1- براي معرفي امام ششم مجال نوشتن و گفتن و انديشيدن و ارائه الگوي زيباي چگونه بودن و چگونه شدن، وجود دارد، چون دوران امامت حضرت طولاني شد و امام ششم با به وجود آوردن دانشگاه عظيم خود، کار آموزشي و تحقيقي فراواني انجام داد و توفيق گرانقدري يافت،تا تحول علمي و عقلي و اخلاقي و اعتقادي در عصر آن روز به وجود آورد، بدين جهت همه کارشناسان قبول دارند که آثار علمي و قلمي و نظري امام ششم بيش از ديگر امامان است.
2-بايد بگوئيم و بنويسيم امام ششم تنها امامي بودند که خلافت امويان و عباسيان را درک نمود و در برابر ستمهاي آنان مقاومت کرد و کار علمي سنگين انجام داد، بني اميه و بني عباس با يکديگر وجوه مشترک دارند که عبارت از: قدرت طلبي، پول پرستي و تکاثر و تقابل با ارزشهاي ديني و قرآني، چون عدالت، امانت، انصاف، اخوت، مساوات، توحيد راستين قيامت درستين است هر دو گروه خليفه با بني هاشم برخورد کردند، چون آنان دعوت به ارزشها چون «علم و عقل و عرفان و عقيده و عدالت و ديانت و اخوت و مواسات» ميکردند و درهر موردي از دعوتها و شعارها و هدايتها، الگو بودند و همه پيروان خود را به چنين حقايقي دعوت مي کردند. امام ششم همانند امام حسين و امام حسن در عصر امويها و همانند ديگر امامان در برابر ديگران، نميتوانست در برابر ناهنجاريها و ضد ارزشها، بيتفاوت و بيخيال باشد، و يا حامي و مروج آن صفات باشد، بلکه بايد ارزشها «علم و عمل و عقيده و اخلاق» را معرفي کنند و در تخلق به اخلاق پسنديده، کاري و برنامهاي انجام دهند، تا براي ديگران، الگو و حجت باشند.
ثمن امامت صحيح در قرآن آيه «وجعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا الهيم فعل الخيرات و اقام الصلوه و ايثار الزکوه و کانوا لنا عابدين» است که پيشوايان ديني بايد هدايتگر مردم به امر خداوند باشند و انجام کارهاي خير و اقامه نماز، دادن زکوه و سمبل پرستشگري خداوند، در برنامه کاري آنان وجود داشته باشد. ولي در همين قرآن «امامان نار» داريم که مردم را به سوزاندن «فطرت و وجدان و اخلاق و طبيعت طبيعي و شجريه» دعوت «وجعلناهم ائمه يدعون الي النار و يوم القيامه لاينصرون، قصص 41» ميکنند، مطالعه کارنامه امامان هاشمي و علوي و اموي و پيشوايان اموي و عباسي اين حقيقت را در انديشه و ايده و برنامه و کارنامه، به وضوح در برابر ديدگان ما قرار ميدهد. اهل بيت مصداق «امجد وانجد واجود» و بنياميه سمبل «انکروامکر و اعذر، محجه البيضا» بودند.
2- امام ششم در سال 83 به دنيا آمد که با خلافت عبدالملک مروان مواجه است و در سال 148 توسط بني عباس مسموم شده از دنيا ميرود، ولي در طول اين 65 سال چه ميبيند و چه ميشنود و چه کاري انجام ميدهد. مطالعه 8 جلدي کتاب «امام صادق و مذاهب اهل سنت» تاليف اسد حيدر، شماي کلي اين مثلث را «چه ميبيند، چه ميشنود، چه کاري انجام ميدهد» به صورت شفاف ارائه مينمايد. امام همراه جد بزرگوارش امام چهارم، که معمار نيايش بود، رشد ميکند و در دوران امامت پدرش حضرت باقرالعلوم حدود 19 سال، همراهي علمي و عملي و سياسي دارد، هر دو امام به شام در دوران «هشام بنعبدالملک فراخوانده شدند و چه احضار تحقير آميزي بود، پس از شهادت پدر، حوزه علميه پدر را که به دانشگاه عظيم تبديل شد، پي گرفت و نهضت آگاهيسازي و افشاگري و نيروسازي پديد آورد که در مسجد کوفه، در يک روز نهصد نفر ميگفتند «حدتنا جعفربن محمد» جعفربن محمد اين گونه فرمود. اين وضعيت در حالي بود که خلفاي اموي و عباسي و حتي واليان منصوب شده از طرف امويان و عباسيان با مثلث «آگاهسازي و افشاگري و نيروسازي» مخالفت داشتند و کارشکني ميکردند.
3- سيره و روش امام ششم در برابر ظلم و ظالمان اين بود که«ظلم» نبايد انجام گيرد از ناحيه هرکس باشد و با ظالم همکاري نشود، ظالم نيز هرکس باشد، پذيرش ظلم نيز حتيالمقدور ممدوح نيست«لا تظلمون و لا تظلمون، و لا ترکنوا اليالذين ظلموا فتحسکم النار». امام ششم قاعدهاي مشروع در سياست سلبي پايهگذاري نمود که به«نافرماني مدني، يا سياست«عدم همکاري» و يا عنوان«جنبش عدمتعهد در برابر قدرتمندان زر و زور و رسانه» شهرت دارد. امام همگان را به «عزت نفس» دعوت ميکرد که در اديان الهي برجسته است« وللهالعزه و لرسوله و للمومنين،منافقون،8». توجه به نيروي اراده که هر فردي آنچه را ميگويد و مينويسد و ميخواهد و عمل ميکند و ميپسندد و صحه ميگذارد، براساس اراده باشد نه تقليد بدون ملاک و معيار، نه پذيرش و مداحيگري ناروا، و نه تماشاي آن و بيتفاوت بودن. مطالعه نامه«عبدالله نجاشي» کارگزار خلافت و اظهار ارادت به امام و پاسخ حضرت«حفظ جان مردم و پرهيز از آزاررساني به اولياي خدا، مهرباني با مردم، و حسن معاشرت، مشکلات مردم را اصلاح کردن، آنها را با حق و عدل همراهي نمودن، نپذيرفتن پولي و چيزي از مردم، که خداوند بر تو خشم ميگيرد و آبرويت را ميبرد» را تذکار ميدهد و بکارگيري افراد امتحانديده و بصير و امين و همراي بودن در دين را توصيه مينمايد.
امام صادق و مذاهب اهل سنت،ج2ص81.
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر