اظهارات محمود احمدینژاد در نشست خبری روز سهشنبه وی این مرتبه نهتنها واكنش نمایندگان مجلس را بهدنبال داشت بلكه موجب شد سایر مسئولان كشور نیز به این امر واكنش نشان دهند. نشست خبری احمدینژاد شاید از آن جهت متفاوت با سایر نشستهای خبری وی بود كه این مرتبه دامنه انتقادات احمدینژاد به برخی مسئولان كشور و حتی مطبوعات و رسانهها نیز سرایت كرد و كمتر كسی بود كه از انتقادات وی مصون مانده باشد. بیشترین انتقادات رئیسجمهور همچون همیشه متوجه مجلس، نمایندگان آن و از همه مهمتر، رئیس مجلس شده بود. او معتقد است، لاریجانی میتوانست درجهت بهبود اوضاع به دولت كمك كند اما بدون شك هفته آینده هفته سختی برای دولتمردان خواهد بود چراكه بناست استیضاح وزیران صنعت، كشاورزی، آموزش و پرورش و طرح سوال از رئیسجمهور در مجلس اعلام وصول و جلسه استیضاح وزیر ورزش نیز برگزار شود. اما تنها یك روز بعد از این نشست خبری نمایندگان مجلس نسبت به اظهارات احمدینژاد واكنش نشان داده و آن را یك نوع تسویهحساب رئیسجمهور با مجلس در ماههای پایانی عمر دولت دهم دانستند.
قاضیپور: دولت بهجای عذرخواهی فرافكنی میكند
خانه ملت نوشت؛ نماینده ارومیه در واكنش به اظهارات احمدینژاد گفت: مقام معظم رهبری میفرماید تحریمها هیچ اثری در شرایط اقتصادی ندارد حال چرا دولت مشکل را به گردن تحریم میاندازد؟ نادر قاضیپور ادامه داد: رئیسجمهور بهجای عذرخواهی از مردم بهدنبال فرافکنی است. آقای لاریجانی در نوسانات ارز محبت کردند که ۸۰ درصد مشکلات را به مدیریت منتسب کردند بهنظر من هماکنون ۹۹ درصد مشکلات اقتصادی بهعلت مدیریت است.
سبحانینیا: دولت باید حرمت قوا را نگه دارد
نماینده نیشابور نیز در همین ارتباط گفت: قابل پذیرش نیست که رئیسجمهور کارهای مطلوب را به خود و دستگاه اجرایی و اقدامات ضعیف را به دیگران نسبت دهد. دستگاه اجرایی باید ضعف خود را در بخشهای مختلف مانند اختلاس، مسائل فرهنگی، اقتصادی، تلاطمات ارز، اشتغال و کشاورزی بپذیرد. حسین سبحانینیا، ادامه داد: دولت باید حرمت دستگاهها و قوای دیگر را نگه دارد و نهاد قانونگذاری قسم نخورده است که از دولت دفاع کند، از اینرو زمانی مجلس از دستگاه اجرایی حمایت میکند که به وظیفه ذاتی خود بهدرستی عمل کند. عباس رجایی، نماینده اراك نیز در همین ارتباط گفت: صحبتهای رئیسجمهور خلاف سیاستهای بودجه بود. احمدینژاد کدام بخش از بودجه را عملی کرده است که ایراد به بودجه میگیرد؟
نعمتی: تمام تلاش مجلس كمك به دولت است
نماینده اسدآباد نیز تاكید كرد كه در شرایط كنونی كشور، رئیسجمهور باید از به كار بردن ادبیات تفرقهبرانگیز پرهیز كند زیرا كشور بدون داشتن برنامه مدون اداره نمیشود و در سه ماهه اخیر سوء مدیریت بیشترین التهاب را به بازار تزریق كرده است. بهروز نعمتی ادامه داد: انتقادات وارده به دولت از سوی مجلس برای حل مشكلات كشور و مردم بوده است و در جلسات كمیسیونها با حضور نمایندگان دولت گفته شده است كه تمام تلاش مجلس كمك به دولت بوده است اما به نظر میرسد دولت از این اقدام مجلس ناراضی بوده است.
ابوترابی: سه قوه مستقل عمل میكنند
ابوالفضل ابوترابی، نماینده نجفآباد نیز در همین ارتباط گفت: رئیسجمهور قصد پیگیری پرونده جوانفكر را دارد اما باید گفت كه جدای از آنكه سه قوه از یكدیگر مستقل هستند، قاضی نیز مستقل است و حتی رئیس دستگاه قضا نیز نمیتواند به قاضی امر و نهی كند. قانون اساسی باید بهصورت كامل اجرا شود و رئیسجمهور از برداشتهای شخصی بپرهیزد. اما انتقادات نمایندگان به اظهارات رئیسجمهور ظاهرا بنا نیست به همین واكنشها ختم شود و آنان بنا دارند طرح سوال از رئیسجمهور درمورد وضعیت بازار ارز را جدیتر دنبال كنند. ظاهرا هفته آینده كه هفته كاری مجلس پس از یك هفته سركشی به حوزههای انتخابیه است یك هفته سخت برای دولت دهم است.
هفته سختی كه مجلس رقم خواهد زد
استیضاح وزیران صنعت، كشاورزی، آموزش و پرورش و طرح سوال از رئیسجمهور بناست در هفته آینده در صحن علنی مجلس اعلام وصول شود. همچنین استیضاح محمد عباسی، وزیر ورزش و جوانان نیز كه هفته گذشته اعلام وصول شده بود در حالی بناست هفته آینده انجام شود که رئیسجمهور در نشست خبری خود با اشاره به موفقیت ایران در مسابقات المپیك و پارالمپیک از استیضاح وزیر ورزش توسط مجلس انتقاد كرده بود.
طرح سوال از رئیسجمهور جدیتر میشود
اما طرح سوال از رئیسجمهور كه برای دومین بار در دولت احمدینژاد و تاریخ انقلاب جمهوری اسلامی ایران انجام میشود نیز با توجه به عزم نمایندگان بسیار جدی بهنظر میرسد. از سوی دیگر علی لاریجانی رئیسمجلس نیز كه مورد انتقاد شدید احمدینژاد قرار گرفته بود بنا داشت روز گذشته یك نشست خبری برگزار كند؛ نشستی خبری كه بهنظر میرسید نوعی پاسخگویی لاریجانی به احمدینژاد باشد اما این نشست خبری نیز بنا بهدلایل نامعلومی لغو شد. رئیس سازمان بازرسی كل كشور و حتی یكی از مراجع عظام تقلید نیز از صحبتهای روز گذشته رئیس دولت انتقاد كرده بودند.
ادامه خبر...رييس ستاد انتخابات حزب مردمسالاري گفت: تا عيد غدير بر روي «طرح مناسك» يا هر روش اجماعي ديگر به تفاهم خواهيم رسيد تا همه اصلاحطلبان از يك نفر حمايت كنند. مطهرينژاد در گفتوگو با ايسنا اظهار كرد: اعضاي حزب مردمسالاري در اردوي تابستاني خود در مريوان كه 24 تير برگزار شد، من را به عنوان رييس ستاد انتخابات حزب انتخاب كردند و از همان زمان فعاليتهاي خود را براي مباحث انتخاباتي آغاز كرديم. وي با اشاره به اينكه در جلسات مختلف شوراي مركزي حزب مردمسالاري، موضوع انتخابات بررسي شده است، افزود: مردمسالاري همراه با باقي اصلاحطلبان بر دو نكته تاكيد دارد؛ اول آنكه در انتخابات حضور و مشاركت فعال و جدي داشته باشيم و دوم آنكه با هيچ نيروي اصولگرايي ائتلاف نكنيم بلكه دنبال نامزد مستقل اصلاحطلب باشيم و توافق بقيه اصلاحطلبان هم جلب شده است.
مطهرينژاد با تاكيد بر اينكه در تلاش براي اجماع ميان اصلاحطلبان هستيم، خاطرنشان كرد: حزب مردمسالاري طرح مناسك را براي اجماع در بين اصلاحطلبان مطرح كرده است. اين طرح مبني بر اين است كه اگر آقاي خاتمي نامزد شود، همه از ايشان حمايت كنيم اما اگر آقاي خاتمي آمادگي نداشته باشند و نپذيرند، مجمع نخبگان اصلاحطلبان سراسر كشور را تشكيل دهيم تا همه كساني كه آمادگي نامزد شدن و ثبتنام دارند، برنامههاي خود را ارائه دهند، رايگيري شود و همه از كسي كه راي آورد حمايت كنند. رييس ستاد انتخابات حزب مردمسالاري تصريح كرد: همانطور كه اعلام شد، اميدواريم تا عيد غدير روي طرح مناسك يا هر روش اجماعي ديگر به تفاهم برسيم تا همه از يك نفر حمايت كنيم
ادامه خبر...در شلیک گلوله های خمپاره ای امروز چهارشنبه از سوریه به شهرک مسکونی اکاکالی در جنوب شرق ترکیه، یک زن و چهار کودک از یک خانواده کشته و هشت نفر دیگر زخمی شدند. دفتر رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه با صدور بیانیه ای اعلام کرد ارتش این کشور ، امروز چهارشنبه مناطقی را در خاک سوریه ، مورد هدف قرار داد.
به گزارش راک نیوز به نقل از رویترز، در این بیانیه آمده است: این اقدام در پاسخ به شلیک گلوله های خمپاره از طرف سوریه به سمت ترکیه و کشته شدن 5 شهروند غیرنظامی این کشور در این حادثه، صورت گرفت.
در شلیک گلوله های خمپاره ای امروز چهارشنبه از سوریه به شهرک مسکونی اکاکالی در جنوب شرق ترکیه، یک زن و چهار کودک از یک خانواده کشته و هشت نفر دیگر زخمی شدند.
با رأی حداکثری هیئت مدیره خانه مطبوعات، زریر حجتی رئیس خانه مطبوعات کهگیلویه و بویراحمد شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج، عصر دوشنبه و در محل خانه مطبوعات استان کهگیلویه و بویراحمد واقع در ساختمان فرهنگ و ارشاد اسلامی این استان نشست خانه مطبوعات در پنجمین جلسه رسمی آن برگزار شد.
در این نشست که هر هفت عضو هیئت مدیره خانه مطبوعات این استان حضور داشتند، بحث بر روی موضوعات مختلف از جمله چگونگی تعامل با نهادها و دستگاههای فرهنگی استان صورت گرفت.
در این نشست همچنین موضوع تعیین رئیس خانه مطبوعات کهگیلویه و بویراحمد مطرح شد که همه اعضا با اکثریت مطلق آرا زریر حجتی یکی از اعضای هیئت مدیره را به عنوان رئیس خانه مطبوعات استان کهگیلویه و بویراحمد انتخاب کردند.
زریر حجتی پس از این انتخاب با قدردانی از انتخاب خود به این عنوان اظهار کرد: مسئولیت سنگینی بر عهده من گذاشته شد که امیدوارم در راستای تحقق اهداف والای نظام در عرصه رسانه خدمتگزاری امین در این حوزه باشم.
وی افزود: اصحاب رسانه توقعات بجایی از ما دارند که موظفیم به دلیل اعتمادی که به ما داشتهاند پاسخگوی این حسن اعتماد باشیم.
حجتی خاطرنشان کرد: حال که این وظیفه را بر عهده من گذاشتهاید با همه توان در حل مشکلات همکاران رسانهای و مطبوعاتی خود تلاش و کوشش خواهم کرد.
حجتی مدیر مسئول هفتهنامه عصر انتظار است که فعالیتهای چند ساله مطبوعاتی را در کارنامه خود به عنوان سردبیر، نویسنده و عضو شورای سردبیری دارد.
ادامه خبر...معاون فرهنگی اجتماعی بسیج مستضعفین با انتقاد شدید از سریال بیدار باش گفت: سریال بیدار باش به هیچ عنوان مورد تایید معاونت فرهنگی بسیج نیست.
سردار بهروز اثباتی امروز در گفتوگو با فارس، در ارتباط با سریال بیدارباش اظهار کرد: معاونت فرهنگی بسیج یکی دو سالی است که مسئولیت و وظیفه تایید محتوا و تعیین ارزشی فعالیتهای فرهنگی بسیج را برعهده گرفته و تولیدات بسیج را با محیط پخش میسنجد؛ این درحالی است که متاسفانه سریال "بیدارباش" به نوعی پیش از برعهده گرفتن این مسئولیت تهیه، نوشته و تولید شده بود. وی افزود: در همین راستا ما نقد جدی بر این سریال داریم که البته آن را هم چندین بار مطرح کردیم؛ بنابراین بخشهایی از سریال حذف شد ولی بخشهایی هم به دلیل اینکه سریال تولید شده بود، باقی ماند. معاون فرهنگی و اجتماعی بسیج مستضعفین خاطر نشان کرد: در عین حال سریال بیدارباش به هیچ عنوان مورد تایید معاونت فرهنگی بسیج نیست چرا که تعریف ما از جبهه، شهید، رزمنده چیزی که در این سریال نمایش داده میشود، نیست. وی تصریح کرد: در این سریال به آرمانهایی که ما اعتقاد و نمادهایی که به آنها باور داریم و همچنین به نمادهای دفاع مقدس بسیار کم توجه شده است.
موافق تحریم اسکار هستیم
سردار اثباتی در ادامه در بخش دیگری از سخنانش در ارتباط با تحریم اسکار از سوی ایران اذعان داشت: تحریم اسکار بسیار کار ارزنده و خوبی بوده و از حمایت معاونت فرهنگی بسیج برخوردار است. وی یادآور شد: نهادهای بینالمللی که در نظام لیبرالی و امانیستی شکل گرفته و با دلارهای صهیونیستی و افکار پلید آنها رشد کرده و ریشه میدوانند، میوه آنها چیزی جز تلخی نیست بنابراین عزت سینمای ما در حضور در آن محل و نهاد نیست. معاون فرهنگی و اجتماعی سازمان بسیج مستضعفین اضافه کرد: رفتن به اسکار یعنی قبول پرچم ارزشهای لیبرالیسم، درحالی که ما خود صاحب ارزش هستیم و قطعا روزی را در دنیا خواهیم دید که سینمای آمریکا به حضور در جشنوارههای ایرانی افتخار کند و این روز دور نیست. وی تاکید کرد: امیدواریم که این حرکت گسترش پیدا کند و این مسئله به دیگر جشنوارهها هم ادامه پیدا کند.
سردار اثباتی خاطر نشان کرد: ما هویت را در فرهنگ ملی و دینی خود و در نظام تولیدی و ارزشگذاری خودمان معنا میکنیم و هویتی که خود را با تایید چند آدم معلومالحال که کلید رفتارشان دست صهیونیستها است، پیدا کند را نمیخواهیم.
ماموران دادستانی تهران با حكم دادستاني در روزنامه مغرب حاضر شدند و به بازرسي از دفتر روزنامه و گفتوگو با «امامي ناصری » مدير مسئول اين روزنامه پرداختند.
امامی ناصری در محل روزنامه توسط ماموران دادستانی تفهیم اتهام شد.
غلام حسین محسنی اژهای در نشست خبری امروز خود گفته است که مدیر مسئول مغرب و برخی همکارانش به دلیل مسائل غیر مطبوعاتی تحت تعقیب قرار گرفتهاند.
در همین حال،اميرموسي كاظمي، سردبير روزنامه مغرب در گفتوگو با ایسنا از بازداشت مدیر مسئول این روزنامه ابراز بياطلاعي کرده و گفته: بازرسي در روزنامه همچنان ادامه دارد و ماموران دادستاني در حال صحبت با آقاي امامي ناصري، مدير مسئول روزنامه هستند.
به گزارش آنا، وي تصریح کرده است:ايشان فعلا در حال گفتوگو با ماموران دادستاني هستند و براي اين امر خبرنگاران روزنامه بيرون منتظر ايستادهاند.
مراسم تودیع و معارفه رؤسای قدیم و جدید دانشگاه خلیج فارس بوشهر با حضور دکتر مهدینژاد معاون وزیر علوم در دانشکده نفت، گاز و پتروشیمی دانشگاه خلیج فارس بوشهر برگزار شد.
در این مراسم علاوه بر معاون وزیر، شماری از مدیران و مسئولان اجرایی استان بوشهر، دانشجویان و اعضای هیئت علمی دانشگاه خلیج فارس بوشهر حضور داشتند.
در مراسم تودیع و معارفه رؤسای قدیم و جدید دانشگاه خلیج فارس بوشهر، رئیس مجمع نمایندگان استان بوشهر نیز حضور داشت.
در مراسم عصر امروز علاوه بر پورفاطمی رئیس مجمع نمایندگان استان بوشهر، معاون وزیر علوم سخنرانی کردند.
در این آیین از خدمات دکتر حسن تاجیک در مسئولیت رئیس دانشگاه خلیج فارس قدردانی شد و دکتر محمدرضا محمدیزاده به عنوان رئیس جدید این دانشگاه منصوب شد، محمدیزاده پیش از این رئیس دانشکده علوم پایه دانشگاه خلیج فارس بوشهر بود.
با حکم وزیر علوم، فناوری و تحقیقات دکتر حسن تاجیک به عنوان رایزن علمی جمهوری اسلامی ایران در جنوب شرق آسیا معرفی شده است.
ادامه خبر...
راک نیوز : فریدون حسنوند یکشنبهشب در آئین تودیع و معارفه روسای دفتر وزارت خارجه در بوشهر اظهار داشت: با تشکیل ستاد سرمایهگذاری در استان بوشهر یکی از اهداف مهمی که در استان دنبال میکنیم، جذب سرمایهگذارن با بهرهگیری از بوشهریهای خارج از کشور است. وی به نقش مهم وزارت خارجه برای تکمیل اطلاعات بوشهریهای مقیم خارج از کشور اشاره کرد و ادامه داد: آمادگی کاملی برای جذب سرمایهگذاران خارجی داریم و آماده حمایت از آنها در بوشهر هستیم. استاندار بوشهر توسعه روابط اقتصادی و تجاری با کشورهای همسایه را از اولویتهای استان بوشهر عنوان کرد و افزود: فعالیت کنسولگریهای کشورهای مختلف در بوشهر در تحول فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، تجاری بوشهر با دیگر کشورها نقش مهمی خواهد داشت. وی با تاکید بر لزوم یافتن راهها مناسب برای ایجاد روابط با دیگر کشورها، اضافه کرد: تشابهات استان بوشهر با دیگر کشورها میتواند در برقراری ارتباط بهتر و سازندهتر با آن کشورها نقش بسیار مهمی داشته باشد. حسنوند از تشکیل شورای روابط خارجی استان بوشهر از هفته آینده خبر داد و خاطرنشان ساخت: با تشکیل این شورا برنامههای خود برای ارتباط با دیگر کشورها را به طور کارشناسی دنبال خواهیم کرد تا بتوانیم به نتایج مطلوب دست یابیم. وی در ادامه به پیگیریهای صورت گرفته برای انجام پروازهایی به مسکو، عراق و برخی کشورهای حوزه خلیج فارس اشاره کرد و بیان داشت: برقراری پروازها به کشورهای مختلف خارجی یکی از راههای بین المللی شدن بوشهر است. استاندار بوشهر از آمادگی و پشتیبانی استانداری بوشهر برای برگزاری همایشهای اختصاصی با محوریت وزارت امور خارجه در بوشهر خبر داد و اظهار داشت: هدف و شعار ما بینالمللی شدن بوشهر است و برای رسیدن به آن تلاش میکنیم. آزادی 60 صیاد بوشهری در کشورهای همسایه رئیس سابق دفتر نمایندگی وزارت امور خارجه در بوشهر نیز در این آئین با اشاره به برخی تلاشهای صورت گرفته توسط این دفتر، اظهار داشت: زمینه آزادی 60 صیادی که به دلیل صیادی در آبهای کشورهای همسایه زندانی شده بودند را طی سال گذشته فراهم ساختیم. محمد قبادیراد استان بوشهر را از برترین استانهای کشور در زمینه صدور روادید دانست و اضافه کرد: از نیمه سال89 تاکنون پنج هزار ویزای فرودگاهی در این استان صادر شده است. وی به تلاشهای صورت گرفته برای معرفی ظرفیتهای استان بوشهر در وزارت خارجه و نمایندگیهای خارج از کشور اشاره کرد و افزود: سفرای کشورهای عضو اکو و کشورهای آمریکای لاتین، سفیر ژاپن و رئیس جمهوری خودمختار تاتارستان سال گذشته به بوشهر سفر کردند. وی با تاکید بر ضرورت تدوین سند چشم انداز روابط خارجی استان بوشهر با نگاه به سابقه تاریخی این استان، خاطرنشان ساخت: طرح تشکیل شورای روابط خارجی استان بوشهر را تهیه کردیم که باید با حمایت استاندار و مسئولان استان بوشهر دنبال شود. در این آئین از خدمات محمد قبادی راد قدردانی و علیرضا محمودی به عنوان رئیس جدید دفتر نمایندگی وزارت امور خارجه در بوشهر منصوب شد. پیش از این نیز در آئینی در عسلویه از تلاشهای محمد قبادیراد مسئول پیشین دفتر نمایندگی وزارت امور خارجه در عسلویه قدرانی شد و محمودی از اعضای فعال دبیرخانه برگزاری اجلاس سران کشورهای غیرمتعهدها به عنوان مسئول جدید این دفتر معرفی شد. |
|
راک نیوز :
تمبر شهید «هدایتاله طیب» در بین ادارات استان کهگیلویه و بویراحمد توزيع شد.
به گزارش ايسنا، شهید هدایتاله طیب متولد سال 1333 در روستای «تنگهبرسفید» از توابع شهرستان کهگیلویه است. وی از اعضای مؤسسین انجمن اسلامی دانشگاه «سن پترزبورگ» آمریکا بوده که در جنگ تحميلي به شهادت رسيد.
ادامه خبر...
فاطمه استیری: محسن رفیقدوست، اولین وزیر سپاه که این روزها دور از کارهای اجرایی و نظامی در «بنیاد نور» خود را درگیر کارهای عام المنفعه و نوشتن دومین کتاب خاطرات خود از دوران انقلاب و جنگ کرده است و زمانیکه از او میپرسیم آیا تصمیمی برای بازگشت به عرصه اجرایی دارد یا نه میگوید«مرد دوران بحران» است و امروز نیازی به حضور او نیست.
رفیقدوست را باید با همان ویژگی که خود هم ابایی از گفتن آن ندارد و چندین بار در حین مصاحبه به آن اشاره داشت شناخت. فردی قلدر که حتی با قلدری قذافی که داعیهدار رهبری کشورهای عربی بود را مجبور به آمدن به مراسم استقبال از آیت الله خامنهای در دوره ریاست جمهوری شان طی سفر ایشان به لیبی کرده بود.
از روزهای آغازین انقلاب و تلاشها برای ایجاد سپاه برایمان گفت از دوران وزارت سپاهش و اینکه صراحتا می گوید اولین وزیر سپاه «باید» من میشدم و این لباس باید به تن من دوخته میشد. رفیقدوست با گذشت سال ها بعد از پایان جنگ باز هم اصرار دارد که بگوید جنگ باید بعد از فتح خرمشهر ادامه مییافت و منتقدان بدانند پذیرش قطعنامه در بهترین زمان بود. رنجیده خاطر است از برخی صحبتها در خصوص اینکه او را دوست قذافی در ایران میدانند و تاکید دارد که هر ارتباطی با لیبی و قذافی به امر امام و موافقت ایشان بوده است. با رفیقدوست گریزی هم به مباحث روز زدیم آنجا که او معتقد بود رجل سیاسی - مذهبی بودن رییس جمهور یعنی اینکه افق دیدش کاملا منطبق با افق دید رهبری باشد و بس. او معتقد است دولت احمدی نژاد آنقدر درآمد داشته است که چندین برابر ادعاهایی که میکند باید برای مردم کار میکرد و البته این را هم می گوید که هیچ کس حق ندارد به با هر بهانهای به خانهاش برود و بسط بنشیند.
****
از محسن رفیق دوست، مبارز دوران قبل از پیروزی انقلاب شروع کنیم و توصیف شما از حال و هوای روزهای منتهی به پیروزی انقلاب.
قبل از اینکه به پیروزی انقلاب برسیم؛ دنیا کاملا بین دو قدرت بزرگ شرق و غرب یعنی شوروی و آمریکا تقسیم شده بود. در کنار این دو قطب جهانی، تشکیلاتی به نام غیرمتعهدها نیز تشکیل شده بود ولی به همین غیرمتعهدها که نگاه می کردی باز هم دو دسته را شاهد بودیم. درست بود که در ظاهر این تشکل جز پیمان ناتو و ورشو نبود ولی هریک از این کشورهای غیرمتعهدها هم به یکی از این دو اردوگاه تعلق خاطر داشتند و توسط آنها پشتیبانی می شدند. از این رو شرایط جهانی در آن روزها به نحوی بود که جهان بین این دو قدرت مسلط تقسیم شده بود. از این رو برایشان قابل درک نبود کشوری که تحت سلطه کامل آمریکا بوده و حداقل 35 تا 60 هزار مستشار آمریکایی در آن کشور داشته است در کمال ناباوری آنها انقلاب کرده و پیروز شود. حتی در روزهای آغازین انقلاب هم هنوز این اطمینان خاطر را داشتند که امکان ندارد ایران بتواند در مقابل این دو قدرت بایستد. همین تفکر هم بود که همزمان با خروج شاه از ایران ژنرال هایزر به ایران می آید تا کودتا کند و صدای مردم را خفه کند. هایزر حتی بعد از ورود امام هم در ایران ماند و خروجش همان روز یا بعد از تشکیل دولت موقت بود یعنی وقتی امام دولت تشکیل داد در نهایت مجبور به رفتن شد.
در کمال ناباوری دنیا، انقلابی بر پایه سه رکن اساسی ایدئولوژی، مردم و رهبری پیروز شد. در بیان اهمیت این پیروزی بد نیست خاطرهای را بگویم. زمانیکه وزیر سپاه بودم و گورباچف در شوروی روی کار آمده بود اولین سفیر گورباچف از من درخواست ملاقات کرد. در این ملاقات عنوان کرد من نیامدهام با وزیر سپاه صحبت کنم آمدهام با یکی از انقلابیون همراه امام صحبت کنم. من از او پرسیدم دشمنی آمریکا با ما طبیعی بود ما پایگاه آمریکا را در منطقه از بین برده بودیم، سفارت اسرائیل را سفارت فلسطین کردیم و... اما شما چرا هم پایه آمریکا یا حتی بیشتر با ما دشمنی می کنید. این همه هواپیما، توپ و تانک به صدام می دهید. گفت دشمنی شوروی با شما عمیقتر از دشمنی آمریکا با شماست. آمریکا در کشور شما مسلط بود ولی شما جنگ ایدئولوژیک با آمریکا نداشتید. شعارهای آمریکا را از بین نبردید. ما 70 سال با شعار دین افیون تودههاست بیش از دو میلیارد جمعیت دنیا را با خود کرده بودیم ولی یک مرتبه انقلابی زیر گوش ما پیروز شد که در آن انقلاب دین موتور محرک انقلاب بود بنابراین این شدت دشمنی ما طبیعی است.
انقلاب اسلامی در شرایطی به پیروزی رسید که هیچ پشتوانه نظامی، سیاسی و تشکیلاتی نداشت. در واقع به دور از مصالح گروهی تنها با تکیه بر توان و عقاید مردم شکل گرفت و بنا نهاده شد. ولی بعد از شکلگیری، گروهها و طیفهایی سربرآوردن که تلاششان این بود با تشکیل گروههای نظامی و سیاسی مهار جریان انقلاب را به دست گیرند. ولی می بینیم که در همان روزهای اول پیروزی انقلاب با اینکه باقیمانده ارتش با امام و مردم همراه شده بودند اما ایشان حکم به تشکیل سپاه دادند، دو سوال مطرح است اولا اینکه این مسائل تا چه اندازه در سوق دادن امام به سمت تشکیل نیروی نظامی دیگر در کنار ارتش تاثیرگذار بود؟ ثانیا روایاتی که از تشکیل سپاه می شود مثل روایت محمد غرضی که می گوید حکم و مجوز را خودش از امام گرفته، یا ابراهیم یزدی که بحث دولت موقت را مطرح می کند و... کدام درست است؟
وقتی انقلاب پیروز شد مسائلی بر انقلاب گذشت که سپاه از درون همان مسائل تبلور پیدا کرد. اینکه فکر سپاه از چه کسی بود واقعیت آن است که اولین بار فکر تشکیل سپاه 10،15 روز قبل از ورود امام توسط مرحوم شهید منتظری تحت عنوان «گارد انقلاب» مطرح شد. ایشان معتقد بود ما الان داریم با ارتش می جنگیم، سران ارتش هم یا دستگیر می شوند یا فرار می کنند. از سوی دیگر حرکتی که در ایران در مرحله پیروز شدن است یک پیروزی در جنگ نیست، یک ایدئولوژی است که دارد پیروز می شود. بنابراین نمیتوان گفت ارتش آن کشور باید این ایدئولوژی را حفظ کند. ارتشها در همه کشورها مسئول حفظ سرحدات هستند. اساسا یکی از مشکلات زمان شاه همین بود که ارتش با مردم رودرو شد. شهید منتظری می گفتند بیاید همکاری کنیم و نیرویی تشکیل دهیم تا از انقلاب حمایت کند کاری هم به سرحدات نداشته باشد. که من با ایشان همراه بودم تا زمانیکه امام آمد. بعد از آن من به دلیل اشتغالاتی که در مدرسه علوی و رفاه داشتم در جلساتی که شهید منتظری به این منظور برگزار می کردند شرکت نکردم. تا اینکه یک روز صبح که فکر می کنم بین 3 تا 9 اسفند 57 بود مشغول کار در مدرسه علوی بودم مرحوم شهید بهشتی، شهید مطهری، مقام معظم رهبری، آقای موسوی اردبیلی و آقای هاشمی رفسنجانی داشتن از پلههای مدرسه پایین می آمدند که شهید بهشتی من را صدا کرد و گفتند امام الان حکم تشکیل سپاه پاسداران را زیر نظر دولت موقت را به آقای لاهوتی دادهاند، شما همه کارها رو تعطیل کن برو به آن سپاه! پیرو این حکم من به پادگان عباسآباد که محل فرمانداری نظامی و لجستیک نیروی زمینی ارتش بود رفتم و دیدم عدهای که اکثرا از دانشجویان مسلمان و مبارز خارج از کشور و چند نفر دیگر مثل آقایان دانش، صباغیان و ...نشستهاند و دارند راجع به سپاه صحبت می کنند. من را که دیدند گفتند شما چطور به اینجا آمدید گفتم شورای انقلاب به من گفته به اینجا بیایم. یک کاغذ A4 برداشتم و روی آن نوشتم سپاه پاسداران تشکیل شد، 1- محسن رفیق دوست.
در آن جلسه یک شورای فرماندهی انتخاب کردیم که آقای دانش آشتیانی فرمانده، من مسئول تدارکات و آقای غرضی به عنوان مسئول عملیات انتخاب شد. بعد از ایشان هم آقای ابوشریف این سمت را عهده دار شدند. آقای غرضی مدت کمی هم در سپاه بودند. اینکه کسی دیگر بخواهد روایتی جز این را در بیان نحوه تشکیل سپاه بگوید اشتباه است.
اما شهید منتظری از افرادی بود که از روز اول با این سپاه مخالفت کردند و حتی خودشان اقدام به تشکیل نیروی نظامی تحت عنوان پاسا کرده بود.
آقای منتظری از اول با دولت موقت مخالف بود بالطبع با سپاه زیر نظر دولت موقت هم مخالف بود. همان زمان که ما سپاه را تشکیل دادیم و اداره چهارم ساواک سابق را گرفتیم، محمد منتظری گارد دانشگاهها را گرفته بود و با شهید کلاهدوز و عدهای دیگر پاسداران انقلاب یا همان «پاسا» را راه انداخته بودند. کار هم میکردند، اسلحه جمع میکردند، در اغتشاشات خیابانی دخالت می کردند و ...این گروه حمایت مرحوم بهشتی را داشتند.
همزمان ابوشریف یا عباس آقازمانی به پادگان جمشیدیه رفته بود و عدهای دیگر مثل جواد منصوری، میرسلیم، محمدزاده و...را جمع کرده بود و بیشتر آموزش نظامی نیرویی را برعهده داشت که آن را «گارد انقلاب» نامیده بود.
سازمان مجاهدین هم به عنوان گروه چهارم در 14 اسفند اعلام موجودیت کرد. سابقه اولیه این سازمان به 7 سازمان چریکی مسلمان قبل از انقلاب مثل صف، منصورون، امت واحده، فلق و ... باز میگشت. این گروه هم در خیایان دکتر شریعتی ساختمانی را گرفته و در حال مسلح شدن بودند.
چه شد که در نهایت این چهار تشکل مسلح مذهبی در هم ادغام شدند. سرمنشا ماجرای گروه 12 نفره کجا بود؟
من با این عدهای که سپاه معروف به سپاه سلطنت آباد را تشکیل داده بودند و حکم امام را داشتند فرق داشتم. در واقع از جنس آنها نبودم، آنها جمعی از دانشجویان خارج از کشور و خیلی سانتی مانتال بودند و در مقابل من یک جنوب شهری. حس من این بود که آن سپاهی که مد نظر امام بود و ما هم به دنبال شکل دادن به آن بودیم، این سپاه نیست. لذا شهید بروجردی، ابوشریف و منتظری را دعوت کردم و در نتیجه بحثی که داشتیم قرار شد در هم ادغام شویم. از این 4 مجموعه هرکدام سه نفر انتخاب شدند من همان شب این موضوع را به اطلاع شورای انقلاب رساندم و آنها هم خیلی استقبال کردند.
همان جلسه کلت کمری؟
بله؛ من واقعا همچین قصدی نداشتم ولی شرایط به نحوی بود که باید ادغام می شدیم چون عملا هم مشکل داشتیم.مثلا به ما اطلاع دادند در خیابان ایران عدهای 70،80 تا اسلحه جمع کردهاند، ما به نیرویی ماموریت دادیم که اسلحهها رابیاورد ولی وقتی رسیده بودند می بینند که نیروهای آقای منتظری زودتر رفته و اسلحهها را برده بودند. بنابراین ضروری بود این 4 نیروی نظامی در هم ادغام شوند. بعد از آن جلسه هم جلسات گروه 12 نفره زیر نظارت آقای هاشمی نماینده شورای انقلاب تشکیل شد و در نهایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شکل گرفت و در دوم اردیبهشت ماه سال 58 که حکم شورای فرماندهی ابلاغ شد آقای منصوری فرمانده، ابوشریف مسئول عملیات، محسن رضایی مسئول اطلاعات، الویری روابط عمومی و من هم به عنوان مسئول تدارکات انتخاب شدم.
دلیل مخالفت و عدم همراهی دولت موقت با سپاه چه بود؟
ببینید! درست بود که دولت موقت همان روزهای اول پیش دستی کرده بود و از امام حکم تشکیل تشکیل سپاه را گرفته بود اما آن سپاهی که ما فکر می کردیم، یعنی آن نیرویی که باید برای امام و زیر نظر ایشان میبود، نبود. آن زمان قرار شده بود آقای یزدی که معاون نخست وزیر در امور انقلاب بودند رابط و پشتیبان ما با دولت باشند. حال تصور کنید ما سپاهی را تشکیل داده بودیم که حتی جای آن را به زور گرفته بودیم، امکانات می خواست اسلحه می خواست و... ولی ما هر زمان از دولت درخواست ملاقات می کردیم ساعت 2 بعد از نصف شب به ما وقت میدادند. وقتی دیدیم با کار کردن با دولت موقت و اینگونه ارتباط امورات نمی گذرد و سپاه واقعی شکل نمی گیرد تصمیم گرفتیم این موضوع را به امام منتقل کنیم. لذا من، خانم دباغ و آقایان دوزدوزانی و اگر اشتباه نکنم آقای غرضی در قم خدمت امام رسیدیم. در آنجا من به عنوان سخنگوی گروه به ایشان گفتم زیر نظر دولت موقت بودن این مشکلات و مسائل را ایجاد کرده است، امام فرمودند پس زیر نظر کجا باید باشد، من گفتم اگر زیر نظر شورای انقلاب باشد بهتر کارها پیش می رود ایشان فرمودند«بله امر سپاه با شورای انقلاب باشد.» من خدمتشان عرض کردم این را مینویسید، گفتند نه بروید از قول من شفاهی بگویید، من تقویمم را باز کردم و نوشتم «امام فرمودند امر سپاه با شورای انقلاب باشد.»
از قم که آمدیم یک راست به شورای انقلاب رفتیم. و از آن تاریخ و ساعت تا زمانیکه امام(ره) مستقیما نمایندگانی را در سپاه معلوم کردند دورههای مختلفی شهید بهشتی، مقام معظم رهبری، آقایان هاشمی رفسنجانی یا موسوی اردبیلی از سوی شورای انقلاب بر امور سپاه نظارت داشتند.
البته در آن زمان آقای لاهوتی هم بودند که بعد از آن دعوایی که با ایشان داشتیم و نتوانستیم کار را دنبال کنیم امام تصمیم گرفتند خودشان نمایندگانی را در سپاه معرفی کنند تا به امروز که بخش نمایندگی ولی فقیه در سپاه فعال است.
و ماجرای دعوای آقای لاهوتی با شورای فرماندهی سپاه؟
آقای لاهوتی از قبل انقلاب مانند خیلیها با مجاهدین خلق (منافقین) ارتباط داشتند و یکی از پسرانش هم عضو سازمان منافقین بود که آقای لاهوتی در سپاه به آنها کمک میکرد. همین طاغوتیها هم زیاد پیش ایشان میآمدند و از ایشان توصیه نامههایی میگرفتند.
شاید شما به دلیل اینکه مسئول تدارکات بودید بیشترین ارتباط را با دولت موقت داشتید و با توجه به اینکه این دولت با حیطه عمل شورای فرماندهی سپاه هم مخالفتهایی داشت قطعا برای شما در تامین امکانات، بودجه و ... مشکلاتی را ایجاد می کرد.
دوم اردیبهشت 58 بود که شهید بهشتی برای نماز ظهر و عصر به پادگان آمدند و بعد از نماز حکمهای ما را دادند. فردای آن روز گفتند چپیها شهربانی مسجد سلیمان را گرفتهاند دستور دادند سپاه برود آنجا را آزاد کند. ما هم تعدادی نیرو جمع کردیم، تعدادی هم ماشین از ساواک آوردیم تا راهی مسجد سلیمان شوند. فرمانده نیروها گفت ما کمی جلوتر که برویم بنزین تمام می کنیم و باید بنزین بزنیم، این افراد ناهار و شام و امکانات میخواهند و درست هم میگفت.
خاطرم هست اولین پولی که من به سپاه آوردم؛ روبروی خیابان سپاه یک لوستر فروشی بود به نام پارس لوستر که متعلق به آقای جابرانصاری بود. رفتم به ایشان گفتم پول دارید به ما بدهید، بدون اینکه سوالی کند بلند شد با هم به بانک ملی ضرابخانه رفتیم و مبلغ 500 هزار تومان پول به ما داد که 50 هزار تومان آن را به همین نیرویی که قرار بود به مسجد سلیمان اعزام شود دادم. این اولین پولی بود که به سپاه آمد. خودمان هم هرچی داشتیم وسط گذاشتیم.
اولین پولی که دولت موقت بعد از فشارهای بسیار به ما داد هم مبلغ 20 میلیون تومان بود که نخست وزیری در وجه آقای هاشمی رفسنجانی نوشت، آقای هاشمی هم پشت آن را امضا کردند در وجه من. من رفتم بانک ملی ضرابخانه حسابی به اسم آقای منصوری و مسئول مالی آن زمان که نامشان را به خاطر ندارم باز کردم و پول را به حساب آنها گذاشتم تا پول دست من نباشد و مطابق قانون عمل کنیم. روز بعد هم روزنامه کار و کارگر عکس پشت و روی چک را چاپ کرد و تیتر زد غنائم تقسیم شد.
تا 14 آبان 58 که دولت موقت از کار برکنار شد ما 100 میلیون تومان دیگر از دولت پول گرفتیم.بعد از اینکه دولت موقت رفت و شورای انقلاب حکومت را در دست گرفت تا ریاست جمهوری بنی صدر و نخست وزری شهید رجایی چندین بار رقمهای چند صد میلیونی از شورای انقلاب گرفتیم. تا زمانیکه رجایی نخست وزیر شد و ما با ایشان صحبت کردیم و چون خودشان بسیجی و حزباللهی بود کم کم وضعیت ما بهتر شد.
مهمترین ماموریت سپاه در روزهای اول انقلاب و قبل از جنگ چه بود؟
در همان روزهای اول پیروزی انقلاب و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی، بین 67 تا 103 گروهک ضد انقلاب تشکیل شده بود که دست به آشوبهای متعددی در سرتاسر کشور می زدند. وقتی تحقیق میکردیم که به وضوح دست قدرتهای استکباری در به راه انداختن این قائلهها مشهود بود، که چگونه کردها یا بلوچها را تحریک میکردند. نقش و اهمیت سپاه برای اولین بار در همین قضایا معلوم شد. سپاه در همان ابتدا دو اقدام مهم انجام داد؛ اول دفع قائلههای منطقهای که در سیستان و بلوچستان، گنبد و کردستان به راه افتاده بود. دوم از بین بردن گروهکهایی که ارتباط و خیانت آنها به انقلاب ثابت شده بود.
سپاه توانست در همان سالهای اول ضربه محکم و کاری را به حزب توده بزند. خاطرم هست زمانی با یکی از سران توده در زندان ملاقات کردم. این فرد به من گفت رژیم طاغوت و شاه تنها توانست به شاخه نظامی ما ضربه بزند ولی نتوانست ما را پیدا و متلاشی کند ولی شما صددرصد ما را از بین بردید. یا برخوردهایی که با چریکهای فدایی اقلیت و اکثریت یا مجاهدین شد. این اقدامات سپاه در شرایطی صورت گرفت که وزارت اطلاعات هنوز تشکیل نشده بود و اطلاعات کلا در اختیار سپاه بود حتی وزارت اطلاعاتی که بعدها تشکیل شد از درون همین سپاه شکل گرفت.
از سوی دیگر اتحادیه دشمنان ما همه تلاش خود برای از بین بردن انقلاب می کردند و فارغ از بلواهای منطقهای و گروهکسازی، دو سه کودتا هم تدارک دیدند که همه آنها شکست خورد. از همین رو آخرین حربه خود که تجهیز کردن صدام برای حمله به ایران بود را آغاز کردند. بلوک شرق و غرب هر یک به نحوی شروع به کمک کردن به صدام کردند.
درست است که از اول جنگ هرچه عراق اسلحه داشت، اسلحه روسیه، لهستان، بلغارستان، یوگسلاوی و آلمان شرقی بود ولی همان زمان صدام هرچه پول داشت، پول آمریکایی بود که به دستور آمریکا عربستان، امارات و کویت در اختیار او گذاشته بودند. در واقع محاسبهای هم که کرده بودند به لحاظ علم نظامی روز محاسبه درستی بود. یعنی یک کشوری انقلاب کرده، این انقلاب برخورد بین ملت و ارتش بوده، تقریبا از رده امیری به بالای ارتش یا فرارکرده یا دستگیر شده یا برکنار شده، دوتا بلا، هم حکومتهایی که تا قبل از شروع جنگ بر کشور تسلط داشتند سر ارتش آورده بودند که یکی کار دولت موقت بود یکی هم کار تیمسار مدنی. این دو کار هم این بود که اول سربازی را یک سال کردند یعنی یکباره پادگانها نصف شد، بعد هم یک فرمان دیگر صادر کردند که چه دلیلی دارد که افسری که اهل اصفهان است مثلا در مازنداران خدمت کند هر افسر در شهرخود خدمت کند یعنی نظام ارتش را هم از هم پاشیدند که من معتقدم این کارها همه خیانت به کشور و ملت بود.
از سوی دیگر بسیاری از امکاناتی که ارتش داشت در درگیری با مردم از کار افتاده بود. معروف است که می گویند لشکر 92 زرهی اهواز که باید بر طبق اسمش که زرهی بود تانک و نفربر میداشت وقتی صدام حمله کرد تنها دو تانک سالم داشت و بقیه از کار افتاده بودند. با این محاسبات و با آن امکاناتی که در اختیار صدام گذاشته بودند طبیعی بود که صدام بیاید بگوید من 6 روز بعد در تهران ملاقات میکنم.
اما دنیا همان اشتباهی که در مورد پیروزی انقلاب اسلامی کرد در این موضوع نیز تکرار کرد. در پیروزی انقلاب هم مردم ما دست خالی بودند، معروف بود که شاه ششمین ارتش غیراتمی دنیاست، از نظر امکانات ژآندارم منطقه است، در عمان مشکل پیش میآید شاه آن قائله را می خوابند، در منطقه از او حساب می برند اما این ملت دست خالی همین شاه را بیرون کردند. اینها که می خواستند 6 روزه از مرز تا تهران بیایند فقط 34 روز پشت دروازه خرمشهر مانده بودند.
در آن زمان یعنی تقریبا ماههای آغازین جنگ شرایط سیاست داخلی کشور هم چندان بسامان نبود، که شاید مهمترین آن را بتوان مخالفت بنی صدر با جنگ عنوان کرد.
2 دیدگاه نسبت به بنی صدر و اقدامات او وجود داشت؛ یک عده مثل ما که معتقدیم جریان بنیصدر یک جریان برنامهریزی شده و هدایت شده خارجی بود ولی یک عده می گویند نه! او احمق بود. زمانی که جنگ شروع شد سپاه احساس کرد که ارتش توان پاسخگویی به این هجومها را ندارد به همین خاطر وارد جنگ شد. بنی صدر مخالف بود، مردم داوطلبانه به جبهه می رفتند باز هم بنی صدر مخالف بود. حتی تزی را مطرح کرد که خود این تز خیانت به کشور و ملت بود. بنی صدر می گفت زمین میدهیم که زمان بگیریم، یعنی بگذاریم صدام مقداری از خاک کشور را بگیرد تا ما زمان داشته باشیم. بنابراین می بینیم که مقام معظم رهبری آن زمان خودشان به جبهه می روند و با جنگ با بنی صدر این امکان را فراهم ساختند که چمران حرکتی بکند، یا با جنگ با بنی صدر به سپاه میدان می دهد و واقعا نقش رهبری در روزهای اول جنگ نقشی است که باید در تاریخ نوشته شود.
وقتی غائله بنی صدر به دست نمایندگان مجلس تمام شد با یک فرمان امام که فرمودند حصر آبادان باید شکسته شود این اتفاق افتاد. در صورتیکه هیچ چیز تغییر نکرده بود، سپاه همان بود، ارتش همان بود، امکانات هم همان بود. در واقع شرایط برای ورود مردم به جنگ فراهم شد.
زمانیکه پاوه اشغال شده بود امام فرمودند مردم بروند پاوه را آزاد کنند، ما در پادگان ولیعصر از مردم کتک می خوردیم که می گفتند چرا ما را نمی فرستید، امام گفته مردم بروند ما باید برویم. با اینکه ما نیروی سازماندهی شده فرستاده بودیم و می دانستیم که موفق می شوند ولی مردم باز هم اصرار داشتند که بروند کما اینکه خیلی ها هم بدون سازماندهی رفتند. بنی صدر اینها را دیده بود ولی باز هم با حضور مردم در جبهه ها مخالف بود. بعد از اینکه بنی صدر رفت بحث ورود رسمی سپاه در کنار ارتش و به کارگیری نیروهای مردمی به عنوان رزمنده در جبهه ها فراهم شد. بعد از این اتفاق صحنه جنگ نیز عوض شد که اوج آن سوم خرداد 61 و آزاد سازی خرمشهر بود.
به فتح خرمشهر رسیدیم؛ بعد از این پیروزی بسیاری معتقد بودند جنگ باید در همین نقطه تمام میشد و در مقابل رویکردی دیگر بود که معتقد به ادامه جنگ بود.
عدهای معتقد بودند بعد از فتح خرمشهر باید آتش بس را میپذیرفتیم و دیگر جنگ نمیکردیم، عدهای هم میگفتند آن زمان زمان پذیرش آتش بس نبود که یکی از آنها هم منم.
اگر آن زمان آتشبس را می پذیرفتیم درست بود که جاهای اسم و رسمداری مثل قصرشیرین، سوسنگرد، نفت شهر و خرمشهر را پس گرفته بودیم ولی ارتفاعاتی از خاک ایران که اتفاقا بر ما مسلط هم بود هنوز در دست صدام بود. از سوی دیگر اگر ما آن زمان آتشبس را قبول می کردیم دشمن، ما و توان ما را شناخته بود و 6 ماه دیگر با پرکردن نقاط خلاء خود حملهای سختتر را آغاز میکرد که نتیجه آن شکست ما بود. از اینرو برخلاف تفکر آنهایی که میگویند باید جنگ در آن مقطع تمام میکردیم، معتقد بودیم ما بعد از فتح خرمشهر جنگ را تمام نمی کردیم چرا که برای دفاع چیزی و حرفی برای گفتن نداشتیم. اما بعد از 6 سال آتشبس را زمانی پذیرفتیم که یک کشور قدرتمند از نظر عِده و عُده بودیم. از سال 65 به بعد دیگر دستمان جلو دنیا دراز نبود که به ما فشنگ بدهید، توپ و تفنگ بدهید. با تولیدات خودمان می جنگیدیم. در آن 6 سال در داخل نیروهای مسلح سنگ بنایی گذاشته شد که با همت افراد بسیاری که یکی از آنها همین شهید مقدم است امروز کشور ایران یکی از معدودترین کشورهای جهان است که در بحث دفاعی خودکفاست. شاید ما در خیلی از زمینههای کشور به خودکفایی نرسیده باشیم و تحریمها در آن قسمتها موثر باشد اما تحریمها در صنایع نظامی و قدرت دفاعی ما هیچ تاثیری نگذاشته است.
یک بحث منتقدان ادامه جنگ تعداد شهدایی است که ما در نتیجه ادامه این جنگ دادیم؛شما آماری از تعداد شهدای ما در این 8 سال دارید؟
وقتی ما کمیتها را می گوییم هیچ وقت کیفیت را فراموش نمی کنیم که یک شهید به یک تاریخ می ارزد اما از 15 خرداد 42 تا زمان پذیرش قطعنامه ما نزدیک به 220 هزار شهید داشتهایم.که از این میان شهدای ما در 6 سال بعد از فتح خرمشهر شاید رقمی نزدیک به 60، 70 هزار نفر باشد.
منهای عملیات رمضان که شهدای زیادی دادیم؛ در عملیاتهای کربلای 4 و 5 و والفجر 8 هم تعداد شهدا زیاد بود.
ببینید! از این 220 هزار شهید 70 هزار نفر شهدای انقلاب هستند، که من معتقدم کمتر هم هستند. تعداد زیادی از این شهدا، شهدای کردستان بودند ما در کردستان شهدای زیادی دادیم. شهدای جنگ در طول 8 سال شاید 120 هزار نفر باشند که 50،60 هزار نفر آنها مربوط به همان حمله اولی عراق و دفاع ما بود.
حرف من این است که الان سالی 35 هزار نفر در جادهها کشته می شوند، اگر ما آن هزینه را پرداختیم به یک شعار امام عمل کردیم. شعار امام تا قبل از فتح خرمشهر«جنگ، جنگ تا پیروزی بود» ایشان بعد از پیروزی خرمشهر شعارشان را عوض کردند و گفتند«جنگ، جنگ تا رفع فتنه».
برداشت من این بود که فتنه مورد نظر امام یعنی اینکه کسی هوس کند به ایران حمله کند. اگر امروز دائما در گوشه و کنار دنیا، در کاخ سفید، اسرائیل و ... سران استکبار جمع میشوند و می گویند با ایران چه کنیم، همه گزینهها روی میز است اما گزینه نظامی را کنار میگذارند به این خاطر است که ما چشم فتنه را کور کردیم. اگر ما ایرانِ با این قدرت دفاعی امروز نبودیم یک لحظه در حمله به ایران تردید نمی کردند.
امروز دیگر به حمله نظامی فکر نمی کنند، متمرکز شدهاند روی مسائلی چون ساخت فیلم علیه پیغمبر گرامی اسلام. خود نتانیاهو یکبار در جلسه سران آمریکا در کاخ سفید گفته بود با تلویزیون به جنگ با ایران بروید و با تلویزیون جوانها را از بسیج جدا کنید. لذا به منتقدان ادامه جنگ باید گفت فایده 6 سال جنگ خودکفایی دفاعی و نظامی بود که هیچ کس هم انکار نمیکند. فرمانده سپاه مصاحبه می کند و با قدرت میگوید اسرائیل به ما حمله نمی کند چون اگر حمله کند دیگر اسرائیلی وجود ندارد. و این یک واقعیت است و دنیا این واقعیت را پذیرفته است.
ایده تشکیل وزارت سپاه از کجا آمد؟ شورای فرماندهی سپاه آن اهداف را محقق نمیکرد یا اقدامی در جهت قانونمندتر کردن و ضابطهمندتر کردن سپاه بود؟
در ابتدای تشکیل سپاه خودمان یک اساسنامهای را در سپاه نوشته بودیم و براساس آن اساسنامه سپاه را اداره می کردیم ولی این اساسنامه قانونی نبود. تا اینکه بنا شد ما پیشنویس اساسنامهای را بنویسیم و به مجلس بدهیم تا تصویب و آن قانون سپاه شود. آن اساسنامه را که به مجلس دادیم، پیشنهاد تشکیل وزارت سپاه از سوی مجلس داده شد. به این شکل که گفتند دولت و مجلس همین الان توسط وزیر دفاع با ارتش ارتباط دارند و هر زمان سوالی از ارتش باشد از وزیر دفاع سوال می کنند و وزیر دفاع که عضو کابینه است نیازهای ارتش را از کابینه پیگیری میکند ولی سپاه اینگونه نبود. از این رو مقرر شد وزارت سپاه نیز شکل بگیرد تا هم دولت بتواند بهتر سپاه را تجهیز کند هم مجلس اگر سوالی از سپاه داشت از وزیر سوال کند. در واقع این گامی مهم در جهت منسجمتر کردن و منظمتر کردن سپاه بود. زمانیکه قانون اساسی را مینوشتند تا آن زمان چند نهاد دیگر هم در سال اول انقلاب مثل جهاد سازندگی، کمیتههای انقلاب، نهضت سواد آموزی و ... هم تشکیل شده بودند ولی تنها یک نهاد را در قانون اساسی گنجاندند و ماندگار کردند آن هم سپاه بود. کاملا هم دست گذاشتن روی کاری که سپاه انجام می داد. در اصل 150 قانون اساسی نوشته شده است«سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تداوم نقش خود برای حراست از انقلاب و دستاوردهای انقلاب باقی میماند و حدود و ثغور وظایفش را قانون تعیین می کند.» و سپاهی برپایه سه رکن مهم فرماندهی سپاه، نمایندگی ولایت فقیه و وزارت سپاه تشکیل شد.
خودتان کاندیدای وزارت سپاه شدید یا توصیه کسی بود؟
من خودم کاندید نبودم ولی می دانستم که اولین وزیر کسی غیر از من نیست. لذا وقتی در مجلس داشتند قانون سپاه را بررسی می کردند، از سپاه افراد دیگری به مجلس می رفتند، من خودم به کمیسیون دفاع رفتم و گفتم این کت و شلواری که دارید می دوزید باید به قواره من بدوزید چون اولین وزیر سپاه کسی جز من نیست. حرف من را هم گوش کنید! که اتفاقا مقداری از آن را گوش دادند و در اساسنامه لحاظ کردند.
وقتی قانون تصویب و ابلاغ شد آقای مهندس موسوی با وزیر شدن من صد درصد مخالف بود، منطق ایشان هم این بود که در دولت دودستگی شده، در یک سو آقای عسگراولادی، ناطق نوری و چند نفر دیگر، در دیگر سو بهزاد نبوی و عدهای دیگر. او میگفت اگر رفیق دوست بیاید کفه آقای عسگراولادی سنگینتر می شود، بنابراین تاکید داشت هر کس غیر از رفیق دوست.
تا اینکه یک روز از دفتر ریاست جمهوری به پیجر من زنگ زدند و گفتند زود بیا. وقتی رفتم دیدم آقای موسوی هم در دفتر مقام معظم رهبری که آن زمان رییس جمهور بودند، هست. در آن جلسه هم همین استدلالشان را دوباره گفتند که اگر من مخالف حضور شما هستم به این دلیل است که این جنگ و دعوا در دولت بیشتر نشود، من گفتم الان جنگ است و من قرار است در آن جنگ باشم و سعی می کنم در این جناح بندیها ورود پیدا نکنم و به جنگ برسم. امام هم همین توصیه را به من کردند که حواستان به جنگ باشد.
در روایتهایی که از دوران شورای فرماندهی سپاه بازگو شده است افرادی مثل اقای غرضی و منصوری عنوان کردهاند شما آن زمان هم علاقمند به فرماندهی سپاه بودید.
ببینید! من خودم هیچگاه داوطلب فرماندهی نبودهام چرا که مختصات فرماندهی سپاه را در خودم نمیدیدم اما در انتخاب فرماندهان تا محسن رضایی نقش اساسی داشتم. من تدارکاتچی خوبی بودم و خدا را شکر امروز که همه مرور میکنند آن دوران را اذعان دارند که من عملکرد موفقی داشتم. حتی وقتی که بعد از ابوشریف و مرتضی رضایی قرار شد امام خودشان یک نفر را فرمانده بگذارند؛ فرمودند شورای فرماندهی سپاه تشکیل شود و یک نفر را پیشنهاد کند. تصور من این بود که محمد بروجردی گزینه خوبی برای فرماندهی است. به همین خاطر قبل از اینکه فرمان امام را به دیگران منتقل کنم شبانه به سنندج رفتم و بروجردی را پیدا کردم و صحبت مفصلی با او داشتیم. او من را قانع کرد که فرمانده سپاه نشود و گفت اگر من در کردستان خدمت کنم بهتر است. او معتقد بود محسن رضایی گزینه بهتری است.
اعضای شورای فرماندهی در باغ شیان جمع شدند؛ 6 نفر از اعضای شورا بودیم به جای محسن رضایی هم که مسئول اطلاعات بود رضای سیف اللهی به جانشینی از او آمده بود.
دو نفر مطرح شدند؛ شهید کلاهدوز و محسن رضایی. شهید کلاهدوز از 7 نفری که آنجا بودند 6 رای را آورد و خودش رای نداد. محسن رضایی 3 رای آورد. قرار شد من با مرحوم حاج آحمد آقا تماس بگیرم و نتیجه جلسه را که انتخاب کلاهدوز بود را به عرض ایشان برسانم. صبح قبل از روشن شدن هوا مرحوم کلاهدوز به منزل ما آمد؛ عبایی به تن داشت و در زیر آن قرآنی به دست گرفته بود، من را قسم داد که من فرمانده سپاه نشوم بهتر است من هم دلیل ایشان را پسندیدم.
دلیلشان چه بود؟
گفتند من ارتشی هستم و اولین فرماندهی که قرار است امام برای سپاه بگذارد ارتشی نباشد بهتر است و برای این موضوع هم دلایل متعدد آورد که من قبول کردم. شهید کلاهدوز شخصیت ویژهای داشت. تقریبا ویژگیهای شهید سپهبد صیاد شیرازی را کلاهدوز با امتیازاتی علاوه بر آن داشت.
خلاصه اینکه من به احمد آقا زنگ زدم گفتم قضیه اینگونه شده، گفتند من هم با محسن بیشتر موافقم شما تلاش کنید یک رای دیگر پیدا کنید تا 4 رای از 7 رای شود. فکر می کنم رای آقای فروتن که مسئول روابط عمومی بود را گرفتیم. یعنی من، کلاهدوز، رضا سیف الهی و فروتن به محسن رضایی رای دادیم. زنگ زدم به احمد آقا گفتم 4 تا رای درست شد، گفت پس یک متنی بنویسید و بیاورید تا من به امام بدهم. من به کمک آقای سیف الهی متنی را نوشتیم و خدمت ایشان بردم که البته حکمی که امام دادند شباهتی به آن متن نداشت.
احمد آقا زنگ زدند و گفتند امام حکم را نوشتند و ساعت 2 خوانده می شود وقتی که حکم خوانده شد خدا رحمت کند شهید محلاتی که در آن جلسه باغ شیان بودند، گفت تو این کار را کردی، این شیطنت تو بود گفتم مصلحت این بود.
آیه شریفه«وعدو الهم ما استعطتم من قوه»بر چه مبنایی انتخاب و در آرم سپاه گنجانده شد؟
شهید کلاهدوز قرآن را باز کردند و این آیه آمد.
آقای رفیقدوست! فارغ از اختلاف نظرهایی که بین مسئولان در مورد ورود همزمان ارتش و سپاه به عرصه جنگ وجود داشت، به خاطرات برخی افراد از آن دوران که مراجعه می کنیم مثل خاطرات آقای هاشمی در چند جا به بحث اختلافات بین نیروهای ارتش و سپاه اشاره شده است، مشکل اصلی بین این دو نیروی نظامی چه بود و چطور در این 8 سال مدیریت شد؟
ببینید ارتش و سپاه دو نیروی متفاوت از هر نظر بودند. از یک سو یک نیرویی که سازمان داشت، پادگان داشت، سربازش در پادگان آموزش می دید، افسرش در دانشگاه افسری درس می خواند، و در دانشگاه میخواند که چطور باید حمله کرد و ... و در طرف دیگر نیرویی که هیچ یک از این خصلتها و امکانات را نداشت. شاید بد نباشد خاطرهای را بگویم.
مرحوم سرلشکر حسن باقری در اوایل جنگ مسئول اطلاعات عملیات سپاه بود، یک سرهنگی هم مسئول اطلاعات عملیات ارتش بود. تصور ارتشیها این بود که شما چه می گویید، ما رفتیم دانشگاه، شما کجا خواندید چگونه باید حمله کرد چگونه عملیات کرد و... در جلسهای همه فرماندههای سپاه و ارتش جمع بودند، مقام معظم رهبری هم بودند. تختهای گذاشته بودند و قرار بود هم سپاه و هم ارتش طرح عملیاتشان را بدهند. ارتش رفت طرح خود را ارائه داد، وقتی قرار شد حسن باقری برود طرح سپاه را ارائه بدهد همه می خندیدند. حسن رفت و به نحوی طرح را ارائه داد که در همان جلسه همه ارتشیها عاشق حسن شدند. جوانی بود که درس نظامی هم نخوانده بود ولی یک عملیات نظامی خیلی کامل که همان هم تصویب شد را ارائه داده بود. ببینید این تفاوت دید با هم وجود داشت. ولی این اختلاف هیچگاه به درگیری نکشید. من خودم نقش تلطیف بین دو نیرو را داشتم. زمانی من را دعوت کردند بروم دانشگاه فرماندهی و ستاد سخنرانی کنم. آنجا به من گفتند ما همه لجستیکی ارتش هستیم همه هم دوره لجستیک دیدهایم، چطوری است که تو از حجره بلند شدی آمدی شدی لجستیک سپاه آنقدر راحت سپاه را پشتیبانی میکنی ولی ما نمیتوانیم.
رفتم پای تخته نوشتم؛ سیستم لجستکی ارتش از یک تا 23. یعنی این 23 مجرا باید طی شود تا امکانات ارتش تامین شود. کنارش نوشتم سیستم لجستیک سپاه از یک تا 8 . بعد هر سه تایی ارتش را به یکی از سپاه وصل کردم، گفتم مثلا شما می خواهید برنج بخرید این برنج باید این سیکل رو طی کند ولی در سپاه یک نفر مسئول است. اما این سه نفر شما یا یک نفر نیست یا با هم اختلاف سلیقه و عقیده دارند. این بروکراسی است که این مشکلات را برای شما ایجاد می کند. یا در عملیات فاو مستقیما 180 توپ ارتش مامور بود به سپاه. هر تعدادی از این توپها از یک لشکری بود. بر اساس سیستم پشتیبانی ارتش مهمات برای توپ های لشکر 92 اهواز باید از اهواز درخواست می شد، او از نیروی زمینی، نیروی زمینی از ستاد مشترک و و و تا در نهایت فرمان صادر میشد. من جلسهای در جبهه گذاشتم و قرار شد مهمات این 180 توپ را آماده گاه دزفول در اختیارشان قرار دهد. سعیمان این بود کمتر اختلاف پیش بیاید اما این اختلافات وجود داشت.
آقای هاشمی به عنوان فرماندهی جنگ چه نقشی در رفع این کدورتها داشتند؟ در چه بزنگاههایی از جنگ ورود پیدا کردند که ورود به جایی بود و یا بالعکس؟
در فرماندهی جنگ اینگونه عمل میشد که وقتی طرح عملیات سپاه توسط فرماندهی سپاه و فرماندهی جنگ تصویب می شد و از ارتش به سپاه مامور می شدند تحت امرمان کار می کردند و برعکس آن هم بود. اقای هاشمی هم به عنوان فرمانده مسئول این هماهنگیها بودند.
در خصوص تاثیرگذاری ایشان در روند جنگ هم؛ آقای هاشمی وقتی که نماینده امام در جنگ شدند در تسهیل کار جنگ نقش برجستهای داشتند. خاطرم هست قبل از عملیات کربلای 4 نزد ایشان رفتم و گفتم فرماندهی سپاه حجم عظیمی از مهمات را درخواست کرده که اِنقدر میلیارد تومان پول لازم دارد، که نه ارز مملکت توان این کار دارد نه ریالی که برای جنگ گذاشتهاند کفاف می دهد.
ایشان خدمت امام رسید و سیستمی را برقرار کرد که من نامه را خدمت امام بنویسم، امام نامه را به شورای عالی دفاع بدهد و آن پول خارج از ضوابط قانونی و مقرارتی مجلس و دولت مستقیما توسط دولت به بانک مرکزی نوشته شود و آن پول به ما داده شود که کار بزرگی شد.در واقع هرجا که تیغ ما نمی برید ایشان دخالت و کمک میکرد.
در ابتدای صحبتتان اشارهای داشتید به قدرت ارتش رژیم پهلوی و اینکه از آن تحت عنوان ژاندارم منطقه نام برده میشد ولی با وجود این امکانات مشکل اسلحه و مهمات جنگی از مشکلات عمده ما در دوران جنگ خصوصا سالهای اول بود؟
آن خبرهایی که می گفتند نبود، از سوی دیگراین ارتش جنگی نکرده بود که بدانند چه حجمی از آتش لازم است. بعد از شروع جنگ هم با وجود اینکه همه صنایع دفاع برای ارتش مهمات می ساخت ولی ارتش مجبور بود از خارج مهمات وارد کند. اما در خصوص خرید تجهیزات؛ تا قبل از اینکه وارد خریدهای عمده بشویم تعداد زیادی ژسه و تیربار از ارتش گرفته بودیم، حتی لباس را هم از ارتش میگرفتیم. تا اینکه کم کم خودمان قویتر شدیم. حتی خیلی وقتها تجهیزاتی که از دیگر کشورها مثل سوریه، لیبی یا کره شمالی گرفته بودیم مثل توپ 23 را در همان فرودگاه به نیروی دریایی دادیم تا از نفتکش ها در مقابل هواپیماهای دشمن حفاظت کنند.
مهمترین وظیفه شما در دوران شورای فرماندهی سپاه و بعدهم وزارت سپاه تامین و پشتیبانی سلاحهای استراتژیک بود، شما در خاطرات و مصاحبههای خود به نحوه خرید و تامین این ادوات از لیبی، سوریه و کره شمالی بارها اشاره داشتهاید و من نمی خواهم وارد این مبحث شوم. آنچه محل سوال است، بحث کشور لیبی است. براساس همان خاطرات شما لیبی در جنگ اسلحه و موشک زیادی را آنهم مجانی به کشورمان داد، فکر نمی کنید قذافی تلاش داشت نظام نوپای ایران را از این طریق همراه یا حتی تحت تسلط خود کند؟
قذافی آدم ویژهای در نوع خودش بود، فردی که در 28 سالگی کودتا یا به قول خودش انقلاب کرده بود و حکومتی که وابسته آمریکا بود را برکنار کرده بود. ابتدایی که روی کار آمده بود ضد آمریکایی بود، حتی در مدت کوتاهی سیستم دفاعی لیبی را که سیستمی آمریکایی بود را به سیستم روسی تغییر داد. در مورد ایران هم او معتقد بود این انقلاب ضدآمریکایی را باید کمک کرد لذا از اولین کشورهایی بود که ایران را به رسمیت شناخت و پیغام داد حاضر است به ایران کمک کند. در زمان جنگ هم همیشه می گفت چون انقلاب شما ضدآمریکایی بود و صدام به شما حمله کرد من از شما حمایت میکنم. در همان اوایل جنگ در سال 59 آقای هاشمی به من ماموریت دادند و گفتند نیروی دریایی شاه با نیروی دریایی لیبی یکی بود اما قذافی همه را عوض کرده و رفته ناوگان روسی خریده. تو برو این قطعات و امکانات را از آنها بگیر و بیاور. در سفری هم که من رفتم دو کشتی باری از این قطعات را بار زدم و آوردم.
البته ما جدای آنکه از سوریه و لیبی اسلحه تهیه می کردیم، کار دیگری هم می کردیم آنهم اینکه، چون بلوک شرق آن زمان به ما اسلحه نمی داد ما با افسران لیبیایی یا سوری مثلا به لهستان یا بلغارستان می رفتیم و آنها اسلحه ها را برای ما می خریدند. لذا من مرتبا به لیبی و سوریه می رفتم که یا از خودشان سلاح بگیرم یا از طریق آنها از بلوک شرق سلاح بخریم.
بعد از اینکه وزیر شدم؛ لیبی و سوریه از من دعوت رسمی کردند که از دو کشور دیداری داشته باشم. یک هیات ده یازده نفری که افرادی مثل سردار صفوی، مقدم، وحید دستجردی و...من را همراهی می کردند. قبل از سفر رفتم پیش آقای هاشمی ایشان به من گفت ببین می توانی از سوریه و لیبی موشک بگیری. گفتم سعیام را می کنم؛ بعد رفتم پیش مقام معظم رهبری و از ایشان خواستم که برای اسد و قذافی پیغامی بدهند که ایشان هم قبول کردند. ایشان هم گفتند اگر بتوانی موشک بگیری خیلی خوب است ولی بعید است.
در دیداری که با اسد داشتم؛او گفت اگر در اختیار خودم بود می دادم اما موشکهای ما همه در اختیار روسها است. شما بروید از قذافی موشک بگیرید اما آموزش کار با موشک پرسنل شما با ما. موضوع یگان موشکی هم در همین سفر عملیاتی شد. در آنجا پرسیدیم که یک سیتسم موشکی اسکات B چند نفر خدمه دارد گفتند 34 نفر، همین تعداد نفر را آماده کردند و از ایران به سوریه فرستادند تا به فرماندهی شهید حسن مقدم آموزش ببینند.
در لیبی دو تا جلسه داشتیم. جلسه اول با جلود که من در آن جلسه یک خورده داد و بیداد کردم و گفتم شما دروغ می گویید و از ما حمایت نمی کنید. گفتند چه کنیم، گفتم تهران زیر موشک و هواپیماهای صدام است به ما موشک بدهید خیلی هم بد و خشن صحبت کردم. در ملاقات دوم که با قذافی بود من و سردار صفوی حضور داشتیم. در آنجا که این خواسته را مطرح کردم گفت مشکلی نیست 10 تا موشک ببر که همان موقع فردی به اسم سردار سلیمان را هم مامور کرد و به او گفت از این بعد تحت فرمان فلانی هستی و هروقت که ایشان گفت شلیک می کنی. که اولین موشک را هم به بانک رافدین عراق زدیم.
بعد از کشته شدن قذافی خیلیها از شما به عنوان دوست قذافی در ایران نام می بردند.
بله بعد از قضایای لیبی خیلیها به من ایراد گرفتند که قذافی در ایران یک دوست داشت و او هم رفیقدوست بود فکر میکنند من عاشق چشم و ابروی قذافی بودم. من در همه سفرهایم به لیبی به نوعی قضیه امام موسی صدر را مطرح می کردم حتی خود آنها بخصوص قذافی گزگ می داد. به این صورت که از وقتی حزب الله در لبنان تشکیل شده بود قذافی عاشق حزب الله شده بود و می خواست به هر نحوی با حزب الله رابطه برقرار کند و میگفت هیچ کس جز تو نمیتواند اینکار را بکند چون تو و رفقایت حزب الله را درست کردید. من هم میگفتم تا تکلیف امام موسی معلوم نشود حزب الله به تو محل نمیگذارد. میگفت هر چقدر پول و اسلحه بخواهند میدهم اما من همیشه همین را به او میگفتم. اما در خصوص مباحثی که بعد از مرگ قذافی پیش آمد باید این مطلب را بگویم که ما هرکاری می کردیم حتما امام در جریان بودند و مهر امام پای همه کارهای ما بود. خاطرم هست وقتی موشکها را آوردم امام دعا کردند، تشکر هم کردند.
وقتی دو سه تا موشک زده بودیم قذافی نامهای می نویسد یکی به امام یکی به صدام، در هر دو نامه پیشنهاد می کند که جنگ شهرها را قطع کنید. البته من خبر نداشتم، یک روز احمد آقا زنگ زدند و گفتند قذافی نامهای به امام نوشته و امام هم پاسخ آن نامه را نوشته و دستور داده اند تو و آقای ولایتی به طرابلس بروید و جواب این نامه را بدهید. پس اگر به من ایراد می گیرند باید به امام هم ایراد بگیرند که چرا پاسخ قذافی را داد.
در دورانی که لیبی درگیر این تحولات بود ارتباطی با مقامات لیبی یا حتی قذافی داشتید؟
اوایل انقلاب که سفارتخانه لیبی در ایران باز شد آقایی به اسم سعد مجمر سفیر لیبی در کشورمان شد. سالهای سال هم در ایران بود تااینکه پست دیگری گرفت و از ایران رفت. در یکی دو سال اخیر دوباره همین فرد سفیر شد و به ایران برگشت. وقتی مردم قیام کرده بودند این آقای مجمر نزد من آمد، اول همه کمکهای سیاسی و نظامی قذافی به ایران را بازگو کرد و بعد هم گفت الان چه کاری برای قذافی می توانید بکنید. گفتم من خیلی کارها می توانم بکنم، من می توانم به لیبی بیایم و کاری کنم قذافی با مردمش آشتی کند و با مردم شود. گفت غیر از این پیشنهادی ندارید گفتم غیر از پیشنهادم این است که قذافی بگذارد و برود. گفت یعنی شما حمایت نمیکنید گفتم مگر یک دولت خارجی به شما حمله کرده که ما کمک کنیم اگر دولت خارجی حمله کرده بود ما جبران میکردیم اما اینها مردم هستند. مثلا الان ما شنیدیم که دولت ما می خواهد به مردم لیبی از نظر آذوقه و دارو کمک کند که همین سیاست ما را نشان می دهد.
بعد از دوران وزارتتان هم سفری به لیبی داشتید؟
بله آخرین سفر من به تقریبا 5 سال پیش در دو