درفضای یکی ازشبکه هـای اجتماعی به مطلبی برخوردم درنقد پژمان جمشیدی وسریال پژمان .
انچه درنقد پژمان امده بود یک نقد به عملکرد دنیای بازیگری وی بوده که ضمن احترام به نگارنده بنظرمیرسید کمی انصاف رعایت نشده مثل این نکته که "زدن یک گل ان هـم به گرجستان"،بهـرحال من هـم معتقدم که برای کسی که۱۵بازی ملی داشته شاید آمار چشمگیری نباشد،امانبایدفراموش کرد که پژمان یک مهـاجم نبوده که ازوی انتظارگل بیشتری برود،اتفاقا بودند مهـاجمانی در دوران بازیگری پژمان که باهـمین تعدادبازی درقامت یک گل نزن قهـار درورزش ما چرخ میزدند.ضمن اینکه همین تیم فوتبال گرجستان در مرحله نهایی انتخابی جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل با تیم های اسپانیا، فرانسه، فنلاند و بلاروس هم گروه بوده است وحتی با فرانسه توانست نتیجه مساوی کسب کند
بایدبپذیریم هـمین پژمان درقیاس بابرخی فوتبالیست هـای امروزی که گاهـا شرف وتعهـدوتعصب خودرا به مشتی اسکناس میفروشند ونمونه هـایی از انهـا رادرلیگ هـای سه گانه کشور میبینم دردنیای ورزشی خویش قابل تقدیراست،
اما نگارنده درمورد ورود ایشان به عرصه هـنر به شنیده های خود اکتفا کرده وابراز داشته، برخی دوستان دراین حرفه بخاطر دریافت مبلغ میلیاردی راه رابرپژمان بازنموده تایک فوتبالیست دهـه ی هـفتاد که خیلی ازامروزی هـا که از او خاطره ای ندارند شبهـا دقایقی با رسانه ملی وازطریق شبکه فوتبالی هـا نظاره گر سریالش باشند،صادقانه بگویم از این ردوبدشدن پول خبری نشنیده وتنهـا راه ورودپژمان به تلوزیون رابه ارتباطش بابرادران قاسم خانی میدانم (طبق گفته هـای اقای جمشیدی دربرنامه نود)که اگرفرض رابراین بگیریم که وی ازاین،راه ولابی فرصت معرفی خویش رافراهـم نموده،بنظرنمی رسد بتوان بسیار براین شیوه خرده گرفت چراکه کم نیستند هـنرمندان وبازیگرانی که ازقبل پدر ومادرودیگربستگان خو د برپرده سینما تاقاب تلوزیونی دیده میشوند،ازفرزندان شریفی نیا گرفته تا کیمایی وارجمندو.......
اگرازنظرنگارنده این شیوه ناپسنداست ،باید قبل از ورودپژمان به تلوزیون فریاد میزدیدتا امروز شاهـد حضور یک فوتبالیست معمولی بعنوان هـنرپیشه وبازیگرمحوری یک سریال پرمخاطب ازرسانه کشورنباشیم،امااگرگفته شمامبنی براینکه پژمان مبلغی داده (طبق شنیده ها)تا دوباره مطرح شود درحالیکه خیلی ازاهـل هـنردربیکاری بسرمیبرند،بنظرمیرسد فارغ ازهـرگونه اظهـار نظردرمورد دادن یاندادن پول ذکر دونکته خالی ازلطف نیست:
-بسیاری ازبازیگران وهـنرمندان عزیزکشورمان تحصیلات دانشگاهـی آنهـا عبدا با هـنر وسینما سنخیتی نداردچنانچه اگربخواهـیم واحدهـای دانشگاهـی مشترک رابشماریم بسختی بعدد انگشتان دست برسد،اما هـمان عزیزان حال در عرصه هـنری کشور صاحب سبک نیز میباشند.
-حال عموم مردم درمورد بازی پژمان بااذعان به اینکه اگرچه هـنرپیشه نیست ولی خوب بازی میکند تلویحا رضایت خودراازبازی جناب جمشیدی ابراز داشته وشبهـا علاقمند دیدن پژی هـستند.
ضمن احترام به منقدمحترم که مطمئننا ازسردلسوزی میباشد،باید اعتراف کرد که نه تنهـا پژمان بلکه تعداد زیادی بی ضابطه وارد این عرصه شدند،هـمانهـایی که بقول برخی بزرگان سینمای ایران ازانهـابه چشم ابی هـا یادشده ،خود قصه ای دیگر است.
ختم کلام اینکه نه تنهـادرعرصه هـنر،فوتبالیستی خودنمایی میکند،بلکه درفوتبال کشور ودیگرورزشها غیرفوتبالی هـا وکسانیکه بقولی حتی یک عکس بالباس ورزشی ندارند حال ,تصمیم گیری میکننند.
خدایار درخش-سردبیر
بهاره حسینی دانشجوی دکترای فلفسه و از فعالان مطبوعاتی زن استان کهگیلویه و بویراحمد در مطلبی در موضوع باران نوشت:
این را خواهم نوشت برای عمو جلیل، که به من گفته است ساده بنویسید چون که من نمیتوانم آن نوشته های آنروزی شما را بخوانم.
باران آمد. باران قطره قطره نیامد. باران با طوفان آمد. باران تند تند می بارید. باران پاک کن من را دزدید و املاهای نانوشته وبد نوشته را اصلاح کرده است. اصلاح موی صورت را نمیگویم. اما اصلاح کرد.
یادم آمده است. در طوفان و باران، من همچنان آرام آرام، مداد رنگیهایم را برمیداشتم وبر روزنامه سلام قوس وقزح می کشیدم. هفت رنگ آسمانی را می کشیدم من. باران آمده بود. باران با طوفان آمده بود. هفت رنگ قوسش واقلیم هفت هنررا ، در پهنه ی هفت آسمان میکشیدم. مدادرنگیهایم را زمین می گذاشتم. ومن نوباوه به عشق باران باران را رها میکردم و همینطور تراوشات ذهنم را.
باران آمد. باران من را شسته است. باران با طوفان آمد. باران جدولها را روبیده است. این طوفان چقدر لطیف است. این طوفان تند وتندرو، تندتر آمد. آمده است تا کودک را به دگماتیسم کودکانه خنجر زده باشد.
نمیدانم آن روز،روز دوم خرداد بوده است یا هنوز به عشق سوم. اما میدانم که دیگر پوتین بابایم به خاطر باران در گل کوچه و خیابانهامان گیر نمی کرده است و بابایم مادرم را کتک نمی زده است. این باران طوفان دیگری داشت. چون بابایم این بار با کفش ورنی به خانه آمده بود.
برای من خیلی خیلی جالب بوده است. صورت مادرم با دیدن نانی که در دست بابایم بود گل شکفته بوده است. بابایم نگاهی به پشت سرش انداخت و با سلام و خنده سرش را به طرف من ومادرم چرخانده است. ایندفعه فهمیدم بابا نان داد.
باران آمد. باران با طوفان آمد. بابا در باران نا ن داد.
غروب شد. باران از باریدن ایستاد. باران ما دیگر سمبول فتنه شده بود. باران خون میبارد. باران این بار ترور شد. نانهای در دست بابا سوخته بودند. ولی در جیب بابایم چهل هزار تومان پول بود. بابا لامپها را خاموش کرد تا سوختگی نان را نبینیم. آقای شاطر به بابا گفت چهل پس انداز،نان نینداز. بابا خنده تلخ کرد. اما خندید. باید می خندید. اگر بابایم نمی خندید آشوبگر بود. بابایم سر میدان آمده بود و خودش اعتراف کرده است که خندید.
رعدوبرقی دوباره در آسمان پیدا شده است. باران خاموش بود. رعدوبرق همچنان بوی امید می داد. باران نمی بارید. دیگر از طوفان خبری نبود. گندمها نارس بودند. اما جو ها را چیده بودند. اینبار باران با ترنم آمد. ترنمی که دیشب آقای حسین آن را امید ایران نامیده است. حسین؛ آره حسین چون او خودش در تحلیف خودش گفته است حسین نام دارم. حسن هم زیر باران بود. درگیر طوفان بود. حسن از باران نان می آورد. ما نیز نان باران باران را میخوریم. ایندفعه نان جو است. میگویند جو فطرتی آرام وامید بخش دارد.
باران ببار. ببار باران! چه با طوفان خود، چه با امیدهایی که در آرامش برایم بوجود آورده ای.
سید باران بارانی باش
که شیخ طوفان تدبیر کند.
راک نیوز : نواده شهید صدوقی با ابراز تاسف از وضعیت تبلیغی فرهنگی جامعه گفت: اخلاق و معنویت و انصاف و یاد خدا و مرگ در جامعه ما افول گرده و تبیین حقایق اسلام بدست عده ای مداح بی خاصیت افتاده. این درد را کجا ببریم؟ در این آشفته بازار ادب و اخلاق که یک مداح در دعای عرفه برای یکی از ارکان نظام اسلامی ارزوی مرگ می کند، به چه احتیاج داریم؟ به آیت الله خاتمی و از کسانیکه از روش و منش خاتمی درس گرفته اند.
![]() |
به گزارش راک نیوز ؛سایت قبس درمطلبی تحلیلی آورده است : اعضای اصلاح طلب خانه مطبوعات استان کهگیلویه و بویراحمد در بیست و سومین جلسه خانه مطبوعات با همدستی و تعامل یکی از اعضای مدعی اصولگرا که پس از انتخابات مجلس نهم با تغییر مشی سیاسی برخوردهای دوگانه ای از خود نشان داده است زریر حجتی مدیر خانه مطبوعات را کنار گذاشتند و جمشید ضرابی دیگر عضو هیات مدیره را که در انتخابات مجلس همگام و هم رای با آنان بود را به سمت مدیر جدید این خانه انتخاب کردند.
این در حالی است که گفته می شود یکی از اعضای غایب بدون توجه به مفاد اساس نامه به صورت تلفنی و عدم حضور در جلسه رای داده است و بازرسان خانه مطبوعات به عنوان رکن خانه از این تصمیم بی اطلاع بوده اند.
انتشار خبر این اقدام سیاسی اصحاب رسانه و مطبوعات را در حیرت فرو برد چرا که همین هیأت مدیره در نخستین روزهای آغاز به کار خود علی رغم ورود و رایزنی های برخی چهره های سیاسی برای به دست گرفتن این خانه شعار عزم بر فعالیت صنفی نه سیاسی داده بودند و قبل از آن نیز با شعارهایی نظیر تأمین مسکن و زمین توانسته بودند آرایی را به سبد خود بیندازند.
هرچند مخالفان شکل گیری خانه مطبوعات و عناصر پشت پرده که موقعیتشان به خطر افتاده بودند در همان گام های اول به بهانه غیر قانونی بودن خانه تلاش نمودند که برای خانه مطبوعات حاشیه سازی کنند تا بلکه انحلال آن را نتیجه بگیرند ، موضع گیریهای مقتدرانه مدیر کل ارشاد و همراهی اکثریت مجمع عمومی با مدیر خانه آنا را ناکام گذاشت.
از طرف دیگر حجم فعالیتهای صورت گرفته در سایه فراغت و ابتکارات شخصی زریر حجتی در جایگاه مدیر انتخابی خانه مطبوعات همچنین مدیر انتصابی سرای روزنامه نگاران مخالفان را خلع سلاح کرد در حالی که پیش از این نیز دست هیأت مدیره در جلسه هم اندیشی با مدیران مسئول جراید که در سالن سینما تک برگزار شده بود رو شد و ثابت شد که هیچ برنامه ای که نشانگر دغدغه و دلسوزی آنها برای خبرنگاران باشد در کارنامه خود نداشته اند و بلکه این تشکل صنفی را که به جایگاهی تشریفاتی تنزل داده بودند اکنون پس از گذشت بیش از یکسال نیز برنامه ای که بیانگر بیلان کاری و حلال مشکلات خبرنگاران در حوزه های رفاهی و آموزشی باشد ارائه نداده اند ، لذا تغییر سیاسی و انتقام گیری نیز راهکار نمی باشد.
حال ضمن احترام به همکار با سابقه جمشید ضرابی جای این سوال باقی است که چگونه وی در حالی که کارمند رسمی صدا و سیما است فرصتی برای پیگیری و حل مشکلات خبرنگاران که عمدتا در ساعات اداری و ملاقات مسئولان است داشته باشد ؟
ادامه خبر...
عيد کمال دين . سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت
امير المومنين عليه السلام
بر شيعيان و پيروان ولايت خجسته باد
خورشيد چراغکي ز رخسار عليست / مه نقطه کوچکي ز پرگار عليست
هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسايه ديوار به ديوار عليست
عيد غدير مبارک
روز عيد غدير خم از شريف ترين اعياد امت من است
پيامبر اکرم(ص)
نازد به خودش خدا که حيدر دارد / درياي فضائلي مطهر دارد
همتاي علي نخواهد آمد والله / صد بار اگر کعبه ترک بردارد
عيد غدير خم مبارک باد
خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان
فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک
دلا امشب به مي بايد وضو کرد / و هر ناممکني را آرزو کرد
عيد بر شما مبارک
علي در عرش بالا بي نظير است
علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم
چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند
بردند به ميزان عمل سنجيدند
بيش از همه کس گناه ما بود ولي
آن را به محبت علي بخشيدند
عيدتان مبارک
تمام لذت عمرم در اين است / که مولايم اميرالمومنين است
عيد شما مبارک
نه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد
ناشر حکم ولايت به ولي مي نازد
گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي
عجب اينجاست خدا هم به علي مي نازد
هان! اي مردمان! علي را برتر بدانيد، که او برترين انسان از زن و مرد بعد از من است.... هرکه با او بستيزد و بر ولايتش گردن ننهد نفرين و خشم من بر او باد. (خطبه ي غديريه)
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد
ايمان به جز از حب علي پايه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم
گفتا که علي نور بود سايه ندارد
عيد غدير مبارک
شبي در محفلي ذکر علي بود
شنيدم عارفي فرزانه فرمود
اگر آتش به زير پوست داري
نسوزي گر علي را دوست داري
خورشيد شکفته در غدير است علي
باران بهار در کوير است علي
بر مسند عاشقي شهي بي همتاست
بر ملک محمدي امير است علي
مدح علي و آل علي بر زبان ماست / گويا زبان براي همين در دهان ماست
روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي
گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي
گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت
گفتمش چون حـک نمودم روي قلبم يا علي
شبي در محفلي ذکر علي بود ، شنيدم عاشقي مستانه فرمود ، اگر آتش به زير پوست داري ، نسوزي گر علي را دوست داري . عيد غدير خم بر شما مبارک
نام علي : عدالت - راه علي : سعادت - عشق علي : شهادت - ذکر علي : عبادت - عيد علي : مبارک
ما زين جهان از پي ديدار ميرويم ، از بهر ديدن حيدر کرار ميرويم ، درب بهشت گر نگشايند به روي ما ، گوييم يا علي و ز ديوار ميرويم
عجب تمثيلي است اين که علي مولود کعبه است . . . . يعني اينکه باطن قبله را در امام پيدا کن . عيد غدير خم مبارک
اي خداي مرتضي ، گردي از گامهاي فتوت مرتضي را بر سر جهانيان بپاش تا ريشه نامردي در جهان بخشکد . عيد غدير خم ، عيد ولايت و امامت مبارک
اگر خلق عالم علي را مي شناختند ، دوستش ميداشتند و اگر خلق عالم علي را دوست ميداشتند ، جهنم آفريده نميشد
به روز غدير خم از مقام لم يزلي ، به کائنات ندا شد به صوت جلي . که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر ، امام و سرور و مولا عليست علي ، عيد غدير خم بر شما مبارک
رسولي کز غدير خم ننوشد ، رداي سبز بعثت را نپوشد . عيد غدير خم مبارک
يكي از راهكارهاي توسعه اقتصادي شهرستان گچساران و به تبع آن استان ايجاد منطقه ويژه اقتصادي در اين شهرستان است . كارشناسان اقتصادي معتقدند مناطق ويژه اقتصادي مناطقی هستند که به منظور پشتیبانی از فعالیتهای اقتصادی و برقراری ارتباط تجاری بین المللی و تحرک در اقتصاد منطقهای و تولید و پردازش کالا، انتقال فن آوری، صادرات غیر نفتی، ایجاد اشتغال مولد و جلب و تشویق سرمایه گذاری داخلی و خارجی، صادرات مجدد، عبور خارجی ( ترانزیت ) و انتقال کالا (ترانشیب) در محدوده ای از سرزمین اصلی ایجاد می شوند الله كرم هاديپور مي گويد: درسطح جهان روند شکلگیری مناطق ویژه اقتصادی از سه مرحله عبور میکندکه مرحله اول: فراهم ساختن زیربناها ، مرحله دوم: جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی، انتقال تکنولوژی، ایجاد اشتغال و رونق اقتصادی و مرحله سوم: ایجاد درآمد ارزی و توسعه صادرات و حضور در بازار جهانی می باشد . شهرستان گچساران در منطقه گرمسیری استان قرار دارد که از شمال به شهرستان کهگیلویه (استان کهگیلویه و بویراحمد )، از جنوب به شهرستان ممسنی(استان فارس) و گناوه (استان بوشهر)، از شرق به ممسنی و از غرب به شهرستان بهبهان(استان خوزستان) محدود می گردد. این شهرستان دارای مساحتی بالغ بر4 هزار 683کیلومتر مربع بوده که بین50درجه و45 دقیقه طول جغرافیایی و30 درجه و26دقیقه عرض جغرافیایی واقع است. دوگنبدان مرکز شهرستان، 720 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. گچساران از جمله شهرستانهای نفتخیز کشور محسوب می گردد و روزانه بالغ بر 700هزار بشکه نفت ( به گفته محمد باورساد مدير عامل نفت و گاز گچساران 23 درصد نفت و گاز كشور) از منابع زير زميني آن استحصال و صادر می گردد و در مسیر جاده اصلی فارس-خوزستان واقع است. نماينده مردم شهرستان هاي گچساران و باشت در مجلس شوراي اسلامي با بيان اينكه در حال حاضر 11 منطقه ويژه اقتصادی زير پوشش سازمان صنايع کوچک و شهرکهای صنعتی ايران هستند گفت:طرح ايجاد منطقه ويژه اقتصادي از سال 89 از سوي مسئولان استاني مطرح شدو پس از پیگیری های مختلف در سال 91 در هیئت دولت مصوب شد. تاجگردون با اشاره به مزایای ایجاد این منطقه ویژه اقتصادی در گچساران گفت: وجود فرودگاه به عنوان مرز مجاز هوایی در مجاورت منطقه ویژه اقتصادی، وجود گمرک و منطقه ويژه اقتصادي بوشهر در فاصله كمتر از 100 كيلومتر ، همسایگی با ساير شهر هاي نفت خيز هماننده بهبهان ، آغاجاري ، اميديه و بوشهر ، مجاورت زمین منطقه با خط انتقال گازو قرار گرفتن در مسير ترانزيتي شمال به جنوب ، از جمله مزایای ایجاد منطقه ویژه اقتصادی در گچساران است. در نشست کارگروه اقتصادی استان که درتاريخ 20 خرداد امسال در استانداری کهگیلویه و بویراحمد برگزار شد، طرح توجیهی منطقه ویژه اقتصادی گچساران از مصوبات سفرهای استانی دولت به کهگیلویه و بویراحمد تصویب شد. استاندار کهگیلویه و بویراحمد در این نشست با بيان اينكه این طرح از سال 89 مطرح شده بود و پس از پیگیری های مختلف پارسال در هیئت دولت مصوب شد گفت: طرح توجیهی تصویب شده برای طرح در کمیسیون اقتصادی به مجلس ارسال شد. وی عمده ترين هدف اين طرح را بسترسازی برای جذب سرمایه گذار در این شهرستان و استان عنوان كرد و گفت: توسعه همه جانبه استان به ویژه در بخش اقتصادی، کشاورزی و صادرات نیازمند همکاری و تعامل مردم و مسئولین است. نماینده مردم گچساران و باشت در مجلس شورای اسلامی با بيان اينكه گچساران در سطحاستان تنها نقطهای است که به منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر نزدیک بوده و با توجه به وضعیت پتروشیمی گچساران این شهرستان پتانسیل منطقه ویژه اقتصادی را دارد گفت: منطقه ویژه اقتصادی از جمله مناطق زیر نظر مناطق آزاد کشور محسوب میشود کسانی که در زمینههای نفت، گاز و پتروشیمی توانایی سرمایهگذاری در این منطقه را داشته باشند از مزایای مناطق آزاد بهرهمند میشوند . تاجگردون با اشاره به اينكه طرح ایجاد منطقه ویژه اقتصادی گچساران به مجلس رسید گفت: این طرح که پیش از این در هیات دولت مورد موافقت قرار گرفته بود با عنوان لایحه ایجاد مناطق ویژه اقتصادی به همراه مناطق ويژه اقتصادي شهرستانهاي فسا، گناباد، ابرکوه، زنجان و میبد به کمیسیون اقتصادی(به عنوان کمیسیون اصلی در این موضوع) و همچنین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی(کمیسیون فرعی) ارجاع داده شده است تا پس از بررسی به صحن علنی و به رای نمایندگان گذاشته شود. غلامرضا تاجگردون افزود: طبق ماده واحده؛ به دولت اجازه داده می شود در شهرستانهای فسا، گناباد، ابرکوه، زنجان، گچساران و میبد منطقه ویژه اقتصادی ایجاد نماید و مناطق یاد شده بر اساس قانون تشکیل و اداره مناطق ویژه اقتصادی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۸۴/۹/۵ اداره خواهد شد. رییس اداره منابع طبیعی و آبخیزداری گچساران گفت: در مرحله اول حدود 300 هکتار زمین در دشت لیشتر برای منطقه ویژه اقتصادی این شهرستان تعیین و حصار كشي شد و قرار است در مراحل بعدي در صورت نياز اراضي بيشتري به اين طرح اختصاص يابد. آقای حافظی فر با بيان اينكه این زمین در بهترین مکان دشت لیشتر با نزدیکی به زیرساخت های لازم شامل آب، برق، گاز و تلفن تعیین شده است گفت: اداره منابع طبیعی و آبخیزداری گچساران در صورت وجود زمین های ملی مناسب و مستعد به منظور ارایه طرح های اقتصادی به بهره برداران واجد شرایط واگذار مي كند. وي گفت: با ایجاد منطقه ویژه در این شهرستان شاهد رشد سرمایه گذاری در آن خواهیم بود و با رشد و توسعه سرمایه گذاری در این منطقه بی شک معضل بیکاری در آن کاهش خواهد یافت. كارشناسان اقتصادي معافیت گمرکی تا سقف ارزش افزوده و پرداخت عوارض گمرکی مازاد بر ارزش افزوده قطعات خارجی در تولیدات ، ورود ماشین آلات خط تولید و ابزار و اثاثیه اداری بدون عوارض گمرکی ، تبعیت از قانون کار مناطق آزاد تجاری و صنعتی در مناطق ویژه ،صدور مجوز ساخت و پایان کار بصورت رایگان ،عدم محدودیت زمانی متروکه شدن کالا را از جمله مزاياي اين طرح عنوان كردند . الله كردم هادي پور افزود: با تلاش همه جانبه مدیران استاني و ملي ضمن فراهم شدن بستر اقتصادی شاهد تحول اقتصادی، ایجاد اشتغال، افزایش درآمد سرانه مردم، افزایش خدمات بازرگانی و ظرفیت سازی مناسب برای جذب بیشتر سرمایه گذاری در سطح استان خواهيم بود. مردم كهگيلويه و وبويراحمد امیدوارند این طرح یکی از ماندگارترین طرحهای اقتصادی دولت در گچساران شود تا گامي به سوي توسعه در استان رخ دهد .
خبرنگار:درزاده
نويسنده : محمد حسين روانبخش |
دو ماه و نيم از پايان دولت محمود احمدينژاد گذشته است ولي انگار بعضيها هنوز باور نکردهاند که چنين اتفاقي افتاده است ! يک سايت حاميمحمود احمدينژاد و اسفنديار رحيم مشايي، در فراخواني، شش آبان را «سالروز ولادت جناب آقاي محمود احمدينژاد» خوانده و دعوت کرده که درددلها به صورت بيپرده و صريح درباره مسائل و رويدادهاي 8 سال گذشته با احمدينژاد مطرح شود. فکر ميکنيد چرا بايد مردم با کسي که ديگر مسئوليت ندارد ، درد دل کنند؟! احتمال يک - محمود احمدينژاد و دوروبريهايش عادت کردهاند که از مردم نامه جمع کنند. اعلام آمار تعداد نامههاي جمع شده يکي از افتخارات اين برادران بود. مثلا در سال دوم اعلام شد که 9 ميليون نامه جمع شده است و در اواخر دولت اعلام شد که 35 ميليون نامه جمع شده است . اين آمارها جوري داده ميشد که انگار تعداد نامهها ملاک و معيار پيشرفت و توسعه است!... اما دست روزگار غدار باعث شد که اتفاقي که احمدينژاد ميخواست نيفتد و دولت از دست آنها خارج شود و ديگر آنها امکان جمع آوري نامه را نداشته باشند. از آنجايي که هر مشکلي بالاخره راهحلي دارد، دوستان تصميم گرفتهاند دست به جمعآوري نامه از مردم به شکل جديد بزنند تا خداي ناکرده کسي افسردگي نگيرد! توضيح ضروري اينکه اين نامهها براي خوانده شدن جمع نميشود ، اگر قرار بود که اين نامهها خوانده شود همان 35 ميليون نامه قبلي براي اينکه دولتمردان سابق تا دو هزار سال ديگر نامه براي خواندن داشته باشند کافي بود! احتمال 2- محمود احمدينژاد الان مسووليت ندارد ولي سخن برادر غلامحسين الهام هنوز در گوش همه زنگ ميزند که سوم تير ماه گفت: در آيندهاي نزديک احمدينژاد رجعت ميکند و حکومت ديگري را پيگيري خواهد کرد. احتمالا بر همين مبنا، برادران از همين حالا دست به کار شدهاند و نامههاي مردم را براي حکومت بعدي احمدينژاد از الان جمع ميکنند! به اين ميگويند: ابتکار جديد دولت آينده احمدينژاد! احتمال 3- شايد بعضيها هنوز هم دوست داشته باشند که قربان صدقه دولتمردان سابق بروند. مثلا اگر کسي در آن زمان امکان اين را پيدا کرده که 3 هزار ميليارد ناقابل سوء استفاده کند و الان بخواهد در اين راستا از بعضي مسوولان وقت تشکر کند، چگونه بايد چنين کاري کند؟!...آفرين به هوش و درايت مسئولان سايتي که امکان چنين پيامهاي تشکري را فراهم آوردند! |
حکايت فلک کردن دانش آموزان، ايستادن آن ها در گوشه اي از کلاس و يک دست و يک پا را بالا گرفتن و خودکار لاي انگشتان گذاشتن براي تنبيه قصه اي قديمي است که اين روزها در مدارس گاهي به شکلي ديگر و از جنس اهانت و تعيين تکليف هاي اضافه ديده مي شود. يک دانش آموز کلاس هفتم مي گويد: معلم هاي اين زمانه شايد تنبيه بدني را از ياد برده باشند اما برخي ها از توهين کردن و دادن تکاليف اضافه خودداري نمي کنند. به گفته دانش آموز ديگري که در پايه ششم ابتدايي درس مي خواند، تنبيه بدني، ترس و دلهره هايي در دانش آموزان به وجود مي آورد که هنگام برگزاري امتحانات يا درس جواب دادن بر آن ها غلبه و اعتماد به نفس شان را تضعيف مي کند.
مادر يک دانش آموز دوره ابتدايي هم با اشاره به اين که معلم ها حق تنبيه دانش آموز را ندارند، عنوان مي کند: تا آن جا که مي دانم اگر معلمي به تنبيه بدني دانش آموزي اقدام کند، والدين مي توانند از او به آموزش و پرورش منطقه شاکي شوند و براساس مقررات آموزش و پرورش با آن ها برخورد مي شود. «مرضيه علي آبادي»، مادر يک دانش آموز کلاس چهارم نيز معتقد است حذف تنبيه بدني از مدارس خوب است اما هنوز معلماني هستند که تفکر چند دهه قبل را همراه خود يدک مي کشند در حالي که بايد روش هاي سنتي در نظام آموزشي از بين برود.
وي ادامه مي دهد: البته شرايط فعلي مدارس تغيير کرده است و کمتر معلمي را مي توان پيدا کرد که به خاطر درس نخواندن يا بي انضباطي شاگردان خود را تنبيه بدني کند. «اولين فيلم تنبيه دانش آموزان را که از دنياي مجازي ديدم به 32 سال پيش باز گشتم، زماني که محصل بودم و به دليل کنده کاري روي ميز مدرسه به سختي تنبيه شدم. بارها با خودم فکر کردم که او مي توانست به جاي تنبيه بدني از پدرم بخواهد که يک ميز نو براي مدرسه بخرد يا زباني تذکر دهد اما اين گونه نشد و حالا خاطره تلخ آن تنبيه بدني را هميشه با خودم به کلاس درس مي برم تا به ياد داشته باشم دانش آموزي را تنبيه نکنم مگر زماني که بدانم يک تنبيه کوچک مي تواند موجب برداشتن گام هاي بزرگ و موثر براي يک دانش آموز باشد». «حسيني»که 23 سال است معلمي مي کند، با بيان اين جملات مي گويد: تنبيه بدني موجب خرد شدن شخصيت دانش آموز و بيزاري او از محيط و ادامه تحصيل مي شود.
اگر چه پدرم هميشه مي گفت «چوب معلم گل است، هر کي نخوره خُل است» اما من مي گويم «درس معلم گر بود زمزمه محبتي، جمعه به مکتب آورد طفل گريز پاي را». وي در ادامه صحبت هايش مي افزايد: يک روز در کلاس درسم دانش آموزي زياد شيطنت مي کرد بنابراين او را به نيمکت جلو هدايت کردم اما باز هم به کارش ادامه داد تا اين که او را تنبيه کردم و با عصبانيت گفتم حاضر نبودم دستم را روي دانش آموزي دراز کنم اما تو امروز به اين کار وادارم کردي.
زنگ تفريح فرا رسيد و من از کارم پشيمان شده بودم. همان دانش آموز را در حالي ديدم که 2 نفر زير بغلش را گرفته بودند و به طرفم مي آوردند، اول فکر کردم نکند ضرب دستم زياد بوده و به او صدمه اي رسانده ام اما بعد متوجه شدم او از بس گريه کرده توان راه رفتن ندارد.
آن روز از من عذرخواهي کرد و گفت: اجازه آقا، من باعث شدم شما امروز پا روي عهدتان بگذاريد، ببخشيد، ديگر تکرار نمي شود. به گفته وي، دوره و زمانه عوض شده است. شايد معلم ها در کلاس سر دانش آموزان داد بزنند يا اقدام به توهين لفظي کنند اما تنبيه بدني نداريم و کمتر دانش آموزي تنبيه مي شود. معلم ديگري با بيان اين که همه ما سال 89 را به ياد مي آوريم، سال سياهي که تنبيه هاي بدني معلمان باعث مرگ و نابينا شدن 2 دانش آموز شد،مي گويد:22 آبان سال 89 بود، ماجرا از آن جايي شروع شد که سعيد وقتي به کلاس رسيد، متوجه شد کتابش را به همراه خود نياورده است. سعيد از اين مسئله مضطرب شد اما هيچ گاه به فکرش هم نمي رسيد که فراموشي آوردن کتاب مدرسه مي تواند به قيمت جانش تمام شود. معلم به کلاس آمد و از دانش آموزان خواست که کتاب هايشان را روي ميز بگذارند، سعيد که کتاب را به همراه خود نياورده بود، غمگين و ساکت روي نيمکتش نشست، اما معلم دست بردار نبود. کتاب سنگيني را در دست گرفت و با گوشه کتاب بر سر سعيد کوچک کوبيد. سعيد ناگهان به زمين افتاد، ديگر حاضران مدرسه سعيد را به بيمارستان بردند تا شايد وخامت حال او را کم کنند اما ضربه کار خودش را کرده بود.
يک هفته بعد سعيد در بيمارستان چابهار جان باخت تا نمادي براي تنبيه مرگبار دانش آموزان در مدارس باشد اما انگار قرار نبود حوادث سال 89 دانش آموزان مدارس تمام شود. يک ماه بيشتر از مرگ سعيد در اثر تنبيه معلم مدرسه نگذشته بود که آيناز، دانش آموز کلاس اول ابتدايي مدرسه روستاي منصورخاني ياسوج براي اين که نتوانسته بود شکل دايره را روي تخته سياه بکشد، با ضربه خط کش از ناحيه چشم راست نابينا شد.
وي ادامه مي دهد: معتقدم بايد به دانش آموزان شخصيت داد و در کنار شخصيت بخشي به او ياد داد که تنبيه بدني براي يک معلم سخت نيست. وي مي افزايد در دوران تحصيلم شاهد تنبيه بدني تعداد زيادي از همکلاسي هايم بودم و حتي گاهي اوقات آنان از ترس تنبيه بدني ديگر به مدرسه نمي آمدند، حالا که به اين جايگاه رسيده ام با خودم مي گويم گناه از تحصيل بازماندن دانش آموزان را چه کسي به گردن مي گيرد ؟
يک کارشناس علوم تربيتي نيز با بيان اين که نظام آموزشي در ايران نسبت به سال هاي گذشته تغييرات زيادي داشته است، مي گويد: تغيير در رفتار معلم ها نسبت به دانش آموزان يکي از اين تغييرات است.
«سبزه کار» مي افزايد: در گذشته بسياري از معلم ها براي سوق دادن دانش آموزان به درس خواندن از تنبيه بدني استفاده مي کردند و اين عمل جزئي از نظام تعليم و تربيت در ايران به حساب مي آمد در حالي که تنبيه بدني اثرات منفي زيادي روي دانش آموز مي گذارد و هيچ مشکلي را رفع نمي کند.وي مي افزايد: سطح درک بچه ها اين روزها آن قدر بالا رفته که اهانت به آنان برابر با تنبيه بدني در 10 سال گذشته است و معلم ها نبايد قاطعيت را با خشونت اشتباه بگيرند. خشونت نه تنها ديدگاه دانش آموزان را نسبت به معلم منفي مي کند بلکه محبوبيت او را بين دانش آموزان از بين مي برد.
«نبوي»، مدير گروه آموزشي اداره کل آموزش و پرورش نيز با بيان اين که هر نوع تنبيهي در مدارس از نوع لفظي و بدني توسط معلمان گزارش شود، به هيئت تخلفات اداري ارجاع مي شود، مي گويد: با توجه به مستندهاي جمع آوري شده، افراد متخلف به دادگاه ارجاع و براساس قانون با آن ها برخورد مي شود.
به گفته وي، تاکنون گزارشي در مورد تنبيه بدني به اداره کل ارائه نشده است اما فرهنگ سازي براي رفتار متعادل و محبت آميز به ويژه در مدارس ابتدايي ضروري به نظر مي رسد.
وي معتقد است: چنانچه معلمي به دانش آموزان محبت کند، آن ها به وي علاقه مند خواهند شد بنابراين معلمان بايد از تنبيه بدني و لفظي خودداري کنند و به تسخير قلب دانش آموزان از اين طريق بپردازند.
وي ادامه مي دهد: تنبيه بدني فقط باعث ايجاد ترس و دلهره و از بين بردن اعتماد به نفس دانش آموزان مي شود.
به گزارش «راک نیوز»، بر اساس آيين نامه آموزش و پرورش هر گونه تنبيه بدني، اهانت و تعيين تکاليف درسي به منظور تنبيه دانش آموزان ممنوع اعلام شده است همچنين در فصل پنجم و ششم اين آيين نامه که مسائل انضباطي و تشويقي را مطرح مي کند، در مواد 68 تا 85 به مسئله تنبيه پرداخته شده و در ماده 76 درباره ممنوعيت تنبيه به ويژه در دوران دبستان به شدت تذکر داده شده است.
در مقابل اين ممنوعيت ها تکاليف معلمان نيز در مواجهه با دانش آموزان خاطي مشخص شده است به طوري که براساس همين ضوابط، روش هاي تنبيه مورد تاييد آموزش و پرورش تذکر و اخطار شفاهي، تغيير کلاس، اطلاع به والدين، اخراج موقت با اطلاع ولي دانش آموز به مدت حداکثر 3 روز و در نهايت انتقال به مدرسه ديگر عنوان شده است.
ادامه خبر...لازم است از این به بعد، محکومان به اعدام با نیروی انتظامی و قوه قضاییه بهشدت همکاری بکنند و سعی کنند درست اعدام بشوند و بمیرند و به فکر زنده شدن نباشند و اگر در سردخانه به هوش آمدند، همچنان به همکاری خویش ادامه بدهند و وانمود کنند مردهاند تا کشور به حاشیه دچار نشود!
رضا ساکی
این روزها همه دربارهی گره حقوقی حرف میزنند. میدانید که یک موادفروش اعدامی بعد از اعدام و سفر به دیار باقی، مجددا به دیار فانی بازگشته است و بعد از ۲۴ ساعت زنده شده و یک گره حقوقی ایجاد کرده است. یعنی معلوم نیست باید زنده بماند یا دوباره اعدام شود. اینطور چیزی چون نادر است، قانون به صراحت دربارهاش حرف نزده است. اصولا هر جا قانون حرف نمیزند و ساکت است، یعنی یا گره حقوقی ایجاد شده، یا آن محل برای ایجاد گره حقوقی مناسب است.
اما متأسفانه در جریان زنده شدن این فرد، نوعی از قانونگریزی هم دیده میشود. ایشان با زنده شدنش توجه اغلب رسانههای داخلی و خارجی را به خود جلب کرده است، در حالی که ما الآن مسائل مهمتری داریم که باید توجهمان به آنها جلب شود. به نظرم لازم است از این به بعد، محکومان به اعدام با نیروی انتظامی و قوه قضاییه بهشدت همکاری بکنند و سعی کنند درست اعدام بشوند و بمیرند و به فکر زنده شدن نباشند و اگر در سردخانه به هوش آمدند، همچنان به همکاری خویش ادامه بدهند و وانمود کنند مردهاند تا کشور به حاشیه دچار نشود! چون الآن وضع طوری شده که برخی با شنیدن زنده شدن یک اعدامی هم جریان رسانهیی ایجاد میکنند، در حالی که در گذشته فقط با مرگ یک اعدامی جریان درست میکردند.
گرههای قانونی در موارد دیگری هم در جامعه وجود دارد. مثلا وقتی یک مداح حرفهای خارج از موضوع مداحی میزند، گره حقوقی ایجاد میکند!
حالا لابد میپرسید وقتی یک گره حقوقی ایجاد شد، چه باید کرد؟ عرض میکنم که تنها راه دعاست. دعا کنید.
باقی بقایتان
ادامه خبر...بسمه تعالي
استاندار محترم بخوانند وبدانند
هرحکومت ودولتي در رأس برنامه هايش کسب رضايت مردم را بعنوان ولي نعمتان جامعه وتکر يم ارباب ورجوع، در سرلوحه ماموريت خود قرار ميدهد وخدمت رساني مطلوب ومدبرانه را دستور ويژه همه نهادها وارگانهاي تابعه اش قرار ميدهد. ازطرف ديگر رسم مهمان پذيري وميزباني ازجمله رسوم پسنديده ،منطقي ،اخلاقي واجتماعي باقيمانده ازکهن روزگار ما وبشريت توسعه يافته میباشد واز خصائص ديرين فرهنگ کهن ايران وصفات بارز روح عشايري وروستا زادگي اين استان ولايتمدارومهمان پذير است که وجود صدها مقبره ازپاکان اهل بيت عليهم السلام وازجمله جد حضرتعالی نماد ونمود عيني اين ويژگي میباشد.
جناب آقاي مهندس خادمي
اينجانب به عنوان يک فرهنگي که افتخار 34سالگي بهار انقلاب اسلامي را درسوابق کاري خود دارم لازم ميدانم ازحسن انتخاب دولت درانتخاب يک نيروي بومي ،علمي ،جهادگر بعنوان استاندارمحروم اين استان هم تشکر وهم عرض تبريک داشته وهم صميمانه آرزوي موفقيت وسربلندي براي شخص حضرتعالي داشته و دارم تا بتواند شايستگي ،توانمندي ولياقت مديريت بومي فرزندان اين ديار را شکوفا نماييد.
اما ضرورت اين يادداشت :
طبق اطلاع فرمانداري گچساران اعلام گرديد که حضرتعالي اولين سفر خود را به شهرستان گچساران روز سه شنبه 23/7/92 انجام خواهيد داد به فال نيک گرفته که در روز عرفه و آغاز دهه بصيرت و ولايت و اعياد قربان و غدير خم اين سفر انجام شد و انشاءاله پرخير و برکت باشد.
اما استاندار عزيز :
یک لحظه تفکر بر اين موضوع داشته باشيد که روساي ادارات را از ساعت 8 صبح جلوي فرمانداری جمع کرده و بعد به پليس راه تا ساعت 11 که جنابعالي تشريف آورديد؟ مدت 3 ساعت تعداد 50 مدير دستگاه، اداره و کار و خدمت و رفع حوائج مردم و... را رها وبيکار و بي تحرک جلوي پليس راه معطل ماندند. و در طرف ديگر صدها مراجعه کننده از مردم شهر و روستا در اين ادارات سرگردان و مأيوس و بعضاً با ناراحتي و نگراني ؟.
آيا در وقت اداري این مدت صرف وقت ضرورت داشت ؟
آيا انجام امور مردم و تکريم ارباب رجوع هدف بزرگتر است يا حضور مديران جلوي پليس راه چون کارگران بيکار این مدت زمان؟
آيا حضرتعالي بر اين سبک و سياق راضي هستيد و اداري فرمان داده بودید؟
بله، چون اولین سفر رسمی و اداری بعد از قبول مسئولیت شایسته ی حضرتعالی به این شهرستان بود رسم ادب و مهمان نوازی و استقبال حکم میکرد که قدم شما را گرامی بداریم ،اما نه این میزان از وقت اداری را صرف کردن (راه بهتری هم وجود داشت :مثل حضور مستقیم آنجناب بر گلزار شهدا و استقبالی پرشورتر و معنوی و با قداست با زمان کمتری) و یا ......؟
سيد محترم:
50 مدیر هر کدام 3 ساعت صرف وقت با 150 نفر ساعت .....!!؟؟
مدیر بهزیستی که باید بمناسبت روز جهانی عصای سفید (نابینایان) و حل معضل و مشکلات آنان و سایر معلولین در محل کار ارائه طریق نماید !ناچار بود ازساعتها معطلی و بیهودگی گذشت زمان بیقراری نماید.!
از شهردار ، فرمانده نيروي انتظامي ، دستگاههاي هلال احمر و کشاورزي ، صنعت و تجارت و دهها مدير ديگر بگذريم که ذهن و فکر ناقص اين حقير قد نمي دهد که کي بايد پاسخ دهد؟ دنيايش را توجيه کنيم قيامتش را چگونه...؟
والله اين تذکر بنده را فقط بحساب مرأت المومن بيان کردم و تذکري است که فذکر ان ذکر ينفع المومنين مي باشد و لذا هيچ شائبه اي بر آن مترتب نيست فقط از باب دوست داشتن و عشق به سلامت نفس و تدبير امور براي مديران نظام است. انشاءاله از اين معلم پير رنجيده خاطر نشده و از تکرار چنين برنامه اي خودداری شود ،که نه رسم ميزباني را متجلی میکرد و نه تکريم ارباب رجوع و نه خدمت به دولت و نظام . والعاقبه للمتقین .
یدالله مرادی