در سالهای گذشته بهدلیل حمایتها و پشتیبانیهای گستردهای که ازاصولگرایان صورت گرفته، این جریان به تبلیغات عادت کرده است. صحنه همواره برای اصولگرایان به شکلی مهیا بوده که کم وبیش به پیروزیهای تضمینی میرسیدند.
در سالهای گذشته بهدلیل حمایتها و پشتیبانیهای گستردهای که ازاصولگرایان صورت گرفته، این جریان به تبلیغات عادت کرده است. صحنه همواره برای اصولگرایان به شکلی مهیا بوده که کم وبیش به پیروزیهای تضمینی میرسیدند. به همین دلیل این جریان بهدلیل تنبلی سیاسی ناشی از آماده بودن همه امکانات، هیچگاه به تواناییهای ذاتی و درونی خود تکیه نکرده است.در نتیجه اصولگرایان فاقد اعتماد به نفس برای حضور در یک رقابت برابر هستند». این جملات سخنان مرتضی مبلغ، فعال سیاسی و معاون سیاسی وزیر کشور در دولت اصلاحات است. وی همچنین در مقایسه دو دولت خاتمی و روحانی خاطرنشان میکند: «در کنار دولت آقای خاتمی یک جریان افراطی که خود را حامی دولت قلمداد میکردند فضای کشور را به همراه افراطیون جریان اصولگرا متشنج کرده بودند. این جریان افراطی امروز در کنار دولت آقای روحانی وجود ندارد و میتواند نکته مثبتی برای دولت تدبیر و امید محسوب شود».در ادامه متن گفتوگوی «آرمان» با مرتضی مبلغ را از نظر میگذرانید
حامیان دولت چه نقشی در صحنه انتخابات خواهند داشت؟ آیا حامیان دولت به اصلاحطلبان نزدیک میشوند یا اینکه به صورت مستقل وارد عرصه انتخابات خواهند شد؟
دولت در زمینه انتخابات حائز دو شأن و جایگاه است؛ شأن اول، دولت مسئول برگزاری انتخابات است که مهمترین وظیفه دولت محسوب میشود. شأن دوم، زمانی است که برخی از حامیان دولت تلاش کنند که با حضور در رقابتهای انتخاباتی به دولت کمک کنند.استرتژی اصلاحطلبان و حامیان دولت در زمینههایی که به منافع ملی و حمایت از دولت برای پیشبرد سیاستهای ملیگرایانهاش مربوط میشود به هم نزدیک میشود. در این زمینهها هیچ گونه فاصله و زاویهای بین اصلاحطلبان و دولت وجود ندارد. با این وجود بسیار بعید به نظر میرسد که حامیان دولت رویکردی متفاوت نسبت به اصلاحطلبان در پیش بگیرند یا درحالت عکس، رویکرد اصلاحطلبان به شکلی باشد که با سیاستهای دولت همخوانی نداشته باشد.در نتیجه من معتقدم سیاستهای دولت و اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس در یک مسیروهدف مشترک قرار خواهد گرفت.
حامیان محمود احمدینژاد که عزم خود را برای انتخابات مجلس جزم کردهاند چه تأثیری بر روند انتخابات آینده خواهند گذاشت؟
جریانی که هشت سال در کشور بر سرکار بوده است به اندازهای به کشور و جریانهای سیاسی آسیب رسانده است که حداقل در کوتاهمدت با اقبال و رویکرد مردمی مواجه نخواهد شد.این نکته که برخی عنوان میکنند این جریان درحال بازتولید خود است یا از سر غفلت عنوان میشود یا اینکه نوعی عملیات روانی است. مردم بهخوبی و با گوشت و پوست خود این مساله را درک کردهاند که اغلب مشکلات کشور نشأتگرفته از تداوم همین جریان از گذشته تا کنون بوده است. این جریان حتی با روی کارآمدن دولت آقای روحانی که با حمایت کامل مردم بر سر کار آمد هم دست از آسیب رساندن به کشور و دولت برنداشته است و همچنان با اقدامات خود صحنه سیاسی کشور را متشنج میکند. مردم بهخوبی به این مساله آگاهی دارند که چه کسانی در راستای مطالبات آنها گام برمیدارند و چه کسانی درحال سنگاندازی و کارشکنی در مقابل خدمتگزاران خود هستند. مردم هیچگاه فراموش نمیکنند که در دولت گذشته چه دوران سختی را در عرصههای مختلف پشتسر گذاشتند و با چه مشقاتی که عمدتا از اقدامات تندرو و غیرکارشناسی صورت میگرفت روبهرو شده بودند. این مساله که با توجه به مشکلاتی که هماکنون در کشور وجود دارد مردم به یک جریان نخنما شده و امتحان پس داده اقبال نشان دهند تقریبا امری محال و ناشدنی است. به نظر من موضوع بازگشت احمدینژاد نوعی عملیات روانی در راستای عملیاتهای روانی این جریان برای انحراف افکار عمومی و ایجاد هزینههای بیشتر برای مردم و نظام است.
من این قیاس را «معالفارغ» میدانم. شرایط زمانی این دو دولت با هم تفاوتهای اساسی دارد. بهعنوان مثال نباید توقع داشت اتفاقاتی که در سیاست داخلی دولت
آقای خاتمی افتاد، دفاعی که از حقوق اساسی مردم صورت میگرفت و توجهی که به نهادهای مدنی و احزاب شد در دولت آقای روحانی هم صورت بگیرد. به هر حال از سال 84 تاکنون اصلاحطلبان دوران سختی را پشت سر گذاشتند. شرایط کنونی کشور به شکلی است که دولت آقای روحانی خیلی از آن اقدامات را نمیتواند انجام بدهد. با این وجود دولت آقایروحانی باید بیش از اقداماتی که انجام داده است تلاش کند تا بتواند مطالبات مردم را برآورده کند. در سیاست خارجی هم دولت آقایروحانی باید تلاش بسیار گستردهای انجام بدهد که تازه بتواند کشور را به دوران قبل از هشت سال آقایاحمدینژاد بازگرداند. در ابتدای دوران آقای خاتمی یعنی پس از دوم خرداد سال76 کشوربا یک انفجار مطالبات از سوی مردم مواجه شده بود. حتی در زمینههایی که دولت وعدههایی به مردم نداده بود مردم توقع داشتند که آقای خاتمی اقدامات موثری انجام بدهد. بههمین دلیل فشار بسیار زیادی به دولت وارد میشد.در کنار این مساله جریانهای تندرو قرار داشتند که به بحرانسازی علیه دولت میپرداختند.در دولت آقای روحانی اما به دلیل از سرگذراندن تجربیات گذشته دیگر ما با انفجار مطالبات روبهرو نیستیم. هماکنون با توجه به شرایط خطیر کشور اگر دولت به همان وعدههایی که به مردم داده است عمل کند مردم راضی خواهند بود.در دولت آقای روحانی اصلاحطلبان با توجه به تجربیاتی که از گذشته داشتند مطالبات مردم را مدیریت کردند تا شکل انفجاری به خود نگیرد.البته ممکن است دولت بهدلیل نبود مطالبات انفجاری به تنبلی دچار شود وبا نوعی رخوت مواجه شود که ممکن است به کارنامه دولت آسیب برساند. دولت باید این احتمال را بدهد که در آینده اگر نتواند سیاستهای خود را به شکل صحیح جلو ببرد با انفجار مطالبات روبهرو شود. نکته دیگر اینکه در کنار دولت آقای خاتمی یک جریان تندرو که خود را حامی دولت قلمداد میکردند فضای کشور را به همراه تندروها جریان اصولگرا متشنج کرده بودند. این جریان تندرو امروز در کنار دولت آقای روحانی وجود ندارد و میتواند نکته مثبتی برای دولت تدبیر و امید محسوب شود. از سوی دیگر دولت آقای روحانی میراثدار دولت گذشته است، درصورتی که آقای خاتمی با چنین مشکلاتی مواجه نبود. قبل از دولت آقای خاتمی دولت سازندگی وجود داشت که در نوع خود دولت موفقی به حساب میآمد وکشور را به سمت رشد و اعتلا هدایت کرده بود.