هر چه سعي ميکنم که درباره ارزشهاي پيدا و پنهان صداوسيما چيزي ننويسم، نميشود ؛ يعني يکباره اين رسانه خيلي حرفهاي يک برگ جديد رو ميکند که دهان همه جهانيان از تعجب باز ميماند و... واضح و مبرهن است که من هم به عنوان جزء کوچکي از جامعه بشريت، در مقابل اين هنرنمايي صداو سيما مات و مبهوت ميشوم.
شعر زير در وصف آخرين هنرنمايي اين رسانه خيلي حرفهاي است :خبر بچه دار شدن خاله شادونه به عنوان يکي از خبرهاي اصلي اخبار ساعت 9 شبکه يک پخش شد!
دل ما باز، بيقرار شده
باز هم ديدهمان شکار شده
مات و حيران و مست و مبهوتيم
وضع ما واقعا چه زار شده!
با تعجب نظارهگر هستيم
اينکه اوضاعمان چه تار شده!
آن رسانه که بود دانشگاه
به چه وضعيتي دچار شده!
گردش روزگار برعکس است
جام جم مثل روزگار شده
کل کشور اگر زمستان است
طرف جام جم بهار شده!
حال و روزش شده تماشايي
گافهايش چه بيشمار شده
بس که بستند آب در «سريال»
حال «اخبار»ش آبدار شده!
آخرين گاف اينکه ناگهان يکروز
بين اخبارِ اختيار شده
گفت گوينده،راس ساعت نه
با همان لحنِ بيقرار شده
چشم ايران زمينيان، روشن
«خاله شادونه بچه دار شده»!!
نويسنده : سيد حميدرضا خوشدل |
در راستاي پريشانيمان از بابت شرايط سلول بابک جان، مردي که خود را قهرمان ناميد... به زندانبان بگو بابک مرنجان بده قدري به او مرغ و فسنجان ندارد طاقت اطعام ناجور برايش هرچه ميخواهد بکن جور مهيا کن برايش ميز بيليارد مبادا سر دهد از شکوه فرياد مبادا بيسونا ماند به زندان که ميگردد تنش بيحال و رنجان به سلولش بنه اسباب بازي و تجهيزات دنياي مجازي مبادا خط همراهش بگيري نوک اين قهرمانم را بچيني مبادا سرکني با او چو محکوم که دلنازک بود اين طفل معصوم! مبادا خاطرش آزرده گردد مبادا در دلش غم کهنه گردد مبادا بغض چسبد بر گلويش بشين دايم به پاي گفت وگويش خلاصه همچو چشمت حافظش باش هر آن امري که دارد رابطش باش فرو کن در دو گوشت اين کلامم که من تاب غم بابک ندارم سلامت از تو خواهم بابکم را نماد اقتدار کشورم را... |
پیامک های تسلیت رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) |
داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم
لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم
یا ایّها الرّسول بدون دعای تو
از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم
آه و واویلا، که چشمان پیمبر بسته شد
باب وحی و خانۀ زهرای اطهر بسته شد
دست فتنه، باز شد بازوی حیدر بسته شد
هم عزای مصطفی، هم غربت شیرخداست
چشم اهل دل از گریه خونبار است / حضرت مهدی امشب عزادار است
خاک غم امروز بر فرق عالم شد / سینه شیعه دریای ماتم شد
اهل عالم عزای خاتم الانبیاست / همه جا کربلای خاتم الانبیاست
زین بلای عظیم گشته امت یتیم / السلام علیک، یا رسول الله
ای مدینـه دگـر مصطفی نداری / ناله کن که شده وقت سوگواری
اشک زینب از دیده میریزد / آتـش از بیت فاطمه خیزد
دریای اشک، ملک خداوند سرمد است
بــاور کنیــد روز عــزای محمّد است
وفات حضرت محمد (ص) تسلیت باد
با وفات احمد زنده شد جهالت
ز آتش ستم سوخت گلشن عدالت
نخله دین را به تبر شکستند
ثمر بریدند و شجر شکستند
رحلت پیامبر اکرم(ص) و امام حسن مجتبی(ع) و آفتاب هشتم امامت
حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) تسلیت باد
اى خاتم مهربانى و عشق! سلام بر تو که گام هاى مهتابى ات
شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند
اللهم صل علی محمد و آل محمد
مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر
شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه مى گریم
سردار مظلوم عشق! جز تو، کدامین سردار، در مأمن خانهاش آماج ستیز دشمنان شد و کدامین دلاور چون تو، به تیغ توطئه کشته شد؟!
شهادت مظلومانه دومین اخترتابناک آسمان امامت و ولایت
دومین نور خدای سرمد ، زاده زهرای اطهر (س)
کریم آل طاها ، آقا و مولا امام حسن مجبتی
علیه السلام بر شیعیان تسلیت باد
ای کریم آل طه ! باور کن آسمان، تاب تنهایی نمی آورد و کمرش زیر داغت، خم خواهد شد
یا رسول الله
با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم
اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد
شهادت دومین نور ولایت، صاحب کرامت
و شفیع قیامت، امام حسن مجتبى علیه السلام
را تسلیت مى گوییم
يا رب نصيب هيچ غريب دگر مكن
دردي كه گيسوان حسن را سپيد كرد
ای کریم آل طه ! وقتی تو رفتی، چشمان آسمان سیاهی رفت و اشک از نگاه ستاره غلتید.
از غم بی یاریم خون بر دل یاران شده
جسم از گل بهترم باتیری گلباران شده
تا قیامت صبر من شد عیان ازقبر من
برخی نوجوان ها در این دوران پدران خود را در حالی می بینند که از لحاظ ظاهری شباهتی به مردان ندارند و گاهی با صورت های صاف و براق و ابروهای نازک شده بیشتر به زنان شباهت دارند.
اسلام دین پاکی هاست و در موارد بسیاری آیات قرآن امر به پاکی و نظافت و طهارت جسم و روح کرده است تا جایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نظافت را از ایمان دانسته است.
سفارشات ائمه هدی مبنی بر آراسته و مرتب بودن به هنگام حضور در جامعه و همچنین آموزه های دین مبین اسلام برای تحکیم خانواده به زنان و مردان امر می کند که خود را برای یکدیگر بیارایند و پیرایش و آرایش ظاهری را رعایت کنند؛ برای همین در ایران اسلامی ما طی یک سنت پسندیده همیشگی دختران پس از ازدواج به پیرایش صورت خود پرداخته که هم نشانه ازدواج او بود و هم موجب نمایان شدن زیبایی هرچه بیشتر زن در محیط خانواده می شد .
به گزارش راک نیوز پایگاه فرهنگی شیرازبس : در سال های اخیر با توجه به هجمه فرهنگی شدید علیه جمهوری اسلامی از طرق مختلف، علاوه بر اینکه شاهد اصلاح صورت دختران مجرد و کم سن و سال در جامعه هستیم، با پدیده زشت و زننده برداشتن ابرو و اصلاح صورت از سوی مردان جوان و گاها نوجوان جامعه روبرو شده ایم که هیچ گونه توجیه عقلی و حتی احساسی هم ندارد.
یکی از دلایل ظهور چنین پدیده ضدارزشی در جامعه ، غفلت برخی خانواده ها در توجه به رفتار فرزندان و تربیت ناصحیح و آشنایی آنها با آداب، رسوم و فرهنگ دینی و ملی می باشد. در گذشته نوجوانان وقتی چهره مردانه پدران خود را با محاسن می دیدند برای بزرگ تر شدن و گذاشتن محاسن لحظه شماری می کردند، ولی متأسفانه برخی نوجوان ها در این دوران پدران خود را در حالی می بینند که از لحاظ ظاهری شباهتی به مردان ندارند و گاهی با صورت های صاف و براق و ابروهای نازک شده بیشتر به زنان شباهت دارند و متأسفانه این نوجوانان با دیدن این رفتار، آن را ارزش قلمداد کرده و سعی می کنند در راه شبیه شدن به آنها تلاش کنند.
با وجود هجمه های فرهنگی که از طریق رسانه های جمعی همچون اینترنت، شبکه های ماهواره ای و ... ناهنجاری ها و ضدارزش ها را در جامعه رواج می دهند، برخی اوقات رسانه های داخلی همچون رسانه ملی بدون نظارت و حساسیت به این موضوع شرایط را برای حضور مجریان، خوانندگان، بازیگران، ورزشکاران، میهمانان و ... با ظاهرهای آنچنانی با ابروهای تمیزشده، صورت هایی بدون محاسن و آرایش شده فراهم می کنند و این رفته رفته به یک فرهنگ در سطح جامعه شده و با ترویج آن قبح گناه شکسته می شود.
تراشیدن محاسن در احکام شرع اسلام حرام می باشد و دستمزدی که بابت عمل حرام دریافت شود نیز حرام است؛ اگر سری به آرایشگاه های مردانه بزنید در نرخنامه صنف آرایشگران، اجرت تراشیدن محاسن قید شده و اغلب آرایشگران نسبت به این مسئله اطلاعی ندارند و درآمد خود را به حرام آلوده می کنند؛ از تراشیدن محاسن که بگذریم این روزها برداشتن ابروهای آقایان یکی از راه های کسب درآمد اغلب آرایشگران شده و متاسفانه هیچگونه نظارتی بر عملکرد این واحدهای صنفی وجود ندارد.
لازم است نهادهایی همچون ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر در راستای نهی از بدی ها و محرمات نسبت به مکلف کردن صنف آرایشگران در خصوص منع آرایشگران از انجام مورادی همچون برداشتن ابروی آقایان و ... که نسبتی با فرهنگی ایرانی اسلامی مردم ندارد، اقدامات لازم را انجام دهند و مسئولین رسانه ملی حداقل از ورود آقایان با ابروهای تمیزشده با هر عنوانی در مقابل عموم مردم جلوگیری به عمل آورند. ادامه خبر...روح الله درخشی-سرپرست روزنامه شرق ، ویژه کهگیلویه وبویر احمد
تولد بنده مصادف شد با بزرگداشت سید اصلاحات ، سید کریم موسوی گرانمایه وعزیز . تاسفی برای این همزمانی نیست چون وقتی سید هم زنده بود من با شادی جشن تولد نسبتی نداشتم چون از ایشان فقیرتر بودم وهستم . شب یلدا شب تولد من است .
من ( مراد از من در این مطلب هم نسلان من است ) متولد عصر گذار هستم و شاید که تاریخ به نسل من آلزایمر دارد و ازما یاد نخواهد کرد چون نسل گذارهمیشه پلی است برای دیروز و امروز، به سوی فرداهای این سرزمین . هشت سالی است که پچ پچ و نجوا عادت است ورعیت ارباب سکوت فراوان ، اما کنون که خان ومان پوشالی نفس اماره درسرزمین مهر ومهرورزی فروریخته است من می توانم بگویم . اگر نگویم گویند نادان است واگر بگویم به جرم دانستن طرد خواهم شد و زنجیری شاهراه های بی عبوراین بیابان خواهم شد ، اما گفتن بد انجام به باشد ازنهفتن وحقارت سرانجام . می گویند یلدا شب تولد خورشید است .
سی وچهار سال ازعمر من وبه اصطلاح تولد خورشید می گذرد ومن تازه متوجه شدم که خورشید برای روشن شدن محتاج سوختن یک نسل است ومن از همان نسلم . نسل سوخته. من متولد شدم تا تولد خورشید را ببینم اما لامذهب این قطار سردرگم زندگی در تونل تاریک وطولانی شب یلدا هنوز مانده است ومن نه خورشید را دیده ام و نه جز همان سوسوی " دانش و امید " چراغی دیگر برای آینده خود وهم نسلانم دراین دهلیز تاریک وتنگ می بینم .
دیروز دوستی برایم نوشت : " تولدت مبارک وصد سال به این سالها " ، اما بیچاره دوست من ! نمی دانست برمن چه می گذرد . نمی دانست که آمدم تا زندگی کنم اما زنده بودن را برایم برگزیدند. من زنده بودن را بهانه ای برای تماشا ، فقط تماشای زندگی دیگران خواستم . من بیش از آنکه زندگی کنم به زنده بودن آلوده ام . او نمی دانست که شاید وشاید من عمر بیش از این را نمی خواهم . من زندگی را دیدم ، سبز بود وتماشایی ، با بهار پچ پچ می کرد ، زرد نبود اما گاهی با پاییز به چمباتمه می نشست ، گرم بود خون در رگهای تابستان جاری می کرد ، گاه گاهی به سردی می گرایید اما با من ، یلدا و زمستان نسبتی نداشت . زندگی من تفکر من است وتفکر من اصلاحات واین است سرانجام ریشه در تفکر " اصلاح " گذاشتن وروییدن در دل سنگ وشکافتن دل خرافه وتحجر . من به این زنده بودن می بالم حتی اگر عمری را به نادیده شدن بگذرانم وهمچون سید کریم در دل خاک بیتوته کنم . اگرچه زندگی در این بیغوله ودر کنار بیغوله نشینان تلخ است ، خدارا ، به همین تلخی راضی ام که این عمر سی وچند ساله تلخ را ، با هزار تلخ جانی خریده ام .
من (هم نسلان من ) درحسرت همه چیز ، همه چیز، مانده ایم . حسرت نا گفتنی هایی که باید گفت وگفتنی هایی که نباید گفت ، حسرت یک آسمان ، یک آواز از سرشادی ، اما دریغا که هردم میزبان یک غم ناخوانده ام وامروز ، روز تولدم (یکم دیماه ) غم هجران ابدی سید کریم از بد حادثه از راه رسید . عاقبت سید کریم سامان گرفت اما نه در کنار ودست در زنجیر دستان دوستان ، بل بر دستان دوستان وبه دنبال خانه ای در دل خاک . بسوزد این فقر وبی سامانی که گریبان هرکه را گرفت تمام راهها را براو می بندد. گویا درمان این درد خانمان سوز در دل خاک نهفته است وفقرا جز با مرگ سامان نخواهند گرفت . تا بود همان بود که رفقا از او یاد می کردند وگاهی هم او را به صفاتی غریب و بی نسبت با سید ، او را می نواختند .
سید مظلوم نبود بلکه مظلوم واقع شد .
از رقیب که انتظار التفات نبود ونیست اما دوستان چرا قدرندانستند وتوجه نکردند ؟ به نظر می رسد که سید بیش از همه از دوستان وهمفکران دلگیر بود . سهم سید از زندگی مادی بیش از آنکه " نام وآوازه " باشد تلاش برای هجی کردن واژه های " نان و آواره " بود . سید کریم سید بود وبزرگوار و من خلق آرمان های آن سید بزرگ وچه مخلوق بی اختیار ونا آزادی ام من . سید از نسل اول بود من از نسل دوم ، اما بدبختانه چقدر شبیه هم زندگی می کنیم . چرا ؟ چون شبیه هم می اندیشیم . آشیان آشفتگانی بی نام ونشان با تفکری خوشنام نوع بشر. از تضادها وطنزهای تلخ روزگار است قصه ما ، فکر خوب وبخت بد !! .
سید کریم عصاره واکسیر دردهای ما بود. اونابغه ی دنیای مظلومیت بود. اوهم مثل من وما آواره بود. در کف دستها دعایی برای مردم داشت وبر لبهایش بخششی به اندازه لبخند خدا بود اما بردرد بی سروسامانگی من وما تلخندهای جگر سوزی میزد. شاید زندگی من هم مثل او سامان نخواهد دید جز با مرگ. باید ما را بشناسی تا دردهای ما واو را متوجه شوی . حاصل جمع تمام ادعایش در ایستادن بر اصلاحات خلاصه می شد . ادب را به غایت غنی بود وسزاوارانسانیت ، اما کسی اورا ندید تا آنگاه که برایش جشن مرده پرستی گرفتیم . او حاصل دلشوره های ناتمام نوع بشر بود . از شما چه پنهان ، سید کریم من بودم ومن سید کریم . تیپاخوردگان عصر انزجار وعجز، نسل سوخته ای که از آغاز زندگی تاکنون دود از قامت مان به هوا می رود وچه بیرحمانه گاهی حتی دوستان ما به غنیمت در این قامت سوخته می دمند تا خود را گرم کنند. من وسید کریم قافیه را باختیم و پلی شدیم برای تثبیت آرمانها . سید کریم حاصل یک تفکر بود و به همان اندازه که سید در میان سرمای نفسگیر زمستان مصنوع نفس کشید تفکرش هم نفس کشید . حیف شد! این روزها که فرصتی هر چند اندک برای نفس کشیدن از راه رسیده بود وتازه داشتیم جان می گرفتیم سید به کما رفت واز نفس باز ایستاد . سید فقیر بود وچروک پیشانی اش نشان از انبوه دردهایش داشت اما همیشه می خندید تا شاید رقیب از در صلح درآید واعتنایی بکند اما همچنان صلح ودوستی حسرتی بر دل سید ماند ورفت . سید قربانی رنگ بی حرمت بی حرمتی روزگار شد و فقط من وسید کریم می دانیم غرور یک مرد در مقابل فقر شکستن یعنی چه . فقط من وسید می دانیم سنگینی آرزوهای بر دل مانده را . فقط من وسید عزیز می دانیم معنی رنگ صورت غبار گرفته رنجور را ، غباری که فقط با کافور غسال شسته خواهد شد وکاش نوبت من هم برسد تا از این دردهای گونه گون رها شوم . اما شاید بهتر باشد قبل از آنکه به سوگ سید کریم بنشینیم به سوگ معصومیت از دست رفته وانسانیت فراموش شده بعضی از زندگان بنشینیم که وقتی به صندلی مسئولیت تکیه می زنند خود وخدا وسید کریم را فراموش می کنند . اکنون وبعد از هشت سال ما وارث گندمزارهای خشک خشک شده ایم چون باران ها ونسیم های سبز خدا در تنش نفس های سیاه تنگ نظری ها وتحجر گم شده است .
ما وارث خرابه هایی از نوع خودخواهی نابشر شده ایم . فقط خدا می داند در این هشت سال بر ما چه گذشت ودر این سالها مراد از عبور لحظه ها ، مرگ تدریجی من وسید کریم بود . سید کریم رفت اما تفکر سترگ او همچنان هست . انسانیت هست اگر کمی از توقعات خود را بکاهیم . امید هست وقتی هنوز سرپا ایستاده ایم . مبارزه بر سر نهادینه کردن عدالت وتوسعه هست وقتی در این شهر هنوز آریوبرزن سوار براسب وشمشیر به دست بر دشمن نهیب می زند . درود بر شمشیر آریوبرزن که هنوز می تواند یاد آور امید وعشق به ایران زمین باشد و ما باید به پشتوانه همین امید راه بی بازگشت خود را ادامه دهیم .
من کلمه ای به یادم نمی آید
ترا به خدا بگذارید هرکسی هرچه دلش خواست لا اقل به خواب ببیند!
جهان خوب است
این برگ های سبز خیلی خوبند
...ازنو برایت می نویسم
حال همه ما خوب است
اما توباور مکن!
(شعر از: سید علی صالحی، معاصر)
*
علی قاسمی - حکایت شهرسوق :رنگ رخسار خبرمیدهد از سر درون این حکایت غم انگیزشهری است که به لحاظ فرهنگی و ادبی و هنری وعلمی شهرت وآوازه آن زبانزد بود.مهدپرورش عالمان وبزرگان زیادی است و رشادتها و جان فشانیهای جوانان برومند وانقلابی اش در دوران جنگ تحمیلی نمادی از غیرت و وفاداری به آرمان انقلاب و امام امت بود وبا تقدیم دهها شهید وجانباز و ایثارگرسمبل شهرفرهنگ و شهادت لقب گرفت .
سابقه مبارزات و مقاومت قبل از انقلاب آن که حماسه تنگه مجاهدین سندافتخار و برگ زرینی از شور وشعور فرزندان آن روز و مردان امروز است برای همیشه دراذهان ماندگار است. اگرچه اهل قلم بسی درباب سوق قلم فرسایی نمودندو مثنوی هفتاد من سراییدند ونیازی به اطاله کلام نیست اما درحد بضاعت جهت تنویر افکارهمشهریان به حکایت مظلومیت شهری که دیروزش گمشده و امروز و فردایش ناپیداست،گذرا وکوتاه اشاره میشود .
کمتر از سه ماه از سال جاری و آغاز سال آتی بیش نمانده است در آستانه بیستمین سال تاسیس شهرداری سوق هستیم . شهری با قریب دو دهه قد مت شهری به تناسب پیشینه وداشته هایش از جایگاه واقعی خود به دورمانده است و لابد ضرب المثل های هرشکستی که به هرکس رود از خویش است ،هرکسی آن درودعاقبت کار که کشت و یا از ماست که برماست و یا هرچه کنی به خود کنی را زیاد شنیدید. .بی شک سوا از کم لطفی ها و نامهربانیهای مسولان در گذشته وحال،با کمی تامل در مثل های فوق ریشه زیادی از مشکلات زاییده درون وناشی ازبی تفاوتی و بی انگیزگی وبی تدبیری هاست.نداشتن ها و نتوانستن ها رابایددر نخواستن ها وباهم نبودن های خودمان جستجوکرد.
اعتراض ،انتقاد وپرسشگری حلقه های مفقوده است که آنچنان دراینجادیده نمی شود. وفراتر ازهمه مسائل مرزبندی ها ،تعصبات، مناقشات قومی وانگیزه های شخصی راه توسعه وپیشرفت را بر شهر بسته وراه آورد آن به بارآوردن فرزندان و نسل هایی متعصب، کینه جو وتقابل گرا است که مستلزم برادری و برداشتن بساط تفرقه و سرودن ندای وحدت وهمدلی وکاشتن بذر محبت درمزرعه دل وجان و روح و روانمان است.
زندگی شهری یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی شخصی مهار و اخلاق و روحیه تعاون و کارجمعی رواج یابد وفراموش نکنیم که شهر متعلق به همه شهروندان است وهمه درقبال آن مسئولند و با عبرت آموختن از گذشتگان که با بزرگ منشی و تفکر آینده نگر خود میراثهای گرانبهایی را برایمان به یادگارگذاشتند اینگونه باشیم و آن را به نحوشایسته به نسل های آینده تحویل دهیم در این رهگذرمتاسفانه ماخود وارث وعامل معضلات عدیده ای هستیم که خود تحمیل گر آنانیم.
افت و پسرفت شهر علی رغم تقسیمات کشوری و استقرا بخشداری بدون فراهم نمودن زیرساختهای اساسی سبب دور ماندن از کورس رقابت با سایر نقاط استان شده است وباید بپذیریم روستاها و دهستانهایی هست که فاصله چندانی با شهرسوق ندارند وحتی بیم آن میرود درآینده ای نه چندان دور و درصورت تداوم این روند تنزل شهرسوق حتی درحد یک دهستان دور از انتظار نباشد .سوق در همه حوزه هاآن گونه که سزاوار بود مورد غفلت واقع شده است .
فقدان جاده ارتباطی مناسب بعنوان اساسی ترین زیرساخت توسعه شهری که مهم تر از همه 9کیلومترجاده معروف( وحشت یا مرگ )به دهدشت وجاده های مواصلاتی به روستاها و دهستان تابعه است که قصهي اين قتلگاه خونبار که تکرار تصادفات گاه و بيگاه آن قربانيان زيادي را گرفته تبديل به جزيي لاينفک از خاطرات شوم مردمان صبور و چشم انتظار سوق شده است و از سوی دیگر ،نبود آب بعنوان محور تولیدعلی رغم همجواری با سدمارون و گذشت سالها ازاحداث سد و عدم پیش بینی برداشت آب کشاورزی در گذشته و زمانبری طولانی مدت وهزینه های سنگین بالغ بر 700میلیارد ریال انتقال آب ازسدمارون و وجود دشتهای وسیع بی آب حومه شهر و بخش و وجود جوانان جویای کار ،عدم سرمایه گذاری دربخش گردشگری و جاذبه های تفریحی مانند طبیعت دژکوه وپاقلعه ، آبشارطوف خیمه ،بادامستان بلوط بنگان و حاشیه سد ،لگین راک و اماکن زیارتی امامزاده سیدناصرالدین ،امامزاده یوسف،امامزاده پیرشهید ،وآرامگاه هنرمند فقید حسین پناهی ،آبگرفتگی پل وجاده قدیم بهبهان وقطع مسیر ورویای احداث پل روگذرسد،ودهها کمبود برای همگان محرز و اظهر من الشمس است .
علاوه بر آن نزدیکی به مرکزیت شهرستان و عدم برخورداری از امکانات و محرومیت از خدمات به بهانه هم جواری به شهر دهدشت و نادیده گرفتن مطالبات شهری ،بی توجهی و بی مسولیتی شهروندان که ماحاصل خودزنی ها ، خود رایی ها وعدم انسجام اجتماعی ومشارکت همگانی ،نبود منابع در آمدی واشتغال مشکلات شهری را دوچندان وسبب شده هرساله گروهی فرار را بر قرارو ماندگاری درشهرسوق ترجیح دهند وبارسفر به سایر شهرها ببندند. امیداست به پشتوانه غنای فرهنگی با مشارکت همگانی همه با هم یک دل و یک صدا دستهای همت به هم گره بزنیم وبا اندیشه های تعامل گرا وبرچیدن تقابل ها، تنگ نظری ها وخودمحوری ها فصلی از شکوفایی و رونق را با همت علمی و عملی مردم به ویژه جوانان پرشور تا رسیدن به جایگاه واقعی اش دوباره آغاز کرد.اینک انتظار می رود مسولان در قبال وظیفه ای که مردم به دوش آنها سپرده اند خداترس ،وظیه شناس ومتعهد باشند ودر برابرهمه تبعیض ها و بی عدالتی هایی که به شهرسوق می شود خدارا درنظرگیرند.
واینک همشهری تا دیر نشده به قول شاعرچاره ای بیندیشیدکه :
دارد بهارمیگذرد باشتاب عمر فکری کنید فرصت پلکی درنگ نیست
بسمه تعالی
اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لایسدها شئ
آنگاه که عالمی دینی بمیرد شکافی در اسلام پدید می آید که هیچ چیزی آن را پر نمی کند .
ابتداءا ضایعه ی مولمه ی درگذشت انسانی رشید و متدین از جبهه ی اصلاحات ، جناب حجت الاسلام والمسلمین سید کریم موسوی (ره) را که در اثر سانحه ی رانندگی دعوت معبود ازلی را لبیک گفته و رخ در نقاب خاک کشیده به عموم مردم فهیم استان ، جبهه اصلاحات و بیت معظم ایشان تعزیت و تسلیت عرض می نمایم . سید سفرکرده ما ، در عمر پر برکت خود ، با آنکه در زی طلبگی و درکسوت روحانیت می زیست هیچگاه به تعلقات و زخارف پر زرق و برق دنیا که چشم برخی را کور کرده و برای نیل به آن عزت ، دین و اندیشه ی خود را می فروشند و پایمال می کنند ، دل نبسته و زاهدانه و عابدانه از دنیای فانی به سوی ابدیت عروج کرد .
نگاهی به زهد و پارسایی آن سید وارسته مویدهمین مدعاست ، که در حالیکه برخی از مدعیان و سینه چاکان دینداری ، با اتومبیل های فاخر و خانه های انگشت نما ، با تفاخر و ناز زندگی می کنند ، مرحوم موسوی با اتومبیل پیکانی بسنده می کرد که به رغم بسیاری حتی تمکن بیمه ی آن را نیز دارا نبود .
جای تامل است که بدانیم برخی برای پرکردن کیسه ی دنیای خود از هر فرصتی استفاده کرده تا عطش دنیا طلبی خود را سیراب کنند و کم نیستند کسانی چون سید سفر کرده که سالهاست مورد بی مهری و غفلت متولیان ارشد استان قرار گرفته اند و حتی از تامین نیازهای اولیه خود بی بهره اند .سید کریم موسوی مظلوم و ... و بی توقع رفت اما سید کریم های دیگری هنوز هستند که صرفاً به دلیل نگرش های فکریشان، حتی از درمان ساده ترین بیماری خود و خانواده هم عاجزند ، این قصور و کوتاهی را به پای چه کسی باید نوشت؟
سید فخیم ما ، سبکبال و پاک دست از دنیای اهل کام و ناز آهنگ سفر کرده اما مشی و سلوک اصلاحات او در شریان کالبد فرزندان اصلاحات همچنان ساری و جاری است . خدایا سبوی جانمان را از باده صبوری و شکیبایی لبریز فرما .با عرض تسلیت مجدد
بقلم :سید نعمت اله صدوقی دیماه 1392
وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ و با هم نزاع مكنيد كه سُست شويد و مهابت شما از بين برود، و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است.(انفال/46)
اگر چه هیچوقت در قید و بند جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی نبودم و حتی کوشیدم محور افکارم را معطلل این مباحث نکنم، اما رقص نامیمون قلم های بی تدبیری که امید را از دلها می رماند و کراهت مقالات ناشایسته بر آنم داشتند تا جوهر سیاه این قلم شکسته را بر میرزا قشمشمانی بریزم که خواسته یا ناخواسته بر آتش فتن می دمند و بر امواج اختلافات موج سواری می کنند.
همیشه با خود می گفتم چه خوب بود اگر جریانات اصولگرا و اصلاح طلب به مثابه دو محور بولدوزری باشند که راه پر از سنگ انقلاب را به سمت اهداف ناب اسلام باز کرده و برای مردم هموار نمایند
بیش از صدروز است که دولت "دکتر احمدی نژاد" با تمام فراز و فرودهایش سکان قدرت را واگذار کرد و جای خود را به دولت تدبیر و امید "دکتر روحانی" داد، اما دهها و شاید صدها صفحه و مقاله در نقد دیرهنگام و بی ثمر دولت نهم و دهم و تضعیف زودهنگام و بسیار زیانبار دولت یازدهم ایران نگاشته شده است. و این در شرایطی است که صد و اندی روز است که احمدی نژاد رفته است و بی شک برنخواهد گشت که بخواهیم رویه اش را تغییر دهیم و از طرفی هنوز مهر ریاست جمهوری دکتر روحانی خشک نشده است که انتظار معجزه از ایشان داشته باشیم و درگیر مسائل کلان و محتاج زمانش نماییم ...
اعتقاد کامل دارم که نقد و نقادی رکن رکین جامعه و محوری برای توسعه همه جانبه کشور و به تبع آن استانهای مستحقی چون استان مستعد ما خواهد بود؛ لذا اخلاق اسلامی و وفای به انقلاب اقتضای آن دارد که هرکس از طرف نظام مقدس اسلامی و با آراء مردمی مسئول و منصوب شود و در چارچوب اهداف انقلاب و رهنمودهای رهبری معظم حرکت نماید، باید در نقد نقادان حفظ حرمت شده و از طرف مردم نیز حمایت شود، ولو اینکه اشتباهاتی هم داشته باشد همچنان که هیچ انسانی عاری از خطا و اشتباه نبوده و نخواهد بود، و خلاصه اینکه ارزش نقد و اهمیت نقادی، هرگز اخلاق اسلامی و مصلحت انقلاب را نفی نمی کند.
لذا مادامی که صاحبنظران و اصحاب قلم ما خود را به اصل "هر سخن جای دارد و هر نقطه مکانی" پایبند ندانسته و در مسیر احساسات سطحی و تعصبات بیجا، یکه تازی کنند، ذم و مدح آنان با هر رقص قلمی که باشد ثمره مفیدی را عاید این مملکت نخواهد کرد و چه بسا که پیشرفت تصاعدی این امواج غالبا مخرب، مسخ ناخواسته اهداف والای انقلاب اسلامی را به منصه ظهور رساند.
از نخستین روزهای پیروزی دکتر روحانی در انتخابات، شاهد نقدهای بجا و بیجای دول نهم و دهم از طرف کسانی که علی الظاهر خود را اصلاح طلب معرفی می کنند بودیم که گاها به تخریب نیز کشیده شد، و از طرفی داعیه داران اصولگرایی نیز از آغاز استقرار دولت جدید، قلم بدست گرفته و نقد زودهنگام ایشان را استارت زدند که در این میان دستاوردهای چشمگیر و عملکرد قابل قبول دولت از جمله توافقات مهم مسئله هسته ای و عزل و نصب طبیعی و تا حدی منطقی مدیرانی که مؤید دولت جدید نبودند از جمله رؤسای دانشگاهها را دستاویز خود قرار دادند که اقدامات هر دوطیف، غالبا تخریب مغرضانه را مصداق می شود نه انتقاد مصلحانه؛ و مسلما سیل حوادثی که این تفکر و این روند به دنبال خواهد داشت، تبعات جبران ناپذیری درپی دارد.
سیر در آثار و اندیشه های امام خمینی(ره)، مؤید آنست که حضرتش بر این باور بوده اند: "حتی ملیت و ملیت گرایی، آنگاه که بخواهد موجب قرار گرفتن ملل مسلمان در برابر یکدیگر و تفرقه میان آنان گردد، اساس بدبختی مسلمین است"، و ایشان به صراحت ملی گرایی را خلاف اسلام می دانند؛ از دریچه این نگاه هوشمندانه بدیهی است که طرح گفتمانهای اصولگرایی و اصلاح طلبی اگر بخواهد به شکاف و بالطبع دشمنی در میان عناصر انقلاب منجر شود و به قصد حزب گرایی باشد، مستوجب مسخ شدید اهداف انقلاب و تضعیف زیانبار بازوان نظام اسلامی خواهد شد.
هرگز منکر آن نیستیم که احزاب در جای خود بازوان توانمند نظام اسلامی و انقلابند، اما در صورتی که مکمل همدیگر باشند نه مخرب یکدیگر؛ در صورتی که مستوجب برون رفت از معضلات باشند نه زمینه ساز مشکلات و زاینده اختلافات؛ که چنین اهدافی نیز در صورتی محقق خواهد شد که احزاب سیاسی قدم در راه روشن و پربرکت "آشتی ملی" گذاشته و نقاط ضعف یکدیگر را اصلاح نمایند، نه اینکه نقاط قوت همدیگر را تخریب و به چالش بکشند.
لذا غرض حقیر آنست که عرض شود در بیشه اندیشه من نوعی و امثال من، پرداختن به مسائل وقت کش و هزینه بری همچون جنگ احزاب و داعیه اصلاح طلبی و اصولگرایی، نه تنها گرهی از مشکلات مهمی که در کشور و بخصوص در استان مستعد و محروم ما جا خوش کرده اند باز نخواهد کرد و بر حجمشان خواهد افزود، بلکه مسیر همت و انرژی دولت تازه نفس یازدهم را از راهگشایی و آواربرداری مشکلات موجود، به بیراهه تمرکز بر مسائل تاریخ گذشته و صرفا بیان مشکلات به جا مانده منحرف می کند، که غالب تبعات حتمی آن نیز متوجه همین دولت فعلی شده و بالطبع گریبان اقشار مختلف را نیز خواهد گرفت.
در ایرانی که امروز استعمارگران و جهانخواران، حتی به پیچ و مهره های پیشرفتش حسادت کرده و بازکردنشان را آرزو می کنند، فرصتی برای خودزنی و خودسوزی نیروهای خودی به جای خودسازی وجود ندارد؛ و بی شک این فرافکنی و ایجاد شکاف بین احزاب و نیروهای وابسته به نظام، برای غربیان طماع و صهیونیسم غاصب، خوراک راحت الحلقومی است که هرچه از آن ببلعند بازهم برایش له له می زنند؛
و چه بسا که همین دست به یقه شدن احزاب داخلی و تخریب از درون، برنامه از پیش تعیین شده و مورد استقبال مستعمرینی است که می خواهند اجتماع و انسجام ایران اسلامی را نه تنها متفرق که باهم دشمن نموده و نهال اختلافات را در افکار اقشار و احزاب داخلی غرس نمایند؛ که این موضوعات می تواند تکرار دوباره جنگ احد باشد که روی آوردن به غنایم و منافع شخصی پس از پیروزی، سپاهیان خاطرجمع اسلام را از خدعه دشمن غافل نمود و پیروزی شیرینشان را به شکستی تلخ مبدل ساخت.
دامن زدن به این اختلاف و آفرینش چنین تنشهایی در کشور ما و خاصه در این برهه زمانی، جز ذبح وحدت ملی و ریختن خون انسجام اسلامی دستاوردی نخواهد داشت؛ و این همان چیزی است که سگ هار منطقه سودای آن دارد، اما او سر بر دودست خوابیده و ما خواسته یا ناخواسته با دستان خودمان بنای آرمانهایش را ساخته و با قلم خویش، خطوط اهدافش را پیاده می کنیم.
امروز که رشد و توسعه اسلام و نجات مسلمین از هجوم خونخوارانه اسلام ستیزان، مستلزم آنست که حتی اختلاف میان شیعه و سنی را به شدت مذموم بدانیم، اسفناک است اگر در مملکتی که داعیه دار اسلام و وحدت مسلمین است، حصار احزاب کشیده و گردن به یوغ گروهها و آنهم در راستای تخریب نیروهای خودی گذاریم.
امام علی(ع) با عثمان و رویه حکومت وی و اصلا با اصل خلافت وی مخالف بودند اما مخالف شدید قتل ایشان نیز بودند و دلیلش را اینگونه فرمودند که "نمی خواستند خلیفه کشی در جامعه مسلمین رواج پیدا کند"، حال اگر در چنین شرایطی تخریب و تخدیر رئیس جمهوری که شخص دوم مملکت است و دولتی که مجری توسعه و ترقی کشور است باب شود و این روند ادامه یابد، مسلما تمام رؤسای جمهور آینده نیز به هر دلیلی باید سر به این تیغ ناخوشایند بدهند که یقینا این راه به ناکجاآباد ختم خواهد شد.
بی شک در نظام اسلامی ایران که برآمده از متن آزادی و اراده مردم و توأم با مسئولییت الهی است، هر مسئولی که پذیرای منصبی شد ملزم به پاسخگویی و محتاج نقد خواهد بود، اما پاسخگویی در دادگاه قوانین و بر اساس مصلحت نظام مقدس اسلامی نه در بیدادگاه کوچه و بازار و بر اساس اوصاف نقلی و سماعی و به طوری که "هر کس هر چه هوس می کند به زبان آورده و قلم بزند".
از نگاه بنده نوعی، امروز که ایران اسلامی و انقلابی که ماحصل خون هزاران شهید است، در تقابل با استعمارگران حریص و یهودیان مریض قرار دارد و دندان هار زیاده خواهان را به وضوح دیده می شود، دامن زدن به اختلافات تفرقه انگیز و جبهه گیری ناثواب برای اهداف انحصاری و مسیر آب را به آسیاب دشمن شکستن، بزرگترین خیانت به قطرات خون شهدا و خاک خونبار ایران بوده و با هیچ توجیهی در سبد مصلحت فعلی و منافع ملی مملکت نمی گنجد.
امروز به وضوح شاهدیم، آنجا که رئیس جمهور وقت از دولت فراجناحی می گوید و از مشی اعتدال سخن می راند، کاسه های داغ تر از آشی بر میز لیز سخن تیز نشسته و اشک تمساح ریزان حکایت "بخشیدن خان و نبخشیدن خانعلی خان" را زنده و دیگرانی نیز به گناه نکرده متهمش کرده و "گنه کرد در بلخ آهنگری، به ششتر زدند گردن مسگری" را تداعی می کنند.
ما امروز محتاج جمع بندی امتیازات و رفع نقایص موجود به هرشکل ممکن هستیم و نیازمند آنیم که کرکره حزب گرایی را پایین کشیده و در قالب ید واحد ایرانی و پای ثابت اسلامی و در صراط مستقیم اسلام و به سوی اهداف والای انقلاب حرکت نماییم.
در پایان ضمن عرض پوزش به محضر تمامی اصحاب اندیشه و قلم این دیار، امید است نظر صاحبنظران و قلمِ قلم بدستان، از سیر در منافع مطلقا حزبی و گرایش های صرفا جناحی، به سمت به سمت انتشار آئین متکامل اسلام و حفظ و تقویت انقلاب خونبار مردم ایران بچرخد.
انشاءالله
بقلم سعیدکرمی
ادامه خبر...هر روز صبح در جنگل آهوئی از خواب بیدار میشود که میداند باید از شیر تندتر بدود تا طعمه او نگردد ، و شیری که میداند باید از آهوئی تندتر بدود تا گرسنه نماند. مهم نیست که شیر باشی یا آهو ، با طلوع هر آفتاب با تمام توان آماده دویدن باش. |
مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر نلسون ماندلا
ما هم به ذهن سلیم و هم قلب نیازمندیم ،شکوه زندگی این نیست که هرگز به زانو در نیائیم ،در این است که هر بار افتادیم دوباره برخیزیم . نلسون ماندلا
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید .نلسون ماندلا
شک هایت را باور نکن و هیچ گاه به باورهایت شک نکن .نلسون ماندلا
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن .نلسون ماندلا
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی .نلسون ماندلا
کوچک باش و عاشق.. که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را ...نلسون ماندلا
ما زاده شده ایم تا شکوه و بزرگی خداوندی را که در درونمان است،آشکار سازیم و این امر،همه ی انساتها را در بر میگیرد.نلسون ماندلا
بهترین لذت آدمی این است که بداند نسلی که از او به جا مانده ، ولی حسی برتر از هر لذت موجود این است که بداند مسئولیت خانواده ای بر دوش اوست و هر فردی میتواند از این لذت برخوردار باشد.نلسون ماندلا
اگر قرار باشد خون را با خون شست دچار بدبختی میشویم ،ببخشیم اما فراموش نکنیم! نلسون ماندلا
شجاعت مترادف نترسیدن نیست،بلکه شجاعت به معنای غلبه بر ترس است .نلسون ماندلا
برای آنکه مانع احساس عدم امنیت دیگران در اطرافمان باشیم ، خود را از انظار دور می سازیم . اما این کار ما را به جایی نمی رساند . ما متولد شده ایم که شکوه و عظمت خداوند را به نمایش در آوریم . چیزی که در درون ماست . نه در درون برخی از ما ، بلکه در درون تک تک ما . و زمانی که به این نور درونمان اجازه تابیدن می دهیم ، ناآگاهانه به دیگران نیز اجازه چنین کاری را می دهیم . نلسون ماندلا
بقای دوستی ها به تفاهم متقابل وابسته است .نلسون ماندلا
آزادی به بریدن زنجیرها از دست و پا خلاصه نمی شود ،آزادی به احترام گذاشتن آزادی دیگران نیز نیاز دارد.نلسون ماندلا
از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،
با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید .نلسون ماندلا
ما هم به ذهن سلیم و هم قلب نیازمندیم ،شکوه زندگی این نیست که هرگز به زانو در نیائیم ،در این است که هر بار افتادیم دوباره برخیزیم . نلسون ماندلا
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید .نلسون ماندلا
شک هایت را باور نکن و هیچ گاه به باورهایت شک نکن .نلسون ماندلا
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن .نلسون ماندلا
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی .نلسون ماندلا
کوچک باش و عاشق.. که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را ...نلسون ماندلا
ما زاده شده ایم تا شکوه و بزرگی خداوندی را که در درونمان است،آشکار سازیم و این امر،همه ی انساتها را در بر میگیرد.نلسون ماندلا
بهترین لذت آدمی این است که بداند نسلی که از او به جا مانده ، ولی حسی برتر از هر لذت موجود این است که بداند مسئولیت خانواده ای بر دوش اوست و هر فردی میتواند از این لذت برخوردار باشد.نلسون ماندلا
اگر قرار باشد خون را با خون شست دچار بدبختی میشویم ،ببخشیم اما فراموش نکنیم! نلسون ماندلا
شجاعت مترادف نترسیدن نیست،بلکه شجاعت به معنای غلبه بر ترس است .نلسون ماندلا
برای آنکه مانع احساس عدم امنیت دیگران در اطرافمان باشیم ، خود را از انظار دور می سازیم . اما این کار ما را به جایی نمی رساند . ما متولد شده ایم که شکوه و عظمت خداوند را به نمایش در آوریم . چیزی که در درون ماست . نه در درون برخی از ما ، بلکه در درون تک تک ما . و زمانی که به این نور درونمان اجازه تابیدن می دهیم ، ناآگاهانه به دیگران نیز اجازه چنین کاری را می دهیم . نلسون ماندلا
بقای دوستی ها به تفاهم متقابل وابسته است .نلسون ماندلا
آزادی به بریدن زنجیرها از دست و پا خلاصه نمی شود ،آزادی به احترام گذاشتن آزادی دیگران نیز نیاز دارد.نلسون ماندلا
از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،
با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید .نلسون ماندلا
ادامه خبر...