خدایار درخش -چند سالی است که مقام معظم رهبری نام گذاری سال را حول محور اقتصاد انتخاب نمودند.این بیان از آن دارد که نظر معظم له بر توجه بیشتر به مسائل اقتصادی میباشد ودر این بین وظیفه مسئولین دوچندان میشود مخصوصا امسال که سال حمایت از کار وسرمایه ی ایرانی نام گذاری شده است.
بنابراین مسئولینی که در راس امور اجرایی هستند باید آستین بالازده واز آفت شعار گرایی فاصله بگیرند وخود در راه حمایت از کار وسرمایه ایرانی پیش قدم باشند .درحالیکه هنوز یک ماهی از فرمان مقام معظم رهبری نمیگزرد خبرهایی که ما میشنویم نشان از کم توجهی برخی مسئولین نسبت به فرمان رهبری میباشد .قراراست هرکس هرچه قدر میتوانیم در این راه ولو به اندازه یک قدم حرکت کنیم .
اما روی سخن من با رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان ورئیس شبکه بهداشت شهرستان گچساران است .براساس شنیده های ما که حتما صحت دارد در چند روز گذشته قراربوده مجوز چند داروخانه در شهرستان گچساران به واجدین شرایط واگذار شود ،چند روزی نگذشته باخبرشدیم که یک گروه کارشناسی پس ازبررسی اعلام نمودند که این شهرستان نیاز به داروخانه شبانه روزی جدیدی ندارد.اکنون چند سوال مهم برای ما وعموم نیز مطرح شده که از مقام مسئول در استان وشهرستان تقاضای جواب دارم وچنانچه احساس کنم خدای ناکرده گوش شنوایی در این مجموعه نیافتم گلایه های خود را به مقام وزارت ببرم.
-اولا همه ی ما میدانیم که داروخانه شبانه روزی غیر دولتی یک بنگاه اقتصادی کوچک تلقی میشود که با سرمایه ی صاحب امتیاز آن (یک فرد یا پزشک داروساز) فعالیت میکندونیازی به سرمایه گذاری دولتی ندارد .ویک شخصی سرمایه خود را آورده تا ضمن سرویس دهی به هموطنان خود از طریق فروش دارو در طول شبانه روز درآمدی نیز برای صاحب سرمایهداشته باشد.
از سوی دیگر حداقل سه تا چهار نفر نیروی انسانی را جذب کار میکند واصطلاحا کارآفرینی ایجاد میکند.
-از طرفی بارها وبارها رهبری فرمودند خدمت رسانی به مردم حد واندازه ندارد واین مردم برگردن مسئولین ودولت حق زیادی دارند.ولی متعجبم که گروهی کارشناس اعلام میکنند نیازی به ایجاد داروخانه جدید که درواقع نوعی خدمت دهی به مردم است نمیباشد .اگرملاک قاطبه مردم هستند پس چرا دریغ میکنیدوبگزاریید مردم بگویند ما نمیخواهیم اما اگر خدای ناکرده ملاک برخی(برخی )مردم هستند پس ملاک نظرشماست .راستی آن عزیزان کارشناسی که پس از کارشناسی عدم نیاز مردم گچساران به داروخانه شبانه روزی را اعلام نمودند خودشان کجا زندگی میکنند در شهرستان گچساران !!یا درشهری دیگر
آیا این عزیزان نصف شبی بدنبال دارو در شهر گشته اند که اینگونه اعلام نظر نمودند.
ایا شهر گچساران فقط درهمین خیابان مرکزی خلاصه میشود .؟آقای رئیس آیای کوی کارکنان ،سه راهی و...جزء جغرافیای شهرنمیباشند.
من هرچه فکر کردم دیدم مجوز دادن به یک بنگاه اقتصادی که بدون صفر ریال سرمایه دولتی میتواندهم به مردم سرویس بدهد وهم اشتغال زایی بکند مخالفت با آن چه معنایی دارد؟جوابی نیافتم جز آنکه من هم حرف هایی که این روزها از گوشه وکنار میشنوم مبنی براینکه منافع برخی از هم صنف ها ی دارای نفوذ در خطر بوده که امیدوارم درست نباشد، جوابی نیافتم
درپایان امیدوارم روسای محترم خدمت رسانی به مردم را در راستای پیام رهبری مبنی برحمایت از کاروسرمایه ایرانی را در تصمیم گیری ومدیریت خود هویدا سازند.
خدایا چنان کن سرانجام کار......
-
مجموعه آثار تاريخى دهدشت در جنوب شهر دهدشت به وسعت 40-35 هكتار قرار دارد. اين شهر توسط «شاپور اول» پسر «اردشير اول» ساسانى بنا شد كه به بلاد شاهپور معروف است. اوج رونق اين شهر باستانى در زمان سلجوقيان و نيز صفويان بود. «ناصرخسرو» شاعر و فيلسوف ايرانى در سفر بازگشت خود به بلخ از اين شهر عبور ميكند. اين شهر حتى تا 200 سال پيش نيز شهر آبادى بود ولى بهتدريج از رونق آن كاسته شده است.
اين مجموعه تاريخى شامل حمام كهيار، آب انبار، كاروانسرا، مسجد جامع، مسجد مورك، بازار، تجارتخانه، امامزاده جابر و امامزاده پيرغازى (با گنبد سفيد و پلكانى مشخص ويژه بناهاى شرق ايران) است.
البته آثار تاريخى دهدشت منحصر به آثار تاريخى شهر قديمى نيست، بلكه در اطراف دهدشت آثار تاريخى ديگرى نيز وجود دارد، مانند قلعهچرام، قلعهضرغام، قلعهرييسى، پل قلعهدختر، پل تمسيت، محوطه طوليان. دستكم چهار امامزاده در نزديكى اين شهر قرار دارد.
در بهمن 1390 كه به دنبال ردپاى «ناصرخسرو» براى تحقيق در مورد مسير سفر ناصرخسرو به دهدشت آمدم و اين مجموعه تاريخى را ديدم، دلم به درد آمد. اين بناهاى تاريخى در حال فروپاشى كامل بود. يكى از بناها به آغل گوسفندان تبديل شده و بوى پشگل گوسفندان، ورود به اين بنا را دشوار مىكرد. در يكى از ساختمانها چوپانى تخت سفرىاش را برپا كرده بود. بعضى از آثار تاريخى را تغيير شكل داده و به شكل مسكونى در آورده و عدهاى در آن زندگى ميكردند. بعضى قسمتها بهتدريج در اثر غفلت و بىتوجهى ريزش كرده و سنگها بر زمين ريخته بودند. صحن اين منطقه وسيع پر از سنگهايى بود كه بر اثر تخريب عمدى و غيرعمدى اين بناى تاريخى در محوطه پخش شده بود.
حتى كاروانسرا و امامزاده كه به نظر ميرسيد تا حدودى مرمت شده است، در وضعيت بدى قرار داشتند. با گسترش شهرها و اشتهاى فراوانى كه حتى در شهرهاى بزرگ ايران براى تخريب آثار باستانى به بهانه ساخت مسكونى و تجارى ديده ميشود، اين منطقه نيز به زودى طعمه زمينخواران خواهد شد.
در جنوب اين محوطه، اداره سازمان ميراث فرهنگى بود كه چند نفر در آن نشسته بودند و چاى ميخوردند. اگر به اين كارمندان بيل و كلنگى ميدادند تا اطراف محوطه را ديواركشى كنند يا محوطه را تميز كنند يا سنگهاى بناها را كه در اثر باد و باران جداشده و در سرتاسر محوطه پراكنده شده است، جمعآورى كنند، كار مفيدترى انجام ميشد.
هر يك از بناهاى اين مجموعه در هريك از شهرهاى ايران يا هر كشور ديگرى بود، تاكنون مرمت شده و پر از بازديدكننده بود. متاسفانه تنها بازديدكننده از اين مجموعه وسيع، من و زن چوپانى بوديم كه گلهاش را آورده بود تا در محوطه اين اثر تاريخى بچراند.
دهدشت تقريبا ميان ياسوج و اهواز و در شمال بهبهان قرار دارد. شهر تاريخى شيراز در جنوب آن واقع است. اگر ميراث فرهنگى توجهى به اين مجموعه كند، ميتواند آن را همانند «تختجمشيد» به عنوان يك مجموعه اثر تاريخى پس از اسلام بازسازى كرده و انبوه گردشگرانى را كه به شيراز، ياسوج و اهواز ميروند به اين شهر بكشاند و باعث رونق اقتصادى و بهبود حال ساكنان اين شهر شود. اميدواريم مسوولان هرچه زودتر به حفظ و مرمت اين اثر ارزشمند بپردازند.
تاريخيترين شهر كهگيلويه و بويراحمد
دهدشت را بايد تاريخيترين شهر استان كهگيلويه و بويراحمد دانست. محوطه تاريخي اين شهرستان با وسعت 50 تا 60 هكتاري به يمن ساخت و سازهاي دهههاي گذشته امروز به 36 هكتار كاهش پيدا كرده كه البته همين مقدار نيز دربرگيرنده آثار بسياري از دوره صفويه است. كاروانسرا، حمامهاي تاريخي، بازار و بناي تاريخي هفت امامزاده از جمله بناهاي اين محوطه تاريخي هستند.
كارشناسان مرمت دهدشت و همچنين تابلوهاي راهنما اين محوطه را بلاد شاپور معرفي ميكنند؛ منطقهاي كه گفته ميشود اردشير بابكان به نام پسرش آنجا را بلاد شاپور خواند و در زمان صفويه شاهد رونق دوباره بود تا يادگاراني بر جاي بماند كه اينروزها مثل بسياري ديگر از محوطههاي تاريخي كشور حال و روز خوشي ندارد. محوطه تاريخي كاروانسراي دهدشت از سال 72 در دست مرمت است و همچنان هم منتظر اعتبار مالي است گويا.
كارشناسان از گمانهزنيهايي در عمق 5/3متري زير زمين سخن ميگويند كه آثار برجايمانده از دوره سلجوقي را در خود جاي داده است و حالا كه اعتباري در كار نيست همان بهتر كه همچنان زير خاك باقي بماند كه اين طور جايش امنتر است. كاروانسرا يكي از اصليترين بناهايي است كه از زمان صفويه برجاي مانده است؛ بنايي با يكهزار و200 متر مربع مساحت كه 49 حجره و ايوان را در خود جاي داده است. اين كاروانسرا درون شهري بوده است كه بازار در ضلع غربي آن قرار گرفته است. در بخش شرقي كاروانسرا هم اصطبل وجود داشته است. اين بنا حدود 17سال است كه در دست مرمت است و البته ميتوان حجرههايي را ديد كه ديوارهايشان كاشي شدهاند.
بازار سرپوشيده اين محوطه به طول يك كيلومتر كه تقريبا چيزي از آن باقي نمانده است، حمام كهيار در چندقدمي كاروانسرا و بناي امامزاده جابر از ساختمانهاي تاريخي هستند كه در همسايگي اين كاروانسرا هر روز به انتظار اعتبار مينشينند تا شايد صابون مرمت به تن آنها هم ساييده شود و البته در اين روز و شب شدنها ديدني است سايههاي تيرآهنهاي سر به فلككشيدهاي كه روزي قرار بوده سنگيني ساختماني نوساز را روي محوطهاي تاريخي هوار كنند.
بلاد شاپور جايي براي مصرف مواد
اما مكاني كه ميتوانست با جذب گردشگران داخلي و خارجي صنعت توريسم اين شهر را رونق بخشد و به افزايش سطح درآمد مردم كمك كند، اكنون به مكاني امن و بيخطر براي معتادان پرخطر و نقطهاي كور و هراسانگيز براي شهرونداني بدل شده كه شايد آرزو كنند هرگز اين ميراث كهن نشان تمدن را نداشتند كه اينك به دليل بيتوجهي مسوولان به جاي هويتبخشي بستري براي هويتسوزي و زوال جوانان اين شهر شده است.
شايد آن روز كه شاپور ساساني بناي اين شهر را نهاد تا آباداني را به مردمانش هديه دهد، هيچگاه گمان نميبرد كه روزي به جاي زندگي، مرگ در آن سكني گزيند و بوي تلخ نيستي در كوچه پسكوچههاي آن به مشام برسد.
يكي از فعالان فرهنگي اين شهر گفت: با توجه به اينكه بافت ساختمانهاي اين شهر تاريخي از سنگ و گچ تشكيل شده است، طي سالهاي گذشته برخي از افراد اقدام به تخريب اين بناها ميكردند و مصالح ساختماني آن را براي ساخت خانه مورد استفاده قرار ميدادند.
ماشاءالله افسر در گفتوگو با مهر اظهار داشت: در طول 20 سال گذشته عدهاي كه داراي خانه و جا و مكان نبودهاند در بخشي از اين محل سكونت كردهاند و به همين دليل بخشي از بافت تاريخي ويران شده است.
وي بيان داشت: برخي از افرادي كه در حاشيه اين منطقه زندگي ميكنند نيز از ابناي شهر تاريخي بلاد شاپور دهدشت براي نگهداري احشام خود استفاده ميكنند يا احشام خود را براي چرا به اين منطقه ميآورند.
افسر يادآور شد: ميراث فرهنگي استان هماكنون تنها ابنيه كاروانسراي شهر قديمي را مورد حفاظت و مرمت قرار داده و ساير ابنيه در حال نابودي است.
وي يكي از دلايل تخريب اين بناهاي تاريخي را نبود اداره ميراث فرهنگي در اين شهرستان و عدم حفاظت از اين منطقه عنوان كرد و بيان داشت: براي جلوگيري از ورود معتادان و احشام به اين مكان، بايد اطراف اين منطقه تاريخي حصاركشي شود و محدوده آن از تعرض افراد مصون بماند.
اما در حاليكه اعتياد گريبان بلاد شاپور و جوانان دهدشت را گرفته تا هويت ديرينه را از آنان بگيرد و داغ بر دل تاريخ و مادران كهگيلويه بگذارد، مسوولان سازمان ميراث فرهنگي استان به دليل آنچه دستور اكيد سازمان ميراث فرهنگي كشور عنوان كردند، حاضر به پاسخگويي به خبرنگار ما نبود
دكتر محمدرضا توكليصابرى
ادامه خبر...وقایع تأسف بار کهریزک به تابستان 1388 مربوط میشود که اکنون نزدیک سه سال از آن میگذرد. در این واقعیت که آنچه در بازداشتگاه کهریزک رخ داده یک جنایت بوده کمترین تردیدی وجود ندارد. روشنترین دلیل بر این واقعیت، برخوردی است که رهبر معظم انقلاب با این ماجرا کردند و دستور برچیده شدن آن بساط و تعقیب و مجازات عاملان آن را صادر کردند.
اینکه هنوز پرونده کهریزک مفتوح است و متهمان اصلی آن بلاتکلیف مانده اند، با این دستورالعمل و با انتظار مردم و اقتضائات طبیعی جامعهای که با نظام اسلامی اداره میشود منطبق نیست. آنچه در ماههای اخیر بر سر مسئولیت و عدم مسئولیت یکی از متهمان پرونده کهریزک جریان یافت،اصولاً در شأن یک جامعه اسلامی نیست.
*سؤال اینست که آیا زمانی نزدیک سه سال برای روشن ساختن تکلیف چنین پروندهای کافی نیست؟
*طرف دیگر ماجرا اینست که هر چند بلاتکلیفی پرونده کهریزک و عملکرد غیرشفاف و بشدت کند قوه قضائیه درباره متهمان آن زیر سؤال است، ولی مسئولان قوه مجریه آیا فکر میکنند کشور دچار قحط الرجال است که متهم اصلی این پرونده را یک روز به ریاست دستگاه مبارزه با قاچاق کالا و ارز میگمارند و روز دیگر ریاست سازمان عریض و طویل و حساس تأمین اجتماعی را به او میسپارند؟ رئیس قوه مجریه که هر روز از وجود نیروهای کارآمد در کشور سخن میگوید و البته میدانیم که جامعه ما از مدیران با تجربه پر است، چرا انگشت روی همین یکنفر میگذارد و علیرغم اعتراضهای مکرر نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی و برخلاف انتظار مردم که سپردن مسئولیتهای مهم و کلیدی به افرادی که متهم هستند و پرونده سنگینی دارند را بر نمیتابند، مدیریت دستگاههای مهم را به او میسپارد؟
*طرف سوم نیز مجلس است که در همین ماجرا توسط عدهای که خود را "حکم" قرار دادند دور زده شد و اصولاً به حساب نیامد. اینکه چند نفر خود را قیم کل نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی بدانند و درباره استیضاح که حق نمایندگان است هر طور که خود میخواهند تصمیم بگیرند، اقدامی است که در تاریخ مجلس سابقه ندارد و با حقوق قانونی نمایندگان مردم در تضاد است. نتیجه نیز کلاه گشادی شد که بر سر کل نمایندگان رفت و یکبار دیگر مجلس را در چشم مردم کوچک کرد.
راک نیوز به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی
مرحوم مهندس محمد رضا باقری در سال 1335 هجری شمسی در نجف آباد یاسوج متولد و دوران کودکی را در خانواده ای اصیل،فرهنگی و مذهبی در دامن مادر با تقوا و نیکوکار و پدری معلم و متعهد سپری نمود.سپس برای تلمذ علم و دانش درمکتب پدر شروع به علم آموزی نمود و دوران دبیرستان را نیز در یاسوج وشیراز در سال 1353 در رشته دیپلم طبیعی به اتمام رساند. در همان سال در کنکور سراسری شرکت و در رشته کشاورزی (زراعت و اصلاح نباتات) قبول و در سال 58نیز فاغ التحصیل گردید.در طول چها ر سال دانشگاه فعالانه در انجمن اسلامی به صیانت از اسلام و ارزشهای دانشگاه پرداخت بطوریکه بارها مورد خشم و غضب عوامل رژیم قرار گرفت . با پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به شور و شوق انقلابی که داشت با همکاری تعدادی از دوستان به فرمان حضرت امام (ره )اقدام به راه اندازی نهاد انقلابی جهاد سازندگی در استان نمود که تا قبل از وفاتش بطور مستمربا این نهاد همکاری داشته و در مشاغلی نیز ایفای وظیفه نمودند.شادروان مهندس باقری در آذرماه 72 مقطع کارشناسی ارشد را با کسب درجه عالی در رشته مرشتع مرتعداری در دانشگاه تهران به اتمام رساند که پس از آن بلافاصله بنابر تشخیص هیات ممیزه اداره کل تحقیقات جهاد بعنوان پژوهشیار پایه 1 به عضویت هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشورو معاونت اداری مالی این سازمان درامد وسرانجام در 15 فروردین 1373 در محل کار بر اثر سکته مغزی جان به جان آفرین تسلیم کرد تا غروب پانزده فروردین را برای همیشه بعنوان غروبی تلخ و جانکاه در تاریخ زندگی خانوادگی اش و همکارانش به ثبت برساند.
روحش شاد و یادش همیشه جاوید باد.
سوابق کاری:
مسئولیت کمیته های کشاورزی،آب و دام جهادسازندگی استان کهگیلویه و بویراحمد.
- معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوج.
- سرپرستی اداره کل منابع طبیعی استان کهگیلویه و بویراحمد
. - . عضویت مستمر در شورای سیاستگذاری کشاورزی و عشایر استان
- مسئولیت مستقیم در تهیه طرحهای جامع مرتعداری یاسوج و گچساران با همکاری دانشگاه تهران.
- مسئولیت تیم برنامهریزی علوفه کشور در اولین برنامه پنجساله وزارت جهادسازندگی.
- تدریس در مجتمع آموزش عالی و دانشگاهآزاد یاسوج .
- معاونت اداری مالی سازمان جنگلها و مراتع کشور
من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانهای به دنیا آمده و بزرگ شدهام كه درهر سوراخش كه سر میكردی به یك خانواده دیگر نیز برمیخوردی.
اینجانب - اكنون چهل و شش سال تمام دارم. درست سی و چهار سال پیش یعنی، درسال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در كلاس ششم ابتدائی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم. در آن سال انگلیس و فرانسه به كمك اسرائیل شتافته و به مصر حمله كردند و بنده هم به عنوان یك پسر بچه 12-13 ساله تحت تأثیر تبلیغات آن روز كشورهای عربی یك روزی روی تخته سیاه نوشتم: خلیج عقبه از آن ملت عرب است. وقتی زنگ كلاس را زدند و همه ما بچهها سر جایمان نشستیم اتفاقاً آقای مدیرمان آمد تا سری هم به كلاس ما بزند. وقتی این جمله را روی تخته سیاه دید پرسید:« این را كه نوشته؟» صدا از كسی درنیامد من هم ساكت ، اما با حالتی پریشان سر جایم نشسته بودم.
ناگهان یكی از بچهها بلند شد و گفت:« آقا اجازه؟ آقا، بگیم؟ این جمله را فلانی نوشته و اسم مرا به آقای مدیر گفت. آقای مدیر هم كلی سر و صدا كرد و خلاصه اینكه: «چرا وارد معقولات شدی؟» و در آخر گفت:« بیا دم در دفتر تا پروندهات را بزنم زیر بغلت و بفرستمت خانه.» البته وساطت یكی از معلمین، كار را درست كرد و من فهمیدم كه نباید وارد معقولات شد.
بعدها هم كه در عالم نوجوانی و جوانی، گهگاه حرفهای گنده گنده و سؤالات قلمبه سلمبه میكردیم معمولاً به زبانهای مختلف حالیمان می كردند كه وارد معقولات نباید بشویم. مثلاً یادم است كه در حدود سالهای45-50 با یكی از دوستان به منزل یك نقاشكه همهاش از انار نقاشی میكشید، رفتیم. میگفتند از مریدهای عنقا است و درویش است. وقتی درباره عنقا و نقش انار سؤال میكردیم با یك حالت خاصی به ما میفهماند كه به این زودی و راحتی نمیشود وارد معقولات شد. تصور نكنید كه من با زندگی به سبك و سیاق متظاهران به روشنفكری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم .من هم سالهای سال در یكی از دانشكدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام.موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی كه نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام. ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و كتاب «انسان تك ساختی» هربرت ماركوز را -بیآنكه آن زمان خوانده باشماش- طوری دست گرفتهام كه دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند:«عجب فلانی چه كتاب هایی میخواند، معلوم است كه خیلی میفهمد.»... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی كشانده است كه ناچارشدهام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران كنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم كه«تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمیآید. باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است كه هركس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.
با شروع كار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم كه برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورتهای موجود رفته رفته ما را به فیلمسازی برای جهاد سازندگی كشاند. در سال 59 به عنوان نمایندگان جهاد سازندگی به تلویزیون آمدیم و در گروه جهاد سازندگی كه پیش از ما بوسیله كاركنان خود سازمان صدا وسیما تأسیس شده بود، مشغول به كار شدیم. یكی از دوستان ما در آن زمان «حسین هاشمی» بود كه فوق لیسانس سینما داشت و همان روزها از كانادا آمده بود. او نیز به همراه ما به روستاها آمده بود تا بیل بزند. تقدیر این بود كه بیل را كنار بگذاریم و دوربین برداریم. بعدها «حسین هاشمی» با آغاز تجاوزات مرزی رژیم بعث به جبهه رفت و در روز اول جنگ در قصر شیرین اسیر شد - به همراه یکی از برادران جهاد بنام «محمد رضا صراطی» - ما با چند تن از برادران دیگر، كار را تا امروز ادامه دادیم. حقیر هیچ كاری را مستقلا˝ انجام ندادهام كه بتوانم نام ببرم. در همه فیلمهایی كه در گروه جهاد سازندگی ساخته شده است سهم كوچكی نیز - اگر خدا قبول كند - به این حقیر میرسد و اگر خدا قبول نكند كه هیچ.
به هر تقدیر، من فعالیت تجاری نداشتهام. آرشیتكت هستم! از سال 58 و 59 تاكنون بیش از یكصد فیلم ساخته ام كه بعضی عناوین آنها را ذكر می كنم: مجموعه«خان گزیدهها»، مجموعه «شش روز در تركمن صحرا»، «فتح خون»، مجموعه«حقیقت»، «گمگشتگان دیار فراموشی(بشاگرد)»، مجموعه «روایت فتح» - نزدیك به هفتاد قسمت- و در چهارده قسمت اول از مجموعه «سراب» نیز مشاور هنری و سرپرست مونتاژ بودهام. یك ترم نیز در دانشكده سینما تدریس كردهام كه چون مفاد مورد نظر من برای تدریس با طرح درسهای دانشگاه همخوانی نداشت از ادامه تدریس در دانشگاه صرف نظر كردم. مجموعه مباحثی را كه برای تدریس فراهم كرده بودم با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در كتابی به نام «آینه جادو» - بالخصوص در مقالهای با عنوان تأملاتی درباره سینما كه نخستین بار در فصلنامه سینمایی فارابی به چاپ رسید - در انتشارات برگ به چاپ رساندهام.
ادامه خبر... روز جهانی بهداشت 2012 به منظور بزرگداشت سالگرد تأسیس سازمان بهداشت جهانی در سال 1948، هفتم آوریل هر سال را به عنوان روز جهانی بهداشت، جشن میگیرند. روز جهانی بهداشت فرصتی است برای جلب نظر افراد، از رهبران جهانی تا مسؤولان محلی کشورها، که بر یک موضوع چالش برانگیز با آثار جهانی تمرکز کنند.
در این روز با تمرکز بر موارد جدید و نوظهور در امر سلامت، فرصتی فراهم میشود تا حرکتی به سمت حفاظت از سلامت و تندرستی مردم، آغاز شود. این روز فرصتی است برای آنکه متعهد شویم راه حلهایی کارآرا و مفید برای جهانیان، بیابیم. «Good health adds life to years» موضوع مورد بحث روز جهانی بهداشت 2012 «سالمندی و سلامت»یا « ageing and health تمرکز بر این است که چگونه سلامتی در طول زندگی میتواند به مردان و زنان مسنتر کمک کند تا زندگی پربار و مولدی داشته باشند و منبعی برای خانوادهها و جوامع خود باشند.
پدیدهی افزایش سن، به همهی ما، پیر یا جوان، زن یا مرد، فقیر یا ثروتمند، در هر جا که زندگی کنیم، مربوط میشود. - دنیا شاهد افراد بیشتری خواهد بود که دههی 80 یا 90 زندگی خود را سپری میکنند. برای مثال، تعداد افراد 80 سال به بالا از 2000 تا 2050، تقریباً 4 برابر شده به 395 میلیون نفر خواهد رسید. بسیاری از میانسالان و یا افراد بزرگتر، که والدینشان زنده هستند
شاخصهای سالمندی سالم 1
- سالمندی سالم به سلامت در مراحل قبلی زندگی بستگی دارد کیفیت سنگیری و افزایش سن، به عوامل متعدد بستگی دارد
پیامهای کلیدی
- سالمندان منابع ارزشمند جامعهشان هستند و باید احساس کنند ارزشمند هستند. - تندرستی و سلامتی در سراسر زندگی به ما کمک میکند تا بیشتر جنبههای مثبت افزایش سن و سنگیری را در آینده داشته باشیم. - جوامعی که از جمعیتهای مسن خود مراقبت میکند و از شرکت فعال آنها در زندگی روزمره، حمایت میکند بهتر میتواند با این دنیای در حال تغییر، مقابله کند. تندرستی و سلامت در سالمندی از طریق زیر قابل دستیابی است: - ترویج سلامت در طول زندگی؛ - ابداع محیطهای دوستدار سالمندان همسال که سلامت و مشارکت سالمندان را افزایش میدهد؛ - ایجاد دسترسی به مراقبتهای بهداشتی اولیه اساسی، مراقبتهای طولانی مدت و مراقبت خانگی؛ - ارج نهادن به سالمندان و تشکر و قدردانی از آنان و کمک به مشارکت فعال آنها در زندگی خانوادگی و جامعه؛
نتایج مورد انتظار
- درک بیشتر این موضوع که سلامتی با کیفیت در طول زندگی به سالمندی شاداب و مولد میانجامد؛ - مردم از باورهای کلیشهای دربارهی سالمندی آگاه میشوند و از سالمندان حمایت میکنند که در جامعه افرادی فعال، مجرب و مورد احترام باشند؛ - دولتها استراتژیها و راهکارهایی را بکار میبرند که سلامتی با کیفیت را برای سالمندان تضمین کنند؛ - در حال حاضر دولتها تلاش میکنند تا چالشهای مرتبط با افزایش سن جمعیت و سلامت عمومی را پیشبینی کنند. این نکته به ویژه در کشورهای با درآمد کم و متوسط که سرعت افزایش سن در آنها بیشترین مقدار را دارد، از اهمیت بیشتری برخوردار است
واحدمشارکت های مردمی مرکزبهداشت شهدای انقلاب
همچنین امروز او میتواند زن مسلمان را بسازد. او به عنوان یک مادر در مرحلهای که دختری چون زینب میپرورد و پسرانی چون حسن و حسین (ع)، و به عنوان یک بعد دیگر زن متعالی و مثالی، همسر به عنوان کسی که در تنهاییها و سختیها ، نقشها و عظمتهای علی (ع) پا به پای اوست و همچنین به عنوان یک زن مسئول اجتماعی، کسی که از بدو تولد تا لحظهای که پدرش را تنها به زمین گذاشت و در غربت دفن شد و در خاموشی، باز یک لحظه از مبارزه نایستاد: در جبهه خارجی با کفر تا هجرت و در جبهه داخلی با انحراف و قتل تا لحظه مرگ، حتی بعد از مرگ نیز که: «علی مرا پنهان دفن کن تا بر گور من گرد نیایند و هم بر عزای من مراسمی برپا نکنند و بر من نماز نخوانند و مراسمی بپا ندارند تا به نام من قدرتی که هم اکنون بر روی کار آمده قدرت خود را توجیه دینی نکند» زنی که حتی مردن و دفن شدنش را میخواهد وسیلهای کند برای مبارزه در راه حق و محکوم کردن ابدی و همیشگی غصب. این است «چگونه امروز زن مسلمان بودن»!
به نام آنکه اگرحکم کند همه محکومیم
سال ۹۰ با همه فراز و نشیب هایش به پایان رسید. سال جهاد اقتصادی ...سالی که جهادی در اقتصادش نمایان نشد.
رهبرمعظم انقلاب درنخستین دقایق آغازین سال۹۱پیام نوروزی خود‚همراه با تشریح اوضاع مهم "سال قبل" چارچوب کلی وافق پیش روی ملت ومسئولان جمهوری اسلامی رادرسال پیش روترسیم نمودند.
رهبرانقلاب سال جاری راسال(تولیدملی-حمایت ازکاروسرمایه ایرانی)نامیدند.یقینا درصورت محقق شدن پیام نوروزی رهبری تورم و بیکاری به مراتب کمتر خواهدشد مهمترآنکه امیددشمن به کارسازبودن تحریم ها به یاس تبدیل خواهدشد.
سه ضلع مردم˛دولت و سرمایه گذار مخاطبان پیام رهبری است. بدیهی است که تعامل میان این سه ضلع می تواند نتایج رضایت بخشی را نوید دهد.
با تاسی از منویات بی بدیل مقام معظم رهبری که همواره راهگشا ومعتضد بوده است درکنار همت و همبستگی انشقاق اضلاع محتمل نخواهد بود.
در ذیل به اختصار نقش و به تبع آن وظایف هرکدام ازاین اضلاع نسبت به یکدیگر برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور و از آن مهمتر بی اثر کردن تحریم های غرب را نگاشته ام.
مردم مهمترین نقش را در این سه ضلعی ایفا می کند. فرهنگ سازی و نهادینه کردن فرهنگ استفاده ازکالای تولید داخل توسط نهادهای فرهنگی بایدصورت پذیرد.در امتداد فرهنگ سازی کیفیت کالاهای داخلی بسیارمهم است. نمی توان باتولید مصارف بی کیفیت انتظار پس نزدن تولیدات داخلی را داشت.
اجرای سیاست اصل۴۴ توسط دولت آنهم به صورت عادلانه می تواندبه رقابت میان تولیدکنندگان داخلی (بخش خصوصی)منجرشود. اجرای عادلانه اصل ۴۴بدان معناست که تولیدکننده داخلی(بخش خصوصی) اساسا رقیبی به نام تولیدکننده (بخش دولتی) درپیشرو خود نبیندکه یقینا انگیزه ای برای رقابت باقی نمی ماند. بنابراین ایجاد فضا و بسترمناسب برای رقابت از وظایف دولت است.
مع الوصف به تبع انجام وظیفه توسط این دوضلع نامبرده ضلع سوم (سرمایه گذار)خودبه خودمیل ورغبت دوچندان برای سرمایه گذاری خواهدداشت.
آنچه غربیان به آن دلخوش کرده اند تنگ تر کردن حلقه تحریم به آن امیدکه ملت ایران ازحق مسلم خود به مثابه پیشرفت دردانش هسته ای ودررﺃس آن رسیدن به آرمان های امام وانقلاب عقب نشینی کنند. غافل از اینکه ملت ایران در سایه توکل به خدا و رهنمودهای رهبرعظیم الشان خود اوثق در برابر تحریم ها به اعتلاﺀ نام ایران اسلامی دردنیامی اندیشد.
خدایاکمکم کن تاشهیدآگاه عاشورای خویش باشم و رسواکننده یزیدیان همچون معلم شهیدم دکترعلی شریعتی
محمدکرمی نژاد-کارشناس ارشدنفت
ادامه خبر... سال 1391 هم رسید ، آن هم در حالی که نه از اشغال غرب سرزمین پرگهر توسط ارتش بین النهرین خبری هست ، نه از آژیر قرمزهایی که روزگارمان را سیاه کند و نه از صدای بمب و موشک و بوی باروت و خون... خدایا شکرت!
اما چه بد مردمانی باشیم ما اگر فراموش کنیم که اگر امروز با خیال راحت ، دور هفت سین هایمان می نشینیم و رقص ماهی در تنگ آب را تماشا می کنیم و زیر لب "یا مقلب القلوب" می خوانیم ، اگر با خنده و اشتیاق ، زنگ خانه همسایه و فامیل را می زنیم که "آمده ایم عید دیدنی" ، اگر باربند ماشین هایمان را پر می کنیم از اسباب و وسایل سفر و صدای پخش ماشین مان را بلند کرده ایم گاز می دهیم و اگر بلیط به دست راهی فرودگاهیم تا در نقطه ای از دنیا ، چند روزی را خوش باشیم ،همه و همه رهین مردانی هستیم که آنها هم می توانستند در نوروز 91 در میان ما باشند و عیدی بدهند و عیدی بگیرند ، اما در این لحظه که ما هوای تازه بهاری را تنفس می کنیم ، در سینه قبرستان ها خوابیده اند و آرام آرام به بخشی از خاک وطن تبدیل می شوند:
حمید ؛ امدادگری که برای نجات همرزمش از سنگر بیرون آمد ، زخم او را بست و پیشانی خودش میزبان گلوله ای آتشین شد.
محمد ؛ آنقدر در والفجر 8 آرپی جی زده بود که از هر دو گوشش ، همین طور خون شره می کرد.
اسماعیل ؛ غیرتش قبول نکرد که صبح به صبح کرکره مغازه خواربار فروشی اش را بالا بکشد و از پشت شیشه ، تشییع جنازه شهدای محلش را تماشا کند.
بهرام ؛ وقت خواستگاری شرط کرد که تا پایان جنگ - هر چند سال که طول بکشد - پای دین و میهنش خواهد ایستاد.جنازه اش را درست در روز پایان جنگ آوردند.
امین ؛ فقط توانست عکس دوقلوهای زیبایی که خدا به او داده بود را ببیند. دو روز قبل از آن که به مرخصی برود و کودکانش را در آغوش بکشد ، ترکش توپ ، گردنش را زد.
سید محسن ؛ در شب عملیات ، داوطلب شد تا از روی میدان مین رد شود و راه را باز کند.خودش تکه تکه شد.
علیرضا ؛ 20 سال بعد از این که رفت ، مقداری استخوان تحویل مادر پیرش دادند: این علیرضای توست!
صادق ؛ برای این که گروه از معبر بگذرد ، به تپه ای در جهت مخالف رفت و شروع کرد به تیراندازی کردن تا حواس عراقی ها را به سمت خود جلب کند...گروه گذشت ولی هنوز از صادق خبری نیست که نیست.
بهروز ؛ دیده بانی که در جزایر مجنون ، در محاصره بمب های شیمیایی قرار گرفت ؛ جنازه اش انقدر تاول زده بود که به سختی می شد فهمید این همان بهروز خوش خنده ای است که همیشه خدا کلی لطیفه برای تعریف کردن داشت.
عبدالله ؛ عراقی ها برای زهر چشم گرفتن از بقیه اسرا ، او را سینه خاکریز گذاشتند و 10 نفر ، هرکدامشان یک خشاب کلاش به بدن زخمی اش خالی کردند. بچه هایش فقط تصویری مبهم از پدر در ذهنشان مانده است.
مهدی ؛ روی قایق بود که زدند ؛ خودش و قایقش را آب به سوی خلیج فارس برد و هیچ کس هرگز ندیدش.
رسول ؛ همسرش سال هاست که بر سر قبری که می داند شویش در آن نیست فاتحه می خواند و به چشمانی که در قاب عکس بالای مزار به چشمانش زل زده اند ، نگاه می کند و عاشقانه اشک می ریزد.
و دهها و صدها هزار حمید و محمد و اسماعیل و بهرام و امین و سید محسن و علیرضا و صادق و بهروز و عبدالله و مهدی و رسول و ... به زیر خاک رفتند یا در آسایشگاه های جانبازان ، به سختی روزگار می گذرانند تا در 1391 خورشیدی و سال های قبل و بعد آن ، وقتی سر سفره هفت سین نشستیم ، تنها منتظر صدای توپ تحویل سال باشیم نه دل نگران بمب هایی که خود و هفت سین مان را زیر و زبر کنند.
ما ایرانیان ، این صاحبان و ساکنان و مردمان مرز پرگهر ، حتماً به آن اندازه شرافت و شیدایی داریم که مهربان ترین هموطنان مان را که هنوز با نگرانی نگاه مان می کنند فراموش نکنیم.
شهیدان! خیلی دوستتان داریم ، خیلی.
این پایگاه خبری حق پاسخ گویی وانتشار جوابیه این مسئول محترم را در همین پایگاه خبری محفوظ میداند.
به نام خدایی که همه ماآیت اوییم
خدایا!قوتم بخش تانانم راوحتی نامم رادرخطرایمانم افکنم تاازآنهاباشم که پول دنیارامی گیرندوبرای دین کارمی کنندنه ازآنان که پول دین رابگیرندوبرای دنیاکارکنند
وقتی صحبت ازدموکراسی وانتخابات به میان می آیدموردستایش وپذیرش قرارمی گیرد زیراامیدهای پوچ وبیهوده دشمن رنگ واقعیت به خودنمی گیرداماعده ای کوتاه فکرʻسطحی نگرومنافع طلب شیرینی حضورپرشوروحداکثری مردم درانتخاب راباسخن وعمل نابخردانه خودبه کامشان تلخ می کنند.
آری روی صحبتم باکسی است که خودوامثال خودرانمازگزارودیگران رابی اعتقادوبی دین می پندارند.
باخودم پیمان بسته بودم دگربارنه خودم ونه قلمم باعث آزرده خاطرشدن کسی نشودلاجرم پیمانم رامی شکنم وقلمم رانثارشماوامثالتان می کنم.
بنابراین رفتارهای شمارادردوبخش پاسخ خواهم داد.
بخش اول:
باکدامین ادله شماسخن ازکم بودن هواداران دکترتاج گردون درصفوف نمازجمعه می گویید؟آیاسخن شمامستدل است؟
قطعاپاسخی برای گفتن نخواهیدداشت(غیرمستدل وغیرمنتطقی)
اینگونه گویند:
واعظان که این جلوه درمحراب ومنبرمی کنند
چون به خلوت می روندآن کاردیگرمی کنند
(مصداق ذات وفطرت شماست)
بخش دوم:
یقیناتصمیم اخذشده ازجانب شما˛ ازعقده های درونیتان می گویدکه ناشی ازعدم موفقیت کاندیدای موردحمایت شمادرانتخابات است وشایدشیرین کاری ولامانی کاذب برای رسیدن به منافع خودنزداوباشد.
به گواه مصاحبه شماباعصردنا"ایشان منتخب مردمندنه نماینده......."وبااقرارنماینده موردحمایت شمابه اینکه"درصورتی دکترتاج گردون نماینده مردمندکه انتخابات حوزه انتخابیه اش موردتاییدشورای محترم نگهبان باشد"
باعلم به سخنان ذکرشده فرآیندش این است که دکترتاج گردون نماینده رسمی مردم انقلابی ‚دینداروبافرهنگ گچساران وباشت است.
درپایان اهتداﺀ شمابه راه راست راازخداوندمنان خواستارمبارالها: سپاس توراکه به پاس مهربانیت یاس هاقدعلم می کنندوسروهااستوارترمی شوند.سپاس توراکه صبوریت دربرابرگناه ومعصیت بندگانت بی منتهاست. باتشکر-محمدکرمی نژاد-کارشناس ارشدنفت
ادامه خبر...