عيب بزرگ ما اين است که اهل افراط و تفريطيم؛ «گاهي از دروازه به درون نميآييم و گاهي از سوراخ سوزني رد نميشويم! » گاهي براي مديريت دنيا نسخه مينويسيم و زماني براي اينکه فلان و بهمان به اجلاس بيايند به هر دري ميزنيم و چنان در موضع انفعال مينشينيم که به خود اجازه ميدهند که براي ما ساعات اقامت خودشان را تعيين کنند! اين درست که در جهان کنوني، به سبب شرايط خاص، عربستان سعودي با آن خزانه پر و پيمانش، در جهان اسلام حرفي براي گفتن دارد؛ اين درست که «مرسي» باز با توجه به «شرايط» برآمده از «بهار عربي» مصر است اما اين درست نيست که سياست خارجي ما و برخي قلمها و تحليلهاي داخلي اين چنين تحت تاثير قرار بگيرند که آيا «مرسي» ميآيد يا نه! چند ساعت در ايران ميماند؛ در حاشيه، ملاقاتي هم دارد؟ اگر دارد با چه شخصيتي؟... فرستاده پادشاه عربستان کيست؟ چه وزانت و جايگاهي در عربستان دارد؟ مسئولان ما کلاهشان را قاضي کنند، در ايران و ايراني، تامل و تعمقي داشته باشند.
ايران و مردمش و تاريخش و بزرگان و تمدنش و فرهنگ و انقلابش و استوانههاي انقلابياش، خيلي بزرگتر از اين حرفها و برداشتها هستند . مصر کجا، ايران کجا ! تاثير و نقش تمدن و فرهنگ درخشان ايراني در عرصه تمدن و فرهنگ جهاني با مصر قابل قياس نيست . در تمدن اسلامي هم نقش و تاثير و فرهنگ ما مثالزدني است و در اين قياس و مثال کشوري مثل عربستان که محلي از اعراب ندارد . به ياد آوريد که تا به دير، هم مصر و هم عربستان جولانگاه اقتدار تاريخي بيهمال ايران بوده اند . اين خود کم بيني چه معنا دارد؟ کدورت ميان ما و مصر و عربستان به سبب دسته گلهايي است که اولي گاهگاهي و دومي به استمرار به آب ميدهند! بنابراين آمدن مرسي به اجلاس، مثل آمدن رهبري از کشور ديگر است اگر آن يکي از آمدن به ايران ابا دارد و دل اين يکي هم، توجيهي به بهانه سپردن کليد رهبري اجلاس پانزدهم به ايران ميبافد به سبب «دل لرزه»هايي است که از دندان ببر و شاخ ابرقدرتها ميترسند ! ما چرا اعتماد به نفس خود را از دست بدهيم؟ درست است که گاهي با ظرافتهاي جهان سياست، بيگانهايم و علم اقتصاد را در اصول اقتصادي خود راه نميدهيم و در هر دو کنش، روش ما عالمانه و زيرکانه و مدبرانه نيست و در دادن و گرفتن امتيازها خبرگي لازم را نداريم و خبرگان را به جمع خود راه نميدهيم اما با اينحال با اينگونه کشورها در هيچ زمينهاي برابر نيستيم، تنها عيب ما آن است که کيان و اهليت و قابليت و هوش ما اجازه نميدهد که زير علم تازه به دوران رسيدهها سينه بزنيم. در دوران معاصر هم رهبران مصر، هرگز با رهبران ما در دانشوبينش و منش قابل مقايسه نبودهاند، در پيش از انقلاب هم جمال عبدالناصر مصري، داناتر، زيرکتر، هوشمندتر و مخلصتر از مصدق ما نبوده است. حال اگر مصدق در احمدآباد خانه نشين شد قصور از ما بود. زبوني و انفعال و دنباله روي و ستم پذيري، زيرکي و مباهات نيست، ميدان تحريريها، آمدند که زبون نباشند «مرسي» و «مرسي»ها رسالت دارند که «ماه» خود را خودشان ببينند نه آن که آينه دارشان در غرب بنشيند . مصر و عربستان و ديگر کشورها بايد توجيه باشند که به اجلاس غيرمتعهدها ميآيند . باور کنند و باور کنيم که با خودباوري و اعتماد به نفس و تکيه بر دانشمندان و بينشمندان گذشته و حال خويش در داخل و خارج، ققنوس جوان ايران از متن آتشسوزان جفاها و کم لطفيها دوباره زندگي را از سر خواهد گرفت و خاکستر تحريم و ستم غرب را زير پا خواهد آورد. همه دنيا باور کنند که ايراني، هميشه ايراني است . با همان سربلندي با همان نجابت و با همان تاثير، مشروط به آن که خودمان با غفلت، با خود باختگي و با خودفراموشي، آتش به جانش نيفکنيم و باور کنيم که آنچه ميخواهيم در وجودماست .
گوهري کز صدف کون و مکان بيرون است
طلب از گمشدگان لب دريا ميکرد
نويسنده : منصور فرزامي
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر