آيا ميدانيد هولوكاست واقعي در ايران رخ داده است؟ از قحطي بزرگ در ايران چه ميدانيد؟ آيا ميدانيد مابين سالهاي 1917 تا 1919 بيش از 40 درصد جمعيت ايران جان خود را از دست دادند؟ براي آشنايي با چگونگي هولوكاست 10 ميليون ايراني با طراحي بريتانيا،همراه شويد.
طي سالهاي 1917 تا 1919 ايران با وجود اعلام بي طرفي در جنگ جهاني اول، بيشترين آسيب را از اين جنگ ويرانگر ديد و در حدود نيمي از جمعيت كشور قرباني مطامع كشورهاي بزرگ و استعمارگر آن دوران شدند. اسناد اين قتل عام قريب به 10 ميليون نفري همچنان در رديف اسناد طبقه بندي شده و سري انگلستان قرار دارد و اين كشور هنوز هم از انتشار آنها ممانعت ميكند. گزارش زير با توجه به كتاب "قحطي بزرگ" نوشته دكتر محمد علي مجد نوشته شده است كه يكي از منابع انگشت شمار موجود درباره هولوكاست 10 ميليون نفري ايرانيان بوده و با استناد به اظهارات شاهدان و برخي اسناد تاريخي در دسترس نوشته شده است. عكسهاي مربوط به تلفات قحطي برگرفته از كتاب دكتر مجد و ديگر منابع تاريخي است.
با كشته شدن وليعهد اتريش در سال 1914 جرقه جنگ جهاني اول زده شد. كشورهاي روسيه، فرانسه و بريتانيا تحت عنوان "دول متفق" و كشورهاي اتريش و آلمان به عنوان "دول محور" آغاز شد و سپس عثماني، ايتاليا و ژاپن نيز با پيوستن به اين گروه، ميدان جنگ را به آسيا و خاورميانه نيز گسترش دادند.
در زمان آغاز جنگ جهاني اول، وضعيت داخلي ايران بسيار متزلزل بود. اوضاع آشفته و نابسامان اقتصادي و سياسي و مداخله بدون حد و مرز قدرتهاي خارجي، ايران را تا آستانه يك دولت ورشكسته پيش برد. هشت روز پس از تاجگذاري احمدشاه قاجار، جنگ جهاني اول آغاز شد و مستوفي الممالك نخست وزير ايران رسما موضع بي طرفانه ايران را به دول متخاصم اعلام نمود.
احمدشاه، شاه بي كفايت ايران در 18 سالگي تاجگذاري كرد
با وجود اعلام بي طرفي ايران، نيروهاي متخاصم انگليس و روس از نقاط مختلف وارد كشور شدند. جدا از دلايل ژئوپلتيك و منابع حياتي ايران كه براي ادامه جنگ ضروري بود، يكي از دلايل اين تعرض به ايران، شكل گيري احساسات همسو با آلمان از طريق يكي از مقامات دربار بود و بريتانيا از بيم وقوع كودتاي آلماني در ايران، نيروهاي خود را تا پشت دروازههاي پايتخت پيش آورد.
ورود نيروهاي متفقين - روس و انگليس - به ايران
دولت عثماني نيز با بهانه تراشي در مورد حضور نيروهاي روس در آذربايجان، از مرزهاي شمال غرب نيروهاي خود را وارد كشور كرده و توقف نقض بي طرفي را به خروج روسيه از آذربايجان موكول كرد. قواي روس در شهرهاي آذربايجان، اردبيل، قزوين و انزلي، حضور داشتند و بخشهايي از جنوب كشور از جمله بوشهر و بندر لنگه نيز در اشغال نيروي انگليس بود.
همچنين واحدهايي از سربازان انگليسي به همراه نيروهاي هندي تحت امر خود از بحرين وارد آبادان شدند و اين شهر را اشغال كردند. عمده ترين توجيه ورود اين نيروي نظامي، ضرورت محافظت از تأسيسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود.
با انقلاب اكتبر 1917 روسيه، نيروهاي روس از ايران خارج شدند و انگليس برنامه ريزي خود براي پر كردن جاي اين نيروها را با بزرگ نمايي خطر آلمانها و عثماني آغاز كرد و بدين ترتيب انگليسيها از سال 1917 ايران را تحت اشغال خود درآوردند.
به گزارش مشرق، حكومت مركزي صرف نظر از معضلات سياسي، با بحرانهاي متعددي در ابعاد اقتصادي نيز مواجه بود و به دلايل گوناگون از جمله: دخالت بيگانگان، درگيريهاي سياسي جناحهاي حاكم، بي لياقتي و فساد جمعي از دولتمردان، فقر و محروميت توده هاي مردم كه به طرز اعجاب انگيري رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پيچيدهتر كرده بود.
اجساد گرسنگان در گوشه و كنار كوچه و بازار هيزم وار بر روي هم انباشته شده بود
در همين زمان قحطي در ايران بيداد ميكرد و همه روزه كودكان، زنان و سالمندان بسياري را به كام مرگ ميكشاند. نيروهاي اشغالگر انگليس تمامي منابع و توليدات كشاورزي را براي گذران نياز نظاميان در جنگ خود، خريداري كرده و احتكار ميكردند. عجيبتر اينكه ارتش بريتانيا مانع از واردات مواد غذايي از بين النهرين و هند و حتي از آمريكا به ايران شد.
سربازان انگليسي علاوه بر اين بدليل عدم رعايت بهداشت موجب شيوع بيماريهايي نظير آنفولانزا و وبا در ايران شدند كه بدليل قحطي و عدم توانايي مردم براي مقاومت در برابر بيماريها، مبتلايان جان خود را از دست ميدادند.
جعفر شهري نويسنده و شاهد اين قحطي بزرگ مينويسد: "در همين قحطي نيز بود كه نيمي از جمعيت پايتخت از گرسنگي تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و كنار كوچه و بازار هيزم وار بر روي هم انباشته شده، كفن و دفن آنها ميسر نميگرديد و قيمت گندم از خرواري 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسيده، هنوز دارندگان و محتكران آنها حاضر به فروش نميشدند."
ميرزا خليل خان ثقفي - پزشك دربار - در خاطرات خود از اوضاع حاكم بر تهران ميگويد كه نشان دهنده عمق فاجعه در پايتخت است:
"از يكي از گذرگاههاي تهران عبور ميكردم. به بازارچهاي رسيدم كه در آنجا دكان دمپختپزي بود. رو به روي آن دكان، دو نفر زن پشت به ديوار ايستاده بودند. يكي از آنها پيرزني بود صغيرالجثه و ديگري زني جوان و بلندقامت. پيرزن كه صورتش باز بود و كاسه گليني در دست داشت، گريه كنان گفت: اي آقا، به من و اين دختر بدبختم رحم كنيد؛ يك چارك از اين دمپخت خريده و به ما بدهيد، مدتي است كه هيچ كدام غذا نخوردهايم و نزديك است از گرسنگي هلاك شويم.
گفتم: قيمت يك چارك دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش شد، بدهم خودتان بخريد. گفتند: نه آقا، شما بخريد و به ما بدهيد چون ما زن هستيم، فروشنده ممكن است دمپخت را كم كشيده و ما متضرر شويم. يك چارك دمپخت خريده و در كاسه آنها ريختم. همان جا مشغول خوردن شدند و به طوري سريع اين كار را انجام دادند كه من هنوز فكر خود را درباره وضع آنها تمام نكرده بودم، ديدم كه دمپخت را تمام كردند. گفتم: اگر سير نشدهايد يك چارك ديگر برايتان بخرم، گفتند: آري بخريد و مرحمت كنيد، خداوند به شما اجر خير بدهد و سايه تان را از سر اهل و عيالتان كم نكند.
قحطي بزرگ در ايران مردم را به مردار خواري وا داشته بود
از آنجا گذشتم و رسيدم به گذرِ تقي خان. در گذر تقي خان يك دكان شيربرنج فروشي بود. در روي بساط يك مجموعه بزرگ شيربرنج بود كه تقريباَ ثلثي از آن فروخته شد و يك كاسه شيره با بشقابهاي خالي و چند عدد قاشق نيز در روي بساط گذاشته بودند. من از وسط كوچه رو به بالا حركت ميكردم و نزديك بود به دكان برسم كه ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختري افتاد كه در كنار ديواري ايستاده و چشم به من دوخته بود.
دفعتاَ نگاهش از سوي من برگشت و به بساط شيربرنج فروشي افتاد. آن دختر، شش، هفت سال بيشتر نداشت. لباسها و چادرش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سياه و با وصف آن اندام لاغر و چهره زرد كه تقريباَ به رنگ كاه درآمده بود بسيار خوشگل و زيبا بود. همين كه نگاهش به شيربرنج افتاد لرزشي بسيار شديد در تمام اندامش پديدار گشت و دستهاي خود را به حال التماس به جانب من و دكان شيربرنج فروشي كه هر دو در يك امتداد قرار گرفته بوديم دراز كرد و خواست اشاره كنان چيزي بگويد اما قوت و طاقتش تمام شد و در حالي كه صداي نامفهومي شبيه به ناله از سينه اش بيرون آمده، به روي زمين افتاد و ضعف كرد.
من فوراَ به صاحب دكان دستور دادم كه يك بشقاب شيربرنج كه رويش شيره هم ريخته بود آورده و چند قاشقي به آن دختر خورانديم. پس از اينكه اندكي حالش به جا آمد و توانست حرف بزند. گفت: ديگر نميخورم، باقي اين شيربرنج را بدهيد ببرم براي مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگي نميرد.»
نيروهاي انگليس تمام محصولات كشاورزي را با قيمت بالا از كشاورزان ميخريدند و براي سربازان خود احتكار ميكردند
محمد قلي مجد در كتاب "قحطي بزرگ" خود مينويسد: بر اثر چنين فاجعه عظيمي بود كه جامعه ايراني به شدت فروپاشيد و استعمار بريتانيا توانست به سادگي حكومت دست نشانده خود را در قالب كودتاي 1299 بر ايران تحميل كند. مجد چنين نتيجه ميگيرد: «هيچ ترديدي نيست كه انگليسيها از قحطي و نسل كشي به عنوان وسيلهاي براي سلطه بر ايران استفاده ميكردند.
احمدشاه بزرگترين محتكر غلات در زمان قحطي بود
بدتر از هر مصيبت ديگر، مشاركت شاه و جمعي از حواريون او در احتكار مايحتاج عمومي است كه نشان از بي مايگي و بي اعتنايي به تنگدستي مردم به روزگار اشغال كشورش از سوي اجانب دارد. در اين برهه ميرزا حسن خان مستوفي الممالك با جديت و تلاش فراوان، به رغم درگير شدن با عوامل آشكار و نهان انگليس و روس، با وضع برناميهاي درصدد نجات هموطنان خود از اين وضع آشفته، مقابله با محتكران و اتخاذ تدابيري براي خريد عادلانه ارزاق عمومي به ويژه گندم، برنج، جو و توزيع آن ميان هموطنان بود.
احمدشاه با وجود قحطي فراگير حاضر به توزيع گندمهاي انبار شده در ميان مردم نبود
يكي از محتكران عمده غلات، احمدشاه جوان بود كه تن به پيشنهاد خريد منصفانه رئيس الوزراي خود نيز نميداد و مقادير زيادي گندم و جو در انبارها ذخيره كرده بود. شاه قاجار در برابر پيشنهادهاي خريد صدراعظم خود اظهار ميداشت «جز به قيمت روز به صورت ديگر حاضر براي فروش نيستم».
در زمان قحطي نانوايان و خانه داران از جو و ساير غلات به جاي گندم استفاده ميكردند شاه قاجار گندم مورد نياز مردم براي پخت نان را جز به قيمت روز نميفروخت
در زمان قحطي، شكل همه عوض شده و مردم ديگر به انسان شباهتي نداشتند. همه با چشماني گود افتاده چهار دست و پا ميخزيدند و علف و ريشه درختان را ميخوردند. هر چه از جاندار و بي جان در دسترس بود به غذاي مردم تبديل شده بود. سگ، گربه، كلاغ، موش، خر و...
داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامي انگلستان و نماينده سياسي آن دولت در غرب ايران در سالهاي 1918 و 1919 درباره قحطي درغرب ايران اينگونه مينويسد:
"اجساد چروكيده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومي افتادهاند. در ميان انگشتان چروكيده آنان همچنان مشتي علف كه از كنار جاده كندهاند و يا ريشههايي كه از مزارع در آوردهاند به چشم ميخورد؛ با اين علفها ميخواستند رنج ناشي از قحطي و مرگ را تاب بياورند. در جايي ديگر، پابرهنهاي با چشمان گود افتاده كه ديگر شباهت چنداني به انسان نداشت، چهار دست و پا روي جاده جلوي خودرويي كه نزديك ميشد ميخزيد و در حالي كه ناي حرف زدن نداشت با اشاراتي براي لقمه ناني التماس ميكرد."
قحطي 1917؛ بزرگترين فاجعه تاريخ ايران
قحطي بزرگ ايران در سالهاي 1917 تا 1919 از حمله مغول در قرن سيزدهم ميلادي نيز بسيار عظيمتر بوده است.
از گزارشهاي مطبوعات آن زمان كاملا روشن است كه در تابستان 1917 ايران در آستانه قحطي قرار داشت و برداشت محصولات تنها وقفهاي كوتاه در آن ايجاد كرده بود. روزنامه ايران در 18 اوت 1917 چنين گزارش ميدهد: «بر اثر تلاشهاي دولت، هماكنون مقدار قابل توجهي غله در حال ورود به شهر است و ديروز قيمت جو در هر خروار از 35 تومان به 30 تومان كاهش يافت». اما اين تسكيني گذرا بود. ايران در 21 سپتامبر 1917 مينويسد: «نبود غله دارد در سراسر ايران قحطي به وجود ميآورد. تاثير كمبود غله بويژه در كاشان مشهود است و هيچ ترفندي نميتواند اوضاع را بهتر كند، زيرا حمل غله از قم يا سلطانآباد به كاشان ممنوع است و مازاد غله اين مناطق به شهرهاي شمالي ارسال ميشود».
بدليل ممنوعيت ورود غله از قم و سلطان آباد به كاشان بسياري از مردم اين شهر گرسنگي كشته شدند
«جان لارنس كالدول» در گزارشي با عنوان «فقر و رنج در ايران» به تاريخ 4 اكتبر 1917 به تشريح قحطي فزاينده پرداخته و مينويسد: «كمبود مواد غذايي، بويژه گندم و انواع نان، سراسر ايران بويژه مناطق شمالي و حاشيهاي و نيز تهران را چنان در برگرفته كه پيش از آغاز زمستان، فقر و رنج وسيعي پديد آمده است. ترديدي نيست كه زمستان امسال مرگ و گرسنگي چند برابر خواهد شد... حتي در اين موقع از سال، قيمت ارزاق به بالاترين حد خود طي چندين سال گذشته رسيده و كمبود غله و ميوهجات حقيقتا هشداردهنده است».
گرسنگي فراگير در تمام نقاط ايران
مجد در كتاب خود با اشاره به تلگرافها و مكتابات موجود و همچنين روزنامههاي آن روز از فراگير شدن قحطي در تمام نقاط كشور اينگونه مينويسد:
از ژانويه 1918، كارد به استخوان رسيد. در گزارش روزنامه رعد در يازدهم ژانويه 1918 چنين آمده است: «به گزارش نظميه، هفته گذشته 51 نفر بر اثر گرسنگي و سرما در خيابانهاي تهران جان باختهاند». در همين مقاله به اقدامات امدادي انجام گرفته براي مقابله با قحطي در تهران اشاره شده است: «تا پايان دسامبر، كميته مركزي صدقات اقدامات زير را براي فقراي شهر به انجام رسانده است: اختصاص باغ اعتماد حضور با اتاقهاي زياد و با اسباب و اثاثيه مورد نياز و گرمايش براي اقامت مستمندان، اختصاص باغ مجزايي براي زنان مستمند و كودكان، پناه دادن به يكهزار نفر ايجاد يك حمام براي آنها، تأمين البسه مورد نياز، تأمين جيره روزانه براي چاي، آش و برنج، معالجه بيماران، نگهداري از زنان باردار و تأمين شير نوزادان يتيم، تأسيس يك مريضخانه 30 تختخوابي، ايجاد كارخانهاي براي قاليبافي زنان و كودكان كه تاكنون 8 دستگاه دار قاليبافي در حال كار در آن مستقر شده است و تعيين معلمي براي تعليم علوم ديني به كودكان».
رعد در بيستم ژانويه درباره بيماري و گرسنگي مينويسد: «در چند روز گذشته تعدادي بر اثر وبا در بارفروش و ديگر نقاط نزديك درياي خزر درگذشتهاند».
اجساد قربانيان بيماري و گرسنگي در گوشه كنار شهرها و جادهها ديده ميشد
رعد در 28 ژانويه درباره اوضاع قم مينويسد: «اوضاع شهر قم از نظر مواد غذايي اسفبار است. طي هفته گذشته، بيش از 50 نفر بر اثر گرسنگي و سرما جان باختهاند و تعدادي از آنها هنوز دفن نشدهاند. برخي از مردم براي غذايشان تنها خون گوسفند در دسترس دارند».
اين روزنامه در شماره 29 ژانويه درباره پيشنهاد گشايش نانواييهاي دولتي در تهران مينويسد: «دولت بنا دارد 20 دكان نانوايي براي فروش نان ارزان به فقرا باز كند و نانوايان ديگر هم ميتوانند به هر قيمت كه بخواهند نان بفروشند». رعد در 5 فوريه 1918 درباره آمار مرگ و مير در خيابانهاي تهران مينويسد: «حاكم تهران به وزارت داخله گزارش داده است، طي 20 روز گذشته تعداد مردگان بويژه بهخاطر قحطي در تهران به 520 نفر رسيده است، يعني بهطور متوسط در هر روز 36 نفر».
كالدول در تلگرافي به تاريخ 22 ژانويه 1918، چنين گزارش ميكند: «در شهرهاي گوناگون به امداد فوري نياز است. روزانه چندين مرگ گزارش ميشود. در ولاياتي كه دولت ايران قيمتهاي خاصي را تعيين كرده حجم محدودي از گندم، برنج و ديگر مواد غذايي را ميتوان خريد.
زنان روزها در صف نانوايي منتظر دريافت نان بودند و نهايتا بسياري از آنها دست خالي و گرسنه باز ميگشتند
سختترين مشكل، تأمين امكانات دارويي و پزشكي است. واردات مواد غذايي اگر غيرممكن نباشد بسيار سخت است. قيمتها گزافند، گندم هر بوشل 15 تا 20 دلار... مردم و مقامات مسؤول با هم همكاري ميكنند اما موضوع از توان آنها به تنهايي خارج است. سازمانهاي محلي ماهانه 20 هزار دلار در تهران هزينه ميكنند اما اين مقدار تنها نياز 10 درصد نيازمندان شهر را پاسخ ميدهد. در ديگر ولايات نيز شرايط به همين منوال است».
كالدول در اول فوريه 1918 اينگونه تلگراف ميزند: «مشكل قحطي كاهش نيافته است». كالدول در گزارش مطبوعاتي ديگري برخي اخبار قحطي را در اختيار مطبوعات قرار ميدهد. در 14 فوريه 1918، دكتر ساموئل جردن، رئيس كالج آمريكا در تلگرافي چنين مينويسد: «تنها در تهران 40هزار بينوا وجود دارد. مردم، مردار حيوانات را ميخورند. زنان نوزادان خود را سر راه ميگذارند».
گزاشهاي وايت و ساوترد
در ماه آوريل 1918، فرانسيس وايت دبير سفارت آمريكا از بغداد به تهران سفر ميكند. كالدول مينويسد: " مفتخرا به ضميمه، يادداشت دبير سفارت را كه حاوي اطلاعاتي است كه نامبرده طي سفر خود از بغداد به تهران گردآوري كرده و ممكن است مورد علاقه آن وزارتخانه قرار گيرد، ارسال ميكنم." وايت وضع گرسنگي را چنين تشريح ميكند:
در سرتاسر جادهها كودكان لخت ديده ميشوند كه فقط پوست و استخوان اند. قطر ساقهايشان بيش از سه اينچ نيست و صورتشان مانند پيرمردان و پيرزنان هشتاد ساله تكيده و چروكيده است. همه جا كمبود ديده ميشود و مردم ناگزيرند علف و يونجه بخورند و حتي دانهها را از سرگين سطح جاده جمع ميكنند تا نان درست كنند. در همدان چندين مورد ديده شد كه گوشت انسان ميخورند و ديدن صحنه درگيري كودكان و سگها بر سر جسد و يا بدست آوردن زبالههايي كه به خيابانها ريخته ميشود عجيب نيست.
قحطي و وبا، بهار 1918
در بهار 1918، قحطي شدت گرفت. در اول مارس 1918، كالدول تلگراف زير را مخابره كرد: "كابينه به علت اوضاع سياسي و قحطي استعفا ميدهد." در شانزدهم مارس 1918، شولر دبير كميته امداد آمريكا در ايران به چارلز ويكري در نيويورك چنين تلگراف ميزند كه: "وضع نگران كننده اضطراري ادامه دارد. صدها نفر مردهاند. غذاي نزديك به بيست هزار نفر در تهران تامين شده اما كارهاي امدادي به مشهد، همدان، قزوين، كرمانشاه و سلطان آباد نيز تسري يافته است." در 17 آوريل كالدول تلگراف ميزند كه: "گرسنگي شدت گرفته و ناآرامي در شمال غرب ايران افزايش يافته است."
اين اوضاع اسفبار بهار 1918 در مروسلهاي از سوي كالدول توصيف شده است. به رغم فعاليتهاي وسيع كميته امداد نجات و تغذيه بيش از هزاران گرسنه، كالدول ميگويد:
هزاران نفر كه كمك به آنها ميسر نشد به علت گرسنگي و بيماري به ويژه در تهران، مشهد و همدان جان خود را از دست دادند. اطلاعات موثق حاكي از آن است كه فلاكت و گرسنگي چنان مهيب است كه صدها نفر از مردم از علف و حيوانات مرده تغذيه كردهاند و حتي گاه از گوشت انسانها نيز خوردهاند... فلاكت گسترده حتي بر شهرهاي كوچك و هزاران روستاي ايران حاكم بوده است.
اما دسترسي به اين اماكن به سبب فقدان تسهيلات حمل مواد غذايي به اين نواحي دور افتاده كوهستاني و متروك تقريبا غيرممكن است. به نظر ميرسد ايرانيان اصيل به ديدن مرگ درفجيعترين شكل آن، يعني مرگ در اثر گرسنگي، عادت كردهاند. و حتي خارجيان اينجا تا حدودي به سبب مشاهده فلاكت فراگير در مقابل آن مقاوم شدهاند.
يك شاهد عيني ايراني در خاطراتش شمار افرادي كه در سال نخست قحطي در تهران به علت گرسنگي جان خود را از دست دادند دست كم سي هزار نفر ميداند و ميگويد اجساد در كوچهها و خيابانهاي پايتخت پراكنده بودند. به علاوه، در مرده شويخانه نيز اجساد روي هم انباشته شده و در گورهاي دسته جمعي دفن ميشدند. هر جا كه قحطي از بين ميرفت، وبا و تيفوئيد شروع ميشد.
چند تن از افسران بريتانيايي حاضر در ايران در زمان قحطي بزرگ
سرگرد داناهو در خاطرات خود ميگويد:
بريتانياييها در تأمين آذوقه مردم همدان هم بسيار ضعيف عمل كردند. به گفته داناهو: در اين زمان شمار مرگ و مير به علت گرسنگي افزايش يافته بود و نان كه تنها غذاي فقرا و وعده اصلي غذاي آنان به شمار ميآمد به شدت گران شده و به 14 قران در هر من رسيده بود. همدان به شهر وحشت تبديل شده بود.
نبود دولت مقتدر تشديد كننده احتكار و گراني
طي تابستان و پاييز 1918، به رغم محصول خوب، قحطي با همان شدت ادامه يافت. كالدول در تاريخ 22 ژوئن 1918، در مورد بهاي اقلام ضروري در فصل برداشت محصول چنين گزارش ميدهد: " گندم براي هر بوشل 12 - 15 دلار، جو هر بوشل 7 -9 دلار و برنج هر پوند 55 سنت... بود. از ديدگاه كالدول اين قيمتها حاكي از كمبود آذوقه و قحطي در فصل برداشت محصول ايران است.
كالدول سپس در صدد يافتن علل افزايش قيمتها برميآيد:
شرح موقعيت دوگانه طبقه فقير ايران كه در ميان انبوه محصول دچار گرسنگي بودند به اين توضيح نياز دارد. صرف نظر از ذخايري كه قشون خارجي در ايران خريداري كردند، محصول 1917 احتمالا براي تامين آذوقه جمعيت كشور كافي بود، اما به علت نبود دولت مقتدر و در حقيقت به دليل نبود هيچ دولتي، محصولات محدود گندم و جو را كه اقلام اصلي غذاي فقراست، انبار و احتكار كردند تا قيمتها بشدت افزايش يافت.
بهبود اوضاع تهران در بهار 1919
رالف ايچ بادر كنسول آمريكا در گزارش هفتم اكتبر 1918 خود با اشاره به انتصاب لامبرت موليتور بلژيكي به سمت ناظر مواد غذايي در تهران و حومه ميگويد:
به وي اختيار تام دادهاند تا به وضعيت غذايي رسيدگي كند. تلاش ميشود انبارهاي غله دولتي را پر كنند و همين منظور دستور دادهاند نيمي از كل گندم وارد شده به تهران را به قيمت فعلي بازار به ناظر مواد غذايي تحويل دهند. تمام ولايات با سرعت تمام گندم خريداري ميشود و كشاورزاني كه محصول خود را به دولت نميفروشند، هر ماه 10 درصد گندم خود را غرامت ميدهند.
كاهش جمعيت ايران 1914 - 1919
مقايسه جمعيت ايران بين سالهاي 1914 و 1919 حاكي از آن است كه حدود ده ميليون نفر طي اين سالها به علت قحطي و بيماري جان خود را از دست دادند. بر خلاف ادعاي برخي نويسندگان قبل از جنگ جهاني اول، كه جمعيت ايران را فقط ده ميليون نفر اعلام كردهاند، ادعايي كه برخي از نشريات انگليسي در دهههاي 60 تا 70 تكرار كردهاند، جمعيت واقعي ايران دست كم نزديك به 20 ميليون نفر بوده است. و در سال 1919 اين رقم به 11 ميليون رسيد. چهارسال طول كشيده بود تا ايران به جمعيت سال 1914 رسيد و تا پيش از سال 1956 جمعيت ايران به اين رقم نرسيد. قحطي سالهاي 1917 - 1919 به يقين بزرگترين فاجعه تاريخ ايران و شايد فجيعترين نسل كشي قرن بيستم بوده است.
ايران با وجود اعلام بي طرفي،نيمي از جمعيت خود را بر اثر جنگ جهاني اول از دست داد
جمعيت ايران در سال 1914
براي مقامات آمريكايي مقيم ايران در سالهاي پيش از جنگ جهاني اول، تلاش زيركانه روسها و انگليسها براي كم تخمين زدن و اندك جلوه دادن جمعيت ايران كاملا ملموس است. دبليو مورگان شوستر مدير كل آمريكايي ماليه ايران در خصوص جمعيت ايران در اوايل قرن بيستم چنين مينويسد:
"درمورد جمعيت ايران به نحو عجيبي آمار نادرست ارائه ميدهند: آمار به اصطلاح سرشماري شصت سال پيش ظاهرا پايه ارقام پاييني است كه در برخي از كتابها ارائه ميشود و خارجيان آن را ميپسندند. درست است كه پس از آن هيچ سرشماري صورت نگرفته است اما اروپايياني كه با اوضاع آشنا هستند كل جمعيت را بين 13 تا 15 ميليون برآورد ميكنند. جمعيت تهران طي چهل سال گذشته از 100 هزار به 350 هزار نفر افزايش يافته است."
از بركت نتايج انتخابات تهران در پاييز 1917 نزديك به 75 هزار راي در تهران و روستاهاي اطراف جمع آوري شد. به گزارش روزنامه ايران دوازده نماينده منتخب بيش از 55 هزار رأي بدست آورده بودند. با در نظر گرفتن آنكه مردان 21 سال به بالا حق رأي داشتند و با در نظر گرفتن متوسط جمعيت براي هر خانواده در حدود شش نفر، جمعيت تهران و حومه در سال 1917 به راحتي ميتوانست 500 هزار نفر باشد كه با اظهارات شوستر هماهنگي دارد. به علاوه برآورد شوستر از جمعيت ايران در حدود سال 1900 بالغ بر 13 تا 15 ميليون، با برآورد جمعيت 20 ميليوني در سال 1914 توسط راسل، همخواني دارد.
به عنوان مثال كشيش راسل طي گزارشي در خصوص مناسبات ايران و روس به تاريخ 11 مارس 1914 مينويسد: ايران به بزرگي استراليا، آلمان و فرانسه با جمعيتي در حدود 20 ميليون نفر است. راسل در گزارش مورخ 14 ژوئن 1914 حجم عظيم آراء در انتخابات مجلس ايران را مورد بررسي قرار ميدهد و به "اهميت مبارزه انقلابي 20 ميليون آريايي در ايران اشاره ميكند."
در حالي كه در سال 1917 جمعيت تهران براساس آراء انتخابات دست كم 400 تا 500 هزار نفر بود، در سال 1924 رابرت دبليو ايمبري نايب كنسول آمريكا جمعيت تهران را 150 تا 200 هزار نفر برآورد كرد..
بازيابي جمعيت پس از 40 سال
پس از اين قحطي چهل سال طول كشيد تا ايران به جمعيت 1914 خود بازگردد. چارلز سي هارت سفير آمريكا جمعيت ايران در سال 1930 را 13 ميليون نفر تخمين زده است. در سرشماري سال 1956 بود كه جمعيت ايران به بيش از 20 ميليون نفر رسيد.
قحطي در ايران در سالهاي 1917 تا 1919 يكي از بزرگترين قحطيهاي تاريخ بود و بدون ترديد بزرگترين فاجعهاي است كه ايران به آن مبتلا شد. تنها نكته بسيار روشن در اين فاجعه، قرباني شدن ايران "بيطرف" در جنگ جهاني بود. هيچ يك از طرفهاي متخاصم خواه به صورت نسبي و خواه مطلق، تلفاتي با اين وسعت متحمل نشدند. فاجعهاي كه منجر به فروپاشي جامعه ايراني، تثبيت تسلط استعمار بريتانيا بر ايران، تشكيل حكومتهاي وابسته به بريتانيا و كودتا عليه دولتهاي منتخب مردمي شد.
منابع و مآخذ:
كتاب "قحطي بزرگ" نوشته دكتر محمد علي مجد / ترجمه محمد كريمي
The Great Famine and Genocide in Persia 1917 -1919
گردآوری-مانداناعصری
حاتم عسگري فراهاني رديفدان موسيقي آوازي ايران گفت: چگونه است در پيش چشم مسئولان موسيقي کشور، براي نوحه خواني عاشورا به جاي استفاده از موسيقي و شعرهاي ملي ايراني از موسيقي برنامه عروسکي « خونه مادربزرگه » استفاده ميشود آن هم در شرايطي که ما در ايران موسيقي غني چندين هزار ساله براي عزاداري داشته و داريم. موسيقي ايراني ما رو به ويراني است و کسي هم پاسخگوي آن نيست.
اين رديفدان موسيقي ايراني در گفت وگو با پايگاه خبري فريادگر با بيان اين مطلب افزود: تنها موردي که انتها نميشناسد هنر است. هنر غذاي روح و روان است. چرا ما براي غذاي جسم خود بسيار خوش سليقه رفتار ميکنيم ولي به غذاي روح خود بيتوجهيم؟ آن هم غذاي روح به اين مهمي که مداحي نام گرفته و ريشه در گذشتههاي دور ايرانيان دارد . وي افزود: چندي پيش از من دعوت شده بود که براي يک نشست در مورد ارتقاي سطح مداحي بروم و من آنجا گفتم که بيشتر مداحيها سم است. آهنگهاي بيکيفيت را ميخوانند! اما برخي از مداحان و مسوولاني که در آن جمع بودند به جاي توجه به عمق مشکل به وجود آمده، از حرف من ناراحت شدند . اين محقق با سم خواندن برخي مداحيهاي رايج در ايران گفت: شنيدم مداحي که اتفاقا بسيار هم معروف است آهنگ برنامه عروسکي«خونه مادربزرگه» را به مداحي تبديل کرده بود و ميخواند که عباس رفته آب بياره زينب در انتظاره و ... عسگري افزود: اين نه تنها توهين به مقام ائمه اطهار است بلکه سبب ميشود همه چيز به استهزا کشيده شود و موسيقي و مداحي ملي و مذهبي ما آرام آرام فراموش شده و جاي خود را به چيزهايي بدهد که حتي نزديک به موسيقي ما نيز نيست. اين رديفدان موسيقي ادامه داد: يک مداح بر اساس آهنگي از خواننده لسآنجلسي ميخواند: «آخ که چقدر تنگه دلم برات» يا يکي ديگر ميخواند:«منو تنها نذار رو قلبم پا نذار» و ادعا ميکند که اين حرفها از زبان حضرت زينب براي امام حسين (ع) است. کجاي اين اشعار و موسيقي متعلق به موسيقي ملي ماست؟ وي ادامه داد: موسيقي ما پيشينه چندهزار ساله و رديف دستگاهي دارد و موسيقي مذهبي ما هم به همان شکل قوام يافته است و با ساختار موسيقايي و شعري به مخاطب منتقل ميشود و مداحان نيز بايد بر اساس همين موسيقي غني مذهبي کار کنند. عسگري اظهار اميدواري کرد: مسوولان هرچه زودتر و پيش از اين که ديگر براي هر اقدامي دير شود به جاي حرف زدن، عمل کرده و در اقدامي ملي مذهبي، موسيقي عزاداري و نوحهها و مرثيههاي اصيل ايراني را جايگزين اين موسيقيهاي نامربوط کنند.
ادامه خبر...نويسنده: مهدي عرفانيان
بسياري از اقتصاددانان بر اين موضوع اتفاق نظر دارند که به کارگيري روش هاي مبتني بر «آزمون و خطا» در حوزه اقتصاد به دليل بازخوردهاي کلان و آسيب هاي بعضاً جبران ناپذير مطرود است و از اين رو اساساً عرصه اقتصاد، فضاي حرکت با روش هاي «آزمون و خطا» نيست.
در اقتصادهاي توسعه يافته هر چه قدر که گستره تأثيرگذاري سياست هاي اقتصادي افزايش مي يابد، عمق بررسي هاي کارشناسي و پيش بيني هاي اثرات سياست ها به تناسب افزايش مي يابد.
اما متأسفانه در کشور ما طي يک سال گذشته و پس از بروز نوسانات شديد در بازار ارز و افزايش بي سابقه قيمت دلار هر روز شاهد صدور بخشنامه ها و ابلاغيه هاي متعدد در حوزه هاي مختلف نظير پولي و بانکي و تجارت خارجي هستيم که به دليل عدم برخورداري از عمق کارشناسي کافي، اگر چه با هدف برطرف کردن يک مشکل اقتصادي تدوين مي شود اما در چند حوزه ديگر مشکلاتي به وجود مي آورد که اعتراض و انتقاد جمعي از افراد مرتبط با آن حوزه را به دنبال دارد. به عنوان مثال در حوزه مقررات پولي و بانکي طي يک سال گذشته بيش از ۵۰ بخشنامه و ابلاغيه از سوي بانک مرکزي صادر شده است که برخي از آن ها به فاصله چند روز توسط ابلاغيه جديد از گردونه اجرا خارج شده است.
در حوزه تجارت خارجي (صادرات و واردات) نيز به عنوان يکي از بزرگترين زيرمجموعه هاي اقتصادي مرتبط با بازار ارز و خدمات بانکي طي چند ماه گذشته شاهد صدور بخشنامه هاي متعدد بوديم، بخشنامه هايي که بعضاً پس از ۲ يا ۳ روز مورد تجديدنظر و اصلاح قرار گرفته است به عنوان مثال چند هفته قبل اعلام شد که موقتاً ثبت سفارش لوازم خانگي، خودرو، رايانه و گوشي تلفن همراه و... ممنوع است، انعکاس اين خبر نوسانات شديد قيمتي در بازار و نگراني براي تعدادي از مصرف کنندگان را به دنبال داشت، پس از چند روز برخي از اقلام اين بخشنامه از فهرست ممنوعيت ها خارج شد.
در حوزه صادرات نيز همين اتفاق رخ داد، ابتدا ليست ۵۲ قلم کالاي ممنوعه صادراتي ابلاغ شد اما پس از بررسي هاي کارشناسي مشخص شد که تعدادي از اقلام ممنوعه تا حدود زيادي مصرف صادراتي دارد بر همين اساس برخي از کالاها از فهرست اوليه خارج شد. اين سريال بخشنامه اي ادامه داشت تا اين که چند روز پيش بخشنامه جديدي از سوي سازمان توسعه تجارت به گمرک ابلاغ شد که بر اساس بند ۲ آن واردات کالا با ارز آزاد ممنوع و از ترخيص آن ها از تاريخ ذکر شده در بخشنامه جلوگيري شود. بلافاصله يک روز پس از رسانه اي شدن اين بخشنامه به دنبال اعتراض فعالان بخش خصوصي مبني بر غيرقانوني بودن ممانعت از ورود کالاهايي که قبلاً ثبت سفارش و با ارز آزاد خريداري شده اند، از سوي مسئولين دولتي اعلام شد که اين بند بخشنامه اصلاح مي شود و با مشخص شدن منشاء ارز اختصاص داده شده براي خريد کالا، واردات بلامانع است. آن چه از مجموع تصميمات و ابلاغيه ها و بخشنامه ها در حوزه تجارت خارجي و پول و ارز قابل استنباط است را به شرح ذيل مي توان دسته بندي کرد:
۱ - جزو معدود کشورهايي هستيم که در برخي از موارد ابتدا بخشنامه و ابلاغيه صادر و سپس کارشناسي و آسيب شناسي مي کنيم به عبارت واضح تر دقت را فداي سرعت مي کنيم.
۲ - صدور بخشنامه هاي متعدد که برخي از آن ها عمر چند روزه بلکه چند ساعته دارند و هنوز مهر و امضاي پاي آن ها خشک نشده مورد تجديدنظر و اصلاح قرار مي گيرد نشان مي دهد که در اين حوزه ها بدون برنامه و به دور از استراتژي مشخص با به کارگيري روش هاي مبتني بر آزمون و خطا پيش مي رويم، اين رويه دستاورد خطرناک سلب اعتماد فعالان اقتصادي بخش خصوصي از دولت و تشديد بي ثباتي قيمت ها را به دنبال دارد که امکان هر گونه برنامه ريزي ميان مدت و بلند مدت را در حوزه هاي مختلف توليد و تجارت دشوار و بعضاً غيرممکن مي سازد.
۳ - اين واقعيت را بايد قبول کنيم که بخش قابل توجهي از بخش هاي توليدي کشور از نظر وابستگي به واردات مواد اوليه و کالاهاي واسطه اي به طور مستقيم در تنگناها و محدوديت هايي قرار دارند که افزودن بخشنامه ها و ابلاغيه هاي دست و پاگير و محدود کننده به وضعيت موجود، ارمغاني جز سخت کردن شرايط کاري فعلي به همراه نخواهد داشت.
۴ - زير مجموعه هاي اقتصادي تصميم ساز دولتي چنان چه در تدوين ابلاغيه ها و بخشنامه ها از نظر مشورتي و کارشناسي فعالان بخش خصوصي استفاده کنند، خروجي اين تصميمات جامع تر و تبعات منفي کمتري به دنبال خواهد داشت.
۵ - حرکت به سمت اتخاذ روش هاي مبتني بر «آزمون و خطا» در عرصه اقتصاد هزينه هاي غيرقابل پيش بيني را به مردم به عنوان مصرف کنندگان نهايي و حلقه انتهايي چرخه تجارت تحميل مي کند به عبارت واضح تر مصرف کننده نهايي هزينه بي برنامگي سياستگذاران عرصه تجارت و اقتصاد را پرداخت مي کند و از سوي ديگر بي ثباتي به فضاي توليد و تجارت کشور تزريق مي شود.
ادامه خبر...از سر ، به سر شدن این شوریدگی
تا بلوط ها
که سر از مویه های مادری*
بیرون کشیده اند
تا سکوت مطلق طبل ها در ذهن
پیوند ناگزیر سربازی که به جنگ رفته و
عباسی که از جنگ برنگشته...
در آستانه ی هر اندوهی ایستاده باشم؛
این شعر ،پای مرا
به هر گودالی باز کرده باشد؛
راوی همان کسی است
که در ابتدای واقعه
به خاک افتاده و
اسب های پیر تعزیه
بر نگاه سرخش شیهه می کشند.
شعر/سیده فاطمه صداقتی نیا
منبع -وبلاگ بهاری که از روسری ام گذشت
اگر ایرانی در طی تاریخ دراز خویش بارها فرصت یافته است که چیزهای سودمند به دنیا هدیه کند، اغلب در مواردی بوده است که تسامح و عدالت در محیط حیاتش غلبهی کافی داشتهاست. چنان که از ادبیات عظیم گذشتهی ما آن چه در محیط بیتسامح و عاری از عدالت ترک و تاتار قرون وسطایی عرضه شد تملقهای رنگآمیز ابلهفریبی است که در قصاید امثال فرخی و انوری و ظهیر انعکاس دارد معانی عرفانی و عمیقی که شعر گذشتهی ما را از هوای تازهی افقهای پاک انسانیت سرشار میکند در دنیای خانقاهها و مجامع اهل علم به وجود آمده است که عدالت و تسامح در دورانهای سختی فقط در چهار دیوار آنها پناهگاه مییافته است.
درست است که در بعضی مواقع مثل آن چه در عهد خسرو انوشیروان در مبارزهی با پیروان مزدک انجام شد یا آن چه در زمانهای نزدیک به عهد ما در مبارزه با پیروان بعضی مذاهب تازه جریان یافت، این تسامح و عدالت قدری فراموش شد اما نه فقط آن تندرویها با روح ایرانی توافق نداشت و خردمندان گذشته هم آن گونه خامیها و بیدادیها را هرگز از روی میل و رضا نستودند، بلکه این هیجانها در قیاس با تعادل بهنسبت پایدار و مستمر روح ایرانی، در اصل لحظهای کوتاه بیش نیست و آنها که در درامهای بزرگ با ورطههای روح انسان آشنایی دارند بیگمان برخوردهاند به این که متعادلترین روحها هم لحظههای بحرانی دارند و البته همان گونه که هیجانهای ناگهانی و بیلگام یک روح متعادل و صف تعادل را از او سلب نمیکند چند هیجان زودگذر و بیدوام هم در تاریخ دراز یک قوم نمیتواند نشانی باشد بر بیتعادلی روحی آن قوم و بیتسامحی او.
در فتوح اسلامی هم این روح ایرانی آسیب قوی ندید بلکه از اسلام نیز وسیلهیی ساخت برای آن که استعدادهای خویش را عرضه کند و البته در آن چه به فرهنگ اسلامی مربوط است بدون شک زبان ایرانی یک زبان آریایی است در نقل و نشر این دین سامی همان نقشی را داشته است که زبان آریایی لاتینی داشت در نشر و توسعهی مسیحیت سامی. وقتی صحبت از فرهنگ ایرانی است زبان این فرهنگ را که آمیزش پارهیی لغات غیر ایرانی با لغات دری به آن قدرت حیاتی قابل ملاحظهیی بخشیده است نمی توان از خاطر برد. درست است که این زبان خالص نیست اما وجود خونی تازی و تاتار در امثال ابومسلم، شاه عباس و نادرشاه هم آیا ما را در ایرانی بودن آنها باید به شک بیندازد؟ زبان حافظ و سعدی و خیام و مولوی زبان واقعی فرهنگ ایرانی است و وجود پارهیی لغتهای غیر ایرانی درین زبان نمیتواند علاقهی ما را نسبت به آن کم کند. میگویند ادوارد براون انگلیسی وقتی برخورد با دانشمندانی میکرد که میتوانستند به فارسی تکلم کنند، هر زبان دیگری را کنار میگذاشت و میگفت باید فارسی حرف زد چرا که وقتی انسان فارسی حرف میزند احساس میکند زبانش انسانیتر است. نمیدانم آیا ایرانیهایی که در خانهی خود با فرزندان ایرانی خود به زبان فرنگی حرف میزنند یا در ادارات، کارگاهها و بیمارستانها مطالب خود را به زبان انگلیسی تقریر مینمایند از این کلام براون احساس شرمساری میکنند؟
من وقتی در باب گذشتهی ایران تأمل میکنم از این که ایرانیها دنیا را به نام دین یا به نام آزادی به آتش و خون نکشیدهاند، از این که مردم سرزمینهای فتح شده را قتل عام نکردهاند و دشمنان خود را گروه گروه به اسارت نبردهاند، از این که در روزگار قدیم یونانیهای مطرود را پناه دادهاند؛ ارامنه را در داخل خانهی خویش پذیرفتهاند؛ جهودان و پیغمبرانشان را از اسارت بابل نجات دادهاند؛ ازین که در قرنهای گذشته جنگ صلیبی بر ضد دنیا راه نینداختهاند و محکمهی تفتیش عقاید درست نکردهاند؛ ازین که ماجرای سن بارتلمی نداشتهاند و با گیوتین سرهای مخالفان را درو نکردهاند؛ ازین که جنگ گلادیاتورها و بازیهای خونین با گاو خشمآگین را وسیلهی تفریح نشمردهاند؛ ازین که سرخپوستها را ریشهکن نکردهاند و بوئرها را به نابودی نکشانیدهاند؛ ازین که برای آزار مخالفان ماشینهای شیطانی شکنجه اختراع نکردهاند و اگر هم بعضی عقوبتهای هولناک در بین مجازاتهای عهد ساسانیان بوده است آن را همواره به چشم یک پدیدهی اهریمنی نگریستهاند و ازین که روی هم رفته ایرانیها به اندازهی سایر اقوام کهنسال دنیا نقطهی ضعف اخلاقی نشان ندادهاند احساس آرامش و غرور میکنم و در این احول اگر پرسش سمج و تأملانگیز منتسکیو و پاریسیهای کنجکاوش یقهام را بگیرد و باز از من بپرسد «چگونه میتوان ایرانی بود؟» پاسخ روشنی برای آن آماده دارم.
جوابی که خود پرسشی دیگرست: «چگونه میتوان ایرانی نبود؟» گمان دارم نسل تازهیی که حالا دارد به عرصه میآید و حتی نسلهایی که میبایست شاهد استمرار تاریخ و فرهنگ ایران باشند نیز میخواهند همین جواب غرورانگیز را در برابر پرسش منتسکیو داشتهباشند. در این صورت میبایست نه فقط خودشان این عنصر اخلاقی و انسانی را که در فرهنگ ایران هست حفظ کنند بلکه از طرف ما نیز باید این اندازه سعی شود که با ایجاد تزلزل در این آرمانهای انسانی، امید آن که در آینده هم ایرانی مثل ایرانی گذشتهی ملامتپذیر بماند از بین نرود.
با این همه هرگاه روزی بیاید که زبان ما از دخالتهای هوسناکانهی امروزینگان آسیب ببیند و محدود شود، هرگاه ظرافت و ادب سنتی ما به خشونت و وقاحت عاری از گذشت بگراید، هرگاه روح عدالتجویی در نزد ما به درندهخویی انتقامجویانه منتهی شود، هرگاه به جای تسامح فرخندهی کوروشی سانسور عقاید در فرهنگ ما رواج پیدا کند و علاقهی به خیر مزدیسنایی در بین ما جای خود را به خودپرستیهای دیوینسان بدهد در آینده بسا که دنیای انسانیت با کنجکاوی پاریسیهای عهد منتسکیو اما با ناخرسندی و نفرتی که در خور روح تهذیبیافتهی انسان کامل خواهد بود از روی تلخی و انکار خواهد پرسید: «ایرانی؟ ... چگونه میتوان ایرانی بود؟» امید من آناست که در آینده نیز لحن این پرسش هرگز از شور و شوق ستایشگرانهی دوستداران ایران خالی نباشد.
ماندانا عصری /برگرفته از کتاب «نه شرقی، نه غربی، انسانی»، دکتر عبدالحسین زرینکوب،
نويسنده : علي اسلامي |
جامعهشناسي رويکردي است از بيرون به موضوعات اجتماعات بشري که در گذشته، حال يا آينده روي داده يا خواهد داد. جامعهشناسي سياسي به سطوح قدرت نيز اشاره دارد. کنش و واکنش ميان ساختارهاي قدرت و مردم هرگاه به صورت علمي و در قالب فرمولهاي تکرارپذير مورد مطالعه قرار گيرد حيطه جامعهشناسي سياسي شکل ميگيرد. در اين مقاله به دنبال پيگيري مختصر سه پرسش راجع به قيام امامحسين(ع) ميباشيم. اول اينکه در سطح جامعه چه اتفاقي افتاد که فاجعه کربلا رقم خورد؟ دوم اينکه امام حسين(ع) چگونه و از منظر کدام ايدههاي جامعهشناسانه جامعه زمان خود را مورد خطاب قرار داد؟ سوم اينکه قيام امام حسين(ع) بر چه اساسي در زمان و مکان خود باقي نماند و به همه اعصار کشيده شد؟ اين سه پرسش را از منظر جامعهشناسي سياسي با رويکردي بيروني و علمي مورد بررسي قرار ميدهيم. 1- حرکت جامعه از جنبش به نهاد: هنوز چند دهه از رحلت پيامبر اکرم(ص) نگذشته بود که جامعه اعراب دوباره به اصول جاهلي خود بازگشت. پيامبر(ص) ايده جديد تقوا و اعتقادات ديني را جايگزين روابط قبيلهاي و غنيمت جنگي ساخت و جامعه تقديرگرا، خرافاتي و به ذلت کشيده شده جاهلي عرب را چنان ابهت و افتخاري داد که وارد مناسبات جديد تمدني گرديد. پيامبر(ص) مشورت، شورا، بيعت، عقلانيت، حساس بودن به محيط زندگي جمعي و خرد مصلحتي را در چارچوب ايمان اسلامي در قالب پرستش يک خداوند براي اعراب به ارمغان آورد. بعد از رحلت او جنبشي که پيامبر ايجاد کرده بود به سمت نماد و صورتهاي روزمره زندگي حرکت کرد. مردم سبک زندگيشان تغيير کرد. نژاد گرايي و بحث برتري اعراب و قبيله قريش پيش آمد. درگيري در تقسيم اموال و غنايم به وجود آمد و صحابه و ياران پيامبر بر سر جانشيني او و رسيدن به پست و مقام با يکديگر به جدال پرداختند. جامعه آرمانهاي پيامبر را وارونه ساخت و جنبشي که پيامبر به وجود آورد در حال روزمره شدن و افتادن در چارچوبهاي نهادينه شدن بود. اين امر تا خلفاي راشدين حرکتي آهسته داشت و به خصوص شخص امام علي(ع) تلاش بسياري کرد تا عدالت و آزادي و عقلانيت دين اسلام را دوباره زنده کنداما در برابر صحابهاي که تفسيرهاي وارونه از اسلام داشتند شکست خورد امام علي(ع) ميخواست به همه شهروندان اسلامي برابر نگاه کند، ثروت بيتالمال را مساوي تقسيم کند، در دادن پستهاي سياسي بر تقوا و تخصص نگاه ميکرد و رويهاي بسيار آزاد انديشانه در پيش ميگرفت که با سبک زندگي رفاهي و تغيير يافته تطبيق پيدا نميکرد. بعد از امام علي(ع) سرعت تغيير جامعه زيادتر شد تا آنجا که نظام سياسي با روي کارآمدن معاويه و بعد پسرش يزيد به سمت سلطنت و تجمل و ساختارهاي قبيلهاي حرکت کرد.2- کنش سياسي جهت بيداري جامعه: جامعه تبديل به انسانهايي ابزاري و رعيتهايي بيحق شده بود که از کرامت و عقلانيتي که پيامبر(ص) داده بود هيچ نشاني نبود. امام حسين(ع) در شرايط بعد از شهيد شدن پدرش ابتدا سکوت اختيار کرد. اما بعد از قدرت گرفتن بنياميه و مرگ معاويه و روي کارآمدن يزيد اوضاع تغيير کرد. ديگر حتي رياکاري و تظاهر هم وجود نداشت. تمام عقايد پيامبر (ص) بر ضد مردم به کار گرفته ميشد و پادشاه بنياميه خود را نماينده خدا ميدانست و به دنبال تغيير زندگي مردم و دخالت در امور آنها بود. گرفتن ماليات، استخدام کردن زنان و مردان به عنوان غلام و کنيز قدرتطلبي و شهوتطلبي بياندازه و توهين و تحقير مردم آشکارا و نهان ادامه داشت. مردم دوست داشتند به سمت امام حسين(ع) بروند اما ترس از دستگاه تماميتخواه بنياميه مانع بود. در نهايت، زمان انتقال قدرت به سمت امام حسين(ع) رفتند به او نامه نوشتند که ما تو را رهبر خود ميدانيم. دستگاه بنياميه تمام راهها را بست و سران را زنداني کرد و کشت. از امام حسين(ع) نيز بيعت خواست. در اينجا امام حسين(ع) اين ذلت ناشي از تکرار زندگي روزمره و خفت تحقيرشدگي را نپذيرفت و با نزديکان خود در مقابل ظلم، تبعيض و وارونه کردن دستورات خداوند ايستاد. امام حسين(ع) قصد داشت با ايستادن و اتخاذ يک بخش سياسي جامعه را بيدار کند و شهروندان را از حالت تک افتاده و ابزاري شده و ذرههايي دور از هم نجات دهد. 3- تعليق ايدئولوژي بنياميه: امام حسين(ع) به لحاظ ظاهري در جنگ شکست خورد و تعداد ياران اندک او در برابر دستگاه نظامي و ايدئولوژيک و قدرت سراسر بين تماميت خواه يزيد، توان رقابت نداشت. اما امام حسين(ع) دو امر را به يادگار گذاشت از آن زمان تا قرن بيست و يکم هنوز اغلب آزادگان جهان از او نام ميبرند. امام حسين(ع) از منظر برون ديني مردمان آن روزگار را صدا زد. اگر دين نداريد آزاده باشيد. اين گزاره براي تمام انسانهايي که زندگي خود را وقف زحمت و کار ميکنند و به اخلاق و ارزش بهايي نميدهند و واقعگرا دنيا را ميبينند هشداري بود. از سوي ديگر امام حسين(ع) جامعه روزگار خود را بيدار کرد و به آنها نشان داد که اگر ذرهاي شده ابزاري شده و به دور از هم باشند قدرت ميتواند از آنها سوءاستفاده کند. امام حسين(ع) تسليم ايدئولوژي بنياميه نشد و با دعوت همه آزادگان مبنايي براي تمام جنبشهاي آزادي بخش سراسر زمين در سراسر اعصار گرديد. |
نويسنده : منصور فرزامي |
ديني که حسين دارد از مرگ نميترسد و چون از مرگ نترسد، هرگز نميميرد زيرا شهادت تضمين حيات يک عقيده است. شب هنگام از کنار چادر عزاداران ميدان کوثر که اين سالها فراوان شده است و نميدانم چرا مسجدها را رها کردهاند و به چادرها پناه بردهاند، ميگذشتم، جواني سيني چاي در دست، چاي تعارف کرد. با قدرداني گفتم حسين (ع) را ميشناسي يا حسين (ع) را دوست داري؟ گفت: ميشناسم. مشعوف شدم. چون جامعهاي که حسين را ميشناسد، جامعه با انصاف و پذيراي حق و عدالت و امر به معروف و نهي از منکر در تمامي سطوح است و شمر ملعون به قول مرحوم حاج آقا ابوالحسن اصفهاني بدان جهت سر امام را بريد که بيانصاف بود. پس بر اين استدلال هر کس که در زندگي نظري و عملي خود، بي انصاف باشد به راه شمر رفته است. نظر حاج آقا ابوالحسن اصفهاني که مرجع عاليقدرعالم تشيع در زمان خود بوده است بايد در جامعه ديني و شيعي، فرهنگ عملي معتقدان به حسين باشد. ما حسين را در ميدان شهادت آن چنان باور نکردهايم که براي ايشان فقط گريه کنيم. ما ميخواهيم مشي فکري و عقيدتي وي را در جامعه به عنوان يک فرهنگ بپذيريم. پس بايد حسين را بشناسيم و اين شناخت مستلزم تلاش فکري و ذهني و عملي است. آن صداهايي که معلوم نيست بر روي چه آهنگهايي بار شده است، ترويج حسينشناسي نيست، حسينسرايي است صداهايي که به جاي فلسفه شهادت حسين، از چشم و ابرويش ميگويد، القاي فرهنگ حسيني نيست. ترويج ابتذال است. زنده ياد دکتر شريعتي که «حسين را وارث آدم» ميدانست، ميگفت : دوست داشتن، يک احساس است و شناخت، مسئوليت ميآورد. يعني اگر حسين را بشناسي بايد مثل او زندگي کني. مثل او همه هستي خود را با خدا و دين خدا، سودا کني. شناخت حسين، جامعه مطلوب شيعي را ميسازد همان جامعهاي که لب لباب دين حق و سنت و راه محمد (ص) است. همه مبلغان بايد با پرهيز از سياست زدگيهاي جناحي و حکايتهاي آن چناني که شهيد مطهري در کتاب فريادهاي عاشورايي خود از تحريفها برحذر ميداشت، اصل عقيده و شهادت پذيري حسين را بگويند و القاي باور قلبي کنند. جوانان ما در اين چادرهاي متعدد و انبوه شهر و استان مذهبي ما بايد نوارهاي موعظه استاد مطهري و «حماسه حسيني» ايشان را بشنوند و بخوانند و با خواندن کتاب « حسين، نفس مطمئنه » مرحوم آيت الله عالمي و کتاب استاد دکتر سيد جعفر شهيدي و... با تفکر و حضور دل، حسين را باور کنند. نام حسين، جامعه را به هيجان ميآورد. نشانههاي اين هيجان را در عرصه جهان ميبينيم. بايد از اين هيجان در فرهنگ سازي استفاده شود. همان گونه که در پانزده خرداد 42، بيت بزرگ فلسفه شاه دين حسين اين است که مرگ سرخ به از زندگي ننگين است خيزابهها و امواج ظلم شکني را برانگيخت و بنيان کاخ ستم و تفاخر و تکبر را لرزاند. آن عزايي که موج حضور حسين را در جامعه ايجاد نکند، عزا نيست. عزاي ماست. رواج حسين سرايي است. در استان ما، مسجدها و تکيهها و ادارات همه سياه پوشند. در کنار اين نمادهاي عزا بايد جملهها و سخنان کوتاه سيدالشهدا ( ع ) نوشته شود و در معرض ديد همه باشد. مسئولان فرهنگي شهر، بايد کلام گهربار امام و سخنان ياران آگاه و به دل باور فرهنگ حسيني همراه امام را در عرصه شهادت بنويسند. در دستههاي سينه زني و عزاداري بايد پارچه نوشتههايي از کلام پندآموز امام، دست به دست گردانده شود و نوحه خوانان با صداي رسا بخوانند و مردم و عزاداران را به تفکر وادارند. اينها القاي فرهنگ و فرهنگ سازي است. با کارهاي صوري و عزاداريهاي نمايشي اساس و فرهنگ حسيني، سست ميشود و اين همه ناهنجاريهاي رفتاري و اجتماعي هم ازسستي اين بنيانهاست. |
نويسنده : منصور فرزامي |
به نکات و عنوان روزنامه محترم دولتي توجه فرماييد (يکشنبه 21 آبان 91) -اروپا در گرداب بيکاري -آمارهاي رسمي اروپا نشان ميدهد 25 ميليون و 751 هزار اروپايي بيکارند. -نرخ بيکاري در اتحاديه اروپا به 6/11 درصد رسيده است. -بالاترين ميزان بيکاري با 8/25 درصد متعلق به اسپانيا و کمترين آن به اتريش با 4/4 درصد مربوط است. -بيش از نيمي از افراد زير 25 سال يونان بيکارند. -نيمي از انگليسيها از عهده باز پرداخت بدهي خود بر نميآيند.... ذکر و تهيه نکات گزارش بالا که در صحت آن ترديدي نيست، دست مريزاد دارد.اما پرسش ما اين است که چرا جاي شاخصهاي ما خالي است . ما از نظر شاخصهاي اقتصادي و هنجارهاي اجتماعي در کجاي دنيا ايستاده ايم ؟ چون ارزشها در قياس مشخص ميشود و گرنه ميپنداريم که با اين آمارها و شاخصها که مشتي از خروارهاست، اروپا چه بدبخت و قابل ترحم است و ما در اين سوي عالم چه سعادت منديم! چون نه بيکاري داريم و نه مشکل اقتصادي! در اينجا هيچ کس وام عقب افتاده ندارد و اوضاع ما «شربت اندر شربت است ! » و سيل مهاجران از اروپا عازم ديار ما هستند تا دمي بياسايند و در بهشت موعود ما قرار يابند و از دنياي پر فريب و حيلت ساز غرب، خود را رها سازند! اين چه تلقي است که به مردم ارائه ميدهيم ؛ مشکل ما کجاست؛ مشکلات ما کجاست تا به حل آن همت کنيم ؟ وقتي که اوضاع ما چنين شيرين و عسلي است، چرا در خانه نخوابيم و عرش را سير نکنيم. وقتي که جوانان تحصيلکرده بيکار و غير تحصيلکردههاي گرفتار که با مشکلات و نداري و گراني و در به دري،دست و پنجه نرم ميکنند و با درد ميسازند، اين آمارها و ديگر بينيها را ميبينند که چگونه طوفان سندي را ريز ودرشتش را ميبينيم و شمار کشتهها را در بوق ميدميم اما از لرزيدن زلزله زدگان چادر نشين «ورزقان» در يخ و برف، هيچ نميگوييم و نه از مرگ دانش آموزان خود در مسير سفر که با تاسف، استمرار هم دارد و وزير مسوولش خم به ابرو نميآورد و به پرسش از ديگران روانه ميکند و صدها مورد ديگر ... چه خواهند گفت؟آيا نسبت به مديريت کشور و حکومت بي اعتماد نميشوند؟ چرا آمار از گردشگراني که در سال جاري 5/19ميليارد دلار سود به کيسه دولت مالزي ريختهاند و ميلياردها سودي که از فراوردههاي تغذيه و مواد غذايي برده اند، چيزي نميگوييد و با منافع گردشگري ما مقايسه نميکنيد. ما کجا بوديم و مالزي کجا و چرا به جايي رسيده است و رسيده ايم که بايد دهها هزار دانشجوي ما، تحصيلات تکميلي خود را در آنجا بگذرانند ؟ چرا آمار نميدهيد که از مالزي چند نفر در ايران به تحصيل اشتغال دارند؟ چرا آمار نميدهيد مهاجران اروپايي و آمريکايي که رهسپار کشور عزيز ما هستند تا مابقي عمر در اينجا به سر برند و بيا سايند،چند صد هزار و چند ميليون نفرند؟ براي روشن شدن ذهن گزارشگر آن روزنامه محترم، ذکر يک نکته کفايت دارد.آن عزيز به يقين با خبر است که در بنگاه خبر پراکني بين المللي بي بي سي با آن سابقه چند ده ساله، به سبب اشتباه در نقل خبر که ما به آساني و بي توجهي از آن ميگذريم، به چه پاکسازي و بازسازي و خانه تکاني درون سازماني، دست زدهاند. و ما در اينجا در مرگ مشکوک جوان وبلاک نويس،در ترديديم،رئيس کميسيون امنيت مجلس آثاري را از شکنجه در بدنش نميبيند اما سخنگوي قوه قضائيه، از کبوديهاي بدنش ميگويد و ما گزارش نويسان از تهيه گزارشي ابا داريم و اين خود «تا» يي از بسيارهاست ! و تا فرصت نيابيم که گزارشهاي مقايسهاي و آمارهاي حقيقي ارائه دهيم، مشکلات در ابهام باقي است و ما در باد و خيال خوش که صد البته قرنها عقب ماندگي است، خفتهايم! و خدا را شاکريم که با الطاف بيکران خود، ما را از طوفان سندي، در امان داشته است و سوناميژاپن هم! |
کامپیوترها برای سهولت و سرعت بخشیدن به زندگی انسانها بوجود آمدهاند، اما بعضی وقتها آنقدر مشکلات بزرگی برای این وسایل آرامشساز بوجود میآیند که فلسفه وجودیشان کاملاً زیر سوال میرود. وقتی کامپیوتر کند عمل میکند، بیشتر توصیه میشود که روی آن آنتی ویروس نصب کنید یا رم آن را ارتقاء دهید و یا حتی ویندوز را دوباره نصب کنید. افکارنیوز : شما دقیقاً از دلیل این کندی خبر ندارید. مطالبی که در زیر میآید هم تصورات و فرضیههای غلط عامه کاربران در مورد علت عملکرد کند کامپیوتر را بازگو میکند و هم راه حلهایی برای بهبود و رفع این مشکل ارائه میکند. شما را به مطالعه این موارد دعوت میکنیم.
فرضیه اول: نصب یک آنتی ویروس گران قیمت میتواند سرعت کامپیوترم را افزایش دهد
زمانی که کامپیوتر به کندی شروع به کار میکند و کاربر با پاپ آپهای فراوانی روبهرو میشود، بیشتر مردم فکر میکنند که این مشکل بخاطر یک ویروس یا بدافزار بوجود آمده است. معمولاً بعد از این نتیجه گیری، بیشتر کاربران تصمیم میگیرند یک آنتی ویروس جدید خریداری کنند. در بیشتر مواقع خیلی از این کاربران یک آنتی ویروس نصب شده بر روی سیستم خود دارند اما میخواهند با یک آنتی ویروس دیگر، قدرت دفاعی کامپیوتر خود را افزایش دهند. اما محافظت در مقابل بدافزارها آنقدرها هم که دیگران تصور میکنند کار مشکلی نیست.
چرا این فرضیه اشتباه است؟
اول از همه بیایید در مورد چرایی آلوده شدن کامپیوترتان صحبت کنیم. الفبای دفاع در برابر بدافزارها با «مرور امن وب» آغاز میشود. دانلود یک فایل مشکوک، کلیک روی پاپ آپهای اینترنتی و یا کلیک بر روی لینکهای ناشناس که برای شما از طریق پست الکترونیک ارسال میشوند، خطر ویروسی شدن کامپیوتر شما را افزایش میدهند. اگر این کارهای پرخطر را انجام ندهید، به احتمال خیلی زیاد، کامپیوتر شما ویروسی نخواهد شد.
حالا باید در مورد آنتی ویروس صحبت کرد. داشتن یک آنتی ویروس روی کامپیوتر بسیار مهم است اما مهمتر از آن داشتن یک آنتی ویروس خوب و بدردبخور است. از بروزبودن و قابل اطمینان بودن آن باید مطمئن باشید. اگر اینگونه باشد، پس کامپیوتر شما در امان خواهد بود. بعد از آن باید توجه کرد که از چه آنتی ویروسی استفاده میکنید. بعضی نرم افزارها همچون نورتون یا مکآفی باعث کندی سیستم خواهند شد. در واقع استفاده از این نرم افزارها میتواند باعث کندی کامپیوتر شما باشد. برای مرتفع شدن این مشکل میتوانید از نرم افزارهای دیگری همچون Microsoft Security Essentials که هم رایگان است و هم سبک، استفاده کنید. تازه با نصب این اپلیکیشن اگر در حال بارگذاری یک فایل مشکوک باشید، Microsoft Security Essentials به شما هشدار خواهد داد. در اینجا باید بگویم که ویندوز ۸ خود بصورت پیش فرض Windows Defender دارد، پس نیازی به نصب آنتی ویروس ندارند.
توجه: هیچگاه بطور همزمان از دو نرم افزار آنتی ویروس روی یک سیستم استفاده نکنید.
استثنائات
یک آنتی ویروس خوب و سبک میتواند از شما در مقابل بدافزارها حفاظت کند اما نمیتواند از نصب «کرپ ورها» (Crapware) جلوگیری کند. کرپ ورها در اصل بدافزار نیست. این نرم افزارهای اضافی، اپلیکیشنهایی هستند که در هنگام نصب یک نرم افزار، به همراه آن نصب میشوند و سرعت کامپیوتر شما را کاهش میدهند. در آخر این مقاله بیشتر در مورد این افزارها صحبت خواهم کرد اما یک راهحل سریع را در اینجا برای شما ذکر میکنم: به کنترل پنل وارد شده و قسمت Add/Remove Programsرا باز کنید. برنامههایی که نمیشناسید یا تولیدکنندههای آنها برای شما ناشناسند را از روی کامپیوتر خود پاک کنید.
فرضیه دوم: شما نیاز به یک رم وهارد دیسک با فضای بیشتر دارید
راه حل دومیکه به ذهن مردم میرسد، مربوط به ارتقاء حافظه رم و دیسک سخت کامپیوتر میشود. بیشتر مردم فکر میکنند که رم وهارد بیشتر، سرعت عملکرد کامپیوتر را بیشتر میکند. اگر کامپیوتر شما قدیمینباشد، آپگرید کردن و ارتقاء نرم افزاری هیچ دردی از شما دوا نمیکند.
چرا این فرضیه اشتباه است؟
نصب حافظه رم بیشتر به کامپیوتر شما قابلیتهای بیشتری در مالتی تسکینگ (چندوظیفگی) میدهد. در غیر این صورت زمانی که از نرم افزارهایی که حافظه زیادی از رم را مصرف میکنند (همانند فتوشاپ) لازم است که شما فضای رم ۲ تا ۴ گیگابایت در اختیار داشته باشید. البته بسیاری از کامپیوترهای بروز از این میزان رم برخوردارند. این مسئله برای هارددیسک شما هم پابرجاست. اگر فضای آن لبریز و کاملاً پرشده، میتوانیدهارد دیسک خود را افزایش دهید در غیر این صورت اگر حتی فقط ۱۰ درصد حافظه سخت کامپیوتر شما خالی باشد نیاری به ارتقاء و افزایش آن نخواهد بود.
استثنائات
اگر کامپیوتر شما یک گیگابایت یا کمتر حافظه داشته باشد، رم آن را افزایش دهید. اگر کار شما طوری است که همزمان از چند نرم افزار استفاده میکنید، بهتر است رم کامپیوتر شما بین ۲ تا ۴ گیگابایت حافظه داشته باشد. بهتر است برای بهینه سازی استفاده از رم کامپیوتر، از نرم افزارهای نمایشگر بررسی وضعیت رم استفاده کنید.
ارتقاء سخت افزاری بیشتر به درد نرم افزارهایی همانند آنهایی که برای ویرایش ویدیو و یا عکس مورد استفاده قرار میگیرند، میخورد. اول از ۶۴ بیتی بودن ویندوز خود مطمئن شوید، پس از آن میتوانید رم کامپیوتر خود را حتی تا ۸ گیگابایت افزایش دهید.
اگر میخواهید هارد درایو خود را ارتقاء دهید، بهتر است ارتقاء از نوع سرعتی و حجمیباشد. یعنیهارد درایو خود را به «حافظه حالت جامد» یا همان SSD تغییر دهید. در واقع این کار، بهترین ارتقائی خواهد بود که برای کامپیوترتان اعمال میکنید.
فرضیه سوم: کامپیوتر شما کهنه و فرسوده شده است
بسیاری از مردم تصور میکنند که اجزای داخلی کامپیوتر، با گذشت زمان کند، کهنه و فرسوده میشوند. درست است که کامپیوتر شما تا ابد کار نمیکند اما سخت افزار آن تا روزی که از کار بیافتد همانند روز اول کار میکند.
توجه: با استفاده بیشتر شما از دستگاه، سرعت آن کند نمیشود.
چرا این فرضیه اشتباه است؟
دلیل کاهش سرعت کامپیوتر شما در طول زمان حتی اگر تعداد زیادی اپلیکیشن داشته باشید، به علت این است که نرم افزارها روزبهروز ویژگیهایشان افزایش مییابد و به قدرت بیشتری برای عملکرد بهتر و پرسرعتتر نیاز خواهند داشت. در حالت تئوری اگر شما یک نرم افزار را نصب کرده و هیچ وقت بروزرسانی نکنید، همه چیز مثل روز اول و با سرعت بالا کار خواهد کرد. اما این کار نه عملی خواهد بود و نه امن. چرا که سخت افزار کامپیوتر شما کهنه میشود اما شما متوجه آن نمیشوید. به جای آن، یک روز این کامپیوتر از کار میافتد. در واقع این از کارافتادگی ناگهانی به شما یادآوری میکند تا بصورت منظم از کامپیوتر خود پشتیبانگیری کنید.
بسیاری از شما مطمئناً به این مسئله اشاره خواهید کرد که در این موضوع یک استثناء وجود دارد و آنهارد درایو است. هارد درایوها هرچه پیرتر میشوند، کندتر میشوند. اگر این اتفاق برای کامپیوتر شما در حال رخ دادن است، حواستان را خوب جمع کنید، چرا که ممکن است فایلهای مهم شما آسیب ببینند و یا کاملاً از بین بروند. شما میتوانید همیشه هارددیسک خود را برای دیدن این که آیا بدسکتور دارد یا نه مورد بررسی قرار دهید. برای این کار وارد Command Prompt شده و این فرمان را اجرا کنید:
chkdsk c: /r
این کار باعث پیداشدن خطاهایی میشود که نمیتوانند درست شوند، پس حتماً از کامپیوتر خود پشتیبان بگیرید وهارددرایو خود را آپگرید کنید. اگر این کارها را انجام ندهید، در آینده نزدیک با مشکل مواجه خواهید شد.
استثنائات
بعضی از دیسکهای حالت جامد قدیمی هستند و میتوانند در طول زمان کند شوند. اما دیگر قسمتهای کامپیوتر شما با این مشکل روبه رو نخواهند شد.
فرضیه چهارم: شما باید سیستم عامل کامپیوترتان را دوباره نصب کنید
نصب کامل و درست یک سیستم عامل میتواند باعث سرعت و افزایش بهرهوری کامپیوتر شود اما این کاری نیست که شما باید انجام دهید. همانطور که در بالا گفتم، کامپیوتر شما با نصب و استفاده از نرم افزارهای جدید و پرقدرتتر کند میشود. اگر زمانی احساس کردید که باید سیستم عامل کامپیوتر تعویض شود، بخاطر این است که برنامههای غیرکاربردی و بدردنخور نصب کردهاید و ویندوز یا OS X را با کُندی مواجه کردهید.
چرا این فرضیه اشتباه است؟
نصب دوباره یک سیستم عامل باعث افزایش سرعت کامپیوتر میشود، چراکه تمام پلاگینها و اپلیکیشنها و دیگر ابزارهایی را که نصب کرده بودید، از روی کامپیوتر شما حذف میشوند. با این کار کامپیوتر سریعتر از گذشته به کار خود ادامه خواهد داد، اما تا زمانی که همان برنامههای غیرکاربردی را دوباره نصب نکنید! به جای نصب دوباره هرچند وقت یکبار به برنامههایی که نصب میکنید، دقت کنید و تعداد آنها را به حداقل برسانید. توجه بیشتری هم به پلاگینهای ویندوز اکسپلورر، آنتی ویروس سیستم و دیگر برنامههایی که در زمینه فعال هستند داشته باشید.
استثنائات
اگر کامپیوتر جدیدی خریداری کردید که نرم افزارهای نصبشده پیش فرض زیادی دارد، نصب یک سیستم عامل جدید میتواند کمک بزرگی باشد. البته با پاک کردن آن نرم افزارها هم میتوانید از فکر نصب یک سیستم عامل جدید بیرون بیایید.
فرضیه پنجم: باید کامپیوتر من دفراگمنت شود یا رجیستری آن پاکسازی شود یا ...
مطمئناً شما از کارهایی که به عنوان «نگهداری از کامپیوتر» از آنها یاد میشوند، با خبر هستید. انجام این امور باعث افزایش سرعت کامپیوترهایی که لبریز از اطلاعات و نرم افزارهای مختلف هستند میتواند کارساز باشد.
در زیر به تعدادی از این امور محدود اشاره میکنیم:
دفراگمنت کردن (یکپارچه سازی): ویندوزهای ویستا، ۷، ۸ و سیستم عامل مک بصورت خودکار هارد درایو کامپیوتر را دفراگ میکند. اما اگر هنوز از ویندوز ایکس پی استفاده میکنید، باید این کار را دستی انجام دهید.
پاک کردن رجیستری: زمانی که برنامهای را از روی کامپیوتر حذف میکنید، در بیشتر مواقع آنها اطلاعاتی را روی رجیستری کامپیوتر بر جای خواهند گذاشت. این اطلاعات ممکن است که کارایی نداشته باشند اما سرعت کامپیوتر شما را کند نمیکنند. استفاده از برنامههایی که برای پاک کردن رجیستری مورد استفاده قرار میگیرند، تاحدی خطرناک است پس بهتر است از آنها دور بمانید و کاری با رجیستری نداشته باشید.
پاک کردن پریفچینگ (Prefetching) یا واکشی اولیه ویندوز: پریفچ یا واکشی، ویژگی است در سیستم عامل ویندوز که برای شروع سریعتر نرم افزارها و اپلیکیشنها مورد استفاده قرار میگیرد. من نمیدانم چرا بعضیها فکر میکنند پاک کردن پریفچ ویندوز باعث افزایش سرعت کامپیوتر میشود اما باید بگویم نه تنها این کار هیچ کمکی به سیستم شما نمیکند، بلکه باعث کندی و حتی بروز مشکلهای جدید در آن میشود.
غیر فعال کردن حالت ویندوز ریستور (بازگرداندن سیستم) یا از کارانداختن دیگر سرویسهای ویندوز: ممکن است ویندوز بعضی سرویسها که شما نیاز نداشته باشید را اجرا کند اما غیرفعال کردن آنها کمکی به افزایش سرعت کامپیوتر نمیکند. درحقیقت اگر شما سرویسی را قطع کنید ممکن است با مشکل روبهرو شوید.
خوب! پس چگونه میتوان یک کامپیوتر کند را نجات داد؟
ما تا اینجا سعی کردیم به شما بگوییم که چه کارهایی را انجام ندهید اما خوب هنوز کامپیوتر شما کند است و شما راهحل هستید. در این جا به شما چند راه را نشان میدهیم:
از اجرای چند اپلیکیشن بطور همزمان خودداری کنید:
نگاهی به نوارمنوی سیستم بیاندازید. اگر بیشتر از چند آیکون مختصر در آن مشاهده کردید، باید بدانید که نباید اینطور باشد و ممکن است در این حالت کامپیوتر شما عملکرد کندی از خود نشان دهد. اگر برنامه ای بدون خواست شما فعال میشود، آن را از استارتآپ حذف کنید.
اگر نمیدانید بعضی از این آیکونها به چه منظور فعال هستند، باید از مفید بودن و یا غیر مفید بودن برای کار خود از آنها مطمئن شوید. اگر بدرد کارتان میخورد، آن را نگه دارید. در غیر اینصورت بهتر است پاک شود.
از نصب برنامههای اضافی خودداری کنید:
بعضی اوقات یک اپلیکیشن ساده میتواند تمام کامپیوتر را در حالت توقف و ایستایی نگه دارد. این ممکن است بخاطر اجرای سرویسهای غیر ضروری در زمینه کامپیوتر باشد که خود را به ویندوز اکسپلورر متصل میکنند و موجب کاهش سرعت و کارایی کامپیوتر شما میگردند. یادتان باشد قرار نیست همه اپلیکیشنهای دنیا را در کامپیوتر خود نصب کنید. در ضمن یاد بگیرید به پیشنهادات سایتها و سرویسهای مختلف مبنی بر نصب برنامهها و نوار ابزارهای مرورگر نه بگویید.
اگر به یک اپلیکیشن مشکوک هستید، از خودتان بپرسید:
آیا کامپیوتر من زمانی که اپلیکیشن بسته باشد بهتر کار میکند؟ اگر اینطور است پس باید آن را پاک کنید. برای روشن شدن بیشتر این مسئله یک مثال برای شما میآورم. من شخصاً آیتونز را یک برنامه اضافی میدانم چرا که خود را در هر جایی قرار میدهد و در زمان اجرا باعث کندی زیاد سیستم میشود. اگر واقعاً آنقدر این نرم افزار را دوست دارید که زندگی بدون آن برای شما محال خواهد بود، پس بهتر از یک پلیر بهتر و سبکتر استفاده کنید و زمانی آیتونز را فعال کنید که بخواهید دستگاهتان را با کامپیوتر همگام یا اصطلاحاً «سینک» (Sync) کنید.
از پُر کردن نرم افزارها با اطلاعات زیاد خودداری کنید:
هرچه بیشتر روی یک نرم افزار فشار بیاورید، مطمئناً کُندتر عمل خواهد کرد. پخش کننده موسیقی سیستم هرچه قطعات آهنگ بیشتری داشته باشد، کندتر عمل میکند. پس حتماً موزیکهایی که لازم ندارید را حذف کنید. همچنین مرورگر شما هرچه پلاگین و افزونههای بیشتری داشته باشد، آرامتر کار میکند. پس بهتر است افزونههای اضافی را پاک کنید. هرچه فشار کمتری بر اپلیکیشنها وارد کنید، آنها سریعتر کار میکنند.
بطور منظم سیستم را مورد ارزیابی قرار داده و امور مربوط به نگهداری را انجام دهید: هرچند وقت یکبار بطور منظم امور مربوط به نگهداری همچون بروزرسانی نرم افزارها، پاک کردن فایلهای موقت (Temporary Files) و پاک کردن برنامههای اضافی را انجام دهید.
مسلماً این موارد زمانی بدرد میخورند که شما درحال استفاده از یک کامپیوتر جدید باشید. اگر شما بخواهید جدیدترین نسخه فوتوشاپ را روی یک کامپیوتر قدیمی با قدمت ۱۰ سال اجرا کنید، مطمئناً موفق نخواهید شد. حتی اگر اجرا هم شود، نمیتوان برای عملکرد سریع آن کاری انجام داد. اما سوای کامپیوترهای قدیمی و یا سیستمهایی که در شرایط ویژه هستند، باید قادر باشید از هر کامپیوتری بیشترین استفاده را کنید و با مراقبت از آن، از سرعت بیشتر آن لذت ببرید.
موارد مذکور در این مقاله را روی کامپیوتر کُند خود اعمال کنید تا تاثیرات آن را ببینید. راستی تجربههای خود را با ما و خوانندههای زومیت در میان بگذارید.
نويسنده : محمدحسين روانبخش |
وضع اقتصادي مملکت همچنان گل و بلبل است؛ قيمتها مثل غنچه باز ميشوند و گل ميکنند، مردم هم مثل بلبل، درباره دولت زحمتکش چهچهه ميزنند! در چنين اوضاع و احوالي دولتمردان پر تلاش چارهاي ندارند جز اينکه سرشان را به کار ديگري گرم کنند، چنان که گويي در دوران اصلاحات هستيم و بعضي برادران در مرخصي بسر ميبرند! اما هستند دوستاني که همچنان در اين اوضاع گل و بلبل تصميمهاي ابتکاري ميگيرند: محمود احمدينژاد ديروز از محمدرضا رحيميمعاون اول خود خواست که هر چه سريعتر لايحه احياي سازمان ملي جوانان را براي ارايه به مجلس شوراي اسلاميتدوين کند. مستحضر هستيد که سازمان ملي جوانان دو سال پيش منحل شد و حالا شايد برادران فکر ميکنند که راه حل نجات از مشکلات مزمن اقتصادي، احياي اين سازمان فرهنگي است که الان جزيي از وزارت ورزش است . شايد هم برادران تصميم گرفتهاند تا با اين روش، قيمت دلار را 900 تومان کنند! آفرين به اين همه هوش و ابتکار و مشتزني به دهان استکبار! با اين حال، شايد بعضيها يادشان بيفتد که 5 سال قبل، دولت در يک اقدام ابتکاري ديگر، رويم به ديوار، گلاب به روي همه اقتصاد دانان، سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد .اگر کسي انتظار دارد که در اين اوضاع و احوال گل و بلبل اقتصادي، لااقل آن سازمان دوباره احيا شود، عرض ميکنيم که اشتباه ميکند؛ به چند دليل: 1- دولت همه کارهايش ابتکاري است. ابتکار يعني اينکه وقتي اقتصاد مشکل دارد سازمان ملي جوانان احيا شود والا احياي سازمان برنامه و بودجه در وضعيت فعلي که به ذهن همه ميرسد و اصلا ابتکار نيست. اگر روزي مثلا پيتزا فروشان کشور دچار بحران شدند، شايد ابتکار احياي سازمان برنامه و بودجه به کار آيد! 2- سازمان برنامه و بودجه را خود دولت منحل کرده ولي سازمان ملي جوانان در پي طرح مجلس براي تشکيل وزارت جوانان منحل شد . به اين ترتيب اگر از آسمان سنگ هم ببارد، محال است که سازمان برنامه احيا شود ولي سازمان ملي جوانان را با هر بهانه ميتوان احيا کرد! 3- اگر قرار بود که در اين گونه بحرانها، تصميماتي چون احياي سازمان برنامه و بودجه گرفته شود که ديگر وضعيت اقتصادي به اينجا نميرسيد؛ پس لطفا از اين توقعات نداشته باشيد! |