نويسنده : منصور فرزامي |
ديني که حسين دارد از مرگ نميترسد و چون از مرگ نترسد، هرگز نميميرد زيرا شهادت تضمين حيات يک عقيده است. شب هنگام از کنار چادر عزاداران ميدان کوثر که اين سالها فراوان شده است و نميدانم چرا مسجدها را رها کردهاند و به چادرها پناه بردهاند، ميگذشتم، جواني سيني چاي در دست، چاي تعارف کرد. با قدرداني گفتم حسين (ع) را ميشناسي يا حسين (ع) را دوست داري؟ گفت: ميشناسم. مشعوف شدم. چون جامعهاي که حسين را ميشناسد، جامعه با انصاف و پذيراي حق و عدالت و امر به معروف و نهي از منکر در تمامي سطوح است و شمر ملعون به قول مرحوم حاج آقا ابوالحسن اصفهاني بدان جهت سر امام را بريد که بيانصاف بود. پس بر اين استدلال هر کس که در زندگي نظري و عملي خود، بي انصاف باشد به راه شمر رفته است. نظر حاج آقا ابوالحسن اصفهاني که مرجع عاليقدرعالم تشيع در زمان خود بوده است بايد در جامعه ديني و شيعي، فرهنگ عملي معتقدان به حسين باشد. ما حسين را در ميدان شهادت آن چنان باور نکردهايم که براي ايشان فقط گريه کنيم. ما ميخواهيم مشي فکري و عقيدتي وي را در جامعه به عنوان يک فرهنگ بپذيريم. پس بايد حسين را بشناسيم و اين شناخت مستلزم تلاش فکري و ذهني و عملي است. آن صداهايي که معلوم نيست بر روي چه آهنگهايي بار شده است، ترويج حسينشناسي نيست، حسينسرايي است صداهايي که به جاي فلسفه شهادت حسين، از چشم و ابرويش ميگويد، القاي فرهنگ حسيني نيست. ترويج ابتذال است. زنده ياد دکتر شريعتي که «حسين را وارث آدم» ميدانست، ميگفت : دوست داشتن، يک احساس است و شناخت، مسئوليت ميآورد. يعني اگر حسين را بشناسي بايد مثل او زندگي کني. مثل او همه هستي خود را با خدا و دين خدا، سودا کني. شناخت حسين، جامعه مطلوب شيعي را ميسازد همان جامعهاي که لب لباب دين حق و سنت و راه محمد (ص) است. همه مبلغان بايد با پرهيز از سياست زدگيهاي جناحي و حکايتهاي آن چناني که شهيد مطهري در کتاب فريادهاي عاشورايي خود از تحريفها برحذر ميداشت، اصل عقيده و شهادت پذيري حسين را بگويند و القاي باور قلبي کنند. جوانان ما در اين چادرهاي متعدد و انبوه شهر و استان مذهبي ما بايد نوارهاي موعظه استاد مطهري و «حماسه حسيني» ايشان را بشنوند و بخوانند و با خواندن کتاب « حسين، نفس مطمئنه » مرحوم آيت الله عالمي و کتاب استاد دکتر سيد جعفر شهيدي و... با تفکر و حضور دل، حسين را باور کنند. نام حسين، جامعه را به هيجان ميآورد. نشانههاي اين هيجان را در عرصه جهان ميبينيم. بايد از اين هيجان در فرهنگ سازي استفاده شود. همان گونه که در پانزده خرداد 42، بيت بزرگ فلسفه شاه دين حسين اين است که مرگ سرخ به از زندگي ننگين است خيزابهها و امواج ظلم شکني را برانگيخت و بنيان کاخ ستم و تفاخر و تکبر را لرزاند. آن عزايي که موج حضور حسين را در جامعه ايجاد نکند، عزا نيست. عزاي ماست. رواج حسين سرايي است. در استان ما، مسجدها و تکيهها و ادارات همه سياه پوشند. در کنار اين نمادهاي عزا بايد جملهها و سخنان کوتاه سيدالشهدا ( ع ) نوشته شود و در معرض ديد همه باشد. مسئولان فرهنگي شهر، بايد کلام گهربار امام و سخنان ياران آگاه و به دل باور فرهنگ حسيني همراه امام را در عرصه شهادت بنويسند. در دستههاي سينه زني و عزاداري بايد پارچه نوشتههايي از کلام پندآموز امام، دست به دست گردانده شود و نوحه خوانان با صداي رسا بخوانند و مردم و عزاداران را به تفکر وادارند. اينها القاي فرهنگ و فرهنگ سازي است. با کارهاي صوري و عزاداريهاي نمايشي اساس و فرهنگ حسيني، سست ميشود و اين همه ناهنجاريهاي رفتاري و اجتماعي هم ازسستي اين بنيانهاست. |
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر