مشروح اخبار


آتش سوزی، بهانه انتقام سیاسی از شهردار؟!

3 بهمن 1392, 08:32

آتش سوزی، بهانه انتقام سیاسی از شهردار؟!

 مشرق نوشت : دو زن کارگر حوالی ظهر روز یکشنبه از طبقه پنجم ساختمانی در خیابان جمهوری تهران پایین افتادند، همین موضوع باعث شد تا یکی از اعضای شورا بر طبل استعفای شهردار تهران بکوبد و همچنین رییس جمهور کشورمان در نامه ای به وزیر کشور، وی را موظف کند تا به ماجرای حادثه آتش سوزی در خیابان جمهوری رسیدگی کند.

به تکاپو افتادن اعضای اصلاح‌طلب شورا برای کناره‌گیری شهردار تهران در پی این حادثه ممکن است در نگاه اول، همدردی با خانواده قربانیان این حادثه باشد اما جای این سوال باقی می ماند که چرا در روزهای گذشته حوادثی همچون مسمویت 3 هزار نفر شهروند در پردیس که به علت سوء مدیریت اتفاق افتاده است چرا با سکوت آنها همراه بوده است و هیچ فریادی مبنی بر استعفای فرد مسئول بلند نشده است؟

پیرامون همین موضوع با پرویز سروری عضو شورای شهر تهران و قائم‌ مقام جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی گفت‌وگو کردیم.

سروری عضو شورای شهر تهران با بیان اینکه دستور رئیس جمهور مبنی بر رسیدگی به حادثه آتش سوزی دغدغه محترم و مبارکی است، عنوان کرد: این اقدامات زمانی می تواند موثر واقع شود که فراگیری داشته باشد تا بوی سیاسی بودن و تسویه حساب سیاسی از آن متساعد نشود.

وی در ادامه گفت: همانطور که شاهد هستید ما در روزهای گذشته حوادث مهمتر و زیان بارتری را درپی داشتیم، حوادثی مانند ماجرای مسمومیت 3 هزارنفر از مردم پردیس که به علت سوء مدیریت رخ داد.

عضو شورای شهر تهران با بیان اینکه مسمومیت 3 هزارنفر حادثه ی کمی نبود و تهدید علیه کل مردم تهران محسوب می شد، اظهار داشت: از این سوء مدیریت که جان 3 هزار نفر را به خطر انداخت نمی توان به سادگی گذشت ولی ما شاهد این هستیم که دغدغه ای برای پیگیری این موضوع از سوی برخی سیاسیون ابراز نمی شود اما در خصوص حادثه ی خیابان جمهوری تهران و فوت دو کارگر زن در سانحه آتش‌سوزی دستور رسمی برای پیگیری و بررسی آن صادر می شود.

سروری در ادامه تاکید کرد: برخی از اعضای شورای شهر با متهم کردن شهردار تهران به دنبال سیاسی کردن و انتقام جویی های سیاسی هستند.

وی با اشاره به تقدیر رهبر معظم انقلاب از اقدامات مثبت و نحوه مدیریت شهری تهران، عنوان کرد: در حال حاضر شاهد اظهار نظرهای تامل برانگیزی هستیم که بوی انتقام جویی های سیاسی می دهد و نگرانی های زیادی را برای مدیریت شهر تهران ایجاد می کند.

عده‌ای دنبال انتقام‌گيري سیاسی از قالیباف هستند/ از پیام رئیس‌جمهور تعجب کردیم
درخواست استعفا دادن قالیباف توسط روزنامه اصلاح طلب

عضو شورای شهر تهران در ادامه تاکید کرد: ما بارها عنوان کرده ایم که برخوردها و رفتارهای سیاسی در مدیریت شهری سرنوشتی جز رقم خوردن سرنوشت شورای شهر اول در پی نخواهد داشت.

سوروی در ادامه تاکید کرد: معتقدم برخوردهای صورت گرفته در خصوص حادثه دیروز کاملا رفتاری سیاسی بود.

قائم‌ مقام جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی گفت: از رفتار رئیس جمهور محترم در خصوص این حادثه آتش سوزی تعجب کردیم.

وی در ادامه اظهار داشت: تعجب ما از این است که چرا یک برخورد متعادل با اتفاقات و حوادث تلخ صورت نمی گیرد، طی روزهای اخیر ما شاهد حوادثی بوده ایم که آثار وسیع تری در سطح کشور داشته است ولی حساسیتی که به حادثه خیابان جمهوری نشان داده شد قابل تامل بود.

عده‌ای دنبال انتقام‌گيري سیاسی از قالیباف هستند/ از پیام رئیس‌جمهور تعجب کردیم
دستور رئیس جمهور به وزیر کشور به خاطر جان باختن 2 شهروند

سروری در ادامه با طرح این سوال که چرا این برخوردها به صورت گزینشی و سلیقه ای صورت می گیرد؟، گفت: چرا باید حوادثی که به نوعی بوی سیاسی بودن از آن بیرون می آید با واکنش ها و حساسیت های ویژه ای همراه باشد.

عضو سابق کمیسیون امنیت ملی مجلس هشتم تاکید کرد: از آن کسانی که بدون بررسی شهردار را متهم می کنند باید پرسید در قبال مسمویت 3 هزار نفر در پردیس که تنها علتش سوء مدیریت بود چه کسی باید استعفا دهد؟ آیا رئیس جمهور و یا وزیر راه  و یا استاندار باید استعفا دهد؟

وی در ادامه گفت: حجم حادثه پردیس که به علت سوء مدیریت اتفاق افتاده است چرا با سکوت برخی همراه بوده است و تاکنون از آنها هیچ فریادی بلند نشده است و هیچ استعفایی درخواست نشده است؟


سروری با تاکید بر اینکه برخی اعضای شورای شهر هنوز در دعواهای سیاسی گذشته گیر کرده اند، عنوان کرد: ما امیدواریم که نگاه های سیاسی جایگزین نگاه های تخصصی و کارشناسی بشود و مدیریت شهر تهران درگیر مناقشات سیاسی نشود.

 


ادامه خبر...


روحاني وظرافت انگليسي!

25 دی 1392, 08:16

روحاني وظرافت انگليسي!


نويسنده : مهدي مال مير

«چيزي ندارم که تقديم کنم مگر اشک وعرق ورنج وخون». اين جمله ايست که وينستون لئونارد چرچيل روزنامه نگار،نويسنده صاحب سبک در نثر انگليسي وبرنده نوبل ادبيات در مقام نخست وزير انگلستان در سخنراني اش اندکي پس ازبه قدرت رسيدن در صحن مجلس بيان کرد. جمله‌اي که گويا قرار است از سال 2016پشت اسکناس‌هاي پنج پوندي در کنار چهره اين سياستمدار و اديب بزرگ چاپ شود!اين که چرا جمله اي به اين اندازه تلخ براي چاپ در پشت اسکناس‌ها برگزيده مي‌شود، نکته‌اي است که البته به نازک‌کاري‌هاي مشهورانگليسي‌ها در ميدان سياست بازمي‌گردد! به واقع، اين جمله نمادي است از صراحت،صداقت وموقعيت‌شناسي سياستمدار در برابرمردم و فشار افکار عمومي. چرچيل توانست با فصاحت و صداقتي کم مانند، از يک سو از ميزان آگاهي خود به شعور وآگاهي مردم کشورش نسبت به راه دشوار پيش رو پرده بر گيرد و از سوي ديگر، شهروندان را به مشارکت و فداکاري بيشتردر عرصه عمومي ترغيب کند!به بيان ديگر، جمله بالا چهره اي باژگونه از سياستمداري به دست مي‌دهد که اورا سمبل رندي وپنهان کاري ودسيسه بازي در پهنه سياست مي‌دانند چه، شايد سخني به دور از ظرافت ودقت نباشد اگر بگوييم اين جمله اگرچه تلخ وگزنده، اما به راستي يکي از صادقانه ترين جملاتي است که در طول تاريخ سياست از زبان سياستمداري شنيده شده است!شايد تصميم سياستمداران انگليسي به چاپ اين جمله درپشت اسکناس‌هاي پنج پوندي افزون بر قدر شناسي، يادآوري اين نکته نيز باشد که در عرصه سياست، برخي اوقات هيچ ابزار وترفندي به اندازه صداقت و رک گويي سياستمداران در جلب نظر واطمينان مردم در شرايط سخت، کارگر نيست!

در طول شش ماهي که از عمر دولت تدبيرواميد مي‌گذرد هر روز با بيم‌ها واميدهاي فراوان روبرو بوده‌ايم. روزي بارقه‌هاي اميد گشايش در سياست خارجي بر پيشاني خبر‌ها نشست و روز ديگر خبرتوقيف روزنامه‌ها بر نگراني‌ها افزود!يک روز خبر بازگشايي خانه سينما و چهره‌هاي بشاش هنرمندان به هنگام بازگشايي قفل ساختمان خيابان «سمنان» زيور خبرها شد و روز ديگر چهره نگران و پر تشويش نويسندگان به هنگام شنيدن خبر «مميزي منطقي ومعقول» کتاب از زبان وزير فرهنگ در صفحه نخست رسانه‌ها ديده آزار بود!يک روز آوازه خوان جواني در بند شد و روز ديگر رئيس دولت شنيدن نواي ارکستر سمفونيک تهران رادر تالار وحدت نويد داد! در لا به لاي تمامي اين بيم واميد‌ها آنچه پيداست فقدان استراتژي روشن دولت براي رويارويي با چالش‌هاي پيش روست!فقداني که سوگوارانه در سخنراني‌هاي رئيس دولت نيز هر روزي که بر عمر دولت افزوده شد، خود را بيشتر به رخ کشيد!به عبارت ديگر، هرچه عيب جويي افراطيون وخرده گيران بيشتر شد سخنان رئيس محترم جمهور نيز به سوي ابهام وناروشني کشيده شد! تا آن جا که اين روزها براي کشف محافظه کاري نياز به کنکاش زيادي نيست!در اين که دولت با هدف کاستن از رنج هر روزه مردم پا به ميدان گذاشته است واز بسياري جهات با دولتيان پيشين قابل قياس نيست شک وشبهه اي نيست اما همچنان صراحت لازم در بيان مشکلات در سخنان اولياي دولت جديد ديده نمي‌شود! گويي دولت آنچنان نسبت به دل نازک منتقدين وخرده گيران حساس است که در تمام سخنراني‌ها وموضع گيري‌هايش چاره اي جز دست به عصا شدن ندارد! اوج اين محافظه کاري را به روشني مي‌توان در سخنراني دکتر روحاني درجمع شماري از هنرمندان در تالار وحدت تهران مشاهده کرد! مذمت فضاي غير آزاد وشمردن آسيب‌هاي سيطره فضاي امنيتي بر پيکر هنر، نکته‌هايي نبود که بر شرکت کنندگان مراسم که برخي از بزرگان واساتيد عرصه هنر بودند، نامعلوم باشد!شايد از دلايل اصلي که برخي هنرمندان برجسته را در تالار وحدت جمع کرده بود يکي اين بود که از زبان رئيس جمهورجملاتي شفاف‌تر، کارآمد تر وبه دور از کلي گويي‌هاي رايج بشنوند! دکتر روحاني در ادامه سخنانشان به وظيفه دولت در حفظ فرهنگ ايران وهويت اسلامي نيز اشاره داشتند اما برداشت دولت از هويت ايراني واسلامي را با شرکت کنندگان در مراسم در ميان نگذاشتند که در تحليل نهايي حاصلي جز فراهم آمدن زمينه انواع اعمال سليقه‌ها و البته تضييع‌ها در عرصه هنر در بر ندارد!

به هر رو، به نظر مي‌رسد اگر شرايط به همين منوال پيش رود واژه «اعتدال» در ادبيات دولت تدبير، اندک اندک بدل به واژه اي براي به دست آوردن دل همه گروه‌هاي سياسي بدون در پيش گرفتن استراتژي روشن در جهت حل مشکلات وتلاش در جهت تبيين دقيق اين عبارت کليدي گردد!امري که در نهايت به ابرآلود کردن بيشتر فضاي سياسي کشور وسخت جان شدن مشکلات وکاسته شدن از بدنه اجتماعي طرفداران دولت منجر خواهد شد!شايد در اين گير ودار صراحت وظرافتي از جنس سخنراني چرچيل بتواند اعتماد واعتبار بيشتري براي دولت تدبير واميد به ارمغان بياورد!

ادامه خبر...


خاله شادونه...!

22 دی 1392, 07:37

خاله شادونه...!

هر چه سعي مي‌کنم که درباره ارزشهاي پيدا و پنهان صدا‌وسيما چيزي ننويسم، نمي‌شود ؛ يعني يکباره اين رسانه خيلي حرفه‌اي يک برگ جديد رو مي‌کند که دهان همه جهانيان از تعجب باز مي‌ماند و... واضح و مبرهن است که من هم به عنوان جزء کوچکي از جامعه بشريت، در مقابل اين هنرنمايي صداو سيما مات و مبهوت مي‌شوم.

شعر زير در وصف آخرين هنرنمايي اين رسانه خيلي حرفه‌اي است :خبر بچه دار شدن خاله شادونه به عنوان يکي از خبرهاي اصلي اخبار ساعت 9 شبکه يک پخش شد!

دل ما باز، بيقرار شده

باز هم ديده‌مان شکار شده

مات و حيران و مست و مبهوتيم

وضع ما واقعا چه زار شده!

با تعجب نظاره‌گر هستيم

اينکه اوضاعمان چه تار شده!

آن رسانه که بود دانشگاه

به چه وضعيتي دچار شده!

گردش روزگار برعکس است

جام جم مثل روزگار شده

کل کشور اگر زمستان است

طرف جام جم بهار شده!

حال و روزش شده تماشايي

گافهايش چه بيشمار شده

بس که بستند آب در «سريال»

حال «اخبار»ش آبدار شده!

آخرين گاف اينکه ناگهان يکروز

بين اخبارِ اختيار شده

گفت گوينده،راس ساعت نه

با همان لحنِ بيقرار شده

چشم ايران زمينيان، روشن

«خاله شادونه بچه دار شده»!!


نويسنده : محمد حسين روانبخش

ادامه خبر...


توصيه‌اي براي ب. ز!

19 دی 1392, 07:50

توصيه‌اي براي ب. ز!


نويسنده : سيد حميدرضا خوشدل

در راستاي پريشاني‌مان از بابت شرايط سلول بابک جان، مردي که خود را قهرمان ناميد...

به زندانبان بگو بابک مرنجان

بده قدري به او مرغ و فسنجان

ندارد طاقت اطعام ناجور

برايش هرچه مي‌خواهد بکن جور

مهيا کن برايش ميز بيليارد

مبادا سر دهد از شکوه فرياد

مبادا بي‌سونا ماند به زندان

که مي‌گردد تنش بي‌حال و رنجان

به سلولش بنه اسباب بازي

و تجهيزات دنياي مجازي

مبادا خط همراهش بگيري

نوک اين قهرمانم را بچيني

مبادا سرکني با او چو محکوم

که دلنازک بود اين طفل معصوم!

مبادا خاطرش آزرده گردد

مبادا در دلش غم کهنه گردد

مبادا بغض چسبد بر گلويش

بشين دايم به پاي گفت وگويش

خلاصه همچو چشمت حافظش باش

هر آن امري که دارد رابطش باش

فرو کن در دو گوشت اين کلامم

که من تاب غم بابک ندارم

سلامت از تو خواهم بابکم را

نماد اقتدار کشورم را...


ادامه خبر...


پیامک های تسلیت رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)

9 دی 1392, 22:13

پیامک های تسلیت رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)

پیامک های تسلیت رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)

داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم
لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم
یا ایّها الرّسول بدون دعای تو
از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم

 تسلیت

آه و واویلا، که چشمان پیمبر بسته شد
باب وحی و خانۀ زهرای اطهر بسته شد
دست فتنه، باز شد بازوی حیدر بسته شد
هم عزای مصطفی، هم غربت شیرخداست

 تسلیت

چشم اهل دل از گریه خونبار است / حضرت مهدی امشب عزادار است
خاک غم امروز بر فرق عالم شد / سینه شیعه دریای ماتم شد

 تسلیت

اهل عالم عزای خاتم الانبیاست / همه جا کربلای خاتم الانبیاست
زین بلای عظیم گشته امت یتیم / السلام علیک، یا رسول الله

 تسلیت

ای مدینـه دگـر مصطفی نداری / ناله کن که شده وقت سوگواری
اشک زینب از دیده می‌ریزد / آتـش از بیت فاطمه خیزد

 تسلیت

دریای اشک، ملک خداوند سرمد است
بــاور کنیــد روز عــزای محمّد است
وفات حضرت محمد (ص) تسلیت باد

با وفات احمد زنده شد جهالت
ز آتش ستم سوخت گلشن عدالت
نخله دین را به تبر شکستند
ثمر بریدند و شجر شکستند

رحلت پیامبر اکرم(ص) و امام حسن مجتبی(ع) و آفتاب هشتم امامت
حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) تسلیت باد

 تسلیت

اى خاتم مهربانى و عشق! سلام بر تو که گام هاى مهتابى ات
شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند
اللهم صل علی محمد و آل محمد

 تسلیت

مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب

 تسلیت

سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر
شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه مى گریم

 تسلیت

سردار مظلوم عشق! جز تو، کدامین سردار، در مأمن خانه‏اش آماج ستیز دشمنان شد و کدامین دلاور چون تو، به تیغ توطئه کشته شد؟!

 تسلیت

شهادت مظلومانه دومین اخترتابناک آسمان امامت و ولایت
دومین نور خدای سرمد ، زاده زهرای اطهر (س)
کریم آل طاها ، آقا و مولا امام حسن مجبتی
علیه السلام بر شیعیان تسلیت باد

 تسلیت

ای کریم آل طه ! باور کن آسمان، تاب تنهایی نمی آورد و کمرش زیر داغت، خم خواهد شد

 تسلیت

یا رسول الله
با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم
اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد

 تسلیت

شهادت دومین نور ولایت، صاحب کرامت
و شفیع قیامت، امام حسن مجتبى علیه السلام
را تسلیت مى گوییم

 تسلیت

يا رب نصيب هيچ غريب دگر مكن
دردي كه گيسوان حسن را سپيد كرد

 تسلیت

ای کریم آل طه ! وقتی تو رفتی، چشمان آسمان سیاهی رفت و اشک از نگاه ستاره غلتید.

 تسلیت

از غم بی یاریم خون بر دل یاران شده
جسم از گل بهترم باتیری گلباران شده
تا قیامت صبر من شد عیان ازقبر من

ادامه خبر...


زیـــر کدام خالی می شود؛ ابــرو یا آبــــرو!؟

4 دی 1392, 19:37

زیـــر کدام خالی می شود؛ ابــرو یا آبــــرو!؟

برخی نوجوان ها در این دوران پدران خود را در حالی می بینند که از لحاظ ظاهری شباهتی به مردان ندارند و گاهی با صورت های صاف و براق و ابروهای نازک شده بیشتر به زنان شباهت دارند.

alt

 اسلام دین پاکی هاست و در موارد بسیاری آیات قرآن امر به پاکی و نظافت و طهارت جسم و روح کرده است تا جایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نظافت را از ایمان دانسته است.

سفارشات ائمه هدی مبنی بر آراسته و مرتب بودن به هنگام حضور در جامعه و همچنین آموزه های دین مبین اسلام برای تحکیم خانواده به زنان و مردان امر می کند که خود را برای یکدیگر بیارایند و پیرایش و آرایش ظاهری را رعایت کنند؛ برای همین در ایران اسلامی ما طی یک سنت پسندیده همیشگی دختران پس از ازدواج به پیرایش صورت خود پرداخته که هم نشانه ازدواج او بود و هم موجب  نمایان شدن زیبایی هرچه بیشتر زن در محیط خانواده می شد .

به گزارش راک نیوز پایگاه فرهنگی شیرازبس  : در سال های اخیر با توجه به هجمه فرهنگی شدید علیه جمهوری اسلامی از طرق مختلف، علاوه بر اینکه شاهد اصلاح صورت دختران مجرد و کم سن و سال در جامعه هستیم، با پدیده زشت و زننده برداشتن ابرو و اصلاح صورت از سوی مردان جوان و گاها نوجوان جامعه روبرو شده ایم که هیچ گونه توجیه عقلی و حتی احساسی هم ندارد.

alt

alt

یکی از دلایل ظهور چنین پدیده ضدارزشی در جامعه ، غفلت برخی خانواده ها در توجه به رفتار فرزندان و تربیت ناصحیح  و آشنایی آنها با آداب، رسوم و فرهنگ دینی و ملی می باشد. در گذشته نوجوانان وقتی چهره مردانه پدران خود را با محاسن می دیدند برای بزرگ تر شدن و گذاشتن محاسن لحظه شماری می کردند، ولی متأسفانه برخی نوجوان ها در این دوران پدران خود را در حالی می بینند که از لحاظ ظاهری شباهتی به مردان ندارند و گاهی با صورت های صاف و براق و ابروهای نازک شده بیشتر به زنان شباهت دارند و متأسفانه این نوجوانان با دیدن این رفتار، آن را ارزش قلمداد کرده و سعی می کنند در راه شبیه شدن به آنها تلاش کنند.

alt

با وجود هجمه های فرهنگی که از طریق رسانه های جمعی همچون اینترنت، شبکه های ماهواره ای و ... ناهنجاری ها و ضدارزش ها را در جامعه رواج می دهند، برخی اوقات رسانه های داخلی همچون رسانه ملی بدون نظارت و حساسیت به این موضوع شرایط را برای حضور مجریان، خوانندگان، بازیگران، ورزشکاران، میهمانان و ... با ظاهرهای آنچنانی با ابروهای تمیزشده، صورت هایی بدون محاسن و آرایش شده فراهم می کنند و این رفته رفته به یک فرهنگ در سطح جامعه شده و با ترویج آن قبح گناه شکسته می شود.

تراشیدن محاسن در احکام شرع اسلام حرام می باشد و دستمزدی که بابت عمل حرام دریافت شود نیز حرام است؛ اگر سری به آرایشگاه های مردانه بزنید در نرخنامه صنف آرایشگران، اجرت تراشیدن محاسن قید شده و اغلب آرایشگران نسبت به این مسئله اطلاعی ندارند و درآمد خود را به حرام آلوده می کنند؛ از تراشیدن محاسن که بگذریم این روزها برداشتن ابروهای آقایان یکی از راه های کسب درآمد اغلب آرایشگران شده و متاسفانه هیچگونه نظارتی بر عملکرد این واحدهای صنفی وجود ندارد.

لازم است نهادهایی همچون ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر در راستای نهی از بدی ها و محرمات نسبت به مکلف کردن صنف آرایشگران در خصوص منع آرایشگران از انجام مورادی همچون برداشتن ابروی آقایان و ... که نسبتی با فرهنگی ایرانی اسلامی مردم ندارد، اقدامات لازم را انجام دهند و مسئولین رسانه ملی حداقل از ورود آقایان با ابروهای تمیزشده با هر عنوانی در مقابل عموم مردم جلوگیری به عمل آورند.

ادامه خبر...


مرگ سید کریم و قصه تلخ نسل سوخته

3 دی 1392, 14:22

مرگ سید کریم و قصه تلخ نسل سوخته

روح الله درخشی-سرپرست روزنامه شرق ، ویژه کهگیلویه وبویر احمد

تولد بنده مصادف شد با بزرگداشت سید اصلاحات ، سید کریم موسوی گرانمایه وعزیز . تاسفی برای این همزمانی نیست چون وقتی سید هم زنده بود من با شادی جشن تولد نسبتی نداشتم چون از ایشان فقیرتر بودم وهستم . شب یلدا شب تولد من است .
من ( مراد از من در این مطلب هم نسلان من است ) متولد عصر گذار هستم و شاید که تاریخ به نسل من آلزایمر دارد و ازما یاد نخواهد کرد چون نسل گذارهمیشه پلی است برای دیروز و امروز، به سوی فرداهای این سرزمین . هشت سالی است که پچ پچ و نجوا عادت است ورعیت ارباب سکوت فراوان ، اما کنون که خان ومان پوشالی نفس اماره درسرزمین مهر ومهرورزی فروریخته است من می توانم بگویم . اگر نگویم گویند نادان است واگر بگویم به جرم دانستن طرد خواهم شد و زنجیری شاهراه های بی عبوراین بیابان خواهم شد ، اما گفتن بد انجام به باشد ازنهفتن وحقارت سرانجام . می گویند یلدا شب تولد خورشید است .
سی وچهار سال ازعمر من وبه اصطلاح تولد خورشید می گذرد ومن تازه متوجه شدم که خورشید برای روشن شدن محتاج سوختن یک نسل است ومن از همان نسلم . نسل سوخته. من متولد شدم تا تولد خورشید را ببینم اما لامذهب این قطار سردرگم زندگی در تونل تاریک وطولانی شب یلدا هنوز مانده است ومن نه خورشید را دیده ام و نه جز همان سوسوی " دانش و امید " چراغی دیگر برای آینده خود وهم نسلانم دراین دهلیز تاریک وتنگ می بینم .
دیروز دوستی برایم نوشت : " تولدت مبارک وصد سال به این سالها " ، اما بیچاره دوست من ! نمی دانست برمن چه می گذرد . نمی دانست که آمدم تا زندگی کنم اما زنده بودن را برایم برگزیدند. من زنده بودن را بهانه ای برای تماشا ، فقط تماشای زندگی دیگران خواستم . من بیش از آنکه زندگی کنم به زنده بودن آلوده ام . او نمی دانست که شاید وشاید من عمر بیش از این را نمی خواهم . من زندگی را دیدم ، سبز بود وتماشایی ، با بهار پچ پچ می کرد ، زرد نبود اما گاهی با پاییز به چمباتمه می نشست ، گرم بود خون در رگهای تابستان جاری می کرد ، گاه گاهی به سردی می گرایید اما با من ، یلدا و زمستان نسبتی نداشت . زندگی من تفکر من است وتفکر من اصلاحات واین است سرانجام ریشه در تفکر " اصلاح " گذاشتن وروییدن در دل سنگ وشکافتن دل خرافه وتحجر . من به این زنده بودن می بالم حتی اگر عمری را به نادیده شدن بگذرانم وهمچون سید کریم در دل خاک بیتوته کنم . اگرچه زندگی در این بیغوله ودر کنار بیغوله نشینان تلخ است ، خدارا ، به همین تلخی راضی ام که این عمر سی وچند ساله تلخ را ، با هزار تلخ جانی خریده ام .
من (هم نسلان من ) درحسرت همه چیز ، همه چیز، مانده ایم . حسرت نا گفتنی هایی که باید گفت وگفتنی هایی که نباید گفت ، حسرت یک آسمان ، یک آواز از سرشادی ، اما دریغا که هردم میزبان یک غم ناخوانده ام وامروز ، روز تولدم (یکم دیماه ) غم هجران ابدی سید کریم از بد حادثه از راه رسید . عاقبت سید کریم سامان گرفت اما نه در کنار ودست در زنجیر دستان دوستان ، بل بر دستان دوستان وبه دنبال خانه ای در دل خاک . بسوزد این فقر وبی سامانی که گریبان هرکه را گرفت تمام راهها را براو می بندد. گویا درمان این درد خانمان سوز در دل خاک نهفته است وفقرا جز با مرگ سامان نخواهند گرفت . تا بود همان بود که رفقا از او یاد می کردند وگاهی هم او را به صفاتی غریب و بی نسبت با سید ، او را می نواختند .
سید مظلوم نبود بلکه مظلوم واقع شد .
 از رقیب که انتظار التفات نبود ونیست اما دوستان چرا قدرندانستند وتوجه نکردند ؟ به نظر می رسد که سید بیش از همه از دوستان وهمفکران دلگیر بود . سهم سید از زندگی مادی بیش از آنکه " نام وآوازه " باشد تلاش برای هجی کردن واژه های " نان و آواره " بود . سید کریم سید بود وبزرگوار و من خلق آرمان های آن سید بزرگ وچه مخلوق بی اختیار ونا آزادی ام من . سید از نسل اول بود من از نسل دوم ، اما بدبختانه چقدر شبیه هم زندگی می کنیم . چرا ؟ چون شبیه هم می اندیشیم . آشیان آشفتگانی بی نام ونشان با تفکری خوشنام نوع بشر. از تضادها وطنزهای تلخ روزگار است قصه ما ، فکر خوب وبخت بد !! .
 سید کریم عصاره واکسیر دردهای ما بود. اونابغه ی دنیای مظلومیت بود. اوهم مثل من وما آواره بود. در کف دستها دعایی برای مردم داشت وبر لبهایش بخششی به اندازه لبخند خدا بود اما بردرد بی سروسامانگی من وما تلخندهای جگر سوزی میزد. شاید زندگی من هم مثل او سامان نخواهد دید جز با مرگ. باید ما را بشناسی تا دردهای ما واو را متوجه شوی . حاصل جمع تمام ادعایش در ایستادن بر اصلاحات خلاصه می شد . ادب را به غایت غنی بود وسزاوارانسانیت ، اما کسی اورا ندید تا آنگاه که برایش جشن مرده پرستی گرفتیم . او حاصل دلشوره های ناتمام نوع بشر بود . از شما چه پنهان ، سید کریم من بودم ومن سید کریم . تیپاخوردگان عصر انزجار وعجز، نسل سوخته ای که از آغاز زندگی تاکنون دود از قامت مان به هوا می رود وچه بیرحمانه گاهی حتی دوستان ما به غنیمت در این قامت سوخته می دمند تا خود را گرم کنند. من وسید کریم قافیه را باختیم و پلی شدیم برای تثبیت آرمانها . سید کریم حاصل یک تفکر بود و به همان اندازه که سید در میان سرمای نفسگیر زمستان مصنوع نفس کشید تفکرش هم نفس کشید . حیف شد! این روزها که فرصتی هر چند اندک برای نفس کشیدن از راه رسیده بود وتازه داشتیم جان می گرفتیم سید به کما رفت واز نفس باز ایستاد . سید فقیر بود وچروک پیشانی اش نشان از انبوه دردهایش داشت اما همیشه می خندید تا شاید رقیب از در صلح درآید واعتنایی بکند اما همچنان صلح ودوستی حسرتی بر دل سید ماند ورفت . سید قربانی رنگ بی حرمت بی حرمتی روزگار شد و فقط من وسید کریم می دانیم غرور یک مرد در مقابل فقر شکستن یعنی چه . فقط من وسید می دانیم سنگینی آرزوهای بر دل مانده را . فقط من وسید عزیز می دانیم معنی رنگ صورت غبار گرفته رنجور را ، غباری که فقط با کافور غسال شسته خواهد شد وکاش نوبت من هم برسد تا از این دردهای گونه گون رها شوم . اما شاید بهتر باشد قبل از آنکه به سوگ سید کریم بنشینیم به سوگ معصومیت از دست رفته وانسانیت فراموش شده بعضی از زندگان بنشینیم که وقتی به صندلی مسئولیت تکیه می زنند خود وخدا وسید کریم را فراموش می کنند . اکنون وبعد از هشت سال ما وارث گندمزارهای خشک خشک شده ایم چون باران ها ونسیم های سبز خدا در تنش نفس های سیاه تنگ نظری ها وتحجر گم شده است .
ما وارث خرابه هایی از نوع خودخواهی نابشر شده ایم . فقط خدا می داند در این هشت سال بر ما چه گذشت ودر این سالها مراد از عبور لحظه ها ، مرگ تدریجی من وسید کریم بود . سید کریم رفت اما تفکر سترگ او همچنان هست . انسانیت هست اگر کمی از توقعات خود را بکاهیم . امید هست وقتی هنوز سرپا ایستاده ایم . مبارزه بر سر نهادینه کردن عدالت وتوسعه هست وقتی در این شهر هنوز آریوبرزن سوار براسب وشمشیر به دست بر دشمن نهیب می زند . درود بر شمشیر آریوبرزن که هنوز می تواند یاد آور امید وعشق به ایران زمین باشد و ما باید به پشتوانه همین امید راه بی بازگشت خود را ادامه دهیم .

من کلمه ای به یادم نمی آید
ترا به خدا بگذارید هرکسی هرچه دلش خواست لا اقل به خواب ببیند!
جهان خوب است
این برگ های سبز خیلی خوبند
...ازنو برایت می نویسم
حال همه ما خوب است
اما توباور مکن!
(شعر از: سید علی صالحی، معاصر)

*

(مطلب منتشر شده نظر نویسنده محترم است و انتشار آن دراین پایگاه خبری به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نمی باشد)

ادامه خبر...


سیاست زدگی ورزش استان جایگزین نگرش ورزشی شده است

3 دی 1392, 08:21

سیاست زدگی ورزش استان جایگزین نگرش ورزشی شده است

آیت الله پوش -بی تردید نجات ورزش استان در استفاده از تیم مدیریتی است نه انتخاب مدیر کل به تنهایی، مدیر کل که ؟؟؟... .عجالتاً و دلسوزانه از آقای استاندار میخواهیم که تصمیم گیری برای مدیریت ورزش استان را به ورزشی ها بسپارند نه به سیاسیون. زیرا کارنامه سیاسیون در ورزش برای همگان روشن است. چرا همه چیز در این استان دچار سیاست زدگی شده است. آیا بهتر نیست شورای ورزشی استان (البته شورایی واقعی و تخصصی و از جنس ورزش) را در اسرع وقت تشکیل دهیم تا اتاق فکری باشد برای کِشتی به گِل نشسته ورزش استان و مشکل گشایی باشد برای مصائب لاینحل ورزشکاران.آیا جوانمردی، روح منشور المپیک و اخلاق ورزش، در اندیشه، بینش،گفتار وکردار مدیریت ورزش استان جایگاهی دارد؟ در مدیریت عالی استان و طی ۱۰ سال گذشته، و در جهت بهبود جایگاه ورزش استان چه فعل و انعالاتی صورت گرفته است؟ ای دلسوزان ورزش، انتخاب مدیران بر اساس مقیاس نمایندگان و کاندیداهای دور بعد مجلس برای رضای خدا و خدمت رسانی به مردم نیست. بالا رفتن از نردبان مردم و تکیه زدن بر صندلی قدرت به قیمت مصادره ورزش به نفع سیاست و تشدید آسیب های اجتماعی و بروز آسیب های نوظهور آنهم در دامن جوانان و نوجوانان، و خالی کردن اریکه ورزش از ورزشکاران، درد نامه و رنجنامه ای خفت بار است که اکنون با این مصلحت نگری ها و اندیشه های مرعوب شده در روزمرگی، منتج به انتخابی می شود که مایه ننگ می شود و نمود بیخردی خواهد بود. موریانه بد اخلاقی که در مدیریت استان رخنه کرده، انصافاً سلول های خاکستری مغزشان را هدف قرار داده و سکوت آگاهان و شانه خالی کردن زیر بار مسئولیت، که خارج از عرف و اخلاق است، مرا ترغیب نمود تا بگویم زندگی کنیم قیمتی نه به هر قیمتی. مهم باشد که مفید باشیم برای جامعه نه به قیمت مهم شدن که منافع جامعه را به تاراج بدهیم. و این درس عاشورا است که امام حسین ع) مدرس این نهضت، تببین کننده قیام جوانمردان و پاک سیرتان بود نه قعود منفعت طلبان و شبه افکنان. و اینک پس از ۱۴۰۰ سال بلندآوزه، حسین(ع) راست کردار است و مغضوب شده، شمارش بی حساب کوته نظران و بی درایت های مصلحت نگر است. عاشورایی باشیم در عمل نه در گفتار، چرا که بزرگی می گوید: دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
 ****اربعین حسینی بر عموم جامعه تسلیت باد.  









باسپاس از کیوان سروش مقدم

ادامه خبر...


حکایت شهرسوق :رنگ رخسار خبرمیدهد از سر درون

30 آذر 1392, 14:18

حکایت شهرسوق :رنگ رخسار خبرمیدهد از سر درون

علی قاسمی - حکایت شهرسوق :رنگ رخسار خبرمیدهد از سر درون این حکایت غم انگیزشهری است که به لحاظ فرهنگی و ادبی و هنری وعلمی شهرت وآوازه آن زبانزد بود.مهدپرورش عالمان وبزرگان زیادی است و رشادتها و جان فشانیهای جوانان برومند وانقلابی اش در دوران جنگ تحمیلی نمادی از غیرت و وفاداری به آرمان انقلاب و امام امت بود وبا تقدیم دهها شهید وجانباز و ایثارگرسمبل شهرفرهنگ و شهادت لقب گرفت .
سابقه مبارزات و مقاومت قبل از انقلاب آن که حماسه تنگه مجاهدین سندافتخار و برگ زرینی از شور وشعور فرزندان آن روز و مردان امروز است برای همیشه دراذهان ماندگار است. اگرچه اهل قلم بسی درباب سوق قلم فرسایی نمودندو مثنوی هفتاد من سراییدند ونیازی به اطاله کلام نیست اما درحد بضاعت جهت تنویر افکارهمشهریان به حکایت مظلومیت شهری که دیروزش گمشده و امروز و فردایش ناپیداست،گذرا وکوتاه اشاره میشود .
کمتر از سه ماه از سال جاری و آغاز سال آتی بیش نمانده است در آستانه بیستمین سال تاسیس شهرداری سوق هستیم . شهری با قریب دو دهه قد مت شهری به تناسب پیشینه وداشته هایش از جایگاه واقعی خود به دورمانده است و لابد ضرب المثل های هرشکستی که به هرکس رود از خویش است ،هرکسی آن درودعاقبت کار که کشت و یا از ماست که برماست و یا هرچه کنی به خود کنی را زیاد شنیدید. .بی شک سوا از کم لطفی ها و نامهربانیهای مسولان در گذشته وحال،با کمی تامل در مثل های فوق ریشه زیادی از مشکلات زاییده درون وناشی ازبی تفاوتی و بی انگیزگی وبی تدبیری هاست.نداشتن ها و نتوانستن ها رابایددر نخواستن ها وباهم نبودن های خودمان جستجوکرد.
اعتراض ،انتقاد وپرسشگری حلقه های مفقوده است که آنچنان دراینجادیده نمی شود. وفراتر ازهمه مسائل مرزبندی ها ،تعصبات، مناقشات قومی وانگیزه های شخصی راه توسعه وپیشرفت را بر شهر بسته وراه آورد آن به بارآوردن فرزندان و نسل هایی متعصب، کینه جو وتقابل گرا است که مستلزم برادری و برداشتن بساط تفرقه و سرودن ندای وحدت وهمدلی وکاشتن بذر محبت درمزرعه دل وجان و روح و روانمان است.
زندگی شهری یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی شخصی مهار و اخلاق و روحیه تعاون و کارجمعی رواج یابد وفراموش نکنیم که شهر متعلق به همه شهروندان است وهمه درقبال آن مسئولند و با عبرت آموختن از گذشتگان که با بزرگ منشی و تفکر آینده نگر خود میراث‌های گرانبهایی را برایمان به یادگارگذاشتند اینگونه باشیم و آن را به نحوشایسته به نسل های آینده تحویل دهیم در این رهگذرمتاسفانه ماخود وارث وعامل معضلات عدیده ای هستیم که خود تحمیل گر آنانیم.
افت و پسرفت شهر علی رغم تقسیمات کشوری و استقرا بخشداری بدون فراهم نمودن زیرساختهای اساسی سبب دور ماندن از کورس رقابت با سایر نقاط استان شده است وباید بپذیریم روستاها و دهستانهایی هست که فاصله چندانی با شهرسوق ندارند وحتی بیم آن میرود درآینده ای نه چندان دور و درصورت تداوم این روند تنزل شهرسوق حتی درحد یک دهستان دور از انتظار نباشد .سوق در همه حوزه هاآن گونه که سزاوار بود مورد غفلت واقع شده است .
فقدان جاده ارتباطی مناسب بعنوان اساسی ترین زیرساخت توسعه شهری که مهم تر از همه 9کیلومترجاده معروف( وحشت یا مرگ )به دهدشت وجاده های مواصلاتی به روستاها و دهستان تابعه است که قصه‌ي اين قتلگاه خونبار که تکرار تصادفات گاه و بي‌گاه آن قربانيان زيادي را گرفته تبديل به جزيي لاينفک از خاطرات شوم مردمان صبور و چشم انتظار سوق شده است و از سوی دیگر ،نبود آب بعنوان محور تولیدعلی رغم همجواری با سدمارون و گذشت سالها ازاحداث سد و عدم پیش بینی برداشت آب کشاورزی در گذشته و زمانبری طولانی مدت وهزینه های سنگین بالغ بر 700میلیارد ریال انتقال آب ازسدمارون و وجود دشتهای وسیع بی آب حومه شهر و بخش و وجود جوانان جویای کار ،عدم سرمایه گذاری دربخش گردشگری و جاذبه های تفریحی مانند طبیعت دژکوه وپاقلعه ، آبشارطوف خیمه ،بادامستان بلوط بنگان و حاشیه سد ،لگین راک و اماکن زیارتی امامزاده سیدناصرالدین ،امامزاده یوسف،امامزاده پیرشهید ،وآرامگاه هنرمند فقید حسین پناهی ،آبگرفتگی پل وجاده قدیم بهبهان وقطع مسیر ورویای احداث پل روگذرسد،ودهها کمبود برای همگان محرز و اظهر من الشمس است .
علاوه بر آن نزدیکی به مرکزیت شهرستان و عدم برخورداری از امکانات و محرومیت از خدمات به بهانه هم جواری به شهر دهدشت و نادیده گرفتن مطالبات شهری ،بی توجهی و بی مسولیتی شهروندان که ماحاصل خودزنی ها ، خود رایی ها وعدم انسجام اجتماعی ومشارکت همگانی ،نبود منابع در آمدی واشتغال مشکلات شهری را دوچندان وسبب شده هرساله گروهی فرار را بر قرارو ماندگاری درشهرسوق ترجیح دهند وبارسفر به سایر شهرها ببندند. امیداست به پشتوانه غنای فرهنگی با مشارکت همگانی همه با هم یک دل و یک صدا دستهای همت به هم گره بزنیم وبا اندیشه های تعامل گرا وبرچیدن تقابل ها، تنگ نظری ها وخودمحوری ها فصلی از شکوفایی و رونق را با همت علمی و عملی مردم به ویژه جوانان پرشور تا رسیدن به جایگاه واقعی اش دوباره آغاز کرد.اینک انتظار می رود مسولان در قبال وظیفه ای که مردم به دوش آنها سپرده اند خداترس ،وظیه شناس ومتعهد باشند ودر برابرهمه تبعیض ها و بی عدالتی هایی که به شهرسوق می شود خدارا درنظرگیرند.
واینک همشهری تا دیر نشده به قول شاعرچاره ای بیندیشیدکه :
دارد بهارمیگذرد باشتاب عمر فکری کنید فرصت پلکی درنگ نیست

ادامه خبر...


یادی از عروج غریبانه ی سیدی جلیل القدر از اهالی اصلاحات

30 آذر 1392, 10:18

یادی از عروج غریبانه ی سیدی جلیل القدر از اهالی اصلاحات

 

بسمه تعالی

اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لایسدها شئ

آنگاه که عالمی دینی بمیرد شکافی در اسلام پدید می آید که هیچ چیزی آن را پر نمی کند .

ابتداءا  ضایعه ی مولمه ی درگذشت انسانی رشید و متدین از جبهه ی اصلاحات ، جناب حجت الاسلام والمسلمین سید کریم موسوی (ره) را که در اثر سانحه ی رانندگی دعوت معبود ازلی را لبیک گفته و رخ در نقاب خاک  کشیده به عموم مردم فهیم استان ، جبهه اصلاحات و بیت معظم ایشان تعزیت و تسلیت عرض می نمایم .      سید سفرکرده ما ، در عمر پر برکت خود ، با آنکه در زی طلبگی و درکسوت روحانیت می زیست هیچگاه به تعلقات و زخارف پر زرق و برق دنیا که چشم برخی را کور کرده و برای نیل به آن عزت ، دین و اندیشه ی خود را می فروشند و پایمال می کنند ، دل نبسته و زاهدانه و عابدانه از دنیای فانی به سوی ابدیت عروج کرد .

نگاهی به زهد و پارسایی آن سید وارسته مویدهمین مدعاست ، که در حالیکه برخی از مدعیان و سینه چاکان دینداری ، با اتومبیل های فاخر و خانه های انگشت نما ، با تفاخر و ناز زندگی می کنند ، مرحوم موسوی با اتومبیل پیکانی بسنده می کرد که به رغم بسیاری حتی تمکن بیمه ی آن را نیز دارا نبود .

جای تامل است که بدانیم برخی برای پرکردن کیسه ی دنیای خود از هر فرصتی استفاده کرده تا عطش دنیا طلبی خود را سیراب کنند و کم نیستند کسانی چون سید سفر کرده که سالهاست مورد بی مهری و غفلت متولیان ارشد استان قرار گرفته اند و حتی از تامین نیازهای اولیه خود بی بهره اند .سید کریم موسوی مظلوم و ... و بی توقع رفت اما سید کریم های دیگری هنوز هستند که صرفاً به دلیل نگرش های فکریشان، حتی از درمان ساده ترین بیماری خود و خانواده هم عاجزند ، این قصور و کوتاهی را به پای چه کسی باید نوشت؟

سید فخیم ما ، سبکبال و پاک دست از دنیای اهل کام و ناز آهنگ سفر کرده اما مشی و سلوک اصلاحات او در شریان کالبد فرزندان اصلاحات همچنان ساری و جاری است . خدایا سبوی جانمان را از باده صبوری و شکیبایی لبریز فرما .با عرض تسلیت مجدد
بقلم :سید نعمت اله صدوقی   دیماه 1392

ادامه خبر...


در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟