محمودمنطقیان
درروانشناسی وروانپزشکی بیشتربه اختلالات وبیماریهای شخصیت انسان پرداخته شده است وکمتربه این اصل مهم که انسان سالم چه ویژگیهایی داردنگاه شده است.
لیکن یک پرسش اساسی مطرح است وآن پرسش این است که یک انسان سالم دارای چه ویژگیهایی است؟یاروانشناسی شخصیت سالم کدام است؟
جمعی ازروانشناسان وصاحب نظران مانندگوردن آلپورت،اریک فروم،کارل گوستاویونگ،آبراهام مازلو و ویکتورفرانکل درباره شخصیت
سالم سخن گفته اندکه دیدگاههای هریکدرخورنگریستن ودقت نظراست ونیزقابل نقد. اما پرداختن به یکایک دیدگاههای آنها دراین نوشتارنمی گنجد.
“آلپورت”روانشناس امریکایی انسان سالم رادارای شخصیت بالغ می داند وآن انسانی است که اسیرگدشته و تجربه های کودکی نیست. اوازقید اجبارهای گذشته آزاداست.راهنمای انسان بالغ ازنگاه آلپورت،زمان حال وهدفهاوانتظارهایی است که ازآینده دارند.
شخص سالم به جلومی نگردو نه به گذشته وچنین انسانی آزادی انتخاب وعمل بیشتری فراروی خود دارد.انسان سالم،به جهان خویش
عینی می نگرندوواقعیت راهمان گونه که هست می پذیرد.
شخص سالم دربرابررفتارمردم شکیباست ودرباره آنهاحکم نمی کندومحکومشان نمی کند.شخص سالم ضعفهاوخطاهای
خودوسستی های بشررامی پذیرد.
اریک فروم شخصیت انسان رابیشتر محصول فرهنگ می داند؛درنتیجه به اعتقاد اوسلامت روان بسته به این است که جامعه تاچه اندازه نیازهای اساسی افرادجامعه رابرآورده می کند ازنگاه فروم سلامت شخص بیش ازآن که امری فردی باشدمسئله ای اجتماعی
است.
انسان سالم ازنگاه”فروم”انسانی بارور وآفریننده است که پیوندش باجهان برپایه”عشق” ازخانواده وقبیله ونژادوملت و محدوده جغرافیایی خاص است بلکه عشقی است فراگیرکه همه انسانهارا دربرمی گیرد.
درنگاه “فروم”چهارجنبه دیگرشخصیت سالم عبارتندازعشق بارور،تفکربارور، خوشبختی ووجدان اخلاقی.
“فروم”ازدوویژگی دیگرانسانهاسخن گفته است یکی زندگی خواهی ودیگری مرگ خواهی. جهت گیری مرگ خواهانه از ویژگیهای
انسانهای دچاروسواس بیماری ومرگ است واینگونه آدمها مرگ اندیش هستندمانندهیتلر.
جهت گیری زندگی خواهانه که زایا وباروراست ووصف انسانی است که برضدمرگ وتباهی به پیکاربرمی خیزد ودلبسته کمال وگسترش خوداست.
زندگی خواهی ازصفات شخصیت سالم است.
انسان سالم ازنگاه فروم انسانی است پذیرا،پاسخگو،بخشنده،فروتن،تودل برو،سازگار،آمیزگار،آرمانگرا،حساس،مودب،خوش بین،اعتمادکننده،بااحساس،واقعبین،هدفمندو……که همه نشانه سلامت روان است.
ازنگاه فروم شخصیت سالم،”عمیقا عشق می ورزد،آفریننده است،قوه تعقلش راعمیقاپرورانده است،جهان وخودراعمیقاادراک می کند،حس هویت پایداری دارد،باجهان درپیوند است ودرآن ریشه دارد،حاکم وعامل خودوسرنوشت خویش است واز علائق معصیت بارآزاداست.
“آبراهام مازلو”ازروانشناسان انسانگرا وآمریکایی است که به مطالعه درباره شخصیت سالم انسان پرداخت وبرآن بود که دریابد توانمندی انسان برای رسیدن به رشدکامل انسانی وشکوفایی تاچه اندازه است وبرای رسیدن به چنین شناختی باورداشت که بایدبه مطالعه
انسان بسیارسالم پرداخت ونه انسانهای بیماروروان نژندودچاراختلال شخصیت.
مازلوچهارنیاز انسان راتارسیدن به جایگاه خودشکوفایی برشمردکه عبارتندازنیازهای زیستی،نیازهای ایمنی،نیازهای محبت ونیازبه احترام.
خودشکوفایی مرحله ای است که همه تواناییهاواستعدادهای انسانی به تحقق وکمال می رسند.
ازنگاه مازلوشرط رسیدن به خود شکوفایی وکمال انسانی برآورده شدن نیازهای چهارگانه است.
انسانهای خودشکوفا،طبیعت خود رابه خوبی می پذیرند،خودراتحریف ویاوارونه جلوه گرنمی سازند،حالتد تدافعی ندارند،خودرادرپ نقابهاو
یانقشهای اجتماعی پنهان نمی کنند وباخودشان درصلح وآشتی بسر می برندواین پذیرش همه سطوح وجودرادربرمی گیرد.
ازنگاه مازلو،تعهدوغرقه شدن درکار بهترین راه رسیدن به خودشکوفایی انسان است.
ازنظرمازلونیازهای انسانی سطوحی داردکه تاانسان یک نیازرابرآورده نکند به سطح نیازی برترازآن دست نمی یابد لیکن شخصیت سالم ازآن کسانی است که بابرآورده کردن نیازهای چهارگانه به خودشکوفایی رسیده است.
حاصل سخن این است که ازنظر مازلوشخصت سالم ازآن انسانهایی است که به خودشکوفایی رسیده اند.
دیدگاه مازلوهشداری بودبه همه جوامع وانسانهاکه بایدنیازهای اولیه وثانویه انسانهاراجدی بگیرند واین رابدانندکه هرگاه انسانها به درستی نتواندنیازهای خودرابرآورده کنند، ازرسیدن به رشدوکمال واقعی باز می مانندوتواناییها واستعدادهایشان ظهوروبروزنمی نمایدوازشکوفاشدن بازخواهند ماند.
ویکتورفرانکل روانپزشک اتریشی که درجنگ جهانی دوم اسیرآلمانهاشد ودراردوگاه آشویتس شکنجه هاو رنجهادیدنیزدرباره شخصیت سالم صاحب نظراست ودیدگاهی دارد که درروان درمانی مورداستقبال قرارگرفت.
فرانکل دراردوگاه آزاردهنده آشویتس پی بردکه انسان هادرهرشرایطی کهقرارگیرندآزادی انتخاب دارندومی توانند نسبت به سرنوشت خودواکنش نشاندهندودرهرشرایطی معنایی برای زندگی خودبیابندودرآنجا دریافت اسیرانی که نتوانستندمعنایی برای زندگی خود
بیابندنتوانستنددوام بیاورندوتن به زوال دادند.ازنگاه فرانکل معنایابی برای شرایط های زندگی معیاراصلی شخصیت سالم است وتنهاازاین راه می توان به خودواقعی رسیدوآنکسکه درجستجوی معناست لازمه راهش مسئولیت پذیری شخصی است.
هرانسان خودبایددرهرشرایط ولودر شرایط دردورنج معنایی برای زندگی خویش بیابدوبرآن پایدارباشدواین رابایددرعمل خود نشان دهد.حاصل نبودن معنادرزندگی”روان نژندی”است.
ازنگاه فرانکل سه عامل جوهروجود انسان راتشکیل می دهد:معنویت، آزادی ومسئولیت.انسان ازنگاه اودر انتخاب آزاداست وبایدمسیولیت
انتخابش رابپذیرد.اشخاص سالم به رغم طبیعت کوتاه وگذرای زندگی مسئولیت بزرگ زندگی خود رابرعهده می گیرند.اراده معطوف به معنا درنظرفرانکل تنهاانگیزه ای استکه سایرانگیزه های انسانی راتحت تاثیرقرارمی دهد.معنای زندگی برای هرانسانی یکتاوخاص اندیشه اوست ازنگاه فرانکل درزندگی بی معنادلیلی برای زیستن وجودنداردوانسانهای سالم همواره درتلاش برای رسیدن به هدفهایی هستندکه به زندگیشان معنامی بخشد.
شخصیت سالم همواره درفاصله آنچه هست وبدان دست یافته وآنچه بایدبشودوبه آن دستیابددرتلاش است. ازنظرفرانکل کسانی که درزندگی برای خودمعنایی می یابندبه حالت فراتر رفتن ازخویش می رسندکه برای شخصیت سالم واپسین حالت هستی است.بنابرین به باورویکتورفرانکل اشخاص سالم ازاین ویژگیها برخوردارند:
درانتخاب عملشان آزادند،خودمسئول هدایت وسرنوشت زندگی خویش اند، ساخته نیروهای بیرون ازخودنیستند، درزندگی معنایی مناسب خودیافته اند، برزندگیشان تسلط آگاهانه دارند، می توانندارزشهای خاص رانمایان سازند ،ازتوجه به خویش فراتررفته اندوبه آینده می نگرندوبه هدفهاووظایف آینده می نگرندیعنی چنین انسانی درخودزیست نمی کندبلکه ازخود فراترمی رودوتوانایی ازخودگذشتگی
ودریافت عشق راداردوعشق هدف نهایی چنین انسانی است چراکه رستگاری ازراه عشق ودرعشق است.
درباره انسان سالم به نظرات چندتن از اهل نظرمانندگوردون آلپورت،اریک فروم ،آبراهام مازلو ،وویکتورفرانکل اشاره شد که هرکدام برداشتی خاص ازشخصیت سالم ابرازداشته اندوحاصل آن برداشتها این بودکه شخصیت سالم اسیرگذشته نیست،به زمان حال توجه دارد،آینده نگراست،آزادی عمل دارد،واقع نگراست ،دربرابرمردم شکیباست،ضعفهای خودرا می پذیرد،محصول جامعه وفرهنگ و
نیازهای خویش است،باروروآفریننده است،یعنی پویایی داردنه ایستایی، ،باجهان پیوندعاشقانه دارد،زندگی را دوست دارد،پذیراوپاسخگو،بخشنده،فروتن،سازگار،آرمانگرا،خوشبین،هدفمند،عقلانی،دارای درک وهویت، سازنده سرنوشت خویش ،دارای پیوند باجهان هستی است،نیازهای اساسی اولیه وثانویه اش برآورده شده وبه خودشکوفایی رسیده،خودراآنچنان که هست می پذیرد،باخویش درصلح است،اهل تعهدوکاراست،استعدادهایش شکوفاشده،دارای آزادی انتخاب است ،دارای معنایی برای زندگی خویش است، مسئولیت پذیراست،به آزادی ومعنویت رسیده است،تلاشگراست،برزندگی خود تسلط دارد،ازخودگذشتگی داردو به قول یونگ بین ضمیرآگاه او وضمیرناخودآگاهش تعادل وجوددارد وعشق هدف نهایی اوست و……..
این یک پرسش مهمی است که شخصیت سالم دارای چه ویژگیهایی است تاهر انسانی تصویری ازآن رادرذهن خود داشته باشدوموقعیت و حال خودرا باآن بسنجدوجایگاه خویش رادریابد لیکن نکته ای که بایدبه آن نیک توجه کردواندیشید،این است که تااستعدادهایذاتی انسانها شکوفانشودوبه کمال نرسدبه مرتبه انسان سالم نخواهد رسیدواین زمانی امکان پذیراست که نیازهای بنیادی انسان برای زندگی
برآورده شودواین نیزبه شرایط جامعه ای بستگی داردکه انسان در آن زیست می کند.دریک جامعه ناسالم ساخته شدن انسان سالم چندان آسان نیست.هرگاه جامعه وروابط اجتماعی ناسالم باشدونیازهای زیستی وروانی انسان برآورده نشود،سلامت انسانها به خاطرنارساییها وکاستیها به خطر می افتدوروانها پریشان واندیشه ها نابسامان می شودودراین حالت زمینه پرورده شدن شخصیت سالم
ازمیان می رود.
بنابراین انسان سالم رابایددرجامعه سالم جستجوکردونه درجامعه بیمار. برای آفرینش انسان سالم بایدبستر اجتماعی فراهم شودوروابط اجتماعی سالم به وجودآید.جامعه سالم راباید درنوع اقتصاد،فرهنگ ،مدیریت و اخلاق ومعنویت آن جامعه یافت. درجامعه ای که اقتصادش پویا و شکوفاست ومردم دررفاه اندونیازهای زیستی اشان برآورده می شودودانش وفرهنگ وآفرینش اندیشه های نودرآن روبه رشداست وروابط اجتماعی انسانی وخردپسندواعتمادآفرین است ومدیریت جامعه عقلانی وقانونمند وبرپایه شایستگی ونخبه گزینی و
حاصل انتخاب آزادوسالم مردم است ومعنویت، پاک وبی ریاودورازسودجویی است واخلاق برپایه مهرودوستی و درست اندیشی ودرست رفتاری و راستی وتعهدوهمیاری است وبیان اندیشه وانتخاب آزاداست وهمگان درپناه قانون وعرف وفرهنگ امنیت دارندوهرکس می تواندبه حق و حقوق خودبدون واسطه وترس دست یابد،شخصیت وانسان سالم پدیدمی آید وانسان هابه رشدوکمال طبیعی خویش
می رسندوشکوفامی شوند.هرانسانی مسئولیت داردکه به سهم خودبرای رسیدن به چنین جامعه ای بکوشدونیز بایددانست که درجامعه ای که مدیریت غیرعقلانی است ودانش وفرهنگ بستر مناسب نداردوروابط اجتماعی ناسالم وبرپایه روابط وشخص سالاری استوشایستگی ونخبه گرایی درجامعه جایی نداردوفقروبیکاری وبه دست آوردن یک لقمه نان بادردسرهمراه است ومردم همواره نگران زندگی وفردای خودوفرزندان خود هستند راه پیشرفت خودرادررابطه ورشوه والتماس وگدایی وزبونی جستجو می کنندوبرای بیان حق ورسیدن به حق خود بیم دارندوازشرایط زندگی ناخرسندندودغدغه هاوپریشانی و استرس روزمره دارند،تولدورشدانسان سالم کاری است دشوارویاناشدنی. ونیزانسان سالم وجامعه سالم روابطی دوسویه دارندوهرکدام به میزانی دیگری را می سازد.وحاصل جامعه وانسان سالم پیوندسالم میان انسانها است وآن پیوندی است برپایه خرد وعشق واعتمادوآرامش روانی وخرسندی واین یعنی زندگی سالم.
به امیدآن روزبرای همه انسانهای کره زمین.
“بیا تا جهان رابه بد نسپریم به نیکی همه دست کوشش بریم”
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر