مشروح اخبار


آیا شفیعی به مردم گچساران پشت خواهد کرد؟

14 مرداد 1391, 22:15

آیا شفیعی به مردم گچساران پشت خواهد کرد؟

راک نیوز : آیا شفیعی به مردم شریف گچساران پشت خواهدکرد؟
ازانجاکه فرماندارفعلی گچساران آقای محمدشفیعی جایگزین مهندس علیزاده ای شدکه خدمات بسیارارزنده ای رابرای مردم فهیم وشریف گچساران انجام داده بودولی به تشخیص استاندارمحترم درجایی مهمترازتوان مدیریتی ایشان استفاده میشودتاگچساران ازتوان مدیریتی چنین مردی(علیزاده) بی بهره بماند اقای شفیعی که نیز چندصباحی مدیرکل ورزش وجوانان استان بودوعملکردبسیارضعیفی ازخود به یادگارگذاشته بودولی بعدازتودیع با کمال تعجب و... ایشان رابرمسند فرمانداری گچساران دیدیم. ای کاش ازمجموعه وزارت کشور میبودندومیدیدند که درزمان مدیریت ایشان در اداره ورزش وجوانان استان وقتی ارباب رجوع وارداتاق مدیر میشدندفقط میتوانستند پشت ایشان را ببینند نه رو وصورت ایشان را.واین خودبزرگترین توهین به مهمان است.اگراین توهین به شعورمردم وپشت کردن به مردم نیست پس چی بایداسمش را گذاشت؟درزمان مدیریت ایشان کهنه صداقتی که ازمدیران بومی استان برجای مانده بودجایش را باوعده وعیدهای ، توخالی و سرخرمن دادتاجایی که باور روز درساعات روز برایمان باورکردنی نبود.آفرین برشمااقای شفیعی که ازابتدای ورودت به استان دائم صحبت ازنماندن را بوق وکرنا میکردی ولی به محض کوچکترین لغزشی فوری دست به دامان این وان میشدی .آفرین برشماآقای شفیعی که فقط وفقط وعده سرخرمنی به نبض ورزش یعنی هیئت های ورزشی وورزشکاران میدادی ولی کسی نبودشمارا واخواهی کند.آفرین برشمااقای شفیعی که تور بین المللی دوچرخه سواری باهزینه ای بالغ بر سیصدمیلیون تومان برگزار نمودی ولی دوچرخه سوران تیم استان خودمان را ازسایر استانهاتزریق مینمود ی ودرمسابقات شرکت میدادی .آفرین برشما که میزبان مسابقات بوکس شدی وهزینه های هنگفت برجای گذاشتی وتنها دستاوردی که برای استانمان دراین دومورد میزبانی داشتی مضحکه شدن در اخبار تلویزیون سراسری 20:30 بود.وهزاران آفرین دیگربرشما که مجال بیان آن نیست.اگربه مدیران قبل از شما وبعدازشما یعنی آقایان حاج دامیده وحاج آقا خاضع بنگریم میبینیم هردو هم ارزشی بودندوهم ورزشی.ولی شما چی برادر؟هرچی بودگذشت ولی ازما به شما نصیحت که قدرمردم فهیم گچساران رابدان وانگونه که بامردم درمرکزاستان رفتار نمودی بااین مردم رفتارنکن.ازوقتی جایگزین مرد ارزشمندوولایی چون آقای علیزاده شدی بایدبدانی استاندارمحترم چقدرارزش برایت قایل شده که شما راجایگزین ایشان نموده پس به حرمت استاندار عزیزمان هم که شده حرمت نگه دار وصداقت درگفتارت ومتانت دررفتارت را رعایت کن .تاشایدبه مرورزمان اینگونه رفتارهای شما به دست فراموشی سپرده شود.وسلام.حمیدکرمی

راک نیوز :مطلب فوق نظرشخصی نویسنده میباشد. چنانجه جناب آقای شفیعی پاسخی داشته باشند این پایگاه خبری امادگی انتشار آن را دارد 

ادامه خبر...


چالشهای مدیریتی شهری دهدشت

13 مرداد 1391, 13:47

چالشهای مدیریتی شهری دهدشت

چالشهای مدیریتی شهری دهدشت که از مشکلات عدیده مردم این شهر تاریخی با اصالت به شمار می آید بحثی است که این حقیر مورد بررسی قرار داده ام.
دهدشت که قدمتی بالغ برچندین سال دارد متاسفانه از امکانات دست پایین شهری هم حتی برخوردار نیست این شهر که در جنوب استان واقع هست بافت قدمی و نسبتا فرسوده خود را حفظ کرده و همچنان با بی اعتنایی برخی مسئولین شهری پیشرفتی ندارد و اگر این چنین پیش برود مطمئنا پسرفت های بالایی را شاهد خواهیم بود برایش و مشکلات زیاد و بی شماری را برایش پیش بینی خواهیم کرد.
پارک های قدیمی و بی روحی در این شهر واقع می باشد که چهره قدیمی و چندیدن ساله ی این پارک ها یاد آور سالهای1375 بیشتر نمی باشد.
آسفالت های خیابان ها و کوچه های این شهر متاسفانه بسیار ضعیف و غیره قابل استفاده می باشند اما هر چهار سال یکبار کاندیدای محترم شورای شهر وعده های آنچنانی داده اند و این وعده های تو خالی جامه عمل کی بپوشاند خدا می داند و ...
حدود 6ماه و اندی از کنده کاری های ورودی سوق به دهدشت میگذرد ولی این ورودی کی و با ورود کدام شهردار به بهره برداری می رسد خدا داند
شنیده ها حاکی از این است که در تخریب این ورودی نزدیکای گردنه رواق گنجی نهفته بود که سد راه شهرداری شده است و مانع از ادامه فعالیت به مدت طولانی گشته است صحت این شنیدهها چقدر باشد به من و مخاطبین محترم راک نیوز و مردم شهر ارتباطی ندارد !!!؟؟؟؟
جدول کشی های جانبازان و احداث کمربندی که از جاده سوق به آموزش پرورش و از آموزش پرورش به شاهد و به جانبازان و 180دستگاه نیز بسایر کند می باشد که باعث ترافیک شهری و تصادفات زیادی شده است.
عوارض بسیار بالا و قیمت های نجومی آن خرج چه کاری شده و می شود و به کجا روان و سرگردان می باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کارمندان و کارگران شهرداری هم از حقوق ناچیز و چند ماه یکبارش می نالن،قطعا وزارت محترم کشور هم بصورت مدام و مرتب هزینه ای مربوط به انجام امور شهری را به شهرداری محترم دهدشت واریز می نماید .
اما در حیرتیم که کجا می روند این هزینه های کلان و به کدامین جوب سرازیر می باشند که نه من و تو شهروند نمی بینیم و نه کارمند و کارگر زحمت کش شهرداری
ادامه مطالبم را به زمانی موکول میکنم که تا اینجا جواب مستندی از شهرداری محترم دهدشت و شورای شهر به شهرونداد عزیز در همین سایت ارائه شده باشد.
حمید حسینی نسب


راک نیوز :پاسخگویی به این مطلب حق قانونی شهردار ی دهدشت ودرج جوابیه آن وظیفه این پایگاه خبری میباشد

ادامه خبر...


سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و کرامت انسان(۲)

11 مرداد 1391, 16:16

سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و کرامت انسان(۲)

 راک نیوز : امروز آموزش و پرورش یک سند مکتوبی در دست دارد که شیوه  تحول در آموزش و پرورش را تعیین کرده است (امام خامنه ای)

سیاست محوری و راهبرد سال تحصیلی 91-92 وزارت آموزش و پرورش عملیاتی نمودن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است که در آذر ماه 90 بعد از 7 سال کار پژوهشی مطالعاتی و میدانی توسط رئیس جمهور رونمایی شد. فلسفه آموزش و پرورش در همه مکاتب و ادیان برپایه کیفی بخشی به تعلیم و تربیت و عالم و توسعه دانش و شکوفایی استعدادهای ذاتی بشر و انسان سازی و تربیت نیروی انسانی ماهر و کاردان بنا شده است که در اسلام اهمیت و شان این موضوع از سه جهت ارجحیت بیشتری نسبت به سایر مکاتب دارد:

1- بجهت جایگاه انسان و مقام خلیفه الهی او بر زمین

2- دیدگاه دین خاتم به علم و دانش و معرفت

3- نقش آموزش و پرورش که باید آنرا کارخانه انسان سازی دانست و قلب این کارخانه معلم است که ذیروح می باشد

   جمهوری اسلامی نظامی برخاسته از مطالبه و خواست انسان از یکطرف و پشتوانه فکری و مبنایی اسلام و قرآن از طرف دیگر است لذا هر طرح و برنامه ای باید بر محور این دو جهت شکل گیرد و خروجی و دورنمای آن دستیابی به مدینه فاضله ای باشد که در اهداف دین خاتم و پیامبر(ص) آن وضع و نازل و ابلاغ شده است.

در این راستا چون تهیه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را بعد از گذشت بیش از 30 سال از عمر پر برکت نظام جمهوری اسلامی باید خواست ، برنامه اهداف و طراحی این نظام برای اجرای اهداف بلند مدت اسلام و نظام جمهوری اسلامی بدانیم. و از نظر دیگر با استقرار نظام جمهوری اسلامی تحول بنیادین در بخشهای متعدد سیاسی ،اقتصادی ، اجتماعی و علمی شکل گرفت و بر این باور بود که با آموزش نیروی انسانی و تغییرات متون کتاب های درسی و تغییرات سطحی می تواند ساختار، فضا و محتوا را با اهداف وآرمانهای یزرگ انقلاب اسلامی تطبیق دهد لذا سیاست چسب و وصله را سالها دنبال نمود ولی چون مبنای اجرائی نظام آموزشی با مبنای فکری متاثر از انقلاب اسلامی آن منطبق نبود لذا خروجی آموزش و پرورش با همه ایثارگریها و تلاشهای صادقانه و دلسوزانه فرهنگیان با مطالبه بر حق نظام و شان انسان کمال جو و تعالی خواه مدنظر اسلام فاصله ایجاد شده بوذ.

حال که با روشن شدن کلید واژه تحول بنیادین در سال 83 توسط رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با معلمین منتخب و نمونه کشوری  سرانجام این مطالبه اقا بعد از سالها تهیه و عملیاتی شده باید محور آن کرامت بخشیدن ،عزتمند نمودن، و اقتدار بخشیدن به انسان و تعریف جامعی از بستر مناسب حیات طیبه آن باشد که  با عنایت به مفاد این سند و بخصوص محور زیربنایی فصل دوم چهارم و پنجم و ششم (بیانیه ارزش ها ،چشم انداز هدفهای کلان ،راهبردهای کلان) بر انسان و انسانیت ،عامل حیات و بقای آن ،زیبا شناسی و زیبا شناختی ٰتکوین و تعالی ،بصیرت و تعالی، کرامت ذاتی و اکتسابی و کسب فضائل اخلاقی ٰشجاعت و عفت و حکمت، عدالت و صداقت و ایثار و دهها کلام و لغت عمیق و زیربنایی اشاره کرده که همه موارد در جهت گرامیداشت، حفظ و رعایت کرامت انسانی و پرورش و ایجاد بستر محیطی برای تسریع و جهت یابی شکوفایی چنین انسانی است.

مسیر و جاده ای که در این سند برای عبور جامعه به توسعه و توسعه یافتگی ترسیم و طراحی نموده شکوفایی استعدادهای الهی یک انسان در شان و مقام اشرف مخلوقات است زیرا انسان را جلوه ای از خدا دانسته و به همین جهت تمام ساز و کارهای پیش بینی شده حفظ و تقویت این احساس است که با انسان تحقیر شده همه انحرافات و مشکلات پدید می آید و با رشد و تعالی جامعه بر محور انسان سازی احساس عزتمندی و عظمت و اعتبار انسانی است که میتواند لیاقت خلیفه الهی را داشته باشد وقتی انسانی عزت نفس کرد و شخصیت ذاتی و درونی خود را یافت تسلیم غیرخدا نمی شود شان انسان کامل را می یابد که حتی ارزش حکومت نزد او از آب بینی بز هم کم ارزش تر است.رسالت و هدف بزرگ و نهایی آموزش و پرورش خلق انسانی با ماهیت جدید نیست بلکه پرورش و شکوفایی انسانی است که فطرت الله التی فطر الناس علیهاست .انسانی که یومن بالله ست انسانی که کل قربان تقی ست .

 بر این مبنا بوده که این سند در بند اول  فصل چهارم (چشم انداز)بدنبال تحقق چنین رسالتی است و مهمترین ویژگی آنرا تجلی بخش فرهنگی غنی اسلامی و انقلابی در روابط و مناسبات با خالق ،جهان خلقت با خود و دیگران بویژه تکلیف گرایی ،مسئولیت پذیری ،کرامت نفس ،امانت داری،خود باوری،کارآمدی،کارآفرینی ، پرهیز از اسراف و وابستگی به دنیا ،همدلی احترام اعتماد،وقت شناسی نظم ،جدیت و ایثارگری،قانون گرایی،نقادی و نوآوری،استکبار ستیزی،دفاع از محرومان و مستعضفان و ارزشهای انقلاب اسلامی را ارائه داده که  تمام ابعاد وجودی ذاتی و قوای انسان در آن مدنظر قرار گرفته است.

مسیر در فصل پنجم هدفهای کلان در قالب 8 محور تعریف و در فصل ششم بعنوان راهبردهای کلان با 14 راهبرد و راهکار را در طول زمان ترسیم تا توسعه مسیر شایستگی ها و توانمندی ها تسهیل و تسریع و تسطیح و تدبیر شده باشد.

یک توصیه به همکاران فرهنگی :

این سند حکم قانون اساسی ٰچراغ راهنما ،جهت یاب مسیر ،افق دور دست و رمز و راز موضوع و اهداف بلند آموزش و پرورش دانسته و لذا بند به بند ،کلمه به کلمه،سطر به سطر،موضوع به موضوع مطالعه و تعمق و تامل داشته باشیم تا در اجرای آن با سربلندی پیش رویم و بسنده به تغییرات شکلی ننمائیم که این یک تحول است برای احساس کرامت انسان و انسان سازی بر پایه خودباوری و خود اتکایی که هم پیام شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی بوده و هم عصاره فضائل اندیشه های متعالی حضرت امام(ره) و رهبر فرزانه انقلاب و دغدغه های دینی شهیدان رجائی ، باهنر، آوینی و... .

ولایتمداری و قانونگرایی و پایداری خون شهدا یعنی حسن اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بدست من و شما در راستای ماموریت شغلی و رسالت دینی ما که در این صورت شاهد تولد جامعه ای با انسان های عالم ،فاضل و مهذب خواهیم بود که این میشود سرمایه های اجتماعی.
یدالله مرادی- ناز سحر

ادامه خبر...


افطار به صرف سیاست با طعم انتخابات !!!!

9 مرداد 1391, 21:26

افطار به صرف سیاست با طعم انتخابات !!!!

همه ساله با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان فرصت و مجال تازه ای پیدا می شود تا گروه های مختلف سیاسی کشور گرد هم جمع شوند و به تبیین و تشریح دیدگاه های خود در یک فضای صمیمی بپردازند .اما ماه رمضان امسال با توجه به نزدیک بودنش به انتخابات ریاست جمهوری ، رنگ و بوی تازه ای به خود گرفته و جلسات همه ساله سیاسیون این بار با جدیت بیشتری دنبال می شود .


البته افطاری دادن سیاسی پدیده تازه ای نیست که فقط برای انتخابات سال 92 به آن توجه خاصی شده باشد ، بلکه حتی با خروج اصلاح طلبان از قدرت نیز ، سفره های افطاری آنان جمع نشده بود و عبدالله نوری وزیرکشور دولت اصلاحات پس از سال ها دوری از قدرت همچنان افطاری سیاسی می دهد .قدرت الله علیخانی، احمد پورنجاتی، مصطفی کواکبیان و علی اکبرمحتشمی سیاسیون دیگری از جناح اصلاحات هستند که هنوز سفرههای افطار سیاسی را در برنامه ماه مبارک رمضان خود دارند . البته امسال فعلا سید حسن خمینی و سید محمد خاتمی همفکران سیاسی خود را به افطار دعوت کرده اند .

در میان اصولگرایان نیز رسم افطارهای سیاسی محبوبیت بسیاری دارد و شهرت افطار برخی چهره های اصولگرا بیش از دیگران است که به سنت سال های قبل امسال هم سفره آنان پهن است . در ماه رمضان امسال تا کنون از میان چهره های مطرح اصولگرا محمد رضا باهنر، علی لاریجانی و محمود احمدی نژاد سفره های افطار خود را با سیاسیون برگزار کرده اند .

به نظر می رسد اصولگرایان به افطار های امسال با نگاه عمیقی تری نگاه می کنند و آن را فرصت طلایی برای انسجام بیشتر میان این طیف برای ورود به فضای انتخابات به حساب می آورند و با توجه به اینکه انتخابات مجلس بیشتر صحنه یک رقابت درون گفتمانی بود بر پایی این گردهمایی های صمیمی ، فرصتی ناب در اختیار آنان برای انسجام بیشتر در رقابت با اصلاح طلبان قرار می دهد .اصلاح طلبان نیز ، که به نظر می رسد تمام عزم خود را برای معرفی یک کاندیدای واحد به مردم جمع کرده اند ، سعی می کنند با حضور در این افطاری های سیاسی ، برنامه های خود را برای انتخابات تدوین کنند و تا حدودی با کنار گذاشتن گسست ها و اختلافات درونی ، به کاندیدای واحد و مورد نظر خود برسند .


اما سوالی که در این میان مطرح می شود این است که هزینه این گردهمایی های رنگین سیاسیون در ماه مبارک رمضان از کجا تامین می شود ؟ متاسفانه همه ساله مشاهده می شود که بازرا پر رونق افطاری های سیاسی با وجود سفره های رنگین و گران قیمت ، داغ تر از سال های گذشته برپا می شود و صرف بودجه بیت المال در این مراسمات که بعضا هم با اهداف شخصی برگزار می شود سال هاست که مورد سوال بسیاری از دلسوزان نظام اسلامی و حتی مردم عادی جامعه است قرار گرفته است .
بدون تردید افطاری دادن یکی از سنت های حسنه و سفارش شده در دین مبین اسلام است به گونه ای که روایات بسیاری در این خصوص وجود دارد اما سفره هایی که با سفارشات دینی در خصوص ساده زیستی و فلسفه اصلی روزه داری که همان درک افراد فقیر و بی نوا در جامعه است هیچگونه سنخیتی ندارد و آنچنان رنگارنگ و پر زرق و برق است که هر بیننده را به یاد ضیافت های شاهانه می اندازد اساساٌ چرا باید برگزار شود؟

ادامه خبر...


سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و عدالت(۱)

7 مرداد 1391, 13:13

سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و عدالت(۱)

  راک نیوز _آموزش و پرورش در تمام نظامها و مکاتب از زیرساخت های اساسی و محوری محسوب می گردد و در دینی چون اسلام رکن و اساس و تنها زیرساخت اولیه جامعه را آموزش و پرورش و علم و علم محوری و عالم قرار داده زیرا وقتی آغاز نبوت پیامبرش با خواندن شروع می شود (1) و یا جوهر قلم از خون شهیدان ارجحیت دارد(2) و یا طلب علم را فریضه (3)و مدت زمان علم آموزی محدود به زمان(4) و مکان(5)نمی داند و در عصری که غریبان آن را به عصر دانایی تشبیه کردند در حالیکه 1400 سال پیش قرآن بعنوان کلام خالق عدم تساوی بین دانا و نادان را بصورت استفها می طرح کرد.(6)

حال که بعد از سالها نظام جمهوری اسلامی ایران درصدد برآمد تا آموزش و پرورشی بالنده، جوشنده،کمالجوٰتعالی خواه و ایرانی -اسلامی را تدوین و طراحی و بعنوان نقشه راه ارائه نماید که الحمدلله  هر چند دیر اما این گام اساسی و سرنوشت ساز و تحول آفرین با رونمایی از سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در آذر ماه 90 برداشته شد و انشالله شاهد دگرگونی اساسی و تحقق جامعه ای دین محور و توسعه یافته و ایجاد قدرت برتر اسلامی در جامعه جهانی کنونی با اجرای مفاد این سند باشیم.

طبیعی است ارزش ،اعتبار و ترازنامه این سند زمانی قابل ارزیابی است که با مبناهای اسلامی و قرآنی گره خورده باشد و چون این سند نتیجه سالها مطالعه و بررسی بوسیله ی صدها پژوهشگر روحانی ،حوزوی، دانشگاهی و صاحب نظر اسلامی تدوین یافته و لذا باید همانطور که از بررسی متن بر می آید تبلور جلوه ای عینی از نگرش دین اسلام و قرآن در خصوص تعلیم و تربیت باشد و چون مبنا و ارزش و نشان اسلام محوریت عدالت و عدالت خواهی و عدالت گرایی است و آنچه عظمت و شکوه و باور قرآن را برتری داده همین توجه بوده که پذیرش و شیفتگی مردم را برای این دین خاتم تسهیل نمود .

عدالت حافظ حکومت و حافظ منافع بر حق مردم و استحکام دهنده ی بنیانهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی جامعه است.

 

عدالت آموزشی و تربیتی محور انسان سازی و ضامن سلامت فکری و پایداری جامعه و روند توسعه همه جانبه یک کشور است که تاکنون نظام آموزشی کشور از این نقیصه برخوردار بوده که عدالت آموزشی متناسب و متوازن و همه جانبه در عمل یا دیده نشد یا اجرا نگردید .

مشکلات جغرافیایی و قومیتی نارسایی های اقتصادی ، عدم آمایش سرزمینی ، عدم وجود برنامه های دراز مدت و چشم اندازهای آینده محور و عدم دخالت عدالت بر محور دین در برنامه های آموزشی ضایعات بزرگی بر پیکر جامعه وارد ساخت. یکی از محورهای گمشده در ساختار آموزشی فرهنگی کشور همین عدم رعایت عدالت آموزشی بوده که در سند تحول بنیادین این موضوع بعنوان مهمترین شاخصه این سند است. وقتی در سند مباحثی چون شکوفایی استعدادهای نهفته ی فطری و درونی انسانهاست همه اقشار، همه مکانها ٰ همه زمانها و همه نسل ها برای کسب حیات طیبه دیده شده و استعداد های نهفته ،و این مهم فقط و فقط در سایه عدالت آنهم عدالت آموزشی امکانپذیر است و خوشبختانه در این قانون اساسی و و درس نامه ملی و نقشه جامع این مهم در حال تحقق است. عدالت آموزشی آرزوی دیرین فرهنگیان دلسوز و تلاشگر بوده و آرمان بلند انقلاب اسلامی و حضرت امام (ره) بوده و مطالبه برحق رهبر اندیشمند انقلاب و توصیه و تاکید شهدای اسلام و انقلاب و جنگ تحمیلی است که در این سند محور تمام تصمیم گیریها و برنامه ها و درس نامه قرار گرفته از جمله :

الف-در همان فصل اول (کلیات) بر ضرورت حیات طیبه برای عموم افراد جامعه لازم و شایسته دانسته و بر این مرتبه از آمادگی برای تکوین و تعالی دانش آموزان را مورد تاکید قرار داده و در تلقی این سند در بررسی جامعه اسلامی بر تسلیم و رضای خداوندی استوار نموده و این برروابط نژادی ، خویشاوندی یا قبیله ای و یا روابط انتغاعی و ستمگرانه و یا روابط قرارداد ارجحیت دارد که این خود مصداق عینی بر رعایت عدالت است چرا که دوری از روابط ظالمانه و تعصبات نژاد پرستانه و طرد این نگرش محور امور است .

ب- در فصل چهارم (چشم انداز) در بیان و شکل گیری هویت یکپارچه ایرانی - اسلامی دانش آموزان ،عدالت محوری و مشارکت جوئی مورد تاکید واقع شده و لذا مدرسه در افق 1404 ابر این پایه دیده شده است.

ج- در فصل پنجم (هدفهای کلان) ،تربیت شایسته انسان موحد عدالت خواه بودن و صلح جو بودن بمنظور تحقق حکومت عدل جهانی مهدوی(عج) مدنظر قرار گرفته و در بند3 هم در بحث تمدن سازی مکرر مطرح گردیده است .

د- در بند 4 فصل ششم ( راهبردهای کلان) توسعه و نهادینه کردن عدالت آموزشی و تربیتی در مناطق مختلف کشور و توانمند سازی معلمان و دانش آموزان سراسر کشور بعنوان یک مسیر اساسی تعیین شده

و- هدفهای عملیاتی و راهکارهای اجرائی این سند که در فصل هفتم مشروح تدوین یافته محور پنجم را در 8 راهکار به تامین وبسط عدالت در برخورداری از فرصتهای تعلیم و تربیت با کیفیت مناسب با توجه به تفاوتها و ویژگی های دختران و پسران و مناطق مختلف کشور با نگاهی عمیق ملاحظه شده است که این نوید بخش رقع کمبودها و همانند سازی سیستم آموزشی برای همه ی فرزندان این سرزمین افتخار آفرین می باشد.

انشالله تعالی تحقق هدف متعالی نظام پر برکت اسلامی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش شاهد برپائی جامعه ای عدالت محور و عدالت خواه با انسانهای مهذب و فاضل و عالم باشند تا زمینه ساز بر پائی حکومت عدل جهانی مهدوی (عج) گردند.

 
  یدالله مرادی - -  (ناز سحر)

ادامه خبر...


همچنان بازار لودگی گرم است!

6 مرداد 1391, 13:11

همچنان بازار لودگی گرم است!

 راک نیوز :اینکه برنامه «خنده بازار» چیزی از عناصر و مولفه های طنز را در خود ندارد، نکته پوشیده‌ای نیست؛ اما سوال اینجاست که این روند بناست در برنامه سازی های تلویزیون ما به کجا منتهی شود؟ و ...
بساط لودگی به راه است! برنامه ای شبه فکاهی به جهت فرح بخشی به مردم منتها با سطحی ترین قلقلک های روحی -و البته جسمی- که بدون متن و بدون کاراکتر و بدون ریزبینی و بدون فیلمنامه و بدون سوژه های ناب و بدون دقت کافی و وافی و البته با کلی رقص و لودگی و مزه‌پرانی مهوع همراه است و نه از آسیب شناسی اجتماعی در آن خبری هست و نه از طنز فاخر در آن نشانی!
اینکه برنامه «خنده بازار» چیزی از عناصر و مولفه های طنز را در خود ندارد، نکته پوشیده و پیچیده ای نیست و از سر و روي برنامه همین طور می بارد که باسمه‌ای بودن و سنبل شدن، عنصر اصلی آن است؛ اما سوال اینجاست که این روند بناست در برنامه سازی های تلویزیون ما به کجا منتهی شود؟ به قول طلبه ها، حدّ یقف این برنامه ها کجاست و چیست؟
اینکه یک عده نابازیگر و بازیگر دست چندم دور هم جمع شوند و صرفا به تکرار یک سری هجویات سطحی و نازل بپردازند، به چه درد مردم می خورد؟ آخر خنداندن مردم به هر قیمتی که دلیل نمی شود برای مجوز هر کاری.
اینکه یک سری آیتم سرسری و بی معنا و تکراری صرفا بر اساس تمسخر برنامه های تلویزیونی دیگر یا مقولات اجتماعی و اخلاقیات عرفی ساخته شود و به خورد مردم داده شود که نامش برنامه طنز و فکاهه نمی شود؛ آن هم از نوعی ادعایی حضرات یعنی فاخر!
نمایش چنین برنامه هایی تنها دو پیامد دارد: یکی شکستن قبح حرکات سبک و تابو در رسانه ملی و فراگیر و دیگری کمک به هرچه پایین تر آوردن سطح تربیت بصری و خواستة رسانه ایِ بیننده.
برنامه ای که نه از جدیت شکننده و استادانه و اصیل طنز -به عنوان یکی از جدی ترین ژانرهای نمایشی و ادبی- در آن خبری هست و نه از متانت و ارزش‌مداری برنامه سازی در فراگیرترین رسانه کشور که قطعا باید ملاحظه بینندگان متنوع و متکثرش را در طیف ها و قشرها و سلیقه ها و سطوح سنی و فکری گوناگون بکند.
به راستی چرا و به چه قیمتی، مدیران و برنامه سازان تلویزیونی حاضر می شوند با روح و روان و تربیت بصری مخاطبانشان چنین معامله ای بکنند و چنین معجون های مهوعی را به خوردشان بدهند؛ آنهم در شب های عزیز و پرفضیلت ماه مبارک رمضان!  
خبردانشجو

ادامه خبر...


وعده‌هاي بر زمين مانده دولت

4 مرداد 1391, 02:10

وعده‌هاي بر زمين مانده دولت

 

 «وعده‌هاي بر زمين مانده» را مي‌توان يکي از مهمترين ميراث دولت احمدي‌نژاد پس از پايان زمان رياست جمهوري دانست. وعده‌هايي که سطح توقعات را فقط بالا برده و هنوز راه‌هاي اجرايي آن طي نشده است. اولين گام‌ها در راستاي اين «وعده‌سازي‌ها» در سفرهاي استاني رخ داد . حجم گسترده‌اي از مصوبات که پشتوانه مالي و اجرايي آنها پيش بيني نشده بود، همواره يکي از دستاوردهاي اين سفرها به حساب مي‌آمد . چند ساعت جلسه هيات دولت با چند صد مصوبه به پايان مي‌رسيد و پس از مدتي گلايه‌هاي نمايندگان حوزه‌هاي مختلف از عملي نشدن اين مصوبات بلند مي‌شد.

به هر حال ازاين دست وعده‌ها بسيار شنيده شد. وعده‌هايي که در حد مصوبه و حرف باقي مانده و دولت بعد بايد ميراث دار وعده‌هايي باشد که ميزان اجرايي بودن آنها جاي سوال دارد.

اما وعده ريشه کن شدن بيکاري تا پايان دولت دهم، يکي ديگر از حرف‌هاي محمود احمدي نژاد بوده که اجرايي شدن آن، با نظر به ميزان اشتغال زايي صورت گرفته در اين مدت، با اما و اگر‌هاي بسيار همراه است. گزارش اين هفته وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي به نمايندگان و گلايه‌ها و اعتراض‌هاي مجلس نهمي‌ها به وضعيت اشتغال کشور نيز علتي شد تا باز به موضوع «وعده دولت براي اشتغالزايي» به صورت ويژه پرداخته شود .بدين ترتيب اين سوال اساسي قابل طرح است که با وجود آن‌که حدود يک سال تا پايان عمر دولت دهم باقي‌مانده، آيا وعده‌هاي مكرر رئيس‌جمهور و معاون اولش درباره ريشه‌كن كردن بيكاري محقق خواهد شد؟

طبيعي است در اين فرصت کوتاه يک ساله، نبايد منتظر اتفاق خارق العاده اي بود . چراکه آمارهاي دولت براي اشتغال‌زايي 2 سال گذشته نيز با واکنش‌هاي جدي روبرو شده است. وقتي دولت اعلام کرد که در سال 89، بيش از يک ميليون و ششصد هزار فرصت شغلي ايجاد کرده، صداي بسياري از نمايندگان مجلس بلند شد که چگونه امکان دارد چنين اقدامي صورت گرفته باشد، آن هم در حالي که بررسي ديگر شاخص‌هاي اقتصادي چنين امري را تاييد نمي‌کند . حتي اگر از شاخص‌هاي اقتصادي نيز عبور کنيم، بارها از دولت خواسته شد براي راستي آزمايي اين آمار، حداقل به نمايندگان مجلس ميزان اشتغالزايي دولت در هر حوزه انتخابيه را اعلام کنند که اين امر هم اتفاق نيفتاد تا شک و ترديد نسبت به اين آمار بيشتر شود.

يک آمارگيري ميداني ساده هم از خيل عظيم بيکاران در خانواده‌ها حکايت دارد . جوانان بيکار با تحصيلات مختلف که ديگر فقط جوياي کار با هر شان اجتماعي هستند و فکر شغل مناسب را از سر بيرون کرده‌اند.

اما اي کاش، دولت پيش از پايان عمرش، پاسخي حداقل به افکار عمومي درباره اين وعده‌هاي عملي نشده، مي‌داد . به طور نمونه به چند اظهار نظر محمود احمدي‌‌نژاد درباره بحران بيکاري و وعده‌هاي اعلام شده براي رفع آن توجه کنيد:

«ظرف دو سه سال مشكل بيكاري را از اين كشور ريشه كن مي‌کنيم.» (پنج‌شنبه 22 تير 1385)، « بايد نرخ بيكاري به صفر نزديك شود و در كشور اين ظرفيت وجود دارد كه ظرف يك سال، 2.5 ميليون شغل ايجاد كنيم. « (يکشنبه 23 مرداد 1390)، «در پايان سال 1391 مشكل بيكاري از سرزمين ايران ريشه كن مي‌شود.» (پنج‌شنبه 24 شهريور 1390)، «دولت مصمم است در سال‌جاري 5/2 ميليون شغل ايجاد كند و با ايجاد همين ميزان شغل در سال آينده نيز مشكل بيكاري در كشور را ريشه‌كن نمايد.» (پنج‌شنبه 3 آذر 1390)، » ريشه بيكاري از ايران عزيز كنده خواهد شد.» (پنج‌شنبه 24 آذر 1390)، «جشن ريشه‌كن كردن بيكاري را بر پا خواهيم كرد.» (چهارشنبه 23 فروردين 1391) .

حال آيا در دولت کسي پيدا مي‌شود که پاسخ دهد بر چه اساسي به مردم وعده داده شده که تا پايان سال 91، مشکل بيکاري در ايران ريشه کن خواهد شد چه کسي پاسخگوي اين وعده بر زمين مانده خواهد بود؟

قطعا نمي‌توان از دولتي که هنوز راه حلي براي کنترل قيمت مرغ پيدا نکرده، انتظار داشت براي بحران بزرگي چون بيکاري، پاسخ مناسبي بدهد.


 نویسنده :مهدی عباسی

ادامه خبر...


نادرشاه و آقامحمدخان به اندازه پراید آدم نکشته​​اند

3 مرداد 1391, 20:29

نادرشاه و آقامحمدخان به اندازه پراید آدم نکشته​​اند

سایت فردا در مطلبی ظنز، به ویژگی های صادق زبباکلام پرداخته است.

در بخشی از این مطلب آمده است:

 آن استاد دانشگاه تهران، آن منتقد اصلاح طلبان، آن فعال سیاسی پر جنجال، آن که بود تک تک سلولهایش هم لیبرال! آن ناقد تاریخ سیاسی ایران ، آن که در مناظرات می پرید به این و آن، آن مصدق را عاشق سینه چاک، آن که از گفتن سخنان سرکش نداشت پروا و باک، آن که توسط گروههای مسلح گرفته شد برای مدتی گروگان، آن نماینده ویژه دولت موقت مهندس بازرگان در امور کردستان، آن دارای مدرک دکترای علوم سیاسی ازدانشگاه برادفورد انگلستان، آن عضو گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، آن که دلمشغول تضاد سنت و مدرنیسم بود، آن که در مدح رضا شاه گوی از مداحان می ربود


نقل است روزی یکی از مریدان دامن او را آویخت که: «یا شیخ در پانصد سال اخیر آدم کش ترین کدام بوده اند، آقا محمد خان قاجار یانادر شاه افشار؟» سر در گریبان برد و ساعتی بیاندیشید و پس فرمود: «دو تایشان با هم به اندازه پراید آدم نکشتند!»

نقل است او را پرسیدند: «مهمترین عامل موفقیت شما چه بوده است؟» فرمود: «اینترنت» علت را جویا شدند، فرمود آخر در ایران می‌توانید در زمان لود شدن بروید دو فصل کتاب و شش مقاله و شانزده پایان نامه را مطالعه کنید! و ما چنین کردیم!!»

ادامه خبر...


عطاران به زبان رضاعطاران

2 مرداد 1391, 01:15

عطاران به زبان رضاعطاران



 از پله‌های كافه‌باغ كه بالا ‌رفتیم، جوانكی روبه‌روی ما ایستاد و دستش را دراز كرد. سلام آقای عطاران! دست داد و با اعتماد به نفس درباره فیلم گفت. بعد دست كرد توی جیبش و كارتش را به عطاران داد. فرش خواستید در خدمتیم.



كمی جلوتر دختربچه​هایی كه برای یك جشن تولد دور هم جمع شده بودند، با دیدن كارگردان ـ بازیگر كلاهپوش سینمای ایران دورش حلقه زدند و از پایان‌بندی فیلم پرسیدند... رفتار آنها با عطاران بسیار طبیعی بود؛  انگار دوستی دیرآشناست كه دارند با او حرف می‌زنند و نظرشان را با وی درمیان می‌گذارند.  اینها تصویر كوچكی از ماجراهای شب مصاحبه بود. گفت‌وگویی آكنده از ابراز محبت دیگران و وقفه‌های پیاپی برای عكس یادگاری و ما مجذوب شخصیت ساده و باوركردنی عطاران بودیم؛ ما یعنی یكی از خیل روزنامه‌نگارانی كه در این روزها با عطاران گفت‌وگو كرده‌اند. یخ بین ما خیلی زود شكست تا او حرف‌های تازه‌ای را به زبان بیاورد. چیزهایی كه احتمالا در گپ و گفت‌های دیگر به آن پرداخته نشده بود. با او به گذشته رفتیم و دوباره به امروز بازگشتیم. امروزی كه اگرچه سرشار از موفقیت است اما برای دلداده دوران کودکی چندان دلفریب نیست. در این مصاحبه خواهید خواند كه چرا برای عطاران گذشته، زمانه مناسب‌تری است.


در  «خوابم می‌آد» نكته‌ای است كه به‌نظر متفاوت از فیلم‌های روز دنیاست. قهرمان این فیلم ویژگی قهرمان‌های مرسوم سینما را ندارد. او آدم خیلی مثبت، توانا، زیبا، موفق و... نیست. جالب هم است كه مردم این قهرمان را پسندیدند و این فیلم  فروش خوبی دارد.

بله، موافقم. حتی شما گفتید كمی تلخی اما به‌نظر من از كمی بیشتر است. فكر می‌كنم یك بخش آن شاید این باشد كه احساس خود من درباره مخاطب و چیزهایی كه دوست دارم، خوب است. من این یكی،  دو ساله با توجه به فیلم‌هایی كه ساخته شد برای دیده‌شدن و دیده نشدن و فیلم‌هایی كه فقط ساخته شدند تا فیلم‌های خوبی باشند و امیدی به استقبال تماشاگران نداشتند اما مردم آنها را دیدند، به این نتیجه رسیدم كه سلیقه مردم یك مقدار تغییر كرده است. فیلم‌هایی مثل «اینجا بدون من»، «سعادت آباد»، «جدایی نادر از سیمین» و... درحالی‌كه پیش از این در چند دهه اخیر فیلم‌های خوب زیادی داشتیم كه دیده نشدند ولی در این 3-2‌سال اخیر مقداری ذائقه مردم عوض شده است. مردم ظاهرا دیگر خیلی با فیلم‌هایی كه قهرمان‌سازی‌ می‌كنند و پایان شیرین دارند و با ازدواج و همه‌چیزهای خوبی كه دوست داریم داشته باشیم و نداریم، تمام می‌شوند دیگر همذات‌پنداری گذشته را نمی‌كنند.

alt

  مخاطب خوشش آمد، منتقد نه!

ما هم فیلمی را می‌سازیم كه مخاطب داشته باشد، فكر كردم با «خوابم می‌آد» این اتفاق می‌افتد. اتفاقا فكر می‌كردم منتقدان بیشتر خوش‌شان بیاید و مردم كمی شوكه شوند و تاثیر منفی روی آنها بگذارد اما دقیقا برعكس شد. مخاطب با دید و فكر باز به تماشای این فیلم آمد و چون مرا می‌شناخت، آمد ببیند من دارم چه می‌گویم و حرفم را تمام و كمال قبول كرد. اما منتقدان و حرفه‌‌ای‌ها خیلی نپسندیدند و گفتند دو پاره است. حالا بگذریم كه به‌نظر خودم پنج‌پاره است! من در این فیلم چند تا ژانر را عمدا تلفیق كردم مثل كمدی شروع و بعد ملودرام‌شدن فیلم و بعد اكشن‌شدن وسترنی و دست آخر هم كه تراژدی مرگ در پایان. فیلم من تركیبی از اینهاست، البته دوست داشتم كه این تركیبی منسجم باشد. حالا هم كه خدا را شكر مثل اینكه مخاطب بدش نیامده است.

البته ظاهرا آقای تخت‌كشیان هم به‌عنوان تهیه‌كننده یك مقدار نگران بود و گفت عطاران شیرین‌ها را قبلا رفته و جاهای دیگر بازی كرده و ساخته است، نوبت به ما كه رسیده فیلم تلخش را آورده.

بله، البته اساسا از اول قرارمان همین بود. آقای تخت‌كشیان متن را خوانده بود و می‌دانست كه قرار است چه اتفاقی بیفتد. البته این حرف را در جلسه‌ای در حضور من گفت كه بیشتر نیتشان شوخی بود اگر نه ایشان هم فیلم دوست دارد.

حتی من یك فیلمنامه جدی‌تر هم دارم كه قرار است با همین تهیه‌كننده بسازم. روز اول هم هر دو فیلمنامه را پیش ایشان بردم كه  آقای تخت​کشیان گفت اول این را بسازیم اما آن یكی را هم من خودم هستم و آن را هم می‌سازیم.

فكر می‌كنید ذهنیت مردم نسبت به رضا عطاران چقدر در استقبال از این فیلم موثر بوده است؟

حتما خیلی تاثیر داشته. به هر حال معمولا فروش در هفته اول اكران تحت تاثیر نام و آشنایی قبلی با كارگردان و بازیگران است. فیلم‌های من اگر توجه كرده باشید معمولا هفته اول را خوب فروش می‌كنند و در ادامه اگر خود فیلم هم فیلم خوبی باشد این فروش ادامه پیدا می‌كند. اما اگر مردم از فیلم خوش‌شان نیاید كم‌كم از فروش فیلم كم می‌شود. در مورد «خوابم می‌آد» هم هفته اول كه گذشت من گفتم شاید به همین دلیل بوده ولی خوشبختانه دیدم این استقبال در هفته‌های بعد هم ادامه پیدا كرد. مخاطب خدا را شكر فیلم را قبول كرده البته سؤال‌هایی هم دارد. من چند بار فیلم را با مردم دیدم و آنها یكسری پرسش‌ها را با من مطرح كردند. مثل اینكه آخر فیلم چه شد؟ به‌خصوص این سؤال را خیلی می‌پرسند. من عمدا دلم می‌خواست آخر فیلم را اینطور تمام كنم كه مرگ قطعی نباشد و مخاطب احساس كند این تلفیقی از خواب و بیداری و واقعیت و اینهاست. واقعیت این است كه آن شخصیت اصلی در آخر می‌میرد ولی به شكلی پلان‌بندی كردیم كه از تلخی‌اش گرفته شود تا مردم اذیت نشوند.

  ستاره فعلا کلاه​قرمزی است

اگر ستاره را بازیگری بدانیم كه مردم صرف حضور او در فیلمی به تماشای آن فیلم می‌روند شما الان یك سوپر‌استار واقعی هستید. همین‌طور در كوچه و خیابان و مكان‌های عمومی به‌شدت از طرف قشرهای مختلف موردتوجه قرار می‌گیرید. تعریف خودتان از ستاره چیست و آیا خودتان را سوپر‌استار می‌دانید؟

این را به‌نظرم من نباید بگویم شما باید بگویید اینطور است یا نه.

به‌نظر ما كه اینطور است. زمانی بود می‌گفتند اگر مثلا محمدرضا گلزار در فیلمی بازی كند، فروش آن تضمین است اما امروز این حرف تقریبا فقط درباره شما مصداق دارد. به‌نظر می‌رسد حداقل شما ستاره شروع دهه 90 بوده‌اید. جز همه فیلم‌های پرفروش‌تان مثل «خروس جنگی»، «نیش و زنبور» و... سال پیش «ورود آقایان ممنوع» را با فروشی عالی و فراتر از انتظار سینمای مستقل ایران داشتید. امسال هم به‌نظر می‌رسد شاید تنها رقیب جدی‌‌تان «كلاه قرمزی» باشد.

«كلاه قرمزی» كه هر اتفاق خوبی برایش بیفتد، حقش است. فكر هم می‌كنم استقبال خیلی خوبی هم از آن بشود و اگر خدا بخواهد شرایط سینما كمی با این فیلم عوض شود. شنیده‌ام اكران آن هم عید فطر است. البته اگر عید نوروز آن را اكران می‌كردند، شاید اتفاق‌های بهتری برای سینمای ایران در سال 91 می‌افتاد. پس ستاره فعلا آقای كلاه قرمزی است. من كه كلاه دارم ولی قرمز نیست.

حالا بحث فقط این نیست كه شما این عنوان را تایید ‌كنید یا نه ولی به‌صورت كلی وقتی در معادلات اقتصادی سینما حضور رضا عطاران به نتیجه مثبت منتهی می‌شود خودبه‌خود این اتفاق می‌افتد.

البته واقعا اینطوری نیست كه هر فیلمی كه من بازی كرده باشم، فروش خوبی داشته است. خیلی  عوامل در فروش تاثیر دارند. همان‌طور كه ابتدای این بحث هم گفتم شاید مردم هفته اول به خاطر من بیایند اما اگر فیلم خوب نباشد دیگر از هفته دوم، سوم به بعد نمی‌آیند.

اما به‌نظر می‌رسد بدترین فیلم‌های شما هم به هر حال شكست نخوردند و برای سرمایه‌گذاران در نهایت سودی هر‌چند كم داشتند.

نه واقعا استثناهایی هم بود. به 200،300 میلیون كه فروش خوب  نمی​گویند.

مثال بزنید.

مثل «هر‌چه خدا بخواهد» كه تازه به جز من خیلی بازیگران مشهور دیگر هم داشت و حتی بازیگر توانایی مثل خانم ترانه علیدوستی در آن بازی كرد ولی اتفاقی نیفتاد.

اما از آن طرف فیلمی مثل «اسب حیوان نجیبی است» را هم داشتید كه شما باعث فروش خوبش شدید.

بله، درباره آن با شما موافقم. خوشبختانه فروش خوبی داشت.

یا مثلا «بعد‌از‌ظهر‌سگی‌سگی» كه قاعدتا به‌نظر نمی‌آمد بتواند فروش خوبی داشته باشد. اما فروش قابل‌توجهی داشت.

باز‌هم من خیلی قبول ندارم صرف حضور من یا اصلا هر بازیگر شناخته‌شده دیگری باعث فروش فیلم بشود. شاید آن بازیگر تا یك جایی موثر باشد اما فیلمی را كه مردم نپسندند نمی‌توان به‌سادگی نجات داد.

  خوابم می​آد مدیون اکبر عبدی است

اصلا به‌نظر شما چنین آدمی الان در سینمای ایران داریم كه بتواند فروش فیلم را تضمین كند؟

واقعیت را بخواهید، من خیلی به چنین موضوعاتی مثلا در انتخاب بازیگر برای فیلم‌هایم فكر نمی‌كنم. ولی مثلا من درباره همین فیلم خودم بیشتر از خودم علت فروش خوب آن را حضور آقای عبدی به‌عنوان بازیگری محبوب مردم در نقشی متفاوت می‌دانم. نقشی كه عبدی بازی كرده و صحبت‌هایی كه درباره نقش او در این فیلم شده، مردم را به سمت فیلم ما جذب كرده است. مردم دوست دارند بیایند و ببینند عبدی نقش زن را چگونه بازی كرده است. الان هم كه فیلم دیده شده باز‌هم بیشترین چیزی كه مردم در فیلم دوست داشتند و در یادشان خواهد ماند و می‌دانم منتقدها هم خوش‌شان آمده همین نقشی است كه عبدی بازی كرده است.

alt

  اختلاف تهیه​کننده و عبدی

 البته ظاهرا تهیه‌كننده نظرش حضور بازیگر زن بوده و شما برای حضور عبدی پافشاری كردید؟

نه! اینطوری هم نبوده. من اصلا نمی‌دانم چه ماجرایی بین این دو نفر هست، فقط می‌دانم كه موقع كار هر دو با هم خیلی‌خوب بودند و هر وقت آقای تخت‌كشیان سر صحنه می‌آمدند با عبدی سلام و علیك و صحبت می‌كردند و ظاهرا هیچ مشكلی هم نداشتند. من هم مثل شما نمی‌دانم این حرف‌ها چطور شكل گرفت. آن موقع هم كه من او را برای این نقش انتخاب كردم فقط آقای تخت‌كشیان گفت شاید بازیگر مرد را در نقش زن قبول نكنند و ‌باید از ارشاد پرس‌و‌جو كنیم كه مشكلی نباشد. ارشاد هم گفت بهتر است استفاده نكنید و این یعنی مشكلی ندارد و اگر می‌خواهید استفاده كنید. تخت‌كشیان هم گفت هرطور خودت صلاح می‌دانی و تصمیم می‌گیری. من هم تصمیم گرفتم ایشان برای این نقش باشند و هیچ مشكلی هم پیش نیامد. من واقعا اختلافی بین این دو نفر ندیدم.

البته این نخستین‌بار نبود كه عبدی در نقش زن بازی كرده و قبلا هم تجربه‌ای داشته است.

با همه اینها، اگر الان از خود شما بپرسند، عبدی را مهم‌ترین ویژگی این فیلم نمی‌دانید؟

به هر حال شما ایده استفاده از اکبرعبدی را دادید و این فیلمنامه را نوشتید و به‌عنوان كارگردان آن را به شكل خوبی اجرا كردید.

 این بحث دیگری است و خیلی هم مهم است. از آقای عبدی می‌شد جای دیگری هم در نقش زن استفاده كرد اما به این شیرینی نمی‌شد. مطمئنم اگر این فیلم را در یك جشنواره خارجی بگذارند، تماشاگران اصلا متوجه نمی‌شوند كه بازیگر این نقش مرد است.

alt

دركل چهــره ایشان گریم‌خور خوبی دارد.

بله، از ویژگی‌های ایشان همین است و واقعا بازیگر است. اصلا عبدی در بازیگری نمونه عجیب و غریبی است. اگر به كارگردان اعتماد داشته باشد و فكر كند، كار درستی انجام می‌دهد اینقدر دقیق، خوب و با ریزه‌كاری   بازی می‌كند كه اصلا متحیر می‌شوید. مثلا همین زبان در آوردنش كه من نمی‌توانم مثال بزنم چه كس دیگری می‌توانست این حركت را همین قدر طبیعی و شیرین از كار در‌بیاورد كه آقای عبدی انجام داد.

اتفاقا ایشان با شما نقاط مشتركی هم دارند. او هم در دهه‌60 ستاره بود و سینما روی كاكل او می‌گشت. مثل شرایطی كه خود شما الان دارید.

البته او در این سال‌ها هم فیلم‌های موفق و پرفروش كم نداشته است،  مثلا «اخراجی‌ها».

بله، حتی احتمالش هست،اگر یك محاسبه دقیقی بشود او از نظر فروش فیلم در صدر فهرست بازیگران قرار می‌گیرد.

اما به‌نظر من واقعا ستاره و بازیگر بسیار خوبی است.



من همیشه رضا عطاران هستم

مردم شما را به‌عنوان كمدین و بازیگر آثار طنز می‌شناسند اما در گفت‌وگوهایی كه با هم داشتیم به‌نظر می‌رسد خود شما بر‌عكس باور عمومی، روحیه چندان شاداب و امیدواری ندارید و یك نوع تلخی در نگاه شما به زندگی وجود دارد.

 می‌دانید، شاید خیلی با فكر و حساب‌شده اینطور پیش نرفته باشم اما اگر چنین چیزی از رفتار و عملكردم احساس می‌شود، حتما دارم به این سمت می‌روم. ولی قطعا خودم با نیت قبلی چنین كاری نمی‌كنم یعنی اینجوری نیست كه با خودم بگویم خب، این‌بار كار جدی بسازم خودم بیشتر لذت ببرم یا کمی به‌خودم بپردازم.

 صرف‌نظر از  اینكه فیلم خوب یا بد بوده، مردم آمدند رضا عطاران را ببینند، این نظر چقدر درست است؟

 این راحتی بین من و مردم خدا را شكر اتفاق افتاده. این هم كه می‌گویید نقش‌هایی كه بازی می‌كنید به شخصیت خودت نزدیك است به دلیل آن جنس بازی است كه من به آن علاقه دارم. از اول هم كه كار كردم، دوست داشتم اینطوری كار كنم. بازیگرانی هم كه برای من كار كردند، اگر دقت كرده باشید در كارهای من خیلی بیشتر به‌خودشان نزدیك‌تر هستند و خیلی معمولی‌تر، راحت‌تر و دلچسب‌تر بازی می‌كنند. من این نوع بازی را هم از آنها می‌خواهم و هم كاری می‌كنم كه این اتفاق بیفتد. یعنی اگر قرار است نقش آدم كلاش را بازی كنم كه مثلا در فیلم «ترش و شیرین» داشتیم، آن را رضا عطارانی بازی می‌كنم كه كلاش باشد. اگر قرار باشد نقش قاتل بازی كنم، رضا عطارانی را بازی می‌كنم كه قاتل است، اگر نقش دزد باشد، رضا عطارانی كه دزد شده و... و همین مسئله باعث می‌شود كه خیلی از وجود و حس خودم برای نقش‌ها و بازی‌هایم مایه بگذارم. من برای بازی‌هایم از راحتی‌ای كه همه آدم‌ها دارند، می‌گذرم. هیچ‌كس در زندگی واقعی چیزی را نمایش نمی‌دهد. یعنی اگر قرار است اخم كند مثل آن چیزهایی كه ما در اصول نمایش داریم، اخم نمی‌كند و مثلا چین به ابرو نمی‌اندازد و سر را پایین بیاورد و نگاه تیز بكند و از آن چیزهایی كه به‌عنوان شاخصه و میمیك صورت در نمایش به کار می رود، استفاده نمی‌كند.

 بنابراین در فیلم‌های شما هیچ‌كس وقتی خبر بد می‌شنود چیزی را كه دستش است زمین نمی‌اندازد؟!

 بله، دقیقا. 



 در اكثر فیلم‌های ایرانی همین است. تا یك خبر بد می‌شنوند و یك اتفاقی می‌افتد گوشی تلفن یا هندوانه یا سینی چای و... از دست بازیگر می‌افتد.

بله.   واقعا در سینمای دنیا این نوع نمایشی و كلاسیك خیلی كم شده و فیلم‌ها به سمت هر چه واقعی‌تر و طبیعی‌تر بودن می‌روند. فیلم‌های خوب عمدتا به سمت رئالیسم رفتند و حتی در موضوعات بیشتر داستان خانوادگی و روایت‌های انسانی و شخصی از زندگی آدم‌های معمول جامعه مرسوم است. مثل فیلم «نوادگان» با بازی جورج كلونی كه داستان یك خانواده عادی بود و خیلی هم مورد تحسین و استقبال قرار گرفت. فیلم‌های موفق و خوب سال‌های اخیر را ببینید بیشتر آنها همین داستان‌های خانوادگی ازدواج، طلاق، جدایی، خیانت و... بوده چون مخاطب می‌تواند با آن همذات‌پنداری كند و خودش را جای شخصیت‌های آن فیلم بگذارد.



  عاشق بچه​ها هستم اما  بچه  نمی​خواهم

خیلــی سال است ازدواج كرده‌اید، تصمیم ندارید بچه‌دار شوید؟

نه، من می‌گویم نبودن بهتر از بودن است. شما وقتی هستید درگیر مسائل و اختلافات می‌شوید. وقتی نباشید، خب دیگر نبودید. بچه خیلی دوست دارم یعنی وقتی بچه‌های مردم را می‌بینم حسودی‌ام می‌شود كه اینقدر دوست‌داشتنی و باحال هستند و به‌نظرم زیباترین موجودات روی زمین هستند. اگر قرار را بگذارید بر بودن یا نبودن به‌نظر من نبودن بهتر است.

همسرتان ناراحت نیست؟ او این مسئله را پذیرفته است؟

نه، از ابتدا هم عقیده بودیم و از قبل ازدواج هم به‌صورت جدی درباره آن توافق كردیم.





عکسم که از مهران مدیری بزرگ تر چاپ می شد، کیف می​کردم

از اول همین‌طور بودید؟ حتی آن موقعی كه ساعت خوش را بازی می‌كردید؟

اوایل كه اصلا یك چیز دیگر بود و اصلا قابل توصیف نیست. اوایل با هم بحث می‌كردیم و كری برای هم می‌خواندیم كه عكس چه كسی روی جلد یا بزرگ‌تر كار شده است. حالا یك بخش شوخی و یك بخش جدی بود. مثلا من واقعا از صمیم قلب خوشحال می‌شدم كه عكس من یك جایی بزرگ‌تر از مهران مدیری چاپ می‌شد، می‌رفتم به بچه‌ها نشان می‌دادم و می‌گفتم ببینید اینجا عكس من را بزرگ‌تر از مهران زدند. حالا این وسط یكی دلخور می‌شد یا آن كسانی كه كمتر عكس‌شان می‌خورد، می‌آمدند در عكس‌های دسته‌جمعی حتما می‌ایستادند كه عكس‌شان بیشتر كار شود چون آن موقع اصلا شرایط اجتماعی مثل حالا نبود. شرایط به شكلی بود كه انگار ما 16-‌15نفر یك دفعه از دل یك طنز پیر و فرسوده بیرون زده بودیم. فقط این هم نبود. خیلی هم به طنز  ارتباطی نداشت، یك عده جوان بودیم كه داشتیم كار می‌كردیم و این جوان‌بودن ما و شكل و شمایل‌مان با آن خط ریش‌های مُد روز و موهای روغن زده و اینکه سعی می‌كردیم خوب لباس بپوشیم و... اینها همه آن دوره باعث شده بودند كه جلب توجه كنیم و مردم دوستمان داشته باشند.

هر کدام هم یک شکل بودید؟

جدا از اینكه خود كار هم نو و جدید بود و شكل و شمایل و احساس عجیبی در آن وجود داشت كه خودمان هم خیلی جذب می‌شدیم.

 در «ساعت خوش» تنوع بازیگر وجود داشت كه خودمان از این تنوع بازی‌ها لذت می‌بردیم. مثلا من همین سبك رئال را آن زمان هم دوست داشتم. هر كسی هم یك ظاهر و فیزیكی داشت. یك نفر چاق بود و یك نفر به درد آیتم‌های پر حركت می‌خورد و... مثلا هرجا قرار بود نقشی كارهای محیرالعقول و عجیب‌وغریب بدنی انجام بدهد حتما از ارژنگ استفاده می‌كردیم. شكل كار‌، تصویر، آدم و آن‌ جوانی و شادابی‌ها باعث می‌شد همه تیپ مردم دوستش داشته باشند.



  اواخر ساعت خوش به مشکل خورده بودیم

نوستالژی ما كه نوجوانی‌مان را در آن سال‌های «ساعت خوش» گذراندیم این است كه یك‌بار دیگر بچه‌های ساعت خوش دوباره دور‌هم جمع شوند. اما هر كسی به یك سمتی رفت و برای خودش كاری دست و پا كرد و دیگر هیچ‌وقت جمع نشدید. انگار هر كسی شخصیتی شد كه دیگر به سختی می‌توانستید با‌ هم كنار بیایید.

این چیزی كه می‌گویید درست است. ما اواخر همان كار هم دیگر به مشكل خورده بودیم. بالاخره چقدر و تا كی یك كاری می‌تواند زیبایی داشته باشد كه بیشتر از 3-2 سال طول بكشد؟ «ساعت خوش» اگر به همان شكل ادامه پیدا می‌كرد حتما اتفاق‌های بدتری برایمان می‌افتاد.

کدامیک از بچه‌های دوره شما استعدادهای خیلی بزرگی بودند؟ چون خیلی بازیگران خوب و با ذهنیت خوبی بودند.

من چون همین ژانر خودم، رئال را دوست دارم بیشتر توجه‌ام جلب بازیگرانی می‌شود كه در این سبك بازی می‌كنند. من بازی سعید آقاخانی را خیلی دوست دارم. حمید لولایی را همین‌طور. نوع بازی او طوری است كه حتی با اتفاقات فانتزی اگر قرار باشد رئال و قابل فهم بازی كند‌، باز یك جوری بازی می‌كند كه برای آدم زیباست. نادر سلیمانی هم همین ویژگی را دارد و به همین نوع بازی نزدیك است. حتی خود مهران مدیری هم اینطور است.



شفیعی جم نقش اول فیلم بیضایی بود

آن مانعی كه سر برنامه «ساعت خوش» برای شما و كارتان ایجاد شد چقدر در زندگی شما تاثیر داشت.

اگر شرایط آن موقع را بدانید حتما به این نتیجه می‌رسید كه تاثیر زیادی داشته. فكر كن ما اواخر كار «ساعت خوش» كه بودیم، فیلمسازان بزرگی مثل آقای بیضایی،  آقای مهرجویی،  آقای افخمی و... كه حالا همه را دقیق یادم نیست آمدند و با ما برای كارهای سینمایی صحبت كردند. هر كدام از ما قرار بود با یكی از این بزرگان كار كنیم. یعنی صحبت‌ها شد و بازیگران هم انتخاب شدند. مثلا رضا شفیعی‌جم قرار شد در فیلم آقای بیضایی به نام «چه كسی رئیس را كشت» نقش اصلی باشد. واقعا در اوج بودیم و احساس می‌كردیم حالا در  قله موفقیت هستیم و دیگر همه‌چیز تمام شده و آینده ما برای همیشه تضمین است. در آن شرایط رؤیایی یك دفعه به ما اطلاع دادند كه ممنوع‌كار هستیم. آن فیلم‌ها هم ساخته نشدند. علاوه بر آن خود ما هم كه دیگر نمی‌توانستیم كار كنیم. بعضی‌ها مثل مهران مدیری و ارژنگ امیر‌فضلی ممنوع‌كاری‌شان تا 3 سال طول كشید. من تا یك سال و نیم ممنوع‌كار بودم و تمام شد. منتهی بعد قرار شد كه دیگر هیچ‌‌‌‌‌وقت بیشتر از 2 یا 3 نفرمان در یك كار نباشیم.

علت این ممنوع‌كاری‌ها چه بود؟

هیچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وقت نگفتند ، دلیل آن عنوان نشد.

alt

  مدیری پس از 18سال به من چه گفت؟

همین باعث شد شما دیگر هیچ‌وقت با هم كار نکنید؟

بله، به‌همین‌‌خاطر بود چون گفته بودند 3، 2 نفر بیشتر در یك كار نباشیم، خودمان سعی می‌كردیم این كار را انجام دهیم بعد هم دیگر تبدیل به عادت شد. راستی امروز یك روز خیلی جالب و خاصی بود. امروز بعد از 18 سال من با آقای مدیری در سریال «قلب یخی» سر یك صحنه با هم بازی داشتیم. هر 2 احساس خاصی داشتیم. خیلی جالب بود. مرتب به یکدیگر می‌گفتیم 18‌سال گذشت. مهران به من می‌گفت:«كچل شدی، بی‌ریخت شدی، پیر شدی، مو و ریش رنگ می‌كنی، رضا 18‌سال گذشت.» خیلی از این حرف‌ها به یکدیگر زدیم.

شما بزرگ‌تر هستید یا آقای مدیری؟

مهران بزرگ‌تر است ولی ماشاءلله خوش‌تیپ‌تر و جوان‌تر مانده.

شما چه مسیری را برای رسیدن به آن اوج «ساعت خوش» طی كردید؟ چقدر سختی تحمل كردید؟ یا اتفاقی بود؟

نه اتفاقی كه نبود. ما خیلی انرژی می‌گذاشتیم. از جایی هم كه احساس كردیم مردم دوست داشتند و آن اتفاق‌ها افتاد كه دوست داشتیم عكسمان بزرگ در مطبوعات كار شود‌، سعی كردیم این را تقویت كنیم و رشد بدهیم. خودم چون آنجا می‌نوشتم، سعی كردم متن‌های بهتری بنویسم. بعد سعی كردم به طرف بازی رئال بروم كه به‌نظر خودم بهتر بود. قرار بود یك سریال كار كنم كه درست 2 قسمت از آن را كه ضبط‌ كردیم ممنوع‌كار شدم. آن​کار «زیر آسمان شهر»  بود كه بعدا این اسم را  سر كار بعدی که می​نوشتم، روی قسمت اول آن گذاشتم.



   دوست دارم روی جلد مجلات جدول باشم

به‌نظر می‌آید واژه‌هایی مثل «ستاره» هیچ حسی در شما بر‌نمی‌انگیزد.

بله!

اما ظاهرا برای برخی از همكاران‌تان این مسائل خیلی اهمیت دارد.

بله، اما برای من واقعا مهم نیست. مثلا در ماجراهای اكران فیلم «اسب حیوان نجیبی است» آقای كاهانی مرتب به من اصرار می‌كردند كه با مجلات مختلف مصاحبه كن، مثلا فلان مجله می‌خواهد اسم تو را روی جلد بیاورد. چند بار كه این اتفاق افتاد با آقای كاهانی‌ صحبت كردم كه به‌نظرشان جالب هم آمد، گفتم به‌نظر من این چیزها خیلی مهم نیست. اما كاهانی گفت اینها مجلات معتبر و تخصصی سینمایی هستند و از این استدلال‌ها كرد. من گفتم واقعا خیلی برایم جالب نیست و من بیشتر از هر چیزی وقتی عكسم روی این مجلات جدول می‌آید، خوشحال می‌شوم و احساس می‌كنم برای من بین مردم اتفاقی افتاده است كه عكسم جلد مجله جدول شده است. این را كاملا جدی و از صمیم قلب گفتم و هنوز هم بر این باورم. وقتی عكس شما روی جلد مجلات جدول می‌آید یعنی اینكه مردم شما را واقعا انتخاب كرده‌اند.  البته نمی‌دانم آنها با چه مكانیسمی عكس جلدشان را انتخاب می‌كنند، بنابراین هر وقت عكسم روی جلد مجلات جدول می‌آید می‌فهمم كه شرایط بهتری دارم!

با این مشی و منشی كه شما دارید در این فضا  كه اگر نگوییم علیه این طرز فكر است، دست كم سنخیتی با این روحیه و منش ندارد، چون سینما فضایی برای جلوه‌گری است. شما با این اوضاع چه می‌كنید؟

بله،  بارها پیش آمده كه بازیگران در حضور خود من كلی شرایط برای من گذاشتند و گفتند فقط اگر عكس‌شان روی جلد چاپ شود حاضر به مصاحبه هستند و من بعضی جاها واقعا این شرط را گذاشتم كه اگر عكسم روی جلد نیاید حاضرم مصاحبه كنم. واقعا نمی‌فهمم این ماجراها یعنی چه؟! یك مقدار آن حس را می‌فهمم ولی آن حس در من نیست.



alt

  پشت زامیاد موادغذایی می​فروختیم

در آن دوره بیكاری چه گذشت؟

در آن دوره خیلی با بچه‌ها در ارتباط نبودم. برای اینكه تا ممنوع‌كار شدیم زمان برای ازدواج پیدا كردم و 3،  2هفته از ممنوع‌كاری‌ام   ازدواج كردم.

بعد دیگر پیگیر ماجرای تامین نان و امرار معاش زندگی شدم. بالاخره باید یك جوری زندگی را می‌گذراندیم... خلاصه با آقایی دفتر پخش مواد‌غذایی زدیم.

باورش سخت استما یك وانت داشتیم كه با آن به سوپرماركت‌ها می‌رفتیم و می‌پرسیدیم كه چه چیزهایی نیاز دارند و می‌گفتیم كه ما مثلا می‌توانیم مربا، چیپس، پفك و... را برایتان بیاوریم.

آن وقت وانت شما پیكان بود یا زامیاد؟ چی بود؟

زامیاد از این آبی‌ها.

از اینها كه از روی هر دست‌اندازی رد می‌شوید سه متر هم به هوا می‌پرد.

بله.

آن وقت این رضا عطاران بودن هم كمكتان می‌كرد؟

بله، آن آقا هم به همین دلیل با من شریك شده بود كه استفاده كند. كاری بود كه اصلا حسی با آن ارتباط برقرار نمی‌كردم و برایم وحشتناك سخت بود. صبح كه از خواب بیدار می‌شدم، دوست داشتم دوباره تا شب بخوابم ولی سر كار نروم. اصلا با آن ارتباط برقرار نكرده بودم تا اینكه خودشان یك دفعه زنگ زدند و گفتند دیگر می‌توانید سر كارتان برگردید. من هم فوری وارد كار شدم. نخستین كارم هم فیلم «كلید ازدواج» بود.

خب، این دوران حتما چیزهایی هم به شما داده.

بله، صددرصد. این دوره بیكاری باعث شد وقتی كه كار پیش آمد، خیلی سعی كردم هر‌طوری شده با چنگ و دندان در این كار بمانم و كار كنم.

پس آنقدر كار دیگر برایتان آزار‌دهنده بود كه تحت هر شرایطی تصمیم گرفتید در كار خودتان بمانید. اما من می‌خواستم از آن جهت به ماجرا نگاه كنیم كه شما اهل هر‌چه پیش آید، خوش آید در زندگی‌تان هستید؟

من هر‌چه پیش آید، خوش‌آید را دوست دارم برای اینكه ممكن است در زندگی هر كسی هر‌چیزی پیش بیاید و در هر شرایطی خوب زندگی كردن را دوست دارم. قبلا مثالی می‌زدم، الان چند سال است دیگر نمی‌گویم چون می‌گویند تو در همه كارهایت از توالت استفاده می‌كنی. ولی مثالم این بود اگر یك روز به من بگویند تو به اجبار باید در این یك‌و‌نیم در دو دستشویی زندگی كنی، سعی می‌كنم همانجا خوشبخت باشم.

چه جوری می‌شود این کار را کرد؟

سعی‌ام را می‌كنم. بالاخره می‌شود. روز اول كمی سخت می‌گذرد. روز دوم می‌گویی بگذار یك جوری سر خودم را گرم كنم و... بالاخره می‌گذرانی.
برترین ها:

ادامه خبر...


نامه بلندبالای محسن یگانه به طرفدارانش

30 تیر 1391, 23:29

نامه بلندبالای محسن یگانه به طرفدارانش

 raaknews: محسن یگانه در نامه ای بلند به طرفدارانش از آخرین جزئیات آلبوم جدیدش «حباب» و اتفاقات و حاشیه های پیش آمده این روزها گفت. در بخش هایی از این نامه که به صورت کاملا محاوره ای نوشته و روی سایت و وبلاگ شخصی این خواننده منتشر شده است، یگانه گفته: «اول در مورد تاخیر آلبوم و این 2 سالی که گذشت می خوام باهاتون صحبت کنم. زمانی که تو 2 آلبوم موفق داشتی خیلی ها منتظرن ببینن تو کی زمین می خوری. خیلی ها خیلی ها خیلی ها منتظر موفقیت بعدی تو نیستن و این واقعیته! نگران تو نیستن و تازه، خیلی هم خوشحال می شن از اینکه کسی اگه مدتی موفق بوده شکست بخوره. نمی دونم چرا این رسمه اما خیلی ها دنبال این ماجران. چیزی که واسه من مهم بود این بود که «باید» درست کار کنم. تعداد آهنگ هایی که خیالم رو راحت تر می کردن رو بیشتر کردم. آها! یه چیز دیگه هم بگم! این به همه ثابت شده که حرف از روی هوا نمی زنم آدم متوهمی هم نیستم ... هی گفتم آقا صبر می کنم سکوت می کنم صبر می کنم و سکوت می کنم ولی الان دیگه شاید باید بگم ... اینکه چند کار توی آلبوم حباب از پدیده های کاملا عجیب و تکن ... کارایی که اصلا نشنیدین ... اصلا! منظورم اینه که نمونشون رو تا حالا نشنیدین نه فقط از من از خیلی از خواننده ها نه فقط داخلی کلیه کلی منظورمه ... یه ذره جدیده! جدیده جدید ... همه جور آلبوم یه ذره غافلگیر کنندست برای همین خدا رو شکر شوک اولیه رو داره ...»

alt

یگانه در مورد زمان انتشار آلبومش نیز نوشته: «2 سال صبر کردید خداییش خداییش خداییش نمی خوام تعریف کنم یا بگم من کار عجیبی می کنم اما حتما یه دلیلی داره که آنقدر منتظرید دیگه! حتما موزیک خوبی پیدا نکردید که منتظرید ... به خدا خود منم همین مشکل رو دارم که بتونم یه سلشکنِ خوب جمع کنم واسه اینکه توی ماشین گوش کنم. همه هم این مشکل رو دارن، چرا؟ خب منم باید حواسم باشه که به این درد مبتلا نشم. می تونستم کاری کنم 3 مرداد آلبوم دستتون باشه اما این کجا و آن کجا که شما مطمئن باشید آخر ماه رمضون می تونید یه آلبوم کامل از هر لحاظ رو توی مغازه بخرید. این 1 ماه رو هم از اعتبار خودم خرج کردم ... نه شرکت زیر بار می رفت به سادگی و نه موجی که دوستان درست کرده بودند اجازه می داد و نه غیره ... همه هم یه گوشه چشم به این آلبوم دارن خدارو شکر!!»

این خواننده در انتهای این نامه هم نوشته: «یه سری افراد توی این 2 سال از کنار حواشی که ساختن کاملا بی جهت شناخته شده شدن!! از شبه مطبوعاتی ها و شبه تهیه کننده ها تا شبه رفقا!! از این شبهات یه سری ها الکی الکی معروف شدن که دلیلش هم خود ما بودی. اولیش سادگی من بوده و دومیش هم این بوده که دامن زدیم به حاشیه ها ... یعنی طرف اسمش رو احدی نمی دونه بعد که فلان ماجرا پیش میاد این آدم می شه کسی مثلا الویس دوست داشته باهاش کار کنه (منظور هنرمندها نیست)! در مورد عکس و داستان های مختلفش هم بگم که دوستان خواهش می کنم در مورد عکس ها یه سری چیزها رو دقت کنید. از اون عکس هایی که از زوایای مختلف از من ساخته می شه و اینکه من رو کنار چند نمونه دیگه از عکس های مونتاژ شده خودم قرار می دن و می گن اینا برادرای محسن یگانه ان گرفته تا اون عکس هایی که می گن فلانی که توی این عکس هست همسر محسن یگانست! لطفا کلا بی خیال این حواشی و حدس و گمان ها شید... مگه قرار ما موزیک نبوده؟! به خدا این زندگیه شخصیه منه! مگه نیست؟! از من و همسرم هیچ عکسی توی اینترنت نیست و پیدا نمی کنید... نذارید که باز شبهه به وجود بیاد و فرصت پیدا بشه برای او شبهاتی که در موردشون حرف زدم.»

ادامه خبر...


در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟