در روز هفده خردادماه همزمان با حادثه ترورویستی عوامل داعش در مجلس شورای اسلامی ،غلامرضاتاجگردون رئیس کمسیون برنامه وبودجه مجلس ونماینده مردم شهرستان های گچساران وباشت درادوارنهم ودهم مجلس ازخود به همراه غلام محمدزارعی نماینده مردم بویراحمد ودنا و غلام علی جعفرزاده ایمن ابادی نماینده مردم رشت عکسی سلفی که درآن لبخندی بر لب دارند منتشر نمود.
به گزارش خبرنگار سیاسی راک نیوز از یاسوج ؛ در روز هفده خردادماه همزمان با حادثه ترورویستی عوامل داعش در مجلس شورای اسلامی ،غلامرضاتاجگردون رئیس کمسیون برنامه وبودجه مجلس ونماینده مردم شهرستان های گچساران وباشت درادوارنهم ودهم مجلس ازخود به همراه غلام محمدزارعی نماینده مردم بویراحمد ودنا و غلام علی جعفرزاده ایمن ابادی نماینده مردم رشت عکسی سلفی که درآن لبخندی بر لب دارند منتشر نمود.
این تصویر که در نگاه اول برای بسیاری از مردم جامعه و کسانیکه دراولین لحظه خبرخادثه تروریستی در مجلس را می شنیدند میتوانست از ارزش خبرتاحدود زیادی بکاهد اما برخی از افراد از این تصویر بگونه ای دیگر نتیجه گیری نمودند.از جمله این افراد سید علی محمد بزرگواری نماینده سابق کهگیلویه بزرگ در مجلس و عضو سابق جبهه پایداری بوده که با انتشار تصویر لبخند نمایندگان به نمایندگی از مردم معذرت خواهی نموده که درچنین شرایطی لبحند برلب دارند و به نمایندگان لقب "معلوم الحال" داده است .

به گزارش راک نیوز؛ غلامرضا تاجگردون درواکنش به اظهارات بزرگواری نوشت :
به نام خدا
بسیجی لبخند بزن؛
من وقتی برادرم شهید شد لبخند زدم… وقتی دوستم در بغلم تکهتکه شد لبخند زدم… وقتی آتش خمپاره بر سرم بود لبخند زدم…
از همان نوجوانیم معلومالحال بودم تا به امروز. نمیدونم چی شد بعد از سالها همان حالت واسم پیش اومد. الان که حدود بیش از سی سال از اون دوران میگذره و به قولی عاقل مردی شدیم، بازهم دیدم هنوز معلومالحال هستم.
صحن علنی نشسته بودیم، خبر اومد فاصله ۳۰-۴۰ متری صحن درگیریه و داعش اومده داخل! اونایی که مجلس رو میشناسن میدونن هیچ حفاظی تا داخل صحن وجود نداره و از بالا و پایین میشه به صحن حمله کرد. خبر رفت بیرون و رسانهها پوشش خبری دادند… مردم و موکلین نگران بودند و به ما پیام میدادن. مأموریت همه ماها این بود که صحن را عادی بگیریم و همهچیز عادی باشه. این یعنی معلومالحالی… آخه داعش بیست قدمی و عادی…
نطق داشتیم؛ من نفر سوم بودم، نفر اول گفت اول شما صحبت کنید. آدم باید در این شرایط معلومالحال باشه و نطق کنه و در خصوص یه چیزهای دیگه حرف بزنه. فعلاً که مأموریت ما این بود و اگه درب رو باز میکردن و اجازه خروج میدادن شاید مأموریت ما چیز دیگه ای میشد.
بیرون بعضیها نگران بودند و شاید ترس. کنار دو دوست عزیزم آقای جعفرزاده و حاج زارع نشسته بودیم. هر دو جانباز جنگ. یاد جنگ افتادیم. بهشون گفتم بیاین عکس بگیریم من بفرستم بیرون و خبرنگارها هم همینو گفتن. بهشون گفتم: بسیجی لبخند بزن؛ اونایی که اهل جنگ بودن میفهمن این یعنی چی. این لبخند امام بود در اون دوران و در این دوران نیز کلام رهبرمان است که میفرمایند این ترقه بازیه…
آره حاجآقا؛ ما معلومالحالیم، شما ببخشید… ولی بدان، من لبخندم را فراموش نکردم و نمیکنم…
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر