راک نیوز- کرونا شبیه شتری شده که گویا بدش نمیآید درِ هر خانهای بخوابد. و در مورد من هم بلاخره اتفاق افتاد و «نمردیم و گلوله هم خوردیم!» با تب و لرز و کوفتگی و سردرد و ضعف و بیحالی و درد پهلو و سرفه و عطسه.... و درگیری دهدرصدی ریه. دلتا، نقابی از علایم سرماخوردگی به صورتِ تاجدار خود زده اما خزندهگونه تا ریهها هم دستدرازی میکند.
از دیشب، رمدسیویر و دگزامتازون با دوز بالا را شروع کردم. چون دلتا گاه سرعت پیشرفت غافلگیرکنندهای دارد و نمیتوان معطل کرد. خوشبختانه اشباع اکسیژن خونم خوب است و امیدوارم با شروع زودرس درمان، کار به جاهای باریک و تاریک نکشد.
حس غریبی بود وقتی داشتم برای خودم نسخهی رمدسیویر مینوشتم و نام بیمار و پزشک معالج یکی بود. وقتی اسم خودم را به عنوان بیمار نوشتم، ناگهان دلم برای خودم تنگ شد، و برای انبوهی بهانهی دلتنگی، از خیلی سال قبل تا الان و حتی خیالهای آینده.
همیشه حس میکردم برچسبِ کووید خیلیترسناک است، از این بابت که حساب و کتاب جامع و شاملی ندارد. و هیچکس نمیتواند از صمیم قلب مطمئن باشد که قطعا جان به در خواهد برد، از بس جانسپردگیهای کرونایی متنوعاند. و البته کم نبودند کسانی که احتمال ماندنشان خیلیکم بود و ماندند.
راستش این است که برای هر فرض و فرجامی، با آرامش آمادهام. همانگونه که دلبستهی زندگیام، از ترکِ تن نیز نمیهراسم. تسلیم مشیّتِ حضرت حقام. اگر عمری باقی باشد و بمانم، با شور خواهم زیست؛ و اگر کاسهی حیات جسمانیام لبریز شده باشد، سلوک شورانگیز برزخیام را آغاز خواهم کرد.
و چه بسا بروم برای خودم در هستیِ بیانتها چرخ بزنم و کیف کنم. وظیفهی من الان، درمان با تمام توان است و همه چیز را به خدا سپردن. به آینده خوشبینم و به لطف الهی امیدوار. خدا عشق است. یا علی مدد.
دکتر مصطفی جلالی فخر -متخصص بیمارهای داخلی
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر