صبح جمعه راهی سرفاریاب شدیم بدعوت بخشدارمنطقه، بعنوان میزبان و یک مقام مسئول والبته محلی ،سفرما اصلا حال وهوایی مانند روزهایی که مدیران کت شلواری میروند رانداشت برای آمدنمان نه بنری زده بودند و نه خیرمقدم .
ما برای مردم بخش سرفاریاب بقول حسین پناهی چه میهمانان بی دردسری بودیم...
اگرچه برای ما یک طبیعت گردی وسفرسیاحتی زیارتی در روز تعطیل بود اما وقتی جلوترمیرفتیم نمودبیشتر محرومیت سوی چشمانم را از دیدن طبعیت بکر می قاپید و محو مردمی شدم که بنای خانه های خود را درکنار غارها ها قرار دادن تا روزگاربگذرانند.
سرفاریاب از جمله مناطقی است که بعلت واقع شدن درمیان رشته هایی از زاگرس وعدم عبور شاهراه های اصلی ارتباطی تا حدودی بن بست بوده است و مسیرهایی که از این منطقه گذرمیکنند عموما راه های فرعی ومیان روستایی میباشد .
این عامل شایدبیشترین تاثیر را در ناشناخته ماندن این سرزمین سرشار ازموهبت های الهی داشته است.
اینجا صدای آب چشمه و رودخانه ونوای سوز سردوپاک برخواسته ازبرف درتسخیرگوشت کورس میگذارد ولی آه برخواسته از دل مادران سخت کوش وپدران زحمتکش درمحرومیت مانده ،برهمهی این آواها مستولی است.
صبح جمعه راهی سرفاریاب شدیم بدعوت بخشدارمنطقه، بعنوان میزبان و یک مقام مسئول والبته محلی ،سفرما اصلا حال وهوایی مانند روزهایی که مدیران کت شلواری میروند رانداشت برای آمدنمان نه بنری زده بودند و نه خیرمقدم .
ما برای مردم بخش سرفاریاب بقول حسین پناهی چه میهمانان بی دردسری بودیم...
اگرچه برای ما یک طبیعت گردی وسفرسیاحتی زیارتی در روز تعطیل بود اما وقتی جلوترمیرفتیم نمودبیشتر محرومیت سوی چشمانم را از دیدن طبعیت بکر می قاپید و محو مردمی شدم که بنای خانه های خود را درکنار غارها ها قرار دادن تا روزگاربگذرانند.
راستی درنظامی که بقول امام راحل بنابراین بوده که یک موی کوخ نشینان را برهمه کاخ نشینان ترجیح دهیم ،دولت مردان ما درطول این سه دهه برای این کوخ نشینان محروم اما کم توقع وفدایی اسلام وانقلاب چکارکردند.
اینجا خیلی چیزها را دیدم با خودم گفتم وقتی این عکس ها را به مسئولان نشان دهم حتما آنها که بخاطر مشغله کاری نتوانستند تا کنون از نردیک اینجا را ببینند حتما ترتیب اثرمیدهند.
خلاصه از این منطقه نه چندان دوردست که درنزدیکی دوشهرستان کهگیلویه وچرام واقع شده است سندهایی آورده ام که اگرچه همه حکایت از چرخیدن چرخ زندکی سنتی دارد اما از این همه محرومیت نمی توان چشم پوشید .
ازمادری که برای شرمسارنشدن پدرخانواده پابه پای او کارمیکند .
من اینجا دست های ترک برداشته از سرمای مادری را دیدم که با امید به آینده ازبلوط سخت پوست ،پوست میکند.
من اینجا اوج اعتقاد وایمان را که خصیصه بارزمردم استان کهگیلویه وبویراحمد است را بعینه دیدم .دیدم که برای ارج نهادن به مقام امامزادگان چگونه باشوق وذق کارمیکنند .
اینجا ریامعنی ندارد ،مهمان نوازی جوش میزند باهمان چای غلیظ کتری پز وقندهای ناموزن میهمان میشوی ولی گویی قندها اینجا واقعا شیرن ترند.
گلگ(تهیه شده ازپودربلوط)رامزه کردم بدون جوش شیرین به دل من فرهاد نشست.
اینجا چهره ها از سوزسرمای زمستان وگرمی بادهای تابستان سوخته اند ولی خیلی بدل مینشینند وبی ریا چونکه خود خودشان هستند.
برگشتیم به دفتر آقای بخشدار ؛او هنوز حرف دارد برای گفتن وشاید برای محرومیت اینجا بشود مثنوی نوشت....
ولی جای خوبیست .خدایی توتعطیلات نوروز سرفاریاب را از دست ندید.
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر