مانداناعصری - یلدا در افسانه ها و اسطوره های ایرانی حدیث میلاد عشق است که هر سال در «خرم روز» مکرر می شود.
ماه دلداده مهر است و این هر دو سر بر کار خود دارند که زمان کار ماه شب است و مهر روزها بر می آید. ماه بر آن است که سحرگاه، راه بر مهر ببندد و با او در آمیزد، اما همیشه در خواب می ماند و روز فرا می رسد که ماه را در آن راهی نیست. سرانجام ماه تدبیری می اندیشد و ستاره ای را اجیر می کند، ستاره ای که اگر به آسم
ان نگاه کنی همیشه کنار ماه قرار دارد و عاقبت نیمه شبی ستاره، ماه را بیدار می کند و خبر نزدیک شدن خورشید را به او می دهد. ماه به استقبال مهر می رود و راز دل می گوید و دلبری می کند و مهر را از رفتن باز می دارد. در چنین زمانی است که خورشید و ماه کار خود را فراموش می کنند و عاشقی پیشه می کنند و مهر دیر بر می آید و این شب، «یلدا» نام می گیرد. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر می رسند و هر سال را فقط یک شب بلند و سیاه وطولانی است که همانا شب یلدا ست. یلدا در افسانه ها و اسطوره های ایرانی حدیث میلاد عشق است که هر سال در «خرم روز» مکرر می شود.
در زمان ابوریحان بیرونی به دی ماه، «خور ماه» (خورشید ماه) نیز می گفتند که نخستین روز آن خرم روز نام داشت و ماهی بود که آیین های بسیاری در آن برگزار می شد. از آن جا که خرم روز، نخستین روز دی ماه، بلندترین شب سال را پشت سر دارد پیوند آن با خورشید معنایی ژرف می یابد. از پس بلندترین شب سال که یلدا نامیده می شود خورشید از نو زاده می شود و طبیعت دوباره آهنگ زندگی ساز میکند و خرمی جهان را فرا می گیرد.
پیوند یلدا با میترائیسم
از آنچه که از منابع و متون کهن برمی آید، یلدا زاد روز ایزد مهر یا میترا است. ایزدی که در کیش میترائیسم پرستش می شد و این دین، یکی از تاثیر گذارترین مذاهبی بود که نخست در شرق و بعدها در غرب و در دین مسیحیت رد پای بسیاری از خود به جای گذاشت.
ریشه کلمه یلدا متعلق به زبان سریانی است و به معنای تولد یا میلاد است. در برخی منابع آمده است که پس از مسیحی شدن رومیان، سیصد سال پس از تولد عیسی مسیح، کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زاد روز عیسی پذیرفت، زیرا زمان دقیق تولد وی معلوم نبود. در واقع یلدا یک جشن آریایی است و پیروان میترائیسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. وقتی میترائیسم از تمدن ایران باستان به سایر جهان منتقل شد در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی روز 21 دسامبر به عنوان تولد میترا جشن گرفته می شد ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباه محاسباتی، این روز به 25 دسامبر انتقال یافت و از سوی مسیحیان به عنوان روز کریسمس جشن گرفته شد. از این روست که تا امروز بابا نوئل با لباس و کلاه موبدان ظاهر می شود و درخت سرو و ستاره بالای آن هم یادگاری از کیش مهر است.
تنوع برگزاری یلدا
یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند. در برخی دیگر از نقاط ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. نقل خاطرات و قصه گویی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه این ها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر جمع شوند و بلندترین شب سال را با شادی و صفا سحر کنند.
در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزو آداب و رسوم آن نباشد. در نقاط مختلف ایران، انواع تنقلات و خوراکی ها به تبع محیط و سبک زندگی مردم منطقه مصرف می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا عده زیادی اعتقاد دارند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد. مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می پردازند و بعضی نیز بسیاری از دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند. آنها در این شب سفره ای می گسترانند که بی شباهت به سفره هفت سین نوروز نیست و در آن آینه و قاب عکس حضرت علی (ع) را جای می دهند. انواع و اقسام آجیل و تنقلاتی چون نخودچی، کشمش، حلوا شکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به و بخصوص هندوانه خوراکی های این شب را تشکیل می دهند. در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می خورند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولا گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می خورند. در گیلان هندوانه را حتما فراهم می کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از میوه هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می ریزند، خمره را پر از آب می کنند و کمی نمک هم به آن می افزایند و در خم را می بندند و در گوشه ای خارج از هوای گرم اطاق می گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می شود. آوکونوس و ازگیل در اغلب خانه های گیلان تا بهار آینده یافت می شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می خورند.
دکتر محمود روح الامینی روایت جالبی از یلدای مردم کرمان ذکر می کند. بنا به روایت او مردم کرمان تا سحر انتظار می کشند تا از قارون افسانه ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانواده های فقیر تکه های چوب می آورد. این چوبها به طلا تبدیل می شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می آورند.
«جمشید کیومرثی» مردم شناس زرتشتی درباره یلدا می گوید: «نزد ایرانیان، زمستان به دو چله کوچک و بزرگ تقسیم می شود. چله بزرگ از اول دیماه تا 10 بهمن ماه را در بر می گیرد و از 10 بهمن به بعد را چله کوچک می گویند. یلدا، شب نخست چله بزرگ است.» بنا به روایت او زرتشتیان در این شب جشن می گیرند و فدیه می دهند: «فدیه، سفره ای است که در هر خانه گسترده می شود و در آن خوراکی های مرسوم شب یلدا چیده می شود. زرتشتیان در این شب دعایی به نام «نی ید» را می خوانند که دعای شکرانه نعمت است. خوراکی هایی که در این جشن مورد استفاده قرار میگیرند، گوشت و 7 میوه خشک شده خام (لورک) را شامل می شوند.»
آشوریان ایران نیز در جشن یلدا با سایر اقوام ایرانی شریک هستند. «آلبرت کوچویی» رئیس سابق انجمن آشوریان تهران ضمن تایید این نکته می گوید: «ما معتقدیم یلدا، سنت دیرینه آشوری است. یلدا یعنی تولد و آشوری ها معتقدند به دلیل نزدیکی عید میلاد مسیح و شب یلدا، آشوری ها بعد از مسیحیت، یلدا را به عنوان شب تولد مسیح جشن می گرفتند ولی بعدها به علت تغییراتی که در گاهشماری ها پیش آمد و سال های کبیسه را هم محسوب کردند، این تاریخ تغییر کرد و شب یلدا سه روز عقب تر آمد و ما این سال ها در 4 دی ماه میلاد مسیح را جشن می گیریم.»
وی در ادامه می افزاید: «آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل گشا می خرند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می گذرانند و در خانواده های تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.»
يلدا در روسیه
یلدا که جشنی ایرانی است در کشور روسیه همسایه شمالی ما نیز رواج دارد. دکتر «داریوش کیانی هفت لنگ» مدیر سازمان اسناد ملی ایران درباره برگزاری یلدا در روسیه چنین روایت می کند: «این جشن در روسیه نیز از دیر باز، از روزگاری که هنوز مسیحیت به آن جا راه نیافته بود، به مدت 12 روز پر سرور و پر آئین با آداب ویژه ای برگزار می شده است و گویا هنوز هم در میان دهقانان و روستائیان معمول است. در روسیه جشن یلدا، عید سالانه دهقانان و روستائیان بود. پختن نان شیرینی محلی به صورت موجودات زنده، بازی های محلی گوناگون، کشت و بذر پاشی به صورت تمثیلی و باز سازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه خوانی و رقص و آواز و مهم تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین های ویژه این جشن بوده و هست....یکی دیگر از آیین های شب های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می خورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند.»
كريسمس همان شب چله است
شب يلدا، درازترين شب سال و يكي از بزرگترين جشن هاي ايرانيان است. ايرانيان همواره شيفته شادي و جشن بوده اند و اين جشن ها را با روشنايي و نور ميآراستند. آنها خورشيد را نماد نيكي ميدانستند و در جشن هايشان آن را ستايش مي كردند. در درازترين و تيره ترين شب سال، ستايش خورشيد نماد ديگري مي یابد. مردمان سرزمين ايران با بيدار ماندن، طلوع خورشيد و سپيده دم را انتظار مي كشند تا خود شاهد دميدن خورشيد باشند و آن را ستايش كنند. خوردن خوراكي ها و مراسم ديگر در اين شب بهانه اي است براي بيدار ماندن يكي از دلايل گرفتن جشن دراين شب زاده شدن ايزدمهر است.
مهر به معناي خورشيد و يكي از بغان ايراني و هندي است و تاريخ پرستش به سالها پيش از زرتشت مي رسد. پس از ظهور زرتشت، اين پيامبر ايراني خداي بزرگ را اهوارمزدا معرفي كرد. ايزدان و بغان را به دو دسته اهورايي و ديواني تقسيم كرد. در باور زرشتي، بغان تيره اهورايي ستوده و تيره ديواني نكوهيده شود. يكي از ايزدان اهواريي مهر ايراني و هندي بود. مهر ايزدي نيك است و قسمتي از اوستا به نام او، نام گذاري شده است. در مهريشت اوستا آمده است: «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ايراني مي نگرد تا دروغي نگويد.»
ايزد مهر در يكي از شهرهاي خاوري ايران از دوشيزه اي به نام ناهيد زاده شد. پس از مدت اندكي كشور به كيش مهرپرستي گرويد. مهرپرستي از مرزهاي ايران فراتر و به رم رفت. پادشاهان رم به آن گرويدند و دين رسمي رم شد. «يوليانوس» يا «ژوليان» يكي از پادشاهان رومي گروه گروه مردم ترسا را به دين مهر مي كشاند و دعوت ميكرد. هنوز هم نيايش هاي اين شاه رومي با مهر برجاست. «اي پدر در آسمان نيايش مرا بشنو» «يوليانوس» در اين نيايش خدا را پدر مي نامد. اين اسمي بود كه ترسايان به تقليد از مهرپرستان بر خداي خود گذاشتند. روميان سال هاي بسيار تولد مهر و شب چله را جشن مي گرفتند و آن را آغاز سال مي دانستند. حتي پس از گسترش دين مسيحيت، باز كشيشان نتوانستند از گرفتن اين جشن ها جلوگيري كنند و به ناچار مجبور شدند به دروغ اين شب را زادروز تولد عيسي معرفي كنند تا روز 25 دسامبر را به بهانه تولد عيسي جشن بگيرند نه تولد ايزدمهر، هنگامي كه به آيين و مراسم مسيحيان در كريسمس نگاه مي كنيم بسياري از نشانه هاي ايراني اين مراسم را در مي يابيم. ايرانيان قديم در شب چله درخت سروي را با دو رشته نوار نقره اي و طلايي مي آراستند. بعدها مسيحيان درخت كاج را به تقليد از مهرپرستان و ايرانيان تزيين كردند. مهر از دوشيزه با كره اي به نام آناهيتا در درون غاري زاده شد كه بعدها مسيحيان عيسي را جايگزين مهر و مريم را جايگزين آناهيتا قرار دادند. يكي ديگر از وام گيري هاي مسيحيان از مهرپرستان، روز مقدس مسيحي يعني يكشنبه است.
Sunday به معني روز خورشيد يا مهر است كه روز مقدس مهرپرستان بود. ارنسترنان درباره آيين مهرپرستي گفته است: «اگر عيسويت به هنگام گسترش خود بر اثر بيماري مرگباري باز مي ايستاد، سراسر جهان به آيين مهر مي گرويد.»
منابع:
ميرجلالالدين كزازي
استاد زبان و ادبيات فارسي، به نقش ايزدمهر در مراسم شب چله و تقليد مسيحيان از اين آيين در شب كريسمس اشاره كرد. از دكتر كزازي تاكنون بيش از 38 كتاب و 80 مقاله به چاپ رسيده است.
یازدهمین انتخابات ریاستجمهوری در شرایطی مقدمات و بحثهای آن در حال شکلگیری است و نامزدهای اصولگرا و حامی دولت در حال وزنکشی خود و تمهید مقدمات آن هستند که شرایط کنونی کشور بسیار متفاوت و بلکه متخالف با شرایط انتخابات دورههای قبلی ریاستجمهوری را سپری میکند.
دو دوره پیش، احمدینژاد در شرایطی دولت را تحویل گرفت که مناسبات و روابط ایران با جهان و در عرصه بینالملل پرتکاپو بود و سفارتخانه کشورهای جهان در ایران فعال بودند. اقتصاد کشور در شرایط پررونق به سر میبرد و بنگاههای خصوصی و دولتی و دادوستدهای تجاری و بازار کسب و کار و تولید با امیدواری و خوشبینی نسبت به آینده سرگرم توسعه فعالیتها و طرحریزی برنامههای جدید بودند. حوزه فرهنگ و بازار تولید محصولات هنری اگرچه با برخی مشکلات اما شرایط بدی نداشتند و پابهپای کارگزاران اقتصادی در جنبوجوش تولید افزونتر محصولات و کالای جدید خود بودند.
در عرصه سیاسی اگرچه حوزه فعالیت احزاب و گروههای اصلاحطلب به طور خاص محدود و مسدودتر شده بود اما در اجرای سیاستهای نظام اختلاف دیدگاههای دیگری پدیدار شد. امروز شرایط سخت و دشواری را نه تنها نخبگان اقتصادی، اجتماعی، علمی، فرهنگی و هنری تجربه میکنند، بلکه زندگی متعارف و زیست عادی هم برای اقشار جامعه دشوار شده است. در این فضا، گستردهتر شدن تهدیدها و تحدیدهای خارجی و فراگیر شدن دامنه تحریمها و مشکلات اقتصادی و خیزش حوادث و رخدادهای بینالمللی و منطقهای هم مزید بر مسائل داخلی شده است. در چنین وضعیتی برگزاری یازدهمین انتخابات در حال انجام است که شرایط آن را با ادوار انتخابات گذشته متفاوت میکند. در چنین وضعیتی به نظر میرسد که باید از تمامی ظرفیتها و امکانات و تواناییهای کنونی برای برونرفت مطمئن و مناسب استفاده کرد. بخشی از این ظرفیت فعالتر شدن و مشارکت همه نیروها و نهادهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است اما بخش قابل ملاحظه و مهم دیگر، نیروها و نهادهای سیاسی هستند که میتوانند با فراهمشدن زمینهها به برونرفت از این وضعیت کمک کنند.
به نظر میرسد باید هزینه - فایده فضا و اقدامات سیاسی جاری را سنجید و با این محاسبه به این دیدگاه نزدیکتر شد که برگزاری انتخابات در شرایط آزاد و قانونی بهترین راهحل برای برونرفت از این دشواریها است و از این رهگذر میتوان چشمانداز متفاوت و بلکه متخالفی را فراهم میآورد.
خدایار درخش -دیروز روی خروجی برخی خبرگزاری ها خبر تغییر ناگهانی سیدناصر رضایی فرماندارکهگیلویه منتشرشد.مانیزمانند هرمخاطبی با شنیدن خبر جا خوردیم اما اگر مرتب تغییر وتحولات در دولت های نهم ودهم را رصد کرده باشید ،شاید این تغییر جایی برای شوکه شدن نداشته باشد همچنان که سید علی محمد بزرگواری پس از شنیدن این خبر در اظهار نظری گفتند که این تغییر طبیعی است و جانشین ایشان فردی جوان وبومی میباشد .
البته حق باایشان است وقتی وزیر امورخارجه دولت نهم درسفر خارجی در سنگال از دیگران میشنود دیگر وزیر خارجه نیست ،باید به جناب صابری دست مریزادگفت زیرا وقتی فرماندار در شهرستان حضور داشتند خبر عزل ایشان را برایش مخابره کردند، نه مانند استاندار گیلان وقتی سرخوش از افتتاح پروژه آبرسانی برمیگشتند خبردار شدند که دیگر استاندار نیستند.بگذریم از این دست تغییرات زیاد دیدیم اما در حاشیه این تغییر وبرخی اظهار نظر ها لازم دانستم به چند نکته اشاره کنم.
- " مهندس ابراهیم جعفری " فرماندار جدید از نیروهای جوان منطقه بوده و همانطور که " دکتر صابری " استاندار کهگیلویه و بویراحمد ایشان را حمایت می کنند ما نیز وظیفه خود می دانیم برای تسریع در روند توسعه ، ایشان را همراهی نمائیم.
آنچه در بالا آمده بخشی از سخنان نماینده مردم کهگیلویه در واکنش به تغییر فرماندار کهگیلویه میباشد.بنظر میرسدبکار بردن واژه بومی در این تغییرات زیبنده نباشد زیرا سیدناصر رضایی نیز بومی استان بودند وفاصله زادگاه مادری ایشان تا کهگیلویه چند ده کیلومتر بیش نبود .
-تنها چند ماهی به عمر دولت دهم باقی نمانده ،درحالیکه از هم اکنون بخش عظیمی از اصولگرایان راه خود را از احمدی نژاد جدا ساخته اند وحتی در بسیاری موارد در مقابل او موضع گرفتند لذا دور از انتظار است اگرباور کنیم عمر مدیریت جناب صابری در استانداری استان بیش از چندماه باشد پس هرکسی که الفبای سیاست را بداند بوضوح واقف است که چنین تغییراتی نمی تواند در راستای توسعه وکمک به رفع محرومیت در این شهرستان باشد .زیرا هرچه هم جناب مهندس جعفری بومی باشند تا بخواهند با مجموعه اداری خود ومدیران شهرستان آشنا وهماهنگ شوند چند ماهی طول خواهد کشید ،تازه اگر ایشان نخواهند مانند استاندار چند روزی از وقت خود را صرف تغییر ات در سالن کنفرانس وچیدمان صندلی ها نمایند.
-نماینده محترم شهرستان گفتند وظیفه ما همراهی وحمایت هست اما هنوز یکماه از دستور رئیس جمهور خطاب به استانداران نمیگذرد که دستور داده بود نیازی نیست دراموراستان ها با نمایندگان مجلس هماهنگ کنند وشخص اقای بزرگواری به این دستور رئیس جمهور واکنش نشان دادند،اکنون چه شده که نماینده محترم حوزه انتخابیه لازم ندانستند در این تغییرات دخالت کنند،آیابراساس دستور رئیس جمهور جناب صابری با ایشان هماهنگی نکردند ؟یا برخی گمانه زنی ها مبنی بر اینکه آقای جعفری از حامیان ایشان در انتخابات مجلس نهم بوده باعث گردیده تا سکوت وهمراهی حجت الاسلام بزرگواری را در این تغییر شاهد باشیم .
تغییرات بوجود امده حق طبیعی استاندار محترم میباشد ،اماراستش را بخواهی من نتوانستم چون نماینده محترم سکوت کنم زیرا در مدت زمانی که بعنوان عضوی از جامعه مطبوعاتی با فرماندار محترم ارتباط داشتم وعملکرد ایشان را رصد کردیم یقینا یکی از انتخاب های ماندگار بودند،پاسخگویی به رسانه ها،انزجار ازسیاسی کاری ،عملگرایی وبسیاری خصائص دیگر باعث شد تا در رفتن ارشد ترین مسئول اجرایی شهرستان دست بقلم شوم .
شاید اقای صابری نداند اما هم من وهم شما نماینده محترم میدانند که سید ناصر رضایی در کارنامه کاری خود نمره قبولی درانتخابات مجلس نهم در این شهرستان را دارد، انتخاباتی که ان روزها بعلت شرایط زمانی خاص خودش میتوانست ابستن حوادث باشد .،وبرخلاف آرزوی بدخواهان نظام برگی زرین برافتخارات مردم این خطئه افزون گشت.و علاوه بر این بعنوان فرماندارنمونه کشوری در ترویج فرهنگ کتاب وکتابخانه معرفی گردید و در مجموعه مدیریتی ایشان سید محمود داربام روابط عمومی برتر بود ،دستگاه نمونه در طرح تکریم ومبارزه با قاچاق کالا نیز برتر واز این دست عنوان ها .. که بی شک نمادی از شایستگی های سیدناصر رضایی در این سمت میباشد .
جز خبر افتتاح ورودی شهر دهدشت که بموقع عملی نشد دیگر از فرماندار سابق وعده عمل شده سراغ ندارم.وخود نیز واقف بود ونگران
بهرحال ضمن آرزی موفقیت برای فرماندار سابق امیدواریم باهمراهی وهمکاری نماینده محترم شهرستان وتوان فرماندارجدید روز ی در این شهرستا ن توسعه بر کرسی محرومیت تکیه زند
نويسنده : کورش شرفشاهي |
هنگامي که مديريت در کشور احساسي باشد تاکيد کنند که نيازي به برنامههاي زمانبر نيست و بايد به سرعت وارد عرصه کار شد، عاقبت کار همين ميشود که امروز در آن نقطه ايستاده ايم. برخوردهاي احساسي با کشورهاي جهان به مشکلات داخلي کشور دامن زد و از سوي ديگر هدفمندي يارانهها را بدون مطالعه و غيرکارشناسي اجرا کرديم. نتيجه آن شد که از يک سو کالا و قطعات مورد نياز کشورمان را تامين نکردند و از سوي ديگر دولت احمدي نژاد با اجراي عجولانه و غير منطقي هدفمندي يارانهها باعث شد که قيمتها يک باره چندين برابر شود در حالي که دستمزد و توان مالي قشر حقوق بگير که اکثريت جامعه را تشکيل ميداد بالا نرفت. در اثر تمامي اين سوء مديريتها کار به جايي رسيد که به بازار آزاد و تفکر دلالي اين اجازه داده شد تا قيمتها را تعيين کند و خود دولت نيز در اين راستا ناچار شد که خواسته يا ناخواسته به گراني دامن بزند. يکي از اين موارد گران کردن قيمت بليت هواپيما بود. گراني بليت هواپيما در چندين مرحله اتفاق افتاد اما اين بار با هميشه فرق داشت و نه تنها صنعت هواپيمايي کشور را به تعطيلي کشيد بلکه باعث شد تا سوار شدن به هواپيما براي بسياري از اقشار جامعه به يک رويا تبديل شود. کارگري که تا امروز ماهيانه 390 هزار تومان دستمزد ميگيرد و اگر يک خانواده 5 نفري باشد 225 هزار تومان نيز يارانه ماهيانه دريافت ميکند، اگر بخواهد يک بار سوار هواپيما شود و اين سفر خود را به شهر مقدس مشهد و با هدف زيارت امام هشتم شيعيان انجام دهد بايد بابت بليت هواپيما 600 هزار تومان بپردازد! |
مهدی رئیسزاده*
خرید و فروش کارتهای بازرگانی پدیده جدیدی در اقتصاد ما نیست و همواره و در تمام سالهای فعالیت اتاق ایران این بحث مطرح بوده است. در یک دوره زمانی با ایجاد برخی سیستمها و تسهیلات این قبیل سوءاستفادهها تا حدی کاهش پیدا کرد. البته نباید از نظر دور داشت که این قبیل سوءاستفادهها همواره در تمام دورهها وجود داشته است اما بحث بر سر اتخاذ تصمیمات و ابلاغ قوانین و مقرراتی است که موجب کاهش یا افزایش این قبیل سوءاستفادهها میشود. اکنون نیز در صدور و تمدید کارتهای بازرگانی برخی تغییرات رخ داده است که باعث کاهش خرید و فروش کارتهای بازرگانی و روی آوردن به راههایی غیر اصولی شده است. محدودیت رشتههای بازرگانی به سه رشته و کاهش زمان تمدید کارتهای بازرگانی از پنج سال به یک سال از مهمترین این موارد است. در گذشته کارتهای بازرگانی با مدت اعتبار پنج سال صادر میشد اما از سال گذشته این زمان به یک سال کاهش یافته است. این در حالی است که زمان استفاده از این کارتها نیز کمتر از یک سال است، چون برای تمدید کارت و اخذ مفاصاحساب مالیاتی و بیمهای نیز فرایندی زمانبر است و دارنده کارت باید کمی قبل از اتمام یکسال برای این کارها اقدام کند. در گذشته اتاق ایران میتوانست برای برخی از تجار باسابقه کارت را بین دو تا پنج سال تمدید کند تا فعالان اصلی این حوزه در فواصل زمانی تمدید کارت خود با مشکل مواجه نشوند. در کنار این محدودیت، اکنون مدتی است که کارتهای بازرگانی رتبهبندی شدهاند و در سه دسته کارتهای طلایی، نقرهای و برنز قرار گرفتهاند. بر اساس آییننامه موجود تنها آن قبیل کارتهایی که طلایی هستند میتوانند عضویت خود را بهصورت پنج ساله تمدید کنند که دارندگان این کارتها نیز شرکتهای تجاری بزرگ شبه دولتی یا دولتی هستند. از طرف دیگر در گذشته دارندگان حقیقی و حقوقی کارتهای بازرگانی میتوانستند در رشتههای مختلف فعالیت کنند اما بر اساس اصلاح آییننامه صادرات و واردات، رشتههای فعالیت محدود به سه رشته شده است. البته هدف از انجام این کار قطعا تخصصی کردن تجارت بوده است اما در شرایط رکود همراه با تورم کنونی که برخی از شرکتها و افراد تمایل به فعالیت در رشتههای بیشتری را دارند، گذاشتن چنین شرطی تنها بازار خرید و فروش کارتهای بازرگانی را داغ میکند. مجموع این عوامل و محدودیتهای ایجاد شده در کنار موارد دیگری مانند بخشنامههای جدید در خصوص صادرات و واردات و قوانین جدید در حوزههای مختلف سبب دشواری کار و رواج پدیدهای به نام کارتهای یکبار مصرف میشود. کارتهایی که تنها برای یک سال صادر میشود و صاحبان چنین کارتهایی هم افراد متخصصی در تجارت نیستند و تنها برای کسب سود و درآمد به چنین کارهایی اقدام میکنند. من معتقدم ایجاد محدودیت و قوانین سختگیرانه تنها عاملی است که سبب بروز این پدیده میشود، چون فعالان اقتصادی که کار خود را تعطیل نمیکنند بلکه مجرا و کانال جدیدی را برای کار خود پیدا میکنند. اتاق ایران باید تلاش کند تا با کمک سازمان توسعه تجارت زمینهای را فراهم کند که قوانین سختگیرانه کمتر شود و ما کمتر با چنین پدیدههای غیرقانونی و خلافی در امر تجارت مواجه شویم.
ادامه خبر...نويسنده : حميدرضا شکوهي |
کمکم باورم ميشود که روز بيحادثه در کشور ما وجود ندارد. لازم نيست براي يافتن اين حوادث، با دقت زيادي لابهلاي خبرها را جستوجو کنيم و روزهاي زيادي وقت بگذاريم. اينجا پر از حادثه است. در جادهها و حتي در آسمانهايش، در کلاسهاي درسش؛ حتي در اردوهاي دانشآموزياش.حالا از حوادثي که هر روز در قالب خبرهاي قتل و تجاوز و سرقت مسلحانه و... در رسانهها مخابره ميشود و به تازگي، مخابره فيلمهاي سرقتهاي مسلحانه در روز روشن در خيابانهاي تهران، به سبک فيلمهاي تگزاسي هم به آن اضافه شده، فاکتور ميگيريم. اما از هرچه که بگذري، نميتواني از کنار حوادثي که براي کودکان رخ ميدهد بيتفاوت عبور کني. کودکان را در عرف خود، بيگناه ميدانيم و آنها معمولا مسوول حوادثي نيستند که برايشان رخ ميدهد. اما... بروز حادثه براي کودکان ايراني، گويا تبديل به عادتي شده است که هيچ مسوولي هم براي ترک اين عادت، چارهاي عملي نميانديشد. سال گذشته، حادثه رانندگي در سوئيس موجب شد 28 دانشآموز بلژيکي که براي اردويي به آن کشور رفته بودند جان خود را از دست بدهند. آن حادثه چنان براي غربيان اهميت داشت که در سوئيس و بلژيک عزاي عمومي اعلام شد و به احترام کودکان قرباني شده در آن حادثه، مردم يک دقيقه سکوت کردند. تا چند روز، خبر اول تمام شبکههاي خبري اروپا، اين حادثه و غم و اندوه ناشي از آن بود. اما... ما چه کرديم؟ از همان روز 14 ارديبهشت 1381 که 6 دانش آموز دختر مدرسهاي در شهرک کاروان، به موزه پست و از آنجا پارک شهر تهران برده شدند و هنگام قايقسواري در درياچه پارکشهر، آن هم هنگام بارش باران بهاري، غرق شدند، بايد پيشبيني ميکرديم که تا 10 سال بعد، مدام شاهد تکرار حوادثي مشابه براي دانشآموزان مدرسهاي خواهيم بود. براي جلوگيري از تکرار آن حادثه چه کردند؟ آب درياچه پارکشهر را خالي کردند! همين و بس... همانطور که پس از حوادث متعدد آتشسوزي در مدارس که از قضا اغلب، دختران دانشآموز را هدف گرفته بود به جز چند بخشنامه فرماليته- و بگذاريد به صراحت بگويم مضحک- هيچ تلاشي براي جلوگيري از تکرار اين حوادث صورت نگرفت که حاصلش حادثه مدرسه شينآباد پيرانشهر در آذربايجان غربي بود که 33 دانشآموز دختر را به کام آتش برد. اين حادثه اگر چه به اندازه سانحه رانندگي کاروان راهيان نور که ماه گذشته باعث مرگ 26 دانشآموز دختر بروجني شد، قرباني نداشت، اما وقتي چهرههاي سوخته اين کودکان معصوم را ميبينيم، ناخودآگاه به اين فکر ميکنيم که آنها با اين چهرهها چگونه زندگي خواهند کرد؟ مثل کودکان معصوم مدرسه روستاي درودزن استان فارس که 6 سال پيش دچار سانحه شدند که کسي نميداند با چهرههاي سوخته چگونه زندگي ميکنند. همانگونه که حوادث آتشسوزي در مدارس سفيلان چهار محال و بختياري و درودزن فارس والمني نورآباد لرستان و خوابگاه زاهدان، مدتي بعد در پيرانشهر تکرار شد، حادثه تصادف اتوبوس دانشآموزان بروجني هم، چند روز بعد در کمربندي شهر شاهرود تکرار شد که حاصلش 2 کشته و 15 زخمي بود. حتما حادثه شهر خرمدره را هم که تابستان امسال هنگام اجراي برنامه خاله شادونه براي کودکان رخ داد به ياد داريد که مرگ سه کودک بيگناه را در پي داشت. از اين حادثهها بسيار است اما... خجالت ميکشم که حتي همانهايي را که ذکر کردم دوباره بشمارم. کداميک از اين حوادث موجب شد مسوولي استعفا دهد يا حداقل عذرخواهي کند؟ اينها پيشکش؛ کداميک از اين حوادث دلخراش در اولويتهاي اصلي خبري صداو سيما قرار گرفت؟ اولويت اول و دوم و سوم و چهارم و... نه! انتظار بيهودهاي است. مشکلات اقتصادي مردم اروپا مهمتر از مرگ دانشآموزان دختر بروجني يا سوختگي دختران بيگناه پيرانشهري است. مسوولان مستقيم اين حوزه چه کردند؟ اصلا کجا هستند؟ آقاي حميدرضا حاجيبابايي وزير آموزش و پرورش که در حادثه دختران دانشآموز بروجني، حتي عذرخواهي هم نکرده بود، پس از حادثه پيرانشهر يادش افتاده که ميتوان گاهي اوقات هم عذرخواهي کرد تا مرهمي بر دل داغ ديدگان باشد. معلوم نيست چند دانشآموز بايد کشته شوند يا بسوزند تا آقاي مسوول محترم وزارت آموزش و پرورش، حاضر شود از مسووليتي که از عهده آن بر نيامده استعفا دهد. آنچه مينويسم فقط يک متن احساسي نيست، بلکه حاوي نشانههايي از سوءمديريت آقاي وزير هم هست. سال 89 آقاي وزير آموزشوپرورش طي بخشنامهاي دستور داد که از وسايل گرمايشي استاندارد در مدارس استفاده شود. آنگونه که معاون عمراني آقاي وزير، درست 5 روز پيشاز بروز حادثه پيرانشهر گفته، هر سال وزير آموزشوپرورش در خصوص ايمني سيستمهاي گرمايشي مدارس، دستورالعمل صادر ميکند و بر طبق برنامهريزيهاي انجام شده، مدارس بايد سيستم حرارت مرکزي يا بخاري نفتي کاربراتوري داشته باشند. معاون وزير آموزش و پرورش از تخصيص 80 درصد از اعتبار 24 ميليارد توماني براي استانداردسازي سيستمهاي گرمايشي و سرمايشي مدارس در سال گذشته خبر ميدهد که گويا رضايتبخش است. پس طبيعتا هيچ اتفاقي نبايد رخ دهد. اما... به نظر ميرسد ابلاغيهها و دستورالعملهاي وزير آموزش وپروش فقط به درد قاب کردن ميخورد؛ همانطور که مصاحبههاي معاون ايشان، فقط براي پر کردن کارنامه، البته از نوع نادرست ميخورد. وزيري که در حيطه تحت امر او در طول يک ماه دو حادثه- بخوانيد فاجعه- عظيم رخ ميدهد، ديگر چه اتفاقي بايد بيفتد تا سوءمديريتش اثبات شود؟ اعتقاد دارم هر مدير و مسوولي، حتي اگر در حادثه رخ داده در حيطه تحت امرش نقش چنداني نداشته باشد، براي پذيرش مسووليت و تسلاي دل داغديدگان، نه تنها بايد عذرخواهي کند، بلکه از مسووليت خود استعفا هم بايد بدهد. اين نسخه تجويزي من نيست، بلکه اصل پذيرفته شدهاي در تمام دنياست. آخرين نمونهاش هم در مصر رخ داد که وزير راه دولت محمد مرسي، دولتي که هم نوپا است و هم دچار چالشهاي عديده سياسي، به دليل حادثه تصادف اتوبوس با قطار که کشته شدن دهها دانشآموز را در پي داشت، استعفا داد. آقاي حاجيبابايي نه فقط براي تسلاي دل داغديدگان، بلکه به خاطر مديريت ضعيف خود بايد استعفا دهد. وزيري که بخشنامهها و ابلاغيههايش عملي نميشود، اگر مسووليتي نداشته باشد بهتر است. هر چند با استعفاي حاجيبابايي، نه جان از دست رفته دختران دانشآموز بروجني برميگردد و نه چهرههاي سوخته دختران دانشآموز پيرانشهري ترميم ميشود، اما لااقل در تاريخ ثبت ميشود وزيري در ايران براي اولين بار شجاعت ايستادن پاي ضعف مديريت خود و استعفا را داشت تا کمي در غم پدران و مادران داغدار اين دانشآموزان شريک شود. اما از وزيري که سه روز پس از حادثه آتشسوزي در مدرسه شينآباد درباره آن اظهارنظر نميکند ميتوان توقع شجاعت استعفا داشت؟ آقاي حاجي بابايي همچنان توجيه ميکند و در حال تبليغ عملکرد خود است. وزير آموزش و پرورش گفته سال گذشته 900 ميليارد تومان براي مقاومسازي مدارس کشور هزينه شد در حالي که در ابتداي دوران وزارت بنده تنها 170 ميليارد تومان اعتبار براي اين امر وجود داشت. وي همچنين گفته استانهاي آذربايجان غربي-همان استاني که حادثه آتشسوزي در آن رخ داده- خوزستان و سيستان و بلوچستان در تمام برنامههاي وزارت آموزش و پرورش در اولويت اول هستند. کسي نيست از آقاي حاجيبابايي بپرسد حالا که اين همه بودجه داريد و استان آذربايجان غربي در اولويت اول است، وضع اينگونه است؛ واي به حال استانهايي که در اولويتهاي بعدي هستند. نمايندگان مجلس شوراي اسلامي هم بايد پاسخگو باشند؛ همان نمايندگاني که چندي پيش به بهانه نابساماني مسايل اقتصادي حاصل از مشکلات ارز، ترجيح دادند استيضاح وزير آموزش و پرورش را ديگر پيگيري نکنند، به هر حال تجربه حوادث گذشته نشان ميدهد اين آخرين حادثه براي دانشآموزان نيست و اگر حادثه ديگري هم رخ داد، نبايد انتظار داشته باشيم وزير آموزش و پرورش استعفا دهد. اينجا جان کودکان ما هم چندان ارزش ندارد. |
نماز جمعه باید کوتاه ، مفید ، معنوی ، روشنگر و جذاب باشد و هر بار که نمازگزاران از مصلای نماز جمعه خارج میشوند احساس کنند به خدا نزدیکتر شده و اطلاعات جدیدی از دین فرا گرفته اند
نماز جمعه این هفته تهران (17/9/90) به امامت آیة الله موحدی کرمانی که اخیرا به این سمت منصوب شده اند برگزار شد و حقیر هم در نماز جمعه حضور داشتم و وظیفه خود میدانم ضمن تبریک و تشکر از ایشان که این مسؤلیت را پذیرفتند و قواعد نماز جمعه را رعایت کردند ، گرچه ایشان خود آگاه به مسائل هستند اما به جهت یاد آوری و در جهت موفقیت بیشتر ایشان نکاتی را عرض کنم.
1- آنچه باید در خطبه های نماز جمعه گفته شود
بر اساس آنچه در کتب فقهی و فتوای فقهاء آمده است خطبه های نماز جمعه باید حاوی نکات زیر باشد که اینجانب خلاصه آنرا از تحریر الوسیله امام خمینی (ره) نقل میکنم:
حمد و ستایش خداوند ، توصیه به تقوی و ترک گناه ،صلوات بر پیامبر اعظم (ص) ، سلام بر ائمه معصومین (ع)، قرائت سوره کوتاهی از قران ، استغفار برای مؤمنین و مؤمنات ، دعا برای اسلام و مسلمین ، بیان مصالح مسلمین و مسائل روز که باعث روشنگری میشود و مسلمانان برای دین و دنیا و معیشت خود به آن نیاز دارند همچنین روشنگری در مورد توطئه های معاندین و مخالفین اسلام و مسلمین.
بنا بر این فقهاء تکلیف ائمه محترم جمعه را روشن کرده اند و اضافه بر آنچه گفته شد نه تنها ضرورتی به بیان مطلبی در خطبه های نماز جمعه نیست بلکه ممکن است مخل به خطبه ها نیز باشد که در این یاد داشت به مواردی اشاره خواهم کرد.
2- نماز جمعه تریبون تبلیغاتی اشخاص و احزاب نیست
گاهی دیده میشود خطیب نماز جمعه بصورت صریح یا ضمنی به تبلیغ و دفاع از اشخاص می پردازد و چون همین اشخاص بعدا دچار انحراف و لغزش میشوند در زمان دیگر به تخریب آنان می پردازد که این روشی پسندیده ومناسب نماز جمعه نیست بلکه در نماز جمعه بر اساس رهنمودهای فقهاء و ولی فقیه باید به روشنگری کلی پرداخته شود و خطبه ها جای ذکر نام اشخاص و تعریف یا تکذیب آنان نیست و چون ممکن است گاهی این مطالب مصداق غیبت و تهمت باشد در این صورت حرام بود وجایگاه بیان آن حتما نماز جمعه نیست و باید از آن پرهیز شود.
بدیهی است بیان کلی مسائل نیز ممکن است در ذهن مخاطبین بر اشخاصی تطبیق داده شود که در این صورت حرجی نیست چون هر حق و باطلی مصادیقی دارد وممکن است بر اشخاص تطبیق داده شود ولی وقتی به مصادیق آن تصریح نشود مشکلی وجود ندارد.
3- نماز جمعه تریبون روز شمار تاریخ نیست
گاهی مسؤلین دستگاهها و نهادها توقع دارند خطیب جمعه در سالروز تاسیس آن دستگاه از تلاشهای مسؤلین آن دستگاه تشکر کند گاهی هم خود ائمه جمعه پیش دستی کرده و نماز جمعه را با برنامه روز شمار تاریخ اشتباه میگیرند و به بیان تولد و درگذشت کسانی میپردازند که ذکر آن مصداق روشنگری دینی و سیاسی نیست و این آقایان توجه ندارند که تریبون نمازجمعه جایگاه این کارها نیست و تنها مجاز به بیان مسائلی هستند که دانستن آن برای مردم به رشد فضائل معنوی و تقویت ارزشهای دینی و روشنگری سیاسی منجر شود نه هر چیز دلخواه امام جمعه باشد.
4- نماز جمعه باید کوتاه باشد
با توجه به اینکه نماز جمعه عبادت است نباید دافعه داشته باشد و برای شرکت کنندگان خسته کننده و ملال آور باشد تا رغبت به نماز را در آنان کاهش دهد بلکه خطبه ها باید کوتا باشد که جمع خطبه ها ونماز حدود 45 دقیقه بیشتر نشود ، خصوصا در جاهائی مثل تهران که مردم تابستان در گرما و زمستان در سرما به نماز می ایستند لازم است رعایت حال مردم بشود و مناسب است امام جمعه به مکبرِ نماز جمعه بگوید وقت را به وی یاد آوری کنند تا در فرصت مناسب خطبه ها را تمام نماید.
خلاصه و نتیجه:
نماز جمعه باید کوتاه ، مفید ، معنوی ، روشنگر و جذاب باشد و امام جمعه هنر انتقال مطالب خود در زمان کوتاهی را داشته باشد و هر بار که نمازگزاران از مصلای نماز جمعه خارج میشوند احساس کنند به خدا نزدیکتر شده و اطلاعات جدیدی از دین فرا گرفته اند و ایمان آنان قوی تر شده و در برابر دشمنان اسلام و مسلمین مقاوم تر شده اند.
قطعا چنین نماز جمعه ای روز به روز افراد بیشتری را جذب خواهد کرد و هیچ کس در مورد آن به خودش تردید راه نخواهد داد.
در خاتمه از اینکه این طلبه ناچیز به خودم اجازه دادم در مورد جایگاه بزرگان حرف بزنم از محضر بزرگان عذر خواهی و تاکید میکنم آنچه لازم است در مورد نماز جمعه گفته شود بیشتر از این حرفهاست و لازم است ائمه محترم جمعه به آن بپردازند.
ادامه خبر...ماندانا عصری- جنگ جهانی اول درسال ۱۹۱۴ آغاز جنگ جهانی اول این سرباز پیش از آنکه به جنگ برود برای پیشگیری از دزدی، دو چرخه خودرا به درخت کوچک خانه قفل میکند. سرباز هیچگاه به خانه باز نگشت. خانواده او برای یاد بود فرزند دوچرخه را از درخت جدا نکردند. ۹۵ سال پس از آن این تندیس بوجود آمد
جنگ جهانی دوم جنگ جهانی دوم بین سال های 1939 تا 1945 در گرفت. در این جنگ بیش از 100 میلیون نفر شرکت داشتند و نزدیک به 70 میلیون نفر جان خودشان را از دست دادند. بیش از 65 سال از جنگ جهانی دوم می گذرد اما وسعت این نبرد به اندازه ای بود که همچنان نیز خبر ساز می شود.
در دوره جنگ جهانی دوم، ساحل "ماپلتون" در انگلستان به عنوان یک منطقه آموزشی برای نیروهای این کشور شناخته می شد. پس از جنگ این منطقه پاکسازی شد و مورد استفاده مردم قرار گرفت.
چند روز پیش بر اثر رانش زمین در این منطقه یک انبار مخفی در زیر صخره ها نمایان شد. نکته جالب این جاست که این انبار محل برای نگهداری نارنجک و موشک بوده است.
در این انبار مخفی که بیش از 60 سال پنهان مانده بود نزدیک به هزار نارنجک و راکت عمل نکرده وجود داشت و مسئولین اعلام کرده اند که برخی از این راکت ها همچنان قابلیت انفجار دارند.
در تحقیقات بیشتر مشخص شد این مواد منفجره بیشتر برای آموزش نیروها بوده است اما قدرت انفجاری آن ها همچنان می تواند تلفاتی را به جای گذارد و از همین رو این منطقه بار دیگر بسته شده است تا به ایمنی کامل برسد.
به گفته برخی از مسئولین این منطقه برای انتقال دادن این مهمات بیش ار یک هفته زمان لازم است چرا که باید در نهایت دقت آن ها را به یک مکان امن منتقل کنند./ ق پ جنگهای داخلی و اثرات مخرب آن جنگ همواره از تلخ ترین رویداد های تاریخ بشر شناخته شده است. بیان تلخی ها و مصائب جنگ یکی از رسالت های اهل هنر بوده و در همین مورد آثار معروفی خلق شده است. یکی از معروف ترین آثار هنری ضد جنگ، تابلوی «گرانیکا»ی پیکاسو می باشد. این نوشتار معرفی این نقاشی جهانی است.
تابلوی گرانیکای پیکاسو در تمام جهان به عنوان یکی از مهمترین قطعات هنری ضد جنگ شناخته شده است ، این تابلو اعتراض صریحی به بمباران روستای گرانیکا در اسپانیا توسط هواپیماهای جنگنده آلمانی و ایتالیایی است . پس از اتمام نقاشی در سال 1937 پیکاسو اجازه داد تا این تابلو به یک تور کوتاه دور دنیا برود . هدف او این بود که مطمئن شود تمام مردم دنیا از ترس و وحشتی که اسپانیا را فراگرفته آگاه شوند . پیکاسو در جنگ های داخلی سرسختانه مخالف فاشیست ها بود و گرانیکا نه تنها به عنوان آشکارترین بیانیه ضد جنگ او بلکه به عنوان یکی از مشهورترین بیانه های ضد جنگ در طول تاریخ باقی مانده است .
درخواست بمباران گرانیکا توسط ملی گراهای اسپانیا در طول جنگ داخلی آن کشور صورت گرفت و یکی از مخوف ترین تهدیدهای وحشیانه در این مناقشه بود . گرانیکا روستای کوچکی بود با جمعیت هزار نفر ، بیشتر این جمعیت زنان و کودکان بودند و مردها روستا را برای جنگ ترک کرده بودند . بمباران روستا بیشتر به خاطر ارعاب و تهدید انجام گرفت تا یک حرکت استراتژیک جنگی و آمار کشتگان بین 400-500 تا 1600 نفر تخمین زده شده است .
صرف نظر از تعداد تلفات - هر چند که تاثیرات بمباران گرانیکا قابل توجه و اساسی است - این بمباران یک بار برای همیشه همکاری بین فاشیست های آلمان ، ایتالیا و اسپانیا را اثبات کرد و همچنین نشان داد که نیروی هوایی آلمان متعهد شده بود که بمباران را به این طرز وحشیانه انجام دهد . این تاثیر در جنگ جهانی دوم قابل توجه است ، چرا که گرانیکا یکی از اتفاقات کلیدی بود که تاکتیک های مبارزه نیروی هوایی آلمان را شکل داد .
تابلوی گرانیکا به طرز مهیبی بزرگ است ؛ 3 متر و نیم در 7 متر و 80 ، یک نقاشی دیواری با رنگ روغن روی بوم نقاشی . در نقاشی از رنگ های خاموش طوسی ، مشکی و سفید استفاده شده است . تابلو از قسمت های مختلفی تشکیل شده که به طور کلی مخالفت در برابر بمباران گرانیکا را نشان میدهد . سبک انتزاعی پیکاسو تماشاگران را گیج میکند به خصوص در قسمت میانی تابلو ، جایی که پس از تحلیل های دقیق می توان شکل های بسیاری از دل آن بیرون کشید . اما بیشتر دیده ها به سمت چپ تابلو جذب میشود ؛ جایی که یک گاو نر به زنی که بر سر جنازه کودکش مویه می کند خیره شده است . این قسمت از نقاشی تفسیرهای زیادی را به خود اختصاص داده است .
در قسمت میانی نقاشی یک اسب و تعدادی تصاویر دیگر مثل جمجمه انسان و گاو نر دیگری دیده می شود . نیزه ای از میان اسب رد شده و درد بسیاری را برای او ایجاد کرده است ، زخمی دردناک که بر تمام صحنه غالب است .
بسیار جالب است که تمام این وحشیگری ها در یک اتاق اتفاق می افتد و در سمت راست صحنه ساختمانی در حال سوختن مشاهده میشود . نیت پیکاسو احتمالا آن بوده که قتل عام را هم از نمای بیرونی و هم درونی نشان دهد و بگوید که چگونه انسان را در حد یک حیوان تنزل می دهد . از آنجا که گاو سمت چپ بر عکس دیگران که خون اسب را بر زمین می ریزند ایستاده و به ضجه زن فکر می کند میتواند حلقه زنجیری بین نمود انسانی و حیوانی جنگ باشد.
چراغی که در بالای نقاشی میان خورشید تعبیه شده سمبلی ست از ناامیدی انسان نسبت به تلاش برای به دست آوردن یاری پروردگار و هیچ تضمینی برای رستگاری از این صحنه وحشیانه وجود ندارد . سمت راست تابلو زنی در میان پنجره شناور است و دستی شعله ای را بالا نگه داشته ، نگاه پر از ترس زن نشان میدهد که برای دیدن این صحنه ها آماده نشده است . پیکاسو دوباره کمبود امید را از طریق این تصویر نشان می دهد . واضح است که نقاشی زمانی به پایان رسیده که او هنوز مطمئن نبوده است که اسپانیا روزی از وحشت جنگ نجات خواهد یافت یا نه ؟
قسمت راست تابلو شاید این امر را برجسته می کند که انسان ها موجب ویرانی توسط درد و آتش می شوند . این قسمت از تابلو واقع گرایانه تر از قسمت قبل است ، شعله هایی که اشیاء را دربرمی گیرند و در سیاهی که باز می شود ، دری که تفسیر های متفاوتی از آن ارائه شده است . بعضی ها این در را امیدی برای آنهایی که در نقاشی به دام افتاده اند می دانند ؛ آنها هنوز می توانند فرار کنند . دیگران می گویند این در نشانه ای شوم است ؛ دری به سوی هیچ و نشانه ای برای آنکه پیکاسو نتیجه این جنگ را چیزی جز ویرانی نمی داند . همچنین می توان این در را همزمان نماد هر دو فکر دانست . دری که هم نسیان و فراموشی و هم رهایی را عرضه می کند . سردی نمای خارج از در نشان می دهد پیکاسو آن را دروازه ای به سوی سرنوشت می داند .
گرانیکا جنایات نظامی را به تصویر می کشد برای همین گاهی از جنایات دیگری که در سطح جهان اتفاق می افتد به گرانیکای نو تعبیر می شود . کمی بعد از حمله به عراق دستور داده شد تا کپی گرانیکا که بر سر در پنتاگون آویزان شده بود پوشانده شود این امر بیانگر تاثیر این تابلو در نظامیان برای فهم وحشت و ترسی ست که ایجاد می کنند . 70 سال پس از بمباران گرانیکا این قصه توسط تابلوی پیکاسو زنده ماند تا دیگران مروری بر تاثیرات رفتار خود داشته باشند . گرانیکا؛ روایتی تلخ از ماجرای جنگ
ترجمه: ریحانه حاجی محمد پور
نويسنده : مهدي عزيزي |
شنبه شب گذشته، دربخش خبري 20:30 شبکه دوم سيما گزارشي منعکس شد به شرح ذيل: در ابتدا مجري پرسيد: « چي شد که بعضي روزنامهها و سايتها، بيتوجه به تجربههاي گذشته، دوباره رفتند سراغ تخريب چهرهها!؟» و در ادامه گزارش ذيل پخش شد: «به موازات خويشتنداري تحسين برانگير مسوولان سه قوه و آرامش بخشي به فضاي عمومي جامعه، بعضي روزها، تيترهاي درشت برخي روزنامهها و سايتهاي خبري ميدان تازه اي را براي بگو مگوهاي بيهوده و تخريب و نامهرباني سياسي ايجاد ميکنند.اخباري از اين دست که مسئولي با عناصر فلان جريان سياسي ديدار کرده؛ وبعد سيل تکذيب از جانب آن مسوول و سيل تاييد از جانب رقيبان او ؛ يا اخباري مبني بر مانع تراشي براي سفر يک چهره سياسي به فلان شهر. طنز ماجرا هم البته اينجاست که زير پوشش رقابت؛ عدهاي ميدان رقابت سالم سياسي را با ميدان مبارزه با دشمن اصلي اشتباه بگيرند و توپخانه را به سمت نيروهاي مختلف و سلايق گوناگون جبهه انقلاب بگشايند. آيا تجربههاي مکرر سالهاي دور ونزديک براي هوشياري در مقابل اين دام کافي نيست؟» در گزارش فوق،وقتي از خويشتنداري مسـئولان سه قوه صحبت به ميان آمد، تاکيد پُررنگي بر تحسين برانگيزبودن اين موضوع شد که نه تنها اشکالي ندارد، بلکه خيلي هم خوب است و نيز تصاوير درشت و زيبايي از ايشان به نمايش درآمد که به نشانه وحدت و همدلي در کنار يکديگر قرار گرفته و لبخند ميزدند. در عين حال، ساير تصاويرعليالخصوص تصوير آيتالله هاشمي بسيار نامناسب بود، تصاويري تار شده ،شک برانگيز و مبهم. نکته بسيار عجيب اين گزارش آن جاست که ميگويد: «ميدان رقابت سالم سياسي را با ميدان مبارزه با «دشمن اصلي!؟» اشتباه گرفتهاند». پرسش اين که در ترکيب فوق چرا واژه «اصلي» به کلمه دشمن افزوده شده و منظور از بکار بردن واژه ترکيبي «دشمن اصلي!؟» چيست؟ با توجه به مصاديقي که در گزارش آمده ؛ از جمله: «مانع تراشان براي سفر» آيا منظور اين است که مانع تراشان دشمن اند، اما غيراصلياند؟ يا اينکه منعکسکنندگان خبر لغو اين سفر دشمناند؟ و يا غرض آن است که انعکاس اينگونه اخبار در جهت معرفي دشمن، درست است اما فعلا دشمن اصلي فراموش نشود!؟ ويا... بالاخره معلوم نميشود که در اينجا منظور از کلمه دشمن ، کيست و يا چيست؟ درمجموع، فارغ از اين احتمال که در ترکيب بندي جملات و يا کلمات اشتباهي صورت گرفته؛ به عمد بوده يا خير؟ موضوع ديگر اينکه: آيا مسئولان خبري صداوسيما از ميزان بُرد ، نفوذ و تاثيرگذاري رسانه خويش مطلع نيستند ؟کيست که نداند بُرد رسانهاي چند روزنامه و يا سايت اينترنتي در مقايسه با غول رسانهاي صداوسيما به قدري ناچيز است که اصلاَ به حساب نميآيد .(چيزي در حد مطالعه نخبگان و خواص جامعه!). اين گزارش در حالي پخش شد که تنها يک روز غير تعطيل از لغو سفر آيتالله هاشمي به کرمان ميگذشت و درصد کثيري از جامعه ،اساساَ متوجه موضوع مورد اشاره صداوسيما نبودند... بنابراين چگونه است که اين چنين آن را بزرگ و منعکس مينمايند و از ديگر سو، مدعي غلط بودن انعکاس اينگونه اخبار شده و آن را نفي ميکنند؟ براستي آيا جز اين است که صداوسيما به تناوب و هراز چند گاه ازطريق ميدان دادن به برخي تفکرات خاص، به بهانههاي مختلف، از جمله عدم تخريب و تفرقه؛ تخريب و تفرقه افکني را در دستور کار خويش قرار داده و در عين حال فرياد وحدت سر ميدهد!؟ گزارش مورد اشاره به داستان فردي ميماند که از ديگري بدگويي ميکرد و او را دشنام ميداد. فردي(بخوانيد صداوسيما !)از راه رسيد و با ژست اخلاقي فرياد برآوردکه: «درست نيست به فلان فلان شده دشنام ميدهي! » |
سلامتی محور توسعه است و مسائل و مشکلات بهداشتی همان مشکلات توسعه است که نمی توان آن را فقط دربخش سلامت حل نمود، بنابراین جلب مشارکت تک تک افراد جامعه وبخشهای توسعه برای حل مشکلات بهداشتی و رسیدن به سطح قابل قبول (سلامت برای همه ) از ضروریات می باشد .
درذیل به چند مورد از اهداف برنامه ی داوطلبان سلامت اشاره می شود:
1-ارتقاء سطح سلامتی جامعه شهری با استفاده از جلب مشارکتهای مردمی
2-ارائه ی فعال خدمات بهداشتی درمناطق شهری
3-مشارکت مردم در برنامه ریزی و تصمیم گیری و استفاده ازهمکاری آنها در ارائه مراقبتهای اولیه و بهداشتی
4-بهره گیری از امکانات موجود جامعه در جهت حفظ و ارتقاء سلامتی جامعه ی بشری در سطوح محلی و منطقه
5- فراهم کردن زمینه ای برای ورود زنان خانه دار به عرصه ی فعالیتهای اجتماعی و توانمند سازی آنها درجهت امور اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی
6- ارتقاء حضور مردم درعرصه توسعه اقتصادی -اجتماعی
زنان کشورمان پیشتازان این همیاری عمومی شدند وتحت عنوان (رابط بهداشت ) داوطلبانه قدم درجهت توسعه ی بهداشتی نهادند که زیر بنائی ترین ابعاد تکامل اجتماعی بشر هستند.
ما دست همه ی داوطلبان گرامی را به گرمی می فشاریم و این روز را به آنان صمیمانه تبریک می گوئیم . و از افراد توانمند
می خواهیم که ما را در رسیدن به اهداف والای سلامت یاری نمایید. /گ
دکتر عبدالحسین فرح بخش /رئیس مرکزبهداشت شهدای انقلاب
ادامه خبر...