مشروح اخبار

» جزئیاتی تازه از مرگ مشکوک پسر 12ساله گچسارانی

دوهفته از مرگ مشکوک شیوا دختر 12 ساله یاسوجی میگذشت که خبر آمددراتفاقی مشابه پسری 12 ساله و دقیقا کلاس پنجم بدلایل نامعلومی مادرش با جسد حلق آویزاو درمنزل شخصی اش درگچساران روبرو شد.

مرگ غلامحسن 12 ساله درست روزی اتفاق افتاد که دو جوان

مرگ غلامحسن 12 ساله درست روزی اتفاق افتاد که دو جوان 22 و24 ساله در این شهر درزیر یک لودر جان باختند وشدت ونحوه بروز این سانحه رانندگی باعث گردید تا حدودی مرگ مشکوک وی در سایه قرار گیرد.

اما همزمانی تشیع هر دومراسم در شهری که تقریبا بیشتر افراد با واسطه یا بی واسطه همدیگر را می شناسند باعث گردید تا پس از خاک سپاری بازار شایعات وگمانه زنی های درمورد این مرگ مشکوک بالا بگیرد.برخی ها میگفتند میخواست مادرش را بترساند واین اتفاق براش افتاد ،برخی دیگر میگفتند تبلت میخواست وتهدیدکرده بود اگربرایش نگیرند خودکشی میکنند و برخی با استناد به محکم بودن گره طنابی که غلامحسن به آن حلق آویزشده بود شائبه خودکشی را کم رنگ دانسته وحتی برخی احتمال تاثیر رفتار ناپدری رادراین تصمیم بی تاثیر نمی دانستند.

شماره ای را که پیداکرده بودیم با آن تماس میگیریم آن سوی خط مردی میان سال صبحت میکند و خود را ناپدری غلامحسن معرفی میکند .

این فرد میگوید: ان روز بعنوان کارگر بر روی ساختمان دهیاری روستای خیر آباد در جاده دهدشت به گچساران مشغول بکار بودم ،خانمم با من تماس گرفت که عمویم در روستای رباتک کازرون فوت کرده وبرای فاتحه به آنجا برویم.

زارع پور درادامه میگوید: من وقتی ازمحل کار برمیگشتم دربین راه قرار رفتن به روز بعد موکول شد و درمسیربودم که پسر بزرگ ترم که از دیگر همسر من هست بامن تماس گرفت واز من خواست تا تعدای سرامیک را با ماشین برایش جابجا کنم .ناپدری غلامحسن اضافه میکند: وقتی که رفتن به فاتحه کنسل شده بود خواسته پسرم را پذیرفتم و کارش راانجام دادم

ناپدری غلامحسن افزود:وقتی که برگشتم گچساران نزدیک های غروب بود.در ورودی شهر گچساران فردی که ماشین من را میشناخت وقبلا در یک تاکسی تلفنی با هم کارمیکردیم فورا پیچید جلوی ماشینم وگفت فلانی درب منزلتان خیلی شلوغ بود فکر کنم اتفاقی افتاده.

وی میگوید فورا به خانمم زنگ زدم گفت دربیمارستان هستم وخبرمرگ غلامحسن را به من داد.از او پرسیدیم چگونه مادرش به شما خبرنداد ،میگوید احتمالا وقتی این اتفاق برایش افتاد فراموش کرده به من خبربدهد.

ناپدری غلامحسن میگوید خیلی او را دوست داشت ،برای تایید حرف هایش میگوید مادر غلامحسن درکنارمن نشسته است اگرمیخواهید تاگوشی را به او بدهم .

سیکنه حق شناس مادرغلامحسن اعلاوردی نوجوان 12 ساله گچسارانی که دوشنبه جسد حلق آویز او درمنزل ناپدریش را بچشم دیده درگفتگو با راک نیوز روز حادثه را اینگونه تعریف میکند.

آن روز عصر بود که فرزندم گفت گرسنه ام وبهش گفتم از توی یخچال نان در بیاور وبا ماست بخور ولی قبول نکردو به او پیشنهاد دادم اگرنان گرم میخواهد از نانوایی محله برود نان بگیرد که پسرم گفت نانوانی نیم ساعت دیگر شروع به پخت میکند و خیلی دیر و خودم رفتم نانوایی برایش نان بگیرم .

این زن درادامه میگوید به غلامحسن گفتم برود تو کوچه با بچه ها بازی کند تا من بروم برایش نان بگیرم ولی او قبول نکرد و درخانه ماند.

وی میگوید وقتی به صف نانوایی رسیدم هنوز شروع به پخت نکرده بود وحدود ربع ساعتی ماندم تا شروع به پخت کردو تا من برگشتم به خانه حدود بیست دقیقه ای شد .

وقتی به خانه آمدم دیدم نیست صدایش زدم جواب نداد و دیدم دراتاق به یک طناب که به محل حقله اتصال پنکه سقفی بسته شده بود حلق آویز شده بود.

این زن با صدای اندهگینش ادامه میدهد آمدم که بلندش کنم وطناب را از گردنش بازکنم که خیلی سنگین بود و دویدم توکوچه فریاد زدم وپسر همسایه آمد و کمکم کرد و طناب را از گردنش در آورد و گذاشت تو تاکسی تا برسانیمش به بیمارستان ولی وقتی او را برد بیرون برگشت وگفت بدنش سرداست و فکرکنم تمام کرده اما او را به بیمارستان شهیدرجایی بردیم وگفتند فوت کرده است.

مادر غلامحسن اضافه میکند غلامحسن کلاس پنجم ابتدایی بود و با ناپدریش رابطه خوبی داشت حتی بیشتر وقت ها او را پدر صدا میزد.

این زن میگوید بجز یک خواهر سایر برادران وخواهران پدری غلامحسن درکازرون زندگی میکند .وی این شایعه که پسر12ساله اش تبلت میخواست وتهدید به خودکشی کرده بود را تکذیب میکند ومیگوید برایش یک گوشی موبایل 300هزارتومانی خریده بودم وهنوز یک قسط آن مانده بود و تبلت نخواست .

سکینه درپاسخ به سوال خبرنگار ما که پرسیده بودیم میگویند طنابی که غلامحسن با آن حلق آویز شده بود دارای گره بسیار محکمی بود که بنظر از عهده یک نوجوان برنمی آید میگوید : طناب آویز لباس ها را که درحیاط نصب شده را بریده بود وخودش را با آن حلق آویز کرده وجنس طناب پلاستیکی بوده و طناب پلاستیکی وقتی زور برآن وارد شود گره آن کور میشود.

او درسوال از علت بروز این حادثه با افسوس میگوید نمی دانم چه مشکلی داشت فقط شانس من بود که پسرم چنین تصمیمی گرفته .وی میگوید موبایلش رمز داشت ومانمی دانستیم رمزش چند است وهرگزنگاه نکردیم چی درموبایلش داشت حتی روزی که موبایلش را به نیروی انتظامی تحویل دادیم رمز داشت.

این مادر فرزند از دست داده میگوید : غلامحسن برای دیدن برنامه های کودک وکشتی کج بعضی وقت ها ماهواره نگاه میکرد.اوبرای این اتفاق تلخ نمی تواند هیچ دلیلی به ما بگوید .

یک مقام انتظامی در شهرستان گچساران میگوید دررابطه با این مرگ پرونده ای در اداره آگاهی شهرستان تشکیل شده است و همه چیز منوط به اعلام نظر پزشکی قانونی میباشد.

نه تنها شهرستان گچساران بلکه حتی درمرکز استان اداره کل پزشکی وقانونی استان کهگیلویه وبویراحمد از تجهیزات آزمایشگاهی تخصصی برخوردار نیست و معمولا نمونه های خود را به آزمایشگاه استان های همجوار خود از قبیل اصفهان یا شیراز ارسال می نمایند.

محمدصادق نظری مدیر دبستان دولتی شهید بهنیا درمحله سادات دوگنبدان است که غلامحسن درمدرسه تحت مدیریتش درپایه پنجم ابتدایی به تحصیل مشغول بوده است.

نظری میگوید: او دانش آموز فعالی بودوهنوز نقاشی ها وکارهای هنری وی بر در ودیوار مدرسه نقش بسته است .از او می پرسم چقدر این دانش آموز را می شناسد ، میگوید:حدود سه سال در این مدرسه درس میخواند وهرگز منزوی وگوشه گیرنبوده است.

نظری اضافه میکند : غلامحسن هرگز رفتار نابهنجاری از او سرنزده بود تا والدینش را بخواهیم اما در طول سال یکی دوبار ناپدریش به مدرسه سر زده وجویای وضعیت تحصیلیش شده است.

به گزارش راک نیوز ؛اگرچه متاسفانه در طی سالیان گذشته استان کهگیلویه وبویراحمد در زمینه خودکشی به نسبت جمعیت از آمار بالایی درکشور برخوردار است اما متاسفانه طی دو هفته گذشته شاهد ورود این تصمیم غیرشرعی به سنین پایین جامعه خصوصاطبقه نوجوان بوده ایم .

تا اعلام نظر پزشکی قانونی و محرز شدن زوایای پنهان این حادثه ،انتظار میرود متولیان فرهنگی و سازمان های مسئول از بروزچنین اتفاق تلخی چشم پوشی نکنند و صدالبته والدین باید با فرزندان خودآنگونه رفتار نموده تا بتوانند علاوه بروظیفه پدر ومادری بعنوان یکدوست مطمئن خلا فاصله سنی خویش راپرنمایند.

تاریخ انتشار : 19 اردیبهشت 1394, 19:21