در این کارها به طور خاص زن بودن به عنوان چیزی عموما بیولوژیکی به تصویر کشیده شده است. بدنهایی با اندامهای زنانه که در جریان زندگیهایشان چندپاره شدهاند. زن بودنی که به اعتبار در جهان بودنش سادگی قابل فهمش را در پیچیدگی زندگی اجتماعیاش از دست داده است.
در این کارها به طور خاص زن بودن به عنوان چیزی عموما بیولوژیکی به تصویر کشیده شده است. بدنهایی با اندامهای زنانه که در جریان زندگیهایشان چندپاره شدهاند. زن بودنی که به اعتبار در جهان بودنش سادگی قابل فهمش را در پیچیدگی زندگی اجتماعیاش از دست داده است.
به گزارش راک نیوز ؛سایت درنگ در مطلبی به قلم حمید ملک زاده به بررسی کارهای رها شریفی،هنرمند مجسمه ساز گچسارانی پرداخت که در زیر آمده:
نمایشگاه آثار حجم سرکار خانم رها شریفی دوم اسفند در تهران برگزار شد. این نمایشگاه علیرغم همهٔ مشکلاتی که در راه برگزاریاش به وجود آمده بود اتفاق تازهای در سرمای زمستان سال جاری به حساب میآمد. تلاشی از طرف مجموعهای از هنرمندان که با اعتماد به همراهی همدلانه خودشان و برای مشاهده و تبادل نظر درباره ایدههایی که «یکی از دیگران» به حجم درآورده بود گردِهم آمده بودند. در این نوشتار سعی خواهم کرد تا به طور مختصر مباحثی را درباره مجموعهٔ کارهای به نمایش در آمده در این نمایشگاه مطرح کنم. نمایشگاهی که به نظر من از دو وجه برای جامعه هنری جوان و بدون رسانه فعال درون مرزهای جغرافیایی و سیاسی ایران نکاتی را بههمراه آورد. نکاتی که به طور خلاصه در دو سرفصل مجزا دربارهشان صحبت خواهم کرد.
۱. هنرمندان برای شکوفایی هنرشان نیاز به حمایتهایی بیرون از جامعه خودشان ندارند:
این شاید مهمترین مسئله غیرهنری است که میتوانم درباره برگزاری نمایشگاه آثار حجم رها شریفی مورد بررسی قرار دهم. بهوجود آوردن یک اتفاق هنری -تا جایی که در جریان برگزاری این نمایشگاه، به عنوان یک نمونه موفق، میبینیم نیازمند همدلی مجموعهای از دوستان هنرمندی است که فارغ از ملاحظات حاکم بر ذهن صاحبان گالریهای کوچک و بزرگ ارادهشان معطوف به برگزاری آن باشد. مجموعهای از دوستانی که گردِهم میآیند و هرکدام به نحوی زمینههای برگزاری نمایشگاهی را به وجود میآورند. نمایشگاهی که میتواند ادعا کند بیرون از روابط حاکم بر «بازار هنر» و برای به انجام رسانیدن اهدافی هنرمندانه به وجودآمده است.
۲. هر هنرمند متعلق به جامعهای آزاد از همقطاران خودش است:
هر اندازه یک مجموعه از فعالیتهای هنری، ارتباط مستقیم و سازمانیاش با نهادهای حاکم بر جامعهیِ هنرمندان، چه نهادهای دولتی و چه ساختارهایِ کنترلگر درون-گروهی میان هنرمندان، را کاهش بدهد، و به همان اندازهای که هنرمندان جوان خودشان را در برابر روابط کنترلگر حاکم بر جامعه هنری، منسجمتر بیابند و احساس همدلی بیشتری برای در کنار یکدیگر بودن، به اعتبار آثار هنریشان داشته باشند؛ شکوفایی بیشتری را در اجرای ایدههایشان در اثر هنری از یک طرف و در نحوه اجرای نمایشگاههایشان از طرف دیگر تجربه خواهند کرد. فکر میکنم برگزاری نمایشگاه آثار حجم رها شریفی تا حد زیادی امکان تحقق مسائلی را که در بالا به آنها اشاره کردم برای برگزارکنندگان نمایشگاه به اثبات رسانیده باشد.
بعد از این مقدمهیِ کوتاه درباره چگونگی برگزاری نمایشگاه مورد بحث و دستاوردهای جنبیاش، که از جهتی به اندازه دستآوردهای هنری آن قابل اهمیتند، به بررسی مسائل مربوط به آثار به نمایش درآمده در این نمایشگاه خواهم پرداخت.
بر این عقیدهام که تنها انسان است که میتواند موضوع یک اثر هنری باشد. بازنمایی طبیعت و زیباییهایش در یک اثر مصنوع را هرچیزی که بنامیم برای وارد شدن یک اثر، یک تلاش انسانی به چیزی که از آن به عنوان هنر یاد میکنیم باز چیزی لازم است. چیزی حتی بیشتر از شکل نگاه ویژه یک انسان به طبیعت، حتی وقتی بنا باشد یک «احساس ویژه» به مخاطب منتقل شود. بازنمایی صرفا تکنیکی طبیعت راهی به درون مخاطب باز نخواهد کرد.
مجموعه آثار حجمی که از رها شریفی دیدم، به این معنا، یک مجموعه از تلاشهای هنرمندانهٔ آدمیست که به نظر میرسد مخاطب را به بازیابی معنایی نهفته در اثرش درون خود او از یک طرف و از طرف دیگر به تلاشی برای معنادهی به یک ابهام ایستاده در مقابلش دعوت میکند. آثاری که در نمونههای موفقش، جهشی از درون مخاطب به سمت «چیز» در مقابلش را به وجود میآورد و از طرف دیگر جریانی از ابهام را در ذهن برانگیخته او به حرکت وا میدارد. مجموعه همه آثار را میشود حاوی قرائتی از برخورد هنرمند با انسان بودن و فراتر از آن، با موجودی برخوردار از جنسیت، و در این مورد خاص زن بودن، دانست. کارهایی که در تحلیل نهایی تلاشی هستند برای نام نهادن بر چیزی که مخاطب-هنرمند از تجربه زن-مرد بودن در ذهن دارد.
عمده تمرکز، در کارهای موفق مجموعهای که به نمایش گذاشته شده است، در زمینه به نمایش در آوردن آن صورت مفهومیای است که درباره یک «بدن» به اعتبار برخورداریش از جنسیت در جریان زندگی روز مرهاش به وجود آمده است.
در این کارها به طور خاص زن بودن به عنوان چیزی عموما بیولوژیکی به تصویر کشیده شده است. بدنهایی با اندامهای زنانه که در جریان زندگیهایشان چندپاره شدهاند. زن بودنی که به اعتبار در جهان بودنش سادگی قابل فهمش را در پیچیدگی زندگی اجتماعیاش از دست داده است. بدنهایی که «پوشیده شدهاند» در جریان زندگیای که درون آن پرتاب شدهاند.








» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر