یک فنجان چای با ساراگلستانی همهچيزقابلتغييراست سارا گلستانی، از آن دسته جوانهایی است که اگر بخواهد کاری را انجام دهد، هیچ چیزی نميتواند جلودارش شود. او بهمن ۱۳۵۹ به دنیا آمد، از دانشگاه آزاد اسلامي فارغالتحصیل رشته شیميکاربردی شد
و در حال حاضر هم در حال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی است. شغل او برگزاری کارگاههای آموزشی از جمله آموزش مهارت زندگی، روابط خانوادگی(همسر، والدین، فرزندان)، روابط افراد با خویشتن و همچنین تحلیل رفتار متقابل است. گلستانی، مدیرعامل موسسه فرهنگی رهپویان همراه نوین نیز هست. او همچنین در سال ۱۳۸۹ مدرک مدرسی مهارت زندگی و مدرک مدیریت پیش از دبستان را از جهاد دانشگاهی نیز کسب کرده است.
تحلیل رفتار متقابل یعنی چی؟
طبق نظریه دکتر اریک برن، در هر فرد سه بخش هویتی وجود دارد که ميتوان آنها را به کودک درون، والد درون و بالغ درون دستهبندی کرد. بخشی که از بدو تولد با ویژگیهای خاص شخصیتی با انسان به دنیا ميآید و حس آن بخش که تا ۶ سالگی همراه انسان است در شخصیت بزرگسالی به کودک درون مربوط ميشود. والد درون نیز تا ۶ سالگی در انسان رشد ميکند و نتیجه رفتار والدین و مراقبان اولیه است و در حقیقت ویژگیهای رفتاری ماست که در چارچوبهای اجتماعی و بایدها و نبایدها شکل ميگیرد.
بالغ، متعادل کننده رفتارهای کودک و والد است. بالغ همان طور که از نامش پیدا است، شخصیتی است که در رفتار و کارهایش احساساتی نمیشود و فکر میکند و از طرفی دائم به دیگران دستور نمیدهد. شخصیت بالغ سرد و خالی از هر گونه لذت کودکانه است، برای همین باید شخصیت کودک خوب و بالغ را در درون هر انسانی به کرسی نشاند تا هم فکر کرده کارهایش را انجام بدهد و هم از انجام دادن کارهای غریزی کودکش لذت ببرد. منهدم کردن کودک به اندازه نابود شدن هر کدام از دیگر شخصیتها فاجعه آفرین است، کسی که کودک آزرده و یا بدون کودک باشد(به خصوص والد قوی) دیگر از چیزی لذت نمیبرد و زندگی برایش یک افسردگی طولانی مدت است.
شما در کارگاههای آموزشیتان از طریق تحلیل رفتار متقابل افراد چطور ميتوانید به آنها کمک کنید؟
در این کارگاهها نگرشی درباره اجزای وجودی افراد به وجود ميآید. اینکه الان این رفتار از کدام بخش از وجودم آمده و بازیها و نقشهایی که در زندگی روزمره به صورت ناخودآگاه و عادی تکرار ميشود و بعضا خیلی به نفع افراد نیست چطور به وجود آمدهاند. اینها ابزاری هستند که کاملا ميتوان تغییرشان داد.
چطور از رشته شیمي وارد روانشناسی شدید؟
من مطالعات زیادی در زمینه روان شناسی داشتم. به ویژه بعد از بنبستی که درباره خودم در سن ۲۶ سالگی دچارش شدم. در آن برهه از زمان به این نتیجه رسیدم که همه انتخابهای من با انتظاراتی که از خودم داشتم تفاوت داشتند. به مرحلهای از افسردگی رسیده بودم که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب ميکردم و از آنجا که انسان متفکری هستم تصمیم گرفتم خودم را تغییر دهم. من روزها و ماهها را به بررسی و تحلیل رفتار خودم سپری کردم و از طریق درون نگری و خویشتن نگری اشکالات کار خودم را فهمیدم و بدون آنکه اطلاعی از کودک، والد و بالغ درون داشته باشم و تنها از طریق مطالعه روی رفتارهای خودم و بررسی رفتارهای دیگران به نتایج خوبی رسیدم. قدرت خودآگاهی، حل مساله، تصمیمگیری، جراتورزی، ابراز وجود، مدیریت هیجاناتی مانند خشم، ترس و غم، مدیریت زمان، مدیریت روابط بین فردی و بسیاری دیگر از شاخصههای رفتاری نتیجه تفکراتی بود که درباره خودم داشتم.
گفتید بررسی رفتار دیگران؛ چطور به آنها دسترسی داشتید؟
مادرم یک مهدکودک دارد و من در آن زمان مدیر آموزش مهدکودک بودم و این امکانات را داشتم که بتوانم کارگاههای آموزشی برگزار کنم و نتیجهاش را روی دیگران بررسی کنم. در حقیقت تحلیل رفتار افراد دغدغه اصلی زندگی من شده بود. من در مهدکودک
در موسسه فرهنگی رهپویان همراه نوین ميخواستم ایدهام را گسترش بدهم. ایدهای که بر اساس فرآیند کارگاهی تولید شود که در این فرآیند زندگی عادی افراد شبیهسازی و بررسی ميشود و از این اتفاقات زنده زندگی در جهت تغییر و تحول زندگی آدمها استفاده ميشودمتوجه شدم بخش عمدهای از شخصیت انسانها در سالهای قبل از ۶ سالگی شکل ميگیرد به همین دلیل روی این بازه زمانی دقت بیشتری کردم و راجع به ارتباط و مراقبان اولیه و کودکان کارگاههای مختلفی برگزار کردم اما از آنجا که ایدههای خلاقانه زیادی داشتم که باید مطرحشان ميکردم تصمیم گرفتم موسسه فرهنگی خودم را تاسیس کنم.
چه موسسهای؟
موسسه فرهنگی رهپویان همراه نوین که من ميخواستم ایدهام را در آن گسترش بدهم. ایدهای که بر اساس فرآیند کارگاهی تولید شود که در این فرآیند زندگی عادی افراد شبیهسازی و بررسی ميشود و از این اتفاقات زنده زندگی در جهت تغییر و تحول زندگی آدمها استفاده ميشود. تاسیس این موسسه به من کمک کرد تا در طرح و پردازش ایدههایم آزادی عمل بیشتری داشته باشم و بتوانم خلاقیتهایی را که برای انجامشان باید خطر کرد را با خیال راحتتری انجام دهم. در حقیقت من از تاسیس این موسسه استفاده پژوهشی ميبرم.
همچنین من در رابطه با دریافتها و اصول روانشناسی که مطالعه کردهام دو کتابچه نیز نوشتهام که خودشناسی است. هدف از نگارش این کتابها این است که خوانندگان تاثیرناخودآگاه بگیرند و رفتارشان تغییر کند بدون آنکه متوجه شوند. همچنین در حال ساخت مستند آموزشی آشنایی با روان شناسی خویشتن هستیم که به صورت DVD در حال آماده شدن است.
چی شد که تصمیم گرفتید در رشته روانشناسی ادامه تحصیل بدهید؟
خب من فکر ميکنم حرفهای جدیدی در این حوزه دارم و با آنکه آکادمیک درس نخوانده بودم اما با دریافتهای درونی و پژوهشهای شخصی به نکات مهمي از روانشناسی رسیدم. بنابراین تصمیم گرفتم که در همین رشته ادامه تحصیل بدهم و فکر ميکنم ميتوانم به نظریه پردازی هم برسم.
تا کنون چند کارگاه آموزشی برگزار کردهاید؟
در سال گذشته ۲۵۰ کارگاه آموزشی برگزار کردم و طی ۵ سال گذشته نیز بیش از سه هزار نفر از این کارگاههای آموزشی استفاده کردهاند.
شیوه کار در کارگاههای آموزشی شما چطور است؟
افراد شرکتکننده بعد از چهار جلسه انتخاب ميکنند که چطور ميخواهند بقیه کارگاه را ادامه دهند. در کارگاههای ما مسئولیتها به سبک خانواده تقسیم ميشود.
هزینه استفاده از کارگاههایتان چقدر است؟
در حال حاضر برای هر چهار جلسه ۶۰هزار تومان دریافت ميشود که در هر هفته یک جلسه دو ساعته برگزار ميشود.
شما از طریق برگزاری این کارگاههای آموزشی درآمد مطلوبی هم داشتهاید؟
تا الان نگاهم به این کارگاهها نگاه درآمدزایی نبوده است و بیشتر هدفم پژوهش و تحلیل رفتار بوده است و هرچه هم درآمد داشتهام برای پروژههایم هزینه کردهام.
این روزها در سطح شهر که راه روید، آگهیهای تبلیغات زیادی را ميبینید که کارگاههای روانشناسی را تبلیغ ميکنند، به نظر شما آیا ميتوان به آنها اعتماد و در کارگاههایشان شرکت کرد؟
سمینارها و همایشها محصولاتی هستند که انسانها ارائه ميکنند و باید دید هدف از ارائه محصول چیست؟ کار ما به عنوان مخاطب در این زمینه راحتتر است چرا که ميتوانیم انتخاب کنیم. هر کلاس و کارگاهی کارآیی خاص خودش را دارد اما سطح کارآییها متفاوت است. باید مخاطبان کلاسهای مختلف را بررسی کرد. عدهای تنها در جذب اولیه افراد موفق هستند و در حد آشنا کردن افراد با مقولات روانشناسی ميتوانند جلو روند و افرادی که در این کلاسها حضور پیدا ميکنند بعد از آنکه با اصول اولیه روانشناسی آشنا شدند اگر خواستند ادامه دهند و به صورت عمیقتر مباحث را بررسی کنند باید کارگاههایشان را عوض کنند و درونیتر و عمیقتر به مسائل بنگرند. به عقیده من فرآیند کارگاهی و کلاسی حس خاصی دارد و اگر مشکل افراد حاد بود ميتوانند از مشاورههای فردی کمک گیرند. در کارگاهها مقدار زیادی اطلاعات توسط مدرس کارگاه ارائه ميشود و مابقی تجربههای حاضران است که ميتواند برای بقیه شرکت کنندگان مفید باشد.
به عنوان پرسش آخر، چه پیشنهادی به خانوادههایی دارید که کودک زیر ۶ سال دارند تا کودکشان در بزرگسالی دچار گرههای کور رفتاری نشود؟
به عقیده من کانون خانواده بهترین جا برای محقق شدن رویاها و آرزوهای کودکان است. به والدین توصیه ميکنم حتما در نوع برقراری رابطه با خردسالان مهر و محبت را از یاد نبرند. حتی ما در آموزههای دینیمان هم داریم که بچهها تا ۶ سالگی امیر شما هستند. این جمله حجت را تمام ميکند یعنی اینکه به اندازه یک پادشاه تصمیم گیرنده هستند و شما باید آنها را در خواستهها و کارهایشان آزاد بگذارید تا هم خلاقیتشان پرورش یابد هم شخصیتشان. باز هم ميگویم محبت درست و به موقع را هیچ وقت نباید از کودک دریغ کرد.
منبع/هفته نامه کسب و کار