مشروح اخبار


راه برو مسکن بگير تلفن بزن صفا کن

13 آذر 1391, 03:26

راه برو مسکن بگير تلفن بزن صفا کن

نويسنده : محمدحسين روانبخش

 برادر علي نيکزاد اولين وزير و تنها وزيري بود که توانست در مدتي طرح زوج و فرد را در وزارتخانه‌ها به اجرا درآورد، به اين شکل که در مدتي که هنوز وزارت‌هاي راه و مسکن ادغام نشده بود، اين برادر به شدت و حدت توانا، وزير مسکن بود و سرپرست وزارت راه، يک روز مي‌رفت اين وزارت و يک روز آن وزارت، به هر دو هم مي‌رسيد و خيلي هم روزگار خوشي داشت! بعد هم هر دو وزارت يکي شد تا اين برادر وقت گرانقدرش را در مسير طي نکند! حالا برادري که آنقدر ابتکار داشت که طرح زوج و فرد دولتي را به نام خودش ثبت کند،وزير وزارت ادغام شده مسکن و شهرسازي است و از ديروز، يا به عبارت بهترتر از نصفه شب پريروز سرپرست وزارت ارتباطات هم شده است!

يعني دوباره دولت ابتکار به خرج داده و باد بهاري را به شقايقهاي عاشق ربط داده است و فضاي پر شور و هيجاني آفريده است! بديهي است که از اين به بعد طرح زوج و فرد در سطح دو وزارت مسکن و شهرسازي و ارتباطات و فناوري ارتباطات اجرا مي‌شود و البته در کنار آن،خود برادر نيکزاد هم پيشاپيش اعلام کرده که اگر اين دو وزارت هم با هم ادغام شود، چقدر جالب‌انگيزناک مي‌شود !

در اين راستا در همين يکي دو روزه اين سوال در ذهن خيلي‌ها شکل گرفته که اگر مسکن و راه کمي تا قسمتي قابليت ادغام داشتند، آنها را چه ارتباطي با ارتباطات و فناوري اطلاعات هست؟! اين هم از مواردي است که کمي تا قسمتي بصيرت مي‌خواهد تا متوجه داستان شويم . مهمترين دلايل ارتباط اين دو حوزه را که باعث اين ابتکار شده بخوانيد :

1- راه چيست ؟ راه براي برقراري ارتباط بين دو شهر است . مسکن براي چيست؟ مسکن هم سقفي است که بر سر يک خانواده مي‌نشيند و به نوعي مربوط به ساختن است! ارتباطات و فناوري اطلاعات هم که ارتباطات است، پس بادا بادا مبارک بادا، انشاءالله مبارک بادا!

2- الان يکي از ملزومات هر مسکني چيست؟ تلفن! الان در بين راه‌ها مردم با چي صحبت مي‌کنند؟ موبايل! الان شهرها چه دارند ؟ اينترنت! پس همه اينها بايد در هم پيچيده و کوبيده و مخلوط شود و وزارت مسکن، راه، شهرسازي، ارتباطات و فناوري اطلاعات تشکيل و به مردم هديه داده شود: راه‌برو مسکن بگير تلفن بزن صفا کن، يک نفرو براي انتخابات آينده صدا کن!

3- هر چه آن خسرو کند، شيرين بود! يعني تجربه نشان داده که چنين است: اگر سازمان برنامه و بودجه منحل شود، بايد گفت مرحبا! اگر علي‌آبادي هم قابليت حضور در شيلات دارد، هم رئيس تربيت‌بدني مي‌شود و هم به عنوان وزير نيرو و نفت به مجلس معرفي مي‌شود بايد گفت اهلا و سهلا! حالا هم اگر اين دو وزارت ادغام شود يا يک وزير داشته باشد، چه اشکالي دارد؟! به اميد روزي که وزير نفت و آموزش‌و‌پرورش ادغام شود.

ادامه خبر...


سوم ِ خورشید است!

12 آذر 1391, 22:05

سوم ِ خورشید است!


صحرای تشنه آتش محشر گرفته بود
دنیا دوباره عطر پیمبر گرفته بود
الله اکبر اینکه اذان محمد است
گویا خدا به حنجر اکبر گرفته بود
در خلسه های ناب حضوری دوباره عشق
قامت برای دفعه ی آخر گرفته بود
تکبیر او گلوی زمان را نشانه رفت
وقتی که داغ سرخ زمین سر گرفته بود
***
پیش بلند قامت مولا سپر شدند
باران تیر بر دو کبوتر گرفته بود
دستانشان هجوم قفس را شکست وبعد
لبهایشان طراوت کوثر گرفته بود
با آخرین سلام به معراج پر زدند
یک دشت طرح لاله ی پر پر گرفته بود
***
آوار کفر بر تن ایمان نشانه رفت
مولا به سمت حادثه پیکر گرفته بود
یک دست سبز خیبر ویک دست سرخ عشق
دستی که رنگ حنجر اصغر گرفته بود
در ناله های سرخ گلوی بریده اش
بغضی سراغ دست برادر گرفته بود
خون خدا به فرق زمین ریخت یا علی
شمشیر تلخ حادثه را سر گرفته بود
.....
خنجر گلوی سبز غزل را نمی...برید
خورشید از تمام افق پر گرفته بود

"مریم حقیقت"

التماس دعا

ادامه خبر...


سينماي ايران؛ جنازه اي که از هرسو لگد مي‌خورد

12 آذر 1391, 00:07

سينماي ايران؛ جنازه اي که از هرسو لگد مي‌خورد

 
نويسنده : فضل الله ياري

سينماي ايران بي سابقه ترين وضعيت خود را اين روزها و اين سال‌ها تجربه مي‌کند. گويي هنر هفتم تلاش دارد تا فاصله چنداني با وضعيت اقتصاد، ورزش، اجتماع و سياست ما نداشته باشد.اين هنر- صنعت که وابستگي حياتي به افکار عمومي دارد، اين روزها حال خوشي ندارد.بيمار محتضري است که به زور کمک نفس بودجه‌هاي دولتي، تنفس مي‌کند. اين موجود بيمار، روي تختي دراز کشيده است که تمام فرزندان، بستگان، مخاطبان، مسئولان بالادست و حتي دشمنانش به دورش صف کشيده اند و نفس هايش را مي‌شمارند.
برخي از او قطع اميد کرده اند و در ذهن خود به دنبال قبري مناسب برايش مي‌گردند و احتمالا به مجلس ترحيمش مي‌انديشند و حتي شعر روي سنگ قبر و اعلاميه هفتم و چهلم اش را نيز انتخاب کرده اند.برخي ديگر که هنوز به معجزه اعتقاد دارند،اشک در چشم، دست به دعا برداشته اند وتا شايد اعجازي مسيحايي رخ دهد و بيمار محتضر اندکي چشم بگشايد. گروهي البته نيز مخالف بااينان، اين موجود مفلوک را گناهکاري مي دانند که ايمان و امان مردمان را برباد داده و اکنون خود به عقوبت گناهانش، مکافات پس مي‌دهد. اينان البته که مرگ بيمار را طلب مي‌کنند و اگر دستشان برسد يکي از چند لوله پلاستيکي وصل شده به او را قطع مي‌کنند تا راه نفس‌هاي کمکي را نيز بگيرند.
از سوي ديگر مسئولان و متوليان نگهداري اين موجود، نيزمانند زماني که ورزشکاران ودانشمندان و افراد مشهور ديگر در بستر بيماري افتاده اند، دست در جيب کرده و اعلام مي‌کنند که همه خرج کفن و دفن و مجالس يادبود و بيمه و مقرري بازماندگان را تقبل خواهند کرد.
اين موجود اما چرا به اين روز افتاده است؟ پاسخ به اين سئوال بدون ترديد تقصيرات را متوجه همه اطرافيان وي خواهد کرد.
دشمنان که وضعشان روشن است. تقصيرات را به گردن مي‌گيرند وبا افتخار اعلام مي‌کنند که حاضرند روي همين تخت گلويش را هم بفشارند تا اين نفس‌هاي به شمارش افتاده به آخر برسد و از رنج زنده ماندن به اين صورت رهاشود. اما ديگراني که ظاهرا به عيادت وي آمده اند، کمتر از دشمنان در اين وضعيت دخيل نيستند.
آن روز که مخاطبان به جاي مراجعه به گيشه‌هاي سوت وکور سينماها، در پياده روهاي شهر به دنبال نسخه قاچاق فيلم‌هاي روي پرده مي‌گشتند و خود نيز با تکثير نسخه‌هاي بيشتر براي عمه، عمو، خاله، دايي و کل فاميل، نياز به مراجعه به سالن‌هاي سينما را در مخاطبان کاهش دادند، لگدي محکم نثار اين موجود نگون بخت کردند.
فرزندان اين بيمار که همان سينماگران هستند نيز در طول همه اين سال‌ها ثروت اين پدر پير را به تاراج بردند. برخي از آبرويش مايه گذاشتند تا به مسندي در راهروهاي قدرت برسند.بعضي اطلاعيه‌هاي سياسي خود را با امضاي وي منتشر کردند. گروهي از ارتباطاتش بهره بردند تا اميال ضد فرهنگي خود را ارضا کنند. تعدادي از اين فرزندان نيز با حسادت‌هاي عجيب و غريب،از موضع دينداري برادران و خواهران خود را بدکاران و فاحشه‌هايي خواندند که در اين خانه مسکن گزيده اند تا به اشاعه فحشا و منکرات بپردازند و لابد بايد به دار مجازات آويخته شوند.
گروهي ديگر از اين فرزندان همه نام و اعتبار پدر را به کميتي با واحد دلار و ريال تبديل کردند تا با آن شرکتي سودآور تاسيس کنند که تنها خروجي آن پول است.
برخي از متوليان و مسئولان نيز آن را صندلي محکمي ديده اند که مي‌توان برآن نشست و برديگران آقايي کرد. از نگاه آنان، اين صندلي بايد خوب سواري بدهد و اگر گاه فنرش از جا دررفت يا پايه هايش کمي اين طرف و آن طرف رفت، به جاي وارسي، بايد برآن محکم تر نشست تا فرصت تکان خوردن پيدانکند و يادش نرود که بايد تنها صندلي باشد، تا هم بتوان از روي آن به ميزي پراز مزايا مسلط شد و هم با مردمان به اقتدار سخن گفت.
اين اطرافيان که اکنون گرد تخت اين بيمار محتضر حلقه زده اند، بدون ترديد در وضعيت به وجود آمده سهمي دارند، اما اين همه داستان نيست.بلکه نگاهي فراخ تربه جوانب پيرامون اين موضوع نشان مي‌دهد که برخي از سياسيون نيز بهتر ديده اند که بخشي از بازي خود را به اين زمين بکشانند. آن چنان که زمين ورزش را جولانگاه خود قرار داده اند و آن گونه که حوزه‌هاي ديگر فرهنگ را سمکوب اسبان خود کرده اند.
در گيري‌هاي اخير پيرامون موضوع اکران برخي فيلم‌ها در سينماهاي تحت نظارت حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، و جهت گيري تند برخي سينماگران و مقامات دولتي بر سر اين موضوع و همچنين حملات شديد اخير هردوطرف برسر موارد مطرح شده در يک فيلم سينمايي از آن جمله است.
اگرچه نمي‌توان از احساسات برخي از مردم درباره موارد مطرح شده در برخي فيلم‌هاي سينمايي چشم پوشي کرد، اما بدون ترديد اردوکشي خياباني، آنچنان که در موضوعات تنش زا منع شده است در اين زمينه نيز ضمن اينکه برالتهابات نه چندان کم جامعه مي‌افزايد، مي‌تواند لگد محکم تري براين جنازه نيمه جان باشد.

ادامه خبر...


اجازه هست قانع نشويم؟

12 آذر 1391, 00:02

اجازه هست قانع نشويم؟

 

كاظم ملكپور دهكردي - گاهي اوقات زمينه براي اتهام زدن بس ناجوانمردانه فراهم است. تنور اتهام‌زني داغ است و چه بهتر از اين تا کينه‌ها، عقده‌هاي فروخورده و بغض‌هاي نترکيده خود را با زدن نان متهم به تنور، کمي التيام بخشيم. کينه ما از فرو رفتن تيم ملي فوتبال در باتلاق ناکامي‌هاي سريالي حتي با وجود مربي بزرگي همچون کي‌روش است. عقده‌هاي فروخورده ما از کينه‌ورزي‌ها و کج‌سليقگي‌هائي است که تيم ملي فوتسال ما را به قهقرا برد، بغض‌هاي نترکيده ما تمام آن زمان‌هائي شکل گرفت که ناکامي را با گوشت و استخوان احساس کرديم، عامل ناکامي‌ها را از بيرون گود شناختيم و فرياد زديم، اما دريغ و افسوس که فريادهاي ما شنيده نشد و با يک لبخند پاسخ داده شد. اشتباهات مديريتي به اشتباهات فني گره خورد تا به يک‌باره عقب‌ماندگي که شايد نزديک به يک دهه بود، در طول يک دوره مديريتي به چندين دهه عقب‌ماندگي از استانداردهاي روز دنيا تبديل شد.
ليگ بر‌تر، ناکامي که فدراسيون هر هفته تکرارش مي‌کند!
فدراسيون کفاشيان يا بهتر بگوييم، فدراسيون سال آسيا، توجه به زيرساخت‌ها را چندين برابر کرده است، تا حد بسياري نظم را چاشني برگزاري ليگ کرده است، به باشگاه‌ها جهت منطبق کردن خود با استانداردهاي روز فشار مي‌آورد، به تجهيز مسائل سخت‌افزاري توجه ويژه داشته است و... اما با تمام اين گفته‌ها ليگ بر‌تر افت کرده است آن‌هم افت چشمگير و دور از انتظار. کسي انتظار نداشت به يک‌باره ليگ ما بر‌ترين ليگ آسيا شود و با جي‌ليگ رقابت کند، اما حداقل انتظار ما اين بود که انقلابي در مسير فني ليگ ما رخ بدهد تا روز به روز سطح فني ليگ رشد کند تا شايد روزي برسد که بتوانيم با رقبا رقابت کنيم. اما افسوس که از عرش به فرش آمده‌ايم. تفکر حرفه‌اي و مدرن در ميان مربيان ليگ به کيميا بدل شده است و حتي بزرگاني همچون اوليويرا، کرانچار و دنيزلي نيز وقتي پاي به فوتبال ما مي‌گذارند پس از مدتي ترجيح مي‌دهند همچون ما شوند! وقتي سبک بازي تيم‌هاي قلعه‌نويي را در کنار موفقيت‌هاي او قرار مي‌دهيم بي‌ترديد ترجيح مي‌دهيم سنتي بازي کنيم و جام ببريم تا اين‌که مدرن بازي کنيم و در يک مقطعي که از قضا ما در آن حضور داريم، ناکام بمانيم و بي‌جام! چون اعتقاد ما اين است که آيندگان بيشتر از آن‌که فيلم بازي تيم‌هاي تحت رهبري ما را بررسي کنند، به صفحه ويکي‌پديا ما سر مي‌زنند و افتخارات و ناکامي‌هاي ما را بررسي مي‌کنند. ليگ ما سال‌هاست که خروجي قابل توجهي نداشته است، همان‌طور که به لطف بسياري از مسائل ورودي خوبي نيز نداشته است. سال‌ها است که در انتظار يک انتقال قابل توجه به اروپا نشسته‌ايم و دل‌خوش به نکونام و شجاعي بوده‌ايم که در يک تيم درجه دوم لاليگا توپ مي‌زدند، تيمي که حالا در غياب شجاعي و با رفتن نکونام قعرنشين نيز شده است. نکته‌اي که شايد غم‌انگيز‌تر نيز باشد، آن است که ليگ ما پديده‌هاي جوان نيز ندارد و شايد کم دارد، پديده‌هائي که اگر اروپا نمي‌روند حداقل از باشگاه‌هاي کم‌نام و نشان‌تر ظهور مي‌کنند و به باشگاه‌هاي بزرگ و مدعي مي‌رسند تا حداقل آينده تيم ملي را تضمين کنند. جوان‌هائي به مانند رضا حقيقي، بختيار رحماني، آرش افشين و.... هرچند همين جوان‌هاي مدعي و پرانگيزه امروز قرباني سياست‌هاي غلطي شده‌اند که درهاي تيم ملي را به روي آن بسته است و حتي کي‌روشي که خالق نسل طلائي فوتبال پرتغال بوده است نيز در ايران قصد جوان‌گرايي ندارد چون زمينه را براي ريسک فراهم نمي‌بيند و در لحظه‌اي که به خلاقيت و انگيزه جواني نياز داريم در کمال بي‌سليقگي كسي را راهي ميدان مي‌کنيم، که در جواني نيز لياقت ملي‌پوش شدن را نداشته است! افسوس بايد خورد که در تيمي همچون پرسپوليس، مهدوي‌کيا همچنان ستاره است و پديده! حداقل انتظار ما از فدراسيون بر‌تر آسيا اين بود که در ليگ آن‌چه گفته شد نباشيم.
تيم‌هاي ملي، ناکامي از سر تا پا!
تيم ملي فوتبال ما حتي اگر تحت هر شرايطي به جام جهاني صعود کند، يک ناکام است. تيمي که هدايت آن را کي‌روش بر عهده دارد، تيمي که ليگ براي موفقيت آن در يک اقدام عجيب و غيرحرفه‌اي بار‌ها براي هفته‌هاي متوالي تعطيل مي‌شود، تيمي که فرصت و ابزار جوان شدن و تحول را حداقل بطور مقطعي و کوتاه داشت، تيمي که در اوج دل‌شکستگي هوادارانش، حمايت آ‌ن‌ها را نيز داشت، اما آن‌چه که بايد بود، نبود و انتظاري که داشتيم را برآورده نساخت تا امروز معادله ساده تک‌مجهولي را به معادله چندمجهولي تبديل کرده باشد که شايد رياضي‌دان بزرگ همچون کي‌روش نيز قادر به حل آن نباشد! تيم ملي اميد اين‌بار با يک جريان غيرفني از رسيدن به المپيک باز مي‌ماند و جالب‌تر آن‌که اين جريان گويا خودجوش شناخته مي‌شود و بدون مقصر و متهم! اما فقط يک سوال از مرد اول فدراسيون سال آسيا، آقاي کفاشيان چگونه يک فدراسيون بر‌تر از رعايت کوچک‌ترين قوانين عاجز است و ناکام؟ تيم ملي جوانان نيز که با يک انتخاب غلط که همه هشدار به آن داده بودند و آقاي رئيس نيز حرف خود را زده بود، پيش به سوي ناکامي رفت و ما را نيز نااميد کرد، حتي از فوتبال اروپائي مدرن. شايد تنها نکته قابل توجه در کارنامه اين فدراسيون تيم ملي نوجوانان است که به حق بايد آن را ستود.

ادامه خبر...


ايدز روي موج جواني

11 آذر 1391, 22:20

ايدز روي موج جواني

اين آتشفشان خفته بزودي بيدار خواهد شد؛ انفجاري كه اگر به وقوع بپيوندد بيش از همه دامنگير جوانان خواهد شد. آمارها مي‌گويند بيش از 90 درصد موارد جديد ابتلا به ايدز در كشورمان از راه جنسي است و 25 تا 30 ساله‌ها بيشترين قربانيان آن محسوب مي‌شوند. 

با گذشت 25 سال از زماني كه اولين مبتلاي به ايدز در كشور شناسايي شد، الگوي ابتلا به اين بيماري با رشدي خزنده در حال تغيير شكل است. آن زمان راه انتقال اين بيماري فرآورده‌هاي خوني آلوده بود، اما حالا كه بيش از دو‌ دهه از آن روزها مي‌گذرد، شيوه انتقال به سوي رفتارهاي جنسي پرخطر مي‌رود.

موج سوم ايدز در كشور آغاز شده؛ جرياني كه اين بار جوانان را نشانه گرفته است. مي‌گويند اگر هشدارها جدي گرفته نشود در آينده‌اي نه چندان دور جوانان بسياري در گرداب اين موج گرفتار خواهند شد.

افزايش 20 درصدي ابتلا به ايدز جنسي

الگوي ابتلا به ايدز در كشور بسرعت در حال تغيير است. گواه اين ادعا افزايش 20 درصدي ابتلا به ايدز جنسي در ميان مبتلايان است. نگراني‌ها از روند افزايشي روابط جنسي كنترل نشده در كشور كار را به جايي رسانده كه رئيس اداره ايدز وزارت بهداشت از افزايش 20 درصدي مبتلايان به اچ آي وي از طريق روابط جنسي در كشور به طور جدي ابراز نگراني مي‌كند.

عباس صداقت برآورد مي‌كند هنوز 70 هزار مبتلا به اچ آي وي در كشور ناشناخته مانده‌اند.

اين‌طور كه او مي‌گويد همچنان بيشترين موارد ابتلا به ايدز در كشور از طريق اعتياد تزريقي است، اما شواهد نشان مي‌دهد اين الگو در حال تغيير بوده و موارد ابتلا به روابط جنسي رو به افزايش است.

او توضيح مي‌دهد: سهم انتقال ايدز از طريق روابط جنسي از سال 65 تا 90 حدود 7 درصد بوده كه اين آمار سال گذشته به 10 درصد رسيده است.

بر اساس آخرين آمار جمع‌آوري شده از دانشگاه‌هاي علوم پزشكي سراسر كشور تا ابتداي سال 91 در مجموع 24 هزار و 290 نفر مبتلا به اچ آي وي دركشور شناسايي شده‌اند كه 8/90 درصد آنان را مردان 2/9 درصد را زنان تشكيل مي‌دهند.

همچنين علل ابتلا به اچ آي وي در بين كل مواردي كه از سال 1365 تاكنون در كشور به ثبت رسيده است به ترتيب تزريق با وسایل مشترك در مصرف‌كنندگان مواد مخدر (6/69 درصد)، رابطه جنسي (5/10 درصد)، دريافت خون و فرآورده‌هاي خوني (يك درصد) و انتقال از مادر به كودك (يك درصد) بوده است و راه انتقال در 9/17 درصد از اين گروه نامشخص مانده است.پيش از اين اكثر مراكز پزشكي در گزارش‌هاي خود 60 درصد انتقال ايدز را از طريق استفاده از سرنگ مشترك معرفي مي‌كردند، اما در شرايط فعلي ابتلا به ايدز از طريق آميزش جنسي به نسبت به سال 1365 حدود 20 درصد افزايش پيدا كرده است.

تغيير الگوي ابتلا به ايدز در كشور موضوع نگران‌كننده‌اي بود كه وزير بهداشت نيز سال گذشته درباره آن هشدار داده و گفته بود: الگوي انتقال ايدز از سرنگ مشترك معتادان به روش‌هاي انتقال جنسي در حال تغيير است.مرضيه وحيددستجردي گفته بود هر زن خياباني آلوده به اين ويروس، مي‌تواند سالانه 100 نفر از مردان را بيمار كند.

روانگردان‌ها و رفتارهاي پرخطر

نوجواناني كه گرفتار دوستي‌هاي نه چندان سالم هستند و پايشان به مهماني‌هاي غيراخلاقي و به دنبال آن مصرف مواد مخدر و روانگردان باز شده بيش از سايرين در معرض خطر ابتلا به ايدز قرار دارند.رفتار‌هاي پرخطر نيز تشديدكننده شيوع ايدز است؛ هشدار مهمي كه پاي روانگردان‌ها نيز در آن به ميان كشيده شده است.

اين همان هشداري است كه عضو كميته كشوري ايدز نيز با اشاره به آن ورود مواد روانگردان در بين جوانان را خطر جديدي براي موج سوم ايدز در كشور مي‌داند و مي‌گويد: مصرف مواد روانگردان به طور كاذب سبب افزايش ميل‌جنسي در افراد مي‌شود و توانايي تصميم‌گيري و تفكر را از جوانان مي‌گيرد، بنابراين افرادي كه اين مواد را مصرف مي‌كنند به سمت رفتارهاي پرخطر هدايت مي‌شوند.

به گفته دكتر مينو محرز، مصرف مواد روانگردان و الكل از سوي جوانان خطر جديدي براي موج سوم ايدز است و اگر نتوانيم با مداخله مناسب، افزايش ابتلا به بيماري ايدز را در كشور كنترل كنيم بايد منتظر شيوع موج سوم ايدز از طريق رفتارهاي پرخطر طي پنج سال آينده باشيم.

در اين ميان نقش خانواده‌ها در آگاه‌سازي فرزندان را نمي‌توان ناديده گرفت؛ خانواده‌هايي كه در آن والدين با فرزندان خود دوست نيستند و فرزنداني كه از همان ابتدا رعايت چارچوب‌هاي صحيح رفتاري را در خانواده نياموخته‌اند، مي‌توانند دچار اشتباهات خطرساز شوند.

تربيت و آموزش صحيح جنسي نيز بهتر است از همان دوران كودكي شروع و بر اساس روش‌هاي تربيتي و آموزشي علمي پيش رود.در يك كلام، مبارزه با ايدز بايد با برنامه‌ريزي، بدون تعصب و بر اساس واقعيت‌ها باشد و برای هر گروه و قشري از جامعه بر اساس نيازمندي‌هاي خاص خودش برنامه‌ريزي شود.

اين شكاف را با آموزش پر كنيم

رشد خزنده ابتلا به ايدز از طريق روابط جنسي در حالي ادامه دارد كه خلأ آموزش به گروه‌هاي پرخطر مدت‌هاست حس مي‌شود. آموزش و آگاه‌سازي مردم در شرايطي مهم‌ترين تاثير را در كنترل اين بيماري دارد كه به گفته نماينده يونيسف در ايران، ميزان اطلاعات جوانان ايراني در مورد ايدز كمتر از 10 درصد است.

با اين‌كه كشور ما طي سال‌هاي اخير برنامه‌هاي آموزشي را در راستاي اطلاع‌رساني به مردم و بخصوص گروه‌هاي در معرض آسيب به اجرا گذاشته است، اما شكاف اطلاعاتي كه درمورد اين بيماري همچنان احساس مي‌شود بايد با برنامه‌‌ريزي اساسي دستگاه‌هاي متولي پر شود.

پوران محمدي

ادامه خبر...


نگاه منطقه‌ای، آفت مجلس

11 آذر 1391, 01:57

نگاه منطقه‌ای، آفت مجلس

«حرمت امامزاده را متولی آن نگه می‌دارد» ضرب‌المثلی است که از قدیم استفاده می‌شده و می‌توان آن را به این قضیه تعمیم داد که حرمت مجلس و قوه مقننه وابسته به شخصیت نمایندگانی است که در آن حضور دارند. چنانچه نمایندگانی که در مجلس حضور دارند نمایندگانی توانا و با ایده‌های مختلف باشند می‌توان شاهد یک مجلس خوب و پویا بود. به بیان دیگر ترکیب نمایندگان در جایگاه مجلس به شدت تاثیرگذار است. مجلس فعلی مجلسی یکدست است و حضور نمایندگان تمام احزاب و گروه‌های سیاسی در آن چشمگیر نیست. این روزها اکثریت مجلس را در حالی اصولگرایان تشکیل می‌دهند که اصولگرایی تبدیل به یک واژه شده است. به بیان دیگر اصولگرایی یک هویت تشکیلاتی نیست که برای کشور برنامه‌ریزی داشته باشد و بیشتر به دنبال تحقق اهداف درون‌گروهی خود با توجه به رعایت منافع ملی است. در مجالس ما معمولا افرادی با دیدگاه‌های متفاوت اما به صورت پراکنده و غیرمنسجم حضور دارند و از آنجایی که دارای هویت تشکیلاتی نیستند مقابل دولت به موقع نمی‌توانند در حد مطلوب ابزار نظارتی قانونی خود را به کار گیرند در نتیجه با وعده‌های مقامات دولتی از مثلا طرح سوال و استیضاح منصرف می‌شوند. البته این معضل در گذشته نیز وجود داشته اما حال شدت پیدا کرده است. چراکه در گذشته حداقل اصلاح‌طلب و اصولگرایی در مجلس حضور داشتند و مرزبندی‌های سیاسی پررنگ‌تر بودند. این روزها عمدتا شاهد هستیم که نمایندگان شهرستانی به دنبال مسائل خاص و کوچک منطقه‌ای هستند و از آنجایی‌که مسائل و مشکلات شهرستان‌ها زیاد است تلاش می‌کنند که آنها را حل کنند. برخی نمایندگان نیز خنثی هستند و از جایگاه نمایندگی خود به اندازه کافی بهره نمی‌برند. کمتر در قانونگذاری و نظارت خود را درگیر می‌کنند و بیشتر علاقه‌مند به حوزه اجرا هستند. این دست نمایندگان عمدتا دید منطقه‌ای دارند و آنها را پیگیری می‌کنند. به‌گونه‌ای که برخی نمایندگان امروز طرح یا استیضاحی را امضا می‌کنند و فردا با یک وعده برای منطقه خود امضای‌شان را پس می‌گیرند. بدون شک اینگونه نمایندگان، نمایندگانی نیستند که بتوانند از جایگاه مجلس دفاع کنند.

داریوش قنبری * * نماینده سابق مجلس

ادامه خبر...


چرا "من مادر هستم"؟ چرا انصار؟

9 آذر 1391, 21:51

چرا "من مادر هستم"؟ چرا انصار؟

 

شبکه ایران نوشت در حالی که به تازگی بیانیه‌ای از سوی انصار حزب‌الله و در اعتراض به اکران فیلم «من مادر هستم» منتشر شده، فریدون جیرانی کارگردان این فیلم در این باره به این شبکه گفته است: «من هم بیانیه را خوانده‌ام اما در این باره فعلا حرف نمی‌زنم.»

 

این کارگردان در پاسخ به این سوال که اگر این بیانیه به توقیف فیلمتان منجر شود هم حرفی نمی‌زنید اظهار کرده است:« در اولین گام برای چگونگی پاسخگویی به این بیانیه جلسه‌ای را با حضور تهیه‌کننده و پخش کننده فیلم تشکیل داده‌ایم تا بعد از آن اقدامات مقتضی را انجام دهیم.»

 

جیرانی درباره نتیجه حاصله از این جلسه هم گفته است:«هنوز جلسه به اتمام نرسیده که درباره نتیجه‌اش به شما بگویم. معلوم هم نیست که نتیجه جلسه ارائه بیانیه باشد یا تصمیمی دیگر.»

 

فریدون جیرانی درباره چرایی صدور چنین بیانیه‌ای هم معتقد است:«باور کنید من هم نمی‌دانم چرا الان این بیانیه صادر شده در صورتی که از هفته قبل مقرر شده بود این فیلم به همراه سه فیلم دیگر از چهارشنبه این هفته روی پرده برود. اینکه الان و در فاصله یک روز مانده به اکران بیانیه می‌دهند هم به شدت عجیب است. درباره چرایی بیانیه هم نمی‌دانم چرا فیلم من به این سرنوشت دچار شده.»

 

جیرانی در ادامه در پاسخ به این که آیا این بیانیه ربطی به تسویه‌حسابهای سیاسی دارد یا نه هم می‌افزاید:«مرا قاطی این بحثها نکنید. بگذارید جلسه‌مان با عوامل فیلم به نتیجه برسد بعدش اظهارنظر می‌کنم.»

 

 

به گزارش ایسنا «ایران» همچنین نوشت: درحالی که ساعاتی قبل تازه‌ترین بیانیه انصار حزب‌الله در اعتراض به اکران «من مادر هستم» از طریق تعدادی رسانه نزدیک به این ارگان منتشر شد، به نظر می‌رسد اصلی‌ترین عامل این گونه بیانیه‌های تهدیدآمیز، هرج و مرجی است که به واسطه عدم تمکین حوزه هنری به قوانین وزارت ارشاد گریبان سینما را گرفته است! از همان نوروز که حوزه هنری بیخود و بی‌جهت نمایش دو فیلم «خصوصی» و «گشت ارشاد» را با داشتن مجوز قانونی در سینماهای تحت امر خودش ممنوع کرد می‌شد حدس زد که دیری نمی‌گذرد که این بی‌قانونی دستاویزی می‌شود برای ارگانها و نهادهای دیگر که کوچکترین اعتراض و نقد نسبت به یک فیلم خاص را مجالی کنند برای تسویه‌حسابهای سیاسی خویش. با این حال در آن هنگام هرچقدر که کارشناسان سینمایی بر ایراد بدعت حوزه هنری تاکید کردند گوش شنوایی وجود نداشت تا اینکه به شرایط فعلی رسیدیم که ارگانی مانند انصار حزب‌الله با ارائه یک بیانیه مستقیما وزیر ارشاد را تهدید می‌کند که اگر اسباب توقیف یک فیلم مجوزدار را فراهم نکند، در برابر وزارت ارشاد تحصن خواهد کرد.

 

اما واقعا مشکل انصار حزب‌الله چیست؟ فیلمی مانند «من مادر هستم»، کارگردانی به نام فریدون جیرانی یا مساله اصلی مشکل با شخص وزیر ارشاد است که حالا به واسطه یک فیلم می‌توان عملکرد او را به چالش کشید!

 

آیا مشکل فریدون جیرانی است؟

 

فریدون جیرانی پیش از این هم در سینما و هم در مطبوعات فعالیت می‌کرد. ضمن اینکه مدت دو سال یک برنامه سینمایی به نام «هفت» را هم روی آنتن می‌برد! پس حتی اگر بپذیریم که جیرانی به خاطر سبک خاص فیلمسازی‌اش که علاقه‌مند به درام‌هایی با محوریت موضوعات اجتماعی است در حلقه فیلم‌سازان نزدیک به انصار نباشد نمی‌تواند مانند کسانی مانند داریوش مهرجویی در موضع اپوزیسیون هم قرار گیرد و حداقلش این است که او را باید در زمره فیلمسازان میانه قرار داد.

 

آیا محتوای فیلم مشکل‌ساز شده؟

 

آیا مشکل انصار با محتوای «من مادر هستم» است؟ بعید است چنین مساله‌ای هم در میان باشد؛ برای روشن شدن قضیه مروری می‌کنیم بر خط داستانی این فیلم که به لحاظ لحن روایی یکی از بهترین آثار سالهای اخیر سینمای ایران است. «من مادر هستم» داستان دختر جوانی (با بازی باران کوثری) را روایت می‌کند که در آستانه ازدواج با پسر جوانی(با بازی امیرحسین آرمان) قرار دارد که اتفاقا هر دوی اینها یعنی هم پسر و هم دختر به هم علاقه دارند اما گره اصلی درام جایی رقم می‌خورد که این دختر جوان شبی از شبهای بحرانی زندگی‌اش به نزدیکترین دوست خانوادگی‌شان که مردی است میانسال (با بازی حبیب رضایی) پناه می‌برد و عشق قدیمی این مرد جوان، علیه دخترکی که این مرد را مانند پدرش می‌دیده مجالی را فراهم می‌کند برای تجاوز به دخترک و از اینجا به بعد است که داستان مسیری پرپیچ و خم را می‌پیماید؛ چرا که دخترک در دفاع از خود برآمده و این دوست خانوادگی را به قتل می‌رساند اما مادر این دخترک (با بازی هنگامه قاضیانی) به خاطر اینکه دختر را از مجازات اعدام رها کند خود قتل را به گردن می‌گیرد و از آن سو پدر این دخترک (با بازی فرهاد اصلانی) هم در معادله‌ای چندمجهولی گرفتار می‌شود و به جستجوی اشتباهات زندگی خویش می‌پردازد. در این بین همسر آن دوست خانوادگی (با بازی پانته‌آ بهرام) هم تحت هیچ شرایطی از خون همسرش نمی‌گذرد و شرایطی را فراهم می‌کند که عامل واقعی قتل پای چوبه دار برود.

 

 

داستان «من مادر هستم» تلخ و تکان‌دهنده است اما فارغ از تکان‌دهندگی آن قدر عبرت‌آموز است که بتواند حداقل نیمی از مخاطبانی که فیلم را می‌بینند به اصلاح روابط رفتاری خود با فرزندان و رفقای صمیمی‌شان وادارد؛ ضمن اینکه آن طور که انصار حزب‌الله در بیانیه‌اش آورده هیچ جای فیلم نه حرفی از زنا زده می‌شود و نه به عادی‌سازی فحشا پرداخته می‌شود! ضمن اینکه در فیلم تنها تصویری ارائه می‌شود از مراودات دو خانواده‌ای که به واسطه گره داستان به هم ربط پیدا می‌کنند؛ پس باز هم آن طور که دوستان انصار گفته‌اند فیلم بخش عمده‌ای از جامعه را گرفتار فحشا تصویر نکرده!!!

 

تئوریسین‌های انصار حزب‌الله حتما آرشیوی کامل از روزنامه‌های کشور را در اختیار دارند. پس برای آن که درک کنند داستان فیلم نه برآمده از سوء نیت که بیشتر در راستای رونمایی از بخشی از اتفاقات دردناکی است که در جامعه ما روی می‌دهد کافیست نگاهی بیندازند به صفحه حوادث یکی از همین روزنامه‌ها! مطمئنا بیان حقیقت همواره تلخ است اما اینکه بخواهیم با ندیدن و نگفتن حقیقت، خط بطلانی بکشیم بر حضور آن، کاری عبث کرده‌ایم که فقط و فقط به افزایش تلخی می‌انجامد.

 

تسویه حساب با وزیر ارشاد

 

با این حال آنچه هویداست اینکه مشکل نه فریدون جیرانی است و نه خط داستانی «من مادر هستم»؛ مساله تسویه حساب با وزیری است که احتمالا به لحاظ خط فکری همراه هسته اصلی انصار حزب‌الله نیست و البته یک ضرب شست نشان دادن به مدیر سینمایی این وزیر. کیست که نداد شمقدری از همان ابتدای روی کار آمدنش سعی داشت با ایحاد رابطه‌ای حسنه با فیلمسازان مطرح کشور شرایطی آرام برای امتداد فعالیت آنها فراهم آورد؛ اولین نتیجه این تلاش هم رفع توقیف فیلمهایی بود مانند «به رنگ ارغوان»، «تسویه حساب» و «آتشکار» و امتداد آن هم به جایی رسید که شمقدری شخصا اعلام کرد که برای ساخت «اشغال» بیضایی هر کمکی از دستش برآید انجام خواهد داد اما متاسفانه مخالف خوانهای سیاسی که سازوکار بالاترین مقام سینمایی دولت را عاملی می‌دانستند برای دوستی دولتمردان با سینما و در نهایت خط بطلان کشیده شدن بر تصورات غلطی که آنها از دیدگاه سینمایی دولت ارائه کرده بودند تا توانستند در مسیر برنامه‌های شمقدری سنگ انداختند. این سنگ اندازی‌ها بعد از تعطیلی خانه سینما به اوج خود رسید و کار به جایی رسید که گروهی از حلقه اقتصادی خانه سینما با سنگر گرفتن پشت حوزه هنری خود را به عنوان متولی فرهنگ کشور جا زدند.

 

شکی وجود ندارد که بیانیه اخیر انصار حزب‌الله هم در امتداد تخریب وجهه فرهنگی دولت است وگرنه انتقاد وارد کردن به یک اثر هنری می‌تواند با دیدگاهی کاملا تعاملی‌تر از این هم صورت گیرد؛ مثلا سران انصار که متاسفانه هیچ کجای بیانیه‌های خود نامشان را ذکر نمی‌کنند می‌توانستند وقت ملاقاتی از وزیر ارشاد یا رییس سازمان سینمایی گرفته و در این باره با وی صحبت کنند اما از آنجا که هدف بیشتر تخریب یک خط سیاسی است و دعوا ربطی به مقوله‌ای به نام سینما ندارد به سرعت یک بیانیه که حتی به لحاظ ادبی ویرایش نشده تنظیم شده و روانه خبرگزاریهای نزدیک به تفکر مقابل دولت می‌شود تا شرایطی جدید برای هجمه علیه دولت فراهم شود.

 

دوستان انصار کافی بود به طور عمیق‌تر به پاراگراف دوم بیانیه خویش بنگرند تا رفتاری معقول‌تر از این نشان دهند. منظور آنجایی است که با مدد گرفتن از کلام امام حسین(ع)، امر به معروف و نهی از منکر را نخستین فریضه قرار می‌دهند! بله، دوستان انصار آنچه شما از آن نام بردید نخستین فریضه است اما مساله اینجاست که شما با دیدگاهی یکجانبه دور امر به معروف را خط کشیده و فقط و فقط نهی از منکر را در دستور کار قرار داده‌اید.

 

اینها را که کنار بگذاریم هیچ گاه نفهمیده‌ایم چرا انصار حزب‌الله در هر بیانیه‌ای که صادر می‌کند به جای اینکه به طور صریح دیدگاههای خویش را به عنوان دیدگاه یک تشکل با تعداد افرادی خاص مطرح نماید از مردم متدین مایه می‌گذارد و نظر خود را نظر مردم متدین می‌داند. به خدا قسم ما هم دین داریم و اگر خدا قبول کند، سعی می‌کنیم متدین باشیم و اتفاقا با این افراطی‌گری ها هیچ میانه‌ای نداریم.

 

راستی این دوستان انصار اگر واقعا در عرصه سینما صاحبنظر هستند چرا از امکانات و ابزاری که در اختیارشان قرار گرفته برای ساخت تعدادی اثر درجه یک استفاده نمی‌کنند؟ آثاری که الگوهایی باشند برای سایر فیلمسازان تا از روی دست انصار، مشق کنند؟

ادامه خبر...


سواد دیجتالی ،لازمه کار اهالی رسانه است

9 آذر 1391, 12:42

سواد دیجتالی ،لازمه کار اهالی رسانه است


alt
بی شک وقتی که جمعی از اهالی رسانه با توجه به ظرفیت های گسترده مجازی مجازی و برتری های روزنامه نگاری آنلاین و مزیت وب سایت های بر خط نسبت به رسانه های مکتوب در عصر فناوری اطلاعات به این عرصه ورود پیدا میکنند ،عدم دانش کافی در برخی مسائل فنی منجر به اظهار نظرهایی میشود که بیشتر کسانی که نسبت به علم مهندسی کامپیوتر آشنایی نسبی نیز دارند متوجه ناپختگی این اظهار نظر ها و ادعا ها میشوند و کمتر کسی است که اینگونه صحبت ها را را همانند طنز نمیپندارد.

لذا لازم است که این عزیزان قبل از ورود به حوزه رسانه های مجازی نسبت به برخی زیر ساخت ها و مسائل در این فضا آشنایی نسبی پیدا کرده  تا متعاقبا به اظهار نظرهای ناسنجیده و ناپخته مبادرت نفرمایند و خود و رسانه متعلق به آنها را در نزد مخاطبین به سخره نگیرند.

یکی از این اظهار نظرهای طنز گونه ،ادعای مدیران وب سایت عصر دنا مبنی بر شکایت از وب سایت استان به خاطر رانکینگ بالاتر وب سایت استان نسبت به وب سایت عصر دنا با جستجوی کلمه عصر دنا است.

لذا نگارنده با توجه به حدیث :زکات علم نشر آن است،بر خود لازم میداند تا زکات علم خود را در این موقع پرداخت نماید تا باشد که این افراد با اینگونه اظهار نظر ها ،باعث آبروریزی برای اهالی فن در استان کهگیلویه و بویراحمد نشوند .

موتورهای جستجو پس از دریافت کلماتی که کاربر به عنوان واژگان جستجو به آنها ارسال می نماید با توجه به الگوریتم ها و روش هایی که به صورت انحصاری تیم های فنی آنها پیاده سازی کرده اند اقدام به لیست کردن،طبقه بندی،اولیت گذاری و ارائه نتایج به کاربران میکنند.

یکی از زیر مجموعه های این موتورهای جستجو، علمی به نام بهینه سازی موتورهای جستجوگر است

این علم   در مورد روشهای فنی مثل عنوان صفحه ی مناسب، تگ ها و متا تگ ها، کلمات کلیدی و عبارات کلیدی و توضیحات مناسب سایت و کلاً محتوایی که موتورهای جستجو دوست دارند به مطالعه می پردازد و موتورهای جستجو با توجه به رتبه بندی حاصل از خروجی از این علم نسبت به طبقه بندی و رتبه بندی وب سایت ها اقدام می  نمایند .

در حالت کلی برای قرار گرفتن در صدر نتایج جستجوگرها باید موارد و پارامترهای علم بهینه سازی موتورهای جستجو در نظر گرفته شود.

برای بهینه سازی سایت برای موتورهای  جستجو ،ابزارها و تکنیک هایی وجود دارد که طراح وب سایت و متعاقبا مدیریت با بکارگیری آنها میتواند در موتورهای جستجو رانک و رتبه بهتری را به وب سایشان  اختصاص دهند و در جستجوها بالاتر از سایر وب سایت ها قرار گیرند.


حالا اگه شما به عنوان طراح و یا مدیر وب سایت با الگوریتم ها و متدهای رتبه بندی موتورهای جستجو  آشنایی داشته باشید و بدانید  چه پارامترهایی درون این الگوریتم های بر روی رانکیک تاثیر گذار است قطعا  با بهینه سازی قسمت هایی از وب سایت خود که شامل آن پارامترهاست ،رانک وب سایت خود را در موتور جستجو افرایش میدهید.

این پارامترها متنوع و بسیارند،از تگ های html در زمان طراحی پوسته وب سایت گرفته تا نوع بکارگیری ماژول ها ،ظاهر و گرافیک سایت،پیوندها،استفاده از روش های خاص آدرس دهی و و استفاده از تکنولوژی های نوع ظهور در عرصه web2 که به لحاظ بحث فنی بسیار لزومی به باز کردن و تشریح آنها در این زمان نمیباشد.

حال چه کسانی که در عرصه طراحی وب سایت تجربه حتی مبتدی دارند و چه کسانی که بر روی موتورهای جستجو،الگوریتم ها و سیستم های سوال جواب پروژه های تحقیقاتی و مقالات علمی کار میکنند می دانند که نوع طراحی وب سایت استان نسبت به طراحی وب سایت عصر دنا از ظرافت های بسیار بهتری برخوردار بوده است.

وب سایت استان با استفاده از هسته یکی از سیستم های تولید محتوا به نام وردپرس در نسخه جدید خود با در نظر گیری تکنیک های بهینه سازی نظیر تگ ها،متاتگ ها ،نوع آدرس دهی و استفاده از پارامترهای موثر در پوسته ها و بسیار موارد دیگر به خودی خود بسیاری از متدهای بهینه سازی را رعایت کرده است و همچنین طراح،مدیریت و خبرنگاران در ارسال خبر ها و مطالب خود نیز پارامترهای تاثیر گذار را رعایت میکنند .

همین عوامل باعث شده است که وب سایت استان به صورت متوسط امتیاز 92 درصد بهینه سازی وب سایت را دریافت و وب سایت عصر دنا با توجه به کمبود دانش فنی و عدم رعایت تگ گذاری ها در مطالب خود و عکس ها امتیاز 69 را آن هم با توجه به پارامترهایی همچون تعداد پیوندها دریافت نماید.

در سیستم های مدیریت محتوا و وبلاگ ها،نگارندگان پس از نگارش متن خبر و یا پست ارسالی،کلمات کلیدی مربوط به متن که مشخصه آن متن و خبر نیز می باشند را تعیین میکنند که این کلمات به صورت تگ هایی در سیستم هایی همچون وردپرس برای مخاطبین قابل دسترس است که با کلیک بر روی آنها به صفحاتی که شامل آن تگ باشند انتقال داده میشوند.

با توجه به اینکه وب سایت استان در خبرهایی از کلمه کلیدی عصردنا متناسب با متن خبر استفاده نموده است که با توجه به ادبیات نگارشی سیستم های مدیریت محتوا کاملا درست و ماهرانه بوده است این کلمه به عنوان یکی از تگ های وب سایت استان قرار گرفته است و با در نظر گرفتن رتبه و امتیاز وب سایت استان و برتری آن نسبت به وب سایت عصر دنا،قطعا هر کاربری که کلمات کلیدی قرار گرفته در وب سایت استان را جستجو نماید وب سایت استان در موتورهای جستجو بالاتر از عصردنا قرار میگیرد.

لذا لازم است که مدیران عصر دنا با تسلط بر ادبیات صفر و یک و دیجیتالی با اظهار نظرهای تمسخر آمیز،جامعه علمی استان را حداقل در نزد سایر هم میهنان به سخره نگیرند و به جای خط و نشان کشیدن ها ،با اطلاع از پارامترهای بهینه سازی که موجی از مطالب و دریایی از مقالات برای آن موجود است نسبت به بهینه سازی وب سایت خود اقدام فرمایند و اگر توان یادگیری آن را ندارند شرکت های بسیاری در این زمینه فعالیت دارند که با توجه به ادعای درآمد 50 میلیونی این وب سایت از تبلیغات هزینه بهینه سازی بسیار ناچیز میباشد و با پرداخت این هزینه از تکرار اینگونه اظهار نظرها خودداری فرمایند.

 

سید رضا خاضع

دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر

پایگاه خبری راک نیوز آماده انتشار جوابیه این مطلب از طرف سایت عصر دنا یا هر گونه نقد بر مطلب  فوق میباشد .ضمنا مطلب فوق نظر نگارنده بوده واین پایگاه خبری اصل امانتداری را رعایت نموده.

ادامه خبر...


مدرس و مجلس مقتدر

9 آذر 1391, 09:23

مدرس و مجلس مقتدر

عبدالواحد موسوي‌لاري

امروز 9 آذرماه سالروز مشروطه و مجلس شوراي اسلامي است. نامگذاري اين روز و گره خوردن آن با مجلس به اعتبار نام شهيد مدرس و سالروز شهادت اين نماينده واقعي ملت در خانه ملت است. شايد پيوند خوردن نام مجلس و مدرس از اين رو اهميت دارد كه ايشان به عنوان چهره‌يي بحق توانسته نظام پارلمانتاريستي و قانونگذاري ايران را معنا بخشد و به همين جهت شهيد مدرس از دو منظر قابل تقدير است:

1- مدرس در مقوله قانونگذاري، استاندارد‌سازي و اتفاق نظر در وضع قوانين بسيار كوشيد و در همه جلسات مجلس آن زمان به صورت فعالانه حضور داشت. حتي برخي قوانين مصوب آن زمان مانند قانون مدني ايران چنان كامل بوده كه برخي كارشناسان مي‌گويند الحاقيه‌ها و اصلاحيه‌هايي كه سال بعد به آن افزوده شد جامعيت قانون تدوين شده ابتدايي را ندارد.

2- وجه ديگر مدرس كه شايد از تبحر وي در قانونگذاري پررنگ‌تر به نظر آيد، ‌وضع نظارات بر اداره امور جاري كشور است. مدرس و همراهان وي هم در شكل‌گيري دولت و هم در نظارت بر كاركرد دستگاه‌هاي اجرايي به صورت كامل حضور داشتند و در برابر مطامع بيگانگان، ‌دفاع جانانه‌يي از منافع ملي انجام دادند كه نمونه آن جلوگيري از انعقاد قرارداد سال 1919 بود كه مي‌خواستند امتياز بهره‌برداري نفت را به بيگانگان بدهند.

تاريخ گواه مي‌دهد كه مدرس و ياران او در مقاطعي در برابر اولتيماتوم‌هاي روس‌ها استقلال كشور را حفظ كردند. الگو قرار گرفتن مدرس به عنوان منتخب قدرتمند مردم در مجلس و مشروطه نشان مي‌دهد اگر نمايندگان در جايگاه خود به عنوان حافظان استقلال كشور و همچنين وضع‌كنندگان قوانين، دقت كافي را به خرج دهند در پاسداري از اين دو وظيفه خطير سربلند خواهند بود. مدرس، ملك‌الشعراي بهار و... در همه مراحل حضورشان در مجلس از حقوق ملت دفاع كردند و نگذاشتند چه در زمان حضور رضاشاه به عنوان سردار سپه و چه انتقال قدرت از قاجار به پهلوي، عنان كار به دست نااهلان افتد و آنچه را به مصلحت جامعه بود بدون ترس و نگراني مطرح مي‌كردند.

نگاهي به كارنامه مدرس و تعيين 9 آذرماه به عنوان ياد روز مجلس اين پيام را دارد كه هرگاه مجلس در وضع قوانين قدرتمند وارد شود و بر امور نظارت كامل داشته باشد، در تاريخ ماندگار خواهد بود. اگر امروز شاهد وقوع مسائلي چون اختلاس سه هزار ميليارد توماني، تباه شدن سرمايه و اعتبار ملي، هدر رفتن درآمد افسانه‌يي نفت طي هفت سال اخير و بي‌بازده بودن آن براي جامعه هستيم و ديوان محاسبات كشور در گزارش‌هاي تفريغ بودجه سال 89 اعلام مي‌كند صدها تخلف از سوي دولت انجام شده است، ‌نشان مي‌دهد مجلس ما در بعد قانونگذاري دقت نظر كافي و موثر را نداشته و به همين دليل ساده اختياراتي كه مربوط به حقوق ملت مي‌شود را به دولت تفويض كرده تا هر طور كه مي‌خواهند آنها را اجرا كردند. از طرف ديگر مجلس در وظيفه نظارت بر حسن اجراي قوانين نيز آنطور كه بايد اجرا نكرده و آن را بي‌اهميت فرض كرده است.

چنين است كه حتي در قانون هدفمندي يارانه‌ها كه مهم‌ترين برنامه اقتصادي جمهوري اسلامي محسوب مي‌شود، ‌اشكالات اساسي ايجاد و مجلس از عهده كنترل دولت ناتوان مي‌شود. اينجاست كه مشخص مي‌شود اگر مجلس در جايگاه خود باشد و نمايندگان مانند شهيد مدرس رفتار كنند و در وظيفه نظارت بكوشند، قطعا نابساماني‌هاي امروز به وجود نمي‌آمد. پيش فرض حل همه مشكلات اقتصادي و اجتماعي امروز اين است كه نمايندگاني واقعي و منتخب مردم بر مسند امور قرار گيرند تا به صورت ملموس به حل مشكلات ملت بپردازند تا مردم نيز آنها را از خود بدانند و با وكلاي خود همراهي كنند. در صورت وقوع چنين پيش‌فرضي است كه نمايندگان در مقام قانونگذاري و نظارت مي‌توانند مدرس‌وار وارد شوند.

وزير كشور دولت اصلاحات

ادامه خبر...


اصلاح‌طلبـان بـدون خاتمـي چه خواهنـد کـرد؟

9 آذر 1391, 09:12

اصلاح‌طلبـان بـدون خاتمـي چه خواهنـد کـرد؟

پخش گزارشي درباره عاشوراي 88 از بخش خبري ساعت 21 شبکه اول سيماي جمهوري اسلامي ايران نشان داد هنوز حاکميت، قصد نشان دادن چراغ سبز به سيدمحمد خاتمي ندارد.

به گزارش پايگاه خبري فريادگر، در حالي که سه سال از حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري سال 1388 سپري مي‌شود، صداوسيما در اقدامي ناگهاني بار ديگر به بهانه حوادث عاشوراي سال 88 به بررسي عملکرد اصلاح‌طلبان در قبال اين حوادث پرداخت و سکوت آنان در قبال حوادث پس از انتخابات و بويژه عاشوراي 88 را مانعي براي بازگشت آنان به عرصه سياسي اعلام کرد. در اين گزارش از موسوي و کروبي نام برده شد و حمايت آنان از اين حوادث هم محکوم شد. در گزارش سيما از سيد محمد خاتمي نام برده نشد اما بارها عکس‌هاي وي همراه با تصاوير موسوي خوئيني‌ها و عبدالله نوري به نمايش درآمد و سکوت آنان در قبال حوادث پس از انتخابات و بويژه حوادث روز عاشورا مورد بازخواست و پرسش قرار گرفت. البته تصاوير پخش شده از اين سه، تا حدي محو شده بود اما هر کسي با ديدن آن متوجه مي‌شود که صاحبان اين عکس‌ها چه کساني هستند. به نظر مي‌رسيد مهمترين هدف از پخش اين گزارش، نشانه گرفتن مواضع سياسي خاتمي بود؛ کما اينکه در بخشهاي ديگري از اين گزارش هم عکسهاي خاتمي و کروبي و موسوي به طور واضح در کنار هم به نمايش درآمد که با توجه به حصر سياسي کروبي و موسوي و محدوديت‌هاي ايجاد شده براي اين دو، اين گزارش نمي‌توانست هدفي جز خاتمي را دنبال کند. اما هدف از پخش اين گزارش در شرايطي که تنها 6 ماه تا برگزاري انتخابات رياست جمهوري فاصله داريم چيست؟

براي بررسي اين موضوع بايد اندکي به عقب برگرديم. در انتخابات مجلس نهم که اسفند ماه گذشته برگزار شد اغلب اصلاح‌طلبان به حاشيه رفتند و تنها جبهه اصلاح‌طلبان با سردمداري حزب مردم‌سالاري بر شرکت در انتخابات تاکيد کرد. سيد محمد خاتمي هم به عنوان پرچمدار اصلاحات که هنوز بسياري از اصلاح‌طلبان فعاليت‌هاي سياسي خود را با عملکرد او تطبيق مي‌دهند هيچ گونه تحرکي که نشان از تمايل وي براي حضور در عرصه انتخابات باشد از خود نشان نداد. اما ناگهان در بعد از ظهر روز انتخابات، خبر راي دادن خاتمي در دماوند به رسانه‌ها مخابره شد. خاتمي اگرچه دير براي حضور در انتخابات تصميم گرفت و براي راي دادن هم ترجيح داد در تهران نماند، اما شرکت او در انتخابات مورد استقبال گروه‌هايي از اصلاح‌طلبان قرار گرفت که تمايل به حضور در عرصه‌هاي سياسي از جمله انتخابات را دارند و حاشيه نشيني را به حال اصلاح‌طلبان و کشور، بي‌فايده مي‌دانند.

در حقيقت حضور خاتمي در عرصه انتخابات، مي‌توانست نقطه گشايشي براي فعاليتهاي آتي اصلاح‌طلبان در عرصه سياسي باشد. اما از آن زمان به بعد گشايش چنداني براي فعاليت‌هاي اصلاح‌طلبان ايجاد نشد. خاتمي که به طور غير رسمي تلاش داشت زمينه موافقت با رفع حصر از موسوي و کروبي را فراهم سازد با موانع فراواني مواجه شد. از سوي ديگر اصلاح‌طلبان هم دو موضع متفاوت در قبال فعاليت‌هاي سياسي اتخاذ کرده بودند که خاتمي در ميانه اين دو طيف قرار داشت. يک طيف، به کل، حضور در انتخابات را نفي کرده و همچنان بر طبل تحريم انتخابات مي‌کوبند و طيف ديگر، حضور اصلاح‌طلبان در عرصه‌هاي سياسي و بويژه انتخابات را براي رفع مشکلاتي که کشور بويژه در هفت سال گذشته با آن مواجه شده، بهترين راهکار پيش روي اصلاح‌طلبان مي‌دانند. حضور خاتمي در انتخابات مجلس، اگرچه او را به طيف حاميان شرکت در انتخابات نزديک کرد، اما وقتي چراغ سبز به او نشان داده نشد و درخواست‌هاي او مورد توجه قرار نگرفت، او هم اندک اندک از طيف حاميان شرکت در انتخابات فاصله گرفت. البته تجربه نشان داده که مواضع خاتمي در ماه‌هاي آينده و در آستانه انتخابات آشکار مي‌شود؛ کما اينکه در مقاطع زماني مختلف از جمله انتخابات رياست جمهوري 80 و انتخابات مجلس 90، در آخرين فرصت‌ها تصميم خود را گرفت. اما آنچه توسط صداوسيما به نمايش درآمد، نشان از آن داشت که بخش‌هايي از حاکميت تمايل چنداني به پذيرش مجدد خاتمي ندارند.

البته خاتمي هم هيچگاه تمايل خود را براي رياست جمهوري مجدد اعلام نکرده و حتي در ديدارهاي خصوصي گفته که حاضر است سند محضري بدهد که در انتخابات آتي کانديدا نمي‌شود. با اين وجود طيف‌هاي مختلف اصلاح طلب همچنان تمايل دارند خاتمي کانديدا شود تا بار ديگر اجماع اصلاح‌طلبان در عرصه انتخابات رياست جمهوري که در دو دوره گذشته نقض شده بود شکل بگيرد و جريان اصلاحات به قدرت برگردد. اما به نظر مي‌رسد خاتمي صرفا قصد دارد زمينه حضور اصلاح‌طلبان در عرصه سياسي را فراهم سازد؛ هر چند که تلاش‌هاي او در اين مسير تحقق پيدا نکرده است و اکنون بار ديگر حساسيت‌هاي جناح مقابل در مورد خاتمي در قالب يک گزارش خبري از پربيننده ترين بخش خبري سيما به منصه ظهور رسيده است. در حقيقت خاتمي دو چراغ قرمز را پيش روي خود مي‌بيند؛ يکي از جانب حاکميت و ديگري از جانب اصلاح‌طلبان حامي تحريم انتخابات.

به نظر مي‌رسد در شرايط کنوني که خاتمي تمايلي به کانديداتوري ندارد و حاکميت هم نرمشي در مقابل خاتمي نشان نداده، تنها راهکار پيش‌روي اصلاح‌طلباني که خواستار حضور فعال در عرصه انتخابات رياست‌جهوري هستند، افزايش تلاش‌هاي خود براي رسيدن به راهکار مناسبي براي اجماع بر روي کانديداي واحد است. در حقيقت اين طيف از اصلاح‌طلبان چاره اي جز اين ندارند که فعاليت‌هاي خود را براي حضور در انتخابات رياست جمهوري جدي‌تر کنند تا اگر خاتمي هم وارد عرصه انتخابات نشد، ميدان رقابت را به اصولگرايان واگذار نکنند.

اصلاح‌طلبان پيش‌از اين هم بارها به دليل تاخير در اتخاذ تصميم نهايي ضربه خورده‌اند. اصلاح‌طلباني که تمايل به حضور در عرصه انتخابات دارند بايد جدي‌تر فعاليت کنند و اجماع را هم جدي بگيرند. حزب مردم‌سالاري با ارائه طرح مناسک که مخفف مجمع نخبگان اصلاح‌طلب سراسر کشور است اولين گام عملي را براي اجماع اصلاح‌طلبان برداشت؛ هر چند که اين حزب هم اعلام کرده در صورت حضور خاتمي در عرصه انتخابات نيازي به اجراي اين طرح نيست و همه اصلاح‌طلبان روي خاتمي اجماع خواهند کرد. اما هنوز روي اين يگانه طرح اجرايي براي اجماع اصلاح‌طلبان هم اجماع نشده است تا مسير پيش روي اصلاح‌طلبان در صورت عدم اجماع همچنان ناهموار باشد.

ادامه خبر...


در میان پیشنهادات این روزها، کدام را قابل اعتنا می‌دانید؟