد .

alt

ولی بی شک یاد ونام وخاطراتش با ما وبچه های ما خواهدماند،بقول حسین پناهی:"همه چی از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادش"
خدایاردرخش-سردبیرپایگاه خبری راک نیوز

ادامه خبر...


کمک مردمي به دانشگاه احمدي‌نژاد؟!

4 شهریور 1392, 03:16

کمک مردمي به دانشگاه احمدي‌نژاد؟!

   با گذشت تنها 20 روز از اعلام شماره حساب مردمي يکي از مديران احمدي نژاد مدعي شده، 600 ميليون تومان کمک مردمي براي دانشگاه احمدي‌نژاد واريز شده است.  تداوم يا عدم تداوم حضور احمدي نژاد در عرصه سياسي سوالي بود که همواره ذهن تحليلگران را به خودش مشغول مي‌کرد تا اينکه خبر صدور مجوز تاسيس دانشگاه ايرانيان منتشر شد. دانشگاهي که شوراي عالي انقلاب فرهنگي مجوز تاسيس آن را صادر کرده بود و تاسيس آن قطعي بود.

رئيس دولت دهم حتي در برنامه‌اي که براي خداحافظي و حلاليت طلبي از مردم در شبکه يک تلويزيون پخش شد دانشگاه را قالب اصلي فعاليت‌هاي پژوهشي خود دانست و تاکيد کرد که پول دانشگاه تازه مجوز گرفته «ايرانيان» از آسمان مي‌آيد. او همچنين شماره حسابي را براي دريافت کمک‌هاي مردمي به دانشگاه اعلام کرد که هرکس بنا به خواست و توانمندي‌اش براي تاسيس آن ياري مالي رساند. شماره حسابي که بعدها در خبرگزاري‌ها اعلام شد به نام حميد بقايي و شريک است. وحيد شاکري مديرکل رسانه‌اي نهاد رياست جمهوري در دولت دهم با اشاره به کمک‌هاي مالي مردم به دانشگاه رئيس جمهور پيشين ايران مدعي شده است که بنده دو هفته پيش خبر داشتم که 600 ميليون از سوي مردم به حساب دانشگاه ريخته شده مردم از 100 هزارتومان تا 2 هزارتومان به دانشگاه احمدي نژاد کمک کرده‌اند. به اين ترتيب آمار تازه‌اي از سوي دولت دهمي‌ها بعد از نقل مکان آنها از پاستور منتشر شده که معلوم نيست پايه و اساس آن چيست و بر اساس کدام سند، مديرکل رسانه‌اي نهاد رياست جمهوري مدعي اين رقم کمک‌هاي مردمي شده است.

البته ذکر اين نکته ضروري است که مردم و کارشناسان اقتصادي و سياسي در اين 8 سال گذشته هرگز دل خوشي از آمارهاي دولت دهمي‌ها نداشته اند و همواره شبهاتي درباره آمارهاي اقتصادي و حتي سياسي ارائه شده توسط آنها وجود داشته که خاطره خوبي در ذهن افکارعمومي بر جاي نگذاشته است.

از سوي ديگر در جايي که همه از گراني و تورم مي‌نالند و مردم همه زير بار فشارهاي اقتصادي هستند، معلوم نيست چگونه تا اين حجم کمک‌هاي مردمي به حساب حميد بقايي و شريک واريز مي‌شود.پارسينه،

ادامه خبر...


چگونه متوجه بوی بد دهان خود شویم؟

2 شهریور 1392, 21:32

چگونه متوجه بوی بد دهان خود شویم؟

مشخص‌ترین دلیلی که همه به آن توجه می‌کنیم و برایمان مهم است مربوط به مواقعی است که مهمانی، جلسه و یا قرار ملاقات مهمی داریم. در اینگونه مواقع تنفس بدبو تاثیر بسیار نامطلوبی در روابط و حتی موقعیت اجتماعی و شغلی ما خواهد داشت. ممکن است بارها خواسته باشید بوی دهان خود را کنترل کنید و مطمئن شوید که با بوی ناخوشایندی مواجه نخواهید شد. اما در بسیاری موارد امکان تشخیص برایتان وجود ندارد.

در این مطلب سعی داریم به این موارد بپردازیم که چرا به راحتی امکان تشخیص بوی دهان برایمان امکان‌پذیر نیست و چرا نیاز به کنترل بوی دهان داریم. در انتها نیز متدهایی برای تشخیص بوی دهان به شما معرفی می‌کنیم. پس با ما همراه باشید.

چرا نمی‌توانیم بوی دهان خود تا تشخیص دهیم؟

بسیار دشوار است که بتوانیم تنفس بدبوی خود را تشخیص دهیم چرا که افراد به بوی دهان خود عادت می‌کنند و پس از مدتی دیگر آن را تشخیص نمی‌دهند.

آیا تا به حال برایتان پیش آمده که به منزل کسی رفته باشید که تعداد زیادی گربه یا حیوانات خانگی داشته باشد؟ اگر در مورد بوی نامطلوب خانه که ناشی از وجود حیوانات خانگی است به صاحب خانه چیزی بگویید احتمالاً شگفت زده خواهد شد. واقعیت این است که مشام ما پس از مدتی به بوها عادت می‌کنند.

مثال ساده‌تر عطر یا ادکلنی است که استفاده می‌کنیم. چند دقیقه که از اسپری کردن آن به لباسمان بگذرد دیگر بوی آن را به سختی تشخیص می‌دهیم چرا که مشام ما به این بو عادت کرده است.

مغز ما بسیار هنرمندانه و عالمانه طراحی شده و اجازه می‌دهد با بوها سازگاری پیدا کنیم. به همین خاطر است که به سادگی متوجه بوهای جدید می‌شویم. اگر قرار نبود که استشمام بوها برایمان عادی شود و با آنها سازگاری پیدا کنیم استشمام رایحه‌های جدیدی همچون بوی غذا و گل‌ها دشوار می‌شد. چراکه بدین ترتیب این بوها با بوی تنفس و محیط اطراف ترکیب شده و قادر به تشخیص آنها نبودیم.

چرا باید بوی دهان خود را کنترل کنیم؟

مشخص‌ترین دلیلی که همه به آن توجه می‌کنیم و برایمان مهم است مربوط به مواقعی است که مهمانی، جلسه و یا قرار ملاقات مهمی داریم. در اینگونه مواقع تنفس بدبو تاثیر بسیار نامطلوبی در روابط و حتی موقعیت اجتماعی و شغلی ما خواهد داشت.

دلیل دیگری که ممکن است باعث شود ما نیاز به کنترل بوی تنفس خود داشته باشیم تعیین اثربخشی محصولات مختلفِ مراقبت از دهان است. خوشبوکننده، دهان شویه و خمیردندان‌های بسیار متفاوتی در بازار وجود دارد که همه آنها وعده داشتن تنفسی خوش‌بو و دهانی پاکیزه را به ما می‌دهند و مسلماً چند مورد از آنها بهتر از بقیه عمل می‌کنند. ممکن است بخواهید محصولات مختلف را تست کنید و بهترین را برای دهان خود انتخاب کنید.

به هنگام تست این محصولات بسیار مهم است که بتوانید بلافاصله اثر بخشی آنها را کنترل کنید چرا که دهان‌تان رایحه‌‌ی این محصولات را به خود خواهد گرفت. ۱ الی ۳ ساعت بعد از مصرف این محصولات تنفس خود را کنترل کنید، اما مطمئن شوید که در این فاصله به غیر از آب نه چیزی می‌خورید و نه می‌نوشید. بدین ترتیب نتایج هر محصول را در زمان مشخص به دقت بررسی کنید.

خوردن غذاهای مشابه قبل از استفاده از محصولات نیز به همین اندازه مهم است. برای مثال شما برای صبحانه از موادغذایی سیر‌دار استفاده کرده‌اید و پس از آن دندان‌ها را با یکی از خمیردندان ها مسواک نموده و سپس تنفس خود را کنترل می‌کنید. روز بعد نیز برای صبحانه بیکن و تخم مرغ مصرف کرده و این‌بار با خمیر دندان جدید مسواک نموده و تنفس خود را چک می‌کنید. بسیار واضح است. حاضرم شرط ببندم که اثر بخشی خمیر دندانی که پس از مصرف سیر استفاده شده خیلی بدتر از خمیر دندان دوم خواهد بود.

متدهایی برای تشخیص بوی دهان

در اینجا روش های مختلفی را برای کنترل تنفس به شما معرفی می‌کنیم. برخی از این متدها ممکن است بهتر از بقیه برای شما جوابگو باشند، بنابراین آزمایش کنید و بهترین روش را برگزینید.

ادامه خبر...


سخني با وزير محترم کار

30 مرداد 1392, 07:40

سخني با وزير محترم کار


نويسنده : محمود افشار

 زندگي مشقت‌بار خانوار کارگري در سال‌هاي اخير بر هيچ‌کس پوشيده نيست. کمر نان‌آور خانواده زير بار گراني‌ها خميده شده و ياراي اداره زندگي را ندارد و شرمسار از اعضاي خانواده در ناتواني از برآورده نشدن خواسته‌‌هاي طبيعي و به حقشان، هر دم عرق شرم بر پيشاني‌اش مي‌نشيند. اينجاست که زندگي شرافتمندانه، مساله‌اي که در دين و آيين ما بسيار به آن سفارش و تاکيد شده، با دريافتي‌هاي ناچيز و در حد بخور و نمير رنگ باخته و شيرازه زندگي‌اش را هر آن در حال از هم پاشيده شدن مي‌بيند و اجازه ندارد دم برآورد!

آقاي ربيعي! با آمدن شما بارقه‌هاي اميد در دل تک‌تک کارگران و خانواده‌هايشان شکوفا شده و انتظار دارند وزير دردآشنا و آگاه به مسائل کار و کارگري با خانه‌تکاني در وزارتخانه مربوطه به‌ويژه در حوزه کار، آنان را که در اين سال‌ها زندگي به کامشان تلخ‌تر شده از فقر و فلاکت نجات يابند. شما نيک مي‌دانيد در اين سال‌ها نه تنها اجراي قانون کار به فراموشي سپرده شده بلکه همواره فشارهايي وجود داشته تا اين قانون جرح و تعديل شده و معيشت کارگران مختل و زندگي آنها را از وضع کنوني هم تنزل دهند. آيا وقت آن نرسيده تا اين وزارتخانه يک‌بار هم که شده کارگري شود؟

کار اين وزارتخانه را بدانجا رسانده‌ بودند که تشکلات کارگري را به رسميت نمي‌شناسد و اين‌گونه موارد را مخل آسايش کارفرمايان و در حقيقت دولت به عنوان بزرگ‌کارفرما مي‌داند. چگونه است که اين زحمت‌کشان- آن‌هايي که شغل و حرفه‌اي دارند- در ازاي بسيار بيش‌از آنچه در بازه زماني تعريف شده در قانون هم تلاش مي‌کنند، اما نمي‌توانند از پس مخارج زندگي برآمده و آبرومندانه ادامه حيات دهند؟

آقاي وزير به خوبي آگاهند که در اين سال‌ها چه بر سر کارگران آمده است؟ از قراردادهاي سفيدامضاي کذايي و اخراج‌هاي فله‌اي گرفته تا قطع تمامي مزاياي قانوني و از همه تاسف‌آورتر ناديده گرفته شدن اصل سه‌جانبه‌گرايي و مشخصا يکي از اساسي‌ترين بندهاي اصل 41 قانون کار که شوراي‌عالي کار را موظف مي‌کند با ملاک قرار دادن نرخ واقعي تورم نسبت به تعيين دستمزد کارگران اقدام کند، اين نرخ هيچگاه به درستي اعلام نشده و همواره در هاله ابهام بوده و وضعيت معيشتي کارگران اسف‌بارتر و سفره‌هايشان را هر سال خالي‌تر از سال قبل کرده است. چرا در هنگامه جلسات شوراي‌عالي کار نرخ واقعي تورم توسط شوراي‌عالي‌ کار لحاظ نشده و به دستمزد کارگران طبق قانون - نه صدقه‌سري- هر ساله اضافه نمي‌شود و دست‌هاي پيدا و پنهان تلاش مي‌کنند اين قشر همواره در مضيقه باشد؟!

آيا در اين سال‌ها حق مسکن که يکي از حقوق اوليه کارگران است کمترين ارتقايي داشته است، در حالي که اکنون هر مترمربع يک آپارتمان براي اجاره، يک‌ميليون تومان شده است؟ کدامين عقل سليمي باور دارد و مي‌پذيرد که يک خانوار چهار نفره کارگري با دستمزد 500‌هزار توماني که حتي کفاف پرداخت اجاره‌بها را هم نمي‌کند از عهده مخارج زندگي در کشوري که تورم موجود آن با کشورهايي چون اتيوپي، بنگلادش، بورکينافاسو و ديگر کشورهاي عقب‌نگاه داشته شده آفريقايي برابري مي‌کند و در سرمايه و ثروتمندي جزو 10 کشور جهان به حساب مي‌آيد بخش عظيمي از افراد جامعه‌اش با مبلغ يک وعده غذاي يک خانواده مرفه جامعه‌اش بتواند يک ماه امرار معاش کند؟ تبعيض طبقاتي بيداد مي‌کند، آنگاه مسوولان از وجود جرايم و بي‌اخلاقي‌ها در جامعه در تريبون‌هايشان سخن به ميان مي‌آورند! اساسا اگر تمامي قوانين کار و مسائل کارگري و کارفرمايي را هم که کنار بگذاريم، مگر ما مسلمان نيستيم و دين و آيين ما چه مي‌گويد؟ دستمزد پانصد‌هزار توماني جا انداخته شده توسط کارفرمايان دولتي و بخش خصوصي در قبال يک ماه تلاش براي اداره زندگي مشمولان قانون کار با کدامين عدل، انصاف و انسانيت همخواني دارد؟ طبق گفته خود آقايان دريافت‌کنندگان کمتر از يک‌ميليون و دويست‌هزار تومان زير خط فقر محسوب مي‌شوند، پس مابه‌التفاوت دريافتي با خرج‌کردشان را چگونه بايد جفت‌وجور کنند؟

حالا اما کارگران با آمدن وزيري از طبقه خودشان انتظار دارند قرارداد کار عادلانه‌اي طراحي و به واحدها تحويل داده شود تا بعضي کارفرمايان به زيردستان خود نگاه برده‌‌گونه نداشته باشند. آقاي وزير! جنابعالي از همکاران قديمي و از اصحاب رسانه هستيد و در جريان قانون مشاغل سخت و زيان‌آور بوده و اشراف کاملي به آن داريد. اکنون بايد با درايت و کارداني شما اين قانون در هيات دولت مطرح و زمينه اجراي آن تسهيل شود تا مشمولان اين طرح از مزاياي آن به راحتي استفاده کنند.

شما در هنگامه معرفي به مجلس براي راي اعتماد اعلام کرديد، صندوق تامين اجتماعي ورشکسته است و اين نشان‌دهنده آگاهي شما از چگونگي و نوع اداره شدن اين سازمان است، پس ايجاب مي‌کند دستور فرماييد اين سازمان به دست صاحبان اصلي خود که همانا کارگران باشند اداره شود. اين صندوق يکي از سرمايه‌دارترين‌هاست و اگر دولت که خود بزرگ‌بدهکار آن است بدهي‌اش را بپردازد مي‌تواند خود را بي‌کم و کاست اداره کند. شرکت‌هاي تحت پوشش اين سازمان که کم هم نيستند و با عنوان (شستا) فعاليت دارند مشخص نيست در چه اوضاع و احوالي به سر مي‌برند. وضعيت بيمه و دفترچه‌هاي درمان تامين اجتماعي به قدري بي‌خاصيت شده و کارآيي خود را از دست داده‌اند که حتي مکان‌هاي تحت پوشش سازمان هم ارزشي براي آن قائل نيستند. روزنامه خورشيد با نيرويي عظيم و با هزينه‌اي هنگفت از جيب کارگران در حال چاپ و انتشار است که نيازي نيست يک سازمان بدهکار به قول آقايان دست به چنين اعمالي بزند. همان نشريه داخلي سابق براي سازمان کافي است و بايد جلوي اينگونه بي‌مبالاتي‌ها و هزينه‌کردهاي اضافي گرفته شود چون سازمان با چاپ و انتشار اين روزنامه سياسي‌کاري‌هاي برخي مديران را به نمايش مي‌گذارد و بس. جشن تقدير از رييس‌جمهوري در روزهاي پاياني دولت مهرورز عدالت‌گستر با پول و هزينه کارگران، يکي ديگر از ولخرجي‌هايي بود که متاسفانه انجام شد و بايد مديران پاسخگوي آن باشند. چه لزومي داشت صندوقي که به دليل عدم مديريت صحيح، توان پرداخت حقوق بازنشستگان را ندارد دست به چنين اقدامات نمايشي و خوش‌خدمتي بزند.

جناب وزير! ناگفته‌ها بسيار است و در اين مجيز نمي‌گنجد اما واقعيتي است که وجود دارد و چشم اميد کارگران به شماست تا با تدبير خود به خواسته‌هاي به‌حق اين قشر زحمت‌کش لبيک جانانه بگوييد.


ادامه خبر...


رئيس جمهور زميني و رئيس جمهور آسماني

29 مرداد 1392, 19:14

رئيس جمهور زميني و رئيس جمهور آسماني

دكتر حسن روحاني در اولين روز از آغاز فعاليت رسمي هيات وزيران براي معارفه سكاندار حوزه سياست خارجه دولتش مهمان كاركنان دستگاه ديپلماسي كشور بود و روز دوشنبه نيز مسئول سياست داخله دولت را تا ساختمان عظيم وزارت كشور در خيابان فاطمي همراهي كرد. حدفاصل شنبه تا دوشنبه هم تقريبا همه وزرا، سرپرستان وزارتخانه‌هاي بدون وزير و معاونان رئيس جمهور در محل كارخود حاضر شدند و از صبح امروز عملا حركت قطار دولت يازدهم آغاز شده است.دو معارفه ديروز و روز شنبه اما فرصت تازه اي بود تا دكتر حسن روحاني ديدگاه‌هاي رئيس جمهور و دولت يازدهم را در آغاز راهي چهارساله بيشتر از قبل تبيين كند.

 
رئيس جمهور اما لابلاي سخنان خود در هردو مراسم، خواسته يا ناخواسته، بارها ذهن شنوندگان را براي يك قياس خاص به روزهايي از هشت سال گذشته برد و برگرداند. هركس كه سخنان شنبه و دوشنبه آقاي دكتر روحاني را شنيد، ناخودآگاه در مقام مقايسه شخص روحاني با شخص احمدي نژاد و دولت روحاني با دولت احمدي نژاد برآمد.رئيس جمهور روز شنبه در جمع ديپلمات‌ها و متوليان سياست خارجي كشور تاكيد كرد كه «سياست خارجي جاي شعار نيست و حق نداريم سياست خارجي را براي گرفتن تکبير و کف صرف کنيم. » اين سخنان روحاني ذهن‌ها را بيش از هرچيزمتوجه سفرهاي مكرر احمدي نژاد به نيويورك مي‌كند.

 
رئيس دولت پيشين در طول هشت سال حضور در پاستور حداقل ۱۱۰ سفر خارجي رفت و هربار با حداقلي از دستاوردهايي از جنس منافع ملي كشور به تهران بازگشت. از اين تعداد سفر، مقصد ۹ سفر نيويورك بود و مقصد ۹ سفر ديگر كاراكاس ونزوئلا. حتي اگر باقي آن ۹۰ سفر را فاكتور بگيريم، در جريان همين ۱۸سفر، بارها سياست خارجي ايران از سوي شخص رئيس دولت‌ به فرصتي براي شعار دادن و مانور تبليغاتي بدل گرديد و صرف تكبير و هورا گرفتن از حاميان داخلي او شد و تقريبا و تحقيقا ديگرهيچ.شايد با نگاه به همين هزينه‌ها و تجربه استفاده ناخوب از عرصه سياست خارجي در سال‌هاي گذشته است كه روحاني در گفته‌هاي خود با يادآوري لزوم امانتداري مسئوليت و تفكيك عنوان حقيقي و حقوقي فرد به عنوان مسئول ارشد امور اجرايي كشور مي‌گويد كه « هراشتباهي در سياست خارجي براي ملت بسيار سنگين خواهد بود و مسئولان اگر در موضع‌گيري خطا کنند، از جيب مردم خرج کرده‌اند.»

 
واقعيت اين است كه در طول هشت سالي كه گذشت، استفاده شعارگونه «مقام حقوقي» رئيس جمهور كشور از عرصه سياست خارجي باعث شد تا هم شخص احمدي نژاد و هم حاميان او بارها به «عنوان حقيقي» او مقامي « قدسي» بدهند و در توصيفش به طور مرتب غلو كنند تا جاييكه امر هم بر او و هم برحاميانش مشتبه شود. رحيمي در سالهايي كه هنوز معاون اول رئيس جمهور نشده بود با طرح داستاني از سفر خارجه اش او را تا مقام پيامبري بالا برد. فاطمه رجبي همسر سخنگوي دولت‌هاي نهم و دهم در وصف اعجازاحمدي نژاد صفحه‌ها قلمي كرد و كتاب نوشت و او را «معجزه قرن» ناميد و احمدي نژاد به شخصه حول سر خود در صحن سازمان ملل هاله نور ديد؛ هاله اي كه او را از در سالن تا محل تريبون همراهي كرد و به او جرات سخن گفتن در كاخ ستمگران! داد. هاله اي كه در ذهن رئيس جمهور وقت حضورش آنچنان مسلم شده بود كه آن را با يكي از علماي بزرگ قم در ميان گذاشت.

 
برخي علماي قم هم در مقاطعي مخالفت با او را تا مقام مخالفت با خدا بالا بردند و حتي حكم رياست جمهوري و فهرست وزراي او را امضاء شده از سوي امام زمان(عج) دانستند. اين قدسي سازي كه در همه ۴ سال اول دولتمداري احمدي نژاد در اوج بود در چهارساله دوم كار را هم براي شخص احمدي نژادي كه ديگر خود را زميني نمي‌دانست و هم براي همه آناني كه دستي در بركشيدن احمدي نژاد بر قدرت و بر آسمان داشتند، سخت كرد.رئيس جمهور دولت يازدهم اما روز گذشته و از همين اولين روزهاي آغاز به كار دولتش تكليف شخصيت حقيقي و حقوقي‌ خود را مشخص كرد و با تاكيد بر زميني بودنش از هرگونه معجزه و هاله برائت جست. او در تكميل سخنان روز شنبه، در مراسم معارفه رحماني فضلي در وزارت كشور اظهار داشت كه «حسن روحاني مثل همه آدم‌هاست و فرقي با ديگران ندارد، معجزه‌گر يا معجزه قرن و دهه نيست و معجزه‌اي ندارد و اتصال ويژه‌اي به آسمان و پشت پرده هم ندارد.»

 
روحاني با اين سخنان هم تكليف خود را با مردم- چه حاميان و چه منتقدان و مخالفانش- روشن كرد و هم تكليف خود به عنوان شخص روحاني را با شخصيت حقوقي جايگاهي كه در آن قرار گرفته است، معلوم كرد. مهم تر از همه تكليف جايگاه رياست جمهوري را براي جمهور مردم مشخص، احيا و البته زميني كرد. از قضا همه اين تكاليف در همه هشت سال گذشته به طرز عجيبي به هم ريخته و آشفته شده بود و شايد در كنار همه بازسازي‌هايي كه بايد صورت بگيرد، بازسازي وجهه و جايگاه «عنوان حقوقي» رياست جمهوري، جداسازي آن از «عنوان حقيقي» شخص و البته زميني كردن اين جايگاه، هم از جمله وظايفي است كه روحاني بر دوش خود احساس مي‌كند و بايد در همين ۱۰۰ روز اول دولت آن را به انجام برساند.
*سرمقاله روزنامه ابتکار-علی محقق

ادامه خبر...


"از حزب اللهی ریش محرابی تا شش تیغ کرده شلوار جین پوش در خبرگزاری فارس کار می کنند!"

29 مرداد 1392, 18:47

"از حزب اللهی ریش محرابی تا شش تیغ کرده شلوار جین پوش در خبرگزاری فارس کار می کنند!"

این خبرگزاری یک مجموعه ی خبری ست با کارکنانی که همه روزه نمونه هاش رو در کف جامعه می بینیم؛ از خانم چادری گرفته تا خانم مانتویی، از آقای حزب اللهی ریش محرابی گرفته تا آقای شش تیغ کرده ی شلوار جین پوش!
 امیرعلی شربیانی از خبرنگاران خبرگزاری فارس در صفحه شخی خود نوشت:امروز صبح اتفاقی افتاد که ناخودآگاه یاد قضیه ای افتادم: در اواسط ماه رمضان که عده ای از بازیگران سریال دودکش مثل بهنام تشکر و سیما تیرانداز و الناز حبیبی جهت مصاحبه به فارس اومده بودن، یکی از رفقا به نکته ی جالب و قابل تاملی اشاره کرد. این رفیقمون واسم تعریف می کرد در خلال مصاحبه که صحبت ها گل انداخته بود، این خانم ها اعتراف جالبی داشته و گفتند وقتی شما از ما دعوت به مصاحبه کردید مردد بودیم که قبول کنیم یا نه، چون واهمه داشتیم و تصور می کردیم که فارس وابسته به یک نهاد اطلاعاتی مرموز و امنیتی ست!!!
مساله ای که وجود داره اینه که چنین دیدی منحصر به این خانم های بازیگر نیست بلکه شمار زیادی از مردم چنین تصویر غلطی از فارس در ذهن دارند.
البته من منکر ارتباط مجموعه ی فارس با {..}نیستم اما تصور اینکه این مجموعه از زیر مجموعه های وزارت اطلاعات یا استخبارات! ویا حفاظت اطلاعات و ... هست تصور عبث و باطلی ست.
این خبرگزاری یک مجموعه ی خبری ست با کارکنانی که همه روزه نمونه هاش رو در کف جامعه می بینیم؛ از خانم چادری گرفته تا خانم مانتویی، از آقای حزب اللهی ریش محرابی گرفته تا آقای شش تیغ کرده ی شلوار جین پوش!
صد البته مردم هم مقصر نیستند، وقتی بعضی از مسئولین بی عرضگی و ناتوانی خودشون در مدیریت بازار ارز و سکه رو به پای پیامک یک خبرگزاری وابسته به یک نهاد امنیتی و نظامی (عینا با همین عبارت!) نوشتند، از ملت هم به خاطر داشتن چنین دیدی گله ای نیست. ( رجوع کنید به کنفرانس خبری رئیس جمهور سابق در مهر ماه سال 91)

ادامه خبر...


چماق درماني بزرگوارانه

26 مرداد 1392, 01:53

چماق درماني بزرگوارانه

نويسنده : هجير تشکري

بازرگاني را هزار دينار خسارت افتاد. پسر را گفت: بايد که اين سخن با هيچ کس در ميان ننهي. گفت: [اي پدر،] فرمان توراست وليکن مي خواهم که بدانم در اين چه مصلحت است؟ گفت: تا مصيبت دو نشود: يکي نقصان مايه، و ديگر شماتت همسايه.
(گلستان سعدي، باب چهارم، در فوايد خاموشي)
ما همه از همان اوان کودکي آموخته ايم که اگر دهاني بي موقع باز شود، جز نفرين و طعن و لعن پاسخي نخواهد يافت.
چرا که به محض سخن گفتن عيب و هنر گوينده نيز بر آفتاب افکنده مي شود. حتّا اگر کسي سخن «راستي» دارد باياست که آن را به «درستي» بيان کند. گويي برخي از سخنان و بعضي از سخنگويان، بخشي از «تاريخ بي خردي» ما هستند. به بيان «جلال رفيع» کاش به جاي «مايع ظرف شويي»، «يک نوع مايع حرف شويي اختراع شود و جز ..... حرفهاي خوب و لازم، همه ي حرفهاي زايد را از صفحه ي جرايد و تلويزيون و راديو، پاک بشويد و ببرد به داخل کيسه ي کتاب هاي مربوط به گرامر و قواعد و دستور زبان فارسي؛ مبحث حروف اضافه.»
در تاريخ ادبيات و فرهنگ ملي و مذهبي ما ايرانيان، اندرزنامه ها و نصيحه الملوکها جايگاهي ويژه دارند. اين تاريخ و فرهنگ غني، سرشار از منع و نهي بزرگان از زبان گشودنِ نابجاست. درباره ي فضيلت سکوت در فرهنگ اسلامي - ايراني ما احاديث، روايات، حکايات و اشعارِ ذي قيمت و ذي قدمت فراوانند. بيش از همه شايد سعدي در بوستان و گلستان، و مولوي در غزليات و مثنوي خويش در اين باره داد سخن داده اند. سعدي در باب چهارم گلستان حتّا آموختن خاموشي از بهايم را توصيه کرده است؛ و بر ما نهيب مي زند که: چون نداري کمال و فضل آن بِه / که زبان در دهان نگه داري. آدمي را زبان فضيحه کند / جوزِ بي مغز را سبکساري. اين شاعر شيرين سخن در بوستان نيز بابي دارد که آن را «در آداب تربيت» نام نهاده است. در آنجا نيز سعدي ما را از نسنجيده سخن گفتن بر حذر مي دارد:
کمآواز نبيني هرگز خجل.... چو دانا يکي گوي و پرورده گوي.... به دانش سخن گوي يا دم مزن.... مگوي آنچه طاقت نداري شنود.... نبايد سخن گفت ناساخته / نشايد بريدن نينداخته. کمالست در نفسِ انسان سُخُن / تو خود را به گفتار، ناقص مکن. صد انداختي تير و هر صد خطاست / اگر هوشمندي يک انداز و راست. از آن مرد دانا دهان دوخته است / که بيند که شمع از زبان سوختست. چو دشنام گويي، دعا نشنوي / بجز ِشت خويش ندروي. اگر عالِمي، هيبت خود مبر / وگر جاهلي، پرد خود مَدَر. بهايم خموشند گويا بشر / زبان بسته بهتر که گويا به شر. به نطقست و عقل آدميزاده فاش / چو طوطي سخن گوي نادان مباش. به نطق آدمي بهتر است از دواب / دواب از تو به گر نگويي صواب. چو غنچه گرت بسته بودي دهن / دريده نديدي چو گل پيرهن. زبان درکش ار عقل داري و هوش / چو سعدي سخن گوي ورنه خموش.
پير بي قرار و باوقار بلخ نيز در آثار يادشده از زيانِ زبان حکايتها گفته و در عوايد و فوايد خاموشي يک سينه سخن دارد. اي زبان تو بس زياني مرمرا.... اي زبان هم آتش و هم خرمني.... اي زبان، هم رنج بي پايان تويي. او ما را به احتياط فراوان در سخن گفتن فرا مي خواند و از طفلانه گفتن پرهيز مي دهد. مولوي، گفتار (مقالت) را طبل تهي مي نامد و آن را مايه ي گرفتاري مي خواند.
به گونه اي که بايد شصت فرسنگ از آن گريخت (شصت فرسنگ از سخن بگريز / که ز گفت است اين گرفتاري). در مکتب مولانا خموشي جذب کننده ي رحمت حق است و بحري است کرانه ناپديد. او، اسرارآموختگان و رازدانان را همان دهان دوختگان مي داند که خاموشند و دم بر نمي آورند. «سکوت» در غزليات مولانا سرشار از فرياد است و گفتني ها مي گويد. از نظرگاه او، در خموشي بيانهاست؛ و خموشي «سلطان گفتار»ها و آبستن کيمياست. او خاموشي را مايه ي فخر مي داند و سخن گفتن را مايه ي عار. اي خمشي مغز مني، پرده ي آن نغز مني.... مرد سخن را چه خبر از خمشي همچو شکر.... خاموش که خاموشي بهتر ز عسل نوشي.... خاموش و مگو ديگر مَفزاي تو شور و شر.... دهان بربند و بگشا روزن دل.... خمش اي بلبل جانها که غبارست زبانها.... خاموش، کاين حجاب ز گفتار مي رسد... مرا در دل يکي دلبر همي گويد: خمش بهتر.... چون برسي به کوي ما، خامشي است خوي ما / زآنکه ز گفت و گوي ما، گرد و غبار مي رسد. اين نفس مطمئنه خموشي غذاي اوست / وين نفس ناطقه سوي گفتار مي رود. خامش که زبان همه زيان است / تو سوي زيان چه مي گريزي؟ اين نمونه ها تنها اندکي است از بسياران، و حرفي است از هزاران حرفِ ژرف مولانا که در اين خصوص اندر عبارت آمد.
باري، استان کهگيلويه و بويراحمد به هر دليل و علت در زمره ي استانهاي محروم کشور طبقه بندي مي شود. اما همين که نماينده ي بزرگوار بخشي از اين استان به روش خود و بدون مراعات ادب سخن و آداب نقد، به دفاع از آن بر مي خيزند، از قضا سرکنگبين صفرا مي افزايد و مصيبت ما را در ضريبي کاذب ضرب مي کند. هم نقصان مايه ي ما برملا مي شود و هم شماتت همسايه نصيبمان. اگر ايشان «بزرگواري» کنند و اندکي با گنجينه ي ادب پارسي ايران زمين مأنوس شوند و يا گوشه اي از تعاليم مينوي و معنوي دين مبين (در اين ساحت) را مرور کنند، نه تنها به خود، بلکه به حوزه ي انتخابيه ي خود و شأن مجلس شوراي اسلامي لطف بي شمار و بي مقدار کرده اند. اين پيوند فرهنگي، يحتمل از فوران هيجانات اين روحاني محترم خواهد کاست و به دوري گزيدن از فناتيسمِ قرون وسطايي به وي کمک خواهد کرد. به اين اميد که در بلندمدت با عنوان گاف بزرگ تاريخ پارلمان ايران از حضرت ايشان ياد نشود.
«آلدوس هاکسلي» مي گويد: «قرن بيستم، از جمله، عصر هياهوست. هياهوي جسماني، هياهوي ذهني، و هياهوي خواهشها. ما در هم اين هياهوها در تاريخ صاحب رکورديم. تعجّبي هم ندارد؛ زيرا هم امکانات فنّاوري تقريباً اعجازآميز ما وقف تاخت و تاز و تجاوز به حريم رايج سکوت است.» وقتي حرفي نداريم که ارزش آن از سکوت بيشتر است، خوشتر آن باشد که با سکوت خويش بر شکوه و وقار انساني خود بيفزاييم.
گر تو قرآن بدين نمط خواني/ ببري رونق مسلماني

ابتکار-روزنامه

ادامه خبر...


روزهایی که مجلس بیشترین اشتباه را داشت

25 مرداد 1392, 16:43

روزهایی که مجلس بیشترین اشتباه را داشت

پایگاه خبری راک نیوز؛  جوابیه ها معمولا در واکنش به انتشار مطلبی اشتباه، نادرست و ایراد اتهامی به شخصیتی حقیقی و حقوقی قرائت می شود. روزهایی که مجلس صلاحیت وزیران پیشنهادی را بررسی می کرد به تبع پخش مستقیم چنین مناسکی از رسانه ملی، طبیعی بود اتهاماتی که از زبان برخی نمایندگان علیه غیرنمایندگان مطرح می شود پاسخ ها و جوابیه هایی همراه داشته باشد. این روزها را باید روزهایی دانست که بیشترین جوابیه ها به مجلس گسیل شد.

روز اول و در جریان بررسی کلیات کابینه، بیشترین اتهامات به برخی از افراد در بیرون از مجلس زده شد. از آیت الله صادق آملی لاریجانی گرفته تا برادر حمید رسایی که ساکن یکی از شهرهای استان گیلان است.
نطق حمیدرسایی و سیدعلی بزرگواری در روز اول بررسی صلاحیت وزیران پیشنهادی بیشترین واکنش ها را داشت. آنجا که حمیدرسایی سخنانی درباره فتنه گفت و کاظم جلالی در پاسخ به او یادآوری کرد برادرزاده اش در حوادث پس از انتخابات سال 88 دستگیر شده است و آنجا که سیدعلی بزرگواری از تبعات وزارت بیژن زنگنه بر وزارتخانه نفت سخن راند و گفت که «حتما آقاي زنگنه بيايد و پس از آن، آن آقازاده دله دزد مهدي هاشمي هم به صحنه آمده و ميدان‌دار شود» . همان روز احمد بخشایش اردستانی هم مدعی شد که کابینه سهامی خاص است و از مصطفی پورمحمدی به عنوان سهم آیت الله آملی لاریجانی در کابینه یاد کرد. آیت الله آملی لاریجانی در نامه ای به مجلس به بخشایش اردستانی یادآوری کرد که ، گزینه وزارت دادگستری را ریاست قوه قضائیه به رئیس جمهور پیشنهاد داده و رئیس جمهور او را به مجلس معرفی می کند.
مهدی هاشمی هم در واکنش به سخنان سیدعلی بزرگواری جوابیه ای به مجلس فرستاد و گفت که اتهاماتی چنین بارها از زبان نمایندگان تندرو مجلس علیه خانواده هاشمی وارد شده است. کار به همین جا ختم نشد. جمشید رسایی برادر حمیدرسایی هم دو روز بعد از آن جلسه ای که به دستگیری فرزندش اشاره شده بود نامه ای به مجلس فرستاد و با صراحت اعلام کرد که خط او با خط برادرش -حمید رسایی- کاملا متفاوت است و فرزندش هم در حوادث پس از انتخابات به اشتباه دستگیر شده و یک روز بعد هم آزاد شده بود.
مرتضی بانک مشاور روحانی در جوابیه به اظهارات حکیمی نماینده رودبار که در صحن علنی مجلس قرائت شد هرگونه داشتن پست در کابینه دولت یازدهم و حضور در فتنه 88 را رد کرد و  گفت که ای کاش ایشان به عنوان یک نماینده به خود زحمت می دادند و لیست اعضای کابینه و منصوبان ریاست جمهوری را یک بار مطالعه می فرمودند تا دچار خطای فاحش عضویت حقیر در کابینه و یا داستان مسئولیت در دولت را نمی شدند.
قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات سابق هم از گزند اتهامات نمایندگان تندروی مجلس در امان نمانده بود و او هم در جوابیه ای به مجلس نوشت که «" متاسفانه در صحبت‌های آقای رسایی به صورت غیرمستقیم نسبت به وزارت اطلاعات تحلیل‌های غلط و ناصوابی بیان شد که اولا خلاف واقع و به دور از حقیقت است، ثانیا بر خلاف مصالح کشور می‌باشد و ثالثا تحلیل و مقایسه‌ها نیز دور از واقعیت‌ها بوده و نباید برای تخریب وزیر پیشنهادی خدمات دیگران را زیر سوال برد و آنان را تخریب کرد.»مهر

ادامه خبر...


هشدارهاي پدرانه سريال «مادرانه» ...

22 مرداد 1392, 13:00

هشدارهاي پدرانه سريال «مادرانه» ...

 

مي‌خواهم از يک واقعيت تلخ حرف بزنم؛ آنقدر تلخ که مزه آن را حتي غبار روزگار هم تعديل نمي‌کند. اگر پاي صحبت‌هاي يک مادربزرگ، يک مادر و حتي يک دختر جوان بنشيني و بتواني اعتمادش را جلب کني، حتما برايت خواهد گفت آخرين باري که پدرش او را بغل کرده و بوسيده، مربوط به دوران کودکي‌اش مي‌شود؛ وقتي هنوز قد نکشيده بوده و اين خاطره چشم آنها را تر مي‌کند و نمي‌دانم اين چه قصه تلخي است...

 که در فرهنگ ما ريشه دوانده؟ چرا همه دوست داريم ببينيم و بشنويم يک دختر کوچولو تا پدرش به خانه برمي‌گردد، در بغل او مي‌پرد و غرق بوسه‌اش مي‌کند اما وقتي بگوييم


10 سال بعد همين دختر با شکل و شمايل زنانه چنين مي‌کند، لب مي‌گزند و مي‌گويند: «زشته ديگه! داره بزرگ ميشه؛ دو روز ديگه بايد شوهرش بديم!»

شايد اين بغض تلخ فقط در دل دخترهاي داستان نباشد؛ فراموش نمي‌کنم چشم‌هاي پسر 15-14 ساله‌اي که با حسرت به من و دخترم که در آغوشم روي نيمکت پارک نشسته بوديم و او را بعد از هر جمله‌اي که مي‌گفت، مي‌بوسيدم نگاه کرد و گفت: «هميشه دوستش بداريد. مامان منم خيلي دوستم داشت اما حالا سال‌هاست بغلم نکرده و مي‌گويد چندشم مي‌شود ببوسمت! لعنت به اين بزرگ شدن!» او اين جمله را گفت، کتاب‌‌هايش را جمع کرد و رفت اما من بعد از 2 سال هنوز چشم ‌ترش را به ياد دارم. به هر حال اين داستان هم مثل خيلي حس‌ها و رفتارها، نبايد باشد، اما هست! در «فرزندپروري» اين هفته مي‌خواهيم به بهانه سريال «مادرانه» با بيان عواقب ناگواري که اين اتفاق دارد، به والدين بگوييم از بچه‌هايشان به جرم اينکه قد کشيده‌اند و بزرگ شده‌اند، فاصله نگيرند. با بدري‌السادات بهرامي، مشاور خانواده، در مورد همين موضوع گفت‌وگو کرده‌ايم.


سلامت: مي‌خواهيم فارغ از موضوع اصلي سريال «مادرانه» که طلاق است، به دختر نوجواني که قرباني اين غفلت شده بپردازيم و با نگاه کارشناسانه ببينيم چرا او به اينجا رسيده است؟

به خاطر اينکه واقعا رها شده! مادر که کنارش نبوده و پدر هم وظايف خود را انجام نداده و رهايش کرده تا در جامعه آسيب ببيند! برخلاف تصور عموم که مي‌گويند اينها بچه‌اند و نمي‌فهمند و فقط کسي را مي‌خواهند که به نياز خوردن، پوشيدن و بازي کردن آنها پاسخ دهد، بچه‌ها براي اينکه خوب رشد کنند و در همه ابعاد سلامت پرورش پيدا کنند، هم به توجه و رسيدگي مادر و هم به پدر نياز دارند. اگر خانواده‌ها هنگام ازدواج از دختر و پسرشان بخواهند درست انتخاب کند و آنها را راهنمايي کنند تا با فردي متناسب ازدواج کنند هم خوشبختي بچه‌هاي خود را تضمين مي‌کنند و هم به آنها کمک مي‌کنند بچه‌هاي سالمي را در يک خانواده امن و سلامت تربيت کنند. متاسفانه اين نگاه رايج که بگذار عروسي کنند، اگر نتوانستند با هم بسازند جدا مي‌شوند، بسيار مخرب است. کسي بايد از اين افراد بپرسد اگر بچه‌اي در ميان باشد چه؟ چه کسي قرار است جوابگوي فاصله و شکاف ميان او و والدينش باشد؟

سلامت: پس شما ريشه آسيب به اين نوجوان را در ازدواج غلط والدينش مي‌بينيد که از ابتدا مي‌دانستند انتخاب نامناسبي دارند؟

بله، وقتي تصميم مي‌گيريد با کسي ازدواج کنيد، بايد تناسب فرهنگي، شخصيتي، خانوادگي، اقتصادي، اجتماعي و... را بسنجيد. متاسفانه دختر و پسرهاي جوان فراموش مي‌کنند براي چه با هم ازدواج مي‌کنند. اغلب هم مي‌گويند ما عاشق بچه‌ايم! کسي نيست بپرسد آيا بچه قرار است در همين خانواده بدون تناسب به دنيا بيايد؟ اصول تربيتي او را چگونه رعايت خواهيد کرد در حالي که خودتان در الفباي کار مانده‌ايد؟ اگر پدر و مادر «رها» از نظر رواني در سلامت کامل بودند، مي‌دانستند بچه‌هايشان در دو مقطع، خطرناک هستند؛ يکي وقتي زير 5 سال هستند و ديگري وقتي که نوجوانند.

سلامت: به نظر شما اگر پدر «رها» درست عمل مي‌کرد، مي‌توانست جلوي آسيبي که دخترش ديده بگيرد؟

به هر حال نيمه خالي را نمي‌توانست کاملا پر کند اما چون اصولا از دوره نوجواني رابطه والد جنس مخالف با فرزند به شدت سرنوشت‌ساز است، دخترش به سمت اعتياد و افتادن در دام يک پسر کشيده نمي‌شد. اگر بچه‌ها در نوجواني با والد جنس مخالف رابطه عاطفي مناسب نداشته باشند و وقت خود را با او پر نکنند، بيرون از خانه درصدد رفع اين نياز برمي‌آيند. پدرها بايد آنقدر از نظر عاطفي به دخترشان نزديک شوند که او خاطرخواه پدر شود و به خاطر پدر خيلي کارها را با علاقه انجام دهد و از خيلي کارها بپرهيزد. مادر هم بايد از نظر عاطفي به پسر نوجوانش نزديک شود، نه اينکه او را از خود دور کند.

سلامت: ولي متاسفانه ما پدران زيادي داريم که از دختر نوجوانشان دور و دورتر مي‌شوند و او را فقط به مادر مي‌سپارند.

آنها با اين طرز فکر اشتباه، دخترشان را به دست کساني مي‌سپارند که از جنس پدر هستند اما نگاهشان و نيتشان کاملا تفاوت دارد. آنها از قربان‌صدقه رفتن، تحسين زيبايي ظاهري و تعريف و تمجيد دختران قصدي جز نزديک شدن به آنها و آسيب رساندن ندارند زيرا در پي منافع خود هستند. دختر تا 20 سالگي و پسر تا 25 سالگي به بعد که آماده ازدواج مي‌شود، نبايد به خاطر کمبودهايي که دارد به سمت جنس مخالف گرايش پيدا ‌کند زيرا آسيب خواهد ديد. حالا تصميم با خود شماست؛ آيا واقعا دوست داريد مثل پدر رها عمل کنيد و به يک دستگاه عابربانک تبديل شويد و فقط به فکر خوراک و‌ پوشاک بچه‌ها باشيد؟

سلامت: اما اين تغيير نگاه خانواده‌ها يا پدرها کمي سخت است. چطور و از کجا مي‌توان شروع کرد؟ اگر پسر يا دختر نوجوان خود را کنار کشيد چه؟

اگر يک زن و شوهر در تناسب با هم و هم‌عقيده باشند و کمر همت ببندند ريزه‌کاري‌هاي تربيتي را بياموزند و رعايت کنند، موفق خواهند شد متناسب با فرهنگ خانواده خود، به نوجوانشان نزديک شوند زيرا از همان دوران کودکي مي‌توانند براساس معيارهاي فرهنگي‌اي که دارند، قوانيني را وضع کنند. مهم اين است که نگذاريد دير شود. از کتاب‌هاي خوب بهره بگيريد و تا دختر يا پسرتان کوچک‌تر است، با دنياي او آشنا شويد. کتاب «دخترها» و کتاب «پسرها» از انتشارات صابرين کتاب‌هاي خوبي هستند که به ترتيب به پدرها و مادرها خواندنش را توصيه مي‌کنم. اگر والدين به موقع و درست شروع کنند، هرگز به‌وسيله نوجوان‌ پس زده نمي‌شوند. اين را به عنوان مادر دو پسر و يک روان‌شناس قول مي‌دهم!

سلامت: والديني که فرصت را از دست داده‌اند و الان با بچه‌هاي نوجوان مشکل دارند و از آنها دور شده‌اند چه؟

کار آنها کمي سخت‌تر است اما نشدني نيست. بايد مانع بيشتر شدن فاصله‌ها شد. پدرها بايد براي دخترشان وقت بگذارند و تاکيد مي‌کنم اين وقت گذاشتن اصلا ربطي به امکانات مالي و رفاهي ندارد. کارگر ساده‌اي که هفته‌اي 3-2 بار با موتور دخترش را به پارک مي‌برد يا فلاسک چاي و لقمه‌اي پنير مي‌برند تا در پاي کوه دربند دوتايي با هم بخندند و چاي بخورند، پدر بهتري است از آقاي متمولي که اتومبيل و تلفن‌همراه ميليوني و راکت تنيس چند ميليوني براي تولد دخترش هديه مي‌گيرد و در اين روز فقط بوسه سردي به او مي‌زند و حرفي با هم جز سلام و خداحافظ ندارند. اين پدر متمول هم مي‌تواند به دخترش نزديک و نزديک‌تر شود اما تلاش زيادي مي‌خواهد تا انس و الفت و تاثيرگذاري مثبت عاطفي ايجاد شود. او با مقاومت نوجوان مواجه خواهد شد و بايد دل به دلش بدهد و با او راه بيايد تا بالاخره از روزنه کوچکي به دنياي او راه يابد. من مراجعان زيادي داشتم که توانسته‌اند دخترهاي خود را از قعر تنهايي و فلاکت به اوج موفقيت برسانند و الان هر هفته مي‌توانيد آنها را دست در دست پدر در کوه و سينما ببينيد.

راهنماي گام?به?گام براي پدران

پدرها در دو مقطع مهم بايد حضور فعال کنار دختر خود داشته باشند، تولد تا 5 سالگي و همين‌طور 11 سالگي به بعد. بيشتر پدرها فکر مي‌کنند رسيدگي به نوزاد کار همسر آنهاست. درست است که همسر شما بچه را شير مي‌‌دهد اما سعي کنيد موقع آروغ زدن او را در آغوش بگيريد تا ريتم و صداي ضربان قلب شما را هم به خاطر بسپارد و با بويتان آشنا شود. شما از حالا بايد براي نزديک شدن به او و رفع نيازهاي عاطفي‌اش بسترسازي کنيد. علاوه بر اين، هنگام استحمام يا وقتي شيرخوار از حمام مي‌آيد، با ماساژ نوزاد و حرف زدن با او برايش وقت بگذاريد.

در 2 سالگي سعي کنيد يک وعده غذايي او را خودتان بدهيد، در 3 سالگي دخترتان مي‌تواند با شما هر شب يک ساعت بازي کند و اگر دير به خانه مي‌آييد، لااقل نيم ساعت وقت براي بازي با او اختصاص بدهيد. کتاب بخوانيد يا قصه قبل از خواب را بگوييد. در 4 سالگي و 5 سالگي کودک توانمند شما مي‌تواند براي پارک رفتن، بازي و شادي کردن تجربه لذت‌بخش با پدر بودن را حس کند و با اين بسترسازي مناسب آماده شود خاطرخواه اين پدر دوست‌داشتني و وظيفه‌شناس شود.

در دوره دبستان و پيش‌دبستاني، همين که هر شب کنار هم شام مي‌خوريد يا در کنار گرفتاري‌هايتان وقتي هم به او اختصاص مي‌دهيد، کافي است. بايد بدانيد از 11 سالگي به بعد دوباره پرکار خواهيدشد. اگر قرار است کلاسي برود، اين شما هستيد که بايد داوطلب بردن و آوردنش باشيد. در راه بازگشت يک بستني دو نفره و تعريف از زيبايي و گفتن دوستت دارم و همان قربان‌صدقه رفتن‌ البته با لحن مناسب فراموش نشود. گفتن جمله‌هايي مانند «چون برام مهمي من تو اداره بهت فکر مي‌کردم و گفتم واست يک پيامک بدهم.» يا «چون مهمي زنگ زدم بپرسم امتحانت چي شد؟» خيلي موثر است هفته‌اي يک روز با هم وقت بگذرانيد. «بابا جون! اون خواننده‌اي که دوست داري کنسرت داره، بليت بگيرم دوتايي برويم؟»

وقتي وارد سنين نوجواني ثانويه (14 و 15 سالگي) مي‌شود بايد اوقات با هم بودنتان بيشتر شود. از چشم‌هاي زيبايش، لباس پوشيدنش، حس خوبي که به او داريد بگوييد. مثلا «وقتي مي‌بينمت همه خستگي‌هام در ميره؛ بپر بغل بابا ببينم قد من شدي يا رفتي بالاتر!» دختر شما نبايد نياز به تعريف شنيدن و محبت را در پسرهاي بيرون يا فاميل جستجو کند چون آنها از احساسات دختر کوچولوي ديروز شما و دختر نوجوان امروزتان سوءاستفاده خواهند کرد. مراقب باشيد؛ فرصت‌ها زود از دست مي‌روند.

 

 

 

ادامه خبر...


از فرهنگ اصيل لر فقط چماقش به برخي رسيده است

22 مرداد 1392, 02:59

از فرهنگ اصيل لر فقط چماقش به برخي رسيده است

نويسنده : سيد علي محقق

« نمايندگان عصاره فضائل ملت هستند». اين جمله هوشمندانه را امام راحل(ره) سال‌ها پيش در توصيف وكلاي مردم در مجلس شوراي اسلامي به کار برده اند. اين عبارت بسيار گويا و بي نياز از تفسير است و بيش از اينكه حقي را براي نمايندگان راهيافته به مجلس ايجاد كند،‌ وظايفي را در قبال مردم بر گردن آقايان نماينده مجلس مي‌گذارد و‌ انتظارات و بايدها و نبايدهاي زيادي به وجود مي‌آورد.
از روز گذشته تا پايان جلسات بررسي صلاحيت وزراي پيشنهادي رئيس جمهور مذاكرات مجلس بي وقفه و مستمر در حال پخش از رسانه ملي است و ميليون‌ها ايراني همچون مناظره‌هاي انتخاباتي اين بار هم در حال دنبال كردن اين مذاكرات هستند. دو ماه پيش در جريان مناظره‌هاي ايام انتخابات رياست جمهوري، ملت از قاب رسانه ملي در حال سبك و سنگين كردن نامزدها و تصميم گيري براي يك انتخاب بودند و اين بار در حال پيگيري سرنوشت دولت منتخب خود و نيز رصد ميزان فضيلت نمايندگان خود در مجلس شوراي اسلامي هستند. بازخوردهاي روز اول راي اعتماد نشان داده كه آنچه كه بيش از هرچيز در معرض محك افكار عمومي جامعه قرار گرفته نه قابليت وزراي پيشنهادي كه گفتار و كردار نمايندگاني است كه قرار است عصاره فضائل ملت باشند.
در اولين مرحله از جلسه بررسي صلاحيت وزراي پيشنهادي دولت جديد، گفتار بسياري از نمايندگاني كه در مقام مخالفت با كابينه پشت تريبون قرار گرفتند عجيب و تامل برانگيز بود. اتهامات ناروا و شفاهي اثبات نشده، بداخلاقي‌ها وخشونت‌هاي زباني كم سابقه، نامهرباني به راي و انتخاب اكثريت مردم، خروج از دايره ارزش‌هاي بديهي جامعه،‌ فدا كردن اخلاق پيش پاي سياست و در مجموع بي توجهي به بسياري از فضائل، چكيده‌اي از نكات تاسف برانگيز نطق‌هاي بيان شده از سوي برخي نمايندگان بود. نمايندگان مخالف روز گذشته حتي پا را از واقعيت‌ها فراتر گذاشتند و در مواردي به عملكرد دولتي كه هنوز كار خود را شروع نكرده و وزرايي كه هنوز در وزارتخانه و هيات دولت مستقر نشده اند ايراداتي از جنس عملكرد در آينده گرفته و به عبارتي «قصاص پيش از جنايت» كردند.
از باب مثال حجت الاسلام بزرگواري نماينده مردم كهگيلويه، بهمئي و چرام يكي از نمايندگاني بود كه به همراه ديگر همفكران خود در مخالفت با دولت جديد سخنان تند و ناپخته اي بر زبان آورد. سخنان بزرگواري هم بسياري را رنجاند، هم همگان را متعجب كرد و هم حاوي تعريضي ناروا به يكي از اقوام بزرگ كشور بود. او از همان ابتداي سخن بيش و پيش از هرچيز چماق خود را براي وزرا و دولت جديد به رخ كشيد؛ او اما اين چماق را نه به شخص خود كه به همه قوم لر منتسب كرد. جناب بزرگواري كه هم كسوت معظم روحانيت و هم منصب شريف وكالت ملت در مجلس را يدك مي‌كشند، حتي به هشدار به چماق‌كشي بسنده نكرد و در ادامه سخنان خود بي آنكه ترمز كند به سياق ساير همفكران تندروي خود بي توجه به اوليات اخلاق در گفتار بسيار تند رفت. او در لابلاي سخنان خود برخي از موافقان كابينه را چاپلوس خواند، بخشي از اعضاي كابينه را فتنه گر لقب داد و در بياني عجيب تر و به دور از شان يك نماينده و يك عالم ديني، فرزند يكي از بزرگان نظام را - بدون اينكه امكاني براي دفاع از خود داشته باشد و يا هنوز اتهام عليه او در محاكم قضايي ثابت شده باشد- حداقل دو بار از تريبون مجلس«دله دزد» خواند تا با دوري جستن از خلق و خوي فرهنگ اصيل قوم لر، كلكسيون گفتار نامتعارف و نازيباي خود را در معرض ميليون‌ها بيننده رسانه ملي تكميل كند.با اين همه آنچه كه بيش از باقي گفته‌هاي آقاي بزرگواري به چشم آمد و واكنش‌هايي را به همراه داشت، پيش كشيدن مباحث قومي، مايه گذاشتن از قوميت خود و انتساب رفتار و گفتار خشن خود به قاطبه قوم شريف و مهربان لر بود.
اگرچه پيش از اين هم بارها از تريبون مجلس شاهد سخنان غير متعارف و تند برخي از نمايندگان بوديم اما اين بار گفتار تند و خشونت‌هاي كلامي برخي از نمايندگان عليه انتخاب اخير مردم و برخي بزرگان و دلسوزان نظام با كمال تاسف بي پروا تر و تندتر از هميشه بود. به همان ميزان و در همان راستا سخنان خاص آقاي بزرگواري در خصوص قوم بزرگ لر هم دور از انتظار بود. اين كه فردي براي پيشبرد اهداف راديكالي و به كرسي نشاندن سخنان تندروانه خود از تريبون مجلس همه ابعاد فرهنگ اصيل و مترقي قوم لر، از شمالي ترين نواحي زاگرس تا سواحل نيلگون خليج فارس را به كناري بگذارد و در مقام سخن چماقي را بر دوش بكشد و به اين و آن نشان دهد و بي‌دليل آن را منتسب به قوم لر كند، چه به عمد و چه سهوا و از سر صداقت!، ظلم و نامهرباني به قوم لُر و به ويژه مردمان حوزه انتخابيه خود است.
خشونت‌هاي كلامي و گفتار متصلب و به دور از آداب برخي نمايندگان در جلسه علني روز گذشته را شايد بتوان اينگونه تفسير كرد كه با راي حداكثري مردم به اعتدال و ميانه روي، افراط‌گرايي و لمپنيسم دست و پاهاي آخر خود را مي‌زند. اين جريان هرچقدر كه به پايان كار نزديك مي‌شود، بيشتر جيغ و داد مي‌كشد و يقه پاره مي‌كند، اتهام مي‌زند و از مرزهاي اخلاق و آداب و مراعات دور و دورتر مي‌شود و همزمان بر حسب عادت به هر دستاويزي براي بقاي خود هم چنگ مي‌زند.

ادامه خبر...


در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟