چرا عده اي با بي بصيرتي هزينه هاي اين ملت را بالا مي برند و براي سياست خارجي ما مشکل ايجاد مي کنند و اجازه مي دهند که بيگانگان مغرض از کاه کوهي بسازند و آن چنان فضايي - به کمک ما - به وجود آورند که زيانهاي ما چندين کوه شود!
به صراحت بگويم ، بزرگ ترين عيب و اشکال ما اين است که نمي گذاريم تا مخالف حرف خود را بگويد . مگر ما خوشه چين مکتب امام صادق (ع) نيستيم و از سعه صدر آن امام همام پيروي نمي کنيم که سخنان آن «بي خدا» را با حوصله و صبوري گوش مي کرد . مگر سخن « ولتر » آن فيلسوف انقلابي انقلاب کبير فرانسه نارواست که مي گفت: «من حاضرم جان خود را بدهم تا آن دشمن و مخالف من بتواند حرف خودش را بگويد.»
قصد نگارنده آن نيست که با افراط و تفريطي که هميشه گريبانگير ماست ، مترجم را به دار بياويزيم و لعن و طعن کنيم بلکه جان کلام اين است که نخست، اهل را بر مسندي که در خور اوست بنشانيم . دوم ، هر جا که به اشتباه خود پي برديم صادقانه اعتراف کنيم و از راه خطا بازگرديم ، سوم ، نخواهيم که همه از زبان ما سخن بگويند، با گوش ما بشنوند و با چشم ما ببينند.
مگر بزرگان ايران به صراحت سخن نگفتند و مگر حتي خط مشي جنبش را تعيين نکردند و از مطلوب خويش سخن به ميان نياوردند پس چرا با بردباري سخنان «مرسي» را تحمل نکرديم؟
رفتار «مرسي» در اجلاس، مبتديانه و خارج از عرف ديپلماتيک و تربيت سياسي بود و ناپختگي وي را در اجلاس مهمي مثل «نم» که تمامي خبرگزاري ها به دقت رصد مي کردند ، نشان داد و در عين حال پختگي و صبوري دولتمردان ما را در مقابل سخنان و رفتار رئيس اجلاس پانزدهم و واگذاري رياست جنبش به رخ عالم کشيد و نيز مشخص کرد که بين ما و مصر، «هفتاد ساله راه» باقي است و باز معلوم شد که چرا «مرسي» گزينه نخست «اخوان المسلمين » مصر نبوده است و اگر رهبر کنوني مصر نماد و نماينده تفکر اخوان المسلمين باشد آن حزب نبايد هرگز گرد شمول در جهان اسلام بگردد.
نويسنده : منصور فرزامي
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر