این روزها مطهری و لاریجانی ها تبدیل به تیتر اصلی رسانه های کشور شده اند. پسران دو روحانی بزرگ ایران یعنی علامه مطهری و آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی، رو در روی هم قرار گرفته اند و یکدیگر را مورد نوازش قرار می دهند. رویارویی که دو سوی آن از قضا پیوندهای خانوادگی نیز با هم دارند.
علی مطهری در نطقی جنجالی از دستگاه قضایی کشور که ریاست آن بر عهده آیت الله آملی لاریجانی، برادر داماد خانواده مطهری (علی لاریجانی) است خواست که هرچه زودتر تکلیف میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمود احمدی نژاد را مشخص کند. سخنانی که با اعلام جرم علیه وی از سوی دادستان و واکنش های جریان های مختلف سیاسی همراه بود. یکی از این واکنش ها سخنان داماد خانواده مطهری یعنی علی لاریجانی بود که عنوان کرد: «سخنان علی مطهری به گونه ای نبود که دادستان وارد آن شود و نیاز به این میزان بحث رسانه ای هم نداشت؛ هرچند سخنان وی نادرست و قدری تحقیر آمیز بود.»
برادر بزرگ تر لاریجانی ها اما در یک گفت وگویی تلویزیونی اعلام کرد که مطهری حوادث سال 88 را در حد یک دعوای داخلی کشور می داند و آن را به خوبی درک نکرده است. همین سخنان کافی بود تا مطهری در نامه ای به این سخنان جواد لاریجانی پاسخ دهد: «به نظر می رسد که جناب عالی در قضاوت درباره فتنه 88 تجاهل و تغافل می فرمایید، این بدیهیات را می دانید و خود را به ندانستن و غفلت می زنید و نام آن را "بصیرت" می گذارید، یا به قول خودتان هوا سرد است و دچار زکام سیاسی شده اید.»
وقتی لاریجانی فلسفه خوانده، داماد ناخلف می شود!
علی لاریجانی که در کلامی طنزگونه از سوی علی مطهری به داماد ناخلف تشبیه شده است، رابط بین این دو بیت روحانی است. او در 21 سالگی به خواستگاری دختر شهید مطهری می رود تا زمینه یک ازدواج مذهبی و سیاسی را در ایران شکل دهد. علی مطهری روز خواستگاری رئیس مجلس شورای اسلامی از خواهرش را اینگونه روایت می کند: «به یاد دارم وقتی که آقای لاریجانی برای خواستگاری به منزل ما آمد، شهید مطهری که معمولا درباره موارد قبلی اینطور اظهارنظر می کرد که «آدم عمیقی نیست»، پس از اولین جلسه ملاقات، شخصیت او را با آن که 21 سال بیشتر نداشت، پسندید. رفتار بزرگوارنه او با همگان از جمله خانواده ما در این سی سال و اندی که از آن ایام می گذرد، گواهی است بر تشخیص درست آن شهید. آقای دکتر علی لاریجانی با اخلاق نیکویی که دارند همواره یک داماد محبوب و مطلوب برای خانواده ما بودهاند».
اما در کنار نزدیکی بین «علی»های خاندان مطهری و لاریجانی، نطق علی مطهری و پاسخ برادارن لاریجانی شاید به نحوی زمینه اختلاف اساسی را میان بعضی از اعضای دو خانواده سیاسی و مذهبی ایران نیز نمایان ساخت.
به بهانه این رویارویی اما شاید پر بیراه نباشد گریزی به یکی از رسوم قدیمی ازدواج در عالم سیاست و مذهب ایران بزنیم. چه آنکه یکی از رسوم قدیمی علمای حوزه علمیه ازدواج فرزندان ذکور با دختران بیوت مراجع و یا علما بوده است که زمینه تحکیم روابط در عالم سیاست و مذهب در ایران را فراهم ساخته است. رابطه هایی که گاهی میان جریان های مخالف و گاهی میان شخصیت های نزدیک به هم شکل می گیرد.
وصلت یک لاریجانی دیگر با بیت مراجع!
یکی از این ازدواج ها بازهم میان یک لاریجانی و دختر یک مرجع تقلید شکل گرفت. آیت الله صادق لاریجانی که این سال ها عهده دار ریاست قوه قضائیه است داماد آیت الله وحید خراسانی است. او که از سال 56 وارد حوزه علمیه شده بود، سال 68، پس از تدریس سطح، به تدریس خارج اصول و خارج فقه پرداخت و سپس به عضویت هیأت علمی دانشگاه قم در آمد. آیت الله صادق لاریجانی در حال حاضر به طور منظم در دانشگاه تربیت مدرس قم در سطح کارشناسی ارشد و دکترا، کلام جدید و فلسفه تطبیقی تدریس می کند. لاریجانی که پنجمین رئیس دستگاه قضائی کشور است، رابطه بسیار خوبی با پدر زن خود دارد.
وصلتی از جنس قضا
دیگر ازدواج مذهبی که میان چهره های سیاسی و مذهبی ایران شکل گرفت و توجه ها را به خود جلب کرد، ازدواج پسر آیت الله موسوی اردبیلی از مراجع تقلید شیعه با دختر آیت الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی است. این دو رئیس پیشین قوه قضائیه در ایران که هر دو هم اکنون در جایگاه مرجع تقلید قرار دارند از نظر سیاسی اختلاف هایی باهم دارند. آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی از جمله روحانیون اصولگرایی است که هم اکنون عضو شورای نگهبان است و آیت الله موسوی اردبیلی از روحانیون نزدیک به جناح چپ و جریان اصلاحات است.
پیوند خوردن خانواده های صدر و سیستانی با بیت امام
نوه های امام خمینی نیز دیگر روحانی زاده هایی هستند که با بیوت علما و مراجع وصلت کرده اند. سید حسن خمینی شناخته شده ترین نوه امام با دختر آیت الله موسوی بجنوردی از اساتید حوزه علمیه ازدواج کرد. رابطه داماد و پدر زن با توجه به نزدیکی تفکرات و اندیشه های مذهبی و سیاسی به هم خیلی خوب است و همیشه این دو در کنار هم در مراسم های مختلف حضور دارند.
سید یاسر و سید علی خمینی نیز به ترتیب با دختر سید محمد صدر و سید محمد شهرستانی ازدواج کرده اند. حاصل این ازدواج پیوند بیوت صدر و سیستانی با بیت امام خمینی است. رابطه این دو نوه امام خمینی نیز با پدر زن های خود بسیار خوب است.
فرزندان رهبری و پیوند با بیوت روحانیت
فرزندان مقام معظم رهبری نیز همچون بیوت دیگر علما، همسران خود را از میان دختران روحانیون شناخته شده انتخاب کرده اند. سید مصطفی خامنه ای داماد مرحوم آیت الله عزیز خوشوقت، از روحانیون و علمای شناخته شده تهران است که چندی پیش فوت کرد. سید مسعود خامنه ای فرزند دیگر مقام معظم رهبری، داماد آیت الله سید محمدباقر خرازی از مدرسین حوزه علمیه قم و شوهر خواهر سید صادق خرازی معاون وزیر امور خارجه دولت خاتمی است. در این میان سید مجتبی خامنه ای با دختر غلامعلی حداد عادل رئیس سابق مجلس شورای اسلامی ازدواج کرده است.
حداد عادل ماجرای خواستگاری مجتبی خامنه ای را اینگونه روایت می کند: «آن زمان دخترمان دیپلم گرفته بود و کنکور هم شرکت کرده بود. پس از مقدمات کار، یک روز پسر آقا و مادرش با یک قواره پارچه به عنوان هدیه برای عروس آمدند و صحبت کردیم و پس از رفتن آقا مجتبی، نظر دخترم را پرسیدم، ایشان موافق بودند. بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند؛ «آقای دکتر، داریم خویش و قوم می شویم.» گفتم؛ «چطور؟» گفتند؛ «خانواده آمدند و پسندیدند و در گفت وگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟» گفتم؛ «آقا، اختیار ما دست شماست».
آقا فرمودند؛ «نه، شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانم تان هم همین طور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من این طور نیست. اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم، غیر از کتاب هایم یک وانت بار می شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسوولان در آنجا با من دیدار می کنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانه ای اجاره کرده ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می کنند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این طور زندگی می کنیم. اما شما زندگی نسبتاً خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است. مجتبی معمم هم نیست. می خواهد قم برود و درس بخواند و روحانی شود. همه اینها را به او بگو بداند».
خاتمی، صدر، اشراق، خمینی؛ پیوند میان چهار خانواده
رئیس جمهور پیشین ایران یعنی سید محمد خاتمی نیز راه دیگر روحانی زاده های شناخته شده قم و نجف را طی کرده است. فرزند آیت الله روح الله خاتمی با خواهر زاده امام موسی صدر یعنی زهره صادقی ازدواج کرده است. برادر وی یعنی محمدرضا خاتمی نیر راه برادر را پیش گرفت و داماد خانواده امام شد و با زهرا اشراقی وصلت کرد. زهرا اشراقی در عین حال دختر آیت الله شهاب الدین اشراقی داماد امام خمینی نیز است. با این ازدواج ها میان بیت امام، خاتمی، صدر و اشراقی پیوند حاصل شد.
دیگر رابطه ای که میان بیت روحانیون شکل گرفت، پیوند بیت لاهوتی با هاشمی رفسنجانی است. پسران لاهوتی هر دو با دختران آیت الله هاشمی ازدواج کردند. هاشمی رفسنجانی و حسن لاهوتی هر دو از مبارزان سیاسی با رژیم پهلوی بودند. همین سوابق و مناسبات سبب شد دو پسر آیت الله لاهوتی یعنی حمید و سعید با دو دختر آیت الله هاشمی رفسنجانی به ترتیب فائزه و فاطمه هاشمی ازدواج کنند.
آیت الله محمدی ری شهری دیگر چهره شناخته مذهبی است که با بیت روحانی شناخته شده ای وصلت کرده است. وزیر پیشین اطلاعات با دختر آیت الله مشکینی ازدواج کرده است. ری شهری حاج آقا مرتضی تهرانی را معرف و مسبب این ازدواج می داند و می گوید :«آقای مشکینی پاسخ ایشان را موکول به استخاره کرد و پس از چند روز پاسخ داد که استخاره کردم، خوب آمد پس از موافقت ایشان جریان را به خانواده ام در تهران نوشتم و از مادرم و عمه ام خواستم که به قم بروند و صبیه ایشان را ببینند».
همانطور که مشاهده می شود چهره های مذهبی ایران تمایل دارند که دختران و پسران خود را به عقد و نکاح روحانیون شناخته هم طراز خود در بیاورند.
ادامه خبر...
رضاساکی- خیال خام است اگر فکر کنید که ایرانیها فقط بهخاطر دیدن بازیهای جام جهانی برای رفتن به برزیل سرودست میشکنند. بازیها بهانه است. آدم برای دیدن نود دقیقه بازی که از این سر دنیا نمیکوبد برود آن سر دنیا. مگر اینکه در آن سر دنیا جز فوتبال سرگرمیهای دیگری باشد.
جک معروفی هست که میگوید: اینایی که میگن ما واسه این میریم ویچت که هزینههامون کمتر شه، اینا همونهایی هستند که میرن تایلند واسه دیدن مناظر طبیعی! حالا حکایت برخی از سفرهای نوروزی است. اصولا در سفر خارجی نوروزی مقصد مهم نیست. مقصد میتواند نپال، توگو، ترکیه، مالزی، تایلند، باکو، ولز، کاستاریکا و ... باشد، چیزی که مهم است سرگرمیهای مقصد است. شما اگر از ده ایرانی پاریس رفته بپرسید آیا به لوور هم سر زدید فقط یک نفر میگوید بله. یعنی اینایی که میگن ما میریم پاریس تا لوور رو ببینیم، اینا همونهایی هستند که میرن تایلند واسه دیدن مناظر طبیعی! دقیقا مثل برخی از آنها که همیشه به دنبال یک کلبه در دورترین منطقه در لواسان هستند و یا دربهدر جایی دنج در کیش و یا ویلای دربست در شمال.
ایرانیها اصولا در نوروز گاه به مناطق پرت اما پر از عشق دنیا سفر میکنند تا لختی دور از چشم دیگران به حریم خصوصیشان برسند اما گاه در همان جای پرت یا رییس شرکتشان را میبینند یا مدیر اداری سازمانشان را یا برادر منسوبانشان را. خدا آخر عاقبت همه را در سفرهای داخلی و خارجی نوروز به خیر کند، بویژه در آنتالیا و پاتایا!
باقی بقایتان
ادامه خبر...تصور کنید در هواپیما نشستهاید و مسافر کناری شما سر صحبت را باز میکند و ناگهان از بوی بد دهانش سرگیجه میگیرید؛ خبر بدتر اینکه باید او را در طول سفر چند ساعته تحمل کنید! اما راهحل این مشکل چیست؟
میلیونها نفر در جهان از بوی بد دهان رنج میبرند که در بسیاری از آنها این مشکل در برخی مواقع نظیر صبحها و پس از خوردن غذاهای پر ادویه، چهره پلید خود را نشان میدهد.
مرکز آکادمی دندانپزشکی آمریکا اعلام کرد در برخی از افراد حتی با وجود مسواک زدن، استفاده از نخ دندان، استفاده از محلولهای دهان شویه و قرصهای خوشبو کننده، مشکل بوی بد دهان (هالیتوسیس) به شکل آزاردهندهای بروز میکند. ادامه یافتن این مشکل به مرور زمان سبب از دست دادن اعتماد به نفس فرد در زندگی روزمره و در نهایت انزوای وی به دلیل ترس از ایجاد مزاحمت برای دیگران میشود.
علت بوی بد دهان چیست؟
بوی بد دهان ممکن است از عوامل بسیار بسیار زیادی ناشی شود. مواد غذایی خاص نظیر سیر پس از هضم شدن وارد سیستم گردش خون شده و با ورود به داخل ریهها به شکل بوی بد دهان خارج میشوند. سایر عوامل موثر در بوی بد دهان شامل بهداشت نامناسب دهان، خشکی دهان، سیگار و دخانیات، مصرف برخی داروها و بعضی بیماریها میشوند. اما در سایر افرادی که این مشکلات را ندارند منشاء بوی بد دهان چیست؟ چرا میلیونها نفر در جهان از این مشکل رنج میبرند؟
احتمال بسیار زیاد بروز بوی بد دهان وجود یک باکتری در پشت زبان است. این موجودات کوچک گازهای بسیار بد بویی تولید میکنند که از ترکیبات فرّار گوگردی تشکیل شدهاند که بویی مانند تخممرغ گندیده دارد. متاسفانه این باکتریها در انتهای زبان شما زندگی میکنند که با مسواکهای معمولی امکان دسترسی و پاکسازی آنها وجود ندارد.
راهحلهای مقابله با بوی بد دهان کدامند؟
به گزارش راک نیوز به نقل از شبکه سی ان ان، برای مقابله با بوی بد دهان یا به حداقل رساندن آن راههای زیادی وجود دارند که چهار راه آسان آن عبارتند از:
- شستوشوی دهان با محلولهای محتوی دی اکسید کلرین
- پاک کردن انتهای زبان با کمک مسواکهای مخصوص و حرکت مسواک از انتها به سمت نوک زبان
- استفاده مرتب از مسواک و نخ دندان
- تکرار شستوشو با محلولهای محتوی دی اکسید کلرین
در آخر پیش از اقدام به رژیم درمانی ، با دندانپزشک خود مشورت کنید تا مطمئن شوید بوی بد دهان شما منشاء بیماری خاصی ندارد.
گرچه اعتیاد به گوشیهای همراه سمی نیست که وارد رگهای افراد شود، اما اثرات مخرب آن در زندگی افراد تاثیرگذار است و اعتیاد به تکنولوژیهایی مانند تلفنهای همراه راه ورود به دنیای اعتیادهای خطرناکتر را فراهم میسازد.
راک نیوز - وارد پاساژ که میشوی هر سنی را میتوانی ببینی، از نوجوان 13 ساله گرفته تا پیرمرد 70 ساله. آتش میل و اشتیاق افراد برای خرید گوشیهای تلفن همراه نه تنها کاهش پیدا نمیکند، بلکه روز به روز در حال شعلهورتر شدن است.
سیاوش که تازه پشت لبش سبز شده و 15 سال سن دارد میگوید: سال گذشته یک موبایل از همین پاساژ خریدم، اما امسال با جمع کردن پول تو جیبیهایم و کمی غرض میخواهم یک گوشی گران قیمت بخرم، همه دوستانم گوشیهای مدل بالا دارند، نمیخواهم در مقابل آنها کم بیاورم.
اعتیاد به تلفن همراه در بین نوجوانان و جوانان نمود بیشتری دارد، اگرچه این روزها کودکان را هم باید در این جرگه قرار داد. زمانی تعداد افرادی که تلفن همراه داشتند به انگشتان دست میرسید، اما امروزه تعداد کسانی که این وسیله ارتباطی را ندارند به انگشتان دست میرسد.
زمانی در میهمانیها و دور هم بودنها نقل مجالس، بازیهای کودکانه و بیان خاطرات بود، اما امروزه در صورتی که میهمانی برپا شود یا همه تنها هستند و یا حرف تنها از انواع گوشی، آی پد و واتساپ، ویچت و ... است. دیگر به ندرت یاد گذشتهها و بازیهای بچهگانه و هفتسنگ و قایمباشک و ... میافتی، اگر پای حرف بسیاری از این افراد بنشینی، تنها دغدغهشان خریداری گوشیهایی با کیفیت بالا برای وصل شدن به اینترنت و عضویت در شبکههای مختلف و ... است.
مریم مادر سارا 16 ساله است که دل پری از این گوشیها دارد و میگوید: برای دخترم هیچ چیز به اندازه گوشیاش اهمیت ندارد، از مدرسه به عشق گوشیاش میآید و سلامی که باید نثار ما کند به گوشی همراهش دارد.
وی میافزاید: برای نخریدن گوشی تلاشم را کردم، اما نتوانستم حریف دختر و همسرم شوم، با اصرار و تمنا بالاخره گوشی با قیمت 1 میلیون و 200 هزار تومان خریدیم. اما حالا حسابی از کرده خود پشیمانیم. چند بار نیز او را از استفاده از آن منع کردیم، اما این روش نیز کارساز نبود، گاهی احساس میکنم سارا به گوشی اعتیاد پیدا کرده است.
نقش سیم کارتهای ارزان و افزایش گرایش به تلفنهای همراه
گرچه اعتیاد به گوشیهای همراه سمی نیست که وارد رگهای افراد شود، اما اثرات مخرب آن در زندگی افراد، اشتغال و روابط اجتماعی تاثیرگذار است. البته ممکن است برخی اوقات اعتیاد به تکنولوژیهایی مانند تلفنهای همراه راه ورود به دنیای اعتیادهای خطرناکتر را فراهم میسازد.
بسیاری از کارشناسان معتقدند نمیتوان استفاده از تلفن همراه را در میان کودکان و نوجوانان ممنوع کرد، اما میتوان راه حلهایی برای استفاده درست از آن ارائه داد که نیاز به عزم ملی از سوی مسئولان فرهنگی دارد.
طی چند سال گذشته با فراهم شدن امکانات مخابراتی در کشور و ارزان شدن گوشیهای همراه که مجهز به امکاناتی همچون بلوتوث، دوربین عکسبرداری و فیلمبرداری با کیفیت بالا هستند، گروه سنی مشترکان تلفن همراه به حداقل رسیده است و کودکان و نوجوانان زیادی این فناوری نوین را در اختیار دارند.
یکی از فروشندههای پاساژ الزهرا میگوید: اکثر گوشیهایم گران قیمت هستند و هر کسی توان خرید آن را ندارد، البته عدهای از نوجوانان و جوانان با زور و فشار خانواده را به خریداری گوشیهایی که نیاز ندارند و بالاتر از حدشان است، وادار میکنند.
وی ادامه میدهد: به عنوان فردی که در این حرفه سابقه دارم، معتقدم نوجوانان نیازی به گوشیهایی با کاربریهای سنگین ندارند و در واقع چشم و همچشمی و رقابت نقش مهمی در این بازی ایفا میکند.
با پیشرفت و تکنولوژی مدرن نمیتوان توقع داشت نوجوانان و جوانان از این وسیله ارتباطی فاصله بگیرند و توجهی به آن نداشته باشند، چرا که همزمان با حرکت قطار صنعت و تکنولوژی حضور این ابزار گاهی ضروری است. برخی روانشناسان معتقدند استفاده درست از این ابزار باید مورد توجه خانوادهها و مسئولان امر قرار گیرد.
عدم استفاده از تلفن همراه در مدارس
ارزانی برخی تلفنهای همراه و وجود خط های ارزان قیمت در بازار نیز توجیه مناسبی برای گرایش هر چه بیشتر این قشر به سمت این ابزارهای صنعتی است و بدین ترتیب همه افراد با هر سنی میتوانند از این وسیله ارتباطی بهرهمند شوند.
شنیدن حرفهای علیرضا دانشآموز یکی از مدارس قم در خصوص اعتیادش به موبایل شنیدنی است. وی میگوید: در قم جای مناسب برای تفریح نداریم، اگر هم باشد به قدری از منزلمان فاصله دارد که حوصله رفتن را از دست میدهی و ترجیح میدهی خودت را با این وسایل سرگرم کنی. ای کاش مسئولان شهرمان کمی هم به فکر تفریحات جوانان بیفتند.
عدم استفاده از تلفن همراه در مدارس نیز قانونی است که مورد توجه مدیران و خانوادهها قرار گرفته است. طبق گفته دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش دانشآموزان نباید در مدرسه از تلفن همراه استفاده کنند و در صورت همراه داشتن باید به مدیر مدرسه تحویل دهند.
بهرام محمدیان میافزاید: در آئیننامه اجرایی مدارس نیز آمده است استفاده از هر وسیلهای که موجب اختلال در امر آموزش شود در مدارس ممنوع است.
***
یکی از روانشناسان نیز در این زمینه معتقد است: استفاده از تلفن همراه نباید منجر به حواس پرتی دانشآموزان و معلم شود و همچنین این وسیله نباید عاملی برای انتقال اطلاعات نامناسب باشد.
سیدجواد آرامی میافزاید: استفاده از گوشی موبایل با توجه به سن دانشآموزان در دوران نوجوانی و هیجانات و تنوع اطلاعات موجود در آن سبب انحراف و لطمه آموزشی میشود که اگر در این خصوص فکری نیندیشیم، دامنه این موضوع غیر قابل کنترل میشود.
وی از اتلاف وقت نوجوانان با استفاده از گوشیهای تلفن همراه ابراز نگرانی میکند و میگوید: متاسفانه بسیاری از نوجوانان وقت خود را برای انتقال اطلاعات غیرشخصی و فیلمهای نامناسب قرار میدهند که این امر آسیبهای روانی را به همراه دارد و به طور قطع این کار عوارض نامناسبی را به دنبال خواهد داشت و موجب گرایش آنها به رفتارهای نامناسب میشود.
این روانشناس بیان میکند: با توجه به اینکه در سنین نوجوانی هورمونهای مختلف فرد و تغییرات فیزیولوژیک در سیستم بدنی رخ میدهد، از این رو کوچکترین تلنگر میتواند آنها را در مسیرهای نامناسب سوق دهد و موجب افت تحصیلی و در نهایت افت اخلاقی آنها شود.
استفاده از تکنولوژی هم تبعات مثبت دارد و هم از تبعات منفی بیبهره نخواهد بود، مهم این است چگونه از این بسترها بهره ببریم و در مسیر مثبت و پیشرفت حرکت کنیم، همین وسیله کوچک که در حال حاضر به راحتی میتواند دنیا را بچرخاند، در صورت بیتوجهی میتواند یک زندگی را نابود سازد.
راک نیوز - مسعود كاظمي: پخش سريال سرزمين كهن از صدا و سيما با انتقادات تندي مواجه شد تا جايي كه ادامه پخش آن تا مذاكره با منتقدان و معترضان متوقف شده است. موضوع قوميتها در ايران همواره با حساسيتهاي فراواني مواجه بوده و بايد در اين باره وسواس بسياري به خرج داد. ظاهرا نكته حساسيت برانگيز اين سريال نقل جملهاي درباره قوم بختياري بوده كه با واكنش و اعتراض هموطنان بختياري همراه بوده است. فارغ از اينكه رويكرد سريال سرزمين كهن چه بوده يا اينكه اعتراضات مطرح شده تا چه حد درست يا غلط بوده، مسئله اساسي اين است كه آستانه تحمل در جامعه امروز ايران به حداقل رسيده است. هيچكس كوچكترين نقدي را برنميتابد. هر زمان در رسانهاي مطلبي در نقد شخص يا ارگاني منتشر ميشود بلافاصله با واكنش عصبي طرف مقابل روبهرو ميشويم.
درباره اعتراضات اخير به صدا و سيما، حكايت كمي متفاوت است. اين بار اعتراضات نه سياسي است و نه حزبي اما هر كس باد بكارد توفان درو خواهد كرد. صدا و سيما به عنوان رسانهاي كه بايد براي جامعه فرهنگسازي كند خود يكي از مهمترين علل پايين آوردن آستانه تحمل در جامعه است. در سالهاي اخير رسانهاي كه بايد ملي باشد تبديل به يك ابزار براي انتقامگيري از كساني شد كه با صدا و سيما و تفكر مديران آن همسو نبودند. مديران حاكم بر صدا و سيما از رسانهمتبوعشان به عنوان يك رانت براي هجمه به جريانهاي غير همسو سوءاستفاده كردند. همين چند هفته پيش بود كه برخي رسانههاي جريان افراطي، هجمهاي كاملا سازمان يافته عليه روزنامه قانون به راه انداخته و به بهانه طرح يك موضوع حقوقي و انتشار گزارشي از يك معضل اجتماعي، از هيچ كوششي براي فشار بر اين روزنامه دريغ نكردند. در اين بين صدا و سيما كه بايد بيطرفي خود را در اين كارزار حفظ ميكرد به صف رسانههاي خاص پيوست كه و در چند بخش خبري خود، در قامت بولتن جرياني خاص خواستار برخورد با روزنامه قانون شد! حال آنكه صداوسيما با روزنامه قانون كه به عنوان رسانهاي مستقل نه به شخص خاصي وابستگي دارد و نه سنگ جريان سياسي خاصي را به سينه ميزند، چه خصومتي دارد جاي سوال است.
از اين دست نمونهها درباره عملكرد صداوسيما كم نيست. اين تنها رسانه تصويري و انحصاري كشور يكي از بزرگترين مروجان خشونت رسانهاي است. صدا و سيما كوچكترين نقدي را نه به خود و نه جريانات همسو با خود برنميتابد. حواشي پخش مراسم اختتاميه جشنواره فيلم فجر نيز دسته گل ديگر اين سازمان است. صداوسيما بخشهايي از اين مراسم را سانسور و حذف كرد كه هيچ دليل منطقي غير از نگاه حذفي و نقدناپذيري اين سازمان نميتوان بر آن متصور بود. تا زماني كه صدا و سيما آشكارا حقوق و حيثيت شهروندان منتقد را بي هيچ واهمهاي مورد هجمه و تخريب قرار ميدهد نبايد انتظار داشته باشيم مردم عادي هرگونه توهين يا حتي نقد منصفانه را بپذيرند. به نظر ميرسد تا زماني كه صدا و سيما به عنوان فراگيرترين رسانه رسمي رويكرد خود را تغيير ندهد نميتوان از جامعه انتظار خويشتنداري و تساهل و تسامح داشت.
راک نیوز : سعید ساداتی نویسنده وبلاگ جلبک ستیز در آخرین مطلب وبلاگش نوشت: سرانجام سی و دومین جشنواره فیلم فجر نیز با همه حواشی ریز و درشتش به پایان رسید و سیمرغ های بلورین نیز به صاحبانش تقدیم شد. هرچند در طول برگزاری جشنواره انتقادات فراوانی به بیگانگی جشنواره فیلم فجر با معیارهای انقلاب اسلامی ایران به گوش می رسید اما درخشش سینمای متعهد و ارزشی در مراسم اختتایمه مهمترین نکته ای بود که به چشم می آمد.
درخشش فیلمهای «چ»، «رستاخیز» و «شیار143» در بازار سیاه و تلخ سینمای ایران بار دیگر اثبات نمود که تاریخ این مرز بوم پر است از وقایع بکر که هنوز به آنها پرداخته نشده و برای جذب مخاطب نیازی نیست که هنرمند «شلوارش را پایین بکشد» و به «شوخی های جنسی» روی بیاورد!
موفقیت «رستاخیز» که به ماجرای کربلا می پردازد، درخشش فیلم «چ» که تنها 48 ساعت از زندگی دکتر شهید مصطفی چمران را روایت می کند و به تصویر کشیدن انتظار مادر یک شهید در «شیار143» در سی و دومین جشنواره فیلم فجر نشانه ای از قدرت سینمای متعهد و انقلابی دارد.
هر چند عده ای صراحتا می گویند «عصبانی نیستم» و با به تصویر کشیدن خاطراتی از «خانه پدری» شان سعی دارند «شیفتگی» خود را به سینمای غرب عیان تر از گذشته نمایند و در خیال خام خود اینگونه می پندارند که «زندگی جای دیگری است» اما این افراد باید بدانند که اگر در «شیار143» به دنبال حقیقت سینما باشند بی شک در روز «رستاخیز» شرمنده خون شهدایی چون مصطفی «چ»مران نخواهند شد.
«شیار143» با حضور غافلگیرانه اش در جشنواره سی و دوم «خواب زده ها» را از خواب غفلت بیدار کرد و گفت که اگر به فکر «طبقه حساس» جامعه هستید نباید با «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» مرگ سینمای انقلاب را جشن بگیرید، چراکه «امروز» جشنواره سی و دوم آبرویش را مدیون همین سینمای انقلاب است. سینمایی که بی شک «فردا»، رکورد اکران ها را به خود اختصاص خواهد داد.
هرچند شاید عده ای معتقد باشند که نقش آفرینان سینمای متعهد و انقلابی این روزها در «رنج و سرمستی» به سر می برند و از حال و روزشان چندان رضایت ندارند اما استقبال مردمی از پدیده جشنواره سی و دوم اثبات کرد که دیگر مردم حوصله «قصه ها» را ندارند و برای دیدن فیلم، خاطرات حضور بر روی صندلی های خاکی «متروپل» را با خود مرور نمی کنند و مانند گذشتگان به خرافاتی نظیر «اشباح» نیز تن نمی دهند.
این روزها نه تنها «کلاشینکف» ملت را در سینما نمی خنداند بلکه هراسی قریب به جان آنها می اندازد که آیا پس از نمایش «رد کارپت»ها باز هم جایی برای نوجوانان چشم و گوش بسته رد سینماها باقی می ماند یا خیر؟
بازیگرانی که نام هنرمند را با خود یدک می کشند و با «آرایش غلیظ» چشم به فرش قرمز های بین المللی دوخته اند بهتر است به جای سر دادن «دلتنگی های عاشقانه» به فکر «50 قدم آخر» قیامت شان باشند. شاید عده ای از هنرمندان چون «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» به این می اندیشند که با روایت «یک داستان خانوادگی» می تواند حال و هوای «امروز» و «فردا»ی مردم را متحول سازند و روح امید را در سطح جامعه بدمند اما این بزرگواران باید بدانند «مردن به وقت شهریور» تنها برای سینا نیست و سرانجام روزی می رسد که «فرشته ها با هم می آیند» و حتی «حق سکوت» هم نمی تواند «خانه ای در کنار ابرها» برایشان دست و پا کند و مطمئنا در روز «رستاخیز» از «خط ویژه» هم خبری نیست.
راستی در سینمای ایران اسلامی چه تفاوتی است میان بزرگانی چون «علی نصیریان»ها که با بازی در «شکارچی شنبه» تا آخر عمر قید دیدن فرزندش را می زند با بازیگرانی که حاضرند حتی با حراج شرافت ملی شان به استقبال «فرش قرمزها»ی «خالیوودی» بروند؟! براستی هنرمند واقعی چه کسی است؟!
ادامه خبر...این مطلب را روز 16/بهمن92 تهیه و آماده چاپ نمودم ولی به 3 دلیل انتشار آن را به بعد از دهه مبارک فجر انتقال دادم:
1-پنجشنبه 16 بهمن روز مهمانی لاله ها و ابراز ارادت به شهدا بود و جای این نقد نبود.
2-حال و هوای دهه فجر و ضرورت حفظ وحدت و احترام به مقام رئیس قوه مجریه و رای مردم در 24
3-آمادگی لازم برای خلق حماسه ای دیگر در راهپیمایی 22 بهمن و جواب دندان شکن آحاد مردم به دشمنان
انقلاب و از جمله بنا به دعوت و فراخوان رئیس جمهور برای حضور یکپارچه.
6 ماه خدمت دولت تدبیر و امید 6 توهین به ملت
هر چند انصاف حکم میکند تا در نقد عملکرد دولت جدید هم حوصله بخرج داد و هم بنا به دعوت رهبر عظیم الشان انقلاب جبهه درون نظام را در موضوع مذاکرات ژنو هماهنگ ومنسجم ومقتدر نشان داد تا برخلاف مصیبت فتنه 88 دشمن به انقلاب چشم طمع ننماید ، ولی چون روندتوهین و تحقیر این ملت در ادبیات دولتمردان ذوق زده ی جدید روند شتابان بخود گرفته و متاسفانه رئیس جمهور هم آتش تهیه ی آنرا افزود تا جائیکه استاندار سرمازده ی همدان در جملاتی غیرمنطقی و دور از شان یک مقام استانی این مسیر را آلوده تر نمود،لذا اینجانب
بعنوان یک فرهنگی نسل اول انقلاب اسلامی اشاره ای به 6 اهانت در ظرف 6 ماه نموده تا هشداری باشد با اعتدالیون که در دام افراطیون قرار نگیرند که سرانجام مطلوبی را نداشته و شکاف دولت -ملت را ایجاد مینماید:
1-آقای اکبر ترکان که فعلا در نقش الهام دولت قبل هر هفته یک عنوان را تصرف مینماید اولین هجمه را اینطور اجرا نمود:
- مشاور ارشد رئيسجمهور که با روزنامه حامی هاشمیرفسنجانی گفتوگو میکرد، اظهار داشت: «شما فكر نكنيد كه يك نفر در مملكت وجود دارد كه ميگويد من قانون را قبول ندارم بلكه اين يك جريان مشخص بود كه ميگفتند ما قانون را قبول نداريم. اكنون 5/49 درصد آرا را شامل ميشوند. اين 5/49 درصد آرا كساني بودند كه در مقابل جرياني كه مقابل قانون ايستاد سكوت كردند.اين 5/49 درصد سكوت كردند و نگفتند كه تو بيجهت فكر كردي كه ميتواني قانون را قبول نداشته باشي».
2- مفاد توافقنامه ژنو تاکنون بوسیله مقامات دولت اعلام نشده!!یعنی هم مردم را نامحرم تلقی کرده اند و هم نمایندگان مجلس را در جریان ابعاد این قراردادگونه قرار نداده اند . بهمین دلیل هر چند روز یکبار عوامل کاخ سفید گوشه هایی از آنرا اعلام و آقایان ظریف و عراقچی به دفاع و توجیه میپردازند.!!
اما نکنه مورد نظر اینجاست که پیش از این مردم باور داشتند «انرژی هسته ای حق مسلم آن ها است» اما اکنون مردم حق ندارند از حقوق مسلّم خود حرف بزنند، حتی اگر بی سواد باشند؟! پس «حقوق شهروندی» این مردم چه می شود؟ آیا حق شهروندی اختصاص به افرادی دارد که دولت آنها را باسواد و صاحب حق بداند؟
لااقل با یک مناطره و یا گفتگوی دوطرفه که میتوان شفاف موضوع را به قضاوت افکار عمومی قرار دادو اما، به جناب آقای روحانی و برخی دیگر از دولتمردان محترم که توافقنامه ژنو را «بزرگترین توافق قرن»! و «نتیجه تسلیم قدرتهای بزرگ»! میدانند پیشنهاد میکنیم زمینهای برای یک نشست مشترک میان برخی از منتقدان و حامیان توافقنامه یادشده فراهم آورند و هر دو طرف با این شرط که فقط به شواهد مستند از متن توافقنامه تکیه کنند، درباره آن به اظهارنظر بنشینند. باور ما این است که در آیندهای نه چندان دور، واقعیت تلخی که این توافقنامه در پی دارد، آشکار خواهد شد، اگر چه نشانههای آن از هماکنون نیز قابل دیدن است.
3-آقای دکتر سریع القلم که اینجانب در سال 73 در دانشگاه شهید بهشتی افتخار شاگردی اش را داشته ام ،در اظهار نظری دور از شان علمی و کرسی استادی اش
حق اعلام نظر مردم در مورد مسائل مهم و تاثیرگذار بر زندگی شان را منع و غیر تخصصی و نادرست و توهین آمیز بیان میدارد:
محمود سریع القلم مشاور ارشد و مغز مفتکر دولت تدبیر و امید در گفتگو با یکی از روزنامه های اصلاح طلبان با تحقیر همان مردم گفته است:
«صدا و سیمای ما هم متاسفانه به این جریان کمک میکند. از یک لبوفروش یا راننده تاکسی که تمام روز را سرگرم حل مشکلات معیشتیاش است، درباره جریان هستهای نظرخواهی میکند. بنابراین صدا و سیما اصالتا یک نهاد پوپولیستی است.»
4- موضوع سیاست اهدای کالا بجای نقدینگی یا همان پروسه ی سبد کالا که هم بازگشت تفکر کوپنیسممیباشد و هم علاوه بر تحقیر مردم سوژه خوبی برای دشمنان انقلاب و رسانه های صهیونیستی شده است و آقایان حامی دولت بجای آسیب شناسی و جبران مافات بنوع دیگری مردم را تمسخر میکنند:
آقای مطهری نماینده تهران هم با توهین به مردم شریف ایران گفت: ما مردم خود را میشناسیم اگر الان بگوییم که فلان جا جارو توزیع میشود همه میآیند و صف میبندند.این در حالی است که :به دنبال بي تدبيري و بي تجربگي سكانداران دولت يازدهم در توزيع سبد كالا به شكل كاملا ابتدايي كه ناظر بيروني را به ياد دوران قحطي مي اندازد، اينبار هم مردم و دولت هاي قبلي مقصر اين وضعيت شناخته شدهاند.
اما آقای رئیس جمهور، آیا این کار باعث افزایش کرامت انسانی مردم و سربلندی کشور در جهان شده است یا تصویری از مردم صدقه بگیر از ایرانیان را در جهان منعکس نشده است؟
این گفته ی واندی شرمن مذاکره کننده امریکایی است: «شما در اخبار دیدید که ایران اخیرا به طور قابل مشاهدهای غذا به مردم فقیر در جامعه داد و این به نوعی نشاندهنده این است که کاهش هدفمند و محدود تحریمها تاثیر مستقیم بر مردم این کشور داشته است، همانطور که روحانی قول داده بود این پول صرف اهداف دیگر نشود.»
فایننشال تایمز با اشاره به انتقادات وارده به طرح توزیع سبد کالا در ایران نوشت: در ادامه گزارش آمده است: نرخ بالای تورم و وضعیت اقتصادی رکود تورمی در کنار نرخ بالای بیکاری جوانان نشان می دهد که بسیاری از شهروندان ایرانی برای خرید مواد غذایی اساسی خود با مشکل مواجه هستند.
5-اما شوک آنجا آغاز شد که رئیس جمهوری که خود یک حقوقدان است و قطعا باید احترام و کرامت انسانها را ولو مخالف و منتقد بجا آورد در دیدار با روسای دانشگاهها افراد منتقد را بیسواد معرفی و به نوعی فاقد توان ارائه نظر اعلام میدارد.و آنها را متهم میکند که از جایی هم تغذیه میشوند؟؟!!آقای روحانی یادمان باشد که به تعبیر استاد قدیانی:
من برایم این روزها یک سؤال پیش آمده و آن اینکه آیا آیتالله جوادی آملی هم که در نقد توافق ژنو فرمودند: «بعد از دست دادن با آمریکاییها باید انگشت دست خود را شمرد»، در ردیف همان «عده معدود بیسواد»ی هستند که «از جایی تغذیه میشوند» یا خیر؟! سایر مراجع عظام چطور؟
امامان جمعه و جماعات چطور؟! علمای اعلام چطور؟! خود نخبگان و دانشمندان هستهای چطور؟! معالاسف آنقدر توافق ضعیفی بستهاید که علاوه بر خوبان روزگار حتی صدای هوشنگ امیراحمدی دلال رابطه با آمریکا هم درآمده است! به راستی چگونه است که شما رئیسجمهور خونریز آمریکا را «مؤدب و باهوش» میدانید اما با مردم وطن خود، اینگونه سخن میرانید؟! و وقتی شما چنین سخن میگویید، دیگر چه انتظاری از مشاوران ارشد حضرتعالی است که رای نیمی از مردم را رای به بیقانونی نخوانند؟!
بفرمائید با سوا چه کسانی اند؟
1- با سواد کسانی هستند که کراوات زده و پز روشنفکری بدهند.؟
2-کسانی که دم از غرب می زنند و از چیزی به نام اسلام بی خبرند!
3-کسانی که مدرکشان را از غرب گرفته باشند ؟
آیا محرمانه بودن و تاریخی بودن توافق نامه ژنو به حدی است که همه بایستی مجبور باشند قرائت و برداشت جنابعالی و همکارانتان در دولت را بپذیرند و اساتید و دانشجویان رشته های حقوق، روابط بین الملل و افراد آگاه و مسلط به زبان های خارجی، حق ندارند خلاف قرائت به اصطلاح رسمی دولت، برداشت و تفسیر یا ترجمه دیگری را ارائه دهند؟ و اگر اینطور بود باسوادی و بیسوادی روشن میشود؟ آیا ده ها استاد و هیئت علمی دانشگاه و دانشجویان و تشکل های دانشجویی که در رابطه با عملکرد دولت در توافق نامه ژنو بحث و انتقاداتی داشتند، بی سواد و مزدوراند؟
آیا صیانت از میراث شهداء و دانشمندان هسته ای، دغدغه یک عده بی سواد است که از بخشهایی خاص پول میگیرند؟
6- و اما دسته گل ویژه را استاندار همولایتی اینجانب در همدان به آب داد تا نشان دهد که خوی منیت و زور گویی را در رفتار اعتدالگرایانه اش نمیتواند پنهان کند .آنجا که چنان مجذوب دولت تدبیرش قرار گرفته و از سوز سرما بجای تدبیر برای رفع مشکلات مردم در برف سنگین نازل شده روی به فرافکنی آورد و اظهاراتی غیر اخلاقی و عصبی گونه خطاب به منتقدین بیان نمود:
به گزارش فارس، محمدناصر نیکبخت عصر امروز در جمع کارگران همدانی با بیان اینکه با تدبیر دولت نمایندگان ایران در مذاکرات سرافرازانه از حقوق ملت دفاع کردند، از منتقدان توافقنامه ژنو گلایه و سخنان رئیسجمهور در این زمینه را تکرار کرد.
وی افزود: با وجود این همه پیشرفت که اتفاق افتاده، برخی یا کوردل هستند یا مغرض و یا به قول رئیسجمهور بیسوادند، حرف و چیزی را میگویند که رژیم صهیونیستی میخواهد، یعنی میخواهند بگویند توفیقی در این زمینه حاصل نشده است.
انتظار است که رئیس جمهور محترم در جهت جبران و جلوگیری از این خطاها علاوه بر عذرخواهی (همین هم ناشی از صداقت ایشان بود)تذکر عملی به حواریون افراطی خود داده و با احساسات مردم فهیم و ظریف و این سرزمین شهداپرور بازی نکنند و اجازه انتقامجویی و کینه ورزی ندهند
یدالله مرادی /وبلاگ ناز سحر گچساران/17 بهمن /92
.
راک نیوز : حتما شما هم با افرادی ملاقات داشته اید که نام زیبایی دارند و شنیدن آن برایتان جالب بوده است. بعضی ها از نام ها به خوبی با نام فامیل فرد جفت شده اند و نشان از فکر خوب پدر و مادر او دارند. برخی ها هم بنده های خدا اسم های خوبی ندارند. یا بعضی اسم خوب دارند و اصلا با چهره و شخصیتشان جور نیست.
حالا از این ها که بگذریم، باید گفت انتخاب نام مناسب برای فرزند هم هنر می خواهد. این نیست که فقط یک اسم متفاوت انتخاب کنید و دیگر بقیه چیزها مهم نباشند. قدیم ترها اسم ها از اسامی ائمه بود یا با حرف اول نام پدر و مادر شروع می شد. تقریبا همه فرزندان نامی داشتند که یا آوای یکسان، یا حرف اول یا سه حرف آخر مشابه هم داشت. مثل فرهاد و فروغ که با فاطمه جور شده اند.
اما این روزها زوج های جوان فقط می خواهند نام عجیبی برای فرزند خود انتخاب کنند که تک باشد. هیچ کس دیگر هم آن اسم را نداشته باشد. یکدانه باشد. مثل تعداد فرزندان خود که عموما تک هستند.
اما متفاوت بودن نام لزوما به سود کودک نیست. معنی اسم در آینده کودک تاثیر بسیار دارد. باید نامی انتخاب کنید که کودک در مدرسه و زندگی آینده به واسطه آن خجالت نکشد و موردتمسخر اطرافیان قرار نگیرد. به طور مثال، نام هایی همچون حرفناز، خیال، سماور، طوطی، قصر، گلدان، مسکو، مریخ، مخصوص، نتیجه یا ده ها نام مشابه که در ثبت احوال استان تهران وجود دارند که اسم نیستند. این نام ها مایه خجالت فرزندان هستند و مجبور است تا 18 سالگی سنگینی درد آن را به دوش بکشد تا بتواند بالاخره تغییر نام دهد.
یا برخی والدین بدون توجه نامی پسرانه برای دختر یا برعکس آن را انتخاب می کنند. انتخاب نام، تحقیق می خواهد. باید اسمی انتخاب کنید که اشتباه تلفظ نشوند و حس ناخوشایندی به کودک بدهد.
برای انتخاب نام زیبا، کتاب های متنوع و وبسایت های متعددی وجود دارند که می توانید از آنها کمک بگیرید.
شاید جالب باشد بدانید، 15 نام برتری که در 6 ماهه گذشته در استان تهران انتخاب شده اند شامل: امیرعلی، محمدطاها، امیرحسین، علی، ابوالفضل، امیرعباس، امیرمحمد، محمدمهدی، محمدحسین، پارسا، ایلیا، محمدرضا، امیرمهدی، حسین و ماهان برای پسران و فاطمه، زهرا، نازنینزهرا، ریحانه، النا، رها،هستی، سارینا، باران، ستایش، یسنا، بهار، ثنا، آوا و زینب برای دختران بوده است.
ما نیز در ادامه تعدادی نام زیبا به تفکیک دختر و پسر نام برده ایم که شاید بپسندید.
دختر |
پسر |
آذرنوش (دوستدار فرهنگ) |
اردلان |
آناهیتا (الهه آب) |
آرش (پهلوان و یکی از بهترین تیراندازان ایرانی) |
آیدا (شاد-ماه) |
آرین (سفید پوست اریایی) |
ارغوان (نام درختی با گل و شکوفه های سرخ) |
اهورا (هستی بخش) |
آیرین (آتشین) |
آیدین (شفاف و روشن) |
آذین (زیور) |
باربد (نوازنده نامی دربار خسرو پرویز) |
آرتمیس (ایزدبانوی حامی شکار) |
بردیا (نام پسر کوچک کورش) |
آناهید (آناهیتا) |
تایماز (پابرجا) |
بوژان (رشد کرده) |
پارسا (پرهیزکار) |
بیتا (بی همتا) |
پرهام |
پریناز (آن که چون ناز و پری کرشمه دارد) |
پویان (پوییدن) |
پرنیان (پرده نقاشی) |
حسام (شمشیر بران) |
پروشات (زن داریوش دوم) |
رادین (بخشنده) |
تینا (گل) |
رامبد |
تارا (ستاره) |
روزبه |
روشا (شاداب) |
ژوبین (نام پسر کیکاووس) |
سپیدار (درخت بلند و راست) |
سام (یکی از شخصیتهای شاهنامه) |
ستایش (خوب گفتن) |
سپهر (آسمان) |
سرمه |
سپنتا (مقدس) |
سوفیا (عاقل) |
سورن (دلیر و پهلوان) |
شیوا (نغز) |
سینا (یکی از نخستین پیروان اشوزرتشت) |
ژوان (ميعادگاه عاشق و معشوق) |
شایان (سزاوار) |
روناک (روشن) |
عارف (شناسنده) |
رها (نجات یافته) |
عرفان |
فرناز (بالا) |
فرجاد (عالی) |
فریماه (خجسته) |
فرزان (عاقل) |
دایانا (زیباروی) |
فرهاد (عاشق افسانه ای شیرین) |
کیانا (فرستاده) |
فرهود (صداقت و راستی در دین) |
گلاره (تخم چشم) |
کسرا (یکی از شخصیت های شاهنامه) |
گیلدا (طلا) |
|
نیوشا (شنونده) |
کیان (شاهان) |
نیکتا (مانند نیک) |
کارن (پسر کاوه آهنگر) |
نازلی (نازنین) |
کیانوش (یکی از شخصیت های شاهنامه) |
نیروانا (آخرین مرحله سلوک) |
مانی |
ماهور (تابناک) |
|
مهرناز (ناز خورشید) |
ماهان (منسوب به ماه) |
مانا (نام خداوند) |
مهیار (یکی از شخصیت های شاهنامه) |
ماندانا (مادر کوروش هخامنش) |
مهرزاد (نوزاد آفتاب) |
مانیا (خسته شده) |
هومان (یکی از شخصیت های شاهنامه) |
مانلی (ماندگار) |
هومن (نیک اندیش) |
هلن (دختر ژوپيتر خداي خدايان) |
یاشار (جاوید) |
رضا رئیسی: 27خرداد92 به هنگامهای که آرای منتخبین شورای شهر چهارم خوانده شد و راهیافتگان به پارلمان شهری مشخص شدند، نتیجه به دست آمده تا بدان حد بینابینی و همتراز بود که دو جناح عمده حاضر در سپهر سیاسی خود را پیروز انتخابات نامیدند. نتیجه این دوره از انتخابات با همه ادوار اما متفاوت بود. پس از آن که با همت سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور وقت و در راستای بسط مولفههای مردمسالاری، شوراهای شهر و روستا احیا شد همواره لیست منتخبین راه یافته به ساختمان بهشت به سوی یکی از طیفهای سیاسی سنگینی محسوسی داشت. در شورای اول با توجه به اقبال و استقبال مردم نسبت به اصلاحات و اصلاحطلبان کرسیهای شورا جملگی در ید اختیار این طیف بود اما رقابتهای درونی پرکشش و مجادلات بیضابطه فرسایشی مردم را ناامید کرده و همزمان با آخرین سال حضور دولت اصلاحات، در انتخابات دور دوم در انتخاباتی که از حسن اتفاق یکی از بازترین شرایط ممکن را داشت و همه سلایق حضور فراگیری داشتند، این لیست اصولگرایان بود که بطور تام و تمام شورای شهر را در اختیار گرفت. شورایی که زمینه برآمدن محمود احمدینژاد در راس صحنه سیاسی را فراهم کرده و نطفه قبض و بسط یک دههای عرصه سیاسی را برای اصولگرایان فراهم کرد. در انتخابات شورای سوم نیز این اصولگرایان بودند که اکثریت قابل توجه را در اختیار داشته و تنها چند چهره شاخص اصلاح طلب نیز به شورای سوم راه یافتند اما خرداد92 گویا سودایی دیگر در سر داشت. پس از تفوق اصلاحطلبان و اعتدالیون در انتخابات همزمان ریاست جمهوری همگان چشم به شورای شهر دوختند تا ببینند این بار کفه چه جناحی سنگینی میکند، اعلام نتایج اما نشان داد در این دوره هیچ طیفی را نمیشد پیروز مطلق نامید و همه چیز حالت بینابینی داشت؛ نکتهای که در انتخاب شهردار نیز نمایههایی از آن هویدا شد و البته با تغییرات و فعل و انفعالاتی که اکنون رقم خورده باید گفت به تدریج کفه ترازو به سمت اصلاحطلبان سنگینی میکند؛ نکتهای که میتواند آبستن فعل و انفعالات تازه در شورای شهر باشد.
پینگپنگ اصلاحطلبان و اصولگرایان
با اعلام نتایج انتخابات شورا در 27خرداد92 ترکیب راهیافتگان حکایت از توازنی شکننده میان دو جناح سیاسی داشت. هر دو طیف مدعی بودند که اکثریت را در اختیار داشته و دست بالا را در انتخاب شهردار خواهند داشت؛ نکتهای که در شهریور ماه و موسم انتخاب شهردار با پیچیدگیهای عجیب و غریبی توأم شد. پس از آغاز به کار شورا و در حالی که هر دو طیف مدعی برتری و غلبه اردوگاه خود در انتخابات بودند و همگان چشم به دو عضو مستقل برای تعیین تکلیف در این میانه داشتند که با انتخاب احمد مسجدجامعی و پایان دادن به ریاست 10ساله مهدی چمران به نظر میرسید کفه اصلاحطلبان سنگینتر بوده و در وهله بعدی نامزد اصلی آنان که در هنگامه انتخابات نیز عنوان شده بود، شهردار تهران خواهد شد و پایانی بر شهرداری 8ساله قالیباف رقم خواهد زد اما در کمال ناباوری پس از آنکه آرای محسن هاشمی و محمدباقر قالیباف در دور اول رایگیری مساوی شد در دور دوم این قالیباف بود که با اختلاف دو رای برای سومین بار به عنوان شهردار تهران برگزیده شد. اعضای مستقل راهیافته، به محسن هاشمی رای داده بودند اما نکتهای که همه معادلات را دچار تغییر و تحول کرد آرای دو تن بود؛ احمد دنیامالی، نامزدی که در لیست دو جناح قرار داشت و بخش عمدهای از آرای خود را به اصلاحطلبان وامداربود به نفع قالیباف رای داده بود و از آن مهمتر آن که نامزد رسمی طیف اصلاحطلبان یعنی الهه راستگو در اقدامی بیسابقه و خلاف اصول متعارف به نامزد رقیب رای داد! قالیباف به ساختمان بهشت رفت اما تغییر و تحولات تازه در شورای شهر حاکی از آنست که با همه این اوصاف کفه ترازو به سمت اصلاحطلبان چرخش یافته و این میتواند با توجه به حواشی پیرامونی سرنوشتی تازه برای شورای شهر چهارم و شهردار منتخب آنان ایجاد کند.
تغییرات به نفع اصلاحطلبان
شاید هنوز این سوال پابرجا باشد که بالاخره چه اردوگاه سیاسی درانتخابات چهارمین دوره شورای شهر طیف پیروز نام گرفت؟ روی کاغذ دو طرف، آرای همسانی داشتند و اگر بخواهیم انتخاب قالیباف را ملاک قرار دهیم این اصولگرایان بودند که مقصود حاصل کردند اما نکته آنجاست که اگر بخواهیم تجمیع اعضای اصلی و علیالبدل را محسوب کنیم چربش محسوس با اصلاحطلبان است. در این دوره اعضای شورا 31تن هستند و همانطور که اشاره رفت در ترکیب اعضای اصلی، دو طرف چربشی بر یکدیگر ندارند اما در اعضای علیالبدل برتری کامل با اصلاحطلبان است. این نکته البته مولود آن است که بسیاری از اعضای شاخص اصلاحطلبان همچون معصومه ابتکار و محسن هاشمی و... ردصلاحیت شدند و خود اصلاحطلبان نیز به دلایل مختلف در چینش لیست انتخاباتی ضعیف عمل کرده و نتیجه آن شد که بسیاری از اصلاحطلبان در پشت دروازههای شورا باقی بمانند اما با جابهجاییهای اخیر بالاخره زمینه برای حضور آنان و در نتیجه سنگینتر شدن کفه ترازو به سمت اصلاحطلبان فراهم شده است. اولین عضوی که از شورای شهر خداحافظی کرد محمدمهدی مفتح اصولگرا بود که همزمان در انتخابات مجلس نیز حضور یافته و به علت راهیابیاش به بهارستان قید ساختمان بهشت را زد. با خداحافظی وی مسعود سلطانیفر اولین عضو علیالبدل اصلاحطلبان به شورا راه یافت. پس از وی مهدی حجت که به میراث فرهنگی رفته بود نیز استعفا داده و ولیا... شجاع پوریان دیگر عضو اصلاحطلب به شورا اضافه شد. با ریاست مسعود سلطانیفر بر میراث فرهنگی، علی صابری یک اصلاحطلب دیگر جایگزین وی شد و اکنون با استعفای احمد دنیامالی از حامیان قالیباف در شورا برای کاندیداتوری در انتخابات فدراسیون قایقرانی، افشین حبیبزاده یک اصلاحطلب دیگر جایگزین وی میشود.
در نهایت...
اکنون با این فعل و انفعالات بیگمان کفه اصلاحطلبان در شورای شهر سنگینی محسوسی یافته است. این نکته به هنگامهای اهمیت خطیری دارد که بدانیم پرونده شهرداری محمدباقر قالیباف در دیوان عدالت اداری به جریان افتاده و از آن حیث که معترضین معتقدند وفق قوانین موضوعه وی نمیتواند برای سه دوره متوالی شهردار تهران باشد، اگر بر این اساس حکم عزل وی از سمتش داده شود آنگاه در انتخاب شهردار تازه تهران با ترکیب جدید، این اصلاحطلبان هستند که میتوانند کاندیدای مطلوب خود را به مدیریت کلانشهر تهران رسانده و یک گلوگاه راهبردی دیگر را نیز از رقیب سیاسی خود باز ستانند.
علی ذهابی: میگویند «تعامل» بخوانید «تقابل».
از زمان رویکارآمدن حسن روحانی، اصولگرایان که تا پیش از این قدرت را بهطور کامل در دست داشتند، همواره عنوان کردند که رویکرد ما در برخورد با دولت «تعامل»ی خواهد بود هرچند حالا داستان رنگوبویی دیگر به خود گرفته است. رییسجمهوری که روز سهشنبه در اجلاس روسای دانشگاهها و مدیران پارکهای علم و فناوری در دانشگاه شهید بهشتی سخنرانی میکرد در ارتباط با توافقنامه ژنو گفت: «چرا یک عده کمسواد بیایند حرف بزنند؟ استادان، دانشمند ما، بزرگان دانشگاه ما چرا خصوصی حرف میزنند ولی به میدان نمیآیند.»؛ همین موضوع موجب شد تا برخی از اصولگرایان به صحبتهای حسن روحانی به «تند»ی پاسخ دهند.
واکنشی که البته بیارتباط با محتوای سخنان روحانی بود زیرا آنان به جای نقد درونمایه و روح سخنان رییسجمهور ترجیح دادند در این مورد سکوت کرده و اغلب حملاتشان را به تکجملات روحانی یا «سبد»های کالایی معطوف کنند که دولت چند روزی است اقدام به توزیع آن در سراسر کشور کرده است. توزیعی که نحوه آن را رییسجمهوری مناسب ندانسته و دستور داده که در نحوه اجرای این کار، متصدیان امر، راهکار بهتر و ساماندهیشدهتری را در پیش بگیرند. در همین چارچوب، «کیهان» در سرمقالهای به قلم حسین شریعتمداری در انتقاد از سخنان روحانی نوشت: «مبادا برخی از اطرافیان رییسجمهور محترم برای فرار از پاسخگویی خود در قبال بیتدبیری خسارتآفرین توزیع سبد کالا از اعتماد ایشان سوءاستفاده کرده و حمله تند و اهانتآمیز به منتقدان توافقنامه ژنو را به وی پیشنهاد کرده باشند، تا از این طریق، ماجرای یادشده در واکنش منتقدان به اهانت رییسجمهور و معاون ایشان، به فراموشی سپرده شود!» روزنامه «جوان» هم در یادداشتی مدعی شد: «هفتماه از تغییر دولت گذشته و همچنان دولت و طیف حامی آنها بهدنبال نقد گذشتهاند و درحالیکه سبد کالا بهعنوان اولین کار خاص دولت یازدهم در حال اجراست، منتقدان بسیاری را به واکنش واداشته به نحوی که حتی رسانههای همسو و حامی دولت نیز ناگزیر برای ازدستندادن مخاطبانشان آن را مورد نقد قرار دادهاند. این در حالی است که دولت به جای موضعگیری واضح مبنی بر قبول اشتباه در روش اجرا تاکتیک جدید فرار به جلو را پیشه کرده است و منتقدان خود را هدف قرار داده است.»
سرمقاله «وطن امروز» نیز ادعا کرد: «برخی البته معتقدند به آقای روحانی حق باید داد ... طرح توزیع سبد کالا در میان مردم که ظاهرا حتی بسیاری از اعضای کابینه هم با آن مخالف بودهاند، در حال تبدیلشدن به یک بحران مدیریتی است.» مهرداد بذرپاش، نماینده تهران ضمن انتقاد از نحوه توزیع سبد کالا توسط دولت، گفت: «ما بیسوادیم؟ سواد شما هم در نحوه توزیع سبد کالا کاملا نمایان و مشهود بود و بهترین پاسخ به آقایان همین یک مصرع است که گفت: ادب مرد به ز دولت اوست.» البته این سخن مدافع پیشین محمود احمدینژاد افکارعمومی را بیش از هر چیز به یاد مناظرههای انتخابات سال 88 میاندازد.
لطفالله فروزنده، معاون پارلمانی دولت احمدینژاد، هم در واکنش به اظهارات روحانی گفت: «اگر کسی را قبول نداریم نباید وی را متهم کنیم تا فضای کشور منطقی باقی بماند. توافق هستهای توافق با دشمن است. هرچند به دولت اعتماد داریم اما به غرب اعتماد نداریم و باید در ادامه مذاکرات هوشمندانه و با دقت عمل کنیم.» عبدالرضا داوری، از نزدیکان محمود احمدینژاد در صفحه «فیسبوک» خود در پاسخ به مواضع روحانی نوشت: «جناب آقای دکتر روحانی عزیز! به شما قول میدهیم که ما منتقدان توافق ژنو -البته به غیراز آنچه مرقوم نموده بودید- خیلی کمسواد نیستیم. باور کنید که تا تصمیم کبری و کوکب خانم درس خواندهایم. چون برای درک آنچه در ژنو روی میدهد همین میزان سواد کفایت میکند.» فرامرز عظیمی، مسوول بسیج دانشگاه علوم قرآن و حدیث به سخنان رییسجمهوری انتقاد کرد و گفت: «دکتر روحانی نباید با طعنه و کنایه صحبت کنند و به صورت شفاف بگویند که منظورشان از اینگونه صحبتها چیست؟» پیش از این، بخش تندروی اصولگرایان در مجلس در اعتراض به توافقنامه «ژنو»، نامهای نوشتند و شروع به جمعآوری امضا کردند. این نمایندگان در نامه خود به جای «انپیتی» نوشته بودند «امپیتی».
اما نگاهی به مواجهه برخی از اصولگرایان با دولت تدبیروامید از ابتدای رویکارآمدن حسن روحانی تاکنون نشان میدهد «این قصه سر دراز دارد». ابتدای کار دولت در زمان معرفی کابینه، اصولگرایان صدایشان را بلند کردند که دولت اعتدال باید در کابینه از تمام گروهها بهره بگیرد، حالا بماند که یک در میان به رییسجمهوری گوشزد میکردند که حق ندارد از اصلاحطلبان در کابینهاش استفاده کند.
نتیجه هم این شد که چهار وزارتخانه کار خود را بدون وزیر آغاز کردند و وزارت ورزش و جوانان بعد از گذراندن چهار پیچ از مجلس موفق به کسب رای اعتماد شد. اولین سفر رییسجمهوری به نیویورک برای شرکت در نشست سالانه سازمان ملل و گفتوگوی تلفنی او با باراک اوباما رییسجمهوری آمریکا هم حرفوحدیثهای بعدی را به همراه داشت. اما ماجرا به اینجا ختم نشد و مذاکرات ایران با 1+5 ایستگاه بعدی اعتراضات تندروهای جریان اصولگرا شد. انتشار بیلبوردهای گسترده «صداقت آمریکایی» و حملات تند به تیم مذاکرهکننده و درزکردن خبرهای کمیسیون امنیت ملی مجلس از جلسه نمایندگان با محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه و نهایتا تاختن به توافق نامه نهایی ژنو نشان میداد، دولت راه سختی در پیش خواهد داشت.
پایان مذاکرات مصادف شد با گزارش صدروزه رییسجمهوری، گزارشی که نشان میداد دولت بدون همکاری اصولگرایان، قدرت حل آن را ندارد. روحانی در گزارش خود به تورم بالای همراه با رکود بیسابقه اشاره کرد، به اینکه نقدینگی بالا و خزانه خالی دولتش را دچار مشکل کرده است.
روحانی از بدهیهای برجامانده از دولت گذشته گفت. روحانی گفت حتی فکرش را نمیکرده تا این حد مشکلات کشور زیاد باشد. هرچند حالا روحانی مانده و جیب خالی و نیازهایی که نمیتواند بیپاسخ بگذارد. به نظر میرسد منتقدان دولت هم یادشان رفته، قصه چه بوده و از کجا شروع شده است؛ انگار ترجیح میدهند از همینجا «داستان» اداره کشور را بخوانند. اما ایستگاه بعدی قطار اعتراضات به دولت بودجه سال 93 بود. بودجهای که پس از هشتسال «تاخیر» همواره دولت اصولگرای محمود احمدینژاد این بار به موقع به بهارستان رسید. بودجه که به بهارستان رسید، خبرها هم از استعفای جمعی نمایندگان برخی استانها هم بالا گرفت. استعفاهایی که البته همگی پس گرفته شدند و بهنظر خیلی از نمایندگان «نمایشی» بود. نمایندگان استان کردستان، خوزستان، لرستان و مازندران در اعتراض به نحوه توزیع بودجه استانیشان دولت را تهدید به استعفا کردند. حالا با گذشت حدود دو ماه از بررسی کلیات بودجه به تصویب رسیده است و باید دید این عقبنشینی کجا در اصلاح بودجه 93 به دولت پاسخ داده خواهد شد.
مدتی است که با آمدن حسن روحانی هوای مدیریت کشور کمی «معتدل» شده است؛ اعتدالی که رییسجمهوری همواره بر آن تاکید دارد. روحانی بارها در صحبتهایش عنوان کرده است که جامعه از افراطیگری و تندروی خسته شده است و سعی کرده همه را به «تعامل» فراخواند.