مصاحبه با سیدناصر حسینیپور سهل ممتنع است؛ آسان از این لحاظ که حافظه بسیار خوبی دارد و بعد از گذشت این همه از اسارت هنوز خاطرات خود را با ریزترین جزئیات به خاطر میآورد. سخت از این جهت که محافظهکار است و نسبت به مصاحبههای خود بسیار حساس. هنوز هم بعد از گذشت دو دهه تحشیهنویسی میکند و یادداشتنویسی را به یک سنت در زندگی خود تبدیل کرده است. حسینیپور بعد از مصاحبه اصرار داشت که متن مصاحبه را پیش از انتشار بخواند و این کار را انجام داد و با دقت تمام متن را بار دیگر بازنویسی کرد. او هنوز هم به مانند یادداشتهای زندان با مداد در حاشیه کاغذها مینویسد و این کار را با وسواس فراوانی انجام میدهد.
مصاحبه با سید ناصر حسینیپور به مناسبت سالروز آزادی اسرا از عراق انجام شد که با اندکی تاخیر از نظر میگذرانید:
* متاسفانه من قدر عصای خود را ندانستم/ التماس کردم تا به جبهه اعزام شدم
به عنوان اولین سوال آیا هنوز آن عصایی را که به شما کمک کرد تا یادداشتهای خود را داخل لوله آن مخفی کنید تا با خود به ایران بیاورید را نگه داشتهاید؟
این عصار را پس از ورود به ایران، تا سال ۱۳۷۲ به همراه داشتم. در این سال پای یکی از پسرعموهای من حین بازی فوتبال شکست و من عصا را به او امانت دادم. فکر میکردم از این عصا نگهداری خواهد کرد و خوب که شد به من پس خواهد داد اما در سال ۱۳۸۰ که عصا از وی خواستم، متوجه شدم که وی عصا را گم کرده و هر چه گشتیم نتوانستیم اثری از آن پیدا کنیم.
متاسفانه من قدر این عصا را ندانستم. این عصا یادآور خاطرات زیادی برای من بود و من در بازگشت از عراق در یک لنگه این عصا نام ۷۸۰ نفر از کسانی را که در زندانهای مخفی عراق بودند، مخفی کرده بودم تا تحویل مقامات هلال احمر ایران بدهم. در لنگه دیگر این عصا نیز رمزها و کدهایی را که هر کدام گرا و آدرس خاطرهای خاص بود، نگهداری کرده بودم. کدها و رمزهایی روز نوشت و که طبق ایام هفته نوشته شده بود. بیشتر اسمها و نکاتی را که احتمال میدادم فراموشم شوند، در این دفترچه کوچک جیبی نوشته بودم. دوست داشتم از زندان عراق که آزاد شدم، این دفترچه کوچک جیبی را به عنوان یادگاری داشته باشم.
آقای حسینیپور عکسهایی که از شما قبل از اسارت دیده میشوند بسیار جوان هستند و در کتاب هم اشاره کردهاید که از مکانی به غیر از محل زندگی خود به جبهه اعزام شدهاید. چگونه توانستید با آن سن کم و در ۱۴ سالگی به جبهه اعزام شوید؟
تلاش من از شهرستان محل سکونتم شهر گچساران از توابع استان کهکیلویه و بویراحمد، برای رفتن به جبهه بیفایده بود. هر چه شناسنامه جعل کردم و هر راهی را که ممکن بود امتحان کردم اما نتوانستم به جبهه بروم. من بارها غیبتهای یک ماهه یا بیشتر از خانه داشتم. در همان دوران برای اینکه امورات خود را بگذرانم در نانوایی هم کار میکردم و کارهای نیمه وقت انجام میدادم تا پولی پسانداز کنم و به دیگر شهرها و استان های همجوار بروم تا شاید برای رفتن به جبهه ثبت نامم کنند. به شهرهای دهدشت، بهبهان، نورآباد و شیراز رفتم شاید ثبت نامم کنند، موفق نشدم. سماجت بسیاری به خرج دادم تا اینکه سرانجام از طریق یاسوج به جبهه اعزام شدم.
آن وقت آنجا ممنوعیتی برای شما قائل نشدند؟
من آنجا زیاد التماس کردم و دست فرماندهای به نام نوربخش را بوسیدم. دستش را که بوسیدم و زیاد گریه کردم از نظر روحی به هم ریخت. دستم را گرفت و مرا برد پیش مسئول اعزام نیروی بسیج و گفت: این سید رو با مسئولیت من ثبت نام کن. این را که گفت به تمام آرزوهایم رسیده بودم. فکر میکردم دارم خواب میبینم.
* به ما (پدرم و برادرانم) میگفتند گروه ۱+ ۵
آقای نوربخش هنوز در قید حیات هستند؟
بله این فرمانده در قید حیات است و برادر دو شهید هستند. البته من از چند سال پیش با وی آشنایی داشتم. از سن دوازده سالگی که به اردوهای دانشآموزی به یاسوج میرفتم همیشه فعال بودم و در مرکز توجه او بودم. این ارتباط من با نیت برقرار شده بود و همیشه دوست داشتم چنان فعال باشم که دل او را بدست آورم و نهایتا از این ارتباط استفاده کنم و بالاخره همین طور شد و در سال ۱۳۶۵ توانستم از این ارتباط بهره ببرم و با توصیه او به جبهه اعزام شوم.
سوالی هم در مورد خانواده شما، چه شد که از خانواده شما ۶ نفر به جبهه رفتند و این شاید یکی از موارد نادر باشد که در دوران دفاع مقدس اتفاق افتاده باشد؟
پدرم و پنج تن از فرزندانش در جبهه حضور داشتند و هر یک در مسئولیتهای مختلفی قرار داشتند؛ از فرمانده گردان گرفته تا تخریبچی و تکتیر انداز. بعدها یک دوست عزیزی تعبیر ۱+۵ را برای خانواده ما بکار برد. به نظر من حضور رزمندهها به همراه پدر و مادرشان بود که ما توانستیم کمر صدام و اربابان آنها را بشکنیم. پدر من یک کشاورز روستایی بود اما پنج فرزندش جبهه رو شدند و هرکدام در مسئولیتهای مختلفی در دفاع مقدس حضور پیدا کردند.
در کتابتان خواندم از این جمع شش نفره پنج برادر و پدر، یک شهید، سه جانباز و دو آزاده تقدیم اسلام کردید؟
بله برادرم سید هدایتالله که جانشین واحد اطلاعات و عملیات تیپ ۴۸ فتح بود که در کردستان شهید شد. برادرم سید قدرتالله که فرمانده گردان مالک اشتر بود جانباز و آزاده سیاسی دوران انقلاب است. برادر دیگرم سیدنصرتالله که مسئول محور اطلاعاتی لشکر ۱۹ فجر بود، جانباز است. من هم جانباز و آزاده و مفقود الاثر بودم. پس میشود یک شهید، دو آزاده و سه جانباز اگر خدا قبول کند.
* خواندن زیارت عاشورا مانع رفتن ما به کربلا شد
آقای حسینی آیا بعد از رهایی از اسارت، به زیارت عتبات عالیات رفتید یا خیر؟
من بعد از آزاد شدن دیگر به عراق نرفتم. زمانی که در آستانه آزادی بودیم بسیاری را به کربلا بردند، اما من و همراهانم را به خاطر خواندن زیارت عاشورا به کربلا نبردند. بعثیها نسبت به خواندن زیارت عاشورا فوقالعاده حساس بودند، به همین خاطر آن زیارت عاشورا باعث شد ما از نعمت زیارت آقا امام حسین (ع) بیبهره شویم. این تهدید را در ابتدا ما جدی نگرفتیم. یک افسر استخباراتی در اردوگاه ۱۳ رمادی حین خواندن زیارت عاشورا به ما گفت: با خواندن زیارت عاشورا زیارت قبر حسین (ع) را به گور خواهید برد. همین طور هم شد.
* هنوز هم به یاد آوردن خاطرات عراق برای من دردناک و زجرآور است
در طی این بیست و چند سال که از عراق آزاد شدم، قسمت نشد که به کربلا بروم. هنوز هم به یاد آوردن خاطرات عراق برای من دردناک و زجرآور است؛ وقتی خاطرات اسارت را به یاد میآورم خیلی زجر میکشم و تداعی خاطرات آن روزها خیلی دردآور و تلخ است. بیشتر شبها خواب آن آدمها و و کابوس آن روزها رهایم نمیکند. امسال قسمت شد تا همراه دکتر سعید جلیلی و تیم مذاکره کننده وی به عراق بروم و بالاخره زیارت کربلا، سامرا و نجف برای اولین بار در طول زندگی نصیب من شد.
* برادرم ۳۸۷ نوار از آهنگران در آرشیو خود داشت
شما از همان کودکی به نوحههای حاج صادق آهنگران علاقه داشتید و بعدها کاستهای خود را که مجموعه کاملی بود به وی دادید. آیا هنوز هم نوحه میخوانید؟
من هنوز هم اشعار حماسی حاج صادق را در پایان سخنرانیهایم میخوانم، اما بیشتر در جاهایی که فضای آن باشد.
متاسفانه از آن همه نوحهخوانیهای من در عملیاتهای مختلف تنها یک فیلم در آرشیوها باقی مانده. علاقه بیش از حد من به حاج صادق آهنگران به علاقه برادر شهیدم هدایت الله برمیگردد. هدایتالله یک قفسه بزرگی داشت و در طبقات این قفسه فقط نوار دیده میشد که دوازده طبقه آن نوارهای حاج صادق و دو طبقه آن نوارهای مرحوم حاج آقا شیخ کافی بود. زمانی که من به جبهه اعزام میشدم ۳۸۷ نوار از آهنگران در قفسه بود. این تعداد به اواخر سال ۱۳۶۵ و عید ۱۳۶۶ باز میگردد.
همه نوحههای حاج صادق بر روی نوارهای مشکی راکس و سونی قرمز رنگ ضبط شده بودند و بعد از آزادی ام در سال ۱۳۷۵ آوازه این مجموعه نوارها به گوش حاج صادق هم رسیده بود. برادرم هدایتالله برای تهیه این نوارها سفرهای ۵۰ کیلومتری را طی میکرد و چند برابر قیمت یک نوار برای آن هزینه میکرد.
* در بیمارستان شعرهای خطرناک حاج صادق را میخواندم
در زمان اسارت من اشعار بسیاری از حاج صادق را برای بچهها میخواندم. اشعار خطرناکی که برایم دردسر ساز میشدند و در کتاب خاطرات اینگونه زیاد دارم. اشعاری «ما سر صدام بر سنگ ندامت میزنیم» یا «با هر که علیه ما به پا خواست آماده رزم بیامانیم» یا «ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر» یا «بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت / از کنار مرقد آن سر جدا باید گذشت/ پیشای رزمنده که این خانه از دشمن باید گرفت» و...
بعضی وقتها افسران عراقی با شنیدن این شعرها مرا اذیت میکردند و پا روی پای قطع شده من میگذاشتند. در بیمارستان الرشید بغداد وقتی شعرهای حاج صادق را میخواندم و لطیف این شعرها را برای بعثیها ترجمه میکرد، آنها به لطیف که مترجم من بود میگفتند لطیف تو شعرهای این آدم را درست برای ما ترجمه نمیکنی. این آدم در شعرهایش از قدس، حسین، کربلا اسم میبرد. تو وقتی ترجمه میکنی این اسمها را نمیگویی.
لطیف میگفت: سید ناصر، تو به من بگو به جای حسین و قدس و کربلا چه کلماتی را ترجمه کنم. آخر این اسمی است که بشود برای آن اسمی، کلمهای یا چیز دیگری ترجمه کرد. من دیدم که با ادامه این روند کار دست لطیف میدهم و اعتمادی را که به این فرد داشتهاند را زیر سوال میبرم، در نهایت از خواندن شعرهای حاج صادق در بیمارستان الرشید گذشتم.
آیا این نوارها را از حاج صادق تحویل گرفتید؟
نه آنها را برای همیشه تحویل حاج صادق دادم. من هیچ وقت در زندگی باورم نمیشد که نوارهای آهنگران به خودش بازگردد. حتی فکر نمیکردم روزی با حاج صادق آهنگران این گونه رفیق شوم. حاج صادق را همه شهدا و رزمندگان دوست داشتند.
* فکر نمیکردم کتاب این چنین بازتابی داشته باشد/ وبلاگی برای کتاب خود درست کردهام
بازتاب این کتاب بعد از انتشار چگونه بود؟ آیا فکر میکردید که این کتاب تا این اندازه تاثیرگذار باشد؟
فکر نمیکردم بعد از شش ماه کتاب به چاپ بیست و یکم برسد. فکر میکردم نهایتا طی دو سال به چاپ سوم برسد. نظر خیلیها را در وبلاگ شخصیام «اینجا سیدناصر حسینیپور مینویسد» را خواندهام. نظراتی که خستگی اسارت و نوشتن را از تن من زدود هر چند بیشتر این نظرات شخصی هستند اما خیلی از این نقطه نظرات را میتوان خواند.
استقبال از کتابهای این چنینی نشان میدهد که مردم هنوز هم بعد از گذشت ۲۰ سال از جنگ، به موضوع ادبیات مقاومت علاقه بسیاری دارند. من در این کتاب تلاش کردم از بچگیام فرار نکنم، رو راست باشم و بعنوان یک نوجوان شانزده ساله هر جایی که کم آوردهام آن را به طور صریح و با صداقت بیان کردهام.
* بچههای شمال میخواستند به زلزلهزدگان روبار و منجیل خون اهدا کنند
زمانی که در اسارت بودید زلزله رودبار و منجیل اتفاق افتاد. اسرا نسبت به این واقعه چه واکنشی داشتند؟
در دوران اسارت در اردوگاه ما بچههای شمال بیشتر از جاهای دیگر بودند و وقتی زلزله رودبار و منجیل اتفاق افتاد، در آن تاریخ بچههای شمال با هم مشورت کردند و آمدند جلوی اتاق افسر نگهبان صف کشیدند. آنها گفتند میخواهند با فرمانده ارشد اردوگاه سرگرد خلیل ابراهیم کاظم صحبت کنند. وقتی فرمانده آمد آنها اعلام کردند که میخواهند خون بدهند. این آدمهایی که رنگ زردیشان نشان از کم خونی و ضعف جسمیشان بود، و حتی وقتی برای یک وعده در زندانهای عراق سیر غذا نخورده بودند، آمده بودند و میخواستند برای زلزله زدگان شمال خون اهدا کنند.
سرگرد خلیل گفت: شما که خونی برای اهداء ندارید، و اگر خونی هم باشد باید نفس بکشید و زنده بمانید تا شما با یک اسیر عراقی مبادله شوید. از سوی دیگر ما با دولت ایران ارتباطی نداریم که خون شما را به ایران بفرستیم. بچههای شمال گفتند: زمانی که ما به جنگ آمدیم قصد داشتیم خون خودمان را برای وطنمان فدا کنیم و الان هم که زنده هستیم حاضریم برای زلزلهزدگان شمال همین مقدار خونی را که داریم اهدا کنیم. چنین جلوههای زیبایی در زندانهای عراق زیاد دیده میشد.
* مرتضی سرهنگی «پایی که جا ماند» را ۴ بار پیش از انتشار خواند
در یکی از مصاحبهها عنوان کرده بودید که آقای مرتضی سرهنگی نقش مهمی در انتشار این کتاب داشت. آیا در مراحل چاپ این کتاب آقای سرهنگی نظر خاصی در مورد این کتاب داشتند؟
آقای سرهنگی برای انتشار این کتاب به یاسوج سفر کرد. وقتی کتاب را خواند به یاسوج آمد. به نظر من نام مرتضی سرهنگی و ادبیات مقاومت به یکدیگر گره خوردهاند. نمیشود به ادبیات مقاومت ایران نگاه کرد و نام مرتضی سرهنگی را در آن ندید. علاقهای که به این آدم دارم به خاطر ۶۱۱ کتابی است که در حوزه ادبیات مقاومت با همت و مدیریت خوب وی منتشر شده است. سرهنگی کتاب من را پیش از انتشار ۴ بار خواند و در مورد آن نظر داد که مثلا در مورد برخی شخصیتها بیشتر توضیح بدهم یا اینکه پانوشتی در مورد فلان حادثه یا شخصیت بنویسم. من از نقطه نظرات عالمانه ایشان بهره بردم.
مقام معظم رهبری در مورد مرتضی سرهنگی میگوید: شاعران در گذشته در وصف صاحبان زر و زور و تزویر شعر میسرودند اما اگر من شاعر بودم قصیدهای در وصف آقای سرهنگی و بهبودی میساختم. این سخنان رهبری جایگاه ویژه او را در ادبیات مقاومت میشناساند.
* از دو فصل ابتدایی کتابم قرار است فیلم ساخته شود/ بقیه بخشهای کتاب هم سریال میشود
بعد از انتشار و بازتاب خوب آن آیا تصمیمی گرفته نشده که فیلمی از این اثر ساخته شود؟
در حال حاضر فیلمنامه این اثر را آقای محمدمهدی عسگرپور نوشته است و در حوزه هنری به تصویب رسیده است. قرار است فیلم را هم خود آقای عسگرپور کارگردانی کند. البته این فیلم مربوط به دو فصل اول کتاب است. قرار است برای فصلهای بعدی کتاب در قالب یک سریال به موضوع پرداخته شود. بحث ترجمه این اثر به سه زبان زنده دنیا هم در دستور کار حوزه هنری قرار دارد.
* پدرم گفت اگر ناصر برگشت، من هم میروم سر قبر پدرم و او را به خانه میآورم
یک سوال دیگر در مورد لحظه ورود به ایران، پدر شما وقتی خبر بازگشت شما از اسارت را شنیدند چه واکنشی داشتند؟
زمانی که به پدرم اطلاع دادند که من زنده هستم، سخنی گفت که هنوز هم به عنوان یک جمله معروف از پدرم در فامیل ما نقل محافل است. پدرم گفت: اگر سید ناصر برگشت، من هم میروم سر قبر پدرم، سید منصور، و او را به خانه میآورم. یعنی اگر سید ناصر برگشت، پدر من هم که سالهاست فوت کرده زنده میشود و بر میگردد خانه. زنده بودن من این هم برای پدرم غیر قابل باور بود.
اولین دیداری که با یکدیگر داشتید چگونه بود؟
وقتی من وارد باشت شدم، کوچه خیلی شلوغ بود و مردم گاو و گوسفند میکشتند. وقتی به نزدیکی خانه رسیدیم جمعیت یک فضایی را باز کرد تا من و پدرم همدیگر را ببینیم. پدرم به محض دیدن من بدون اینکه متوجه پای قطع شده من باشد، فقط به صورت من نگاه میکرد. بیش از یک ربع من را در آغوش گرفته بود و با هم گریه میکردیم و مردم هم با دیدن این صحنه، دیدار این پسر و پدر، همه گریه میکردند.
از همان ابتدای آزاد شدن در مدارس به اشاعه فرهنگ انقلاب پرداختم
بعد از بازگشت چه کردید؟
از همان روزی که آزاد شدم سعی کردم پیام رسان فرهنگ شهدا و آزادگان باشم. من هر سالی نزدیک به ۱۰۰ سخنرانی در مدارس مختلف برای جوانان و نوجوانان داشتم. من از همان ابتدای آزادی این رسالت را بر دوش خودم احساس کردم. همانگونه که در اسارت نیز این احساس مسئولیت را داشتم. در سالهای بازگشت بیش از ۱۰۰۰ سخنرانی در مدارس و محافل مختلف ایران انجام دادم و هزاران نامه از این دانشآموزان دریافت کردم. این سخنرانیها سازماندهی نشده بود و افراد مختلف بر اساسشناختی که از من داشتند از من تقاضای سخنرانی در مکانهای مختلف را میکردند. برای من ترتیب میدادند.
به عنوان آخرین سوال، کتابی که اخیرا مطالعه کردید چه نام داشت؟
من در ایام ماه مبارک رمضان کتاب «نامههای فهیمه» را خواندم. کتاب ارزشمند، تاثیرگذار و کم حجمی است. این کتاب عشق واقعی و پاک زن و شوهری که قلم بسیار زیبایی داشتند را نمایش میدهد. یکی از آنها در خانه و دیگری در سنگر برای همدیگر نامه مینوشتند. من فکر میکنم اگر دختر امروزی میخواهد عشق واقعی را بشناسد و الگوی واقعی برای خود پیدا کند باید «نامههای فهمیمه» را بخواند.
سخنگوي وزارت امور خارجه درباره اقدامات وزارت خارجه براي برگزاري شانزدهمين اجلاس بينالمللي غيرمتعهدها گفت: نقش وزارت خارجه در دو بخش محتوايي و شكلي قابل تعريف است. به لحاظ محتوايي اين وزارت وظايفي مانند آماده كردن اسناد، متن بيانيه و تشكيل كميتههاي مربوطه را بر عهده دارد.
رامين مهمانپرست با بيان اينكه اين اجلاس بينالمللي در سه سطح كارشناسان ارشد، وزراي خارجه و سران كشورهاي عضو برگزار ميشود، ادامه داد: برگزاري نشست كارشناسان ارشد و وزراي خارجه را وزارت خارجه دنبال كرده و به لحاظ شكلي اين وزارتخانه موظف به ايجاد ارتباط با مسوولين كشورهاي مختلف براي حضور هر چه بهتر آنها و ايجاد انگيزه براي نقش جديتر است تا بدين شكل جنبش بتواند به جايگاه اصلي خود نزديك شده و كارآيي در حل بحرانهاي منطقهاي و بينالمللي داشته باشد. سخنگوي دستگاه ديپلماسي كشورمان با اشاره به تحولات بيداري اسلامي در منطقه ادامه داد: موجي كه بيداري اسلامي در منطقه به راه انداخته و موج عدالتخواهي در دنياي غرب به اين دليل به پا خواسته كه دنياي امروز از بيعدالتي رنج برده و كشورهاي مستقل خواهان احترام به ارزشهاي خود هستند.وي افزود: بايد اين كشورهاي مستقل براي اداره جهان مشاركت داشته باشند بحرانهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و سياسي در سراسر جهان وجود دارد، بايد جنبش غيرمتعهدها به عنوان بزرگترين مجموعه بعد از سازمان ملل با 120 عضو جايگاه خود را براي ايجاد نظم عادلانه برقرار كند كه اين موضوع تحرك بيشتر اعضاي جنبش را ميطلبد و بخصوص در دوران رياست سه ساله جمهوري اسلامي ايران سعي ميشود كه اين شعار بسيار زيبا حاكم شود و جنبش بتواند به اهداف اوليه خود نزديك شود.
مهمانپرست با اشاره به حل مشكلات پيشروي جهانيان گفت: جمهوري اسلامي ايران بر اين باور است كه براي حل مشكلات همكاريهاي منطقهاي نقش اصلي دارد به ويژه در منطقه خودمان كه يكي از مناطق حساس دنياست و در آن بحرانهاي زيادي را شاهد هستيم ايران همواره تاكيد دارد كه استفاده از كشورهايي كه بتوانند مسائل منطقه را درك كرده و به فرهنگ و خصوصيات منطقه آشنا هستند و انگيزههاي سياسي خاصي ندارند ميتواند در برقراري صلح و امنيت در منطقه كمك كند.
ادامه خبر...راک نیوز : امروز جمعی از اصلاحطلبان برای تبریک عید فطر در دفتر سید محمد خاتمی به دیدار او رفتند.
به گزارش خبرآنلاين، رئيس جمهور پيشين كشور ميزبان جمعي از وزراي دولتش، نمايندگان ادوار مجلس، روزنامهنگاران و فعالان سياسي بود. محمود دعايي مدير مسئول روزنامه اطلاعات، هادي خانيكي و محمد رضا ظفرقندی از استاتيد دانشگاه، محسن مهرعلیزاده، محمد ستاریفر و نصرالله جهانگرد از وزراي دولت اصلاحات، رضا امراللهی رئيس اسبق سارمان انرژي اتمي، محمدعلی سبحانی از ديپلماتهاي دولت خاتمي، محمدرضا تابش، جلیل سازگارنژاد و علی شکوریراد از نمايندگان ادوار مجلس در اين عيد ديدني حضور داشتند. مهمانان نماز ظهر امروز را به امامت سیدمحمد خاتمی خواندند.
ادامه خبر...حضور هاشمي رفسنجاني در راهپيمايي روز قدس
رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام دقايقي پيش در راهپيمايي روز قدس شركت كرد.
به گزارش خبرگزاري وفا ، آيتالله هاشمي رفسنجاني همراه با راهپيمايان آخرين جمعه ماه مبارك رمضان بر لزوم حمايت از مقاومت فلسطين تاكيد كرد.
ادامه خبر...سید'قدرتالله بیعتاصل' در گفت و گو با ایرنا افزود: ماموران مباره با مواد مخدر این فرماندهی در عملیات یاد شده توانستند دو نفر متهم قاچاقچی را دستگیر كنند.
وی تصریح كرد: افراد دستگیر شده قصد حمل مواد مخدر كشف شده را از استان فارس به استان های خوزستان داشتند كه در محور ارتباطی شهرستان گچساران گرفتار قانون شدند.
فرمانده انتظامی گچساران افزود: متهمان دستگیر شده به همراه مواد مخدر كشف شده با تشكیل پرونده تحویل مقامات قضایی شد.
ادامه خبر...بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اللهمّ اجْعَل سَعْيي فيهِ مَشْكوراً و ذَنْبي فيهِ مَغْفوراً و عَملي فيهِ مَقْبولاً و عَيْبي فيهِ مَسْتوراً يا أسْمَعِ السّامعين
خدايا قرار ده كوششم را در اين ماه مورد سپاس و تقدير و گناهم را در آن آمرزيده و عملم را در آن مورد قبول و عيبم را در آن پوشيده، اى شنواترين شنوايان
ادامه خبر...در اتفاقی قابل توجه، الله یار ملکشاهی رییس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی که در انتخابات نهمین دوره مجلس در حوزه انتخابیه کوهدشت با پشت سر گذاشتن حجت الاسلام علی شاهرخی قبادی رییس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس هشتم ، به عنوان نماینده مردم این خطه انتخاب شد ، دارای نسبت فامیلی با وی است بطوریکه ملکشاهی و شاهرخی باجناق یکدیگرند.
به گزارش راک نیوز به نقل از اعتدال، در همین راستا، الله یار ملکشاهی که پس از شکست باجناق و راهیابی به مجلس عضو همان کمیسیون حقوقی و قضایی شد و در این کمیسیون هم به عنوان رئیس انتخاب شد و بر صندلی باجناقش نشست، ضمن تایید این مطلب گفت: آقای شاهرخی باجناق بنده هستند و برای انتخابات ما یک رقابت سیاسی فشرده داشتیم و البته بنده دور قبل که کاندیدا نبودم ، برای حضور ایشان در مجلس کمک کردم ، اما این دوره احساس کردم حضورم در مجلس موثر تر است و آمدم.
رییس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس نهم گفت: چون هم ایشان و هم بنده قاضی بودیم ، آمدن ما به کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس طبیعی بود ؛ من سوابق خدمتی طولانی در سیستم قضایی داشتم و دوستان لطف کردند و بنده را به عنوان رییس کمیسیون برگزیدند.
وی در ادامه با مزاح و اشاره به رابطه شکرآب برخی باجناق ها گفت: انشاالله روابط خانوادگی ما دوستانه شود ؛ ما روابطی در حد معمول داریم ، اما قضایای کاری به هر حال تاثیراتی در روابط خانوادگی دارد و ما اخیرا با هم رایزنی کاری نیز نداشته ایم.
ملکشاهی در خاتمه با تمجید از سوابق کاری شاهرخی گفت: بنده قصد دارم نمایندگان ادوار کوهدشت را چه ایشان و چه قبلی ها را برای کمک به مردم کوهدشت دعوت کنم از کمکشان برای کوهدشت استفاده خواهم کرد ، هرچند ایشان هم ممکن است بیایند هم ممکن است نیایند.
گفتنی است که الهیار ملکشاهی با نزدیک به 46 هزار رای نماینده منتخب کوهدشت شد. براساس این گزارش علی شاهرخی قبادی باجناق وی با ۳۹ هزار و علی امامیراد با ۱۹ هزار در ردههای بعدی قرار گرفتند. همچنین بیش از ۱۰۳ هزار رای ماخذه در انتخابات مجلس نهم در کوهدشت جمعآوری شده است. شهرستان کوهدشت داری یک نماینده مجلس در مجلس شورای اسلامی است.
ادامه خبر...به گزارش روابط عمومی و پایگاه خبری و اطلاع رسانی اداره کل ورزش و جوانان استان کهگیلویه وبویراحمد ،در ادامه مسابقات فوتسال جام رمضان ادارات و نهادهای شهرستان بویراحمد دو دیدار دیگر در سالن ورزشی 9 دی برگزار گردید و این نتایج بدست آمد .
تامین اجتماعی استان 3 شهدای علوم پزشکی استان 3
اداره راه و شهر سازی 4 اورژانس 2
حوزه هنری 4 دانشگاه یاسوج 1
میراث فرهنگی و گردشگری 6 فنی و حرفه ای استان 1
شهرکهای صنعتی 4 اداره مالیاتی 2
شهرداری یاسوج 5 اداره کار صفر
دادگستری ب 2 تعزیرات حکومتی 1
شرکت زیر ساخت مخابرات 7 دیوان محاسبات استان 1
آموزش وپرورش شهر ستان 5 تامین اجتماعی 2
آموزش و پرورش استان 5 اورژانس 2
در ادامه این مسابقات و از ساعت 21 امشب شنبه 14/5/91
شرکت گاز با حوزه هنری ،اداره زندان با میراث فرهنگی ،دادگستری الف با اداره مالیاتی ،جهاد کشاورزی با شهرداری و آموزش و پرورش لوداب با دادگستری ب به مصاف هم میروند ادامه خبر...راک نیوز : مرمت و بازسازی بقعه تاریخی امامزاده بابا منیر شهرستان نورآباد با بیش از 200 میلیون ریال اعتبار امروز پایان یافت.
خاک برداری پشت بام ، تعمیرات سفید کاری گنبد ، خاک برداری اطراف امامزداده ، کاه گل پشت بام و تعمیرات سنگ کاری نمای خارجی از جمله اقدامات صورت گرفته برای بازسازی این اثر تاریخی است.
آقای عبد الرضا نصیری معاون میراث فرهنگی ، صنایع دستی وگردشگری فارس گفت : این بقعه از آثار تاریخی به جای مانده دوره صفویه در فارس است که مصالح سنگ و گچ به ابعاد حدود 20 در 20 متر در آن به کار رفته است .
بنای تاریخی امامزاده بابا منیر نورآباد از جمله بناهای با ارزش تاریخی فرهنگی استان فارس است .
این بنا با توجه به ارزشهای معماری در سال 1380 توسط اداره کل میراث فر هنگی ، صنایع دستی و گردشگری استان فارس شناسایی شد و به شماره 4543 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
نورآباد در 154 کیلومتری شمال غرب شیراز واقع است.
فرزاد جمشیدی مجری برنامه "ماه خدا" موضوع برنامه شب گذشته خود را، ارج نهادن به تلاشهای نیروی انتظامی به عنوان نیروهای کمکی جامعه قرار داد.
به گزارش راک نیوز فرزاد جمشیدی؛ مجری برنامه سحرگاهی "ماه خدا"، سحرگاه گذشته (یازدهم ماه مبارک رمضان) پیش از دعای سحر، به تقدیر از زحمات نیروی انتظامی پرداخت.
وی که این قسمت از برنامه را مثل همیشه از طریق دیالوگ و نوعی ادبیات اجرایی مخصوص به خودش اجرا میکرد، ضمن تشبیه ماه رمضان به دانشگاه خودسازی، از فرشتههایی سخن گفت که طبق روایات اسلامی، به عنوان نیروهای کمک کننده به روزه دار، در حق او دعا میکنند. جمشیدی در میانه صحبت خود، نیروی انتظامی را به این نیروهای کمکی، تشبیه کرد و نتیجه جالبی از آن بیرون کشید!
صحبت شد از نیروهای کمکی!
بذار امشب مجری ماه خدا، عوض صحبت کردن درباره ی علما و شهدا، از نیروهای کمکی سخن بگه که هم مسیر توصیه های اخلاقی علما رو روشن کردند و هم، سیره ی شهدا رو هموار کردند.
ما این همه از اخلاق، از حیا، از امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، حرف می زنیم اما تا یه نیرویی می آد قانونا عهده دار انجام این توصیه های دینی بشه، صدامون در می آد!
تو می گی اون ها سخت گیرند در حالی که سخت کوشند!
تو می گی عبوسند در حالیکه اگه خوب بشناسی شون مراقب ناموسند!
تو می گی مامورهای عقابند در حالی که خیلی مواقع، کتک خور نظامند!
....
سلام به مردان گمنام مسابقه ی مبارزه با بدی. سلام به بازیکنای بی شماره ی تیم توحید و تلاش! من و تو 21 ماه خدمت سربازی می ریم بهش می گیم خدمت نظام وظیفه! و حالا فکر کن کار آدم وظیفه و وظیفه ی یک نفر، مبارزه با دشمن داخلی و خارجی باشه دیگه می شه حتی تصور کرد یک روز زندگی بدون شهادت رو؟..... سلام به مردانی که سقف امنیتند... که پلیس با وجدان حافظ ناموس و حیثیتند!
منت تون به دوش ماست شیربچه های حیدری نیروی انتظامی که چراغ این سحرگاه رو با یاد شما روشن کردیم. سلام به شما که کمتر کسی متوجه شه جنگ تموم شده ولی هنوز قافله ی شهادت، همسفران شهید خود را از نیروی انتظامی انتخاب می کنه.
بی انصافی باید باشه کسی که حق شما رو نشناسه! جوونمردی نیست که حق نیروی انتظامی، در ابتدای انقلاب و قبل از جنگ، مراقبت از پادگان ها، دفاع مقدس و مبارزه با ضد انقلاب داخلی، دوره ی جنگ و هم آهنگ شدن با مردان نبرد در جبهه با متجاوز خارجی رو نشناخته باشه.
سلام به شهدای گمنام نیروی انتظامی که در درگیری با اشرار، قد علم کردن جلوی ضد انقلاب، پرپر شدن در برابر گلوله ی سارقین، پودرشدن در قلب میدان مین، صف آرایی جلوی قاچاقچیان و مجرمین، صفتِ بارز این شهیدان ِ روشن جبین است.
رمضان، ماه مبارزه با نفسه! نیروهای کمکی هم مستحبات ما هستند. نیروی انتظامی هم نیروی کمکی برای مبارزه با بداخلاقی در جامعه است اما احترام به نیروی انتظامی، جزء مستحبات نیست؛ جزء واجباته...
و من یادم می آد یه سالی در سفر به مدینه ی مصطفی(ص) با یکی از فرماندهان نیروی انتظامی، همسفر بودم و شبانه ای در خلوت و در همسایگی با آرام گاه فریادهای خاموش- جنت بقیع- می شنیدم که به مادر سادات فاطمه ی زهرا(س) عرض می کرد:
بانو! ای کاش وقتی اراذل در خانه ات را می شکستند بچه های نیروی انتظامی بودند اگه حضور داشتیم نمیذاشتیم به شما بی احترامی کنند! نمی ذاشتیم همسرتان علی بن ابیطالب(ع) رو به مسجد بکشانند! نمیذاشتیم محسنتان را سقط کنند!...!
این سحر با آبروی ایثار نیروی انتظامی کشورمان، در خانه ی امام رضا(ع) برویم با زمزمه ی دعای سحر:
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم انی اسئلک من بهائک به ابهاه و...
ادامه خبر...